آیت‌الله جوادی‌آملی گفت: ذات اقدس الهي مؤمن را آزاد خلق كرد تا هر كاري در مرز حلال می‌خواهد بکند؛ اما هرگز حق ندارد كاري بكند كه حيثيت او و عزّت، شكوه و جلال او از بين برود، چون آبرو ما حق‌الله است، بيان نوراني امام صادق(سلام‌الله‌عليه) اين است كه هيچ كشوري حق ندارد خودش را ذليل كند، باید بدانید شكوه و عزّت و جلال کشور حق‌الله است.
 علی‎اصغر نصیری ـ عبدالله شمسی/زنان روشنفکر بسیاری در دوره پهلوی دوم، در راه تحقق و پیشبرد اهداف آزادی‏خواهانه و برابری‎خواهانه جریان فمینیسم فعالیت داشتند. اشرف پهلوی، صفیه فیروز، مریم فیروز، مهناز افخمی، فاطمه سیاح، بدرالملوک بامداد، مهرانگیز دولتشاهی، مهرانگیز منوچهریان، فرّخ‎رو پارسا، هاجر تربیت، صدیقه دولت‌آبادی، ایراندخت‌ تیمورتاش و زهرا اسکندری بیات، از جمله زنان برجسته و فعال جریان فمینیسم در دوره پهلوی دوم بودند. 
۱ـ اشرف پهلوی
اشرف پهلوی، فرزند سوم رضاخان در سال 1298 متولد شد. وی تحت نظر مادام ارفع که به دستور رضاخان برای تربیت عمومی فرزندانش به کاخ آورده شده بود، زبان فرانسه آموخت. اشرف همچنین در مدرسه زرتشتی‎ها تحصیل کرد. وی خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی است و همین امر نیز، یعنی تولد اشرف در سایه محمدرضا سبب کم‌توجهی پدر و مادرش نسبت به وی و اطلاق لقب «جوجه اردک سیاه» به وی شده بود. در واقع، دیده نشدن اشرف پهلوی از همان ابتدای تولد، تأثیرات مخرّبی بر شخصیت و رفتار وی در آینده گذاشت. اشرف زندگی زناشویی ناموفقی را تجربه کرد. وی در ابتدا با اجبار پدرش رضاخان با علی قوام، پسر قوام‌الملک شیرازی ازدواج کرد که ۲۰ شهریور 1320 از او طلاق گرفت. اشرف پس از مدتی با احمد شفیق مصری، پسر وزیر دربار فاروق ازدواج کرد و پس از چند سال بدون اینکه رسماً طلاق بگیرد، از وی جدا شد و با مهدی بوشهری ازدواج کرد. بی‌بندوباری، فساد اخلاقی و نیز فساد مالی از ویژگی‎های بارز اشرف پهلوی در ادوار زندگی‌اش است.(۱) ریاست شورای عالی زنان و ریاست سازمان زنان ایران، از مهم‌ترین سِمت‎های اشرف در ارتباط با جریان فمینیسم در ایران است.(۲)
۲ـ صفیه فیروز
صفیه فیروز در سال 1287 در هنگ‎کنگ متولد شد. وی فرزند حاج‌ محمدحسین نمازی و همسر محمدحسین فیروز از شاهزادگان قاجار بود.(۳) او از جمله زنان روشنفکر غربگرا در ایران به شمار می‎آید که در راستای حقوق زنان، به‌ویژه کشف حجاب تلاش کرد. اداره درمانگاه زنان در خلال سال‎های جنگ جهانی دوم، تأسیس انجمن بانوان افسران در سال 1320، شرکت در نشست ژنو به نمایندگی از ایران در سال 1321، فعالیت در سازمان شیر و خورشید، تشکیل شورای زنان در سال 1322، شرکت در کنگره دهلی در سال 1326 و حضور در اجتماع بین‎المللی زنان در نیویورک در سال 1335، از جمله اقدامات و فعالیت‎های صفیه فیروز است.(۴)
۳ـ مهناز افخمی
مهناز افخمی از فمینیست‎های دوره پهلوی دوم بود که در سال 1319، در خانواده‌ای با گرایشات شیخی(۵) در بافت کرمان به دنیا آمد. وی از سوی جدّ پدری‌اش به یکی از شاهزادگان قاجار می‎رسید. پدر وی مجید امیرابراهیمی نیز تحصیلکرده فرانسه، خوشگذران و از اهالی موسیقی بود و نسبت به انجام فرایض دینی، به‌ویژه نماز و روزه بی‎تفاوت بود. مادرش فردوس نفیسی نیز در دوران نوجوانی وی، از پدرش طلاق گرفته بود و در تهران و سپس در آمریکا زندگی می‎کرد. مهناز افخمی پس از طلاق مادرش با وی زندگی کرد.
