شهيد سیدعارف حسيني(ره) رهبر شيعيان پاکستان، در سال 1320 هجري شمسي در خانوادهاي مذهبي و روحاني در شهر «پاراچنار» پاکستان ديده به جهان گشود. وي پیش از رسيدن به سن تحصيل، تحت تعليم پدر بزرگوارش مرحوم «سيدفضل حسين» قرار گرفت و پس از گذراندن دوران ابتدايي و متوسطه، براي فراگيري بيشتر علوم ديني در سال 1346 راهي حوزه علميه نجف اشرف شد.
شهيد سيدعارف حسيني در ايام اقامتش در نجف اشرف در کنار مردان عمل و اسوه مبارزه قرار گرفت و اولين آشنايي ايشان با شخصيت محبوب امت اسلام، امام خميني(قدس سره) بود که اين آشنايي سبب ایجاد تحول فکري و سياسي در زندگي اين شهيد شد.
وي به هنگام حضور در عراق، به دليل شرکت در فعاليتهاي انقلابي و تظاهرات در اعتراض به ظلمي که نسبت به «آيتاللهالعظمي حکيم»(ره) اعمال ميشد، دستگير و حدود يک ماه زنداني شد و سرانجام بعثيهاي جابر وی را از عراق اخراج کردند. شهيد سيدعارف حسيني پس از اخراج از عراق به پاکستان رفت و به فعاليتهاي علمي ـ سياسي خود پرداخت و نفوذ گستردهای بين قشرهای مختلف امت مسلمان پاکستان پيدا کرد. وي در سال 1353 دوباره براي فراگيري بيشتر علوم اسلامي، راهي نجف اشرف شد و به دلیل آنکه به وی اجازه ورود به کشور عراق را ندادند، ناگزير مقيم حوزه علميه قم شد و در کنار تحصيل به فعاليتهاي سياسي خود نيز ادامه داد.
حسيني در حوزه علميه نجف و قم از محضر استادانی، چون آيات عظام سيداسدالله مدني، سيدمجتبي لنکراني، شهيد مرتضي مطهري، فاضل لنکراني، جعفر سبحاني و ناصر مکارم شيرازي کسب فيض کرد. ورود شهيد حسيني(ره) به حوزه علميه قم همزمان با گسترش نهضت جهاني امام خميني(قدس سره) بود. اين شهيد هم خود در تظاهرات شرکت ميکرد و هم ديگر طلاب پاکستاني ساکن حوزه علميه قم را به شرکت در تظاهرات ترغيب ميکرد. از اين رو، طلاب غير ايراني، بهویژه طلاب پاکستاني، تحت مراقبت شديد ساواک قرار گرفتند و به همين سبب شهيد حسيني را پس از شناسايي، دستگير و از ايران اخراج کردند.
اين شهيد براي شروع تحول فرهنگي ـ سياسي در ساختار جامعه پاکستان اقدامات حساب شدهاي را انجام داد و شيعيان پاکستان را از ماهيت حکومت نظامي ضياءالحق آگاه کرد. وي در ششم جولاي 1986 ميلادي اعلام کرد که ما وارد سياست خواهيم شد. زماني که ضياءالحق، ديکتاتور معروف پاکستان بر سر کار بود، هيچکس جرئت نميکرد عليه وی قيام کند، حتي «بينظير بوتو» که نخستوزير بود نميتوانست عليه او ابراز عقيده کند؛ اما شهيد حسيني(ره) در اوايل رهبري آشکارا با حکومت ظالم ضياءالحق مخالفت کرد. با وجود آنکه از سوی دولت پيشنهادهاي زيادي براي مذاکره شد؛ اما شهيد حسيني آنها را به هيچ وجه قبول نکرد. گفتنی است، در سال 1980 دولت قوانيني را به تصويب رساند که در آن حقوق شيعيان تضييع شد و شيعيان در اقليت قرار گرفتند. آن زمان که رهبر شيعيان پاکستان مفتي جعفر حسيني(ره) بود، اعلام کرد همه شيعيان برای اعتراض به اين قانون در «اسلامآباد» تجمع کنند. دولت اعتراض مردم را قبول نکرد و شيعيان به دبيرخانه (نخستوزيري و مجلس سنا در آن واقع است) حمله کردند که يکي از شيعيان در اين راه شهيد شد؛ اما سرانجام قرارداد بين شيعيان و دولت به تصویب رسید.
يکي از محرّکان اصلي اين جريان، شهيد عارف حسيني بود. پس از دستگيري مفتي جعفر حسيني(ره) وی فعاليت خود را شدت بخشيد و پس از انتخاب به رهبري، قلمرو فعاليتهاي انقلابي خود را گسترش داد. او محور مفاسد اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي را در پاکستان در يک حرکت بنيادي در بافت کلي جامعه پاکستان ميدانست و از رو انقلاب اسلامي را در پاکستان تنها راه حل آن به شمار ميآورد.
