رسول‌ سنائی‌راد/ فرسایش و کاهش اقتدار ملی از جمله اهداف دشمن در دوران پسابرجام است که از جمله راهکارهای آن اختلاف‌افکنی و ایجاد شکاف بین مدافعان و نیروهای وفادار، معتقد و علاقه‌مند به نظام مقدس جمهوری اسلامی و ایجاد چندپارچگی و چندگانگی است؛ چرا که وحدت و یکپارچگی مؤلفه افزایش‌دهنده قدرت و به‌ویژه لازمه مقاومت در برابر تهدید مشترک به شمار آمده و مانع رخنه و نفوذ می‌شود. از این رو دیده‌بان بیدار انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه‌ای در یادآوری توانمندی‌های شش‌گانه نظام در برابر برنامه دشمن «توانمندی سیاسی ملی» را به معنای وحدت و انسجام ملی معرفی و بر حفظ آن تأکید دارند. طبیعی است حفظ وحدت وقتی به نیروهای مسلح و موجودین قدرت نظامی و بازدارنده نظام می‌رسد، اهمیت بالایی می‌یابد که هیچ‌گونه خدشه و تردیدی برنتافته و همگان، به ویژه فرماندهان و مسئولان نظامی کشور موظف به پاسداشت آن بوده و باید مراقب هرگونه سوءاستفاده احتمالی دشمن و افراد و جریانات مغرض باشند.
ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دو بازوی نظامی ولایت‌فقیه و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌‌آیند که گرچه هر یک ویژگی‌های سازمانی و مأموریت خاص خود را دارند، اما هر دو ارکان امنیت ملی، مدافع موجودیت کشور و نظام سیاسی و نگهبان عزت ملی محسوب می‌شوند و در مقاطعی که دفع تهدید مستلزم همکاری و اقدام مشترک بوده، در اوج وحدت و هماهنگی عمل کرده‌اند. سابقه مقابله سپاه و ارتش با شرارت‌های ضدانقلاب در شمال غرب، سد تجاوز بعثیون عراقی و عملیات‌های مشترک نظامی برای دفع تجاوز و تنبیه متجاوزان بعثی، نگهبانی از جزایر ایرانی و آب‌های نیلگون خلیج‌فارس و ایجاد امنیت در حوزه‌های هوایی و دریایی با همکاری و اقدامات مشترک دفاعی تا مقابله با تهدید تکفیری‌ها و امتزاج خون شهیدان ارتشی و سپاهی در دفاع از حرم، نمونه‌های آشکار وحدت و هماهنگی بین سپاه و ارتش است. در واقع، سپاه و ارتش هر کدام یک لبه از ذوالفقار ولایت برای دفع تهدیدات و برقراری امنیت در کشور هستند که در عین حال هر کدام دارای مأموریت‌های ذاتی و اختصاصی بوده که به ماهیت سازمانی هر یک مربوط می‌شود و البته در شرایط اقتضایی و بنا به تدابیر فرمانده معظم کل قوا می‌تواند به همکاری و اقدام مشترک هم منتهی شود. نمونه آن همکاری ارتش جمهوری اسلامی با سپاه در حوزه برون‌مرزی و مقابله با تروریسم تکفیری با اعزام مستشار نظامی به سوریه است که نوعی همکاری عملیاتی دو مجموعه در شرایط اقتضایی به حساب می‌آید. بنابراین شعار صادقانه «ارتشی و سپاهی، یک لشکر الهی» به برکت عمومیت ولایتمداری در هر دو سازمان و فهم مشترک گفتمانی نسبت به تهدیدات و ایفای نقش هماهنگ در عرصه دفاع و تأمین امنیت ملی به منصه ظهور و عینیت رسیده و جنبه عملیاتی پیدا کرده است. بدیهی است امنیت چشمگیر کشورمان در منطقه بی‌ثبات و بحرانی غرب آسیا مدیون وحدت و هماهنگی نیروهای مسلح و نهادهای امنیتی ـ اطلاعاتی نظام، به ویژه ارتش و سپاه دو بازوی مسلح کشور  است که امروز به مثابه خاری در چشم بیگانگان و بدخواهان تلقی شده و طبیعی هم است که چشم دیدن آن را نداشته باشند.
 انتشار برخی مطالب مغایر با وحدت و هماهنگی سپاه و ارتش در فضای مجازی و اطلاع‌رسانی کشور که مغایرت آشکار با شأنیت هر دو سازمان و بالاتر از آن امنیت و اقتدار ملی کشور دارد، گاهی خوراک خود را از عناصر هیجانی و احساسی و گاهی عناصر غافل از اهداف بلند دو مجموعه و واقعیت‌های روشن می‌گیرد که به جای دیدن همدلی‌ها و همکاری‌های عینی و واقعی، برخی ادعاهای سطحی و شعاری را مبنای اظهارنظر و موضع‌گیری قرار داده و به دست جریانات مغرض یا جنجال‌آفرین بهانه می‌دهند. 
حال آنکه نگاه به واقعیت‌های وحدت‌آفرین و انسجام‌بخش بین نیروهای مسلح بر هرگونه ذهنیت و حتی گله‌مندی فائق آمده و می‌تواند موجد هم‌افزایی و وحدت بیشتر شود؛ واقعیت‌هایی چون: 
۱ ـ اهداف مشترک سربازی برای ولایت و افتخارآفرینی برای عزت مردم و امنیت کشور.
۲ ـ اوج همدلی و هماهنگی بین فرماندهان عالی سپاه و ارتش که برگزاری جلسات دوره‌ای اخوت  مصداق آشکار آن است.
۳ ـ ادامه همکاری‌ها و اقدامات مشترک در حوزه‌های مختلف که برگزاری رزمایش‌های مشترک، مشارکت در حوزه دفاع هوایی و امنیت خلیج‌فارس و دریای عمان نمونه‌های بارز آن است.
۴ ـ همکاری‌ها و اقدامات مشترک برای مهار، پیشگیری و نابودی تروریسم کور تکفیری و دفاع از حرم که سند آشکار آن شهیدان گلگون‌کفن سپاه و ارتش است.
۵ـ از آنجا که دشمن در این برهه زمانی تغییر گام سیاسی به نظامی و امنیتی را در دستور کار خود قرار داده، ضروری است نیروهای سپاه و ارتش با همدلی و همکاری هم‌افزا همچون گذشته با ید واحده و مشت آهنین در برابر جبهه دشمن عمل کرده و هرگونه توطئه را خنثی کنند.
بی‌شک مجموعه‌ای از واقعیت‌ها مؤید و مشوق اتحاد و همدلی بین این دو نهاد نظامی است که هیچ غفلت و سهوی نمی‌تواند خللی بر صف واحد برآمده از بنیان مرصوص آنها وارد آورد و مجاهدان راه اسلام را از همنشینی در سنگر مشترک دفاع از عزت ملی و اقتدار ولایت دلسرد کند. 

اطلاعات اسنادی که «ادوارد اسنودن» به‌تازگی منتشر کرده، نشان مى‌دهد که سرویس اطلاعات انگلستان در سال ١٣٨٨ از حربه‌هاى اینترنتى براى تشدید ناآرامى در ایران استفاده کرده است.
بر اساس این اسناد، اداره ارتباطات دولتى بریتانیا که وظیفه جاسوسى اینترنتى را برعهده دارد و خواهرخوانده آژانس امنیت ملى آمریکا به شمار مى‌آید، گروه ویژه‌اى براى تمرکز بر ایران ایجاد کرده بوده است.
بنا بر اسناد افشا شده، این پروژه با یگان ویژه این نهاد جاسوسی اطلاعاتی انگلستان موسوم به گروه اطلاعات تحقیقات تهدید مشترک در ارتباط بوده و مأموریت اصلی آن استفاده از «حقه‌های کثیف» برای نابود کردن، کاهش اعتبار و ایجاد اخلال در کشورهای هدف از طریق «اعتبارزدایی» آنها بوده است.
سرویس کوتاه‌سازی آدرس پایگاه اینترنتی با نام مستعار «DeadPool» در حقیقت یکی از ابزارهای «هانی‌پات» مورد استفاده یگان ویژه این سرویس اطلاعاتی انگلیس برای اثرگذاری در ایران و برخی کشورهای خاورمیانه [غرب آسیا و شمال آفریقا] به شمار می‌آید.
اسناد فاش‌شده اسنودن نشان می‌دهد، این یگان ویژه جاسوسی، یک گروه عملیاتی برای اهداف بین‌المللی دارد که یک زیرگروه برای کشور ایران تشکیل داده بود. در بخشی از این اسناد آمده است: «گروه متمرکز بر ایران در حال حاضر با هدف اثرگذاری بر برنامه هسته‌ای ایران، از طریق اعتبارزدایی رهبری ایران و برنامه هسته‌ای این کشور، ممانعت یا ایجاد اخلال در دسترسى ایران به اقلام مورد استفاده در برنامه هسته‌اى، انجام عملیات جاسوسى و جمع‌آوری اطلاعات و مقابله با سانسور فعالیت می‌کند.»
در ادامه این سند، جزئیاتی درباره روش‌های به‌کارگرفته شده یگان ویژه سرویس اطلاعات انگلستان، آورده شده است که عبارتند از:
۱ـ ایجاد شخصیت‌های جعلی در شبکه‌های اجتماعی و بارگذاری ویدئوهای یوتیوب؛ ۲ـ ایجاد گروه‌های فیس‌بوکی برای ارائه دستور کار یا اطلاعات خاص؛ ۳ـ ایجاد حساب‌های کاربری شبکه‌های اجتماعی که به‌شدت از کوتاه‌کننده نشانی اینترنتی استفاده می‌کردند؛ ۴ـ فراهم کردن دسترسی برخط به مطالب و اطلاعات وبگاه‌‌های مسدود شده و دسترسی به گزارش‌های خبری بین‌المللی؛ ۵ـ ارجاع رسانه‌های بزرگ به حساب‌های توئیتری؛ ۶ـ استفاده برخط از نیروی انسانی برای جمع‌آوری اطلاعات (شبیه پروژه خبرنگار-شهروند)؛ ۷ـ درآوردن ادای یک شخص واقعی برای اعتبارزدایی، ترویج بی‌اعتمادی، دلزده و دلسرد کردن، فریب دادن، بازداشتن و به تأخیر انداختن یا ایجاد اخلال.

