آینده سخت در انتظار آمریکا

همان‌طور که در خبرها دیدیم و شنیدیم، یک فروند هواپیمای E-11A (بومباردیر) متعلق به نیروی هوایی آمریکا چندی پیش در منطقه «ده یک» استان غزنی افغانسنان سقوط کرد. پس از این اتفاق، طالبان با انتشار اعلامیه‌ای مسئولیت ساقط کردن آن را برعهده گرفت و اعلام کرد، تعدادی از مسئولان سیا در این اقدام کشته شده‌اند. نکته تأمل‌برانگیز این است که تا حدود هفت ساعت پس از این ماجرا، هیچ موضع‌گیری خاصی از سوی دولتمردان آمریکا در زمینه رد یا تأیید تعلق این پرواز به این کشور صورت نگرفت و شاهد یک سانسور خبری در این خصوص بودیم؛ اما پس از اظهارات برخی مقامات افغانستانی و انتشار عکس‌های آن از سوی طالبان و صدور بیانیه، آمریکایی‌ها سقوط پرنده را تأیید؛ اما سرنگونی آن به دست طالبان را رد کردند. اتفاقی که مشابه آن را در هدف گرفتن عین‌الاسد شاهد بودیم و تا روزها سانسور خبری شدیدی درباره آن صورت گرفت. به نظر می‌رسد، سانسورهای صورت گرفته گویای آن است که افکار عمومی آمریکا تحمل پذیرش این گونه تلفات و خسارات را ندارد و به همین دلیل دولتمردان آمریکا پس از این‌گونه وقایع، با وقفه‌ای زیاد و پس از بررسی جوانب حادثه اقدام به ترسیم شکل خاصی از حادثه صورت گرفته می‌کنند؛ به گونه‌ای که حداقل پیامدها را برای نظام حاکمه آمریکا داشته باشد.

در ابتدای این حادثه، برخی خبرگزاری‌ها تعداد تلفات آن را 83 نفر اعلام کردند که با توجه به نوع پرنده و مأموریت آن که تأمین ارتباطات مخابراتی صحنه نبرد و شناسایی است، منطقی به نظر نمی رسد. ظرفیت هواپیمای E-11 با توجه به انواع مختلف مدل‌های آن، 16 تا 21 نفر است و تعداد تلفات بیش از این تعداد دور از ذهن است.

نکته مهمی که در این مورد دیده می‌شود، مطلبی است که در گزارش پایگاه خبری «وترنز تودی» منتشر شد. در این گزارش آمده است. «مایکل دی آندریا» معروف به «آیت‌اللّه مایک» در پرواز مذکور حضور داشته و کشته شده است. فردی که به گفته «وترنز تودی» طراح عملیات ترور حاج قاسم سلیمانی و شاخص‌ترین فرد سیا در خاورمیانه محسوب می‌شد. البته هیچ منبع رسمی‌ای این ادعا را تأیید نکرده است؛ اما سعی در پیوند دادن ضمنی سقوط هواپیمای آمریکایی با ترور حاج قاسم نکته‌ای است که با ظرافت خاصی تا کنون مطرح شده و نباید از دیده دور بماند. پس از اعلام حادثه سقوط، برخی دولتمردان آمریکا درباره اراده مشترک افغانستان و آمریکا برای مقابله با اقدامات ایران سخنانی مطرح کردند که این سخنان نیز در همین راستا قابل تحلیل است.

البته هدف قرارگرفتن هواپیمای آمریکایی به دست طالبان، موضوعی است که تأیید آن به بررسی بیشتری نیاز دارد. با توجه به اینکه طبق اعلام مقامات افغانستانی مقصد پرنده کابل بوده است، در نقطه سقوط طبیعتاً ارتفاع قابل توجهی داشته که هدف قرار دادن آن مستلزم در اختیار داشتن سامانه‌های پدافندی قوی است و با امکانات طالبان همخوانی زیادی ندارد. گمانه‌ها و صحبت‌هایی نیز مطرح است که طالبان با روشی به جز استفاده از پدافند هوایی پرنده مذکور را ساقط کرده‌ است. اگر اصل خبر ساقط شدن پرنده از سوی طالبان را بپذیریم، چه این اتفاق به وسیله موشک و چه از طریق روش‌های جنگال(جنگ الکترونیک) صورت گرفته باشد، به معنای جهش جدیدی در نبردهای تقابلی با آمریکا در افغانستان است؛ به گونه‌ای که ممکن است سبب تغییر رویکرد آمریکا در تعامل یا تقابل با طالبان یا کشورهای احتمالی شود که توانمندی مذکور را در اختیار طالبان قرار داده‌اند.

