«نتانیاهو» بر اساس وعدههای انتخاباتی خود مترصد الحاق کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی است؛ امری که علاوه بر یک وعده انتخاباتی، طرحی در راستای تکمیل پروژه معامله قرن است. در وهله اول صهیونیستها به دنبال الحاق منطقه «ج» هستند. منطقه «ج» شامل آن دسته از شهرهای کرانه باختری میشود که به لحاظ اداری و امنیتی زیر نظر رژیم صهیونیستی باقی میمانند. حدود 60 درصد وسعت کرانه باختری بهعنوان منطقه «ج» و در اختیار صهیونیستهاست.
حال این سؤال مطرح میشود که آیا صهیونیستها اهداف دیگری را نیز مد نظر قرار دادهاند؟
در ظاهر، الحاق کرانه باختری وعدهای انتخاباتی از سوی نتانیاهو بوده است؛ اما آنچه در نهان پیگیری میشود، امری خارج از یک وعده انتخاباتی است. طبق برنامهریزی صورتگرفته، بخشهایی از کرانه باختری، یعنی مناطقی که در اختیار مالکیت فلسطینیها اما همچنان دارای مناقشه است، باید به رژیم صهیونیستی اعطا شود؛ بنابراین در وهله اول نتانیاهو همچنان برای اجرای معامله قرن، هرچند به صورت محدود، مشتاق است؛ این درحالی است که پروژه معامله قرن فعلاً با شکست مواجه شده و نتانیاهو به دنبال این است که حداقل در مقطع کنونی بخشی از آن را از بُعد سرزمینی اجرا کند.
کرانهباختری سرشار از منابع آبی است و همین عاملی برای طمع صهیونیستها برای دستاندازی به این منطقه است؛ درواقع، طرح رژیم صهیونیستی برای اشغال کرانه باختری بر اساس طرح الحاق جولان است.
رژیم صهیونیستی به دنبال این است که با الحاق کرانه باختری، برای همیشه امکان تشکیل کشور مستقل فلسطینی را از بین ببرد؛ زیرا در مقطع فعلی فقط کرانه باختری و غزه دو منطقه کاملاً فلسطینی دانسته میشوند و با اشغال 60 درصد آن، عملاً شهرکهای غیرقانونی که اشغالگران در این مناطق ساخته بودند، به رسمیت شناخته خواهند شد.
طرح الحاق کرانه باختری را باید بر اساس شعار «از نیل تا فرات» صهیونیستها دانست؛ بنابر راهبردی که صهیونیستها برای خود ترسیم کردهاند، ابتدا باید سرزمینهای فلسطینی اشغال شوند سپس سایر مناطق پیرامونی در کشورهای دیگر هم به سرزمینهای اشغالی الحاق شوند.
در کنار این اهداف و مسائل ممکن است الحاق کرانه باختری چالشهایی نیز برای صهیونیستها به همراه داشته باشد؛ دو چالش اصلی که میتواند گریبانگیر آنها باشد، عبارتند از:
الفـ شروع انتفاضه فلسطینی: روزنامه «هاآرتص» ضمن بررسی چالشهای این اتفاق مینویسد: «خسارتهای احتمالی این طرح بسیار سنگین خواهد بود و اجرای آن با خشم گستردهای مواجه میشود که هماکنون نشانههای آن مشخص شده است و احتمال شکلگیری یک انتفاضه وجود دارد.»
بـ تنش با سایر کشورها: از زمان وعده نتانیاهو برای الحاق کرانه باختری، بسیاری از کشورها بهویژه اردن، موضعگیری کردند. «عاموس گیلعاد» در مقاله خود در روزنامه «یدیعوت اخرونوت» نسبت به این اقدام واکنش نشان داده است و مینویسد: «الحاق کرانه باختری ضربهای برای اسرائیل است که خسارت شدیدی به امنیت آن وارد میکند؛ زیرا سابقاً یکی از مشکلات اسرائیل تأمین امنیت در مرزهای شرقی بود؛ اما امروز اردن به همپیمان اسرائیل تبدیل شده است و عمق استراتژیک برای امنیت آن به شمار میرود و الحاق کرانه باختری به این روابط لطمه وارد میکند.»
