از وصایای وجود مقدس نبی مکرم اسلام(ص) به امیرالمؤمنین امام علی(ع) این است که آن حضرت(ص) فرمود: «یا علی، سه چیز است که اگر انسان با آن سه خدا را ملاقات کند، از بهترین مردم خواهد بود؛ اول، اینکه کسی که آنچه را خداوند متعال به عنوان تکلیف برای انسان تعیین کرده است، اتیان کند و به آن پایبند باشد، از عابدترین مردم خواهد بود؛ دوم، اینکه کسی که از محرمات الهی پرهیز کند، از پرهیزکارترین مردم خواهد بود؛ سوم، اینکه کسی که به آنچه خداوند متعال به او روزی داده است، قانع باشد، از قانعترین مردم خواهد بود.»
آرزوی همه این است که جزء بهترین انسانها باشند. ملاکهایی که رسول اکرم(ص) به امیرالمؤمنین(ع) بیان میکنند، در سه جمله خلاصه میشود؛ یعنی کسی که با این سه ویژگی دنیا را ترک کند و وارد سرای آخرت گردد، جزء بهترین انسانها خواهد بود؛ بنابراین، راهها به سوی انسان باز است. خداوند متعال، انبیا و اولیا را برای راهنمایی انسان فرستاده است، حتی در عصر غیبت نیز هادیان و راهنمایانی وجود دارند که مسیر را به انسان نشان بدهند و اگر انسان از این فرصت استفاده نکند، کوتاهی از خود اوست؛ گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟ بنابراین، انسان باید در پرتوی هدایت هادیان و راهنمایان راه را از چاه تشخیص بدهد و بفهمد که راه سعادت کجاست و راه شقاوت و بدبختی کجاست؟ خداوند متعال فرموده است: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»؛ ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس باشد.اولین ملاکی که حضرت رسول اکرم(ص) برای بهترین مردم شدن معرفی میکند، پایبندی به بایدها و انجام واجبات است. انسان اگر به وظیفه و تکلیف خود به نحو احسن عمل کند، هنگام ملاقات با پروردگار جزء بهترین مردم خواهد بود؛ همان طور که اگر انسان در دنیا کاری را که به عهدهاش گذاشته شود، به نحو احسن انجام بدهد، احترام و تکریم میشود.
در طول تاریخ، مکاتب و ادیان مختلفی به وجود، برای خود هیمنه علمی درست کردند و به قصد هدایت انسانها دستورالعملهایی صادر کردند؛ برخی با اسباب وحی این کار را انجام دادند، برخی دیگر با استفاده از تجربیات و دریافتهایی مختصر و ناقص از علوم دینی و همچنین با استفاده از آزمایش؛ اما آنچه در این مکاتب علمی یافت نمیشود، شجاعت در اظهارات علمی و به مناظره طلبیدن هر مکتبی در این کره خاکی است؛ به عبارتی، علمای هیچ مکتبی نمیتوانند با جرئت و جسارت بر یافتهها، توصیهها و دستاوردهای علمی و فکری خود پافشاری کنند، حتی مخالفان را به مطالعه و اندیشه بدون محدودیت درباره خودشان توصیه کنند.
دین اسلام تنها دین و مکتب علمی است که این شجاعت را دارد و از هیچ دقت علمی دور نمیشود و همه انسانها، چه موافق و چه مخالف را به مطالعه، تجربه، اندیشه و مباحثه فرامیخواند. علمای این مکتب تاکنون از هیچ بحث علمی شانه خالی نکردند و همیشه برای دفاعیات علمی و عقلی از اسلام، در میدان مباحثه و مناظره حاضر بودند؛ دلیل این شجاعت و جرئت چیزی نیست جز تکامل دین از هر نظر. آنانکه مخالف دین هستند، هیچوقت نتوانستند در میدان مناظره پیروز باشند؛ سوای آنکه همیشه از مباحثات علمی با مسلمانان، خصوصا اهل مکتب فرار کردند.
