عظمت و سرعت پیروزی انقلاب اسلامی آنقدر بالا بود که شاه و آمریکاییها هیچگاه باور نمیکردند اینچنین غافلگیر شوند و نتیجه کار را از دست رفته ببیند. کار آنقدر متحیرالعقول پیش رفت که دیپلماتها و مستشاران آمریکایی حتی برنامهریزی برای کودتا را هم از دست دادند و نقشهها یکی پس از دیگری نقش بر آب شد. در این شرایط اوضاع خاندان پهلوی نیز در خارج از کشور به هیچ وجه خوب نبود.
«ویلیام شوکراس» در کتاب «آخرین سفر شاه» که نشر البرز آن را چاپ کرده است، مینویسد: «در حالی که شاه در کاخی در مراکش به سر میبرد و به رادیو تهران گوش میداد، ارتشی که او با این همه دقت تربیت کرده بود، رو به فروپاشی گذاشت. سربازان دسته دسته فرار میکردند. مأموران ساواک یا از ترس جان میگریختند، یا به قتل میرسیدند و یا اگر خوشبختتر بودند اجازه مییافتند به آیتالله خمینی بپیوندند. شورشی به هواداری از آیتالله در میان کارمندان فنی نیروی هوایی (مشهور به همافران) آغاز شد و در میان صنوف دیگر پخش گردید. در ۱۰ فوریه (۲۱ بهمن ۱۳۵۷) نیروی هوایی با گارد شاهنشاهی به جنگ پرداخت. بعدها حبیباللهی، فرمانده نیروی دریایی شاه اظهار داشت: «هرگز باور نمیکردم ارتش به این زودی متلاشی گردد.»
افراد مسلح و هواداران آیتالله خمینی به خیابانها ریختند و کنترل بقیه تأسیسات نظامی را بر عهده گرفتند. آن عده از فرماندهان نظامی که هنوز امیدوار بودند کودتایی صورت بگیرد، دریافتند که دیگر همه امیدهایشان برباد رفته است... شورایعالی فرماندهان نظامی به سربازان دستور داد به پادگانها بازگردند و بازرگان، نخستوزیر آیتالله خمینی را مطمئن ساخت که ارتش اکنون آماده پشتیبانی از دولت موقت است. ملکه فرح ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ (۲۲ بهمن ۱۳۵۷) را به خوبی به خاطر میآورد. او میگوید: «داشتم از راهرویی در کاخ مراکش عبور میکردم. ما یک رادیو داشتیم که همیشه روی موج رادیو تهران تنظیم شده بود و شنیدیم که میگفت: «انقلاب پیروز شد، فلان پادگان سقوط کرد.» من چند ثانیه نفهمیدم کدام یک از طرفین پیروز شدهاند. در نظر من ما خوبها بودیم و آنها بدها. متأسفانه طرف مقابل برنده شده بود.» هنگامی که خبر نخستین اعدامها به مراکش رسید، شاه در زمین گلفی که رابرت ترنت جونز، طراح مشهور زمینهای گلف برای ملک حسن ساخته است، مشغول بازی بود. جونز بعدها اظهار داشت که اخبار تهران، شاه را بیاندازه گیج و آشفتهحال ساخت.»
جمهوری سیرالئون کشوری در غرب آفریقاست. پایتخت و بزرگترین شهر این کشور شش میلیون نفری «فریتاون» و زبان رسمی آن انگلیسی است. مردم سیرالئون از حدود 16 گروه قومی تشکیل شدهاند که هرکدام زبان و آداب خود را دارند. دو قوم بزرگتر و بانفوذتر آنها، قوم تنمه و قوم منده است. بین ۶۹ تا ۷۰ درصد از مردم سیرالئون مسلمان و ۲۰ تا ۳۰ درصد آنها مسیحی هستند.
پرتغالیها اولین اروپاییها بودند که در سال ۱۴۶۱، بر سواحل این سرزمین پا نهادند. نام سیرالئون نیز از زبان پرتغالی گرفته شده و به معنای «کوه شیران» است. منطقه سیرالئون، در آن دوره، به یکی از مناطق تجارت برده برای اروپاییها تبدیل شد. سیرالئون سابقهای طولانی در تجارت برده داشته و مرکز ارسال هزاران اسیر آفریقایی به کشورهای استعمارطلب بوده است. پایتخت این کشور از سال ۱۷۸۷ محل اصلی زندگی بردگانی شد که به کشور خود بازگشته بودند.
در سال ۱۷۸۸، نواحی ساحلی این سرزمین به چنگ انگلستان افتاد و در سال ۱۸۰۸، به مستمعره انگلستان تبدیل شد و در ۱۸۹۶، نواحی داخلی سیرالئون نیز به استعمار انگلستان درآمد. سیرالئون در تاریخ ۲۷ آوریل ۱۹۶۱، از نفوذ انگلیسیها خارج شد و به استقلال رسید و اکنون جزء کشورهای مشترک المنافع بریتانیاست و با شرق و غرب رابطه دارد.