محمدرضا فرهادی
فروپاشی اتحاد امارات و عربستان
العهد: با وجود اینکه حمایتهای ظاهری مسئولان امارات از عربستان در مسئله یمن ادامه دارد، اما آنچه در واقعیت شاهد هستیم، مسئله دیگری است که عبارت است از درگیری هولناک نیروهای اماراتی و عربستانی در عدن. این امر جایی برای تردید باقی نمیگذارد که ائتلاف «محمدبنزاید» و «محمدبنسلمان» در یمن به پایان رسیده است. تحولات اخیر، اهداف واقعی و برنامههای پشت پرده و متناقض عربستان و امارات و مزدوران داخلی آنها علیه منافع مردم یمن، حاکمیت، وحدت و ثبات این کشور را نمایان کرد. پنج سال از مقاومت یمنیها گذشته است و این مقاومت به ازهمگسیختگی ائتلاف متخاصم منجر شده است و به یاری خدا، همین مقاومت عوامل پیروزی نزدیک را ایجاد میکند.
رؤیایی که به کابوس تبدیل شد
القدس العربی: کاهش قیمت نفت و در پی آن دریافت وامهای خارجی و داخلی، دو عامل اصلی است که به جمع شدن بساط طرحها و برنامههای بزرگ «محمدبنسلمان» ولیعهد عربستان منجر شده است؛ طرحهایی که زمانی برنامه اقتصادی و سیاسی او برای ملت این کشور بودند و به آنها وعده اشکال مختلف آسایش و بهره بردن از این طرحها در دوره حاکمیت خود را داده بود؛ اما امروز آنچه بنسلمان «رؤیا» یا «چشمانداز» مینامد، به تصمیمات ریاضتی تبدیل شده که هشداردهنده روزهای دشواری برای این کشور است.
تازهترین شگرد ترامپ
آبزرور: سیاست خارجی توجه چندانی را در کمپینهای انتخابات آمریکا به خود اختصاص نداد. درباره این حوزه در حد چند دقیقه در مناظرههای انتخابات درونحزبی دموکراتها بحث شد، اما این برای قبل از شیوع کرونا ویروس بود. در حال حاضر، احساسات ضد چین، اولویت اولیه «دونالد ترامپ» برای تثبت جایگاهش در کاخ سفید از طریق انتخابات را تشکیل میدهد، آن هم در شرایطی که جایگزین کارآمدی وجود ندارد. مانور روی وضعیت اقتصادی، آن طور که رئیسجمهور آمریکا انتظار دارد، یا مانور روی واکنش دولت او به شیوع کرونا با توجه به تلفات انسانی بسیار بالا، غیرممکن به نظر میرسد؛ چینهراسی اما جذابترین گزینه کنونی به شمار میرود؛ چراکه میتواند هر دو ناکامی را توجیه کند.
نتیجه معکوس
شورای آتلانتیک: دولت ترامپ با تلاش برای مجبور کردن سایر کشورها به پیوستن به کمپین «فشار حداکثری»، تحریمها را به عنوان ابزاری در خدمت سیاست خارجی آمریکا تضعیف کرده است. تحریمها، مانند آنتیبیوتیکها، در صورت استفاده بیش از حد، کارایی خود را از دست میدهند. دولت آمریکا به دلایل متعدد نتوانسته است از تحریم بر ایران نتیجه بگیرد و راهبرد فشار حداکثری نتیجه معکوس داده است.
دیکته تهران به واشنگتن
المیادین: ایران در اوج تهدیدات آمریکا، با اعزام کشتیهای خود به ونزوئلا و چین ثابت کرد سلطان دریاها و آبراههاست. ایران کشوری نیست که قدرت و نفوذش فقط در خلیجفارس باشد، بلکه به قدرتی بزرگ در سطح جهانی تبدیل شده است و میداند چگونه باید رفتار کند. ایران کشوری است که خواستهاش را به آمریکا دیکته میکند و از این پس چنین کشوری و دوستان چنین کشوری قابل محاصره و تحریم نیستند. این کشور محاصره و تحریم خود را پشت سر گذاشت و با اقدامات اخیر در پی آن برآمد تا پس از ربع قرن تروریسم اقتصادی و سیاسی آمریکا، عزت و کرامت اقتصادیاش را بازیابد. ایران همپیمانان خود را رها نمیکند؛ خواه در سوریه باشند و خواه در آمریکای جنوبی.
