«ماه محرم» ماه شناخت حقیقت اسلام از افق قیام اباعبدالله الحسین(ع) در کربلاست. اسلام مانند ادیان دیگر الهی بعد از فوت پیامبرش دچار انحراف، تحریف و کهنگی تأثیرپذیری جامعه از مذاهب و مکاتب دیگر شد. انحراف بسیاری از خواص جامعه، اسلام را دچار شرایطی کرده بود که ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در خطبههایی که از مدینه تا کربلا بیان کردند، عمق فاجعه را نشان میدهد. حضرت فرمودند از اسلام جز اسم دیگر باقی نمانده و به همین خاطر قیام کربلا طلوع خورشید حقیقتنمای اسلام ناب محمدی(ص) است. به همین دلیل است که خداوند صراط مستقیم اسلام را در صراطالحسین(ع) قرار داده و محبالحسین(ع) را محبوب خود قرار داده است. محبالحسین(ع) کسی است که به راه و رسم حسین(ع) ایمان دارد و به آن عمل میکند. حضرت فرمودند راه حسین(ع) راه اسلام است و محب الحسین(ع) راه حسین(ع) را طی میکند. همچنین فرمودند آموزههای راه حسین(ع) این چنین است: صدق، راستی و درستی، یعنی ای مردم اگر میخواهید حسینی باشید در زندگی با صداقت عمل کنید، راست گفتار و درست کردار باشید، زبانتان با قلب یکی باشد، در صحنه اجتماع درستکار باشید، حقوق مردم را پاس بدارید و کسی که صداقت داشته باشد، دارای عزت است و عزیز میشود. دروغگویی و نادرستی در رفتار و گفتار نشانه عجز انسان است و انسانی که دروغ میگوید چون از یک کار درست عاجز است، خود را به دروغ مبتلا میکند.
این راه حسین است. حبالحسین طریقالنجات است؛ اما حبالحسینی که صادق باشد؛ نشانه صداقت حبالحسین سلوک در طریق مکتبالحسین است و این کلمات این یگانه عالم بود که فرمودند.
آیا امام حسین(ع) دختری به نام رقیه(س) داشته است؟ در پاسخ میتوان گفت اولاً نسبتی که به شهید مطهری درباره انکار وجود حضرت رقیه(س) داده شده، نسبتی ناروا بوده و او در هیچ یک از سخنرانیهای خود به وجود و عدم وجود حضرت اشاره نکرده است و فقط در جلد 17 مجموعه آثار صفحه 586 برای تحقیق در فیشهای خود مینویسد: «داستان طفلى از ابى عبدالله كه در شام از دنیا رفت و بهانه پدر مىگرفت و سر پدر را آوردند و همان جا وفات كرد.» ثانیاً شیخعباس قمی طبق رویه معمول علمای علم رجال وجود حضرت را به دلیل تایید شیخ صدوق(اعلی الله مقامهالشریف) قبول و تأیید کرده است. ثالثاً با رجوع به ادله تقریر «یعنی دلیلی که از سکوت امام معصوم در مورد یک حکم یا موضوع استخراج میشود» میتوان به روایت «سیفبنعمیره» که محدث و فقیه شیعی از صحابه امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) که از راویان حدیث قدسی زیارت عاشورا از امام باقر(ع) بوده، مراجعه کرد. او مرثیهای در رثای حضرت سیدالشهداء(ع) سروده و آن را برای امامان زمان خویش خوانده است که در دو بیت آن دو بار نام حضرت رقیه(س) را آورده و امامان معصوم با شنیدن این نام در شعر، در رد و انکار آن چیزی بیان نکردند.
همچنین در لهوف شیخ طوسی(اعلی الله مقامهالشریف) صفحه 114 و در جلد 45 بحارالانوار علامه مجلسی، به وجود این حضرت تصریح شده است. اهل تحقیق بر وجود دختر سه ساله امام حسین(ع) صحه گذاشته و تنها میان اینکه نام ایشان «فاطمه صغری» بوده یا «رقیه» اختلاف نظر دارند. ضمن اینکه آیتالله علامه «ملاّ محمّدهاشم خراسانی» مینویسد در سال 1242 شمسی در قبر این طفل آب میافتد، جناب آقا سیّدابراهیم دمشقی بدن این طفل را روی دست نگه میدارد تا تعمیر قبر به پایان برسد. این ماجرا مورد تأیید همه علمای شیعه است.
«محمد بنعلی بنبابویه قمی» معروف به «شیخ صدوق»(رحمهالله علیه) میگوید: پدرم و محمّد بنحسن بناحمد بنولید از سعد بنعبدالله، از ابراهیم بنهاشم، از محمّد از حضرت ابو عبدالله امام صادق(ع) راجع به مسائل حلال و حرام میپرسد.
