فراز و فرود محمد نوری‌زاد‌ ـ ۸

انسان‌هایی که عنان کنترل را به دست هواها و اغواگری‌های نفسانی می‌سپارند، ظرفیت عجیبی برای ریزش دارند و عجیب‌تر از آن، عمق لجاجت‌شان با گذشته خود و مرام و مسلک قبلی‌شان است، تا جایی که حتی بیم آن وجود دارد که به از دست دادن ته‌مانده‌ ایمان‌شان منجر شود؛ ایمان و اعتقادی که روزگاری با عشق و عقل انتخاب کرده بودند و عمر و جوانی را پایش باخته‌اند. نوری‌زاد در صفحه فیس‌بوک خود با انتشار تصویری که نشان‌دهنده خنده‌های تمسخرآمیز تعدادی بهائی نسبت به اوست و همچنین بوسیدن پای یک کودک بهائی، ضمن توهین به برخی مسئولان و شخصیت‌های مذهبی و دینی کشور، بدون اشاره و در نظر گرفتن فعالیت‌های ضد دینی و ضد انسانی اعضای فرقه ضاله بهائیت در سال‌های قبل و بعد از انقلاب، می‌نویسد به نمایندگی از همه «انسان‌گرایان» از بهائی‌ها به سبب آنچه به ادعای وی ظلم به ایشان بوده است، عذر می‌خواهم.

این در حالی است که تبری جستن از فرقه بهائیت علاوه بر تکلیف دینی،‌ وظیفه‌ای انسانی است؛ چراکه سران این فرقه ضاله همواره در کنف حمایت رژیم غاصب و کودک‌کش صهیونیستی و آمریکای جنایتکار قرار داشته‌اند و همراه رژیم نامشروع صهیونیستی دست‌شان تا مرفق به خون بسیاری از انسان‌ها و مسلمان‌ها آلوده است؛ از این رو مظلوم‌نمایی و ادعای نقض حقوق آنها مرثیه‌ای وارونه است که جز از سر لجاجت با انقلاب اسلامی و آرمان‌های آن و همراهی با شیطان نیست.

نوری‌زاد بعد از اینکه از بیت‌المال و انقلاب اسلامی حسابی تغذیه کرد، در وبلاگ خود در مطلبی با عنوان «ای کاش انقلاب نمی‌کردیم!» در ادعاهایی متوهمانه و مضحک به ترسیم ایران بدون انقلاب اسلامی می‌پردازد! و مزایایی در ابعاد هسته‌ای، سطح علمی دانشگاه‌ها و صنایع نظامی می‌شمارد که با شناخت رویکردهای وابستگی رژیم گذشته، از هیچ عقل سلیمی برنمی‌آید؛ نامه‌ای که نه بر اساس تکیه و اعتماد به دانشمندان جوان و توان بالقوه داخلی، بلکه تماماً به امید واهی به کمک‌های کشورهای غربی نگاشته شده است، حکومت‌هایی که در طول بیش از نیم‌قرن حکومت منحوس پهلوی، برای ترقی ایران و ایرانی هیچ کاری نکردند.

نظریه نظام انقلابی‌ ـ ۲

ماهیت هر پدیده به چیستی آن پدیده مربوط می‌شود و از چیستی آن پرسش می‌کند. در زمینه نظریه نظام انقلابی نیز این سؤال اساسی مطرح می‌شود که نظریه نظام انقلابی چیست و از چه ماهیت و مختصاتی برخوردار است؟

ارائه هر تعریفی از نظریه نظام انقلابی مستلزم تبیین مفاهیم اصلی تشکیل‌دهنده آن، یعنی نظریه، نظام و انقلاب است تا مبتنی بر آنها، تعریف مورد نظر و مختار از «نظریه نظام انقلابی» به دست آید. در این مطلب، نظریه را تعریف و تبیین می‌کنیم.

نظریه و نظریه‌پردازی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی مفهوم واحد و یکسانی ندارد و تعاریف گوناگونی را در بر می‌گیرد. این تعاریف بر اساس دو معنای ذهنی‌گرایانه و عینی‌گرایانه از نظریه قابل جمع‌بندی هستند. از نگاه ذهنی‌گرایان، نظریه به دستگاهی قیاسی اطلاق می‌شود که حاوی مجموعه‌ای از قضایای به هم پیوسته از عناصر تصوری و ذهنی است که بر هیولای بی‌شکل داده‌های حسی فرا افکنده می‌شود.

اما از نگاه عینی‌گرایان، نظریه به فرمولی اطلاق می‌شود که از تعمیم یافته‌های تجربی حاصل آمده است. عینی‌گرایان به دنیای خارج و داده‌های عینی اصالت می‌دهند. اما در عالم واقع و ازجمله علوم انسانی، هیچ یک از دو افراط و تفریط فوق، در ارائه نظریه پذیرفتنی نیست و نظریه مطلوب حاوی تعدیلی از تلفیق آنهاست.

نظریه‌های ذهنی و عینیِ محض، هیچ یک قادر به تبیین پدیده‌های اجتماعی و انسانی نیستند؛ از این رو، نظریه و نظریه‌پردازی در حوزه علوم انسانی باید دارای هر دو وجه تجربی و هنجاری باشد. بر پایه تعامل عین و ذهن و نظریه و عمل، نظریه‌ها به حوزه عمل و سیاست‌گذاری نیز نفوذ می‌کنند و متضمن توصیه‌ها و تجویزهای رفتاری و سیاست‌گذاری خاصی هستند.

