در سوره مبارکه يوسف آمده است: «كَذلِكَ يَجْتَبيكَ رَبُّكَ...»؛ چه وقت میتوان مُجتبى شد؟ وقتى كه بالغ شوی و بعد از گذراندن دوران سخت رشد. روح و جسم انسان هم بالغ شود، اما روح ارزش و اعتباری خاص دارد. همه هستى دستاندرکار بلوغ روح انسان هستند؛ چراکه همه چیز به بلوغ روح منتهى میشود. حال باید از خویش پرسید: ای انسان، خودت را براى چه كسى خرج میكنى؟ از اين لحظههاى عمر تو چه كسى بهرهبردارى مىكند؟ برای چه کسی برگزیده بودنت را خرج میکنی؟
كسى كه خود را پيشواى مردم قرار داده، بايد پيش از آموزش ديگران، خود را آموزش دهد و پيش از آنكه ديگران را با زبان، ادب بياموزد، با كردارش ادب آموزد و البته آموزش و ادبآموزی خودش، بيش از آموزگاری و ادبآموزی مردم شايسته تجليل است.
منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى) ج ۲۱، ص ۱۰۷
سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیـش
چون آینه خو کرده بـه حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغانی
من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمری است پشیمان ز پشیمانی خویشم
از شوق شکرخند لبش جان نسپردم
شرمنده جانان ز گرانجانی خویشم
بشکستهتر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هر چند «امین»، بسته دنیا نیم اما
دلبسته یاران خراسانی خویشم
رهبر فرزانه انقلاب
فریده با یک دنیا کار و استرس مانده بود چه کند! دور خودش میچرخید و تندتند کارها را پشت سر هم ردیف میکرد. کیک پخته بود. میخواست چایی را دم کند که با خودش فکر کرد نکند آقا چایی دوست نداشته باشند؟ از این فکر قند توی دلش آب شد. حتی فکرش را هم نمیکرد یک روز برای حضرت آقا وسایل پذیرایی آماده کند. اشک از چشمانش سرازیر شد؛ گریه شوق بود، گریه عطش دیدار که پس از داغ دوری شوهرش، با لبخند و شادی همراه شده بود. بعد از شهادت هادی این تنها و بهترین خبری بود که او و بقیه را خوشحال کرده بود. همه در حال تکاپو بودند؛ ولی فریده نمیدانست دقیقاً چه کار کند! پدرشوهرش میوههای شسته شده را روی میز گذاشت. از چشمهای پیرش معلوم بود یک دل سیر گریه کرده! همه در حال عجیبی بودند و فقط هادی گوشه قاب عکسش نشسته بود و بیخیال میخندید. حاج خانم میوهها را چید و بشقابها را مرتب کرد.
ـ فریده جون مادر ببین همین بشقابا خوبه دیگه نه؟ میخوای شربتم درست کنیم؟ هادی بهارنارنج دوست داشت، همونو برای آقا بیاریم؟
شربت هم آماده شد. فریده نگران و مضطرب درِ اتاق محمدحسین را باز کرد. پسرش هنوز دست از لجبازی برنداشته بود و عمهاش را خسته کرده بود.
ـ زنداداش هر کاری میکنم پا نمیشه لباسشو عوض کنه. لجبازی میکنه! چکارش کنم؟
فریده روی زمین نشست. نقاشیهای درهم و برهم پسرش را نگاه کرد. با آرامش و مهربانی محمدحسین را صدا کرد؛ اما پسر کوچکش از روزی که فهمیده بود پدرش برای همیشه رفته، عصبی و لجباز شده بود، کم خواب بود و هیچ چیز خوشحالش نمیکرد. فریده هرچه تلاش میکرد، بیشتر با مقاومت محمدحسین روبهرو میشد. لباسها را پرت کرد روی زمین و از اتاق رفت بیرون. دلش نمیخواست تنها فرزند شهید ظاهر نامرتبی داشته باشد؛ اما تلاشش فایدهای نداشت.