او تحصیلات ابتدایی‎اش را در مدرسه زرتشتیان گذراند؛ از این رو می‎توان گفت، روش‎های تعلیم و تربیت زرتشتی در شکل‎گیری شخصیتش تأثیرگذار بود. وی در تهران نیز به مدرسه انوشیروان دادگر رفت. دکتر احسان‎الله یارشاطر، بهایی متعصّب دوران پهلوی و نویسنده دایره‌المعارف ایرانیکا، از جمله کسانی است که در جهت‎گیری فکری افخمی تأثیرگذار بود. افخمی در این‌باره می‎نویسد: «در دوران کودکی، دوست مادرم، دکتر احسان‎الله یارشاطر، خیلی کمک می‎کرد. او می‎آمد و یک‌سری کتاب‎ها برایم می‎آورد و تشویقم می‎کرد که کتاب بخوانم...»(۶)
افخمی پس از مدتی زندگی در تهران، با مادرش راهی آمریکا شد و تحصیلات دوران متوسطه خود را در مدرسه سیاتل آمریکا ادامه داد؛ سپس وارد دانشگاه کلرادو شد. به همین دلیل مجبور شد در کنار خانواده‎ای آمریکایی زندگی کند. بالتبع از این طریق نیز سبک زندگی آمریکایی در شخصیت وی تأثیر گذاشت. او در سال 1959 م/ 1338 با غلامرضا افخمی استاد دانشگاه ملی ایران و معاون وزیر کشور(۷) ازدواج کرد. 
مهناز افخمی پس از دانش‌آموختگی و دریافت مدرک فوق‌لیسانس از دانشگاه کلرادو، در سال 1967 م/ 1346 به ایران بازگشت و با سِمت استادیار زبان انگلیسی در دانشگاه ملی ایران مشغول به کار شد.(۸)
وی از جمله فمینیست‎هایی است که در جهت گسترش کشف حجاب در ایران پیشقدم بود و طرح‎ها و پیشنهادهایی را نیز در این‌باره ارائه کرد.
