یکی از دغدغه‌های اصلی والدین، برقراری عدالت میان فرزندان و رفتار عادلانه با آنهاست؛ اما با وجود تلاش‌های متعدد، غالباً فرزندان از تبعیض پدرها و مادرها گلایه دارند و تصور می‌کنند خواهر یا برادرشان، بیش از آنها مورد توجه و مهر و محبت قرار می‌گیرند! حقیقت این است که عوامل متعددی بر رفتارهای والدین مؤثر بوده و سبب می‌شود تا آنها ناخواسته، یکی از فرزندان را بیش از دیگران دوست داشته باشند.  بعضی خانواده‌ها ذاتاً دختر دوست یا پسر دوست هستند و از این رو جنسیت بچه، در علاقه و توجه آنها تأثیرگذار است. یا بعضی فرزندان با خصوصیات اخلاقی و روحی ویژه یا محبت‌های فراوان به پدر و مادر، جایگاه ویژه‌ای از قلب آنها را به خود اختصاص داده و ناخودآگاه رفتارهای والدین را به سمت تبعیض‌ سوق می‌دهند. 

روان‌شناسان معتقدند، این رفتارهای نادرست، پیامدهای فراوان روحی و روانی به همراه داشته و منشأ آسیب‌های متعدد فردی و اجتماعی خواهند بود. به گفته‌ آنها، وقتی والدین نسبت به یکی از فرزندان توجه ویژه دارند، حس حسادت و کینه‌ورزی را در فرزندان دیگر بارور می‌کنند؛ به گونه‌ای که گاهی درصدد انتقام‌جویی برآمده و همواره رفتارهای خشونت‌آمیز نسبت به فرزند مورد محبت نشان خواهند داد. از بین‌رفتن خودباوری، نارضایتی از والدین، دوری از خانواده، حقارت و عقده‌های روانی، برخی از آسیب‌های دیگر این رفتارهای پرخطر هستند. ضمن اینکه فرد، در روابط اجتماعی نیز دچار مشکل شده و در نتیجه از جامعه و گروه دوستان طرد خواهد شد.

اما این همه ماجرا نیست. سوی دیگر ماجرا، آسیب‌هایی است که فرزند مورد توجه را تهدید می‌کند؛ او با اعتماد به نفس کاذبی که کسب کرده، به توهم خود‌برتربینی مبتلا می‌شود و توقع دارد همه نگاهی ویژه به او داشته باشند. بنابراین در اجتماع ، با همین سطح توقع حاضر شده و اگر توجه لازم را کسب نکند، به شدت دچار آسیب خواهد شد.

بنابراین والدین موظف هستند با تدبیر و اتخاذ شیوه‌ رفتاری مناسب، سایه‌ تبعیض بین فرزندان را از خانواده دور کرده و آنها را از آسیب‌های این تبعیض در امان نگه دارند. 

هر چند رفتار یکسان با فرزندان امری ناممکن و غیر منطقی است و پدر و مادر نمی‌توانند همه بچه‌ها را به یک اندازه دوست داشته باشند؛ اما لازم است این محبت را در قلب خود حفظ کرده، در ابراز محبت یکسان رفتار کنند و با برخورد متناسب با شخصیت و سن فرزند، شائبه تبعیض را از بین ببرند.

نکته‌ دیگر اینکه حتی در هنگام نزاع و اختلاف میان آنها باید با اتخاذ سیاستی بی‌طرفانه این سوءظن را از ذهن نوه‌ها دور کرده و سبب انس و الفت بیشتر آنها شد؛ چرا که مهر و محبت میان فرزندان تا حد زیادی در گرو رفتارهای سالم و عادلانه‌ بزرگ‌ترهاست. در واقع، کودکان رفتار بزرگ‌ترها را ملاکی برای تأیید یا رد خود می‌بینند. پس برای اینکه آنها از بعضی آفت‌ها دور نگه داشته شوند، لازم است در رفتار عدالت و یگانگی را در نظر گرفت.

