نگاهی به مجلس آینده در گفت‌وگو با ابراهیم رضایی منتخب مردم دشتستان
روزشماری برای شروع مجلس شورای اسلامی دوره یازدهم آغاز شده است و منتخبان ملت خود را بیشتر از گذشته برای حضور در بهارستان و وکالت درست و قانونی مردم آماده کرده‌اند. در همین زمینه با دکتر «ابراهیم رضایی» منتخب مردم دشتستان در مجلس گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید:
 اولویت‌ و برنامه‌های شما برای مجلس یازدهم چیست و به دنبال پیگیری چه مواردی هستید؟
به نظر بنده اولویت مجلس آینده باید متناسب با نیازهای جامعه و مشکلات مردم باشد. مجلس، خانه ملت است و طبیعتاً باید پیگیری مسائل و مشکلات ملت در اولویت‌های مجلس باشد، در صدر این مشکلات، مسائل اقتصادی مطرح است که در حال حاضر مشکلات ناشی از بحران کرونا نیز به آن اضافه شده است. به اعتقاد بنده در حال حاضر جدی‌ترین مشکل جامعه، مسئله معیشت مردم است که بعد از مسئله کرونا، مشکلات معیشتی مردم نیز بیشتر شده است. مجلس باید برای این مسائل و معضل بیکاری که در چند ماه گذشته به دلیل مسئله کرونا تشدید شده است، برنامه‌ریزی و ریل‌گذاری کند و همچنین دولت را برای ایجاد اشتغال مردم مبتنی بر سیاست‌های اقتصاد مقاومتی، وادار به فعالیت کند.
 به نظر شما رئیس مجلس آینده باید دارای چه  ویژگی‌هایی باشد؟
به اعتقاد بنده رئیس مجلس باید چهره‌ای انقلابی باشد؛ چراکه نماد مجلس است و باید واقعاً تبیین‌کننده نظر نمایندگان مجلس یا حداقل، اکثریت نمایندگان مجلس که انقلابی هستند، باشد. رئیس مجلس باید شناخت خوبی از قوه مقننه و محاسبات کشور داشته باشد و مجلس را به جایگاه واقعی خود که در رأس امور است، برساند. حتماً باید چهره‌ای انقلابی، ولایتمدار، حزب‌اللهی، بسیجی و نمادی از اکثریت نمایندگان انقلابی مجلس یازدهم باشد.
 چه رویکردی در مواجهه با دولت خواهید داشت؟
ما ان‌شاءالله حتماً با دولت تعامل خواهیم داشت و به دولت کمک خواهیم کرد. به عنوان منتقد دولت معتقدم باید در کارآمدی به دولت کمک کنیم.
تا پیش از انعقاد پیمان کمپ دیوید، رژیم صهیونیستی ارتباط‌های منطقه‌ای خود را بر پایه راهبرد پیرامونی با محوریت ایران، ترکیه و اتیوپی سازمان داده بود. در این راستا، پیمان‌های چندجانبه امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و اقتصادی بسیاری میان چهار طرف ذکرشده به امضا رسید که ازجمله می‌توان به پیمان «نیزه سه‌سر» میان ترکیه، رژیم صهیونیستی و ایران اشاره کرد که نمونه بارز یک پیمان سه‌جانبه اطلاعاتی به شمار می‌رفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران از یک متحد راهبردی به یک دشمن راهبردی تبدیل شد و بخشی از راهبرد پیرامونی رژیم صهیونیستی با چالش جدی مواجه شد. انعقاد پیمان «کمپ دیوید اول» میان مصر و رژیم صهیونیستی که پیش‌تر با میانجی‌گری محمدرضا پهلوی در سال 1978 میلادی نهایی شده بود، تا حدود زیادی توانست خسارت‌های ناشی از قطع رابطه ایران برای رژیم صهیونیستی را جبران کند. بعد از این پیمان، رژیم صهیونیستی در عمل با تغییر راهبرد قبلی‌اش، به سیاست هضم شدن در منطقه رو آورد که انعقاد پیمان صلح با اردن در سال 1994 و همچنین پیمان «اسلو» با «ساف» در سال 1993 از نمونه‌های بارز آن به شمار می‌روند.در این بین رابطه رژیم صهیونیستی با دو کشور سوریه و لبنان در نوسان‌های شدیدی قرار گرفته بود. از یک ‌سو، این رژیم در صدد بود با شروع مذاکرات پنهانی با سوریه، این کشور را به حلقه هم‌پیمانان خود وارد کند و از طرف دیگر، هیچ گاه حاضر نبود «تیپ گولانی» خود را از مناطق اشغالی بلندی جولان به مرکز فراخواند. سوریه نیز هیچ گاه حاضر نشد در ازای بازپس‌گیری مناطق اشغالی خود دست از اتحاد با ایران بردارد.درباره لبنان نیز باید اذعان داشت نیاز مبرم رژیم صهیونیستی به منابع آبی موجود در لبنان و همچنین حضور یک لبنان ضعیف و تحت کنترل در جوار مرزهای شمالی خود، به این امر منجر شد که این رژیم بارها به لبنان حمله کند که نخستین آن در سال 1982 رخ داد و ارتش رژیم صهیونیستی توانست بیروت را ظرف چند ساعت از آغاز حمله به تصرف درآورد. با تولد مقاومت اسلامی و ملی در لبنان در قالب جنبش‌های «امل» و «حزب‌الله» دشواری‌های فراوانی برای تثبیت موقعیت رژیم صهیونیستی در لبنان به وجود آمد. حمله‌های این رژیم در سال‌های 1993 و 1996 در واقع آخرین حمله‌های نیمه موفقیت‌آمیز این رژیم به شمار می‌رفت. در سال 2000، این روند حالتی معکوس به خود گرفت و ارتش رژیم صهیونیستی در پی حملات نیروهای حزب‌الله از جنوب لبنان به ناچار عقب‌نشینی کرد که هزینه سنگینی را به اسطوره شکست‌ناپذیری آن وارد کرد. سرانجام در سال 2006 در «جنگ تموز» ارتش این رژیم دچار شکست فاحشی در مقابل حزب‌الله شد و این شکست توانست برای لبنان به نوعی قدرت بازدارندگی در مقابل ارتش رژیم صهیونیستی تبدیل شود. در مجموع این رژیم هیچ گاه نتوانست با سوریه و لبنان به توافقی دست یابد و همواره از سوی مرزهای شمالی و شمال شرقی خود با تهدید مواجه بوده است. این روند در پی موج بیداری اسلامی در ملت‌های منطقه از سال 2010، که به تغییر رژیم‌های سنتی عرب منجر شده است، شوک بزرگی برای این رژیم تلقی شده و به تبع آن معادلات منطقه‌ای این رژیم را تحت تأثیر قرار داده است.
 
محسن طاهری