گفتنی است، عناوین، سِمت‏ها و مشاغل مهناز افخمی تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران عبارتند از: عضو شورای عالی بهداشت و تنظیم خانواده در ایران، عضو کمیته عالی رفاه اجتماعی، رئیس هیئت عامل آموزشگاه مددکاری سازمان زنان ایران، عضو مؤسس سازمان انتقال خون، رئیس هیئت‌مدیره جمعیت دختران دانشجو وابسته به سازمان زنان، عضو هیئت‌مدیره بررسی‎ها و نوآوری‎های سازمان‌ها تحت ریاست اشرف پهلوی، نایب‎رئیس هیئت اجرایی حزب رستاخیز ملت ایران، عضویت در هیئت‌امنای دانشگاه‌های فرح پهلوی، کرمان و نیز بنیاد فرهنگی آرشام، عضویت در هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد در سال 1349 و دبیر کل سازمان زنان ایران از سال 1350 به بعد.(۹)
۴ـ مریم فیروز
مریم فیروز، دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما از نوادگان عباس‌میرزا و از مردان مقتدر و سیاستمدار دوره قاجار است که در سال 1292 در کرمانشاه متولد شد. بتول احشمی، مادر وی نیز زنی باسواد و از خانواده‌های سرشناس کرمانشاه بود. (۱۰)مریم فیروز تحصیلاتش را ابتدا در منزل به واسطه معلمانی که پدرش استخدام کرده بود، شروع کرد. مدارس دخترانه ناموس، ژاندارک و دارالمعلمات، از جمله مراکز آموزشی بودند که وی در آنها تحصیل کرد. وی در کنار زبان فارسی به فراگیری دو زبان عربی و فرانسه نیز پرداخت.(۱۱) مریم فیروز همانند بسیاری از فمینیست‎های ایرانی، زندگی زناشویی ناموفقی را تجربه کرد و ازدواج اول وی به طلاق منتهی شد.(۱۲)
 وی پس از برکناری رضاخان از قدرت، با دو هدف از جمله؛ انتقام از رژیم پهلوی و نیز دفاع از حقوق زنان به عضویت حزب توده درآمد و فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد.(۱۳) صادق هدایت، عبدالحسین نوشین، بزرگ علوی و کیانوری، از جمله روشنفکرانی هستند که مریم فیروز با آنها در ارتباط بود.(۱۴) این ارتباطات سرانجام به ازدواج وی با کیانوری منجر شد.(۱۵) همچنین، آشنایی فیروز با بزرگ علوی سبب پیوستن وی به تشکیلات زنان ایران، شاخه زنان حزب توده شد.(۱۶) حضور در انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی با معرفی عبدالحسین نوشین در سال 1324ـ1323 و عهده‎داری مسئولیت کمیسیون هنرهای آن انجمن، برگزاری نمایشگاه‎های نقاشی و جلسات سخنرانی در زمینه فرهنگ ایران(۱۷)، حضور در کنگره اول حزب توده در سال 1323 در سِمت نماینده تشکیلات زنان ایران، شرکت در کنگره زنان در سال 1327 در مجارستان(۱۸)، از جمله اقدامات مریم فیروز در مدت حضور وی در ایران است. وی پس از غیرقانونی اعلام شدن حزب توده و تحت تعقیب و محاکمه قرار گرفتن سران آن، همانند همسرش کیانوری به طور مخفیانه از کشور خارج شد و پس از مدتی اقامت در ایتالیا و شوروی به همراه خانواده‏اش به برلین آلمان مهاجرت کرد... تألیف کتاب «چهره‌های درخشان»، از جمله فعالیت‎های مریم فیروز در خارج از کشور است.(۱۹)
مریم فیروز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در فروردین 1358 به ایران بازگشت و به سازماندهی تشکیلات دموکراتیک زنان پرداخت(۲۰) و مسئولیت تشکیلات دموکراتیک زنان ایران را برعهده گرفت. فیروز اولین زنی است که در سال 1360 به عضویت سیاسی کمیته مرکزی حزب توده انتخاب شد. وی و کیانوری در سال 1361 به اتهام خیانت و براندازی نظام جمهوری اسلامی به زندان محکوم شدند(۲۱)؛ مریم فیروز سرانجام در 94 سالگی در سال 1386 در ایران درگذشت.(۲۲)
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است. 