درباره نظریه نظام انقلابی می‌توان گفت، منظور از نظریه در اینجا به کاربرد و منظور مصطلح آن در علوم اجتماعی و انسانی شباهت دارد. منظور از نظریه، مجموعه منظمی از مفاهیم مرتبط است که واقعیتی به نام نظام انقلابی را تعریف و توصیف می‌کند و آن را توضیح می‌دهد.

در این پیوند، منظور از نظریه تلاش برای تئوریزه کردن و در گام بعدی عمل به گزاره‌هایی است که موفقیت آنها به اثبات رسیده است. نمود عینی نظریه نظام انقلابی، تجربه موفق انقلاب اسلامی ایران و ۴۰ سال حکمرانی نظام جمهوری اسلامی در گام اول، با وجود چالش‌ها و موانع فرا روی آن بوده است.

اندیشه سیاسی علامه نائینی‌‌ـ 1

در غور و بررسی اندیشه سیاسی علما و فقهای مشهور و صاحب اثر و نظر شیعی، به قرن سیزدهم و چهاردهم و عصر تحول‌آفرین مشروطه ایرانی می‌رسیم که بدون تردید، پس از بررسی اندیشه سیاسی یکی از رهبران سه‌گانه آن، یعنی «آخوندخراسانی» نوبت به دوست، شاگرد، هم‌مباحثه‌ای و عضو شورای استفتای وی، مرحوم «نائینی» می‌رسد که با اثر مهم خود «تنبیه‌الامه» تأثیر تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری مشروطه ایرانی داشته است. مرحوم نائینی تحصیلات نخستین را در نائین انجام داد سپس در سال 1293 قمری به اصفهان رفت و هفت سال در آنجا زیست و تحصیل کرد. آن‌گاه در سال 1303 به عراق رفت و تا سال 1313 در سامرا نزد «میرزای‌شیرازی» صاحب فتوای تحریم تنباکو و دیگر مجتهدان به تحصیل ادامه داد. نائینی در اواخر زندگی خود در سامرا مُنشی میرزا  بود. در همین دوران است که با اندیشه‌های سیاسی میرزای‌شیرازی و سیدجمال‌الدین اسدآبادی آشنا می‌شود. پس از مرگ میرزای‌شیرازی (1312 ق) نائینی درس و تحقیقات خود را زیر نظر مرحوم آیت‌اللّه سیداسماعیل صدر دنبال کرد و در سال 1314 همراه او به کربلا رفت و پس از دو سال به نجف بازگشت و به حوزه درسی مخصوص آخوندخراسانی پیوست. به نقل شیخ آغابزرگ تهرانی: «نائینی نزدیک‌ترین مشاور خراسانی در زمینه انقلاب مشروطیت بود.»1در این دوران بود که نائینی کتاب مهم خود درباره مشروطیت به نام «تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله» را تألیف کرد. موضوع محوری این کتاب، اثبات قانونی و مشروع بودن حکومت مشروطه و نامشروع بودن استبداد است که مراجع وقت، از جمله «خراسانی» و «مازندرانی» آن را تأیید کردند؛ اما بعد از شکست مشروطه‌خواهان از جناح غرب‌زدگان، مدتی نسبت به آن بی‌التفاتی شد و به نقلی خود نائینی آنها را جمع کرد و به فرات ریخت؛ ولی در سال 1334 با مقدمه مرحوم آیت‌الله طالقانی دوباره در محافل سیاسی و مذهبی به آن عنایت شد و مباحث آن موضوع بحث و بررسی قرار گرفت.عده‌ای از روشنفکران غرب‌گرا، حتی آنهایی که صبغه دینی نیز دارند، برآنند که مرحوم  نائینی بیشتر اندیشه سیاسی خود را از کتاب «طبایع الاستبداد» تألیف «عبدالرحمن کواکبی» مصلح مسلمان سوری وام گرفته است و بیشتر اصطلاحاتی را که در توصیف حکومت رژیم استبداد به کار برده، از کتاب کواکبی اخذ و اقتباس نموده است. «فریدون آدمیت» نویسنده فراماسونی با غرض‌ورزی خاصی این مطلب را بازگو  می‌کند.2البته در بررسی مقایسه‌ای دو کتاب «طبایع الاستبداد» و «تنبیه الامه» اگرچه مباحث آنها از نظر ظاهر به یکدیگر شباهت دارند، ولی تحقیقاً کتاب «تنبیه الامه» از عمق علمی بیشتری برخوردار است که طبعاً وسعت علمی و عمق اندیشه مؤلف آن را نشان می‌دهد و به قول حمید عنایت: «تنبیه الامه رساله‌ای بسیار بدیع‌تر و منظم‌تر از طبایع الاستبداد است، اگرچه به سبب پیچیدگی شیوه نگارش و روش استدلال بدان پایه شهرت همگانی نداشته است، ولی بررسی و مقابله دقیق کتاب، این دعوی [اقتباس دومی از اولی] را تأیید نمی‌کند.»3

پی‌نوشت در دفتر نشریه موجود است.

 

فتح‌الله پریشان