در حدیثی قدسی آمده است: «ای کسی كه وصال ما را ترک كردهای، برگرد، و ای كسی كه بر جدايی از ما سوگند خوردهای، سوگند خود را بشكن. ما ابليس را برای اين از خود رانديم كه بر تو سجده نكرد.»یعنی به حمایت از تو ابلیس را از خود راندم و او را پس از سالها عبادت از درگاهم طرد کردم؛ چراکه میخواستم تو را بزرگ بدارد. اما ما بندگان چه میکنیم؟وقت آن است که بر هرکه به ما عزت بخشید، عزت ببخشیم.خداوند قدرشناسی را بسیار دوست میدارد.
اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ عَلى اَئِمَّةِ العَدلِ اَن يُقَدِّروا اَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ كَيلا يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ؛ خداوند عزوجل بر پيشوايان عادل واجب كرده است سطح زندگى خود را با مردم ناتوان برابر كنند تا فقر فقير او را برآشفته نكند.
کافی(ط-الاسلامیه)، ج ۱، ص ۴۱۱
ای خوب رُخ که پردهنشینی و بیحجاب!
ای صد هزار جلوهگر و باز در نقاب
ای آفتاب نیمهشب، ای ماه نیمروز!
ای نجم دوربین! که نه ماهی، نه آفتاب
کیهان طلایهدارت و خورشید سایهات
گیسوی حور خیمه ناز تو را، طناب
جانهای قدسیان همه در حسرتت به سوز
دلهای حوریان همه در فُرقتت کباب
انموذَج جمالی و اسطوره جلال
دریای بیکرانی و عالم همه سراب
آیا شود که نیم نظر سوی ما کنی؟
تا پر گشوده، کوچ نماییم از این قُباب
ای جلوهات جمالْده هرچه خوبرو
ای غمزهات هلاک کنِ هرچه شیخ و شاب
چشم خراب دوست خرابم نموده است
آبادی دو کون به قربانِ این خراب
امام خمینی(ره)
دست متین و گلی را کشید و کوچه خاکی را با بیحوصلگی پشت سر گذاشت. از این کوچه متروک تا خیابان راه زیادی بود؛ ولی لیلا بیتوجه پیش میرفت.دلش گرفته بود؛ به هر دری که میزد قفل روی قفل میآمد. برادرش زنگ زده بود نه برای احوالپرسی فقط برای اینکه بگوید نتوانسته طلبکاری را راضی کند. هر روز اوضاع بدتر میشد و دیگر هیچ امیدی نداشت. دلتنگی بچهها برای پدرشان، مخصوصا گلی که هنوز کودک بود و به خلیل وابستگی شدیدی داشت، تنهایی و خستگی کلافهاش کرده بود. هر چقدر هم صبر میکرد نه خبری از آزادی خلیل میشد، نه کسی به دادشان میرسید.
گلی نق میزد و به زور دنبال زن میدوید. متین ولی عاقلتر بود و حس بیپناهی مادرش را درک میکرد. از کنار درختهای دود زده خیابان گذشتند و نزدیک اتوبان شدند. از دور گنبد طلایی حرم پیدا بود و ماشینهایی که به سرعت در حال عبور از خیابان بودند. دلش میخواست سوار بر یکی از آن ماشینها از این همه بدبختی فرار میکرد. هفت ماهی میشد که از دست طلبکاران خلیل به این خانه خرابِ کنار عوارضی پناه آورده بودند. باید همینجا میماندند تا شاید اتفاق خوشی بیفتد و همه چیز عوض شود. کنار جاده نشست. گلی و متین مشغول خیالبافی با ماشینهای عبوری شدند. لیلا هم به مرقد و منارههایش خیره شد. موبایل قدیمیاش را در دستش فشرد. کاش حداقل یک نفر حالشان را میپرسید. کاش یک نفر میپرسید غذایی برای خوردن دارند یا نه؟ جایشان خوب است یا... اشکهایش سرازیر شد.
ـ آقا جان امامزاده ما شمایی، از کی بخوام به دادم برسه؟ جد شما، جد این دوتا بچه هم هست. فکر کنید اینام بچههای خودتون هستن، به دادم برسید. شما از خدا بخواه من دیگه توان ندارم.
یک ساعتی کنار جاده نشست. بچهها که خسته شدند، راه خانه را پیش گرفت و برگشت به بیکسیهایی که در ته دنیا منتظرش بود. همسایه پیرشان که مزرعهای کوچک همان حوالی داشتند، اسم اینجا را گذاشته بود آخر دنیا. لیلا به همین پیرزن و پیرمرد دلخوش بود، به مهربانیشان، به اینکه در حد توانشان هوای او و بچههایش را داشتند. تنها کسانی که میدانست دردش را میفهمند.