 فتح الله پریشان/  یوسف‌بن‌احمد بحرانی از فقهای بنام شیعه و صاحب تألیفات عدیده‌ای در علوم اسلامی است. ژرف‌نگری و غور وی به ویژه در مسائل فقهی در کتاب «الحدائق الناظره» به‌عنوان دوره‌ای از معارف فقهی تشیع زبانزد فقیهان و دانشوران مسلمان است. بررسی اندیشه سیاسی وی از چند نظر ضروری است؛ از یک طرف اوضاع زمانه، زندگی سیاسی، سفرهای او به شهرهای مختلف، عهده‌داری برخی از مناصب مانند امامت جمعه در شیراز و مسائل دیگر اقتضا می‌کرد که در برخی از مباحث حکومتی نظرهایی را ارائه دهد و از طرف دیگر از آنجا که اندیشه سیاسی او نمایانگر بخشی از دیدگاه‌های فقیهان اخباری معتدل است، بررسی آن علاوه بر آشنایی با اندیشه سیاسی اخباری‌ها، به شناخت تفاوت دیدگاه‌های آنان با فقهای اصولی نیز کمک می‌کند.(۱)
البته، دیدگاه‌های بحرانی در بسیاری از مباحث فقه سیاسی ناگفته مانده است. در کتاب «درر النجفیه» برخی از آن ناگفته‌ها به صورت پراکنده آمده است. پر واضح است که در هنگام تألیف این کتاب اعتدال در اخباری‌گری و اصولی را پیشه خود ساخته و بر همین مبنا مباحث فقه سیاسی در این کتاب بیشتر از کتاب حدائق است که با مسلک اخباری‌گری نوشته شده است.
لازم به یادآوری است که بیشترین تکیه‌ بحرانی در جایگاه یک اخباری بر روایات و نصوص است و به مباحث عقلی توجه چندانی ندارد و برخلاف اصولی‌ها که عقل را یکی از منابع حکم شرعی می‌دانند، وی در مباحثی که مستند روایی ندارد با عصای احتیاط قدم برمی‌دارد. گویا علت اینکه با وجود رونق بیشتر حوزه نجف، شیخ‌یوسف، کربلا را انتخاب کرده، روی‌آوری حوزه کربلا به سبک اخباری بوده است. برخلاف حوزه نجف که بیشتر از سبک اصولی پیروی می‌کرده است، بزرگان کربلا با شنیدن خبر آمدن شیخ‌یوسف که از بزرگان سبک اخباری بود، به گرمی از وی استقبال کردند. شیخ به زودی از مدرّسان طراز اول کربلا شد و شاگردان زیادی را گرد خود جمع کرد.
حضور شیخ‌یوسف بحرانی در حوزه کربلا رونق خاصی به آن حوزه و مسلک اخباری‌گری داد و همین امر سبب شد تا وحید بهبهانی ـ اصولی معروف ـ اقامت در نجف اشرف را به قصد مبارزه با اخباریون به مقصد کربلا ترک گفته و در آنجا اقامت کند. وحید در اولین فرصت در کربلا در جمع طلاب‌ برای اتمام حجت پیشنهاد کرد که شیخ‌یوسف بحرانی فقط برای چند روز کرسی تدریس خود را به وی بسپارد، اگر سخن قانع‌کننده‌ای نداشت مبارزه‌ را رها ‌کند. این پیشنهاد به گوش شیخ رسید، وی نیز با توجه به تمایل خود بر جلوگیری از افراطی‌گری اخباری‌ها پیشنهاد را پذیرفت. مامقانی رجال مشهور شیعه گفته است: «وحید سه روز به جای شیخ‌یوسف درس گفت، در نتیجه دوسوم شاگردان شیخ را به خود جلب کرد [و این عده شیوه اجتهاد را با استدلا‌ل‌های وی بر شیوه اخباری‌گری ترجیح دادند.] از این موضوع صاحب ‌حدائق بسیار مسرور شد.»(۲) به علاوه، وحید بهبهانی درس و حتی شرکت در نماز جماعت شیخ را تحریم کرد. مامقانی در این باره نوشته است: «از شیخ‌یوسف درباره نماز جماعت پشت ‌سر وحید سؤال شد، او آن نماز را صحیح دانست، در حالی که وحید نماز پشت سر شیخ را صحیح نمی‌دانست. برخی به شیخ گفتند؛ چگونه این گونه حکم می‌دهید. (در حالی که وحید نماز پشت‌ سر شما را باطل دانسته است؟) در جواب گفت: تکلیف من آن است که اقتدای به او را صحیح بدانم و تکلیف او نیز بر طبق فتوایش است که نماز پشت سر مرا صحیح نمی‌داند و اینکه او نماز پشت سر مرا صحیح نمی‌داند، اجتهاد اوست و او را از عدالت ساقط نمی‌کند.» (۳)
چنانکه گذشت، شیخ‌یوسف بحرانی مسلک اخباری‌گری را بر اجتهاد اصولیِ صرف ترجیح می‌داد، همچنان که در تألیف کتاب «الحدائق الناظره» با این مسلک روایات استنادی هر موضوع را به تفصیل آورده است و کمتر به عقل استناد کرده است؛ برخلاف کتاب درر النجفیه که در کربلا پس از روی‌آوری به اعتدال به نگارش درآورده است. وی در این کتاب و برخی از رساله‌های خود بر اخباری‌گری افراطی اندیشمندانی چون استرآبادی تاخته و آن تندی را سبب ایجاد رخنه بین عالمان دینی دانسته است.
