عصاي بيحوصلگي را دور بينداز، سقفِ اين دل پريشان را هر كجا چسب بزني، باز هم از جاي ديگري اندوه چكه ميكند!
خيال را هر چه بيشتر بال و پر بدهي، بيشتر زمينگيرت ميكند...
رها كن غمها را... پنجرهها را باز كن... بوي بهشت ميآيد...
حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) ميفرمايند: نُه چيز زشت است، اما از نه گروه سر بزند زشتتر: درماندگى و ناتوانى از دولتمردان، بخل از ثروتمندان، زودخشمى از دانشمندان، حركات بچگانه از ميانسالان، جدايى حاكمان از مردم، دروغ از قاضيان، بيمارى كهنه از پزشكان، بدزبانى از زنان و سختگيرى و ستمگرى از سلاطين.
(دعائمالإسلام ج 1، ص 83)
ـ «جواد الأعرجي» كه بهعنوان اولين ميهمان، در ديدار خدام اربعين حسيني با رهبر معظم انقلاب اسلامي به عنوان نماينده موكبداران نجف اشرف، 12 دقيقهاي در حضور حضرت آيتاللهالعظمي خامنهاي صحبت كرد.
ـ سخنان وي با چنان شور و حرارتي بيان شد كه همه حضار در حسينيه امام خميني(ره) را به وجد آورده بود و عدهاي ناخودآگاه از گوشه و كنار، شعار ميدادند و تكبير ميگفتند و با هر چند جملهاش، از عمق وجودشان، «لبيك يا خامنهاي» و «لبيك يا حسين» ميگفتند.
ـ الأعرجي كه فصاحت و بلاغت و علمش، بيانگر استادي و تسلطش بر شرع و شعر و ادب بود، طي همان چند دقيقه سخنراني، تقريباً يك دور، تمام روايات مربوط به علائم ظهور مرتبط با ايران را مرور كرد.
ـ او ابتدا به اين روايت رسولالله(ص) اشاره كرد كه فرمودهاند: عدهاي از اصحاب پيامبر خدا(ص) پرسيدند اين كساني كه قرآن به آنها اشاره كردند چه كساني هستند؟ در اين هنگام، حضرت با دستشان به روي ران پاي سلمان فارسي زدند كه در كنارشان نشسته بود و فرمودند: «اگر علم در ثريا باشد مرداني از سرزمين پارس به آن دست پيدا خواهند كرد.»
ـ الأعرجي سپس خطاب به رهبر انقلاب گفت: «منظور از قوم پارس، همين ملتي است كه شما رهبري داهيانه ان را بر عهده داريد.»
ـ وي سپس با ذكر مصدر و منبع، به روايت مشهور به «كنوز طالقان» اشاره كرد كه از امام صادق(ع) نقل شده كه به نقل از پيامبر خدا(ص) فرمود: خدا را گنجهايياست در طالقان كه نه از طلاست و نه از نقره و پرچمى كه از آغاز تاكنون باز نشده و به اهتزاز در نيامده است. اين خطه مردانى دارد كه قلبهاى آنها مانند پارههاى پولاد، محكم و نستوه است و نسبت به ذات مقدس خداوند، ترديدى در آن قلبها ايجاد نمىشود، شديدتر از آتشند و اگر بر كوه حملهور شوند آن را از جاى برمىكنند.
ـ الأعرجي ادامه داد: آن مرداني كه از جنس پولاد هستند مردان سپاه شما هستند كه به ياري امام عصر(عج) ميشتابند.
ـ وي سپس به روايت «دو بار طلب حق توسط قوم خراساني» اشاره كرد و گفت: «همه اين روايتها را به صورت مستند و با ذكر منبع ميگويم تا در آن ترديد نكنيد. منظور از سيدخراساني كه قبل از ظهور خروج ميكند شما هستيد.»
ـ البته وي در اين مورد، ادعا كرد كه خرداد اولين بار طلب حق قوم خراساني بوده و دوران دفاع مقدس كه فرمودهاند: بار دومي بود كه ايرانيان اين بار سلاح بر دوش گرفتند؛ اما قبول نكردند و پرچم را به امام زمان(عج) تحويل خواهند داد.
