در چند عملیات بزرگ در قرارگاه مرکزی مسئول تهیه گزارش برای حضرت امام راحل بودم. به خصوص در شب‌های عملیات اخبار پیشروی‌ها و وضعیت جبهه‏‌ها را به حاج‌آقا انصاری منتقل می‌کردیم تا خدمت حضرت امام(ره) برده شود. به محض برقراری تماس به آقای انصاری می‏‌گفتیم سلام ما و رزمنده‏‌ها را به حضرت امام برسانید. معمولاً حضرت امام در شب‌های عملیات بیدار بودند. همان‌طور که رزمنده‏‌ها بیدار بودند و در جبهه‏‌ها می‏‌جنگیدند، ایشان هم بیدار بودند و مرتب در جریان پیشروی و وضعیت عملیات قرار می‌‌گرفتند. آقای انصاری می‏‌گفت: وقتی ما این گزارش‌ها را خدمت حضرت امام(ره) می‌‏بردیم، خوشحال شده و سجده شکر بجا می‌‏آوردند و دعا می‌‌کردند. البته بعضی موارد خاص را مستقیماً با آقای رضایی در میان می‏‎گذاشتند. ایشان هم پیام‌ها را گرفته و به فرماندهان ابلاغ می‌کردند.

 

سردار سیدمهدی مبلغ

در آغاز عملیات فتح‌المبین با بیت امام(ره) تماس گرفتیم تا وقت ملاقاتى را براى فرزندان بسیجى امام راحل که براى اسلام و امت اسلامى افتخار بزرگى آفریده‌اند، اختصاص دهند. بلافاصله موافقت شد. رزمندگان را با همان لباس‌ها و پیشانى‌بندهایى که داشتند، به حسینیه جماران رساندیم ... سخنان امام(ره) به دلیل گریه شوق بچه‏‌ها مرتب قطع مى‏شد. جو ملکوتى و عرفانى خاصى فضاى حسینیه جماران را فرا گرفته بود، امام هم ساکت مانده بودند و به شور و حال فرزندان رزمنده خود مى‏‌نگریستند. بعد از چند دقیقه صحبت‌شان را ادامه داده و فرمودند: «ما افتخار مى‏کنیم از هوایى استنشاق مى‏کنیم که شما از آن هوا استنشاق مى‏کنید...» بچه‏‌ها به محض شنیدن این جملات که علامت تواضع آن بزرگمرد به رزمندگان اسلام بود، گریه‏‌هاى بلندى سر دادند.

 

کتاب برداشت‌هایی از سیره امام، غلامعلی رجایی

در عملیات بیت‌المقدس در آن وضعیت بحرانی، بعد از آن همه درگیری‌ها مغزها خسته شده بود، یعنی برای مرحله سوم عملیات «الی ‌بیت‌المقدس» هیچ یک از فرماندهان نمی‌دانستند چه تصمیمی بگیرند. با آن شرایطی که به وجود آمده بود تردید داشتند وارد خرمشهر بشوند یا نشوند؟ ... دیگر هیچ کس قدرت تصمیم‌گیری نداشت و قرار شد تا آقایان محسن رضایی و صیاد شیرازی به محضر امام خمینی(ره) مشرف شوند. این دو برادر خدمت امام راحل رسیدند و مسائل را برای ایشان توضیح دادند و به ایشان عرض کردند قادر به تصمیم‎گیری نهایی هم نیستیم. شما نظر بدهید که ما چه باید بکنیم؟ تمام این صحبت‌ها که از سوی آنان مطرح شد، امام در قبال تمام این حرف‌ها با اطمینان خاطر یک جمله فرمودند: «تا توکل‌تان چقدر باشد»

 

کتاب همپای صاعقه