شیخ‌یوسف بحرانی به مدد خصایص و صفات شخصیتی نهادینه شده در درونش مانند تقوا، ایمان قوی، صبر و بردباری، اعتقاد راسخ به هدف و تلاش مجدانه در راه آن توانست به مدارج بلندی از علم و اخلاق و فقاهت دست یابد و با وجود مشکلات فراوان لحظه‌ای از پیگیری اهداف بلندش غفلت نکند. سرپرستی خانواده به دلیل از دست دادن پدر در اوان جوانی، امرار معاش و راهنمایی پدرانه وی، خانه‌به‌دوشی در طول مدت زیادی از عمر (به جز چند سال آخر که در کربلا به سر می‌برده) تلاش در راه تحصیل، تدریس، پاسخگویی به مسائل و مشکلات دینی مردم و تبلیغ دین و ترجیح دادن این امور بر رفاه و آسایش شخصی از وی شخصیتی همه‌جانبه ساخته است که بیشتر به دنبال حل معضلات زمانه خویش بود تا رفع مشکلات شخصی. در شماره‌های آینده بیشتر با نظرات وی درباره مفهوم حکومت، امامت، ولایت‌فقیه و چگونگی تعامل مردم و حکومت آشنا خواهیم شد.
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است. 


اگر تفکیک روش اندیشیدن سیاسی و روش فهم اندیشه سیاسی مفروض گرفته شود، بی‌شک نظریه بحران توماس اسپریگنز در کتاب «فهم نظریه‌های سیاسی» را باید در دسته دوم قرار داد. روش وی، راه قرائت اندیشه سیاسی را آموزش می‌دهد. وی از جمله سنت‌گرایان علم سیاست به شمار می‌آید که به بهره‌گیری از روش‌های تاریخی، فلسفی و انسان‌شناسی در مطالعه علوم سیاسی قائل است. کوشش‌های وی در راستای فهم نظریه‌های سیاسی که باید خط تمایزی میان آن و روش اندیشیدن سیاسی ترسیم کرد، چارچوبی نظری، فلسفی، منطقی و کاربردی ارائه می‌دهد که به مدد آن می‌توان منطق درونی هر نوع نظریه‌پردازی را کشف کرد. از دید وی، هدف نظریات سیاسی، فراهم کردن بینشی همه‌جانبه از جامعه سیاسی با نگاهی انتقادی به منظور درک و فهم‌پذیر شدن آن و رفع نارسایی‌ها و کاستی‌های آن و بازگرداندن سلامت به جامعه از طریق مقابله با ریشه‌های بی‌نظمی و غلبه بر آنهاست. به عبارت دیگر، می‌توان هدف و غایت نظریات سیاسی از دید اسپریگنز را نوعی درمان روانی جامعه سیاسی دانست.