ـ وي سپس روايتي درباره كوفه خواند كه به اين نكته اشاره داشت كه به ما شيعيان عراق اشاره دارد كه به كمك شما ميآييم و بر دشمنان پيروز ميشويم.
الاعرجي در پايان سخنانش گفت: «انشاءالله شما پرچم را تسليم امام زمان(ع) خواهيد كرد كه در اين هنگام حضرت آقا پشت ميكروفون به آرامي گفتند: انشاءالله.»
محمدصالح نادري/ سخن معروفي كه دست كم يكبار به گوش همه ما خورده اين است كه «ايرانيها در همه مسائل كارشناس هستند!» گويي ما متخصص همه امور هستيم و گفتن واژه نميدانم برايمان سخت است؛ طوري كه فكر ميكنيم در يك مسابقه هستيم و هر واژه نميدانم از امتياز ما كم ميكند! ميل ما به اظهار نظر كردن در هر موضوعي واقعاً جالب توجه است. اكنون تصور كنيد به جمعي با اين ويژگيها يك بلندگو، رسانه و مجالي براي حرف زدن داده نشود. امروزه شبكههاي اجتماعي، رسانهاي ميباشند كه به ارزانترين شكل ممكن در اختيار هر فرد قرار ميگيرند. اگر پنج سال پيش خبرگزاريها، صدا و سيما و... 50 سال پيش تنها راديو و 100 سال پيش فقط روزنامهها محل انتشار تفكرات و حرفهاي منتقدان بودند، امروزه هر شخصي با هر سوادي و هر جايگاهي ميتواند صدايش را بلند به گوش همه برساند؛ به ويژه اگر در بين مردم فردي معروف باشد كه به او سلبريتي ميگويند.
در اين ميان، شبكههاي اجتماعي هزينه ارتباط با مردم را ارزان كردهاند و ميل به اظهار نظر درباره هر موضوعي سبب شده است تا بازيگر و سلبريتي دست اول تا دست چندم، در هر موضوعيـ چه مربوط و چه نامربوطـ اظهار نظر كند. ميل به ديدهشدن آنها را به جايي رسانده است كه ميز صبحانه، نهار، شام، پارك رفتن، سفر رفتن و هر مسئله شخصي را در فضاي مجازي انتشار ميدهند. مرحله بعد اظهار نظرهاي سياسي و اجتماعي و... است؛ تا جايي كه سلبريتياي كه حتي نميتواند كلمه مدني را درست تلفظ كند، به دنبال احقاق حق فعالان به اصطلاح مدني است.
در اين ميان، سلبريتيهاي شناخته شدهتري هستند كه با استعداد خود معروف شدهاند و نه تنها درباره هر موضوعي اظهار نظر نميكنند، بلكه از شبكههاي مجازي و اشتراكگذاري فعاليتهاي لحظهاي خود هم دوري ميگزينند! اگرچه در بين سلبريتيهاي خارجي افراد بسياري هم در شبكههاي مجازي عضو هستند و لحظاتشان را به اشتراك ميگذارند؛ اما اظهار نظرهاي نامربوط به حيطه خود در ميان آنها كمتر ديده ميشود و در واقع تمركزشان بر كارشان است.
«جنيفر انيستون» يكي از بازيگران هاليوودي است كه از فعاليتهاي مجازي كاملاً دوري ميكند. او دليل اين كار را حفظ سلامت عقلي خود ميداند! نگراني از اينكه با رفتار و كنشها در شبكههاي مجازي كسي را ناراحت كند سبب شده است اين بازيگر كاملاً از شبكههاي مجازي دوري كند.
«بنديكت كامبريج» بازيگر سريال شرلوك هولمز نيز فعاليت در شبكههاي مجازي را سبب تحليل خود و مسموم شدنش ميداند. اين بازيگر در مصاحبهاي گفته است وقتش را صرف كاري ميكند كه توجهها را به سوي او جلب ميكند كه همان هنرپيشگي است.
