فرهاد مهدوی/ دولت اوباما «خبر خوب» را اعلام و «خبر بد» را پنهان کرد! این اولین واکنش جمهوریخواهان به یک مبادله تاریخی در 27 دی ماه 1394 است. آزادی چهار زندانی آمریکایی از ایران که به جرم جاسوسی در ایران بازداشت شده بودند، دارای راز و رمزهای بسیاری است که گشودن هر یک از آنها هزینههای سیاسی را برای آمریکا به دنبال دارد؛ اما گویا ایران تعهد داده است که به سبب شرایط ویژه آمریکا از این پرونده برگی افشا نشود و ابعاد آن، هم برای مردم ایران و هم مردم آمریکا پنهان بماند. اینکه آمریکاییها راضی نیستند از آن رازها سخنی به میان آید مشخص است؛ اما اینکه چرا در قبال این پیروزی مردم ایران باید سردرگم باشند و از آن مطلبی ندانند، جای سؤال است! باید ابعاد این مسئله برای مردم کشورمان مشخص شود که چگونه فرزندان این مرز و بوم، آمریکاییها را وادار کردند پس از چهار دهه پولهای بلوکهشده ایران را همراه با جریمه دیرکرد بپردازد، مردم ایران حق دارند که بدانند تفاوت یک مذاکرهکننده انقلابی با یک دیپلمات صرف در چیست؟ مردم جهان نیز باید بدانند که آمریکاییها با استفاده از تاریکی شب و با هواپیمای جت چگونه صندوقهای پول را در نهایت انفعال و با قبول تمام شرایط به ایران تحویل دادهاند. اما افشای این ماجرا در داخل ایران هم مخالفانی دارد که این مقال جای توصیف و تشریح آن نیست!
افشا نشدن ابعاد این مبادله شرط آمریکاییها بوده است؛ اما اینکه چرا ایران اینگونه برای آمریکا رازداری میکند را کسی نمیداند.
جت ناشناس در فرودگاه مهرآباد
لحظه تاریخی اجرایی شدن برجام فرصتی بود که دولتمردان آمریکا یک موضوع دیگر را در سایه برجام دنبال کنند تا از غفلت رسانهها و افکار عمومی، به یک هدف دیگر که برای آنها مهم بود دست یابند؛ اما چون مذاکرهکنندگان و ناظران این برنامه با برجام تفاوت داشتند، تمام مسیرهای آمریکا به فریبها و حیلههای دیپلماتیک مسدود شد و حتی مسئولان این پرونده از هر گونه تداخل برجام به این پرونده جلوگیری کردند و در مواردی که مسئولان دیپلماتیک کشور خواستار رایزنی برای آزادی زندانیان در قبال وعدههای نسیه آمریکا بودند، زیر بار نرفتند و به سبب حیلههای آمریکا خواهان تحویل دستی پولها از طریق صندوقهای پول شدند و جت آمریکایی به صورت شبانه ارزهای خارجی را به ایران آورده و از این بابت تا اطمینان حاصل نشد، اجازه سوار شدن زندانیان به هواپیما داده نشد و آمریکا که از افشای این معامله میترسید، به دنبال آن بود که معامله در دو سطح پول نقد در محل و گشایش اعتبار در آینده انجام شود. به این ترتیب، 400 میلیون دلار پول نقد به دور از چشم مسئولان دیپلماتیک به ایران منتقل شده و دولت آمریکا متعهد میشود مابقی پول ایران را پرداخت کند و برای اولین بار پس از شروع مذاکرات ایران با آمریکا، اموال بلوکهشده ایران بدون اما و اگر و حتی بدون وساطت بانکها و دستگاههای نظارتی، آن هم به صورت دلار در اختیارش قرار میگیرد. جالب آنکه تا پیش از این دولت آمریکا سعی داشت داراییهای ایران را از طریق باز کردن اسناد اعتباری پرداخت کند، نه به صورت دلار که ایران با این موضوع مخالفت میکند.
ماجرای 400 میلیون دلار
ماجرای مبلغ درخواستی ایران از آمریکا به ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد که آمریکا 400 میلیون دلار از داراییهای ایران را که قرار بود به شکل محمولههای سلاح تحویل ایران شود، بلوکه کرد. حالا ایرانیها در این مبادله تمام 400 میلیون دلار را به علاوه یک میلیارد و 300 میلیون دلار بابت بهره تأخیر از آمریکا طلب میکنند.
نزاع بر سر باجدهی!
اکنون جنگ میان دموکراتها و جمهوریخواهان بر سر موضوع نحوه آزادی این جاسوسها است. استدلال جمهوریخواهان این است که پرداخت این مبالغ به ایران نوعی باجدهی به ایران بوده است؛ آنها به دنبال این هستند که دستیابی ایران به حق خود پس از 40 سال را غیر قانونی و نامشروع جلوه دهند و از سوی دیگر، دموکراتها آزادی زندانیان را مهمتر از پولهای بلوکهشده میدانند و آن را باجدهی به ایران نمیدانند.