توماس اسپریگنز در این کتاب، روش پژوهش و جستار در اندیشه‌های سیاسی را به مخاطب ارائه می‌‌کند. نظریه بحران اسپریگنز به مثابه یکی از مهم‌ترین روش‌های فهم اندیشه سیاسی، چهار مرحله دارد که هر مرحله بر مرحله پیشین بنیاد نهاده می‌شود. در مرحله اول، نظریه‌پرداز از بحران‌های سیاسی که جامعه با آنها درگیر است، آغاز می‌کند. مشاهده بی‌نظمی، وی را به سمت و سوی مرحله دوم، که تشخیص علل آن است، سوق می‌دهد. در مرحله سوم، نظریه‌پرداز به بازسازی ذهنی جامعه سیاسی پرداخته، آرمان شهری در ذهن تجسم می‌‌کند. در گام آخر نیز نظریه‌پرداز با توجه به اقدامات صورت گرفته در مراحل پیشین راهکارهای درمان را ارائه می‌دهد. در کاربرد این نظریه، نظریه‌پرداز حداقل باید به شش مسئله (یا شرط) توجه داشته باشد که مخاطبان عزیز را برای مطالعه بیشتر به این کتاب ارجاع می‌دهیم. انتشارات آگه از سال‌های 1370 تا 1394 کتاب فهم نظریه‌های سیاسی توماس اسپریگنز با ترجمه فرهنگ رجایی را در 204 صفحه، قطع رقعی و با جلد شومیز چندین بار به چاپ رسانده است.

 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/مجریان جنگ نرم، لشکر عظیمی هستند که در تحقق و پیاده‌سازی عملیات جنگ نرم نقش‌آفرینی می‌کنند. این مجریان به دو دسته کلی خارجی و داخلی تقسیم می‌شوند و به تناسب عرصه‌های مختلف میدان جنگ نرم، نقش‌های مختلفی دارند. عرصه سیاسی یکی از میدان‌های مهمی است که مجریان جنگ نرم در آن با پیچیدگی‌های زیادی عمل می‌کنند که شناخت آنها و چگونگی نقش‌آفرینی‌شان حائز اهمیت است.  
۱ـ سرویس‌های اطلاعاتی: این سرویس‌ها دو دسته هستند: سرویس‌هایی، مانند سیا، موساد و ام‌آی۶  که نقش محوری دارند و سرویس‌های اطلاعاتی که نقش واسطه‌ای دارند و بیشتر مربوط به کشورهای دیگر و تحت نفوذ هستند. نقش این سرویس‌ها، عملیات پنهان، نفوذ، جذب، سازماندهی، هدایت صحنه، تأثیر بر مبارزات انتخاباتی و تخریب در انتخابات کشورها، نفوذ در نشست‌های بین‌المللی، ترور شخصیت‌ها و... است. عملیات پنهان سیا با کمک سرویس‌های اطلاعاتی انگلیس در سرنگونی مصدق یا نقش آنها در فتنه 1388، ساماندهی و هدایت روشنفکران با نفوذ لیبرالیسم و سوسیالیسم در دوران جنگ سرد برای مقابله با کمونیسم یا ارتباط مستقیم و غیرمستقیم با بیش از نیمی از خبرنگاران مؤسسات مطبوعاتی مهم جهان، نمونه‌هایی از کارکردهای این سرویس‌ها در عرصه سیاسی است. 
2ـ بنیادها و مؤسسات فکری و اندیشه‌ای: این بنیادها واسط راهبردهای جنگ نرم علیه دولت‌های هدف هستند. آلن وین استین، یکی از تهیه‌کنندگان پیش‌نویس تأسیس بنیاد اعانه ملی و بنیانگذار مرکز دموکراسی گفت: «بسیاری از کارهایی که ما امروزه انجام می‌دهیم، 25 سال پیش سیا به شکل مخفیانه انجام می‌‌داد.» بنیادهایی مانند «اعانه ملي براي دموكراسي»، «اينترپرايز»، «بروكينگز»، «جامعه باز»، «مطالعات ايران»، «خانه آزادي»، «دموكراسي چند حزبي هلند» و «رويارويي‌هاي غيرخشونت‌آميز» از جمله مهم‌ترين مؤسسه‌ها و نهادهايي هستند كه در سال‌هاي اخير به صورت تخصصي و با سرمايه‌گذاري‌هاي كلان، جنگ نرم را عليه جمهوري اسلامي طراحي کرده و به اجرا در آورده‌اند.