اتفاقات اخیر نشان از تغییر جدی در آینده منطقه خواهد بود! منطقه‌ای عاری از اشغالگران!

امیر حکمت

طرح از پیش شکست خورده ترامپ

پس از کش و قوس‌های فراوان، بالأخره آمریکا با همراهی رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی از طرح صلح خاورمیانه خود (معامله قرن) رونمایی کرد. از توافق اسلو (1993م) تاکنون چهار مسئله اصلی و لاینحل بین فلسطینی‌ها و صهیونیست‌ها باقی مانده است:

مسئله قدس به عنوان پایتخت فلسطینی‎ها؛ مسئله آوارگان فلسطینی؛ مسئله شهرک‎سازی‎های صهیونیست‎ها؛ 4‌ـ حاکمیت و استقلال کشور فلسطین.

در مقابل آنچه در طرح به اصطلاح صلح خاورمیانه (معامله قرن) آمده، تأکید بر موارد زیر است:

سیطره بر مرزها هرگز در دست فلسطینی‌ها نخواهد بود؛ رژیم صهیونیستی بر شهر قدس سیطره خواهد داشت؛ رژیم صهیونیستی کاملاً بر دره اردن و منطقه «ج» سیطره و کنترل خواهد داشت؛ شمار کمی از آوارگان فلسطینی به صورت نمادین در سرزمین‌های اشغالی اسکان داده می‌شوند؛ جلوگیری از شکل‌گیری دولت مستقل فلسطین در آینده؛ سلب حق داشتن ارتش و نیروی نظامی برای فلسطینی‌ها.

گزارش‌ها تأکید کرده‌اند ترامپ تشکیل دولت فلسطینی را به چهار شرط منوط کرده است که در صورت تحقق نیافتن آنها، با اعلام دولت فلسطینی مخالفت خواهد کرد. این چهار شرط عبارتند از: ‌خلع سلاح غزه؛ شناسایی رژیم صهیونیستی به عنوان دولت یهودی؛ خلع سلاح کامل جنبش حماس؛ شناسایی قدس به عنوان پایتخت اسرائیل.

بنابراین می‌توان گفت آمریکا با اعلام طرح معامله قرن اهداف و برنامه‌های خود را در سه سطح و با سه هدف دنبال می‎کند:

سطح فلسطینی: در این سطح هدف مبنای تشکیل دولت فلسطینی بخش‌های محدودی از اراضی اشغالی سال 1967 خواهد بود. سطح منطقه‌ای: در این سطح عادی‌سازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی و مقابله با محور مقاومت را در دستور کار قرار خواهد داد. سطح بین‌المللی: آمریکا مترصد پذیرش آن از سوی نهادهای بین‌المللی و کشورهای جهان برای موفقیت آن نسبت به طرح‌های گذشته است.

در رابطه با اهداف طرح و چرایی رونمایی از آن در مقطع فعلی نیز سه مسئله از همه مهم‌تر و مشهودتر است:

الف‌ـ به گمان تیم سیاست خارجی ترامپ، اکنون بهترین زمان ممکن برای رونمایی از معامله قرن با توجه به ترور سردار سلیمانی به عنوان مرد اصلی مبارزه با طرح‌های آمریکایی در منطقه است. از سوی دیگر آمریکایی‌ها معتقدند براساس سطح دوم اشاره شده (عادی‌سازی روابط)، اکنون شرایط منطقه‌ای فرصت کافی را برای اجرای این طرح فراهم آورده و همین عادی‌سازی روابط اعراب با رژیم صهیونیستی کاتالیزور رسیدن به نتایج مدنظر برای اجرای معامله قرن است.

ب‌ـ از نقطه نظر سیاسی، نتانیاهو اکنون با بدترین وضعیت سیاسی خود در تمام ادوار فعالیت‌های سیاسی‌اش در داخل سرزمین‌های اشغالی مواجه است. از یک ‌سو پرونده‌های فساد اقتصادی گسترده و از سوی دیگر ناتوانی نتانیاهو در تشکیل دولت ائتلافی با وجود برگزاری دو انتخابات، نشان از وضعیت متزلزل او دارد؛ بنابراین ملاحظه می‌شود ترامپ با دعوت نتانیاهو و «بنی‌ گانتس» رهبر حزب آبی و سفید و رقیب نتانیاهو، به کاخ سفید وجه‌المصالحه و ائتلافی را بین این دو نفر ایجاد کرده است تا شرایط برای تشکیل دولت صهیونیستی به دست نتانیاهو فراهم شود.

ج‌‌ـ ترامپ اکنون با روند استیضاح در مجلس سنا روبه‌رو است و این شرایط بنا بر متغیرهای داخلی و خارجی باید به نفع ترامپ به پایان برسد.

