سقوط قیمت نفت و بحران در پادشاهی سعودی

مؤسسه کارنگی: قیمت‌ نفت تا سطح بی‌سابقه‌ای اُفت کرده و به ارزش پیش از شوک نفتی ۱۹۷۳ میلادی نزدیک شده‌اند. تحت چنین شرایطی، چشم‌انداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی‌ـ برنامه‌‌ای برای پایان دادن به وابستگی این پادشاهی به نفت‌ـ در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است عربستان در شش ماه نخست با کمبود شدید بودجه مواجه خواهد شد و رؤیاهای «محمدبن‌سلمان» به دلیل لزوم ایجاد برخی تعدیل‌ها و سازگاری‌های شدید، بر باد خواهد رفت. ولیعهد عربستان برای حفظ کنترلش باید به برخی اقدامات استبدادگرایانه متوسل شود. با این حال، ناتوانی او در توزیع درآمدهای نفتی برای خنثی کردن نارضایتی‌ها می‌تواند ریسک افزایش اعتراضات را به همراه داشته باشد.

 

آمریکا در وضعیت کُما

گاردین: به لطف اقدامات «ترامپ» یک فاجعه موازی در سراسر جهان در حال بروز پیدا کردن است؛ آن فاجعه نابود شدن وجهه آمریکا به عنوان یک رهبر و شریک ایمن، قابل اعتماد و باکفایت در سطح بین‌المللی است. این وضعیت را می‌توان آسیبی دوجانبه از سوی ترامپ تلقی کرد. اگر بخواهیم به طور دیپلماتیک صحبت کنیم، آمریکا اکنون برای ادامه حیاتش به دستگاه پشتیبان حیات وصل شده است.

 

مدیریت فاجعه‌آمیز

میدل‌ایست‌آی: رهبری «ترامپ» در بحران کرونا یک فاجعه بوده، به‌طوری که تا حد زیادی افکار او را برای مردم روشن کرده است. نظرسنجی اخیر «سی‌ان‌ان» نشان داد «جو بایدن» رقیب دموکراتیک وی، محبوبیت ترامپ را از ۵۳ درصد به ۴۲ درصد کاهش داده است. ترامپ امروز فرمانده کل قوایی است که دیگر حتی نمی‌تواند خودش را جمع‌وجور کند، چه رسد به اینکه حافظ کشور باشد. ویروس کرونا اگر قرار باشد در نقطه‌ای به ترامپ آسیب بزند، آن نقطه اقتصاد است.

 

بهانه حضور در شرق آسیا

پایگاه خبری آنتی‌وار: ویروس کرونا که منشأ آن چین اعلام شده، ممکن است به ابزاری کارآمد برای وزارت دفاع آمریکا تبدیل شود تا حضور خود را در منطقه آسیا و اقیانوسیه افزایش دهد. در مارس سال ۲۰۱۹ کمیته‌ای با عنوان «کمیته خطر فعلی: چین» در آمریکا فعالیت خود را آغاز کرد اعضای کمیته جدید، چین را به عنوان بزرگ‌ترین تهدید برای آمریکا معرفی کرده‌اند. در یکی از اصول نخست این کمیته آمده است: «آمریکا احتمالاً در آیند‌ه‌ای قابل پیش‌بینی با یک دشمن ابرقدرت تهاجمی و مصمم مواجه خواهد شد که برای استفاده از زور و همچنین تقابل‌های غیرنظامی برای شکست قاطعانه آمریکا آماده است... تا زمانی که حزب کمونیست بر چین حکم‌فرمایی‌ می‌کند، هیچ امیدی به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با چین وجود ندارد.»