«كيت وينسلت» بازيگر هاليوودي كه هيچ فعاليت مجازي ندارد، به تأثيرات مخرب شبكههاي مجازي بر دختران اشاره ميكند و ميگويد اين شبكهها تصويري از زيبايي را ارائه ميدهند كه كاملاً دستنيافتني است. «اِما استون» هنرپيشه مطرح هم معتقد است فعاليتهاي مجازي به او چيزي اضافه نميكند و خوش به حال مردم اگر ميتوانند اين شبكهها را تحمل كنند!
«اسكارت جوهانسون» گرانقيمتترين بازيگر زن دنيا معتقد است شبكههاي مجازي پديدههايي عجيب هستند كه مردم تصاوير بيارزش شام و نهار خود را در آن منتشر ميكنند. او ميگويد كه نميخواهد مردم جزئيات زندگي شخصي وي را بدانند.
«جورج كلوني» يكي ديگر از بازيگران گران قيمت دنيا معتقد است استعداد و مشهور بودن در شبكههاي مجازي به يكديگر وابسته نيستند. «دنيل رادكليف بازيگر» مجموعه فيلمهاي هري پاتر درباره اينترنت و شبكههاي مجازي گفته است كه نيازي نميبيند آنها را امتحان كند و هرگز براي استفاده اين شبكهها ثبات ذهني نداشته است. شبكههاي مجازي و وابستگي به آنها به حدي خطرناك شده است كه مدتي قبل يكي از بازيگران هاليوودي كه ميليونها نفر دنبالكننده در صفحه شخصي خود داشت، اين شبكهها را به دليل عامل ايجاد افسردگي پاك كرد.
با مقايسه رفتارها ميتوان گفت، حتي اگر سلبريتيهاي خارجي از شبكههاي مجازي استفاده كنند، آن را فرصتي براي ارتباط با مخاطبان خود ميدانند و كمتر سلبريتي خارجياي پيدا ميشود كه صفحه شخصياش مانند يك خبرگزاري مملو از اتفاقات سياسي باشد، آن هم اتفاقاتي كه فقط ميان خودشان تأييد شده است!
«با كمترين امكانات مادي بهترين زندگى را شروع كرديم. حتى تا مدتى يخچال و گاز نداشتيم. هميشه در كارهاى منزل كمك من بودند و هيچ گاه دستور نمىدادند و مىگفتند: من حق دستور دادن به شما را ندارم. وقتى اولين فرزندمان به دنيا آمد، براى انتخاب اسم، قرآن را باز كرد، خواند و نام او را زهرا گذاشت. سفارش كرد اولين چيزى كه به زهرا ياد ميدهي نماز، تقوا و حجاب باشد.»
به نقل از همسر شهيد علىاصغر منفرد
علياصغر منفرد سال 1341 در روستاى محمدآباد از توابع شهرستان مشهد ديده به جهان گشود. حدود پنج شش سال بيشتر نداشت كه همراه برادرش به كاشىكارى مىرفت. پس از فراگرفتن قرآن مجيد به مدرسه رفت. علاوه بر درس خواندن به بنايى نيز مىپرداخت. در همان نوجواني در كارش يك استاد كار زبده و ماهر بود. از كودكى به مسائل مذهبى بسيار اهميت مىداد. تحصيل او در مقطع سوم متوسطه مقارن بود با روزهاى اوج انقلاب كه او به همراه چند تن از دوستانش در دبيرستان فرازى، حضورى جدى و فعال در راهپيماييها و تظاهرات داشت. پس از پيروزى انقلاب اسلامى، سال 1358 در بسيج ثبت نام كرد و مشغول فعاليت شد. سال 1360 هم وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامى شد.