پس از امضای برجام بین ایران و قدرتهای جهانی، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۲۲۳۱ را به تصویب رساند که بر اساس آن محدودیتهای قبلی سازمان ملل در زمینه فروش سلاحهای متعارف به ایران بعد از گذشت پنج سال، یعنی در اکتبر ۲۰۲۰، به پایان خواهد رسید. لغو تحریمهای تسلیحاتی یکی از کمترین انتظاراتی است که ممکن است جمهوری اسلامی از قبال برجام، بعد از خروج آمریکا از برجام و اعمال مجدد تحریمها، منتفع شود که این امر میتواند موضع طرفداران حضور در برجام را نیز تقویت کند.
امضاکنندگان برجام نسبت به رفع تحریمهای تسلیحاتی مواضع متفاوتی دارند؛ منطق رفتاری کشورهای اروپایی بر حسب محوریت حفظ برجام و تلاش برای ادامه مسیر دیپلماتیک قابل ارزیابی است. اروپاییها دچار معضلی دوگانه شدهاند؛ اگر از آمریکا جانبداری کنند، با خطر اقدام راهبردی ایران روبهرو خواهند شد؛ ایران صریحاً اعلام کرده است در صورت عدم رفع تحریمهای تسلیحاتی سازمان ملل، از برجام یا از انپیتی خارج میشود. از طرف دیگر مخالفت با آمریکا به همان اندازه میتواند وخیم باشد؛ چون امکان دارد آمریکا اقدامات تنبیهی را علیه آنها وضع کند و روابط فراآتلانتیکی بیش از گذشته تیره شود. اروپا هنوز امیدوار است تهران و واشنگتن به میز مذاکره برگردند و موضوع را به گونهای مدیریت کنند که دیپلماسی از ریل خارج نشود. در این زمینه بزرگترین نگرانی اروپا انتقال تسلیحات ایران به گروههای مقاومت است که این امر به تهدید متحدان اروپا منجر شود؛ اما با توجه به سایر قطعنامههای شورای امنیت - قطعنامه ۲۲۱۶ درباره یمن و قطعنامه ۱۷۰۱ درباره لبنان - انتقال تسلیحات به حزبالله و انصارالله ممنوع شده است و تحریمهای تسلیحاتی ایران از سوی اروپا در سال ۲۰۰۷ نیز حداقل تا اکتبر ۲۰۲۳ باقی خواهند ماند.
از سوی دیگر، ایالات متحده در قالب سیاست فشار حداکثری به دنبال تمدید تحریم تسلیحاتی ایران است؛ کاخ سفید به دنبال بازگشت فوری تحریمهای سازمان ملل است که این امر ممکن است ایران را به خروج از انپیتی یا برجام وادارد؛ این در شرایطی است که چین و روسیه به عنوان متحدان سنتی و منتفعان لغو تحریمها با این امر مخالفت خواهند کرد و انگلیس بعد از برگزیت احتمالاً اجازه میدهد تحریمهای تسلیحاتی لغو شود، اما محدودیتهای خودش را وضع خواهد کرد.
از سویی، ایران با توجه به محدودیتهای مالی و اتکا به تسلیحات بومی، بعید است خرید تسلیحاتی چندانی انجام دهد؛ همچنین با توجه به ساختار منطقه و ارتباط چین و روسیه با سایر کنشگران منطقه، بعید است آنها سلاحی راهبردی را در اختیار ایران بگذارند که خطر زیادی را برای کشورهای غربی و متحدان منطقهای آنها ایجاد کند.
بر این اساس آنچه در پایان به نظر میآید، این است که امکان استفاده آمریکا از ابزار شورای امنیت برای جلوگیری از رفع تحریمهای تسلیحاتی ایران به سبب وتوی روسیه و چین، وجود ندارد؛ کما اینکه آمریکا دیگر عضو نیست و از نظر حقوقی، حق استفاده از مکانیسمهای درونبرجامی برای محدودسازی ایران را ندارد.
یعقوب قلندری