اکنون با ورود به عمق بحران کرونا و عادت ذهنی به بحران، هم از سوی دولت‌ها و هم از سوی ملت‌ها، میزان زمان تداوم بحران در حال فراموشی است و به نظر می‌رسد «دوران هم‌دردی ملت‌ها» به پایان رسیده و بار دیگر زمان ازسرگیری سیاست‌های منطقه‌ای و داخلی فرارسیده است؛ اما نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت که کرونا سکته‌ای در سیاست جهان بوده است که عوارض آن تغییر در مفهوم آن و افزایش تزلزل اقتصادی خواهد بود. در این زمینه چند نکته قابل ذکر است:

۱ـ تغییر گفتمانی در مفهوم امنیت، و نه در کارکرد امنیت رخ داده است، اگر جنگ سرد را پایان عصر امنیت به مفهوم کلاسیک نظامی بدانیم که سرآغازی برای ورود به مفاهیم اقتصادی و اجتماعی امنیت بود، اکنون به نظر می‌رسد امنیت به مفهوم زیست‌محیطی آن، بیش از آنچه تصور می‌شد و گسترده‌تر از آنچه از دور دیده می‌شد در حال تهدید جان بشر است.

۲ـ شرایط پساکرونایی نشان می‌دهد برخی حوزه‌های مهم، مانند اختلافات ژئوپولیتیک سپس دشمنی‌های ایدئولوژیک تحت هیچ شرایطی از سوی کشورهای منطقه‌ای قابل اغماض نبوده است؛ این به این معنی است که روابط دیپلماتیک میان قطب‌های خصومت منطقه‌ای روال سابق خود را ادامه خواهد داد و شاید بتوان گفت سیاست دوران کرونایی «نه به خانه شما می‌آییم و نه به خانه ما بیایید» در دوره پساکرونایی در سیاست صدق خواهد کرد.

۳ـ در حوزه گفتمان جدید امنیتی، شیوع ویروس کرونا صرف ‌نظر از خرابکارانه بودن این اقدام یا خیر، این ذهنیت را ایجاد می‌کند که این پایان ماجرا نخواهد بود، بلکه باید منتظر ویروس‌های جدیدتر و مخرب‌تر نیز بود. در این حوزه تمرکز نهادهای امنیتی به ‌صورت گسترده‌تر بر جنگ بیولوژیکی و مخفی قرار خواهد گرفت که درنتیجه میزان زیادی از بودجه‌های تسلیحاتی در حوزه‌های جنگ‌افزارهای کلاسیک به سمت تسلیحات بیولوژیکی سرازیر خواهد شد.

۴ـ بحران اقتصادی برجامانده از بحران کرونا بیش از خود ویروس تهدیدآفرین است؛ بنابراین اگر از زمان شیوع ویروس کرونا، سال را به دو شش‌ماهه بتوان تقسیم کرد، شش‌ماهه اول «دوران مدیریت دولت‌ها» و شش‌ماهه دوم «دوران بازخورد ملت‌ها» است.

در نهایت می‌توان گفت اگرچه بحران کرونا سکته‌ای در سیاست و اقتصاد جهان ایجاد کرد، اما خروجی‌های متفاوتی برای این دو حوزه داشت. در حوزه سیاست، دولت‌ها سیاست‌های قبل از کرونا را ادامه خواهند داد و بحران‌های ژئوپولیتیک و تعارض منافع همچنان اهمیت خواهند داشت و تنها یک بحران جدید و جدی به نام بحران‌های زیست‌محیطی‌ـ اگر ویروس و حوزه سلامتی را در این دسته تقسیم‌بندی کنیم‌ـ به سابقه ذهنی امنیت اضافه خواهد شد و بعد پنجم بوزانی که کم‌رنگ‌تر می‌نمود، بروز بیشتری می‌یابد. این نکته اما درباره اقتصاد، مسیری متفاوت را طی می‌کند؛ اقتصادهای آسیب‌دیده به‌راحتی نخواهند توانست به مسیر خود بازگردند؛ بنابراین شاید فقط بتوان کرونا و سکته در سیاست جهان را «استراحت بین دو نیمه» و آسیب و اثرگذاری آن بر اقتصاد جهان را «بازی نیمه‌تمام» خواند.

سجاد محسنی