غروب شده بود و گلی نان و پنیرش را خورده بود و گوشه اتاق نمور خوابش برده بود. متین هم داشت تلویزیون سیاه و سفید خانه را به زور وادار به تسلیم میکرد.
تلفن قدیمی لیلا زنگ خورد.
ـ خانم از کمیته امداد تماس میگیرم. شوهرتون برای بدهی زندان افتاده بود؟ فردا یه سری بیایید اداره منطقه...
لیلا از کنار پنجره خانه به چراغهای درخشان مرقد خیره مانده بود و لبخند میزد. کسی آن سوی جاده حرفهایش را شنیده بود.
رابطۀ عمیق و عاشقانهـ عارفانه، رزمندگان هشت سال دفاع مقدس با امام(ره) در وصیتنامههای شهدا نمایان است؛ مانند وصیتنامۀ «شهید محمد جهانآرا»، که چشمهای از آن همه ارادت را پیش روی ما میگشاید. «... ولى تو اى امام و اى عصارۀ تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردى و آزادى مستضعفان جهان را تضمین کردى! ولى اى امام کیست که این همه رنجها و دردهاى تورا درک کند و کیست که دریابد که لحظهاى کوتاهى از این حرکت، به هر عنوان خیانتى به تاریخ انسانیت و کلیه انسانهاى حاضر و آینده تاریخ مىباشد... اى امام درد تو را، رنج تو را میدانم چه کسانى با جان مىخرند! جوان با ایمان، که هستى و زندگى تازۀ خویش را در راه به هدف رسیدن حکومت عدل اسلامى فدا مىکند! بله اى امام! درد تو را جوانان درک مىکنند اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبرى تو را دارند و جان خویش را براى هدفت که اسلام است فدا مىکنند و بدان اى امام! تا لحظهاى که خون در رگ ما جوانان پاک اسلام وجود دارد، لحظهاى نمىگذاریم که خط پیامبرگونۀ تو که به خط انبیاء و تاریخ وصل است، به انحراف کشیده شود...»
یکی از خصوصیات مهم و بارز امام(ره)، پاکیزگی و نظافت ایشان بود. به اینکه مرتب و خوشبو باشند، بسیار اهمیت میدادند و همیشه تلاش میکردند تا در کنار نداشتن تجمل، آراسته و مرتب به نظر برسند. این خصوصیت را همه میدانستند. وارد اتاق امام که میشدید، انگار وارد بهشت شدهاید؛ چون بوی عطر میداد؛ به خاطر اینکه ایشان چند بار در روز عطر استفاده میکردند. گاهی ما در منزل، کار آشپزخانه را انجام میدادیم و بعد چراغ را خاموش میکردیم و میرفتیم خدمت امام! وقتی مینشستیم، امام سرش را برمیگرداند و با لبخند میگفت: «ناهار فلان خورشت را دارید؟» غیرمستقیم میخواستند بگویند که بوی غذا میدهی؛ البته هیچ وقتی چیزی به ما نمیگفتند. ایشان نمونۀ کامل سادهزیستی، قناعت و صرفهجویی در استفاده از امکانات زندگی بودند؛ ولی همیشه فضای محیط زندگی، اتاق کار و محل عبادت و خواب وی، از بوی دلانگیز عطرهای بسیار خوشبو، آکنده بود و در زمینه نظافت و پاکیزگی و استفاده از بهترین عطرها، در حد کمال مقید بود. وقتی دوستان امام از دور و نزدیک، انواع عطرها را به محضر وی اهدا میکردند، امام تنها در این زمینه بود که با ذوق سرشار و زیباپسند خود، بهترینها را انتخاب میکردند.