منافع این مبادله
در جریان این مبادله که به اعتقاد ما یک معامله دو سر سود به شمار میرود، ضمن اینکه دولت آمریکا توانست از فشارهای ناشی از زندانی شدن چند جاسوس رهایی یابد، برای کشور ما هم در وضعیت فعلی و آینده منافعی را به دنبال داشته است که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱ـ عدهای از زندانیان ایرانی در بند آمریکا که به هیچ وجه امکان آزادیشان وجود نداشت، به این وسیله آزاد شدند.
۲ـ پولهای بلوکهشده ایران همراه با سود آن دریافت شد و نمونهای از دیپلماسی و چانهزنی انقلابی برای گرفتن حق کشور به مدیران سیاسی و مردم کشورمان نشان داده شد.
۳ـ مدیریت صحیح این موضوع سبب ایجاد شکاف و درگیری میان دو حزب جمهوریخواه و دموکرات شده و بیاعتمادی آنها را به یکدیگر در امر حکمرانی افزایش داده است، به گونهای که یکی از موضوعات مهم در مناظرات انتخاباتی توانایی ایران در گرفتن حق خود در خلال آزاد کردن چند جاسوس است. بیشک به طور قطعی نمیتوان نتیجه انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا را پیشبینی کرد؛ اما همواره پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حادثه غیرمنتظرهای در ماه اکتبر رخ میدهد و شاید این بار ماجرا مربوط به رسوایی پرداخت پول به ایران باشد.
۴ـ هزینهدار کردن هرگونه فعالیت جاسوسی در ایران این پیام را برای سازمانهای جاسوسی جهان دارد که به راحتی وارد حوزههای حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران برای فعالیتهای جاسوسی نشوند.
۵ـ یکی دیگر از پیامهای این مبادله این است که آمریکا و کشورهای غربی باید در قبال بقیه جاسوسانی که دستگیر شدهاند هزینههای بیشتری بپردازند.
۶ـ الگوگیری کشورهای دیگر از نحوه مقابله با شیطان بزرگ یکی دیگر از پیامدهای مثبت این امر است؛ زیرا با این شیوه آنها خواهند دانست که در مقابل شیطان بزرگ نه تنها نباید از موضع ضعف، بلکه باید از موضع قدرت وارد شد و آن را وادار به عقبنشینی کرد.
۷ـ در صورت برجسته شدن این موضع برخی از حقارتهایی که آمریکاییها به دنبال تحمیل آن بر ایران بودند به خود آنها برگردانده میشود و مردم کشورمان در خواهند یافت که ماجراهایی چون عقبنشینی ایران از مواضع خود تنها یک جنگ رسانهای و به دلیل عملکرد ناصواب و غیرشجاعانه گروهی معدود است.
۸ـ پیشگیری از نفوذ دشمنان در پسابرجام نیز یکی از برکات این مبادله عزّتمندانه است؛ زیرا پس از برجام افراد مختلفی وارد فضای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور شدهاند و حتی تا نزدیکترین کرسیها به برخی از مقامات کشورمان رسیدهاند، بازداشت، زندانی کردن و اجرای حکم برای این جاسوسها نشان داد که نهادهای امنیتی به دور از غوغاهای جریانات سیاسی داخلی و حتی فشارهای بینالمللی وظایف خود را انجام میدهند.
۹ـ مسئولان دولتی و ناظران برجام کشورمان باید به این مبادله به مثابه یک الگو برای مقابله با بدعهدیهای آمریکا نگاه کنند تا 80 میلیون نفر پس از شش ماه شاهد بدعهدیهای آمریکا در عمل به وعدههای خود نباشند.
۱۰ـ با مدیریت درست صحنه ارشدترین مسئولان آمریکایی در تور سناریوی مسئولان انقلابی کشورمان به دام افتادهاند و به صورت ناخواسته وارد برنامهای شدهاند که تمام جوانب و خصوصیات آن را ایران تعیین کرده است، آنها حتی حاضر میشوند برخی از قوانین داخلی کشورشان را دور بزنند. استفاده مؤثر از شکافهای حاکمیتی در آمریکا حکایت از آن دارد که با افزایش فشارها بر دولتهای مختلف در آمریکا امکان استفاده از گسلها در میان آنها وجود دارد.
۱۱ـ یکی از تحلیلگران آمریکایی به نام «نوا فلدمن» در اینباره نوشته است: همه مذاکرات و معاملات به اهرم فشار بستگی دارد. گروگانها، شکلی از اهرم فشار هستند و پول و نیروی نظامی نیز همینطورند. اغلب، پرداخت باج کمهزینهترین و مؤثرترین راه برای آزاد شدن گروگانها به شمار میرود. این استدلال نشان میدهد که در صورت افزایش اهرمهای فشار بر آمریکا و سایر بازیگران از سوی نهادهای قدرتمند و کمتر متأثر از ارعابهای بینالمللی امکان افزایش امتیازها وجود دارد، به گونهای که حتی حاضر میشوند برای آن نظریهسازی نیز داشته باشند.
