عبدالله عبادی/ شمال آفریقا شبهجزیرهای در جنوب مدیترانه و شمال صحرای کبیر آفریقا است و اقیانوس اطلس مرز غربی آن میباشد. بخش عظیمی از آن را صحرای آفریقا در بر گرفته و بهجز کوههای اطلس ـ واقع در شمال غربی آن ـ ارتفاعات مهمی ندارد.
مهمترین شریان حیاتی این ناحیه رودخانه نیل است که 1200 کیلومتر آن در کشور مصر جریان داشته و با دلتای بزرگی به دریای مدیترانه میریزد .
آفریقای شمالی، مهد تمدنهای قدیمی است و تاریخی ده هزار ساله دارد. تمدن مصری کهنترین تمدن این ناحیه است که در تاریخ آفریقا سهمی ویژه دارد. بربرها سکنه اصلی شمال آفریقا بودند که با فتح شمال آفریقا به دست مسلمین آنها به تدریج اسلام را پذیرفتند.
از آغاز روی کار آمدن رژیم صهیونیستی و غصب فلسطین، رهبران این رژیم در اندیشه توسعه نفوذ خود در منطقه شمال آفریقا بودند و حضور اقلیت یهود در برخی از کشورهای این منطقه از جمله تونس و مراکش یکی از ابزارهای اجرایی این سیاست بوده است. عوامل و انگیزههای متفاوتی در فراهم کردن بستر روند عادیسازی روابط میان رژیم صهیونیستی و کشورهای این منطقه دخالت مستقیم و غیرمستقیم دارند که در ادامه به اجمال به آن میپردازیم.
اهداف و انگیزههای صهیونیستها در برقراری روابط با کشورهای شمال آفریقا
از جمله مهمترین اهدافی که صهیونیستها در برقراری مناسبات گوناگون با کشورهای این منطقه مدّ نظر دارند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱ـ تقویت بنیه اقتصادی صهیونیستها: بخشی از این هدف از رهگذر گسترش صادرات رژیم صهیونیستی به بازارهای کشورهایی مانند مراکش، تونس و مصر تأمین میشود؛
۲ـ تحکیم نفوذ در منطقه شمال آفریقا که جایگاهی راهبردی در سیاست آمریکا و سایر ابرقدرتهای جهان دارد؛
۳ـ ادامه سیاست شکاف و تفرقه میان کشورهای عربی و تلاش برای ایجاد زمینههای تسریع روند عادیسازی روابط میان خود و سایر کشورهای عرب؛
۴ـ تلاش برای استفاده از موقعیت راهبردی کشورهای شمال آفریقا با هدف نفوذ در سایر مناطق این قاره؛
۵ـ بهرهبرداری از ذخایر زیرزمینی کشورهای منطقه و دستیابی به مواد خام برای تولیدات صنعتی خود؛
۶ـ ایجاد طرح نفوذ در مراکز قدرت این کشورها و بهرهگیری از آن در برنامهها و طرحهای منطقهای و بینالمللی.
روند عادیسازی روابط میان کشورهای شمال آفریقا و رژیم صهیونیستی
در میان شش کشور شمال آفریقا، تنها لیبی و الجزایر هرگز روابط آشکاری با رژیم صهیونیستی ندارند. کشور موریتانی در دهه ۱۹۹۰ در سطح سفارت و مراکش و تونس نیز تا اواخر دهه ۱۹۹۰ در سطح دفتر ارتباطات با رژیم صهیونیستی رابطه داشتند. اما انگیزه کشورهای شمال آفریقا برای عادیسازی روابطشان با رژیم صهیونیستی متفاوت بود.
شکست اعراب در جنگ شش روزه (۱۹۶۷)، امضای توافقنامه ننگین «کمپ دیوید» میان مصر و رژیم صهیونیستی (۱۹۷۸)، امضای توافقنامه «اسلو» (۱۹۹۳)، امضای معاهده «وادی عربه» میان اردن و رژیم صهیونیستی (۱۹۹۴)، تحولات جهانی و منطقهای پس از فروپاشی شوروی و حادثه ۱۱ سپتامبر، همگی بر روند تحولات منطقه شمال آفریقا و قضایای خاورمیانه تأثیر گوناگونی داشتند. برخی از آگاهان به مسائل شمال آفریقا معتقدند که تحولات فوق، زمینه را برای روند عادیسازی میان رژیم صهیونیستی و کشورهای منطقه فراهم کرده بود، برخی دیگر از تحولات عبارت بودند از:
۱ـ تراکم تاریخی قضیه فلسطین و احساس نیاز برای خروج از این بنبست؛
۲ـ عامل روابط واشنگتن با کشورهای منطقه و رژیم صهیونیستی: آمریکا با حمایتهای گوناگون از رژیم صهیونیستی خود را نسبت به تأمین امنیت و مصالح ملی رژیم اشغالگر قدس متعهد و مسئول میداند؛
۳ـ تحولات منطقهای شرایط را برای پذیرش واقعیتهای منطقه و جهان به وجود آورده بود. اغلب این تحولات به سود روند عادیسازی روابط میان کشورهای منطقه و رژیم صهیونیستی بود؛
۴ـ قدرت لابی صهیونیستی در جامعه بینالملل: به عقیده بسیاری از سیاستمداران عرب، رژیم صهیونیستی وسیله قرب و دفعکننده مشکلات بود؛
۵ـ از دیدگاه بسیاری از سیاستمداران عرب، عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی از ملزومات پیوستن به جامعه بینالمللی و داشتن برخی از مصونیتها در قبال فشارهای آمریکا بود؛
۶ـ تخصص رژیم صهیونیستی در برخی از مسائل امنیتی و نظامی و اطلاعاتی: برای بسیاری از اعراب و رهبران آن، قدرت امنیتی و اطلاعاتی کارشناسان رژیم صهیونیستی امری فوقالعاده است. برای نمونه، ولد طایع، رئيسجمهور سابق موریتانی برای خنثیسازی کودتاها و توطئههای رقیبان خود همواره از کارشناسان رژیم صهیونیستی استفاده میکرد؛
۷ـ نقش یهودیان شمال آفریقا در سرزمینهای اشغالی و کشورهای منطقه: بیش از ۹۰۰ هزار یهودی شمال آفریقا در فلسطین اشغالی زندگی میکنند و از جایگاه ممتازی در این رژیم برخوردارند.
قضیه فلسطین در ایدئولوژی و برنامه احزاب منطقه
اغلب احزاب سیاسی وابسته به جریانات سوسیالیستی و کمونیستی در کشورهای منطقه شعباتی از احزاب چپ فرانسه بوده و شخصیتهای یهودی در کادر رهبری آن حضور داشتند. این واقعیت تأثیراتی بر دیدگاه رهبران این احزاب نسبت به قضیه فلسطین داشته است.
احزاب چپ شمال آفریقا اغلب طرفدار تقسیم فلسطین و تشکیل دولت صهیونیستی بوده و واقعیتها و شرایط موجود در خاورمیانه را پذیرفته بودند. با بررسی اسناد و برنامههای اولین اجلاس احزاب شمال آفریقا که در فوریه ۱۹۴۷ در قاهره برگزار شد و نیز برنامهها و دیدگاههای احزاب مغرب عربی شرکتکننده در کنگره سوسیالیستهای عرب در سال ۱۹۶۷ میتوان به حقیقت دیدگاه احزاب چپ و لیبرال شمال آفریقا که همانا حمایت از تشکیل دولت یهود در فلسطین بود، پی برد.