سرلشکر صفوی گفت: اشراف اطلاعاتی سبب می‌شود رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی بتوانند سیاست تقابل، تعامل یا رقابت را برای آن دولت اتخاذ کنند و بتوانند در تصمیمات خود مواضع اصولی و صحیح به کار گیرند.
دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا در آیین بزرگداشت مقام 150 شهید اطلاعات نیروی زمینی سپاه از سه استان اردبیل، زنجان و تبریز  اظهار داشت: «اوایل انقلاب در ماجرای سقوط پادگان مهاباد، اسیر تهاجم غافلگیرانه دشمن شدیم. در طبس، حمله عراق، انفجارهای تروریستی منافقان و ماجرای بازپس‌گیری دوباره فاو نیز رزمندگان ما را گرفتار کرد.» وی افزود: «این تثبیت موقعیت، یعنی تولید فرصت و اقدام بموقع و اهمیت این اصل بر کسی پوشیده نیست.» 
این فرمانده پیشکسوت دفاع مقدس  افزود: «اطلاعات عامل مستقیم و تأثیرگذار بر پیروزی‌ها و شکست‌هاست.» وی با اشاره به ضرورت اهمیت دادن به اشراف اطلاعاتی در مقابله با تحرکات دشمنان، تشریح کرد: «اشراف اطلاعاتی مجموعه تلاش‌ها و اقداماتی است که در اثر اجرای آن یک سیستم اطلاعاتی احاطه و تسلط کامل در روند گذشته، حال و آینده وقایع و حوادث پیرامونی یافته، به میدان می‌آید تا هدف پیشگیری، دفع و مقابله با تهدیدات و آسیب‌پذیری‌های احتمالی را محقق کند.»

حجت‌الاسلام سیدعلی خمینی گفت: «برخلاف نظر دشمنان نظام، ایرانی محکم‌تر از ایران اسلامی به رهبری سیدعلی خامنه‌ای نداشتیم.»
فرزند یادگار امام در مراسم سالگرد ارتحال آیت‌الله صالحی مازندرانی در قائم‌شهر افزود: «دشمنان ما نشسته‌اند که بین خانواده امام(ره) و رهبر معظم انقلاب فاصله بیندازند. خبر دارم کسانی خارج از کشور برنامه‌ریزی کرده‌اند و با اغراض سیاسی نیت‌شان این است ایشان را از رهبری جدا کنند، اما بدانند که خانواده امام(ره) پشتیبان رهبری است و این لطفی که رهبری به ما دارد، به هیچ کسی ندارد. جدایی بین مقام معظم رهبری و بیت امام(ره) فقط به نفع آمریکا و منافقان است و مطمئن باشید هیچ‌گاه از فرزندان خمینی(ره) یک کلام هم در تضعیف خامنه‌ای نخواهید شنید.»
سیدعلی خمینی در ادامه گفت:  وقتی خدا این توفیق را به من داد که نوه امام(ره) شدم و پدر شهیدی به‌واسطه این مقام مرا در آغوش خود می‌گیرد، این، هم برایم شیرین است و هم برایم مسئولیت می‌آورد و باید قدم به قدمم را مراعات کرده و از منیّت حرف نزنم و پایم را کج نگذارم؛ چراکه اگر خدای ناکرده تخطی کنم، آن دنیا امام راحل یقه‌ام را می‌گیرد.»

 علی قاسمی/ ولی‌الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی در نشست کارگروه تسهیل و رفع موانع تولید در خراسان رضوی اعلام کرد: تا پایان سال 1395 بر اساس برنامه‌ریزی‌های انجام شده به هدف تک‌نرخی کردن قیمت ارز خواهیم رسید. بر همین اساس، بانک مرکزی بنا دارد با ابلاغ دستورالعمل و ضوابط اجرایی، خرید و فروش ارز از سوي بانک‌ها را بر اساس ارز آزاد عملی کند. 
با این دستورالعمل بانک‌ها مجاز می‌شوند ارز آزاد مشتری را تحویل گرفته و نسبت به خرید و فروش آن اقدام کنند. همچنین صادر‌کنندگان می‌توانند ارز حاصل از صادرات خود را به بانک بفروشند، یا سپرده‌گذاری کنند. 
بانک مرکزی به خوبی بر این نکته ضروری واقف است که مهم‌ترین کار پیش از اجرای شیوه تک‌نرخی شدن ارز ایجاد آرامش و انضباط در اقتصاد کشور است که تورم به یک نقطه قابل قبولی رسیده و ثبات اقتصادی پیدا شود؛ اما هنوز انتظاری که پس از برجام از بازار ارز می‌رفت، چندان برآورده نشده است. یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که سبب تأخیر در اجرای تک‌نرخی شدن ارز در این چند سال گذشته شد، نوسانات فراوان قیمتی بود که مانع از برقراری آرامش در بازار ارز می‌شد.
 با این وضعیت، تصمیم بانک مرکزی برای دادن اجازه خرید و فروش ارز با قیمت آزاد به نوعی زمینه اجرای یکسان‌سازی نرخ ارز را در کشور فراهم می‌سازد. با مجاز شدن خرید و فروش ارز از سوی بانک‌ها، منابع ارزی کشور و بانک‌ها افزایش می‌یابد و همچنین مبادلات ارزی از سمت بازار ارز به سمت نظام بانکی حرکت می‌کند. با این اقدام شبکه بانکی، بازیگر اصلی بازار ارز خواهد شد و این چارچوب مثبتی برای ایجاد ثبات در بازار ارز خواهد بود. 
با اجرای این سیاست ضمن آنکه شاخصه‌های رقابت و شفافیت در اقتصاد ملی در عرصه داخلی و خارجی به طور دقیق مشخص می‌شود و برنامه‌ریزی‌ها بهتر صورت می‌گیرد، محاسن زیادی وجود دارد که جلوگیری از رانت‌خواری از جمله آنهاست. 
همه کارشناسان بر این نکته اجماع‌نظر دارند که چندنرخی بودن ارز آسیب‌های زیادی به اقتصاد کشور وارد می‌کند که مهم‌ترین آن فساد اقتصادی و ویژه‌خواری است. همیشه این اجماع و ضرورت یک نرخی شدن ارز در اقتصاد کشور وجود داشته هیچ کارشناسی و اقتصاددانی پیدا نمی شود که از تک نرخی شدن ارز انتقاد کند بلکه از بانک مرکزی انتظار داریم این کار را با سرعت و بادقت انجام دهد چون هر گونه تاخیر مجالی برای بهره برداری بیشتر ویژه خواران است. تجربه سال‌های گذشته نشان می‌دهد، هر جا هر کالایی چندنرخی بوده، حتماًً عده‌ای رانت‌خوار هم پشت آن حضور داشته‌اند و سبب بروز فساد و رانت شده است. 
ارز جزء سرمایه‌های ملی و بیت‌المال است و نباید اجازه دهیم، عده‌ای اندک از امکانات ارزی کشور برای رانت‌خواری گسترده استفاده کنند. با تک‌نرخی شدن ارز از فعالیت سوءاستفاده‌کنندگانی که با ارز مبادله‌ای، کالا وارد و در بازار داخلی به قیمت ارز آزاد معامله می‌کنند، جلوگیری خواهد شد. افزون بر آن، روند اقتصادی کشور به گونه‌ای است که صادرات کشور، به‌ویژه غیرنفتی در حال افزایش است و از این پس صادرکنندگان در آینده با مدیریت نرخ ارز سروکار بیشتری خواهند داشت و به همین سبب صادرکنندگان معتقدند، نرخ ارز باید بیش از رقم‌های فعلی باشد؛ زیرا با افزایش نرخ ارز درآمد آنها افزایش چشمگیری خواهد یافت.
 اگرچه تک‌نرخی شدن ارز ممکن است در کوتاه‌مدت تأثیر روانی و تورمی داشته باشد؛ اما در بلندمدت باید به نفع تولید شکل بگیرد. به همین دلیل تدوین سیاست ارزی باید از چنان جامعیتی برخوردار باشد تا به تکرار تجربه‌های تلخ گذشته منجر نشود و بانک مرکزی باید با دقت و مراقبت ویژه جلوی نوسانات روزانه و مقطعی بازار را بگیرد و نقشه راه دقیقی را طراحی کند تا هنگام اجرای این سیاست حساس و مهم بر اساس آن 
حرکت کند. 

 محمد صرفی/ چهارشنبه 30 تیر شبه‌نظامیان گروه موسوم به «نورالدین زنکی» که از حمایت آشکار و کامل آمریکا نیز برخوردارند، کودکی فلسطینی را در اردوگاه حندرات واقع در شمال حلب به اسارت درآوردند. «عبدالله عیسی» که می‌دانست از دست این جنایتکاران جان سالم به‌در نمی‌برد، آخرین درخواستش این بود که او را با گلوله به قتل برسانند؛ اما تروریست‌ها این کودک مجروح را مقابل دوربین ذبح کردند، دستان خون‌آلود خود را به نشانه پیروزی بالا بردند، فریاد‌های «الله‌اکبر» سر دادند و آب هم از آب تکان نخورد! کمتر از یک هفته بعد (سه‌شنبه 5 مرداد) دو مرد مسلح با فریاد «الله‌اکبر» به کلیسایی در شمال فرانسه حمله کردند تا تراژدی این روزهای اروپا با بریدن سر کشیش 86 ساله «ژاک همل» کامل شود.
عراقی‌ها پس از حمله غیرقانونی آمریکا و متحدانش به کشورشان از سال 2003 به این سو، یک احساس و تجربه روانی و عملی مشترک و البته هولناک داشته و دارند. آن هم اینکه «صبح از خانه خارج می‌شوید، اما اینکه غروب صحیح و سالم به خانه بازگردید، بستگی به اقبال شما دارد!» مردم سوریه نیز طی پنج سال اخیر کم‌وبیش چنین وضعیتی دارند. 
پس از حملات پاریس در نوامبر ۲۰۱۵ (آبان 1394)، مؤسسه آلمانی خدمات آماری «اشتاتیستا» درباره تعداد قربانیان حملات تروریستی در اروپای غربی طی سال‌های ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۵ مقایسه‌ای انجام داد. این مقایسه به سفارش نشریه «هافینگتون‌پست» صورت گرفت و منبع اطلاعات، «پایگاه داده‌های تروریسم جهانی» بود. بر اساس نتایج این پژوهش، در فاصله سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ به واسطه عملیات تروریستی ۱۰۸هزار و ۲۹۴ نفر در سراسر جهان جان باختند که از این تعداد ۴۲۰ نفر مربوط به اروپای غربی است؛ اما تنها تعداد قربانیان عراقی به ۴۲ هزار نفر بالغ می‌شود. نکته تأمل‌برانگیز آنکه بیش از این تعداد شهروند عراقی در حملات آمریکایی‌ها و متحدانش جان باخته‌اند که چون حملات آمریکایی‌ها به بهانه مبارزه با تروریسم انجام می‌شود، قربانیان را جزء این آمار به شمار نمی‌آورند. 
حتی اگر همین آمار قابل بحث را هم ملاک قرار دهیم، فاصله میان قربانیان تروریسم در کل اروپا در مقایسه با حتی یک کشور در غرب آسیا، از زمین تا آسمان است؛ اما این فاصله سبب نمی‌شود، برای نمونه فرانسوی‌ها این روزها بیشتر از عراقی‌ها احساس امنیت کنند. عراقی‌ها از سال 1359 که رژیم صدام با حمایت غرب و مرتجعان عرب وارد جنگ با ایران شد، تاکنون درگیر جنگ و ناامنی بوده‌اند؛ اما اروپایی‌ها همیشه تروریسم را از دریچه تلویزیون و اینترنت دیده بودند؛ ویدئوهایی خشن از بقایای انفجارهای مرگبار و سلاخی‌های بی‌رحمانه. اما این تصاویر یک اروپایی را نه می‌ترساند و نه تکان می‌داد. این تصاویر برای او چیزی دوردست و مشابه فیلم‌های اکشن هالیوودی و بازی‌های رایانه‌ای بود. اما حالا قضیه فرق کرده است. 