پس از وارد شدن به سپاه، ابتدا در سمت مسئول تداركات بسيج، سپس مسئول آموزش و نيز مسئول سازماندهى بسيج در شهر قاين قرار گرفت. مدّتى بعد معاون اطلاعات شد. شش ماه در جبهه حضور يافت و مسئول سازماندهى تيپ جوادالائمه شد. در عمليات «رمضان» سمت معاونت گردان را بر عهده داشت. پس از بازگشت از جبهه، شش ماه قائم مقام بسيج منطقه چهار شد. 23 مهر 1361 با خانم ناهيد محمّدقلىزاده طبسى ازدواج كرد. سال 1362 شش ماه به عنوان معاون بسيج كردستان بود. مسئوليت بسيج لشكر 5 نصر را نيز عهدهدار شد و همزمان فرماندهى گردان عمار را نيز بر عهده گرفت. در عمليات بدر در جزيره مجنون به شدت مجروح شد و پس از انتقال به بيمارستان «گلستان» اهواز در 24 اسفند ماه 1363 به فيض شهادت نايل آمد. پيكرش پس از تشييع در حرم رضوي به خاك سپرده شد.
ميروم مادر كه اينك كربلا ميخوانَدَم
از ديار دور يار آشنا ميخوانَدَم
مهلت چون و چرايي نيست مادر، الوداع!
زان كه آن جانانه بيچون و چرا ميخواندم
واي من گر در طريق عشق كوتاهي كنم
خاصه وقتي يار با بانگ رسا ميخواندم
بانگ «هل من ناصر» از كوي جماران ميرسد
در طريق عاشقي روح خدا ميخواندم
ميروم آنجا كه مشتاقانه با حلقوم خون
جاودانْ تاريخساز كربلا ميخواندم
ذوالجناح رزم را گاه سحر زين ميكنم
ميروم آنجا كه ناي نينوا ميخواندم
يا علي گويان سرود لاتَخَف سر ميدهم
كز نجف آنك عليّ مرتضي ميخواندم
هيمه سردم كه كانون شرر ميجويدم
آيه دردم كه قانون شفا ميخواندم
باطلالسحر طلسمات شبان تيرهام
بامدادان آفتاب هر كجا ميخواندم
من سرود سرخ ايثارم كه با آهنگ غم
گور خاموش شهيدان بيصدا ميخواندم
مطلع شعر بهارانم كه در گوش چمن
هر سحر باد صبا تا انتها ميخواندم
قصه خونين عشقم من كه نسل عاشقان
بعد از اين در برگ برگ لالهها ميخواندم
شاعر:سيدحسن حسيني
قديميترين كتابهايي كه درباره واقعه عاشورا نوشته شده همين مقتلها هستند كه هنوز هم مشتريهاي پر و پا قرصي دارند؛ به ويژه آنها كه ميخواهند روايتهاي ناب و دست اولي از كربلا بخوانند، سعي ميكنند پشتشان را به همين مقتلها گرم كرده و روايتهاي سنددار را مطالعه كنند. معروفترين مقتل به ويژه در ميان هيئتيها «لهوف» است؛ اما اگر به دنبال مقتلي خوشدست با زباني روان و امروزي و البته سنديتي محكم هستيد «كتاب آه» ميتواند باب ميلتان باشد. اين كتاب حاصل بازخواني و ويرايش مقتل «نفسالمهموم» است؛ كه بيشتر نقلهاي صحيح مقاتل و كتب تاريخ را در خود گرد آورده و جزءجزء حادثه شهادت امام حسين(ع) را از 6 ماه پيشتر تا روز حادثه عاشوراي حسيني ثبت كرده است. «نفس المهموم» بيش از 50 سال پيش به فارسي ترجمه شده است. اين كتاب نوشته شيخ عباس قمي است كه به او لقب «خاتم المحدثين» دادهاند. اين شخصيت برجسته از محدثان پركار قرن چهاردهم هجري است. در مقدمه اين كتاب آمده است: «كتابهايي كه براي ارائه يك تصوير يا چند خط از يك نامه، كلي سلسله اسناد و توضيح و تحليل و تعليقه براي خواننده رديف ميكنند، هم به او اجازه نميدهند كولاژ خود را خودش كامل كند و هم بعضي وقتها حوصلهاش را سر ميبرد كه تا ته بخواندشان و از روي صفحاتي نخوانده نپرد. اين طوريهاست كه تا بوده كتابهاي اين چنيني قيافههاي خشك و جدي داشتهاند و مفروض خوانندگان اين بوده كه وصالي سخت و كند و دير ميدهند و ناخودآگاه ترسيدهاند از اينكه سراغشان بروند. اين شايد برجستهترين دليل ناشناخته ماندن كتابهايي نظير «نفس الهموم» است.» در اين كتاب، بيآنكه نيازي به لغتنامههاي عربي به فارسي يا فارسي كهن به فارسي امروزي داشته باشيم، ميتوانيم متوجه معاني شويم. كتاب، ساختار روايي منسجم و واحدي دارد و ساده روايت ميكند. اين سادگي و يكدستي به فهم آسان آن كمك كرده و خواننده را ياري ميكند، تا تكتك حادثهها را چون جورچين كنار هم بچيند و تصوير ذهنياش را بيدغدغه و تكلف كامل كند.
