در روند سقوط رژیم پهلوی، شاه ایران در روزهای آخر سلطنت با مشکل ریزش نخستوزیران مواجه شده بود و هیچ یک از رجال سیاسی حاضر به پذیرش پست نخستوزیری او نبودند. تنها چهرهای که به این امر تن داد شاهپور بختیار، یکی از اعضای جبهه ملی دوران نخستوزیری محمد مصدق بود. او نخستوزیری شاه را پذیرفت و شاه هم شرایط او را قبول کرد، حتی حاضر شد ایران را ترک کند. موقعیت دولت بختیار بسیار ضعیف و متزلزل بود. به منظور تقویت آن جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا ژنرال هایزر را که در آن ایام قائم مقام ناتو بود به ایران فرستاد و مأموریت ویژه و مخفیانهای به او داد. برای ژنرال هایزر مأموریتهای متعددی تعریف شده بود که یکی از مهمترین آنها سامان دادن و هماهنگی دو گروه سیاسیون و نظامیان بود. گروه سیاسیون با محوریت بختیار در موقعیت نخستوزیر به همراه شورای سلطنت بود. گروه نظامیان با محوریت قرهباغی، رئیس ستاد بزرگ ارتشداران وقت بود که فرماندهان نیروهای هوایی، زمینی، دریایی، هوانیروز و سایر فرماندهان ارشد و سران ارتش را شامل میشد.
ژنرال هایزر در خاطراتش در این باره میگوید: «دستور این بود: برای واشنگتن حیاتی است که در ایران یک دولت قوی و باثبات و در عین حال دوست آمریکا (به رهبری بختیار) برقرار گردد و نظامیها از آن کاملاً حمایت کنند.» در واقع ائتلافی بین این مجموعه ایجاد کند. یک از مهمترین مشکلات این دو گروه مسئله بازگشت امام خمینی(ره) به ایران بود. اما امام خمینی(ره) بسیار هوشمندانه دریافته بودند توطئهای در کار است و میفرمودند: «من به ایران خواهم رفت و اگر بنا باشد خون من بریزد، در پیش رفقای خودم و همراه جوانهای ایران بریزد. ما از این هیچ باکی نداریم و سرافرازی اسلام و ایران را میخواهیم.» علیرغم تهدیدها، کارشکنیها و ایجاد موانع متعدد، امام خمینی(ره) به سلامت و با صلابت و اقتدار به ایران مراجعت نمودند و مورد استقبال بینظیر در تاریخ ایران قرار گرفتند؛ در حالی که حالیکه رژیم شاه و ارتش حکومت نظامی اعلام کرده بودند. در فضای فرودگاه و هنگام سخنرانی امام در فرودگاه مهرآباد و نیز در مسیر فرودگاه تا بهشتزهرا، همراهی مردم و جوانان گرد اتومبیل حامل امام پروانهوار بود، سخنرانی امام در بهشت زهرا برای رژیم شاه، نخستوزیر بختیار، گروه نظامیان، آمریکاییها و... بسیار شکننده بود.
پس از این سخنرانی ژنرال هایزر تصمیم گرفت مستشاران آمریکایی را گروه گروه از ایران خارج کند و خود او هم مجبور شد در روز 14 بهمن ایران را ترک کند. او درباره علل ترک ایران گفت: «حضور من موجب افزایش احساسات ضد آمریکایی میشود.» و درباره سخنان امام خمینی(ره) آورده است: «اگرچه آیتالله اسم هیچ کشور یا شخصی را نبرد، اما کار خودش را کرد.»
سیدمهدی حسینی
استقلال کشورهای آفریقایی پس از جنگ جهانی دوم، هر چند از خروج اروپاییان استعمارگر از این سرزمین و فرارسیدن آزادی و استقلال خبر میداد، اما استعمارگران به این سادگی حاضر به خروج از مستعمرات و چشم پوشیدن از این منابع عظیم ثروت نبودند؛ از اینرو با خرج ظاهری آنان تازه زمان آشکار شدن آثار سوء دهها سال استعمارگری فرا رسیده بود. از جمله این معضلات به قدرت رسیدن دیکتاتورهایی بود که با حمایت استعمارگران به قدرت رسیدند و کشور را غیر مستقیم در خدمت استعمارگران قرار دادند. نمونهای از این ماجرا را میتوان در آفریقای مرکزی مشاهده کرد. «آفریقای مركزی» از جمله كشورهای آفریقایی است كه در سال 1960 استقلال خود را از فرانسه به دست آورد.
ژنرال «بدل بوكاسا» امپراتور این کشور بود که در سال 1966 با كودتا علیه «دیوید داكو» پسر عموی خود، قدرت را در آفریقای مركزی به دست گرفت. بوكاسا دبیر كلی حزب واحد كشورش، وزیر دادگستری، دفاع خدمات غیر نظامی، بیمههای اجتماعی و خلاصه 14 وزارت از 16 وزارت كشور را در آن واحد بر عهده داشت و در سال 1976 اعلام کرد به اسلام گرویده است. دیگر مقامات كشور نیز به وی تأسی جستند و كشور رسماً اسلامی شد. «قذافی» رهبر لیبی و شیوخ عرب خلیجفارس میلیون دلار به وی هدیه كردند؛ اما وی پس از جمعآوری پول مورد نظر خود، از اسلام برگشت و دوباره مسیحی كاتولیك شد و كلیه مقامات نیز از وی پیروی كردند! او سپس نام كشور را از جمهوری آفریقای مركزی به امپراتوری آفریقای مركزی تبدیل كرد و سال بعد خود را امپراتور بوكاسای اول نامید و پولهای اهدایی كشورهای عرب را صرف مراسم تاجگذاری بسیار پرهزینه خود كرد!بوكاسا سرانجام در سپتامبر 1979 زمانی كه در لیبی به سر میبرد در یك كودتای نظامی از قدرت بركنار شد. بوكاسا به «قصاب» آفریقای مركزی مشهور شده است. از جمله كسانی كه در جلسات محاكمه بوكاسا برای شهادت علیه وی شركت كرده بودند، آشپز و خدمتكار قصر وی بود. «فیلیپ لینگرئیسا» آشپز بوكاسا در دادگاه گفته بود به دستور بوكاسا بیشتر مواقع گوشت مورد نیاز غذای امپراتور را از داخل فریزر شخصی وی كه حاوی گوشت بدن و پای زنان مجرم و اعدام شده بوده، تأمین میكرده است. بوكاسا معتقد بود، دون شأن یك امپراتور است كه از گوشت حیوانات تناول كند! وی سرانجام در 5 نوامبر1996 در 75 سالگی درگذشت.
محمد گنجی