رویکرد تروئیکای اروپ‍ایی در مذاکره با تهران

روح الله صالحی / در هفته‌های اخیر مقامات آمریکایی و به ویژه شخص دونالد ترامپ، از مذاکره با ایران سخن می‌گویند تا به خیال خودشان با امضای توافق جدید، برنامه هسته‌ای و قدرت موشکی ایران را محدود کنند؛ اما به دلیل بدعهدی‌های واشنگتن در گذشته، در تهران گوش شنوایی برای این لفاظی‌ها وجود ندارد. به چند دلیل پیشنهاد ترامپ برای مذاکره با ایران نوعی عملیات فریب به شمار می‌رود و قابل اعتنا نیست.

دلیل مهمی که به تنهایی ردّ پیشنهاد مذاکره از سوی آمریکا را توجیه می‌کند، تجربه برجام است. در برجام، تهران امتیازهایی را داده و تعهداتی را پذیرفته بود و گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم حاکی از عملیاتی شدن تعهدات ایران بود؛ اما ترامپ به راحتی از آن خارج شد و نشان داد، به توافقاتی که امضای خودش زیر آن نباشد، اعتنایی ندارد.

آمریکا در ظاهر نقش درخواست‌کننده مذاکره را به عهده گرفته و تلاش می‌‌کند خود را در میان افکار عمومی داخل ایران و افکار عمومی جهان، کشور طالب مذاکره و دیپلماسی معرفی کند؛ در حالی که واقعیت چیز دیگری است و مقامات آمریکایی‌ به هیچ وجه به دنبال مذاکره واقعی با ایران نیستند. رئیس‌جمهور آمریکا که سیاست فشار حداکثری علیه ایران و به صفر رساندن صادرات نفتی را در پیش گرفته است، تلاش دارد با کشاندن ایران به پای میز مذاکره نشان دهد سیاست فشار جواب داده و به این ترتیب امتیاز و باج بیشتری از تهران بگیرد. این سیاست در دولت‌های آمریکا مسبوق به سابقه است و دولت قبلی آمریکا هم در روزهای منتهی به امضای برجام، مدعی بود زمان گرفتن امتیازهای سخت از ایران فرا رسیده است. اکنون مقامات آمریکایی‌ در به‌کارگیری سیاست فشار حداکثری به ایران، به آخر خط رسیده‌اند؛ زیرا گزینه تحریمی مقابل ایران ندارند و همه کارت‌های خود را رو کرده‌اند؛ ولی ایران همچنان سر پا ایستاده و در مقابل باج‌خواهی ترامپ سر تسلیم فرود نیاورده است.

در وضعیت کنونی، التماس ترامپ برای مذاکره با ایران بی‌فایده است؛ چرا که مقامات کشورمان بارها تأکید کرده‌اند مذاکره‌ای با دولت آمریکا در کار نخواهد بود. به باور ناظران، صرف تحرک دیپلماتیک کفایت نمی‌کند و تحرک دیپلماتیک اگر به منفعت عمومی و رفع یا خنثی‌سازی تحریم‌ها تبدیل نشود، فایده‌ای برای تهران نخواهد داشت؛ بلکه تنها نوعی اغفال راهبردی برای جامعه و مسئولان است.

برخلاف ادعای مقامات واشنگتن، فشارهای غرب نه تنها قدرت ایران در منطقه را کاهش نداده؛ بلکه اکنون محور مقاومت در بالاترین قدرت خود قرار دارد و دشمنان جمهوری ‌اسلامی به آن اعتراف کرده‌اند. ترامپ با بیان اینکه مردم ایران مستحق پیشرفت هستند، بارها مدعی شده است هدفش از مذاکره، کمک به مردم است؛ اما اینها تنها جنبه تبلیغاتی داشته و با هدف فریب افکار عمومی انجام می‌شود. همچنانکه رهبر معظم انقلاب هم در بیانات اخیرشان، این اقدامات را فریب توصیف کردند که در ادامه شکست پروژه‎های آمریکا در برابر ایران انجام می‌شود. تصور آمریکایی‌ها این است که با افزایش تهدیدات نظامی، مقامات تهران در نهایت به میز مذاکره بر می‌گردند، اما این تهدیدات نه تنها جواب نداده؛ بلکه ایران پهپاد پیشرفته آمریکایی را زمانی سرنگون کرد که آمریکا بیشترین نیروها و تجهیزات نظامی را در خلیج‌فارس مستقر کرده بود، اما توانایی پاسخ به ایران را نداشت.