برداشتهایی از کتاب سیره امام خمینی، ج 2، ص 163 و 162
«سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد» کتابی است نوشته نادر ابراهیمی که ابعاد گوناگون شخصیت امام خمینی(ره) را در قالب داستان بلند بررسی میکند.این کتاب سه جلدی که تنها دو جلد آن توفیق انتشار پیدا کرده، متفاوتترین اثر نادر ابراهیمی است که جلد نخست آن با عنوان «رجعت به ریشهها» منتشر شده است. این قسمت در برگیرنده داستان بلندی از زندگی امام خمینی(ره) است که در آن نویسنده بخشهای مختلف زندگی امام(ره) را روایت میکند. آنچه ابراهیمی در این کتاب به آن بیش از پیش توجه نشان داده، به وقایع دوران کودکی ایشان و نیز شهادت پدر و مراحل تحصیلی ایشان تا ازدواج باز میگردد.اما کتاب در جلد دوم با عنوان «در میانه میدان» به موضوع جوشیدن چشمههای مبارزاتی در امام خمینی(ره) در ایام جوانی اختصاص یافته و وقایع دوران مبارزاتی این مرد بزرگ را بررسی کرده است.مرحوم نادر ابراهیمی در مقدمۀ خود بر این کتاب، با تأکید بر اینکه داستاننویس است و نه تاریخنویس، در محضر مخاطبانش سوگند یاد کرده که آنچه در کتاب نوشته، به اعتقاد و باور خود، عین حقیقت است و جز حقیقت هیچ نیست. به گفتۀ همسر او، نادر ابراهیمی سالها برای نوشتن این کتاب تحقیق و مطالعه کرده است تا بتواند حقیقت را به رشتۀ تحریر در بیاورد.
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی و از ورود امام، سیر صعودی جهان اسلام شروع و جلوی آن حرکت قهقرایی و انحطاط و حرکت شدید نزولی جهان اسلام گرفته شد. امام(ره) بود که با اقدام و کار شجاعانه و با عمل کم نظیر خودش جهان اسلام را از سیر نزولی نجات و به سمت حرکت صعودی سوق داد.سرانه درآمد کشورهای اسلامی و عربی در حالی که فلسطینیها با سنگ مقاومت میکردند، قریب هزار میلیارد دلار بوده است و مخازن سلاحهای گوناگون که از کشورهای اروپایی خریداری کرده بودند، پر بود. شما به عربستان نگاه کنید؛ حجم سلاحهایی که آنها سالانه خریداری میکنند، از آمریکا و جاهای دیگر، از عدد آدمهای موجود در درون کشور بیشتر است. امام(ره) آمد و سنگ را به موشک تبدیل کرد. امام(ره) آمد و این جسارت را داد. این موشکی که به تلآویو خورد، اولین بار که به تلآویو خورد، برخلاف همه جنگهایی که بین اعراب و اسرائیل بود، این موشک عربی نبود، این موشک مصری نبود، این موشک ترکی مدعی دوره عثمانی نبود. امام(ره) ارتقا داد. خدا میداند اگر ایشان نبودند و اگر این انقلاب و نظام برپا نکرده بودند و این حرکت به وقوع نمیپیوست، وضع جهان اسلام چگونه بود؛ در بعد مذهب شیعه؛ ما شیعه هستیم و افتخار این کشور این است که بیشترین جمعیتش را شیعیان تشکیل میدهند و رهبری چون امام داشته است.
به نقل از کتاب سربازان سردار/ 1395
من نمیتوانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم، بزرگتر از این است، نمیتوانم بگویم که شخص اول است برای اینکه دومی در کار نیست. ایشان را نمیتوانیم ما با هیچ تعبیری، تعبیر کنیم. الا همین که مهدی موعود(عج) است، آنیاست که خدا ذخیره کرده است برای بشر! شخصیتی که برپاکننده عدالتی است که بعثت انبیا(ع) برای آن بود و ابرمردی که جهان را از شر ستمگران و دغلبازان تطهیر مینماید و زمین را پس از آنکه ظلم و جور آن را فرا گرفته پر از عدل و داد میکند و مستکبران جهان را سرکوب و مستضعفان جهان را وارثان ارض مینماید. و چه مسعود و مبارک است روزی که جهان از دغلبازیها و فتنهانگیزیها پاک شود و حکومت عدل الهی بر سراسر گیتی گسترش یابد و منافقان و حیلهگران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت حق تعالی بر بسیط زمین افراشته گردد و تنها قانون عدل اسلامی بر بشریت حاکم شود و کاخهای ستم و کنگرههای بیداد فرو ریزد و آنچه غایت بعثت انبیاء(ع) و حامیان اولیاء(ع) بوده، تحقق یابد و برکات حق تعالی بر زمین نازل شود و قلمهای ننگین و زبانهای نفاقافکن شکسته و بریده شود و سلطان حق تعالی بر عالم پرتوافکن گردد ... دست عنایت خدای تبارک و تعالی به سر این ملت کشیده شده است و ایمان آنها را تقویت فرموده، که یکی از علایم ظهور بقیهالله(اروحنا فداه) است.
گزیدهای از سخنان امام راحل(ره) درباره حضرت حجت(عج)