در جست‌وجوی ریشه‌ها
بی‌شک یکی از اصلی‌ترین سؤالات امروز مردم اروپا این است؛ چرا به اینجا رسیده‌ایم؟ مقامات دیروز و امروز و غول‌های رسانه‌ای غرب باید به این پرسش پاسخ دهند؛ اما آنان هرگز به ریشه‌ها اشاره‌ای نمی‌کنند. 
مرور بخش‌هایی از مقاله تحقیقی و تحلیلی «گَریکای چِنگو» محقق و پژوهشگر دانشگاه هاروارد که دو سال پیش در پایگاه کانترپانچ منتشر شد، قابل توجه است؛ «جنگ سرد نوین سبب شد دست‌اندرکاران سیاست خارجی ایالات متحده تصمیم بگیرند تا خطر مسلح کردن شورشیان اسلامگرا در سوریه را بپذیرند؛ به این دلیل که بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه یکی از متحدان کلیدی روسیه است. هر چند شرم‌آور، اما اکنون روشن است که بسیاری از همین شورشیانِ سوری از اعضای داعش هستند که به صورت آشکار تفنگ‌های M16 ساخت آمریکا را در هوا می‌چرخانند.
سیاست آمریکا در خاورمیانه حول محورهای نفت و رژیم صهیونیستی می‌چرخد. تجاوز نظامی به عراق تا حدی تشنگی واشنگتن برای نفت را فرونشاند، ولی حملات هوایی مداوم به سوریه و تحریم‌های اقتصادی ایران به مسئله‌ رژیم صهیونیستی مربوط می‌شوند.
داعش برای آمریکا، تنها ابزاری برای سرنگونی دولت سوریه نیست؛ بلکه برای اعمال فشار بر ایران هم مورد استفاده قرار می‌گیرد. آمریکا از داعش به سه روش استفاده می‌کند؛ ۱ـ برای حمله به دشمنانش در آسیای غربی، ۲ـ به عنوان بهانه‌ای برای تداوم تجاوزات نظامی‌اش در خارج از کشور و ۳ـ برای دامن‌زدن به یک تهدید ساختگی و گسترش نظارت و جاسوسی بر اعمال شهروندان در داخل کشور.
با افزایش پنهان‌کاری و نظارت دولتی، دولت باراک اوباما قدرت خود در زمینه‌ کنترل و جاسوسی بر اعمال شهروندان را افزایش می‌دهد و در همان حال از قدرت نظارت شهروندان بر دولت‌شان می‌کاهد. تروریسم بهانه‌ای است برای توجیه کنترل جمعی، که خود ضرورتی است برای کسب آمادگی برای مقابله با شورش توده‌ مردم.
این مسئله که تروریسم ساخته و پرداخته دولتمردان خودتان است ـ با وجود همه دردناک بودنش ـ جدی‌ترین پاسخ به پرسش مردم اروپا است. حال بیایید حتی این پاسخ درست که صدها سند و مدرک انکارناپذیر درباره آن وجود دارد، مانند خاطرات هیلاری کلینتون در کتاب «انتخاب‌های سخت» که در آن به چگونگی ایجاد داعش به دست آمریکا و متحدانش اشاره می‌کند را کنار بگذاریم و از زاویه‌ای دیگر به ماجرا بنگریم.
شبکه آمریکایی «ان‌بی‌سی» در روز پنجم ماه مارس ۲۰۰۳ (14 اسفند 1381) تصویر تلویزیونی «شیخ‌خالد محمد»، مرد شماره‌ سه القاعده را که اندکی پیش از آن دستگیر شده بود، نمایش داد؛ با پوششی شبیه لباس زندانی‌ها، چهره‌ای عادی و آثار چند خون‌مردگی و نخستین شواهد شکنجه. مجری برنامه‌ شبکه‌ ان‌بی‌سی، «پت بوچانا» با لحنی شاد گفت: «آیا این مرد که تمامی نام‌ها و جزئیات طرح‌های تروریستی آینده علیه آمریکا را می‌داند، باید شکنجه شود، تا به جزئیات یادشده دست بیابیم؟» آثار ضرب و جرح روی صورت او پاسخ را به مخاطب داده بود؛ اما این موضوع سبب نشد مفسّران سیاسی سخنان خود را در لفافه بگویند. یکی از مفسران شبکه «فاکس‌نیوز» گفته بود؛ «ما اجازه داریم هر گونه که می‌خواهیم با این فرد دستگیر‌شده در پاکستان رفتار کنیم، به او اجازه‌ خواب ندهیم، انگشت‌های او را بشکنیم و... زیرا او یک تکه زباله به شکل انسان است که هیچ‌گونه حقوقی ندارد!» 
این چکیده و خلاصه نگاه و رفتار غرب ـ آمریکا به عنوان سرکرده و اروپا در جایگاه دنباله‌رو همیشگی آن ـ است. در چنین وضعیتی است که آمریکا خود را منجی جهان تصور کرده و هر عملی را برای خود مشروع می‌شمرد. از تحریم‌های همه‌جانبه اقتصادی و به راه انداختن کودتاهای نظامی و مخملی گرفته تا ارسال پهپادهای تهاجمی به کشورها برای ترور افراد و حمله گسترده نظامی برای ساقط کردن دولت‌ها و...  . به قول «اسلاوی ژیژک» اندیشمند منتقد و مشهور اروپایی؛ «جُرج بوش گفته بود: آزادی‌ای که موردنظر ماست، نه هدیه‌ آمریکا به جهانیان، بلکه عطیه‌ خداوند به بشریت است. در عمل و همان‌طور که قضای روزگار حکم می‌کرد، ایالات متحده نیز در این میان نقش فرستاده‌ خداوند را دارد!»

چرخه شیطانی تروریسم
متأسفانه شواهد و قراین کافی مبنی بر عبرت اروپا از وضعیت بغرنج کنونی دیده نمی‌شود. آنان به جای در پیش گرفتن راهی صادقانه و سعی در جبران خطاهای پیشین، گویی اراده و توانی برای بازگشت نداشته و با سرعتی تصاعدی در حال سقوط به دره خودساخته هستند. اینجاست که رسانه‌های‌شان نعل وارونه زده و اسلام را ریشه مصائب کنونی معرفی می‌کنند! برای نمونه «بی‌بی‌سی» در این زمینه می‌نویسد؛ «چه اتفاقى مى‌افتد که دین به عاملى کمک‌کننده به وحشت، ترور و جنایت تبدیل مى‌شود و به زبان دیگر، چگونه مؤمن تروریست، از حیثی که مؤمن است، می‌تواند خود را از نظر اخلاقی به انجام چنین عملی قانع گرداند؟»
و یا این تحلیل توأم با خشم و سرخوردگی و راهکار ابلهانه «آلکساندر کوداشف» سردبیر دویچه‌وله که سال گذشته پس از حملات مرگبار پاریس منتشر شد؛ «روز ۱۳ نوامبر، روز احساس درماندگی و ناتوانی است؛ روزی که مانند کابوس فرانسوی‌ها و اروپایی‌ها را راحت نخواهد گذاشت. روز احساس شکست و استیصال و روز خشمی بی‌هدف. این روز، در ضمن روزی هم هست که جوامع آزاد و لیبرال این قاره‌ کهن با غرور باید بگویند؛ ما شیوه‌ زندگی خود را تغییر نخواهیم داد. روز ۱۳ نوامبر، همچنین روزی است که در کمال خونسردی و با منطق باید دریافت؛ اگر کسی بخواهد با ریشه‌های آوارگی مبارزه کند، باید با اسد و «دولت اسلامی» بجنگد. اعلان جنگ «دولت اسلامی» چاره‌ دیگری برای غرب ـ و نه‌تنها غرب ـ باقی نمی‌گذارد.» 
اما در این میان اندیشمندان مستقل غرب به خوبی می‌دانند که مردمان‌شان تاوان چه چیز را می‌دهند. برای نمونه، «کارن آرمسترانگ» در کالبدشکافی این معضل می‌نویسد؛ «در حال حاضر بسیاری از متفکران سکولار دین را به عنوان «دیگری» ذاتاً جنگ‌طلب، نامتساهل، غیرمنطقی، عقب‌مانده و خشونت‌آمیز در مقابل دولت لیبرال صلح‌طلب و انسانی در نظر می‌گیرند؛ این نگرش پژواک تأسف‌آور دیدگاه استعماری درباره بومیان است که از سر بی‌انصافی به آنها لقب «بدوی» داده شده است. همچنین این دیدگاه که بومیان افرادی هستند که غرق در اعتقادات مذهبی تاریک و عقب‌مانده‌شان هستند. شکست ما در درک سکولاریسم‌مان و شناخت نقش مذهب پیامدهایی استثنایی دارد. هنگامی که سکولاریزاسیون با زور به اجرا درآمد، واکنشی بنیادگرایانه را برانگیخت و تاریخ نشان می‌دهد که جنبش‌های بنیادگرایانه‌ای که مورد حمله واقع شده‌اند، همواره و حتی با شدت بیشتری رشد کرده‌اند. ثمره این خطا در تمام خاورمیانه آشکار شده است؛ هنگامی که با وحشت به مضحکه داعش می‌نگریم، می‌توانیم خردمندانه اذعان کنیم که حداقل بخشی از این خشونت وحشیانه نتیجه سیاست‌های تحقیرآمیز ما بوده است.» جریان غالب در رسانه‌های غربی در اختیار چنین تحلیل‌هایی نیست و صدای امثال ژیژک و آرمسترانگ در هیاهوی امپراتوری غرب به جایی نمی‌رسد و حتی می‌توان گفت نقش سوپاپ اطمینان را برای اقلیت منتقد بازی می‌کند. 
ماهیت و عملکرد رژیم صهیونیستی عاملی بسیار مهم و تأثیرگذار بر وضعی کنونی اروپایی‌هاست که تحلیل همه ابعاد نقش آن فرصتی مجزا و مفصّل می‌طلبد؛ رژیمی که از نظر نخست‌وزیرش مسلمانان «حیواناتی کثیف» هستند، اما همکاری و اتحاد خود با برخی پادشاهان عربی را آشکار کرده و آشکارا با گروه‌هایی تروریستی، مانند النصره در سوریه همکاری می‌کند و...
با در نظر گرفتن تمام این ابعاد می‌توان گفت اسلام‌ستیزی در اروپا تئوریزه و آشکارتر و روند دخالت نادرست اروپا در غرب آسیا تشدید خواهد شد که نتیجه و برایند آن افزایش ناامنی خواهد بود. اروپا باید بفهمد آتش با نفت خاموش نمی‌شود. البته، اگر خوشبین باشیم و ریختن نفت بر آتش تروریسم را ناشی از دستپاچگی و در رفتن کار از دست، بدانیم!