نكته: كوهنوردي به دنبال فتح بلندترين قله بود؛ اما از آنجا كه آوازه فتح قله را تنها براي خود ميخواست تصميم گرفت به تنهايي از قله بالا برود. او شروع به بالا رفتن از قله كرد؛ اما دير وقت بود و به جاي چادر زدن همچنان به بالا رفتن ادامه داد، تا اينكه هوا تاريك تاريك شد؛ طوري كه قادر به ديدن چيزي نبود. تنها چند قدمي با قله فاصله داشت كه پايش لغزيد و با شتاب تندي به پايين پرتاب شد. ناگهان درست در لحظهاي كه مرگ خود را نزديك ميديد، حس كرد طنابي كه به دور كمرش بسته شده، او را به شدت ميكشد .ميان آسمان و زمين معلق بود، فقط طناب بود كه او را نگه داشته بود، در آن شرايط سخت از خداوند طلب كمك كرد.
ناگهان صدايي از دل آسمان پاسخ داد از من چه ميخواهي؟
ـ خدايا نجاتم بده.
ـ آيا يقين داري كه ميتوانم تو را نجات دهم؟
ـ بله باور دارم كه ميتواني.
ـ پس طنابي را به كمرت بسته شده قطع كن ...
كوهنورد كه جرئت رها كردن طناب را نداشت طناب را رها نكرد.
فرداي آن روز گروه نجات گزارش دادند جسد يخزده كوهنوردي در حالي پيدا شده كه از طنابي آويزان بود و فقط چند قدم از سطح زمين فاصله داشت.
نظر: يكي از علل اصلي گرفتاري انسانها اين است كه با وجود ايمان به قدرت پروردگار، آن طور كه شايسته است در عمل به خداوند اعتماد واقعي ندارند؛ در حالي كه بيترديد، هر كس به خداي مهربان اعتماد و توكل كند خداوند او را از گرفتاريها و سختيها نجات ميدهد.
نمونه عيني اعتماد راستين به خداوند را ميتوان در دفاع مقدس مشاهده كرد.
در حالي كه دشمن با حمايت كشورهاي ابرقدرت به پيشرفتهترين امكانات نظامي مجهز بود، در سوي ديگر ميدان، سربازان حضرت روحالله در سختترين شرايط و با دستان خالي توانستند بر دشمني پيروز شوند كه سرمست قدرت بود، جنگ را شروع نكرده، خود را فاتح ميدان ميدانست. رمز پيروزي رزمندگان دفاع مقدس را ميتوان در اعتماد واقعي آنها به نصرت خداوند دانست؛ همان خدايي كه آتش را بر ابراهيم خليلالله به گلستان تبديل كرد.
حميدرضا حيدري/ هفتهاي كه گذشت شبكههاي اجتماعي فضاي داغي را تجربه كرد. مسائل زيادي در فضاي مجازي مطرح شد كه برخي از آنها در اين نوشتار خواهد آمد.