۱۲ـ این ماجرا این نتیجه را نیز در بر دارد که استفاده از ابزار زور و تهدید علیه ایران به پایان رسیده است؛ در این زمینه «اِلی لیک» در وبگاه «بلومبرگ» اشاره دارد که: «وقتی پای ایران به میان بیاید، دیگر نمیشود بیشتر از این کاری انجام داد. در این مبادله آمریکا به دنبال جایگزین پرداخت پول، استفاده از تحریمهای اقتصادی یا تهدید و توسل به زور بود؛ اما کارشناسان نظر دادند که هر دوی اینها به جای آنکه چاقوهای مخصوص جراحی باشند، چاقوهایی کُند هستند.»
۱۳ـ پایان عصر زورگویی آمریکا علیه ایران در این ماجرا به درستی نشان داده شده است؛ زیرا استفاده از این گزینه موضع حامیان نظام را تقویت میکند و به گفته آمریکاییها سبب «تقویت احساسات ضد آمریکایی میشود.»
۱۴ـ یکی از موضوعاتی که آمریکاییها بر آن تأکید دارند، احتمال زنده شدن خاطره رسوایی «ماجرای مک فارلین» است که در دهه هشتاد میلادی دولت (جمهوریخواه) رونالد ریگان پولهایی را به ایران منتقل کرد. در آن زمان دموکراتها اسناد این رسوایی را منتشر کردند و اکنون قضیه بر عکس شده است.
۱۵ـ این قضیه سبب ایجاد بیاعتمادی مردم به دولتمردان آمریکا شد، تا جایی که رئیس مجلس نمایندگان آمریکا تصریح میکند که این موضوع نشان داد چگونه دولت همچنان به گمراه کردن مردم آمریکا درباره مراوده با ایران ادامه میدهد.
نکته پایانی
بیان این ماجرا و دستاوردهای ناشی از آن یادآور سخنان رهبر معظم انقلاب درباره افول آمریکا در ابعاد مختلف است؛ زیرا ایشان همواره در فرمایشات خود تأکید زیادی بر نهراسیدن و جا نزدن در مقابل هیمنه آمریکا دارند؛ معظمله میفرمایند: «هیمنه آمریکا شما را نترسانَد؛ دشمن ضعیف شده است. دشمن اسلام که استکبار است، امروز از همه دورانهاى گذشته این ۱۰۰ سال و ۱۵۰ سال ضعیفتر است. دولتهاى استعمارى اروپا را که مىبینید، گرفتار مشکلات اقتصادى، گرفتار مشکلات سیاسى، گرفتار مشکلات امنیّتى [هستند]. انواع و اقسام مشکلات را امروز دولتهاى استعمارى اروپا دارند. آمریکا بدتر از اینها؛ دچار مشکلات اخلاقى، دچار مشکلات سیاسى، دچار مشکلات شدید مالى و پولى، دچار ضعف حیثیّتِ ابرقدرتى در همه دنیا؛ نه فقط در دنیاى اسلام، [بلکه] در همه دنیا [شده است].» (4/9/1393) این مبادله عزتمندانه نشان میدهد که در صورت ایمان راستین به بیانات فرمانده معظم کل قوا امکان غلبه بر دشمن غدّار وجود دارد.
امام خامنهای همچنین در سخنرانی دیگری در جمع فرماندهان سپاه در دانشگاه امام حسین(ع) از به زانو درآمدن آمریکا در مقابل ایران سخن به میان میآورند و میفرمایند: «امپراتوری نظامی و مالی و تبلیغاتی و سیاسی مسلط بر دنیا ـ یعنی شیطان بزرگ، آمریکا ـ با همه توان، با همه آنچه که در چنته داشت، به میدان نظام جمهوری اسلامی آمد، به میدان انقلاب آمد و خاطرجمع بود که انقلاب را به زانو در میآورد. امروز پس از سی سال، شما نگاه کنید ببینید چه اتفاقی در دنیا افتاده؛ آنها به زانو درآمدند.»
ماجرای زانو زدن آمریکا در مقابل ایران هنوز پایان نیافته و بسیاری از ابعاد آن به دلایلی محرمانه باقی مانده است و مشخص نیست نهادهای امنیتی ایران تا چه زمانی و با چه برنامهای میخواهند بر ابعاد دیگر این قضیه نور بتابانند؛ اما هیئت حاکمه آمریکا بسیار از آن روز هراس دارد که جمهوری اسلامی ایران قسمت بیشتری از این کوه یخ را در معرض افکار عمومی جهان و مردم آمریکا قرار دهد؛ بهلطبع جمهوری اسلامی ایران در هر شرایطی از تمام ابزارهای مشروع برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکند؛ اما اگر دولت اوباما همچنان حاضر نباشد به عهدهای خود در اجرای برجام عمل کند، مسئولان کشور ما هم نباید در این شرایط درنگ داشته باشند و بگذارند فرصت انتخابات آمریکا به پایان برسد. به عبارتی، باید از این امکان بالقوه برای رسیدن به اهداف استفاده شود.