علمای شیعه خود را شاگردی کوچک در مکتب امام صادق(ع) میدانند و در هر بحث علمی به این شخصیت الهی و علمی بالیدند و خود را در برابر علوم ایشان ذرهای معلق در آسمان لایتناهی و خورشید فروزان امامت و ولایت میخوانند. در تاریخ 250ساله امامت آشکار اهل بیت(ع)، روزهای کمی بود که فرصتی برای علمآموزی و اسلامشناسی مسلمانان پیش آمد. دشمنان اسلام و انسانیت در طول این سالها با محدود کردن اهل بیت(ع)، مردم را از علوم حقیقی دور کردند و نگذاشتند مسلمانان از محضر نورانی امامان بهره کافی شیعه ببرند؛ این قدرت و اطمینان اهل مکتب به دلیل اتصال علوم اهل بیت(ع) به آسمانهاست؛ در واقع پیامبر اسلام(ص) آمد تا بیاموزاند؛ آغازگر اسلام نیز کلمه «إقرأ» بود؛ اما ناکثان همیشه با علمآموزی مخالف بودند و دست مردم را از دامان علوم اصیل دینی کوتاه میکردند. پیامبر(ص) به اباذر میفرمایند: «ای اباذر، طالب علم را خدا و ملائکه و پیامبران دوست میدارند. علم را دوست نمیدارد، مگر انسان باسعادت؛ پس خوشا به حال طالب علم در روز قیامت.»
زندگی امام صادق(ع) مملو از علم و علمآموزی بود. ایشان و پدر بزرگوارشان در فرصت کوتاه بهدستآمده در اختلاف بنیعباس و بنیامیّه مردم را با علوم اسلامی آشنا کردند و به همین دلیل با غضب دشمنان خدا روبهرو شدند و مانند اجداد مطهرشان به شهادت رسیدند. امام صادق(ع) در ۱۷ ربیعالاول سال ۸۳ قمری در مدینه به دنیا آمدند و در 25 شوال سال ۱۴۸ قمری، در ۶۵ سالگی به شهادت رسیدند. (الارشاد، ج ۲، ص۱۸۰) حیات امام صادق(ع) با خلافت ده خلیفه آخر بنیامیه، ازجمله عمربنعبدالعزیز و هشامبنعبدالملک و دو خلیفه نخست عباسی، سَفّاح و منصور دوانیقی همزمان بود. (شهیدی، زندگانی امام صادق(ع)، ص ۴)
از سال 129 تا 132 هجرى كه عباسیان روى كار آمدند، فرصت کوتاهی برای فعالیتهای علمی امام(ع) به وجود آمد که در حیات هیچ یک از امامان شیعه دیده نشد. (سیرى در سیره ائمه اطهار، ص 157) امام صادق(ع) در این فرصت پایههای علمی مکتب شیعه را محکم کردند؛ البته در کنار این فعالیتهای علمی، با مدعیان دینمداری و فرقههای متعدد، از متکلمان دروغین گرفته تا زنادقه حتی غالیان که در حق امامان شیعه غلو میکردند، مبارزههای مستمری داشتند؛ به عبارتی، امام صادق(ع) بنای خود را در فعالیتهای علمی مبارزه با افراط و تفریط گذاشتند. ایشان شاگردان متعددی داشتند؛ از خواص اماميه گرفته تا طيفهای متنوع عامه، از متکلم و فقيه تا مقری، محدث، رجالی و... از اقصى نقاط ماوراءالنهر تا مغرب شاگردانی در محضر ایشان زانو میزدند. شيخ مفيد تعداد شاگردان حضرت را بالغ بر چهارهزار نفر میداند. (الارشاد، ج 2، ص 179) «رجال» کشی و دیگر کتب رجالی نام شاگردان ایشان را بردهاند. (کشی، ص 275 و قاموس الرجال، ج 3، ص 416)
از بحثهاى داغ آن روز، بحثهاى كلامى بود. متكلمان در اصول عقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا، نبوت، حقیقت وحى، شیطان، توحید، ثنویت، قضا و قدر، جبر و اختیار و... بحث مىكردند. جبریه، مشبهه، تناسخیه و... از مکاتب کلامی آن عصر بودند؛ همچنین از خطرناکترین طبقههاى این عصر، ظهور زنادقه بود؛ آنها طبقه متجدد و تحصیلكرده آن عصر بودند كه با زبانهاى زنده آن روز، یعنی سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند؛ در رأس این گروه افرادی از قبیل ابنابىالعوجا، ابوشاكر دیصانى حتى ابنمقفع قرار داشتند. امام صادق(ع) در کنار این مبارزات، با غالیان هم میجنگیدند و شیعیان را از آنان دور میکردند. شیعه مکتب خود را جعفری نامیده است؛ زیرا امام صادق(ع) در طول ۳۴ سال امامت خود با مجاهدتهای علمی و دينی، شريعت حضرت محمد(ص) و مكتب تشيع را احيا كردند و مانع صدمه وارد شدن به مکتب شيعه و فراموشی اسلام ناب محمدی شدند.