مجتبی برزگر/ جنبش مشروطه ایران مجموعه کوشش‌ها و رویدادهایی است که در دوره مظفرالدین‌شاه و سپس در دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب اولین قانون اساسی ایران منجر شد. در آستانه سالروز صدور فرمان مشروطیت به سراغ دکتر موسی حقانی، پژوهشگر و رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران رفتیم و با او درباره ماهیت مشروطه، رهبران واقعی مشروطه، مطالبات ملت در آغاز این نهضت، عوامل عدم پیروزی در مشروطه و مقایسه این نهضت با انقلاب اسلامی به گفت‌وگو نشستیم.
* در مقدمه بفرمایید آیا مشروطه ماهیت ملی و اسلامی دارد؟
با توجه به تعریفی که هر جریانی از نهضت مشروطه ارائه می‌دهد، ما می‌توانیم بگوییم که ماهیت دینی دارد یا اساساًً یک جریان غرب‌گراست. تعریفی که مرجعیت شیعه از نهضت عدالتخانه و سپس مشروطه داشتند، یک تعریف کاملاًً دینی است. در مکتوباتی از مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم ملاعبدالله مازندرانی، مرحوم شیخ فضل‌الله نوری و حتی از پاسخ‌هایی که مجلس دوره اول به پرسش‌های علما می‌دادند، برمی‌آید که مشروطه یک نظام برخاسته از خواست ملت ایران و به اصطلاح مطابق با اندیشه دینی برای کمک کردن به اجرای عدالت در کشور و فراهم کردن زمینه توسعه و پیشرفت یک کشور اسلامی است. علما و مراجع شیعه نقش رهبری اصلی را در مشروطه داشتند و مردم ایران به واسطه اعتمادی که به این بزرگان داشتند، به عضویت این نهضت درآمدند؛ چرا‌که نگاه‌شان کاملاً دینی بود. مراجع شیعه از سال 1317 قمری به بعد دچار یک نگرانی جدی نسبت به وضعیت ایران شدند و احساس کردند که حاکمیت سیاسی با آن وضعیت نمی‌تواند از تمامیت ارضی ایران در جایگاه یک کشور اسلامی و شیعه پاسداری کند؛ از همین رو به فکر اجرای برخی اصلاحات در کشور افتادند که تحت موضوع عدالتخانه پیش می‌رفت. غیر از عدالتخانه به این نتیجه رسیدند که باید دولتی را که وظیفه اجرای قوانین را برعهده دارد، از افراد نفوذی و وابسته به استعمار انگلیس و استعمار روس پاکسازی کنند. بنابراین، این حرکت اصلاحی گسترده شروع شد. تمام همّ و غم علما این بود که ایران یک سرزمین اسلامی و کانون تشیع است؛ از این رو باید با قدرت بتواند در مقابل استعمار و استکبار بایستد و زمینه‌های توسعه و پیشرفت این کشور با اتکا به اجرای قوانین اسلامی فراهم شود. البته در این ماجرا نیم‌نگاهی هم به تجربه ملل دیگر داشتند که عمدتاًً در قالب نظام مشروطه سامان می‌دادند. ما با دو دیدگاه در مشروطه روبه‌رو هستیم؛ اما آن دیدگاهی که اصالت دارد، دیدگاه مراجع شیعه است که از پشتیبانی عامه مردم نیز برخوردار است و با بسترهای فرهنگی و اجتماعی این کشور سازگاری کامل دارد؛ بنابراین اگر اجرا شود، قطعاًً به موفقیت می‌رسد. متأسفانه، جریان دینی در مشروطه خلع سلاح شد و مشروطه با آن نگاه غربی حاکم گردید؛ با این تفاوت که این نگاه غربی از حمایت عامه مردم بی‌بهره بود و با بسترهای فرهنگی و اجتماعی هم هیچ نسبتی نداشت؛ بنابراین خیلی زود با چالش و بن‌بست روبه‌رو شد. بن‌بستی که غربی‌ها به این نتیجه رسیدند آن را با یک کودتای نظامی بشکنند. به همین‌ دلیل رضاخان را روی کار آوردند و متأسفانه آن شرایط را در کشور حاکم کردند. 

*رهبران واقعی مشروطه چه کسانی بودند؟
وقتی می‌گوییم رهبر به معنای کسی است که جریان عمومی یک جامعه را به حرکت درمی‌آورد. از این نظر رهبران واقعی مشروطه ایران، علما، مراجع و مجتهدان بزرگ بودند. از جمله این مجتهدان مردی به نام مرحوم شیخ فضل‌الله نوری بود که وقتی به مشروطه پیوست، به تعبیر کسروی، کمر عین‌الدوله را شکست و مشروطه راه موفقیت را در پیش گرفت. مرحوم سیدعبدالله بهبهانی، سیدمحمد طباطبایی و خارج از ایران مرحوم آخوند خراسانی نیز جزء این رهبران به شمار می‌آیند. اینها می‌توانستند مردم را بسیج کنند و به صحنه بیاورند. همراهی این بزرگان سبب شد مشروطه اول پیروز شود. همراهی مجدد این بزرگان، به ویژه  مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم سیدعبدالله بهبهانی و مرحوم سیدمحمد طباطبایی موجب شد مشروطه دوم به صحنه بیاید و محمدعلی شاه شکست بخورد و دوباره مشروطه در ایران رنگ و لعاب بگیرد. ما می‌توانیم در سطوح دیگر افرادی را در جایگاه فعال سیاسی و نه رهبر شناسایی کنیم؛ برای نمونه بازرگانان، اصناف و روشنفکران. اتفاقاًً اینها با رویه‌ای که در پیش گرفتند و با اختلافاتی که ایجاد کردند، توانستند رهبری را از دست روحانیون و مراجع شیعه دربیاورند و نظام مشروطه را که مبتنی‌بر خواسته‌های علما بود، به نظام سکولار تبدیل کنند.
*ملت و فعالان این عرصه در آغاز نهضت مشروطه چه مطالباتی داشتند؟
ملت ایران از وضعیتی که در آن به سرمی‌برد، ناراضی بود. نخبگان دینی و سیاسی هم مراتب نارضایتی خود را اعلام می‌کردند؛ ولی هر یک نظر خاصی داشتند. برخی از سر سادگی گمان می‌کردند، می‌توان با تبعیت از غرب و باز کردن پای غربی‌ها، ایران را به سمت توسعه پیش برد. برخی در این زمینه به رشوه و اندیشه‌های استعماری؛ آلوده بودند یعنی می‌دانستند در پشت پرده، استعمار است؛ ولی چون پیوندهای نامشروعی با آنها داشتند، این واقعیت‌ها را کتمان می‌کردند. البته خواسته مردم با آن خواسته اصلی نهضت که برقراری عدالت در کشور بود، شباهت داشت. تلاش برای قطع نفوذ بیگانگان از ایران، فراهم‌کردن زمینه رفاه حال رعیت و تقویت تولید داخلی عین عبارت‌هایی است که به کار برده می‌شد. سرانجام مردم با فقر دست و پنجه نرم ‌کردند و کشاورزی و صنایع داخلی ایران وضعیت نامطلوبی پیدا کرد. تقویت قوای دفاعی کشور در کنار مدیریت رفتار بی‌ضابطه حکام و شاهزادگان، یکی دیگر از مطالبات اصلی مشروطه‌خواهان بود. از این رو به این نتیجه رسیدند که یک نظام پارلمانی در ایران پدید آید تا  بساط حکومت فردی از ایران برچیده شود. البته بن‌مایه این مطالبات ترویج شریعت اسلامی و تضاد نداشتن مصوبات مجلس با شریعت اسلامی بود که به طور جد از سوی مردم و جریان دینی، به ویژه مراجع و علما پیگیری می‌شد. 

*آیا مشروطه توانست در ابتدا به اهداف خود برسد؟
همه کسانی که در مشروطه فعال بودند یا در این زمینه مطالعه کردند، معتقدند مشروطه به تمامی اهداف خود نرسیده است. البته به برخی از اهداف محدود دسترسی پیدا کرد؛ از جمله تشکیل مجلس، اما محدودکردن استبداد حاکمیت که یکی از خواسته‌های اصلی نهضت بود، به طور موقت به آن رسیدند و بعد متأسفانه دچار استبداد احزاب، استبداد روشنفکری و استبداد دوره پهلوی شدیم. بنابراین، در حوزه سیاسی،  دستاوردهای بسیاری محدودی داشتیم. تا مجلس چهارم یک مجلس قابل قبولی داریم و از مجلس چهارم به بعد این دستاورد مشروطه هم کاملاًً زیرسؤال می‌رود و به یک مجمع فرمایشی تبدیل می‌شود که دستورات دیکتاتوری به نام رضاخان را مهر و امضا می‌کند. از نظر اقتصادی هم متأسفانه نه تنها کشور ما پیشرفت نکرد، بلکه دچار مشکلات عدیده شد. قرار بود مجلس بر رفتار قوه مجریه نظارت کند؛ اما مگر کسی جرئت نظارت بر رضاخان و رفتارهای او را داشت؟ اندک نمایندگان رشیدی، نظیر شهید مدرس مقابل قلدری‌های رضاخان می‌ایستادند. از نظر اجتماعی و فرهنگی نیز متأسفانه شاهد حاکمیت سبک زندگی غربی با تفکرات غربی در کشورمان بودیم. از نظر پیشرفت‌های فنی و علمی هم پیشرفت چندانی  نکردیم؛ بلکه در عرصه‌های مختلف دچار وابستگی شدید شدیم. این اتفاقات به دلیل ضعف مشروطه رقم نخورد، بلکه به‌ دلیل ایجاد انحراف در مسیر مشروطه بود که در دست غرب‌گرایان قرار گرفت و آنها هم به جز تقلید از غرب راهکاری برای جامعه ایران نداشتند. مضاف بر اینکه بخش قابل توجهی از آنها وابسته استعمار بودند.