محمدرضا فرهادی

اولویت سیاست منطقه‌ای ایران

نیوزویک: به نظر می‌رسد ترور ژنرال سلیمانی در شکل‌دهی سیاست منطقه‌ای به اندازه زمان حیاتش‌ اگر نگوییم بیشتر نقش دارد. پاسخ واقعی ایران به ترور سلیمانی هنوز در راه است و حمله موشکی فقط پوششی بود برای فراهم کردن فضای پاسخی که ایران، به شیوه‌ای نامتقارن، در ماه‌های آینده خواهد داد. ایران گزینه‌های گوناگونی پیش‌ رو دارد. پاسخ اولیه نشان می‌دهد تهران مصمم است حضور منطقه‌ای آمریکا را کاهش دهد. هدف گرفتن و محدود کردن حضور منطقه‌ای آمریکا اولویت اصلی این سیاست تازه است.

 

آمریکا ناچار به خروج

میدل‌ایست ‌آی: ترور ژنرال ایرانی به قاطعیت بیشتر ایران و اتحاد بیشتر مردم ختم شد و مردم ایران نشان دادند همگی در مقابل هر اقدامی علیه کشورشان متحد هستند. در حقیقت، بزرگ‌ترین نتیجه ملموس ترور سلیمانی می‌تواند تحقق رؤیای دیرینه خود او، یعنی وادار شدن آمریکا به ترک منطقه غرب آسیا باشد.

 

سردرگمی واشنگتن

القدس العربی: واشنگتن در حال حاضر در بدترین مرحله از حیرت و سردرگمی درباره عراق به سر می‌برد. آمریکایی‌ها به فکر ایجاد یک تشکل سنی هستند که گرایش مذهبی به ایران نداشته باشد و حضور آن را در خاک عراق نپذیرد.

 

حضور صهیونیست‌ها در سرزمین‌ وحی!

رأی الیوم: اسرائیلی‌ها امروز به عنوان تاجر یا حتی گردشگر به ریاض، جده و مدینه منوره سفر می‌کنند، فردا به عنوان زائر وارد خیبر می‌شوند و پس فردا هم به عنوان مهاجم و صاحبان حق و غرامت شهرک‌های‌شان را در خیبر می‌سازند و مقامات عربستان  هم خواهند گفت روابطی میان آن‌ها و دولت اشغالگر اسرائیل وجود ندارد!

 

شکست سیاست‌های ترامپ

فارن افرز: پیشینه سیاست فشار حداکثری تا به امروز نشان می‌دهد تنگنای اقتصادی، برای واشنگتن نتایج معکوس به همراه خواهد داشت و نمی‌تواند به توافق هسته‌ای تازه و بهتر یا گردش چشمگیر در رفتار و سیاست‌های ایران بینجامد.

 

فروپاشی ائتلاف ضد ایرانی

المانیتور: اعتماد بین کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس و آمریکا در حال از بین رفتن است. ممکن است برخی دولت‌ها دشمن ایران در منطقه باشند، اما به تشدید خشنوت‌ها، ناامنی و فروپاشی ایران تمایلی ندارند؛ چراکه این اتفاق می‌تواند تأثیری منفی‌ بر کل منطقه داشته باشد. کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس سنگین‌ترین بهای ممکن را در تشدید تنش‌ها بین ایران و آمریکا پرداخت می‌کنند. رویکرد فعلی، حداقل در نگرش ریاض و ابوظبی بازگشت به توافقات بی‌سر و صدا با ایران و دلجویی از این کشور است تا به این شکل احتمال رویارویی مستقیم نظامی به کمترین میزان ممکن برسد.

 

 

 

 

 

 

 

 

سقوط سلطه دلار

آتلانتیک: تحریم عراق از سوی ایالات متحده آمریکا در شرایط کنونی می‌تواند به اهداف ایالات متحده در این کشور آسیب بزند؛ چراکه احتمال دارد عراق نیز همانند روسیه، که برای فروش نفت خود به جای دلار به ارزهایی مثل یوآن یا یورو روی آورده است، بخواهد در تعاملات اقتصادی‌اش جایگزینی برای دلار بیابد. اقدامات متقابلی نظیر مسدود کردن حساب‌های بانک مرکزی عراق نیز تأثیر چشمگیری بر جایگاه جهانی دلار آمریکا خواهد گذاشت. همچنین تحریم عراق از سوی آمریکا می‌تواند اقتصاد ایران را به شکل گسترده به منطقه پیوند بزند؛ از این‌رو تحریم عراق هیچ مزیتی ندارد. آمریکا در صورت پیشبرد این استراتژی به طور جدی از پیامدهای آن پشیمان
خواهد شد.