رسول ایمانی
در میان بحثهای کرونایی آنچه بیشتر به چشم آمد، فاصله عمل انسانها از دین و آداب دینی بود. در این روزها، برعکس کسانی که جاهلانه میخواهند دین را تضعیف کنند، بیشتر انسانها به لزوم رعایت دستورهای دینی اعتراف میکنند. خداوند خالق انسان است و میداند چه سبکی برای زندگی او طراحی کند تا در سلامت کامل بتواند به امور اخروی خود مشغول باشد. آنهایی که احکام اسلام را مربوط به گذشته میدانند و آن را در برابر علم امروزی قرار میدهند، باید ببینند دستورهای اسلام چقدر میتواند در این روزها کمک انسان باشد، از مشکلات مادی، معنوی، بیماری، درد و رنج نجاتش دهد و از خواب غفلت بیدارش کند. وقتی دستورهای اسلامی میگوید از طعام حلال و پاکیزه بخورید(مائده/ ۸۸)، با شناخت کامل این دستور را میدهد و انسان را نیز برای انجام آن توانا میبیند؛ البته حلال و پاکیزه خوردن در معنای وسیع به کار میرود؛ وقتی میگویند حلال، یعنی از یک سو ذبح شرعی حیوانات حلالگوشت و شرایط تزکیه و آداب ذبح رعایت شود و از سوی دیگر درآمد حلال بدون دستاندازی به حق خداوند و بندگان خدا و همچنین پاک از مال تخمیسشده باشد.
از سویی اسلام دستور میدهد سرخود حلال را حرام و حرام را حلال نکنند؛ خداوند در آیه ۸۷ سوره مائده میفرماید: «اى اهل ايمان، چيزهاى پاكيزهاى را كه خدا براى شما حلال كرده، بر خود حرام نكنيد، و [از حدود خدا] تجاوز ننماييد؛ يقيناً خدا متجاوزان را دوست ندارد.» تجاوز از حدود خدا یعنی از آنچه خداوند دستور داده است، سر باز بزنیم و به آنچه از ماهیتش خبر نداریم، رو بیاوریم. آری مشکلات انسان همان وقتی شروع شد که از حدود خدا خارج شد و به میل خود رفتار کرد؛ این تجاوز از حدود در هر زمینهای که باشد، خطاست و انسان را بیشتر در گرفتاریها فرومیکشد.
«مفضلبنعمر» از حضرت ابیعبداللّه، امام صادق(ع) نقل کرده است: «مؤمن را به این خاطر مؤمن میگویند که در دنیا و آخرت برای غیر دعا نموده و از آنها شفاعت میکند، پس حقتعالی نیز دعایش را مستجاب و شفاعتش را قبول میکند.» همچنین میفرمایند: «رسول خدا(ص) فرمودند: کسی که برادر مؤمنش را با کلمهای که به واسطهاش اظهار لطف مینماید، اکرام کرده یا حاجتش را برآورد یا حزن و اندوهی را از او بر طرف کند، پیوسته در ظل حمایت حقتعالی بوده و تا مادامی که به اکرام و برآوردن حاجت او مشغول است، رحمت حقتعالی بر او نازل میگردد.»
سپس فرمود: «آیا خبر بدهم شما را که چرا به مؤمن، مؤمن میگویند؟ جهتش آن است که مردم او را بر نفس و مال خود امین و مطمئن میدانند. آیا خبر بدهم شما را که چرا به مسلمان، مسلمان میگویند؟ سببش آن است که مسلمان کسی است که مردم از دست و زبانش سالم باشند. آیا خبر بدهم شما را از مهاجر که چرا به او مهاجر میگویند؟ جهتش آن است که مهاجر کسی است که از وادی سیئات و قبایح هجرت کرده و از آنچه بر او خدا حرام فرموده، دوری میگزیند.»
سپس فرمودند: «کسی که مؤمنی را دفع کرده تا به این وسیله او را ذلیل و خوار نماید، یا لطمه و سیلی به او زند، یا امر مکروهی را به او وارد نماید، فرشتگان وی را مورد لعن و نفرین قرار میدهند تا مادامی که آن مؤمن را خشنود کرده و حقش را ترمیم نموده و توبه و طلب آمرزش نماید.»
پس از آن فرمودند: «بر حذر باش از تندی به کسی؛ زیرا شاید او مؤمن بوده و شما مطلع نباشید و بر شما باد به نرمی و آرامی و فرار از سلاح شیطان؛ چه آنکه چیزی نزد خدا محبوبتر از آرامی و نرمش نمیباشد.» (عللالشرایع، ج ۲، ص ۶۷۱ـ۶۶۹)