مروری بر ماجرای استعفای دکتر کریم سنجابی

هنوز چند ماهی از شکل‌گیری دولت موقت نگذشته بود که در روز ۲۶ فروردین ۱۳۵۸ دکتر کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی ایران از سمت وزارت امور خارجه دولت موقت استعفا داد. متن کوتاه استعفای دکتر سنجابی که تسلیم مهندس مهدی بازرگان، نخست‌وزیر وقت شده بود، به شرح زیر است:

«جناب آقای مهندس بازرگان/ نخست‌وزیر/ نظر به اینکه در اوضاع و احوال کنونی پیشرفت امور میسر نیست و با توجه به مسئولیت مشترک وزیران در کلیه امور کشور ادامه خدمت برای اینجانب غیرمقدور است، لذا بدین وسیله استعفای خود را اعلام می‌دارم.»

در همین حال، سنجابی پس از انتشار خبر استعفایش در تشریح دلایل این اقدام به «کیهان» گفت: «استعفای من به هیچ‌وجه متوجه آقای بازرگان نیست، بلکه ناشی از بی‌نظمی‌ها و بی‌تربیتی‌هایی است که در مملکت مشاهده می‌شود، ناشی از حکومت‌هایی است که در حکومت به وجود آمده و نگرانی ایجاد کرده است. مسائلی که پیشرفت کار‌ها را غیرممکن کرده و از جریان طبیعی خارج ساخته است.»

همان زمان برخی شایعات از اختلافات دکتر سنجابی با دکتر ابراهیم یزدی به واسطه فعالیت‌های داماد دکتر یزدی حکایت داشت. موضوعی که دکتر سنجابی نیز در جریان مصاحبه مطبوعاتی آن را رد نکرد. 

جالب آن است که بدانیم حضرت امام خمینی(ره) از جمله افرادی بودند که با استعفای ایشان مخالف بودند. 

مرحوم هاشمی رفسنجانی در کتاب «انقلاب و پیروزی» که به بررسی خاطرات سال‌های ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ ایشان اختصاص دارد و دفتر نشر معارف منتشر کرده، آورده است:

«وقتی برای اولین بار مسئله استعفای آقای سنجابی از وزارت امور خارجه [در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۵۷] پیش آمد، ایشان (امام) از من خواستند كه با آقای سنجابی صحبت كنم و از این كار منصرف‌شان سازم و بخواهم كه همچنان در جمع دولت بماند كه من هم شب همان روز به منزل ایشان در منطقه نیاوران رفتم؛ آقای [احمد] سلامتیان هم كه دستیار آقای سنجابی بود، حضور داشت.

 پیام امام را با توضیحاتی از خودم كه ضروری می‌دانستم، با ایشان در میان گذاشتم. آقای سنجابی هم با پذیرش نظر امام در آن مقطع، بر بروز علنی این اختلافات سرپوش گذاشت؛ اما این كار او چندان دوام نیاورد و سرانجام با مطرح كردن دلایلی تقریباً غیر واقعی‌ـ كه حتی مورد قبول دولت و دوستانش هم نبودـ و بدون توجه به مخالفت‌های ما و برخی از اعضای جبهه ملی از وزارت خارجه [در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۵۸] استعفا داد...»
(ص ۲۶۴) 

مهدی دنگچی 

اولین سیاست‌های گسترش‌گرایانه در سواحل مدیترانه 

قصه تجاوز و کشورگشایی در منطقه سواحل مدیترانه، به دوران گذشته بر می‌گردد. برخی از صاحب‌نظران اقدامات حكومت‌های باستانی، نظیر: فنیقیه، یونانی‌ها و سرانجام رومی‌ها را در ایجاد پایگاه‌هایی خارج از سرزمین خود نوعی استعمار می‌دانند که با هدف استفاده از آن سرزمین‌ها برای تجارت، جنگ یا گسترش فرهنگ خود بوده است؛ اما واقعیت آن است که این گسترش‌گرایی با پدیده‌ای که اواخر قرن پانزدهم تا به امروز ادامه پیدا کرد، تفاوت ماهوی داشت.

فنیقی‌ها در قرن‌های یازدهم تا نهم پیش از میلاد، به تجاوز و سلطه بر حوزه‌ مدیترانه دست زدند و نخست در تیره و سپس در کارتاژ چندین ماند‌گاه در سراسر کرانه‌ شمالی آفریقا به وجود آوردند. نام‌دارترین ماندگاه آنان، یعنی کارتاژ، رفته‌ـ رفته امپراتوری پهناوری شد که در اوج عظمت خود از لیبی تا کرانه‌ شبه جزیره‌ ایبری (جنوب غربی اروپا شامل اسپانیا و پرتغال) دامنه داشت. گفتنی است، هدف اصلی از ایجاد این ماندگاه‌ها گسترش بازرگانی بود.

همزمان با فنیقی‌ها، یونانی‌ها هم به دنبال سرزمینی برای اشغال بودند؛ اما نوع سلطه‌گری و انگیزه‌ اشغال یونانی‌ها با فنیقی‌ها تفاوت عمده داشت. بعضی از ماندگاه‌های یونانی، مانند ماندگاه‌های فنیقی، برای تجارت و گسترش بازرگانی برپا می‌شد؛ ولی انگیزه‌های سیاسی و حادثه‌جویی و فشار افکار عمومی هم از عوامل عمده‌ مهاجرت یونانی‌ها از شهرهای یونانی بود.

نظام حکومت در سرزمین‌های اشغالی یونان همانندی چندانی به نظام حکومت در مستعمره‌های امروزی نداشت. همه سرزمین‌های یونان، به جز مستعمره‌های دولت‌شهر آتن، استقلال کامل داشتند و فقط از نظر نظامی و اقتصادی به دولت اصلی وابسته بودند و مهم‌تر آنکه از آغاز به آن استقلال داده می‌شد.