هشتگ «آرامكو» يكي از هشتگهاي داغ فضاي مجازي بود. موضوعي كه كموبيش همه جهان را به خود درگير كرد. از نظر كاربران ايراني آرامكو و حادثهاي كه برايش رقم خورد، نشانه اقتدار محور مقاومت در منطقه است. عربستان، آمريكا و رژيم صهيونيستي تمام تلاششان را به كار بستهاند كه بگويند حمله به آرامكو كار ايران بوده است و به اين بهانه ايران را به جنگ تهديد كنند. هر چند سعوديها تلاش ميكنند آمريكا را به جنگ با ايران ترغيب كنند؛ اما آمريكا هدف ديگري را دنبال ميكند. «عبدالله گنجي» در صفحه توئيترش نوشت: «هدف هارت و هورت آمريكاييها بعد از ماجراي آرامكو مشخص شد. ترامپ دنبال اين بود كه چطور ميشود از اين ماجرا پول درآورد و رسماً هم گفت: اگر امنيت بيشتر ميخواهيد، بايد پول بيشتري بدهيد. حالا آوردهاش براي آمريكا فروش موشك پاتريوت شد...»
داستان «هپكو» هم يكي از موضوعاتي بود كه مورد توجه كاربران مجازي قرار گرفت. يكي از كاربران نوشت: «وقتي شفافيت نباشه خصوصيسازي يه جورايي ايجاد رانت ميكنه، مثالش همين هپكو كه وقتي مزايده گذاشتن، يه شركتكننده داشته و مزايده رو همون يارو برده، جالبتر اينكه سهيلا جلودارزاده گفته مخالف شفافيت آرا هستم. ملت بدونيد مخالفان شفافيت در ايجاد رانت و رانتخواري و ورشكستگي كار خانهها سهيمند.»
شما را خداوند از عرصه خونين كربلا جدا كرد و مصداق «و لكل قوم هاد» قرار داد. شما بايد ميمانديد تا پرچم امامت شيعه به زمين نخورد تا راوي رنجهاي دشت بلا باشيد. شما بايد ميمانديد تا همچون حضرت آدم، حضرت يعقوب، حضرت يوسف و همچون مادرتان فاطمه زهرا(س) پاره تن پيامبر، يكي از بسيار گريهكنندگاني باشيد كه براي كبوتران و لالههاي تكهتكه شده كربلا ناله سر دهيد. شما بايد ميمانديد تا رسالت امامت و رهبري امت را در دوراني كه حق و باطل در هم آميخته شده بود و آب از سراب و سره از ناسره قابل شناخت نبود، به دوش بكشيد.
آقا جان!
حقيقت عاشوراي حسين(ع) با گريههاي جدتان امام سجاد(ع) در تاريخ جاري شد. اين قطرهها سيلي در عالم به پا كرد كه هركس بخواهد در مقابل استكبارهاي جهاني بايستد، بايد به اين فرهنگ عاشورايي چنگ بزند؛ فرهنگي كه بايد در آن رخت سعادت بر تن كني؛ رختي كه تار و پودش را با ايثار، شهادتطلبي، ايستادگي، از خود گذشتگي و دل نبستن به دنيا بافتهاند.
مولاي من!
اين فرهنگ عاشورايي است كه امام زينالعابدين(ع) با اشكهايشان فرياد زدند: «انسان شهادت را ميطلبد، ولي به زير بار ذلت نميرود.» از ميوههاي اين اشكهاست كه مسلمان حقيقي در زير بار فشار حداكثري مستكبران جهاني كمر خم نميكند؛ ميايستد چرا كه ايستادن و شهادت، فرهنگ اهل بيت(ع) است. فرهنگي كه در آن جايي براي دنياپرستي و سازش با ظالم ندارد و اين چنين است كه امام سجاد(ع) ميفرمايند: «ولا حرّ يدع هذه اللّماظة لأهلها فليس لأنفسكم ثمن الّا الجنّة فلا تبيعوها بغيرها»؛ آيا آزادمردي نيست كه اين پسمانده دهان سگ(دنيا) را براي اهلش واگذارد، بهاي جانهاي شما چيزي جز بهشت نيست، پس آن را جز با آن معامله نكنيد.