*چه عواملی سبب پیروز نشدن نهضت مشروطه شد و چرا برخی از رهبران مشروطه در ادامه به حاشیه رانده شدند و امور کار به دست کسانی افتاد که پیشگام آن نبودند؟
یکی از دلایل اصلی آن، این بود که جریانات غرب‌گرا و کسانی که عامل اجرایی این اتفاقات بودند، رهبران اصیل مشروطه را از دور خارج کردند. اختلاف بین خود علما در نحوه برخورد با این جریانات غرب‎گرا نیز دلیل دیگری بر شکست آن بود. این عامل به همراه عوامل داخلی و دخالت جدی انگلیس و روسیه برای جلوگیری از موفقیت‌های نهضت ایران و قدرت گرفتن مجدد ایران، سبب شد که مشروطه به اهداف خود نرسد؛ چراکه یک ایران قوی و مستقل در آن مقطع می‌توانست در مقابل زیاده‌خواهی‌های انگلیس و روس در منطقه بایستد. به همین دلیل آنها همزمان با مشروطیت ایران قرارداد 1907 را منعقد کردند؛ که سبب تقسیم ایران شد. با گذشت زمان شاهد ان بودیم که مردم نسبت به نهضت و سرگذشت آن بی‌تفاوت شدند تا جایی که حتی در برخی از مناطق تقابل با مشروطه غربی صورت گرفت و مردم به خیابان‌ها ریختند و علیه مشروطه و مشروطه‌خواهان شعار دادند. در نهایت، آنها هم برای اینکه بتوانند اهداف خود را در ایران پیاده کنند، دست به سلاح بردند و کودتای انگلیسی سربرآورد و رضاخان روی کار آمد.

* در پایان بفرمایید چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی میان دو نهضت مشروطه و انقلاب‌اسلامی وجود دارد؟
نهضت مشروطه یک نهضت ضداستبدادی و ضداستعماری بود و نهضت انقلاب اسلامی هم ضداستبدادی، ضداستکباری و ضداستعماری است. آحاد جامعه دینی ایران در مشروطه برای تحقق نهضت به میدان آمدند که در انقلاب اسلامی هم این‌گونه بود و همه مردم در صحنه حضور داشتند. در انقلاب اسلامی ما شاهد رهبری واحد مرجعیت شیعه در کشور هستیم و شعارها بسیار روشن و اسلامی است و مردم مسلمان کاملاًً پای کار هستند. اما متأسفانه در مشروطه شاهد نفوذ جریانات غرب‌گرا در سطح میانی نهضت هستیم که موفق شدند میان رهبران نهضت اختلاف بیندازند. خوشبختانه، در انقلاب اسلامی رهبری دینی و واحد در اداره انقلاب وجود داشت، اما در مشروطه این گونه نبود. از سویی اهداف انقلاب اسلامی هم فراتر از مشروطه بود. در مشروطه ما به دنبال آن بودیم که همان نظام حاکم را اصلاح و شاه را محدود کنیم؛ اما در انقلاب اسلامی اساساًً مردم نظام شاهنشاهی را سرنگون و نظام دینی را برپا کردند. در مشروطه در قالب قانون حاکمیت بر مبنای رعایت شریعت اسلامی مطرح شد؛ اما در انقلاب اسلامی، نوع نظام دینی و اسلامی شد. از نظر مبارزه با استکبار و استعمار نیز به مراتب عمیق‌تر از مشروطه عمل کرد؛ زیرا مشروطه درگیر مبارزه با استبداد شد و حضور بیگانه را جدی نگرفت، ولی در انقلاب اسلامی از ابتدا این موضوع با جدیت پیگیری شد.


 حنیف غفاری/ برگزاری کنوانسیون حزبی جمهوریخواهان و دموکرات‌ها از بحران‌های داخلی شدید هر دو حزب حاکم در ایالات متحده آمریکا پرده برداشته است. در جریان برگزاری کنوانسیون حزبی جمهوریخواهان در کلیولند، «تد کروز» نامزد رقیب دونالد ترامپ در نهایت حاضر نشد حمایت خود را از وی اعلام کند که همین مسئله سبب ایجاد تنش‌های مزمن و دامنه‌داری در حزب جمهوریخواه شد. بر اساس این تعداد زیادی از حامیان تد کروز حاضر نیستند آرای خود را به سود ترامپ در ماه نوامبر سال 2016 (زمان برگزاری انتخابات نهایی آمریکا) به گردش در آورند. 
برگزاری کنوانسیون حزبی دموکرات‌ها در فیلادلفیا نیز با تنش‌های زیادی همراه بود. افشاگری پایگاه ویکی‌لیکس درباره ایمیل‌هایی که نشان‌دهنده حمایت سران حزب دموکرات از هیلاری کلینتون در جریان انتخابات درون‌حزبی دموکرات‌ها بود، به خشم طرفداران برنی سندرز منجر شد. حتی زمانی که برنی سندرز حمایت خود را از هیلاری کلینتون در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 اعلام کرد، از سوی طرفدارانش که در محل برگزاری کنوانسیون حزبی دموکرات‌ها حضور داشتند، «هو» شد! این مسئله تنش‌های عمیقی را نشان می‌دهد که در حزب دموکرات آمریکا رخ داده و عواقب و تبعات آن می‌تواند گریبانگیر نامزد نهایی این حزب، یعنی هیلاری کلینتون شود. 
دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون هر دو با جنجال بسیار به دور نهایی رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 راه یافته‌اند. البته برگزاری دو کنوانسیون حزبی در کلیولند و فیلادلفیا نشان داد که هر دو نامزد نهایی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حمایت تعدادی از طرفداران حزب متبوع‌شان را از دست داده‌اند. بر اساس این ممکن است برخی  طرفداران تد کروز ترجیح دهند برای جلوگیری از ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ به هیلاری کلینتون رأی دهند. عکس این قاعده نیز صادق است؛ یعنی قطعاً برخی طرفداران برنی سندرز در نهایت حاضر به حمایت از هیلاری کلینتون نشده و به دونالد ترامپ رآی خواهند داد. هم اکنون یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ، جذب آرای هواداران ناراضی در احزاب مخالف است. نبرد جدی ترامپ و کلینتون در همین نقطه آغاز شده است. 
در این میان کار هیلاری کلینتون نسبت به دونالد ترامپ به مراتب سخت‌تر است! زیرا طرفداران سندرز به خوبی نسبت به حمایت‌های غیرمعمول و پشت پرده سران حزب دموکرات از کلینتون در جریان رقابت با سندرز در دور مقدماتی انتخابات آگاه شده‌اند. بی‌شک، اگر حمایت سوپر دلیگیت‌ها و سران حزب دموکرات از هیلاری کلینتون و تلاش‌های پنهان آنها برای حضور وی  در دور نهایی انتخابات نبود، شاید نتیجه به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. با این حال سران حزب دموکرات از برنی سندرز خواسته‌اند تا ضمن حمایت صریح از هیلاری کلینتون، مانع از واریز آرای طرفدارانش به سود ترامپ شود، اما آیا سندرز واقعاً در این مسیر موفق خواهد بود؟!
در آن سوی میدان نیز  پس از رخدادهای اخیر در کنوانسیون حزبی جمهوریخواهان عرصه برای ترامپ تنگ شده است. هم اکنون یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های سران حزب جمهوریخواه این است که آرای طرفداران تد کروز به سود هیلاری کلینتون به گردش در نیاید. مطابق آخرین نظرسنجی‌های صورت گرفته در ایالات متحده آمریکا، کلینتون و ترامپ در موقعیت نسبتاً برابری قرار دارند که همین مسئله کار را برای هر دو نامزد انتخابات دشوار کرده است.
در نهایت، تنش‌های سیاسی ایجاد شده در دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، نه تنها تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر، بلکه پس از آن نیز ادامه خواهد داشت. این تنش‌ها محصول نظام انتخاباتی ناسالم آمریکا و بازی سران دو حزب دموکرات و جمهوریخواه با آرای طرفداران‌شان  است.