مهمانها رسیدند. جمع صمیمانهای دور صندلی حضرت آقا نشستند. چقدر گرم و صمیمی و عادی بود؛ هیچ تکلیفی دیده نمیشد. فریده چشمش به اتاق محمدحسین مانده بود. نه روی آن را داشت که برود و هرطور شده پسرش را بیاورد، نه دلش میآمد در این جمع، یادگار هادی نباشد.
آقا، مشغول احوالپرسی بودند که محمدحسین با لباسهایی که به شیوهای کودکانه عوض کرده بود و یک نقاشی در دست، بیتوجه به دیگران خودش را به حضرت آقا رساند و روی پایش نشست. نقاشی را با صدای کودکانهاش توضیح داد و بعد در سکوت به مهمان عزیزشان خیره شد. چقدر آقا گرم و کودکانه با او حرف زدند! انگار کودک خودشان را در آغوش گرفتهاند! محمدحسین روی عبای آقا به خواب رفت؛ درست همانطور که در آغوش پدرش به خواب میرفت.
نفیسه محمدی
با کمک دوستان و خیران، بستههای مواد غذایی در بین خانوادههای نیازمند پخش میکردیم. به خانهای رسیدیم که در آن دو فرزند معلول و پدری بیمار و مادری رنجدیده زندگی میکردند. پس از آنکه بسته را به دست آنها دادیم؛ گفتند: «از طرف چه کسی است؟» گفتیم: «از طرف شهید فریدونی!» با شنیدن نام محمد، به گریه افتادند و گفتند: «محمد در هفته چند بار به ما سر میزد، با کودکانم بازی و آنها را استحمام میکرد.» او همیشه در خط ولایت بود و دلسوز و کمک حال محرومان بود.
به نقل از دوستان شهید محمدمهدی فریدونی
محمدمهدی فریدونی تنها فرزند پسر خانواده، در سال ۱۳۶۶ در فسا به دنیا آمد. او پس از اتمام تحصیل سربازی را در سپاه پاسداران گذراند؛ در همین دوره به سپاه علاقهمند شد و در سال ۱۳۹۵ به این نهاد پیوست. به دلیل تخصص در رشته زبان انگلیسی، به عنوان مدرس در دانشگاه امام خامنهای، مشغول فعالیت شد؛ ولی به دلیل علاقه وافر به حضور در سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب(س)، از فرصت تدریس چشمپوشی کرد و با پافشاری فراوان، به سپاه قدس پیوست. او ارادتمند رهبری بود و در وصیتنامهاش خطاب به مردم ایران نوشت: «بدانید دشمن درصدد ضربه زدن به ولایت فقیه و امام خامنهای است. اگر سستی کنید و تعلل ورزید، خدا این نعمت را از شما میگیرد و آن را به شکل بدی جایگزین میکند.»محمدمهدی در ۱۳ خرداد ۱۳۹۷ در شب ضربت خوردن مولی علی(ع) با زبان روزه و تشنه به شهادت رسید.
سردار سلیمانی در مصاحبهای گفته: «ما یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را که سالها به دنبال او بودیم و هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت میکرد و هم تعداد زیادی از بچههای ما را شهید کرده بود، با روشهای پیچیده اطلاعاتی از او برای مذاکره دعوت کردیم به منطقه خاصی و پس از ورود آنها، او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم. خیلی خوشحال بودیم. در جلسهای که خدمت رهبر معظم انقلاب رسیده بودیم، من این مسئله را مطرح کردم و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکسالعمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم.
رهبری بلافاصله فرمودند: «همین الآن زنگ بزن آزادش کنند!» من بدون چون و چرا زنگ زدم، اما بلافاصله با تعجب زیاد پرسیدم: «آقا چرا؟ من اصلاً متوجه نمیشوم چرا باید این کار را میکردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟» رهبری فرمودند: «مگر نمیگویی دعوتش کردیم؟» بعد از این جمله خشکم زد. البته بعد ایشان فرمودند: «حتماً دستگیرش کنید.» ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. مرام شیعه این است که کسی را که دعوت میکنی و مهمان توست، حتی اگر قاتل پدرت باشد، حق نداری او را آزار بدهی.»