 

پرسش: اخلاق اسلامی تا چه حد در رفتار انسان تأثیرگذار است و آیا با رعایت نکات اخلاقی اسلام آرامش روان یک فرد تأمین می‌شود؟

پاسخ: روان‌شناسان همه به دنبال یافتن الگویی هستند تا انسان بتواند به کمک آن، بهره‌ بیشتری از زندگی خود برده و احساس آرامش و خوشبختی بیشتری داشته باشد. در اسلام، چیزی به نام «روان» وجود ندارد، بلکه «روح» است که در پی سعادت انسان است. وظیفه‌ رسیدن انسان به سعادت در اسلام با علم اخلاق محقق می‌شود؛ چون هم‌ قرین و همنشین روح بوده و هم نمود خارجی اخلاق تنها به وسیله روح متبلور می‌شود.

بنابراین نمی‌توانیم انسان جویای سعادت را پیدا کنیم که وجود او از فضایل اخلاقی خالی باشد. تلاش انسان در اسلام برای کسب سعادت، همان تلاش برای رسیدن به آرامش روان در غرب است. انسان با یاد خدا و اخلاق نیکو، به آرامش و سلامت روان دست پیدا می‌کند. پیامبر اکرم(ص) محبوب‌ترین فرد نزد خداوند را خوش‌خلق‌ترین مردم می‌دانند و حضرت علی(ع) حسن خلق را سرلوحه ویژگی‌های مؤمن عنوان می‌کنند. حسن خلق، تواضع، بردباری، عفو و گذشت و مدارا كردن، خوش‌گمانی، صله رحم، تغافل، رازداری و انصاف، از جمله صفات مناسب اخلاقی است که در اسلام بر آن تأکید شده است و به بهبود روابط اجتماعی و سلامت روان کمک می‌كند.

هدف انسان در فرهنگ اسلام، تقرّب به خداوند است و اخلاق پسندیده مهم‌ترین راه رسیدن به این مقصد به شمار می‌آید؛ اما در غرب فقط بر وجدان انسان‌ها تکیه می‌شود و همین سبب می‌شود تا هر کس از خوبی و بدی تعبیری جداگانه و خاص داشته باشد. در اسلام، «اخلاق» مهم‌ترین خصلت است تا جایی که پیامبر اسلام(ص) بنا به فرموده خودشان برای تکمیل مکارم اخلاق مبعوث شده‌اند.   

می‌دانیم که بسیاری از بیماری‌ها سرچشمه روانی دارد و گاه تأثیرهایی جبران‌ناپذیر بر افراد می‌گذارد، ولی اخلاق نیکو، بیماری‌های روحی را از بین می‌برد و به نشاط فرد می‌افزاید و به بقای بدن کمک می‌کند.

 اخلاق اسلامی، موجب کرامت و بزرگواری انسان می‌شود و راه کامیابی و بهتر زیستن را به انسان عرضه می‌کند. امام علی(ع) می‌فرمایند: «اگر ما، نه امید به بهشت داشتیم و نه ترسی از دوزخ، نه ثوابی وجود داشت و نه عقابی، عقلاً وظیفه ماست که در طلب مکارم اخلاق و صفاتی باشیم که موجب کرامت و بزرگواری است؛ زیرا این صفات است که انسان را به کامیابی می‌رساند.»

اخلاق شایسته، سبب ایجاد محبت در تمام محیط زندگی می‌شود. امام علی(ع) بر این نکته صحه می‌گذارند که «حُسن خلق و اخلاق پسندیده سبب محبّت خدا و خلق و منشأ مروّت و فتوّت و مردانگی است و اخلاق زشت موجب وحشت نزدیکان و نفرت دیگران می‌شود.»