این کشور دهههای متمادی پس از استقلال درگیر جنگ داخلی بود. «چارلز تیلور» جنگسالار و رهبر شبه نظامی لیبریایی که از ۲ آگوست ۱۹۹۷ تا سال ۲۰۰۳ رئیسجمهور لیبریا بود، در سال ۱۹۸۹ میلادی، شورش مسلحانهای را در لیبریا رهبری کرد که به حوادث موسوم به «جنگ داخلی لیبریا» انجامید. درگیریهای خونینی که بیش از ۴۰۰ هزار کشته بر جا گذاشت. یکی از رادیکالترین گروههای مورد حمایت چارلز تیلور با گذشتن از مرز شمالی لیبریا، وارد کشور سیرالئون شد و خشونتها به این کشور نیز سرایت کرد. «جنگ داخلی سیرالئون» حدود یک دهه به به طول انجامید و حدود ۱۲۰ هزار کشته بر جا گذاشت.
بر اساس شهادت یکی از رهبران جوخههای مرگ در دادگاه لاهه، چارلز تیلور به سربازانش دستور داده بود اعضای قبیله «کراهن» را بخورند. از دیگر اتهامات وی فروش «الماسهای خونین» به دست آمده از اردوگاههای کار اجباری برای خرید اسلحه و تأمین نیاز تسلیحاتی جبهه متحد انقلابی سیرالئون بوده است.
محمد گنجی
ژنرال هایزر که برای متوقف کردن بازگشت امام(ره) به کشور و روند انقلاب اسلامی به ایران آمده بود، در نهایت تصمیم گرفت ایران را ترک کند. او طی مدت یک ماهی که در تهران بود، مرتب با اعضای گروه نظامیها جلسات و برنامهها تنظیم میکرد و به دستور رئيسجمهور آمریکا اقداماتی انجام میداد تا دولت حافظ منافع آمریکا در ایران حفظ شود. در این راستا، تلاش میکرد تا گروه نظامیها پشتوانه بختیار باشند و موقعیت دولت او تثبیت شود. یکی از برنامههای مصوب و هماهنگ شده او انجام کودتا علیه انقلاب بود.
طرح کودتا علیه انقلاب اسلامی به طور جدی دنبال میشد؛ اما برای انجام آن به دنبال فرصت مناسب بودند. هایزر در خاطراتش اینگونه میآورد: «باید ارتش را وادار کنیم تمام تأسیسات مهم و حساس کشور مانند نفت، گمرکات، نیروگاهها، آب، سیستم بانکی و رسانههای گروهی را تحت رهبری بختیار به دست گیرد... اگر این کار شکست بخورد یکراست به سوی شق بعدی، یعنی کودتای نظامی خواهیم رفت.»
در واقع، برنامه کودتای ارتش شاه علیه انقلاب مردم با محوریت بختیار در دستور کار آمریکاییها بود؛ اما گروهی از افسران و همافران نیروی هوایی ارتش در روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ به دیدار امام خمینی(ره) در مدرسه علوی رفتند و با انجام احترام نظامی در مقابل امام راه رفتند و شعار «ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توییم خمینی» سر دادند. صبح روز ۲۰ بهمن نیروهای گارد به محل اقامت همافران حمله کردند؛ اما مردم با فریاد «الله اکبر» به یاری آنها شتافتند و تعدادی از مردم مسلح شدند و به این ترتیب درگیری و زد و خورد سرعت گرفت و توسعه یافت. در پی این شرایط، فرماندار نظامی طی اطلاعیهای ساعت شروع حکومت نظامی را 4/30 اعلام کرد. این خبر به امام(ره) رسید که انجام حکومت نظامی علیه انقلابیون قطعی است و آنها قصد دارند مراکز انقلابیون را بمباران کنند و شبانه عدهای از سران انقلاب را دستگیر و زندانی کنند. امام به محض دریافت این خبر بیانیهای صادر کردند و فرمودند: «اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند.» این پیام امام گروه گروه مردم را به خیابانها آورد و تا صبح در خیابانها گشت زدند و به این ترتیب طرح کودتایی که قرار بود نیمههای شب یکشنبه ۲۲ بهمن ماه انجام پذیرد، خنثی شد و شکست خورد. در ادامه مردم ابتکار عمل را به دست گرفتند و بر اوضاع مسلط شدند و سران رژیم شاه و ارتش را یکی پس از دیگری دستگیر کردند. «قرهباغی» نیز که رئیس ستاد بزرگ ارتشداران بود و باید رهبری کودتا را عهدهدار میشد، همان صبح از ترس در منزلی مخفی میشود و به مدت ۱۸ ماه از مخفیگاهش بیرون نمیآید، در نهایت با رایزنی عوامل نفوذی از ایران فرار میکند. بختیار هم همانند او از ایران فرار میکند؛ ضمن اینکه برخی دیگر از سران کودتا که بر سر موضع خود بودند، محاکمه و اعدام شدند و اولین طرح کودتای آمریکاییها علیه انقلاب شکست خورد.
سیدمهدی حسینی