اگرچه گزارشهایی از چاپ کتابهای بدون مجوز و ممنوعه در کشورهایی مثل افغانستان و ورود و توزیع غیرقانونی آنها در کشور وجود دارد، اما قاچاق کتاب فقط به این موضوعات منحصر نیست، بلکه بخش اصلی آنچه به عنوان قاچاق کتاب از آن یاد میشود، شامل نشر بدون مجوز و زیرزمینی و نقض حقوق ناشر است که در سالهای اخیر به پدیدهای فراگیر تبدیل و موجب شده است زیان زیادی به صنعت چاپ و نشر کتاب وارد شود.
اما حالا با یک خبر تا حدی میتوان خوشبین بود که جلوی این دست اقدامات گرفته شود؛ خبری که قطعاً باعث خرسندی ناشران شده است. «رئیس کل دادگستری استان تهران با درخواست اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران برای اختصاص یک شعبه تخصصی در مرحله دادسرا، بدوی و تجدیدنظر برای رسیدگی به دعاوی ناشی از قاچاق کتاب موافقت کرده است.» این تصمیم میتواند سرآغازی برای برخورد جدیتر با این پدیده غیرفرهنگی و ناخوشایند در حوزه نشر و کتاب باشد.
باید به این نکته توجه داشت که کتاب یک محصول مهم فرهنگی است که با نیروی فکر و اندیشه جامعه سروکار دارد و هرچقدر این جریان فرهنگی در مسیر درست هدایت شود، میتواند جامعه را هم به سمت تعالی هدایت کند. نشر کتابهای غیرقانونی، ضاله، انحرافی یا مروج فرهنگ و سبک زندگی نادرست، نه تنها مشکلی از مشکلات فرهنگی جامعه کم نمیکند، حتی ممکن است باعث گمراهی قشر فرهیخته، جوان و اهل مطالعه نیز شود.
فرایند رسیدگی به پروندههای مرتبط با قاچاق کتاب، با توجه به کثرت پروندههای مختلف در دادسراها و دادگاهها، زمانبر است و به لحاظ تخصصی بودن موضوع هم گاهی به درستی به آن توجه نمیشود. اختصاص شعب ویژه کیفری برای رسیدگی به دعاوی مرتبط با قاچاق کتاب و نقض حقوق مؤلفان و مصنفان یک گام روبهجلو برای مقابله با معضلی دانسته میشود که چند سالی است دامن نظام فرهنگی کشور را گرفته و حالا این امید وجود دارد که با رسیدگی سریع و قاطع به این پروندهها، انگیزههای وقوع چنین جرائمی در جامعه کاسته شود. با این تصمیم، بدون شک، ناشران قوی و معتبر هم بهتر از گذشته میتوانند فعالیت کنند و اینگونه همراهی دستگاه قضا با مجموعه فرهنگی کشور به یک نتیجه خوب خواهد رسید.
کتاب «گنجی که میجستیم» جدیدترین اثر سیدمهدی شجاعی بر پایه داستانی از زندگی حضرت عیسی(ع) است؛ داستانی که روایتی است از کشف دو گنج در سفری که ایشان و یارانشان به شهری غریب داشتند؛ گنجی که یکی از دل زمین و دیگری از قلب جوانکی خارکن بیرون میآید. این داستان ساده، شیوا و دلنشین و آنچه در دل آن روایت میشود، گوشهای کوتاه از حکمتهای دینی و اجتماعی کهن ایران است که در بافت زندگی اجتماعی خانوادههای ایرانی در سالهای اخیر بسیار کمرنگ شده است.
کتاب «ژنرال قاسم سلیمانی: گذرگاه عشق، سرکوبگر داعش» نوشته ایرمان عبدالرحمن، الفیان حمزه و موسی کاظم در اندونزی منتشر شد.این نویسندگان درباره کتاب تألیفی خود نوشتهاند: «سردار قاسم سلیمانی یک چهره کامل است؛ یک استراتژیست نظامی، رهبر باهوش و کاریزماتیک و مسافر عرفان (سالک) که همیشه در زندگی خود عشق را نمایان کرد. در چارچوب گفتمان آمریکا و متحدان آن در غرب، سلیمانی شخصیتی جنایتکار بود؛ زیرا سردار هرج و مرجهایی که آنها به نام دموکراسی در خاورمیانه انجام میدادند ناکام میگذاشت.»