لیلا وطن خواه

خسته و کوفته سوار تاکسی شد تا برسد خوابگاه و بعد از دو مصاحبه‌ی کاری، کمی استراحت کند. اما ماشین خراب شده بود و رساندن داروهای پیرزنی که مادر راننده بود، او را به خیابان پشت خوابگاه و سر بالایی کشاند. خودش قبول کرده بود. نه از روی سادگی واجبار، دلش نیامده بود راننده را ناامید کند. همین که سوار ماشین شده بود، راننده‌ی خندان سر حرف را باز کرده بود و کلی گپ زده بودند. از اینکه چقدر دلش می‌خواسته  درس بخواند و بعداز پدرش شده بود نان‌آور خانواده و شش بچه‌ی کوچکتر از خودش را به سروسامان رسانده بود. گفته بود که مسیرش این‌طرف‌ها نیست و به خاطر مادرش می‌رود تا داروی پیرزن را بدهد. خوشحال بود که دو برادر مهندس و یک خواهر دکتر تحویل جامعه داده...

ناگهان بین همین صحبت‌ها ماشین خاموش شد و علی داروها را گرفت تا به پیرزن برساند.

نفس زنان از سربالایی گذشت. کمی ایستاد تا بتواند قوایش را جمع کند و به مقصد برسد.

از جلوی مغازه‌ای گذشت. شب بود و کم کم رهگذرها به خانه‌هایشان پناه می‌بردند.

 خسته بود. دلش می‌خواست همانجا روی زمین بنشیند و چشمهایش را ببندد. دوباره به فکر فرو رفت. باید کاری پیدا می‌کرد و هر طور بود خرج دانشگاهش را تامین می‌کرد. دوست نداشت از پدرش پول بگیرد اوهم دغدغه‌های خانه و دوفرزند دیگرش را داشت.

هم‌کلاسی‌هایش سربه ‌سرش می‌گذاشتند و ادعا داشتند که پسر ساده و خوش‌خیالی است، چون کارها را به گردن می‌گرفت و در کمک پیش‌دستی می‌کرد. 

_ اینقدر ساده نباش! روراستی همیشه جواب نمی‌ده...

اینها جملاتی بود که بارها از اطرافیانش می‌شنید. اما معتقد بود اگر کاری هم می‌کند فقط به خاطر رضای خداست. حرف‌های دیگران برایش مهم نبود.

از کوچه گذشت و جلوی خانه‌ای که راننده گفته بود ایستاد. زنگ در را زد و منتظر شد. چند لحظه گذشت. اما به جای پیرزن، مردی میانسال در را باز کرد. چقدر چهره‌اش آشنا بود. داروها را به مرد سپرد و توضیح داد که چه اتفاقی افتاده. مرد گل از گلش شکفت. دست علی را گرفت و به خانه دعوت کرد تا بعد از چند دقیقه هم به کمک راننده که برادرش بود، بروند وهم علی را به خوابگاه برساند.

با خودش فکر کرد این مرد را کجا دیده اما ذهنش آنقدر خسته بود که نتوانست بفهمد. پیرزن با یک استکان چایی به سمتش آمد. بخار چای را نگاه کرد، دلش می‌خواست زودتر به خوابگاه برسد، که مرد میانسال گفت:"خوب گفتی کدوم دانشگاهی؟ تجربه‌ی حسابداری هم داری؟" ولبخند زد.

مرد را شناخت. مدیر شرکتی بود که در مصاحبه‌‌اش شرکت کرده بود. باورش نمی‌شد. چه اتفاق عجیبی افتاده بود.چقدر صمیمی و گرم رفتار می‌کرد.

مرد در حالی که کتش را می‌پوشید، گفت : "ما دنبال آدم متعهد و دلسوزیم، به این سادگی که شما رو از دست نمی‌دیم." و صمیمانه‌تر خندید.

همه‌ی خستگی‌اش با نوشیدن چای ساده‌ای تمام شده بود.  

نفیسه محمدی