شهيد سیدعارف حسيني(ره) رهبر شيعيان پاکستان، در سال 1320 هجري شمسي در خانواده‌اي مذهبي و روحاني در شهر «پاراچنار» پاکستان ديده به جهان گشود. وي پیش از رسيدن به سن تحصيل، تحت تعليم پدر بزرگوارش مرحوم «سيدفضل حسين» قرار گرفت و پس از گذراندن دوران ابتدايي و متوسطه، براي فراگيري بيشتر علوم ديني در سال 1346 راهي حوزه علميه نجف اشرف شد.
شهيد سيدعارف حسيني در ايام اقامتش در نجف اشرف در کنار مردان عمل و اسوه مبارزه قرار گرفت و اولين آشنايي ايشان با شخصيت محبوب امت اسلام، امام خميني(قدس سره) بود که اين آشنايي سبب ایجاد تحول فکري و سياسي در زندگي اين شهيد شد.
وي به هنگام حضور در عراق، به دليل شرکت در فعاليت‌هاي انقلابي و تظاهرات در اعتراض به ظلمي که نسبت به «آيت‌الله‌العظمي حکيم»(ره) اعمال مي‌شد، دستگير و حدود يک ماه زنداني شد و سرانجام  بعثي‌هاي جابر وی را از عراق اخراج کردند. شهيد سيدعارف حسيني پس از اخراج از عراق به پاکستان رفت و به فعاليت‌هاي علمي ـ سياسي خود پرداخت و نفوذ گسترده‌ای بين قشرهای مختلف امت مسلمان پاکستان پيدا کرد. وي در سال 1353 دوباره براي فراگيري بيشتر علوم اسلامي، راهي نجف اشرف شد و به دلیل آنکه به وی اجازه ورود به کشور عراق را ندادند، ناگزير مقيم حوزه علميه قم شد و در کنار تحصيل به فعاليت‌هاي سياسي خود نيز ادامه داد.
حسيني در حوزه علميه نجف و قم از محضر استادانی، چون آيات عظام سيداسدالله مدني، سيدمجتبي لنکراني، شهيد مرتضي مطهري، فاضل لنکراني، جعفر سبحاني و ناصر مکارم شيرازي کسب فيض کرد. ورود شهيد حسيني(ره) به حوزه علميه قم همزمان با گسترش نهضت جهاني امام خميني(قدس سره) بود. اين شهيد هم خود در تظاهرات شرکت مي‌کرد و هم ديگر طلاب پاکستاني ساکن حوزه علميه قم را به شرکت در تظاهرات ترغيب مي‌کرد. از اين رو، طلاب غير ايراني، به‌ویژه طلاب پاکستاني، تحت مراقبت شديد ساواک قرار گرفتند و به همين سبب شهيد حسيني را پس از شناسايي، دستگير و از ايران اخراج کردند.
اين شهيد براي شروع تحول فرهنگي ـ سياسي در ساختار جامعه پاکستان اقدامات حساب شده‌اي را انجام داد و شيعيان پاکستان را از ماهيت حکومت نظامي ضياء‌الحق آگاه کرد. وي در ششم جولاي 1986 ميلادي اعلام کرد که ما وارد سياست خواهيم شد. زماني که ضياء‌الحق، ديکتاتور معروف پاکستان بر سر کار بود، هيچ‌کس جرئت نمي‌کرد عليه وی قيام کند، حتي «بي‌نظير بوتو» که نخست‌وزير بود نمي‌توانست عليه او ابراز عقيده کند؛ اما شهيد حسيني(ره) در اوايل رهبري آشکارا با حکومت ظالم ضياء‌الحق مخالفت کرد. با وجود آنکه از سوی دولت پيشنهادهاي زيادي براي مذاکره شد؛ اما شهيد حسيني آنها را به هيچ وجه قبول نکرد. گفتنی است، در سال 1980 دولت قوانيني را به تصويب رساند که در آن حقوق شيعيان تضييع شد و شيعيان در اقليت قرار گرفتند. آن زمان که رهبر شيعيان پاکستان مفتي جعفر حسيني(ره) بود، اعلام کرد همه شيعيان برای اعتراض به اين قانون در «اسلام‌آباد» تجمع کنند. دولت اعتراض مردم را قبول نکرد و شيعيان به دبيرخانه (نخست‌وزيري و مجلس سنا در آن واقع است) حمله کردند که يکي از شيعيان در اين راه شهيد شد؛ اما سرانجام قرارداد بين شيعيان و دولت به تصویب رسید.
يکي از محرّکان اصلي اين جريان، شهيد عارف حسيني بود. پس از دستگيري مفتي جعفر حسيني(ره) وی  فعاليت خود را شدت بخشيد و پس از انتخاب به رهبري، قلمرو فعاليت‌هاي انقلابي خود را گسترش داد. او محور مفاسد اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي را در پاکستان در يک حرکت بنيادي در بافت کلي جامعه پاکستان مي‌دانست و از رو انقلاب اسلامي را در پاکستان تنها راه حل آن به شمار مي‌آورد.
رابطه دوستانه شهيد حسيني(ره) با رهبران انقلاب اسلامي از وفاداري وي نسبت به انقلاب اسلامي ايران حکایت دارد. در واقع، علامه عارف حسين حسيني(ره) زبان گوياي انقلاب اسلامي در شبه‌قاره هند بود. وی براي بيداري توده‌هاي پاکستان چهره سفّاک شاه ايران را معرفي کرد و از نهضت اسلامي امام خميني(قدس سره) که در حال پيروزي بود، حمايت کرد. 
پس از انقلاب، امام خميني(ره) شهيد عارف را نماينده خود در پاکستان کرد و اين شهيد عالي‌مقام، برای گسترش معارف آل‌محمد(ص) مراکز آموزشي و عبادي زيادي، از جمله «دارالمعارف الاسلاميه» و چند مسجد و درمانگاه را در شهرهاي مختلف اين کشور بنا نهاد. شهيد عارف حسين حسيني(ره) افزون بر برجستگي‌هاي علمي و سياسي، از صفات اخلاقي خوبي نيز برخوردار بود و به همين جهت خيلي زود توانست در قلوب مسلمانان پاکستان جا باز کرده و خدمات شايسته‌اي را انجام دهد.
شهيد سيدعارف حسين حسيني(ره) شامگاه 13 مرداد ماه 1367 از زادگاهش، پاراچنار به پيشاور آمد و شب را در مدرسه علميه «دارالمعارف» ماند. قرار بود فردا صبح، یعنی 14 مرداد براي شرکت در مصاحبه‌ای مطبوعاتي به لاهور سفر کرده و پس از پایان مصاحبه در اجتماع مردم سخنراني کند و مسئله‌اي مهم درباره آينده موقعيت سياسي کشور بگوید؛ از این رو مردم از شهرهاي دور و نزديک گرد هم آمده بودند تا به سخنان رهبر خويش گوش فرا دهند.
شهيد حسيني(ره) نماز صبح جمعه را اقامه می‌کند و پس از بجا آوردن فريضه الهي براي تجديد وضو به سوی وضوخانه می‌رود که طبقه دوم مدرسه علميه دارالمعارف بود. وی پس از گرفتن وضو همان‌طور که از پله‌ها پايين مي‌آيد، به دست جنايتکاران ناشناسي که خدمتکار استکبار بودند، هدف گلوله قرار مي‌گيرد و به محض اصابت گلوله‌ها با فرياد لااله‌الّا‌‌الله، قامت بلند او نقش بر زمين مي‌‌شود.
صبح جمعه همان روز «14 مرداد ماه 1367» خبر شهادت سيد عارف حسين حسيني(ره) از تلويزيون پاکستان پخش می‌شود و به گوش مسلمانان، به ویژه شيعيان تحت ستم مي‌رسد؛ دل‌هاي آنان از اين مصيبت شکسته ‌شده و با چشمان اشک‌آلود به همديگر تسليت مي‌گويند. امام خميني(ره) نیز آيت‌الله جنتي را به‌مثابه فرستاده ويژه خود به مراسم تشييع شهيد عارف حسين حسيني اعرام می‌کنند.
حضرت امام(ره) در پيام تسليت خود فرمودند: «گرچه اين حادثه بزرگ قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانيت متعهد اسلام را جريحه‏دار نمود، ولي مسئله‏اي دور از انتظار ما و ملت‌هاي مظلوم جهان و خصوصاً ملت بزرگوار پاكستان كه خود طعم تلخ استعمار را چشيده است و با مبارزه و جهاد و شهادت استقلال خويش را به دست آورده است، نبود.
دردآشنايان جوامع اسلامي، همانان كه با محرومان و پابرهنگان ميثاق خون بسته‏اند، بايد توجه كنند كه در آغاز راه مبارزه‏اند و براي شكستن سدهاي استعمار و استثمار و رسيدن به اسلام ناب محمدي راه طولاني در پيش دارند و براي امثال علامه عارف حسين حسيني بشارتي بالاتر از اين نبوده است كه از محراب عبادت حق عروج خونين ارجعي الي ربك را نظاره كند و جرعه وصل يار را از شهد شهادت بياشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سرچشمه نور گردد. بزرگ‌ترين فرق روحانيت و علماي متعهد اسلام با روحاني‌نماها در همين است كه علماي مبارز اسلام هميشه هدف تيرهاي‏ زهرآگين جهانخواران بوده‏اند و اولين تيرهاي حادثه قلب آنان را نشانه رفته است؛ ولي روحاني‌نماها در كنف حمايت زرپرستان دنياطلب، مروّج باطل يا ثناگوي ظلمه و مؤيد آنان بوده‏اند.
تا به حال يك آخوند درباري يا يك روحاني وهابي را نديده‏ايم كه در برابر ظلم و شرك و كفر، خصوصاً در مقابل شوروي متجاوز و آمريكاي جهانخوار ايستاده باشد. همان‌گونه كه يك روحاني وارسته عاشق خدمت به خدا و خلق خدا را نديده‏ايم كه براي ياري پابرهنگان زمين لحظه‏اي آرام و قرار داشته باشد و تا سر منزل جانان عليه كفر و شرك مبارزه نكرده باشد و عارف حسيني اين‌گونه بود.»


