اعتبارنامه‌های ابطال‌شده ـ ۲

در شماره گذشته به رد اعتبارنامه دو تن از نمایندگان اولین دوره مجلس شورای اسلامی اشاره کردیم؛ اما این مسئله فقط به دو نفر مختص نبود.
«اسداللّه جوانمردی» نماینده میانه، سومین نماینده‌ای بود که در مجلس اول اعتبارنامه‌اش رد شد. عکس‌های متعدد با شاه و ایادی رژیم و سران ساواک، سخنرانی‌های ضدملی و کمونیستی، انتخاب به عنوان روحانی تأییدشده ساواک در همراهی کاروان حجاج، عضویت در حزب جمهوری خلق مسلمان، اغفال و فریب مردم در تبلیغات انتخاباتی و سوء‌استفاده از اعتقادات مذهبی اتهامات وارده به او بود. از ۱۹۵ نماینده حاضر، 147 رأی مخالف، 7 رأی موافق و 41 رأی ممتنع به نام او ثبت و اعتبارنامه جوانمردی رد شد.
اعتبارنامه «خسرو ریگی» نماینده خاش هم با اعتراض نمایندگان روبه‌رو شد؛ از آنجا که اتهامات وی درباره نحوه برگزاری انتخابات، اعمال نفوذ بستگانش در هیئت نظارت، ایجاد جو متشنج و ناسالم، اعمال زور و ضرب و شتم برادر رقیب انتخاباتی تا مرز مفلوجی، تقلب و تخلف در شمارش آرا بود، اساساً انتخابات این حوزه از سوی کمیسیون تحقیق ابطالشد.
اعتبارنامه «خسرو قشقائی» نماینده اقلید نیز به اتهام ارتباط با دربار و همکاری مستمر با ساواک و ارتباط با یک جاسوس آمریکایی که اسنادش پس از تسخیر لانه جاسوسی کشف شد، زیر سؤال رفت. او اگرچه از کمیسیون تحقیق درخواست وقت کرده بود، اما برای دفاع از خود در جلسات کمیسیون حاضر نشد؛ پرونده‌اش در آنجا رد شد و پس از افشای مستندات پرونده در جلسه علنی مجلس نیز در غیاب او برای اعتبارنامه‌اش رأی‌گیری شده و رد شد.
اعتبارنامه تیمسار «احمد مدنی» نیز به اتهام ارتباط با ساواک و رژیم شاه به عنوان نماینده پایگاه درجه یک نیروی دریایی و پادگان بندرعباس و به کار گرفتن عناصر ساواکی، فاسد و بد‌سابقه به عنوان مشاور و مسئول در استانداری خوزستان و انتصاب آنان در پست‌های فرمانداری و شهرداری در دو جلسه مجلس بررسی شد و اعتبارنامه او رأی نیاورد.
اعتبارنامه «علی مهیمی» نماینده منتخب کهنوج، به اتهام همکاری او با نظام گذشته و یک جنایتکار معدوم، عضویت در حزب رستاخیز، موارد غیر اخلاقی خانوادگی و تبانی با خوانین محلی برای ارعاب مردم جهت رأی به وی در مجلس، محل بحث قرار گرفت.
اعتبارنامه «اسحاق فرهمندپور» نماینده کلیمیان، به اتهام ارتباط با دربار، ارتباط با مؤسسات بین‌المللی صهیونیستی، مواضعش درباره تسخیر لانه جاسوسی و اعدام یک جاسوس موساد در ایران، زیر سؤال رفت و سرانجام به تصویب نرسید.
اعتبارنامه «جعفر توکلی» نماینده گلپایگان و خوانسار در حالی در مجلس محل سؤال واقع شد که هیئت نظارت بر انتخابات، نتیجه انتخابات حوزه انتخابیه فرعی خوانسار را به دلیل لاک و مهر نبودن برخی صندوق‌ها، تیراندازی در یکی از محل‌های اخذ رأی و تغییر شکل چهار صندوق از چوبی به مقوایی رد کرده بود و در صحن علنی مجلس نیز اعتبارنامه وی تأیید نشد.