مرکز حوزه هنری جشنواره نمایشنامهنویسی «گلدستهها» رقابت چاپ صد نمایشنامه برای بچه مسجدیهاست که علاقهمندان میتوانند تا 31 اردیبهشت طرح اولیه آثار خود را برای دبیرخانه این جشنواره ارسال کنند.دبیرخانه مرکزی این جشنواره که به همت حوزه هنری و کانونهای فرهنگی و هنری مساجد وزارت ارشاد برگزار خواهد شد، به نشانی: «تهران، بزرگراه آیتالله سعیدی، خیابان پژاند، خیابان شیرودی، بوستان لواسانی، فرهنگسرای خاتم(ص)، با شماره تماس: 7-66207065» پاسخگوی علاقهمندان است.
«خروج» که عنوان اولین فیلم با اکران آنلاین را در روزهای بحرانی کرونا به خود اختصاص داده بود، حالا اولین فیلمی شد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی روی پرده «سینماماشین» برج میلاد رفت تا تجربهای دیگر را هم در زمینه اکران سینمایی در کشور به دست بیاورد. سابقه اولین سینماماشین در کشور به حدود ۶۰ سال پیش بازمیگردد. «درایوین سینمای تهرانپارس» که از اسمش هم مشخص است، اولین سینمای ماشینروی کشور بود که در سال ۱۳۳۹ در تپههای تهرانپارس افتتاح شد. این سینما ظرفیت ۲۸۴ اتومبیل را داشت. بعد از این سینما، «درایوین سینمای ونک» که سال ۱۳۴۸ افتتاح شد، دومین سینمای اتومبیلرو در کشور بود؛ این سینما در یک زمین بسیار بزرگ تعبیه شده بود و پردهای بزرگ با ارتفاع بلند داشت و ۲۳۶ اتومبیل میتوانستند برای تماشای فیلم توقف کنند و به هر تماشاگر هم یک گوشی کنترلی داده میشد که میتوانست صدای فیلم را بهدلخواه تنظیم کند؛ البته برای روزگاری که تعداد افراد دارای اتومبیل بسیار محدود بود، چنین سینمایی صرفاً تفریح عده خاصی تلقی میشد و مشتری عمومی نداشت.
در سالهای بعد از انقلاب، با پیشرفت سالنهای سینمایی دیگر کسی مایل نبود درون اتومبیل بنشیند و فیلم نگاه کند. اما ۴۰ سال پس از تجربه دو «درایوین سینما»، آمدن کرونا و تعطیلی سالنهای سینمایی در کشور این فرصت را به وجود آورد که دوباره سر و کله سینماماشین در کشور پیدا شود و با فیلم خروج، تجربه سینماماشین در برج میلاد تحقق پیدا کند. در این تجربه، هر ماشین حق دارد فقط دو سرنشین داشته باشد و با خرید بلیت ۴۰ هزار تومانی به ازای هر ماشین، افراد میتوانند به تماشای فیلم بنشینند؛ صدای فیلم هم البته روی یک موج کوتاه FM پخش میشود و ماشینها با تنظیم طول موج رادیوی ماشین روی فرکانس اعلامشده میتوانند صدای فیلم را داخل خودرو با هر کیفیتی که میخواهند، گوش کنند.
اما سینماماشین موافقان و مخالفانی هم دارد؛ چه اینکه اکنون و در شرایط کرونایی، امکان استقبال از اینگونه فیلم دیدن وجود دارد و بعید است در شرایط عادی کسی حاضر باشد لذت فیلم دیدن در سالن سینما را با چیز دیگری عوض کند. از سوی دیگر، در تهرانی که انواع و اقسام سینماها، با کیفیتهای گوناگون و قیمت بلیتهای مختلف وجود دارد، ممکن است سینماماشین فقط تجربهای برای عدهای باشد که میخواهند نوع دیگری از فیلم دیدن را هم تجربه کنند. از سوی دیگر، در کل کشور فقط ۵۰۰ سالن سینمایی وجود دارد که عمده آنها در شهرهای بزرگ و متوسط قرار دارند و بسیاری از شهرهای کشور از داشتن سینما محروم هستند. در این شهرها که ساخت سینما بودجه زیادی میطلبد، تجربه راهاندازی سینما ماشین میتواند گرهگشایی برای تمامی فصول باشد. اکران آنلاین و سینماماشین، اگرچه تجربه خوبی برای دوران کرونایی حتی پساکرونایی هستند، اما برنامهریزی درست برای استفاده از این بسترها میتواند این تجربهها را به چیزی فراتر از «خروج» تبدیل کند.
شاهرخ صالحی کرهرودی