یکی از آفات و آسیبهایی که همواره مبارزان و مدیران انقلابی را تهدید میکند، تغییر معیار و ملاک قضاوتهای آنها درباره رخدادها و افراد است. این موضوع زمانی سرآغاز افول میشود که معیارهای دیگری چون رابطه پدر و فرزندی، همحزبی، استاد و شاگردی و... جایگزین اصول انقلابی و اسلامی میشود. «بیات زنجانی» زمانی در این مسیر افتاد که به دستگیری بهزاد نبوی واکنش نشان داد و از اینکه مدیری مانند وی در زندان باشد، احساس تأسف کرد. وی بدون توجه به ابعاد و زوایای فتنه 88، رفتارهایی در ایام فتنه و پس از فتنه از خود بروز داد که همه بر خلاف نظر نظام اسلامی، و بالعکس موافق نظر دشمنان انقلاب و تفکر امام راحل بود. وی کروبی را سند افتخاری برای روحانیت دانست و رفتار کسانی را که به امام(ره) توهین و عکس ایشان را پاره کردند، توجیه کرد. بیات زنجانی با خانوادههای دستگیرشدگان در فتنه دیدار کرد و در اظهارنظرهایی عجیب زندان رفتن آنها را سند حقانیتشان دانست. او بدون اشاره به هتک حرمت مقدسات، از جمله اهانت به عاشورای حسینی از سوی برخی بازداشتشدگان، خطاب به خانواده آنان گفت: «زمانی که مشکلات اینچنینی را درک میکنید، به یاد زندانی شدن امام موسیبنجعفر(ع) بیفتید.»1
نحوه مواجهه بیات زنجانی با مسائل سیاسی نشان میدهد وی در اهم و مهم کردن مسائل دچار ضعف جدی بوده است. بیان احساسی وی در اظهارات سیاسی در منش رفتاری او هم تأثیر منفی گذاشته است. بسیاری از محققان معتقد هستند پس از منتظری و صانعی، بیات زنجانی سومین شخصیتی است که با مواضع خود سعی در مطرح شدن از طریق رویارویی با جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را داشته است؛ شاید به همین علت است که سخنان او با پوشش گسترده رسانههای ضد انقلاب و بیگانه مواجه میشود.
پینوشت:
1ـ بیات زنجانی زندانیان انتخاباتی را به معصوم تشبیه کرد، شبکه ایران، 15 فروردین 1389.
کارنامه عملکرد گماشتگان بریتانیا در استرالیا، سیاههای از جنایتهای بیشمار علیه مردمان بومی است تا حدی که آنان را تا مرز انقراض پیش برد. حملات گسترده به مناطق مسکونی، استفاده از سلاحهای گرم در برابر بومیان بیدفاع، مسموم کردن منابع غذایی و آب بومیان، شیوع بیماریهای واگیردار و کشنده از اروپا و مهاجرتهای اجباری به مناطق غیر قابل سکونت، فقط بخشی از جنایات سازماندهی شده علیه بومیان استرالیا بود.
با آغاز حکومت بریتانیا بر استرالیا از سال ۱۷۸۸ تا سال ۱۹۱۱، جمعیت بومیان استرالیا از 750 هزار نفر، به 30 هزار نفر کاهش پیدا کرد. در کنار کشتارها، بیماریهای واگیرداری که سیستم ایمنی بدن بومیان شناختی از آنها نداشت از اروپا به استرالیا منتقل میشدند و علاوه بر سرایت طبیعی، گاهی به عمد نیز بومیان را دچار بیماری میکردند و به نیستی میکشاندند؛ زیرا بومیان در مقابله با بیماریهای ناشناسی همچون وبا و طاعون درمانی نمیشناختند. در برابر این هجوم همهجانبه، کار بومیان به جایی رسید که کشتن فرزندان خود را در خردسالی به اوضاع زندگی طاقتفرسای حاصل از بیماری و کشتار به دست اروپاییها ترجیح میدادند تا نسل آنها با نابودی، از چنین رنج و هراس بزرگی رهایی یابد.
قتل عام گسترده به همراه بیماری و گرسنگی شدید، سبب مرگ 70 هزار بومی استرالیایی در سال 1920 شد. در آن زمان دولت بریتانیا تصمیم گرفت تغییر رویه دهد و سعی کرد از جنگهای خونین بکاهد و به جای آن، از طریق سیاستهای فرهنگی و به صورت مخفیانه، سیستماتیک و بیرحمانه، هویت و اتصالات قبیلهای را از بومیان بگیرد. ملت استرالیا به حاشیه رانده شدند و ورود به محدوده شهری جز برای سفید پوستان، ممنوع اعلام شد. از آنها بدون پرداخت مزد بهرهکشی میکردند. استفاده از زبانهای بومی و برپایی آیینهای مذهبی آنان غدقن اعلام شد و فرزندانی که یکی از والدینشان غیر بومی بود به زور از آنها گرفته میشدند. تا سال 1967 و پیش از برگزاری همهپرسی در استرالیا، بومیان جزء مایملک دولت قلمداد میشدند. آنها حق انتخاب همسر نداشتند و به لحاظ قانونی نمیتوانستند فرزندانشان را سرپرستی کنند.