فراز و فرود محمد نوری‌زاد ‌ـ۴

بی‌حیایی یکی از آثار رفتاری تندروی است که به‌وفور در رفتار امروز نوری‌زاد، به‌ویژه در ساحت نقد بی‌ادبانه و دشمنی ساختارشکنانه با نظام و رهبری دیده می‌شود. یکی از کارگردان‌های مطرح که مدتی با نوری‌زاد همکاری داشته است، درباره وی می‌گوید: «نوری‌زاد آدم ریاکار و متظاهری است. او به هر طریق ممکن از احساسات اطرافیانش سوء‌استفاده می‌کرد. بعضی وقت‌ها، دم ظهر که نوری‌زاد به محل کارش در مؤسسه شهید آوینی می‌آمد، کتش را آرام آویزان می‌کرد و خطاب به چند نفر جوان ساده که همواره دور و برش بودند و او را بسیار مخلص می‌پنداشتند، می‌گفت: امروز صبح خدمت آقا بودم... آقا به من اظهار لطف نمودند و مرا بوسیدند. دست آقا به شانه‌های کت من خورده... و آن‌چنان تقدسی به کت می‌داد که آن جوانان ساده آن را می‌بوسیدند.»1 رویکرد دوگانه نوری‌زاد در جاه‌طلبی‌ها و برخی آلودگی‌های ناگشوده وی ریشه دارد. نوری‌زاده به دلیل دستگیری پسرش «ابوذر» در اغتشاشات سال 1388 عصبانی شد. علیه نظام و رهبری بسیار هتاکانه رفتار کرد، تا آنجا که وی چندین بار به دلیل هتک حرمت و حیثیت، تشویش اذهان عمومی و بستن افترا به مسئولان به زندان محکوم شده که بعد از گذراندن دوره محکومیت خود از زندان آزاد شده است. بعد از تمام شدن یکی از مرخصی‌های نوری‌زاد، وی با بدرقه چندی از دوستان خود یعنی «رضا خاتمی» و «نعیمی‌پور» به زندان بازگشت. این نشانه همراهی همان افرادی است که نوری‌زاد در روزگاری نه چندان دور آنها را به انتقاد می‌گرفت و غده سرطانی جامعه اسلامی معرفی می‌کرد. نوری‌زاد قبل از بازگشت به آخرین دوران زندان خود ترجیح داد با «رادیو فردا» و «جرس» علیه نظام مصاحبه کند.

وی در این مصاحبه‌های با دشمنان قسم خورده انقلاب در اظهاراتی ریاکارانه و عوام‌فریبانه مدعی شد خیرخواه نظام و رهبری ایران است.

اقدامات گروهک‌های تجزیه‌طلب در کردستان

چند روزی از پیروزی انقلاب ‌اسلامی نگذشته بود که نیروهای به اصطلاح چپ، با کمک نیروهای ضد انقلاب و سلطنت‌طلب تلاش کردند به بهانه حقوق اقلیت‌های قومی و آزادی‌های اجتماعی، افکارعمومی مردم کُرد را که سال‌ها تحت ظلم نظام ستم‌شاهی قرار داشتند، برای برگزاری تظاهرات ضدانقلابی و تحرک علیه نیروهای ارتش تشویق کنند. بر این اساس، از اسفند سال 1357 شاهد درگیری نیروهای مسلح ضد انقلاب علیه پادگان‌های ارتش در سنندج و مهاباد بودیم. در آن زمان سه جریان حزب دموکرات، گروهک کومله و جمعیت جوانان مسلمان کُرد که رهبری آن را «احمد مفتی‌زاده» عهده‌دار بود، منطقه کردستان را ناامن کرده بودند.

ماجرای کردستان با وجود مذاکرات دولت موقت و مدارا با گروهک‌ها ماه‌ها دنبال شد و گروهک‌های ضد انقلاب خشونت‌طلب جنایات بسیاری را خلق کرد که برخی از آنان از حافظه تاریخی این ملت فراموش نخواهد شد. یکی از فجایع بزرگ این جریان در 23 تیر ماه 1358 در مریوان رخ داد که دکتر «مصطفی چمران» این ماجرا را در کتاب «کردستان» (انتشار یافته در بنیاد شهید چمران) چنین توصیف کرده است: «در شهر مریوان ۲۵ پاسدار کرد محلی زندگی می‌کردند که اهل مریوان بودند و در مریوان خانه داشتند و تنها گناه آنها این بود که به انقلاب اسلامی ایران معتقد بودند و نمی‌خواستند از احزاب چپ متابعت کنند. در تاریخ ۲۳ تیر ماه ۵۸ صد‌ها نفر از مسلحین احزاب چپ وارد مریوان شدند و پاسداران را محاصره کردند و نیمی از آنها را کشتند و بقیه را مجروح کردند. یکی از مجروحان پاسدار را با موزائیک سر بریده بودند و پیکر او را روی سنگفرش‌ها و اتاق‌ها کشیده بودند و نواری پهن از خون او همه جا را گلگون کرده بود؛ آنها دهان پاسداران را با نارنجک منفجر کرده و ریش‌های آنها را سوزانده بودند.»