 محمدحسین مصطفایی/در آینده‌ای نزدیک همه دارندگان موبایل‌های هوشمند بازی جدیدی به نام «پوکمون‌گو» را دانلود می‌کنند و جمع کردن پوکمون به یک حرفه شبانه‌روزی در سراسر جهان تبدیل می‌شود. اگر دیدید که فرزندان‌تان با موبایل از خانه خارج شدند یا کارمند اداره برای مدت کوتاهی از پشت میزش بلند شد یا دانشجو و دانش‌آموز از استاد اجازه خروج از کلاس را گرفت و یا پرستار برای لحظه‌ای بیمار خود را ترک کرد و... مطمئن باشید این افراد برای مدت زیادی، حداقل چند ساعت دیگر برنمی‌گردند؛ زیرا آنها در محل‌های مختلف به دنبال شکار پوکمون‌ها هستند و در آنجایی حاضر می‌شوند که پوکمون‌ها می‌گویند؛ جاهایی که ممکن است در طول عمرشان یک بار هم در آنجا حاضر نشده باشند.
 نبرد با موجودات خیالی در سراسر جهان افزون بر اینکه بازی مهیّجی است، امکان تبدیل شدن به یک معضل امنیتی و اجتماعی را دارد.
پوکمون‌گو یک بازی در سبک واقعیت افزوده است که شرکت آمریکایی نیانتیک در سال ۲۰۱۶ و در پلتفرم‌های آی‌اواس و اندروید منتشر کرده است. پوکمون‌گو یک بازی رایگان است که البته برای پیشرفت سریع‌تر در مراحل مختلف بازی می‌توان پول پرداخت کرد. این بازی ۶ ژوئیه ۲۰۱۶ (چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۵) روانه بازار شد.
 پوکمون‌گو با استفاده از گوگل‌مپ مناطق حرکت و سکونت موجودات خیالی پوکمون را نشان می‌دهد. این بازی، از اطلاعات منطقه جغرافیایی که در آن قرار دارید و قابلیت‌های دوربین تلفن همراه‌تان استفاده می‌کند تا موجوداتی را که «پوکمون» نامیده می‌شوند، روی صفحه نمایش گوشی تلفن همراه‌تان خلق کند. به این ترتیب مکان جغرافیایی که در آن هستید، به مکان بازی و رقابت پوکمون‌ها تبدیل می‌شود. هدف در این بازی آن است که تا جای امکان پوکمون‌های بیشتری را جمع کرد و سپس قدرت‌شان را افزایش داد. 
شما در این بازی برای پیشرفت  و رسیدن به مراحل بالاتر، لازم است خانه را ترک کنید و به کوچه و خیابان بروید! در این بازی دوربین گوشی هوشمند در صفحه نمایش خود ترکیبی از دنیای واقعی و موجودات پوکمون را نشان می‌دهد و هدف اصلی در این بازی گرفتن هر چه بیشتر موجودات پوکمون است. هر چه بیشتر، امتیاز بیشتر! موجودات گوناگون در نقاط مختلف جغرافیای هستند، برای نمونه، پوکمون‌های آبزی در کنار دریا و رودخانه‌ها هستند، پس لازم است برای دستیابی به امتیاز بیشتر به نقاط مختلف بروید! همین عامل مشوقی است تا کاربران برای بازی کردن، خانه و شرکت را ترک کنند و به قسمت‌های مختلف شهر بروند!
در بازی «پوکمون‌گو» به شما گفته می‌شود که در نزدیکی شما پوکمون وجود دارد و باید به طور واقعی به آن سمت بروید و پوکمون را پیدا کنید. پوکمون‌ها برای همه افراد اطراف شما نمایش داده می‌شوند و ممکن است وقتی به دنبال یک پوکمون می‌روید، فردی زودتر از شما به پوکمون برسد و آن را سریع‌تر بگیرد. پس از جمع کردن پوکمون‌ها افراد به تیم‌های بزرگ‌تر ملحق می‌شوند که با تیم‌های دیگر (زرد، قرمز و آبی) می‌جنگند. پس از آن می‌توانید روی نقشه ببینید که جاهای مختلف را رنگ تیم شما تصرف کرده یا تیم دشمن در آنجا قرار دارد و می‌توانید به آن حمله کنید.
به راستی، آثار این بازی می‌تواند امنیت افراد و اماکن و مقامات را از بین ببرد. در ذیل به برخی از تبعات این بازی پرداخته‌ایم:
۱ـ کاربران در این بازی با کمک دستگاه (جی‌پی‌اس) و دوربین موبایل، به شکار موجودات خیالی می‌پردازند. 
۲ـ تب این بازی آن‌قدر زیاد است که افراد کیلومترها برای یافتن پوکمون بعدی راه می‌روند. در بیشتر شهرهای آمریکا و اروپا و حالا در ژاپن و چین افرادی هستند که موبایل‌های‌شان را جلوی صورت‌شان گرفته‌اند و به دنبال شکار پوکمون هستند. 
۳ـ بازی موبایلی پوکمون‌گو ابرجاسوس و ابزار بالقوه تروریستی است. 
۴ـ افراد برای شکار پوکمون‌ها به مکان‌هایی قدم می‌گذارند که ممکن است دلیلی برای حضور در آن نداشته باشند. همچنین، با نشانه گرفتن دوربین تلفن همراه‌شان بر روی ساختمان‌ها و بناهای تاریخی، مشغول به انجام این بازی می‌شوند. 
۵ـ این بازی، جهانی دیجیتالی از موجودات را با جهان حقیقی ادغام می‌کند. کاربران می‌توانند این موجودات را از مناطق مختلف جمع‌آوری کرده و در نبردهای گروهی از آنها استفاده کنند. پوکمون‌ها با هدایت تهیه‌کنندگان می‌توانند در مکان‌هایی مخفی شوند که مردم را به آن سمت‌ها بکشانند، مانند پنهان شدن پوکمون‌گو در کاخ رهبر کره‌شمالی. 
۶ـ این بازیِ جنون‌آور بارها در آمریکا حادثه آفریده است.
شروط ایران برای این بازی عبارتند از: ۱ـ حتماً باید از فیلتر بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای بگذرد و هماهنگی‌های لازم در این زمینه صورت گرفته باشد؛ ۲ـ سرور اصلی بازی باید در ایران قرار گیرد؛ ۳ـ نقاط تفریحی و مقاصد هدف‌گذاری شده در سراسر کشور برای تگ شدن در این بازی باید با هماهنگی و همکاری بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای مشخص شود و ۴ـ نقاطی مانند مراکز نظامی و امنیتی نباید برای بازی معیّن شوند، چون از نظر موازین و قوانین کشور حضور کاربر در این مکان‌ها ممنوع است.

سیدمحمد مشکوه‌الممالک/ یکی از پرکاربردترین کلیدواژه‌های امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی)، مقابله با خوی اشرافی‌گری و رسیدگی به احوال محرومان و دوری از زخارف دنیاست؛ ایشان در این باره می‌فرمایند: «ملت ما قرن‌های متمادی خوی اشرافی‌گری را، استبداد و دیکتاتوری را در حاکمان نابحقِ این کشور تجربه کرده و دوران جمهوری اسلامی دیگر نمی‌تواند این‌جور باشد. دوران جمهوری اسلامی یعنی دوران حاکمیت آن کسانی که از مردمند، با مردمند و منتخب مردمند، در کنار مردمند و رفتارشان شبیه رفتار مردم است. این، معنای مردمی است. مردمی است، یعنی باید به عقاید مردم، به حیثیت مردم، به هویت مردم، به شخصیت مردم، به کرامت مردم اهمیت گذاشته بشود. اینها مردمی است.» در راستای تبیین بیانات امام خامنه‌ای در موضوع مقابله با اشرافی‌گری، خبرنگار صبح‌صادق گفت‌وگویی را با سه تن از مدرسان حوزه و دانشگاه انجام داده است.
مسئولان جلوی اشرافی‌گری را بگیرند
حجت‌الاسلام مسعود عالی*
در روایات آمده است: «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ»، به این معنا که تشابه مردم به مسئولان‌شان بیشتر از تشابه آنها به پدران‌شان است. بنا بر این تعریف، مسئولان الگوهای اجتماعی مردم هستند؛ از این رو اگر مسئولان به سمت اشرافی‌گری متمایل شوند و به جای روحیه انقلابی که از شاخصه‌های مهم آن ساده‌زیستی و پاکدستی است، گرفتار اشرافی‌گری شوند، به تبع آنها مردم نیز مسیر تجمل‌گرایی و مصرف‌‌گرایی را در پیش خواهند گرفت.
با توجه به فرمایش حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در نهج‌البلاغه که خطاب به حاکمان جامعه اسلامی فرمودند، به مسئولیت همانند یک طعمه نگاه نکنید؛ باید سازوکاری متناسب جامعه و حکومت اسلامی طراحی کرد که در آن درآمدها و موقعیت‌ها به امتیازاتی برای بهره‌برداری هنگفت مسئولان و اطرافیان آنها تبدیل نشود. به عبارتی، سازوکار جامعه باید به گونه‌ای طراحی شود که از رانت‌خواری‌ها و ویژه‌خواری‌ها جلوگیری کند.
در واقع، از یک سو برنامه مدیریت باید به‌گونه‌ای تعریف شود که جلوی ویژه‌خواری‌ها گرفته شود و از سوی دیگر مسئولان باید مراقب باشند و نگذارند که طبقه‌ای به نام طبقه اشراف در جامعه به وجود آید.
بخشی از این مسئله به جامعه و جوانان برمی‌گردد. برای نمونه، باید مردم هر شهری با مردم مناطق دورافتاده و محروم شهر خود در ارتباط باشند و به هر شکلی که در توان دارند، به مردم شهر خود خدمات‌رسانی کنند؛ این امر سبب می‌شود مردم؛ به‌ویژه جوانان با مناطق محروم آشنا شوند و اگر زمانی دست‌شان به جایی رسید و مسئولیتی در جامعه قبول کردند، با روحیه جهادی و خدمات‌رسانی به مناطق محروم آشنایی داشته باشند.
در حقیقت، ضروری است توصیه‌های اخلاقی و موعظه در زمینه زهد، ساده‌زیستی و دوری از اشرافی‌گری در یک حکومت دینی، به سازوکار اجرایی تبدیل شود و برای آن برنامه مشخصی وجود داشته باشد؛ بنابراین توصیه به تنهایی کفایت نمی‌کند.
به اعتقاد من شایسته است جوانان، دانشجویان و استادان دانشگاه‌ها که به فرموده رهبر معظم انقلاب، افسران جنگ نرم هستند، از نظر فکری برنامه‌هایی متناسب با نظام اسلامی طراحی کرده و برای مبارزه با اشرافی‌گری راهکار ارائه کنند. اگر اشرافی‌گری در بین مردم به یک ضد ارزش تبدیل شود، به حتم این فرهنگ‌سازی اثر خود را خواهد گذاشت؛ چرا که موعظه در افرادی که به موقعیت ویژه‌ و ثروت آن چنانی رسیده‌اند، دیگر اثری ندارد.
*مدرس دانشگاه و حوزه 
  مدیر انقلابی باید در سطح متوسط مردم زندگی کند
حجت‌الاسلام علی سرلک*
عقبه اصلی مدیریتی احزاب گوناگونی که در مقابله با تفکر اسلام ناب محمدی قرار گرفته‌اند، مدرنیته است که نتیجه ان انسان مصرف‌گرا، خودمحور و بی‌خداست؛ اگر انسان خدا را از جایگاه خود پایین آورد و در جایگاه محور و قدرت حاکم بر خود نپذیرد، در سبک زندگی دنیوی‌اش به اسراف، تجمل، تبرّج، خودنمایی و مصرف‌گرایی و در مناسبات اجتماعی به ظلم و جنگ‌افروزی روی خواهد آورد و دچار سرگشتگی‌ها و بحران‌های گوناگون می‌شود.
عملاً هدف اصلی و مرکزی دشمنی دشمنان با نظام جمهوری اسلامی ایران، این است که ملت ایران را اهل دنیا و تعلقات پست آن کنند. اساس کار هالیوود که در جهان فرهنگ تولید می‌کند، بر دو محور استوار است؛ ۱ـ اکشن و هیجان؛ ۲ـ تأکید بر مسائل جنسی و ترویج گرایش به شهوات و تمایلات غریزی. 
به عبارتی، عقبه تئوریکی آنها بر پایه منحرف کردن نگاه انسان‌ها از خدا بنا شده است که در این صورت انسان بالطبع در زیست فردی، خانوادگی و اجتماعی خود دچار اشرافی‌گری، تبرّج و تفاخر می‌شود و به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب دچار مستی اشرافی‌‌گری می‌شود؛ اما مدیر تراز انقلاب ویژگی‌هایی دارد که اولین ویژگی وی، این است که زندگی‌اش باید از زندگی متوسط افراد جامعه بالاتر نباشد. در واقع، مدیر انقلابی باید خود را با متوسط جامعه هم‌تراز نگه دارد.
ویژگی دوم مدیر در تراز انقلاب این است که خود را مدیون و بدهکار مردم، به ویژه مستضعفان بداند؛ موضوع خدمت برای او جدی باشد و زندگی کاری خود را فرصتی برای بندگی خدا و خدمت‌رسانی به خلق خدا بداند. ویژگی سوم مدیر در تراز انقلاب شجاعت اوست، مدیری که بترسد و با سر و صدای دشمن جا بزند و به وعده خداوند اعتماد نداشته باشد، به یقین چنین شخصی صلاحیت و لیاقت مدیریت را در نظام اسلامی ندارد.
چهارمین ویژگی مدیر در تراز انقلاب، ولایت‌محور بودن اوست. در جامعه دینی تنها مدیری می‌تواند وظیفه خود را به درستی انجام دهد که مگر این که به اصل هماهنگی با افکار و دیدگاه‌های محور جامعه دینی، که همان ولی فقیه است، پایبند باشد.
پنجمین و آخرین ویژگی مدیر در تراز انقلاب این است که اهل بینش، بصیرت، مطالعه، عبادت، شب‌زنده‌داری و انس با قرآن است. کسی که در جامعه دینی مسئولیت دارد، نمی‌تواند ایمان و باور سرهم‌بندی داشته باشد و اهل عبادت نباشد.
* مدرس حوزه و دانشگاه
  تأمین امنیت اولین ثمره فقرزدایی است
حجت‌الاسلام محمد کدخدارستم*
اشرافی‌گری موضوعی است که در مقابل بحث فقر مطرح می‌شود. در اینجا می‌توان گفت: اگر فقر عموم مردم را در بربگیرد، مردم به راحتی با آن کنار می‌آیند؛ کما اینکه در دوران هشت سال دفاع مقدس و اوایل انقلاب هم این ‌گونه بود. در آن زمان مردم با تمام نداشته‌های‌شان کنار می‌آمدند؛ چرا که می‌دانستند همه  مانند آنها هستند؛ اما وقتی مانور اشرافی‌گری پیش آمد و عده‌ای برای خود ویژه‌خواری قائل شدند، طبیعتاً تحمل فقر برای مردم، به ویژه نسل جوان بسیار مشکل می‌شود. به تعبیر عامیانه «اگر دنیا بد است، چرا برای ما بد است و برای عده‌ای بد نیست.»
گفتنی است، ثمره محرومیت از دست دادن امنیت است، برای نمونه مرزهای کشور زمانی ناامن می‌شود که بتوان آن مرز را با یک پیت 20 لیتری بنزین خریداری کرد. به راستی، چه دلیلی سبب می‌شود که فردی به ازای یک پیت 20 لیتری بنزین، مرز را رها کند جز این که فقیر است؟ یا چه دلیلی جز فقر سبب می‌شود  مرزنشینان اجازه دهند دشمن به راحتی به داخل کشور تردد کند؟ در حقیقت بخشی از محرومیت‌زدایی به امنیت کشور برمی‌گردد؛ چرا که محرومیت‌زدایی امینت کشور را افزایش می‌دهد.
حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند، معنای فقر احتیاج است و احتیاج سه نوع دارد؛ اولین نوع، احتیاجی است که انسان خود را فقط محتاج خدا بداند. دومین نوع، احتیاجی است که انسان خود را محتاج خدا و خلق خدا بداند و سومین نوع، احتیاجی است که انسان خود را محتاج خلق بداند؛ سپس فرمودند، احتیاجی که انسان خود را فقط محتاج خدا می‌داند، آن احتیاج فخر من است؛ اما احتیاجی که انسان خود را محتاج خلق می‌داند، همان احتیاجی است که نزدیک است انسان را به کفر بکشاند و آن کسی که خود را گاهی محتاج به خدا می‌داند و گاهی محتاج به خلق خدا، همان کسی است که در دنیا و آخرت چهره‌اش سیاه است.
اولین نتیجه فقرزدایی تأمین امنیت داخلی است و زمانی که امنیت داخلی کشور تأمین شود، به تبع آن امنیت خارجی هم تأمین و تقویت می‌شود. افزون‌بر این، فقرزدایی سبب تحکیم پیوند مردم با نظام اسلامی می‌شود. در جهان مردم زمانی علیه یک نظام قیام می‌کنند که آن نظام خواسته‎‌های مردم را برآورده نمی‌کند. بنابراین، وقتی شاکله‌ای به نام نظام جمهوری اسلامی به وجود آمد، مردم انتظار دارند که در این نظام خواسته‌های آنها تا حدودی برآورده شود؛ از این رو فقرزدایی پیوند میان مردم و نظام را مستحکم‌تر می‌کند. 
* مشاور فرهنگی سازمان صدا و سیما

