علیاصغر نصیری ـ عبدالله شمسی/
جریان فمینیستی در دورۀ پهلوی دوم(1357ـ1320)
پس از برکناری رضاخان، بخش عمدهای از انجمنهای جریان فمینیسم(لیبرال) که در قالب کانون بانوان و تحت رهبری آن در اختیار سیاستهای تجددگرایانه حکومت پهلوی اول قرار گرفته بودند، استقلال خود را به دست آوردند. به عبارت دیگر، کانون بانوان که در دوران رضاخان نماینده دولتی جریان فمینیسم در ایران به شمار میرفت، در دوره پهلوی دوم دچار ضعف شد و ویژگی رهبری انجمنهای فمینیستی را از دست داد.
با وجود استقلال انجمنهای فمینیستی در اوایل سلطنت محمدرضا پهلوی، این انجمنها به احزاب سیاسی فعال در آن دوران وابستگی داشتند، به همین دلیل مجبور بودند در چارچوب سیاستهای حزبی عمل کنند. بنابراین، میتوان گفت جریان فمینیسم در اوایل دوره پهلوی دوم تا پیش از تشکیل شورای عالی زنان، استقلال نسبی(مستقل از حکومت و وابسته به احزاب سیاسی) داشته است.
پس از سال 1338 و تشکیل شورای عالی بانوان به دستور رژیم پهلوی دوم، جریان فمینیسم و انجمنهای فمینیستی، استقلال نسبی مذکور را از دست دادند و شورای عالی بانوان در جایگاه نماینده دولتی جریان فمینیسم، رهبری این جریان را بر عهده گرفت. در این دوره، بیشتر انجمنها و گروههای فمینیستی منحل و در شورای عالی زنان ادغام شدند. در این میان فقط شاخه کمونیستی جریان فمینیسم با وجود محدودیتهایی که رژیم پهلوی نسبت به احزاب و گروههای کمونیستی در ایران ایجاد کرده بود، به طور مستقل، البته بسیار محدود و پنهانی فعالیت میکرد.
پس از ناکارآمدی و ناتوانی شورای عالی زنان در اجرای سیاستهای غربگرایانه، این شورا در سال 1345 به دستور رژیم منحل و سازمان جدیدی با ظرفیت بیشتر با نام سازمان «زنان ایران» جایگزین آن شد. این سازمان فمینیستی تا اواخر دوران پهلوی از رژیم و سیاستهای آن، به ویژه در حوزه زنان حمایت میکرد و سرانجام پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 منحل شد.
گرایشهای فمینیستی در دوره پهلوی دوم
جریان فمینیسم در دوره پهلوی دوم همانند دوره رضاخان دو گرایش لیبرالیستی و سوسیالیستی دارد.
تشکیلات زنان ایران در دوره پهلوی دوم، مهمترین سازمان فمینیستی با مرام مارکسیستی است. روزنامه «رستاخیز» متعلق به ایراندخت تیمورتاش، از جمله نشریات با گرایش چپ و مارکسیستی در این دوره است که در کنار مسائل سیاسی، به مسائل مربوط به حقوق زنان نیز میپردازد.(۱) شاخه زنان سازمان مجاهدین خلق نیز در دوره پهلوی دوم مرام مارکسیستی دارد؛ اما به دلیل غلبه مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی بر طرح مسائل مربوط به حقوق زنان در آن سازمان، نمیتوان شاخه زنان آن سازمان را گروهی فمینیستی با مرام مارکسیستی دانست.(۲)
با توجه به مهیا بودن شرایط سیاسی و اجتماعی، به ویژه غربگرا بودن رژیم پهلوی و به طور خاص، تمایل و بعدها وابستگی و سرسپردگی آن رژیم به آمریکا، لیبرالیسم ماهیت بیشتر سازمانها و انجمنهای فمینیستی را در ایران دوره پهلوی دوم شکل میداد. سازمان زنان ایران و شورای عالی زنان از جمله مهمترین نمایندگان گرایش لیبرالیستی جریان فمینیسم در این دوره به شمار میآمدند که در شمارههای بعد بیشتر به آن پرداخته خواهد شد.
نکتهای را که باید در زمینه گرایش لیبرالیستی جریان فمینیسم به ان توجه کرد، این است که آن گرایش با توجه به شرایط فرهنگی و مذهبی مردم ایران، برای رسیدن به اهداف خود نمیتوانست به صراحت از آموزههای لیبرالیستی دفاع کند؛ از این رو مجبور بود برای پیشبرد اهدافش، به پایبندی به فرهنگ اسلامی نیز تظاهر داشته باشد. در برخی مواقع، تظاهر مذکور از طریق مستندسازی برای موضوعی خاص یا ادعای نبود استنادی در اسلام برای آن موضوع است. برای نمونه، یکی از دلایل طرفداری جریان فمینیسم از کشف حجاب در دوره پهلوی اول و نیز استمرار آن در دوره پهلوی دوم، ادعای نبود دستوری درباره حجاب در آیین اسلام بوده است.(۳)
بنابراین، میتوان گفت گرایش لیبرالیستی جریان فمینیسم در ایران با ماهیتی نفاقگونه یا به عبارتی، ماهیتی التقاطی(التقاط ابزاری) ظهور داشته است.