شیوه‌ گسترش‌گرایی دولت روم نیز متفاوت بود. این دولت بیشتر در خشکی و از راه فتح نظامی خاک خود را گسترش می‌داد. در دوره‌ امپراتوری روم، مستعمره‌ها در واقع پایگاه‌هایی برای پراکندن فرهنگ رومی بودند.

پس از برافتادن امپراتوری روم، تا برآمدن اروپا در قرن‌های پانزدهم و شانزدهم، نمونه‌های بارز دولت‌های تجاوزکار، دولت‌ شهرهای ایتالیا در کرانه‌های مدیترانه بودند.

در قرن‌های دوازدهم و سیزدهم جنووا و ونیز، مقرهایی در کرانه‌های اسپانیا و سرزمین‌های بربرنشین (مراکش، تونس و الجزایر) و نیز در دالماسی و جزایر یونان داشتند.

این مستعمره‌ها، مانند مستعمره‌های فنیقی، بیشتر قرارگاه‌های تجارتی بودند. به هر حال در دوران قبل از رنسانس و آغاز دوران جدید، گسترش‌گرایی در سراسر سرزمین‌های شمالی و جنوبی دریای مدیترانه رواج داشت.

محمد گنجی

در سیر تحولات تاریخی انقلاب اسلامی، ۲۷ آذر برابر با شهادت دکتر محمد مفتح است که در سال ۱۳۵۸ به دست گروهک‌ فرقان به شهادت رسید. شهید مفتح به طور جدی در جبهه حق سخت مشغول مبارزه بود،‌ یکی در برابر دشمنان اسلام مانند استبداد داخلی رژیم پهلوی و استعمار خارجی مانند انگلیس، آمریکا و دیگری در جبهه‌ای و برای آن اهمیت ویژه‌ای قائل می‌شد و آن مبارزه با جهل و نادانی مردم بود. او بیش از هر مسئله‌ای خود را ملزم به آگاهی و روشنفکری مردم و جوانان می‌کرد و معتقد بود به هر نحو ممکن باید مردم را از اوضاع ایران و جهان آگاه کند. 

دکتر مفتح از همان سال‌های ۱۳۴۰ـ۱۳۴۲ این مبارزات را به طور جدی شروع کرد؛ به ویژه پس از تبعید امام به ترکیه اقدامات تبلیغی خود را توسعه داد و همواره با سفر به شهرهای مختلف برای روشن کردن مواضع نهضت اسلامی امام خمینی(ره) و افشای چهره رژیم پهلوی اقدامات بسیار مؤثری انجام داد؛ اما ساواک و دستگاه‌های امنیتی او را دستگیر و ممنوع‌المنبر کردند. وی مدتی در آموزش و پرورش شهر قم فعال بود؛ اما روشنگری‌هایش موجب شد که از این اداره اخراج شده و در همان سال ۱۳۴۷ به نقاط بد آب و هوای جنوب ایران تبعید شود. پس از سپری شدن دوران تبعید از بازگشت او به قم جلوگیری شد وی به ناچار اقامت در تهران را برگزید. مسجد قبا در خیابان شریعتی را پایگاه اجتماعی و فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی قرار داد و خود نیز امامت نماز جماعت مسجد را عهده‌دار شد. این ایام مقارن بود با ماه رمضان سال ۱۳۵۶ که شاهد استقبال بیشتر جوانان از طرح و بحث‌های فرهنگی شهید مفتح هستیم و ایام مبارک رمضان مرتب سخنرانی‌های آگاهی‌بخش و افشاگرانه برای انقلابیون و مبارزان بر پا می‌کرد. جوانان جنوب شهر نیز از راه‌های دور در آن مجالس گرم و با شکوه حضور می‌یافتند‌. استقبال گسترده مردم موجب شد روز عید فطر سال ۱۳۵۶ شهید مفتح مراسم نماز عید فطر را در تپه‌های قیطریه بر پا کند.

او در خطبه‌ها‌ی آتشین آن روز نام مبارک امام خمینی را بر زبان آورد و بر پیروی از رهنمودهای انقلاب ایشان تأکید کرد. در این روز تاریخی، برنامه‌های مسجد قبا با حرارت انقلابی و پرشورتر و کلاس‌ها و سخنرانی‌ها با محتوای غنی‌تر ادامه یافت و در رمضان سال ۱۳۵۷ مانند سال ۱۳۵۶ روند فعالیت فرهنگی و آگاهی مردم رقم خورد. تا اینکه در صبح روز عید فطر (۱۳ شهریور ۱۳۵۷) جمعیت انبوهی با شهید مفتح هم‌صدا شدند و بار دیگر اقامه نماز فطر با جمعیتی حدود ۵۰۰ هزار نفر بر پا شد.

این حرکت آینده سرنوشت‌ساز انقلاب اسلامی را رقم می‌زد و پایگاه اجتماعی قوی برای مبارزان و انقلابیون بود.

یکی از اقدامات و دستاوردهای بسیار خوب این هسته مقاومت انقلاب، پیوند دادن دانشجویان و طلاب حوزه‌‌های علمیه بود که محوریت این وحدت را شهید مفتح برعهده داشت. به عبارت دیگر، نوع فعالیت‌های علمی، ‌آموزشی، هنری و تبلیغی این مسجد زمینه‌ساز وحدت حوزه و دانشگاه شد. او هنگام ورود به دانشکده الهیات در صبح ۲۷ آذر ۱۳۵۷ مورد سوء قصد گروهک تروریستی فرقان قرار گرفت و به همراه دو پاسدارش به شهادت رسید. 

سیدمهدی حسینی