اکنون اوج عملیات فریب آمریکایی‌ها علیه ایران است؛ عملیاتی که درصدد است محاسبات افکار عمومی و دولتمردان ایران را تغییر دهد؛ اما الگوی مقاومت ایران در برابر فشارهای آمریکا تاکنون موفقیت‌آمیز بوده و با به دست گرفتن ابتکار عمل و هوشیاری و تسلیم نشدن مقابل فریب عملیاتی دشمن، مسیر پیروزی نهایی در برابر دشمنان هموار خواهد شد.

استراتفور

ایران با توجه به پایین‌تر بودن سطح نظامی در قیاس با ایالات متحده و متحدانش، توجه و تأکید زیادی بر ایجاد نیروهای نامتقارن داشته که می‌توانند در مواجهه با دشمنانی در سطح نظامی بالاتر برای آن مزیت ایجاد کنند. موشک‌های کروز و بالستیک در این راهبرد اهمیت زیادی دارند؛ چرا که موقعیت استراتژیک ایران در تنگه هرمز را تقویت می‌کنند و امکان دسترسی به زیرساخت‌های مهم رقبای منطقه‌ای را برای ایران فراهم می‌آورند. موشک‌های بالستیک ایران، اکنون به طور فزاینده با دقت بیشتری در هدف‌گیری و در انواع و با مشخصات پروازی گوناگون ساخته می‌شوند و ساخت دیوار دفاعی در برابر آنها یک چالش فزاینده است.

 

نیویورکر

محور متشکل از گروه‌های همسو با ایران، معادلات منطقه را دستخوش تحول کرده و به ایجاد بازدارندگی برای تهران منجر شده است. متحدان ایران به مرور در کشورهای گوناگون وارد عرصه سیاسی شده‌اند و همین موضوع توانایی و اثرگذاری آنها را بیش از پیش افزایش داده است. با وجود محدودیت‌های نظامی، مشکلات اقتصادی و چالش‌های دیپلماتیک پیش روی تهران، ایران حتی در بازی در مقابل اسرائیل[رژیم صهیونیستی] برتر بوده است.

مؤسسه مطالعات بین‌المللی و استراتژیک

حملات به عربستان سعودی نشان می‌دهد دوران برتری هوایی ایالات متحده در خلیج‌فارس و انحصار آمریکا درباره توانایی حمله دقیق، به سرعت در حال کمرنگ شدن است. پهپادها با هدف‌گیری دقیق و موشک‌های کروز شروع به گسترش در میان حوثی‌ها و حزب‌الله کرده‌اند. چنین حملاتی همچنین می‌تواند با طیف گسترده‌ای از اشکال دیگر حمله غیرمتعارف، چه در زمین و چه در خلیج‌فارس مرتبط باشد.

 

ایندیپندنت

حمله به آرامکو برتری نظامی آمریکا در منطقه را به چالش کشید و نشان داد همه تبلیغاتی که در مورد مؤثربودن سامانه‌های آمریکایی مطرح می‌شد، «لاف‌های مغرورانه» بوده است. انصارالله یمن که یکی از هم‌پیمانان ایران است، با منابع و تخصص محدود چه به تنهایی و چه از طریق متحدان، صدمات فلج‌کننده‌ای را بر عربستان سعودی وارد کرده که روی کاغذ بسیار مجهزتر است و تصور می‌شود آمریکا به منزله بزرگ‌ترین ابرقدرت نظامی جهان از آن دفاع می‌کند. این رسانه در ادامه در پاسخ به این پرسش که چرا آمریکا به ایران حمله نمی‌کند.آنها اکنون می‌دانند حمله متقابل، بی‌هزینه نخواهد بود؛ زیرا آنچه در آرامکو اتفاق افتاد، می‌تواند تکرار شود. بیهوده نیست که ایران را ابرقدرت پهپادی می‌خوانند.

واشنگتن‌پست

اکنون به دلایل متعدد، از جمله رفتار بی‌ملاحظه و بی‌منطق ترامپ، آیا دفاع از عربستان سعودی یا زیرساخت‌های نفتی آن در برابر حملات، جزء منافع حیاتی ایالات متحده است؟ آیا سربازان یا خلبانان آمریکایی باید جان خود را برای رژیم بن‌سلمان به خطر بیندازند؟ هیچ دلیلی برای تقویت جنگ فرقه‌ای سعودی علیه ایران یا یمن یا هر جای دیگری برای آمریکا وجود ندارد.

 

رادیو آلمان

تنها یک راه برای پایان دادن به درگیری‌ها و تنش‌ها در منطقه خلیج‌فارس وجود دارد و آن، این است که سیاست ناکام آمریکا در منطقه خاورمیانه باید اصلاح شود. این سیاست‌ها نقش مهمی در اختلافات و تنش‌ها بین ریاض و تهران دارد. واشنگتن ادعا می‌کند، جمهوری اسلامی را با سخت‌ترین تحریم‌ها مجازات می‌کند، با این حال تهران می‌تواند قدرت بزرگ، یعنی آمریکا را بازی دهد. حدود چهل سال تلاش شده است تا ایران منزوی شود، اما این تلاش‌ها نتیجه‌ای نداشته و ایران قدرتمندتر از همیشه است.