حضرت میفرمایند: هیچ چیزی جعل نشده مگر به خاطر چیز دیگر. مرحوم مجلسی در بحار فرموده است: مقصود از این عبارت آن است که حقّ تعالی هیچ حکمی از (انّه لم یجعل شیء الا لشی) احکام را مشروع نفرموده مگر آنکه حکمتی از حکم در آن است؛ بنابراین حلال را به خاطر حسنش حلال و حرام را به خاطر قبحش حرام کرده است. هر حُکمی در شریعت فلسفهای دارد و حکمتی. احکام شریعه بنا دارند ما را به سمتی هدایت کنند و جهت مشخصی به ما بدهند. خداوند با توجه به آنکه انسان را آفریده و از مبدأ و مقصدش خبر دارد و میخواهد او را به سوی جهت مورد نظر خود هدایت کند، تکالیفی بر عهده او گذاشته است. وقتی به او میگوید عملی را انجام بده، هدفی را در نظر دارد و منفعتی را در آن عمل میبیند که باید به انسان برسد و وقتی او را از عملی نهی میکند، میخواهد او را از ضرری که به او میرسد، دور کند. مثلاً علت وجوب عبادات این است که ما را به خداوند نزدیک کند. از تکبر و از شیطان و وسوسههایش دورمان کند و هزاران منفعت دیگر به ما برساند؛ یا در حرام کردن غیبت و تهمت و شرور دیگر که بنا دارد ما را از بدخواهی و دشمنی با دیگران دور کند، از غرور ما جلوگیری کند، روابطمان را با اطرافیانمان تیره نکند، سختیها را از ما بردارد و... بدانیم هر حکمی دلیلی دارد که اولاً منفعتی از آن به ما میرسد و ثانیاً ما را به چیزی نزدیک و از چیزی دور میکند.
رسول خدا(ص) خطاب به مردم فرمودند: «مردم! شما اکنون در دوران آرامش و صلحید. پس چون فتنهها همچون پارههای شب تاریک بر شما درآویخت، به قرآن پناه برید که آن راهبلدی است که به بهترین راه دلالت میکند.» (كافی (طـ الاسلامیه)، ج 2، ص 599)
قرآن کریم این فتنه را به تعبیری در گم کردن خط رهبری الهی میداند و هشدار میدهد: «اى مؤمنان، اگر از گروهى از اهل كتاب فرمان برید، پس از ایمانتان شما را كافر گردانند.»(آلعمران/ 100) بدینگونه خطر اصلی تسلط کفار بر مقدرات و سرنوشت امت اسلامی میداند. آنگاه عامل اصلی جلوگیری از این خطر را در تلاوت قرآن و وجود رهبری الهی بیان میکند: «چگونه شما کافر میشوید در حالی که آیات خدا بر شما تلاوت میشود و فرستاده خدا میان شما است!» (همان/ 101)
اما پرسش اصلی اینجاست که تلاوت قرآن چگونه جامعه را از تبعیت از کفار و تسلط آنها بر مقدرات امت میرهاند؟ به چشم خود میبینیم کشورهایی که تلاوت قرآن در آنها زیاد و با رعایت کامل قواعد و به زیباترین نغمههاست، اما در پیروی از کفار و رفتن زیر بار قدرت آنها پیشتازند و به گاو شیرده آنان بدل شدهاند!
راز این امر در مفهوم تلاوت نهفته است، اما نه آن معنایی که در کتب لغت بیان شده، بلکه در معنایی که امیر بیان و سلطان سخن و صاحب تأویل و تفسیر کتاب، مولا امیرالمؤمنین علی(ع) بیان داشته است. حضرت علی(ع) در مواردی در نهجالبلاغه تلاوت را در برابر تحریف نهاده است: «از جمعیتی که جاهلانه میزیند و گمراهانه میمیرند به خدا شکوه میبرم، در میانشان متاعی کسادتر از قرآن نیست؛ اما آنگاه که آنچنان که بایدـ مطابق حقـ تلاوت شود! و باز متاعی پرخرجتر و گرانقیمتتر از همین قرآن نیست، اما آنگاه که از جایگاهش تحریف شده باشد!»(نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبه 17)
بدینسان تلاوت معنای ویژهای مییابد که در برابر تحریف است. تحریف آن است که سخن از جایگاه خود خارج شود. جایگاه آیات خدا آنجاست که حق را نشان دهد و عوامل فتنه را آشکار کند و پناهی باشد که از انحراف جلوگیری کند و این مهم زمانی حاصل میشود که تلاوتکننده، درد جامعه و مشکل آن را به درستی یافته و آنگاه آیاتی را که راه برونرفت از آن و هدایت به امنیت و آرامش را مینمایاند، شناسایی و با تبیین درست و منطبق بر حق بر مردم بخواند.
اما این مهم بر عهده کیست؟ چه کسی شایسته است تشخیصش در شناخت فتنهها و انحرافات جامعه و یافتن آیات الهی که راهگشای آن موقعیت است، تبعیت شود و تلاوتش مانع انحراف جامعه شود؟
قرآن کریم این مهم را مسئولیت رهبر الهی میداند: «اوست كسى كه در میان امّیها رسولى از خود آنان برانگیخت كه آیاتش را بر آنان تلاوت میکند.»(جمعه/ 2)
محمد عینیزادهموحد