فراز و فرود محمد نوری‌زاد ‌ـ۵

ویژگی‌های روحی آدم‌ها ناگهانی ساخته نمی‌شود، بلکه به صورت تدریجی در رگ و گوشت او ریشه ‌می‌دواند و در صورت مراقبت نکردن، برخی ویژگی‌های منفی و آرام آرام همانند خوره حتی معنویت را در وجود آدمی می‌جَوَد. فریب‌کاری با نوری‌زاد همین کار را کرد و او فریب‌کاری را به عرصه‌های معنوی مستندسازی هم کشاند. «حمید داوودآبادی» می‌گوید: «اواسط  دهه 70، برنامه‌ای مستند از تلویزیون پخش می‌شد به نام «حماسه خمینی». کارگردان و همه‌کاره آن برنامه نوری‌زاد بود. چند نوبت هم با بنده در رابطه با تأثیر و نقش امام خمینی(ره) در شیعیان لبنان مصاحبه کردند.

تیتراژ آغازین آن برنامه، مجروحی افتاده بود و برانکارد را نشان می‌داد که فریاد می‌زد: «امام خمینی رو دعا کنید. آن زمان ایامی بود که عملیات تفحص و کشف شهدا در منطقه فکه و طلاییه جریان داشت و بچه‌های روایت فتح هم مدام در آن عملیات حضور داشتند و فیلم‌برداری می‌کردند و تصاویر بکر و خوبی هم تهیه کرده بودند.

بخشی دیگر از تیتراژ برنامه، تولیدی آقای نوری‌زاد بود که تصویری بود از پیدا کردن چند تکه استخوان و عکسی از امام خمینی(ره) در میان آنها بود. هرچه به این تصویر نگاه می‌کردم بیشتر شک می‌کردم. عین این دو تصویر را قبلاً در تلویزیون دیده بودم، ولی اینها، آنی نبودند که به طور واضح و شفاف پخش می‌شدند.

وقتی از یکی از متصدیان برنامه نوری‌زاد سؤال کردم این تصاویر از کجاست پس از کلی قسم که صدایش را درنیاورم، گفت: این تصاویر اصلاً مستند و مربوط به تفحص نیستند. بلکه تعدادی استخوان است که آقای نوری‌زاد از بیابان‌های اطراف تهران پیدا کرده و برنامه ساخته است.»

مروری بر تجاوزات یونانیان به شرق

«اسکندر مقدونی» از جمله پادشاهانی بود که سودای فتح جهان را در سر می‌پروراند. وی که کشوری نیرومند و ارتشی کارآزموده را از پدرش «فیلیپ دوم مقدونیه» به ارث برده بود، در سال ۳۳۶ ق. م. به جای او بر تخت سلطنت نشست و از این موهبت برای تحقق بخشیدن به بلندپروازی‌های نظامی پدرش نهایت استفاده را برد. در سال ۳۳۴ ق. م. به آسیای صغیر که تحت کنترل هخامنشیان قرار داشت، هجوم برد و سلسله نبردهایی را به راه انداخت که ده سال به درازا انجامیدند. اسکندر طی این نبردهای سرنوشت‌ساز، به ‌ویژه نبردهای ایسوس و گوگمل، اقتدار ایران در منطقه را در هم شکست. او متعاقباً «داریوش سوم» شاهنشاه ایران را به زیر کشید و سرتاسر شاهنشاهی ایران را تسخیر کرد. در آن زمان امپراتوری اسکندر گستره‌ای از دریای آدریاتیک تا رود سند را در بر می‌گرفت. در سال ۳۲۶ ق.م. اسکندر در پی دست‌یابی به انتهای دنیا و دریای بزرگ بیرونی به هند حمله کرد؛ اما بنا بر تقاضای سربازانش، سرانجام مجبور شد ناکام بازگردد. او در نظر داشت رشته نبردهایی را ترتیب دهد که با هجوم به عربستان آغاز می‌شد؛ اما پیش از عملی ‌کردن این نبردها در سال ۳۲۳ ق.م. در بابل درگذشت و پس از مرگ اسکندر، وقوع جنگ داخلی میان بازماندگانش به ازهم‌گسیختگی امپراتوری پهناور او منجر شد.جنایات بسیاری از جهان‌گشایی اسکندر ثبت شده است.