رابطه دوستانه شهيد حسيني(ره) با رهبران انقلاب اسلامي از وفاداري وي نسبت به انقلاب اسلامي ايران حکایت دارد. در واقع، علامه عارف حسين حسيني(ره) زبان گوياي انقلاب اسلامي در شبهقاره هند بود. وی براي بيداري تودههاي پاکستان چهره سفّاک شاه ايران را معرفي کرد و از نهضت اسلامي امام خميني(قدس سره) که در حال پيروزي بود، حمايت کرد.
پس از انقلاب، امام خميني(ره) شهيد عارف را نماينده خود در پاکستان کرد و اين شهيد عاليمقام، برای گسترش معارف آلمحمد(ص) مراکز آموزشي و عبادي زيادي، از جمله «دارالمعارف الاسلاميه» و چند مسجد و درمانگاه را در شهرهاي مختلف اين کشور بنا نهاد. شهيد عارف حسين حسيني(ره) افزون بر برجستگيهاي علمي و سياسي، از صفات اخلاقي خوبي نيز برخوردار بود و به همين جهت خيلي زود توانست در قلوب مسلمانان پاکستان جا باز کرده و خدمات شايستهاي را انجام دهد.
شهيد سيدعارف حسين حسيني(ره) شامگاه 13 مرداد ماه 1367 از زادگاهش، پاراچنار به پيشاور آمد و شب را در مدرسه علميه «دارالمعارف» ماند. قرار بود فردا صبح، یعنی 14 مرداد براي شرکت در مصاحبهای مطبوعاتي به لاهور سفر کرده و پس از پایان مصاحبه در اجتماع مردم سخنراني کند و مسئلهاي مهم درباره آينده موقعيت سياسي کشور بگوید؛ از این رو مردم از شهرهاي دور و نزديک گرد هم آمده بودند تا به سخنان رهبر خويش گوش فرا دهند.
شهيد حسيني(ره) نماز صبح جمعه را اقامه میکند و پس از بجا آوردن فريضه الهي براي تجديد وضو به سوی وضوخانه میرود که طبقه دوم مدرسه علميه دارالمعارف بود. وی پس از گرفتن وضو همانطور که از پلهها پايين ميآيد، به دست جنايتکاران ناشناسي که خدمتکار استکبار بودند، هدف گلوله قرار ميگيرد و به محض اصابت گلولهها با فرياد لاالهالّاالله، قامت بلند او نقش بر زمين ميشود.
صبح جمعه همان روز «14 مرداد ماه 1367» خبر شهادت سيد عارف حسين حسيني(ره) از تلويزيون پاکستان پخش میشود و به گوش مسلمانان، به ویژه شيعيان تحت ستم ميرسد؛ دلهاي آنان از اين مصيبت شکسته شده و با چشمان اشکآلود به همديگر تسليت ميگويند. امام خميني(ره) نیز آيتالله جنتي را بهمثابه فرستاده ويژه خود به مراسم تشييع شهيد عارف حسين حسيني اعرام میکنند.
حضرت امام(ره) در پيام تسليت خود فرمودند: «گرچه اين حادثه بزرگ قلوب مسلمانان و خصوصاً روحانيت متعهد اسلام را جريحهدار نمود، ولي مسئلهاي دور از انتظار ما و ملتهاي مظلوم جهان و خصوصاً ملت بزرگوار پاكستان كه خود طعم تلخ استعمار را چشيده است و با مبارزه و جهاد و شهادت استقلال خويش را به دست آورده است، نبود.
دردآشنايان جوامع اسلامي، همانان كه با محرومان و پابرهنگان ميثاق خون بستهاند، بايد توجه كنند كه در آغاز راه مبارزهاند و براي شكستن سدهاي استعمار و استثمار و رسيدن به اسلام ناب محمدي راه طولاني در پيش دارند و براي امثال علامه عارف حسين حسيني بشارتي بالاتر از اين نبوده است كه از محراب عبادت حق عروج خونين ارجعي الي ربك را نظاره كند و جرعه وصل يار را از شهد شهادت بياشامد و شاهد وصول هزاران تشنه عدالت به سرچشمه نور گردد. بزرگترين فرق روحانيت و علماي متعهد اسلام با روحانينماها در همين است كه علماي مبارز اسلام هميشه هدف تيرهاي زهرآگين جهانخواران بودهاند و اولين تيرهاي حادثه قلب آنان را نشانه رفته است؛ ولي روحانينماها در كنف حمايت زرپرستان دنياطلب، مروّج باطل يا ثناگوي ظلمه و مؤيد آنان بودهاند.
تا به حال يك آخوند درباري يا يك روحاني وهابي را نديدهايم كه در برابر ظلم و شرك و كفر، خصوصاً در مقابل شوروي متجاوز و آمريكاي جهانخوار ايستاده باشد. همانگونه كه يك روحاني وارسته عاشق خدمت به خدا و خلق خدا را نديدهايم كه براي ياري پابرهنگان زمين لحظهاي آرام و قرار داشته باشد و تا سر منزل جانان عليه كفر و شرك مبارزه نكرده باشد و عارف حسيني اينگونه بود.»