گاردین

عربستان عادت دارد برای کارهایی که برای شهروندانش دشوار و خسته‌کننده است، نیرو بخرد. نمونه، در جنگ یمن که از آن به «ائتلاف عربی» یاد می‌شود، افزون بر متحدان عربستان در خلیج‌فارس، نیروهایی از مصر، اردن، مراکش و کودکان سرباز سودانی هم حضور دارند که مرگ آنها با پرداخت پول نقد به خانواده‌های‌شان جبران می‌شود. وقتی از نیروهای سودانی پرسیده می‌شود که جنگیدن در یمن تحت امر عربستان شبیه چیست؟ می‌گویند فرماندهان عربستان که از نزدیک شدن به خطوط جنگ می‌ترسند، از طریق تلفن‌های ماهواره‌ای به سربازان اجاره‌ای فرمان‌های پیش و پا افتاده می‌دهند.

 

دو گزاره مهم وجود دارد که نشان می‌دهد «معادله جدیدی» پیرامون تحولات مربوط به عربستان و یمن در حال شکل‌گیری است. آثار و پیامدهای این معادله شعاعی فراتر از یمن و عربستان داشته و کل منطقه را در بر می‌گیرد. گزاره نخست که «اعلامی» است، در اظهارات رهبران و فرماندهان میدانی و سیاسی انصارالله نهفته است و گزاره دوم که «اعمالی» است، در اقداماتی که انصارالله برای مقابله با تجاوز عربستان انجام می‌دهد، خود را نشان می‌دهد. این دو، به موازات هم معادله جدیدی را در یمن شکل داده‌اند که از یک «نظم جدید» حکایت دارد که یمن به منزله یکی از محورهای اصلی مقاومت اسلامی «برنده» آن است و عربستان سعودی و حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی‌اش، «بازندگان» اصلی این نظم جدید خواهند بود. اینکه انصارالله به صورت رسمی و علنی، به صراحت اعلام می‌کند «ما می‌توانیم هرجایی را که بخواهیم هدف قرار دهیم. ریاض باید محاسبات خود را تغییر دهد و...». مواضع «معادله‌سازی» به یک رشته اقدامات راهبردی منجر می‌شود که حملات یگان پهپادی انصارالله به آرامکو یکی از آنهاست که مبتنی بر اصل «دفاع ‌مشروع» است. این مواضع نشان می‌دهد، این هشدارها به پشتوانه توانمندی‌ها و ابزارهای پاسخ و سلاح‌هایی است که از آن برخوردارند و حتی آنها را هنوز فاش نکرده‌اند.

اقدام اخیر انصارالله یمن در حملات پهپادی به آرامکو، از هر نظر که نگریسته شود، یک اقدام راهبردی و منحصر به ‌فرد است که از شکل‌گیری «معادله‌ جدید» در تحولات مربوط به عربستان و یمن حکایت دارد؛ معادله‌ای که می‌توان آن را «تنبیه متجاوزان» با سلاح‌های هوشمند، ناشناخته و پیشرفته نام نهاد و دو راه بیشتر در پیش روی متجاوزان سعودی باقی نمی‌گذارد: یا دست از تجاوز و جنگ علیه یمن بر دارند. یا همچنان که انصارالله نیز هشدار داده است با حملات به مراتب کوبنده‌تر از قبل به مواضع حساس و تأسیسات استراتژیکی‌اش مواجه باشند.

معادله جدید یمن، عربستان را در یک بازی «دو سر باخت» قرار داده‌ است؛ به این معنا که از این ‌پس، سعودی‌ها نه از ادامه جنگ طَرفی خواهند بست و نه از توقف آن بهره‌ای خواهند برد. در هر دو صورت دست عربستان خالی است.

عربستان میدان جنگ را «باخته» است. سعودی‌ها باید از جنون دست برداشته و صحنه جنگ را با تمام شکست‌هایی که در آن داشته‌اند و دارند، واگذار کنند. انصارالله پیروز این نبرد است و به نقطه‌ای غیرقابل برگشت به عقب رسیده است؛ خواه عربستان و حامیان بین‌المللی‌اش آن را بپذیرند و خواه نپذیرند؛ از این رو پایان جنگ و جبران خساراتی که به یمن وارد شده، بهترین راه‌حل است.

حمید خوش‌آیند