گروههای وابسته
پس از روی کار آمدن محمدرضا پهلوی و پیش از تشکیل سازمان زنان ایران، شاهد تأسیس انجمنهای فمینیستی در ایران در کنار کانون بانوان هستیم. یکی از ویژگیهای انجمنهای زنان در این دوره، استقلال نسبی از دولت و در عین حال وابستگی به حزب و گروههای سیاسی بود. برای نمونه، میتوان از تشکیلات زنان ایران حزب توده و انجمن زنان حزب دموکرات نام برد. «ساناساریان» در اینباره مینویسد: «طی این دوره[دهۀ1320] بار دیگر تعدادی انجمن زنان شکل گرفت؛ اما هیچ یک از این سازمانها از استقلالی که ویژگی گروههای فمینیستی پیش از آنها بود، برخوردار نبودند. بیشتر به این دلیل که بسیاری از آنها به یک حزب یا گروهی منسوب بودند.»(۴)
همچنین در این بازه زمانی شاهد افول قدرت کانون بانوان به دلیل ضعف حمایت حکومت جدید از آن هستیم. این مسئله را از نامههایی که صدیقه دولتآبادی، رئیس کانون بانوان به مقامات بلندپایه کشوری، به ویژه نخستوزیران و حتی شخص محمدرضا پهلوی نوشته است، میتوان فهمید. در این نامهها دولتآبادی عاجزانه درخواست کرده است تا کانون را به ویژه از نظر بودجه مالی و اقتصادی مورد توجه قرار دهند.(۵) تعداد قابل توجه این نامهها نشان میدهد، مسئولان مربوطه نسبت به درخواستهای رئیس کانون بانوان بیتوجه بودند.
با وجود این، کانون بانوان تا هنگام تشکیل سازمان زنان ایران، به فعالیتهای خود بهویژه در جهت گسترش و نهادینه کردن سبک زندگی زن غربی و به طور خاص، کشف حجاب(۶) ادامه داد. همچنین، با توجه به وابستگی کانون بانوان ایران به رژیم پهلوی، این کانون پس از تبعید رضاخان نیز از سلطنت پهلوی دوم طرفداری و حمایت کرد.(۷)
در مجموع، جمعیتهای به وجود آمده در دوره پهلوی دوم با الگوگیری از جمعیتهای مشابه در کشورهای غربی، به اداره و سازماندهی خود میپرداختند و نمایندگان این جمعیتها با سفر به کشورهای مختلف و ارتباط با مؤسسات و انجمنهای زنان آن کشورها، اهداف و خطمشیهای خود را تدوین میکردند.(۸)
در یک نگاه کلان، جمعیتهای فمینیستی پس از شهریور 1320 را میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ دسته اول شامل جمعیتهایی، مانند جمعیت زنان کارمند و جمعیت دختران دانشجو و... میشود، که حوزه فعالیت خود را صنف خاصی از اقشار جامعه زنان ایران قرار داده بودند و در جهت تأمین حقوق بیشتر در مسائل شغلی، تحصیلات و امکانات ویژه طبقاتی برای زنان صنف تلاش میکردند.(۹) این جمعیتها را میتوان انجمنهای صنفی زنان نام نهاد. دسته دوم جمعیتهایی بودند که مخاطبان آنها، صنف یا گروه خاصی از زنان جامعه نبود و در واقع، فراصنفی عمل میکردند. این جمعیتها را نیز میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد؛ گروه اول، جمعیتهایی که با سرمایهگذاریهای خارجی تأسیس شده بودند و ارتباط مستقیمی با زنان فمینیست خارجی داشتند. حوزه فعالیت اینگونه جمعیتها داخل و خارج کشور را شامل میشد. باشگاه بینالمللی زنان از جمله این جمعیتهاست که به اتحادیه بینالمللی زنان در آمریکا وابسته بود و در تأسیس آن ایرانیها و آمریکاییها مشارکت داشتند. همسران سفیران برخی از کشورها نیز عضو این باشگاه بودند.(۱۰)
اما گروه دوم، جمعیتهایی بودند که بدون سرمایهگذاری خارجی تأسیس شدند. این جمعیتها با توجه به ماهیت و اهدافشان، طیفهای مختلفی را شامل میشدند. وجه غالب فعالیت برخی از این جمعیتها آموزشی است. جمعیت پرورش کودک، انجمن مبارزه با بیسوادی، انجمن معاونت عمومی زنان شهر تهران و جمعیت شیر و خورشید سرخ بانوان، از جمله جمعیتهای آموزشمحور بودند.
برخی از این انجمنها در راستای ارائه خدمات بهداشتی و عمرانی برای زنان یک محله و منطقه مسکونی خاص فعالیت میکردند.(۱۱) برخی دیگر به منظور ارتقای سطح فرهنگی زنان و وارد کردن آنان به پستهای مدیریتی و سِمَتهای سیاسی فعالیت میکردند؛ از جمله این انجمنها، جمعیت راهنو و انجمن بانوان فرهنگی بود.(۱۲) برخی دیگر نیز با انتخاب عناوین خاص مانند سازمان زنان طرفدار اعلامیه حقوق بشر، ضمن انتساب خود به سازمانهای بینالمللی و ارتباط با آنها، در جهت برنامهریزی تشکیلات خود از آن سازمانها الگوبرداری میکردند.(۱۳)
* پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.