آری این سیره یک رهبر شیعه در به کاربستن جوانمردی و رفتار یک سرباز در اطاعت از ولی خویش است.
اهمیت زبان فارسی و اهتمام ویژه به آن همیشه یکی از دغدغههای مهم حضرت آیتللهالعظمی خامنهای هم در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و هم در سالهای پس از پیروزی آن بوده است. از همین رو انتشارات انقلاب اسلامی به کوشش دکتر «محمدحسین مقیسه» گوشهای از دیدگاههای ادبی رهبر معظم انقلاب را بازتاب داده است. کتاب «امین زبان و ادب فارسی»، مجموعه بیانات و راهکاریهای عملی و علمی معظمله در زمینه موضوع زبان فارسی است که توجه ویژه ایشان به این زبان را نشان میدهد. این کتاب ارزشمند از هفت فصل تشکیل میشود و ابتدا از بیانات رهبر معظم انقلاب درباره ویژگیهای زبان فارسی شروع میشود و در ادامه بیانات رهبری درباره تاریخ زبان و ادبیات فارسی، حال و روز زبان فارسی، موانع، سستیها و راهکارها، وظایف رسانهها و سازمانها، شیفتگان زبان و ادبیات فارسی، آموزش و گسترش زبان و ادبیات فارسی در ایران و جهان، زبان فارسی و ویرایش و درواژهها از منظر رهبر معظم انقلاب را شرح میدهد.
رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۸۴ به همراه شهید «حاجقاسم سلیمانی» در منزل خانواده شهیدی در کرمان حضور پیدا کردند. در این دیدار داماد بزرگ خانواده شهید از رهبر معظم انقلاب درخواست میکنند که ایشان را در قیامت شفاعت کنند.
رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «ما چهکارهایم که شما را شفاعت کنیم؟» و بعد با اشاره به پدر و مادر شهید، میفرمایند: «این خانم باید من و شما را شفاعت کند، این آقا و این خانم...» داماد خانواده میگوید: «نه حاجآقا! قول بدهید! امشب باید به ما قول بدهید!» رهبر فرزانه انقلاب با اشاره به سردار سلیمانی، میفرمایند: «این آقای حاجقاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند، انشاءالله.» حاجقاسم سرش را پایین میاندازد. داماد خانواده شهید میگوید: «بعد از آن دیدار، حاجقاسم را ندیدم تا ماه رمضان که طبق هر سال سردار یک شب به بچههای جبهه و جنگ، افطاری میدهد. آن سال وقتی برای افطاری رفتم، همان جلوی در، از حاجی قول شفاعت خواستم. سردار سلیمانی کتمان کرد و میخواست شانه خالی کند، که گفتم: «حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمانها میگویم آقا درباره تو چه گفتند!» حاجقاسم که دید اگر قول ندهد، همه را خبر میکنم؛ لبخندی زد و گفت: «باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را درنیاور!»
انتظار، یعنى دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگى بشر! دورانى خواهد رسید که قدرت قاهره حق، همه قلههاى فساد و ظلم را از بین خواهد برد.
بشریت که با عطش تمام، منتظر امام زمان(عجالله تعالى فرجهالشریف) است و مىخواهد مهدى موعود بیاید و چشم انتظار آن حضرت است، براى این است که او بیاید تا دنیا را از عدل و داد پر کند.
این است آن پیامى که انقلاب اسلامى براى دنیا دارد و خودش هم متعهد و متکفل آن است. انتظار فرج، انتظار دست قاهر قدرتمند الهى - ملکوتى است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطره ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگى مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛ انسانها را بنده واقعى خدا بکند.
انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن براى اینکه کار به خودى خود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است. انتظار آمادگى است.
گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله خامنهای پیرامون امام زمان(عج)