 حسن ابراهیمی/ سامانه پیامکی صبح‌صادق وسیله‌ای برای ارتباط خوانندگان هفته‌نامه با نشریه است که از زمان راه‌اندازی تاکنون توانسته است بستر خوبی را برای طرح مشکلات پاسداران، بسیجیان، خانواده‌ها و سربازان فراهم کند. بر همین اساس بر آن شدیم تا مشکلات مخاطبان گرامی را که از طریق سامانه پیامکی مطرح شده، از مسئولان مربوطه پیگیری کنیم. در اولین پیگیری‌ با سردار احمد عبداللهی، معاون بهداشت و درمان سپاه به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه آن را  می‌خوانید.
*ضمن تشکر از پاسخگویی شما، با توجه به اینکه مراکز درمانی سپاه در شهرهای استان تهران، البرز و چند شهر دیگر در سطح کشور وجود ندارد و پاسداران و خانواده‌های آنها را دچار مشکل کرده و عمدتاً برای امور درمانی باید به مراکز استان‌ها و شهرهای بزرگ، مانند تهران مراجعه کنند، آیا برای حل این مشکل چاره‌ای اندیشیده شده است؟
ابتدا از شما و همکاران‌تان در هفته‌نامه صبح‌صادق کمال تشکر را دارم که مطالبات، شکوائیه‌ها و گلایه‌هایی را که در حوزه بهداشت و درمان به صبح‌صادق می‌شود، پیگیری می‌کنید. ما موظفیم بر اساس ساختار سازمانی رده‌ها، نیروها، سپاه‌های استانی و رده‌های عمده مراکز درمانی، پلی‌کلینیک، بیمارستان و... احداث کنیم. در استان البرز و نواحی استان تهران در سپاه سید‌الشهداء فیروزآباد اسلام‌شهر و شهرری تعدادی مراکز درمان وجود دارد؛ اما تخت بستری ندارد، البته متأسفانه در پردیس، شهریار، فردیس کرج و... حتی درمانگاه هم نداریم. با توجه به محدودیت‌های سقف سازمانی دست ما بسته است؛ یعنی امکان اینکه در شهریار با وجود نیازی که هست، درمانگاه، مرکز درمانی و بخش سرپایی بزنیم، وجود ندارد؛ از سویی، به دلیل همین محدودیت، مراکز درمانی که در نواحی وجود دارد و از گذشته در نیروی مقاومت بوده، زیر نظر سازمان‌های دیگر مؤسسه تأمین درمان و بنیاد تعاون رفته و این مشکل ساختاری است. البته، گفتنی است اگر فرماندهان سپاه‌های امام حسن(ع) و سیدالشهداء(ع) تشخیص بدهند که این مراکز درمانی لازم است، این اختیار را دارند که یک مرکز درمانی ایجاد کنند که ما هم از آن حمایت می‌کنیم.

*مسئله سرانه درمان که نیروی انسانی به عنوان حق بیمه از حقوق همه کارکنان به طور یکسان کسر می‌‌کند، از دیدگاه برخی از خوانندگان هفته‌نامه نوعی بی‌عدالتی است؛ چرا که هزینه مساوی دریافت می‌شود، اما خدمات ناعادلانه ارائه می‌شود. در این باره توضیح بفرمایید.
بله، این سرانه را نیروی انسانی کم می‌کند، ولی فرقی نمی‌کند و همه یک نهاد هستیم. این مسئله در واقع سرانه است، به همین دلیل برای رفع این مشکل از برنامه‌های دیگر، به‌ویژه برنامه دوم صندوق شفا استفاده کردیم که بر اساس آن نقاطی که بیمارستان و مرکز درمانی ندارند، از بیمارستان‌ها و مراکز درمانی آن مناطق استفاده می‌کنند؛ برای نمونه در شهریار از سپاه سیدالشهداء(ع) خواسته‌ایم که با بهترین مرکز درمانی قرارداد ببندند و هزینه‌های بستری و درمان را از طریق برنامه دوم صندوق شفا تأمین می‌کنیم. این نظر مخاطبان درست است که با وجود آنکه سرانه برابری کم می‌شود، اما بهره‌برداری مساوی نیست و امکان بهره‌برداری برابر در تهران و سایر شهرها وجود ندارد. البته حدود سه تا چهار سال است که مشکل را با این شیوه تا حدودی ترمیم کرده‌ایم؛ البته ممکن است صندوق شفا در برخی ماه‌ها نوساناتی داشته باشد، اما  با این تدبیر عمده مشکل را حل کرده‌ایم.  

*موضوع بهداشت تغذیه و کیفیت غذا در برخی پادگان‌ها، از جمله موضوعاتی بوده که در پیامک‌ها به آن اشاره شده است. در این زمینه چه تدبیری در معاونت شما اندیشیده شده است؟ 
ما یک کمیسیون تغذیه داریم که با هماهنگی و مشارکت معاونت آماد و پشتیبانی، برنامه غذایی که باید در طول روز به سرباز و پایور داده شود، در آن تعریف شده است؛ همچنین بر نحوه خرید مواد غذایی هم نظارت می‌شود تا مناسب، مطلوب و باکیفیت باشد. افزون‌بر این، به سمت صنعتی شدن آشپزخانه‌ها رفته‌ایم؛ به‌گونه‌ای که در گذشته دیگ‌های قدیمی سبب درست شدن چند کیلو ته‌دیگ می‌شد که مملو از روغن بود و مشکلات خاص خود را داشت؛ اما در دیگ‌های جدید که در آشپزخانه‌های صنعتی استفاده می‌شود، مقدار ته‌دیگ به صفر رسیده و برنج با گرمای بخار آب پخته می‌شود و در آن روغن استفاده نمی‌شود. گفتنی است، نظارت‌ در همه پادگان‌ها صورت می‌گیرد که مسئولان بهداشت و درمان به طور مستمر سرکشی دارند و هرگونه مسمومیت و مشکلات بهداشتی رصد می‌شود. البته با آرمان‌ها و ایده‌آل‌های افراد فاصله دارد، اما معدلش خوب و قابل قبول است.
در هر صورت اگر فردی در پادگان‌ها و سایر مجموعه‌های سپاه گزارش، انتقاد یا پیشنهادی دارد، می‌تواند از طریق اداره بهداشت به صورت تلفنی یا از طریق اتوماسیون اداری اقدام کند. همکاران ما در اداره بهداشت امکان حضور لحظه به لحظه را در چنین مواردی فراهم کرده‌اند.