فراز و فرود بهزاد نبوی ‌ـ ۱
داستان غم‌انگیز ریزش‌های انقلاب بیش از اینکه متأثر از گرایش سیاسی چپ و راست افراد و جریان‌ها باشد،‌ ریشه در درونیات و نفسانیات آنها دارد؛ از این رو،‌ آنچه تعیین‌کننده است، خاستگاه اندیشه و تربیت آنها در تکوین شخصیت سیاسی و فکری است. در بین ریزش‌های انقلاب اسلامی، داستان «بهزاد نبوی» به گونه‌ای دیگر است و البته حاوی درس‌ها و عبرت‌های مختلف، به ویژه برای سیاستمداران متلون.
بهزاد نبوی در ۱۳۲۱ در تهران متولد شد. پدرش اهل سبزوار و مادرش اهل تبریز بود. نسب پدری وی به «ملاهادی سبزواری» می‌رسد. بستر فکری‌ای که بهزاد نبوی در آن رشد کرد، خیلی مذهبی نبود. به گفته خودش، تا سال ۱۳۵۷ از الفبای اسلام بی‌خبر بوده و حتی برخی مسائل مکتبی، مانند نجاست کفار هم برایش جا نیفتاده بود.
بهزاد نبوی در مصاحبه با شماره دوازده نشریه «شاهد» مورخ ۱۵ آبان ۱۳۶۰ درباره خانواده خود می‌گوید: «خانواده پدری من اهل سبزوار هستند و برخلاف پدرم که یک آدم غرب‌زده و روشن‌فکرمآب بود، خانواده‌اش مذهبی و اکثراً متشرع بودند؛ اما پدر من به خاطر گرایش‌های روشنفکری و غربی، نماز نمی‌خواند.»
پدر نبوی بعد از انقلاب بازنشسته شد؛ البته این بازنشستگی در حکم پاک‌سازی بود که برای وی گران تمام شد؛ به همین دلیل بعد از پاک‌سازی به انقلاب بدبین شد و به فرانسه رفت و جزء شش نفری بود که به قول «بنی‌صدر» بر اثر برخورد جمهوری اسلامی فرار کردند. پدر وی بعدها با «شاپور بختیار» در فرانسه پیوند خورد و به جریان‌های ضد انقلاب پیوست.
از اولین اقدامات بهزاد نبوی بعد از جدایی از سازمان مجاهدین تشکیل گروه «امت واحده» در سال ۱۳۵۵ به همراه افرادی چون محمد سلامتی، پرویز قدیانی، صادق نوروزی و... بود. امام خمینی(ره) در سال ۱۳۵۷ موضوع وحدت گروه‌های مبارزه را مطرح کرد. بر این اساس، شهید مطهری و تعدادی از یاران و اطرافیان امام(ره) نظر ایشان را به گروه‌ها انتقال دادند تا زمینه گفت‌وگو و اتحاد هموار شود.
سرانجام در هفتم تیر ماه ۱۳۵۸ «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» با صدور بیانیه‌ای اعلام موجودیت کرد. سران این گروه‌ها فعالیت‌های خود را بیشتر صرف امور نظامی و سیاسی کردند. این اعضا در شکل‌گیری نهادهایی، چون «کمیته انقلاب اسلامی» و «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» نقش فراوانی داشتند.
نظریه نظام انقلابی‌ ـ ۳
ارائه هر تعریفی از نظریه نظام انقلابی مستلزم تبیین مفاهیم اصلی تشکیل‌دهنده آن است تا مبتنی بر آنها، تعریف مورد نظر و مختار از «نظریه نظام انقلابی» به دست آید. در شماره گذشته به مفهوم نظریه اشاره شد. در این قسمت مفهوم نظام(نظام سیاسی) را به عنوان یکی دیگر از مفاهیم اصلی  به کار رفته در این نظریه بررسی می‌کنیم.
از نظام تعریف‌های گوناگونی ارائه شده است؛ این تعریف‌ها مبتنی بر این اندیشه‌اند که مهم‌ترین وجه نظام، داشتن اجزا و عناصر مختلف دارای کنش و واکنش متقابل است که اهداف خاصی را تعقیب می‌‌کنند. برخی نظام سیاسی را سیستم تولید، توزیع و مصرف قدرت تعریف می‌کنند. برخی دیگر نظام سیاسی را نظامی از کنش و واکنش در هر جامعه‌ای می‌دانند که به وسیله آن توزیع‌های الزام‌آور یا مقتدرانه ایجاد و اجرا می‌شود. در تعریفی دیگر، نظام سیاسی به صورت عام شامل همه نظام‌های اقتصادی، فرهنگی، دفاعی و... می‌شود؛ از این‌رو برخی نظیر «گابریل آلموند» معتقدند، نظام سیاسی از مجموعه مهمی از نهادهای اجتماعی تشکیل می‌یابد که با صورت‌بندی و اجرای اهداف جمعی برای یک جامعه یا گروه‌های داخلی آن سر و کار دارند. در واقع، آنچه به نظام‌ها شکل می‌دهد، نهادهای تشکیل‌دهنده آن است. نهادها الگوها، هنجارها و مقرراتی را تعبیه می‌کنند که ساختارمند، تحمیل‌کننده، هدایت‌گر یا تشکیل‌دهنده رفتار بازیگران اجتماعی هستند. بخش اصلی نظام‌سازی سیاسی شامل ایجاد نهادهایی است که کار ویژه تنظیم، تخصیص و تضمین قدرت را دارند.در پی انقلاب اسلامی ایران با هدف شکل‌گیری الگوی بومی مبتنی بر حاکمیت دین و مردم، نظام مردم‌سالاری دینی در ایران شکل گرفت. این نظام ضمن اینکه تلاشی برای ایجاد نظم و الگوی حکمرانی نو در جامعه ایران بود، هم‌زمان پاسخی به نارضایتی‌هایی دانسته می‌شد که به انقلاب اسلامی ایران منجر شده بود. هدف از تأسیس این نظام تحقق حاکمیت دین و مردم در جامعه بوده است. از دیدگاه بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) جمهوریت به معنای متکی بودن به آرای عمومی و اسلامیت مبتنی بر قانون الهی بوده است.
بر این اساس، در مدت زمانی کوتاه نظامی شکل گرفت که در صدد تعبیه دین و مردم به عنوان مؤلفه‌های کلیدی نظام‌سازی بود و این امر از طریق ایجاد ساختارها و نهادهای سیاسی اجتماعی میسر شد. قانون اساسی، اولین و مهم‌ترین سند بالادستی در الگوی مردم‌سالاری دینی است که در اصول متعدد خود بر دین اسلام به عنوان محتوا، منبع اعتباربخش و حاکمیت اراده مردم ذیل حاکمیت الهی تأکید نمود.
 
محسن‌محمدی‌الموتی
اندیشه سیاسی علامه نائینی‌‌ـ ۲
در جمادی‌الاول ۱۳۲۶، محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست و نسبت به كشتار، شكنجه و تبعید مشروطه‌خواهان اقدام کرد. مجلس تا جمادی الاول ۱۳۲۷ همچنان تعطیل بود. در این مدت كه به استبداد صغیر مشهور شد، عالمان دینی به دو دسته مخالف و موافق مشروطیت تقسیم شدند. شماری مشروطیت را به زیان اسلام و مسلمانان می‌دانستند و مشروطیت و مشروطه‌خواهان را محكوم می‌كردند؛ در برابر آنان شماری مشروطیت را به سود اسلام و مسلمانان می‌دانستند و رسالت خود را در آن می‌دیدند كه با نبود حكومتی ایده‌آل از یک حكومت ضد استبدادی مبتنی بر قانون پشتیبانی كنند. نائینی در چنین شرایطی اندیشه‌های سیاسی خود را در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» منتشر کرد. نشر اندیشه‌های سیاسی وی دگردیسی بزرگی را در فقه شیعه به وجود آورد و «تنبیه‌الامه» به عنوان بهترین و استوارترین نوشته درباره دفاع از مشروطیت و روشنگری مبانی آن شهرت یافت. علامه نائینی در کتاب خود از واژه‌ها و اصطلاحات رایج حقوقی و سیاسی زمان خویش بهره گرفت و حكم فقهی اسلامی را نیز بر همان اساس روشن كرد. مفاهیم و مؤلفه‌های سیاسی همچون حكومت استبدادی، حكومت مشروطه، قانون اساسی، مجلس شورای ملی، تفكیک قوا، آزادی، برابری و… را كه توأمان هم از واژگان جدید فلسفه سیاسی و حکمرانی‌های دموکراتیک به‌ شمار می‌آمدند و هم از اركان فقه سیاسی اسلامی بودند، تشریح و با اصطلاحات و عناوین فقهی برابر كرد. وی پس از اشاره به ضرورت قانون اساسی، مجلس شورای ملی و… می‌نویسد: «مأخوذ بودن تمام این مبانی پس از رد هر یک از فروع به اصل خودش از شرع قویم اسلام خاصه از مقتضیات مذهب ما طائفه امامیه چقدر بدیهی و عدم انطباق استیلاء جوری كه وجوبش در فصل سابق از جهات عدیده مبین شد جز بر این ترتیب چقدر ضروری است.»۱از ویژگی‌های نائینی که امروز با تأسیس حکومت اسلامی از سوی امام راحل اهمیت و جایگاه خودش را واضح‌تر نشان می‌دهد، انتقاد وی از شیوه درسی حوزه‌ها و توجه نكردن فقیهان به استنباط و اجتهاد در مسائل سیاسی اسلام بود. وی در این باره معتقد بود: «با اینكه بحمدالله تعالی و حسن تأییده از مثل یک كلمه مباركه (لاتنقض الیقین بالشک) آن همه قواعد لطیفه استخراج نمودیم از مقتضیات مبانی و اصول مذهب و مایه امتیازمان از سایر فِرَق چنین غافل و ابتلای به اسارت و رقیت طواغیت امت را الی زمان الفرج عجل الله تعالی ایامه به كلی بی‌علاج پنداشته اصلاً در این وادی داخل نشدیم و دیگران در پی بردن به مقتضیات آن مبانی و تخلیص رقاب‌شان از این اسارت منحوسه‌گوی سبقت ربودند و مبدأ طبیعی آنچنان ترقی و نفوذ را از سیاسات اسلامیه اخذ و به وسیله جودت استنباط و حسن تفریع این چنین فروع صحیحه بر آن مترتب و به همان نتایج فائقه نائل شدند و ما مسلمانان به قهقرا برگشتیم. حال هم كه بعد اللتیا و التی اندک تنبهی حاصل و مقتضیات احكام دین و اصول مذهب‌مان را با كمال سربه‌زیری از دیگران اخذ و مصداق (هذا بضاعتنا ردت الینا) شدیم.»۲ نائینی اظهار تأسف می‌كند كه هنوز شماری به اسم اسلام مبارزه با استبداد را با قرآن و اسلام ناسازگار می‌دانند.
منبع در دفتر نشریه موجود است.
 
فتح‌الله پریشان