3ـ سفارتخانه‌های غربی: در دهه‌های اخیر نقش سفارتخانه‌ها پیچیده‌تر و نرم‌افزارانه‌تر شده است. در جریان فتنه 1388 دست‌کم 17 سفارتخانه غربی، شامل سفارتخانه‌های انگلیس، کانادا، استرالیا، فرانسه، آلمان، هلند، بلژیک، سوئیس، دانمارک، فنلاند و... به جمع‌آوری اطلاعات حساس، ارتباط هدفمند با برخی از مراکز نظام، برگزاری جلسات با عده‌ای از نخبگان سیاسی مخالف نظام دینی، تهیه تجزیه و تحلیل‌های دوره‌ای و سنجش درجه و ماهیت تغییرات در جامعه ایران مشغول بودند.
۴ـ انجمن‌ها و شبکه‌های تخصصی: اینها در چارچوب نقشه کلان جنگ نرم و به بهانه‌های مختلف، زمینه‌های نفوذ در مراکز تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی را فراهم می‌آورند. برخی از این انجمن‌ها عبارتند از: شرکای استراتژیک، بنیاد شواب، پیشگامان عرصه تکنولوژی، برنامه برابری جنسیتی، شکل‌دهندگان جهانی، جامعه مدنی و شبکه رهبران جوان جهان. برای نمونه، شبکه رهبران جوان جهان (YGL) به بهانه‌های مختلف علمی و اقتصادی، تلاش دارد با انتخاب و عضوگیری از میان ایرانیان، در مراکز تصمیم‌ساز نفوذ کرده و با تربیت رهبرانی همسو با مقاصد خود بر جامعه ایران تأثیر بگذارد. اعضای ایرانی این شبکه معمولاً از گروه‌های مخالف یا معاند با انقلاب اسلامی انتخاب شده‌اند.
5ـ صاحبان رسانه‌های نظام سلطه: رسانه‌ها پل ارتباطی و وسیله تسلط بر افکار، اراده و احساسات بشر در دوران معاصر به شمار می‌آیند. صاحبان غول‌های رسانه‌ای، مانند تایم وارنر، والت دیزنی، وایاکام، نیوز کورپوریشن، برتلزمان و صاحبان شبکه‌های اجتماعی، مانند فیس‌بوک، توئیتر، اینستاگرام، یوتیوب و... تاکنون در بقای نظام سرمایه‌داری و تخریب و اضمحلال ایدئولوژی‌های ضد لیبرالی نقش اساسی داشته‌اند. راه‌اندازی جنگ رسانه‌ای، عملیات روانی، تبلیغات و تصویرسازی علیه دولت‌های مستقل و ناهمسو با منافع نظام سلطه بخشی از نقش‌های آنها در جنگ نرم است. در این میان نقش صهیونیسم بسیار پر رنگ است. برای نمونه، در آلمان مؤسسه اشبرینگر و نشریاتی، مانند بیلدزایتونگ و تعداد زیادی روزنامه مانند دی‌ولت را صهیونیست‌ها اداره می‌‌کنند. در فرانسه صاحب امپراتوری مطبوعاتی که نشریاتی مانند فیگارو، آبزرور و... را منتشر می‌کند، روبرت هرسان  یهودی و صهیونیست معروف است؛ در آمریکا نیز معروف‌ترین و پر فروش‌ترین روزنامه‌ها و مجلات، مانند نیویورک‌تایمز، واشنگتن‌پست، نیوزویک و ... در اختیار صهیونیست‌هاست؛ خبرگزاری‌های بزرگ، مانند رویترز، آسوشیتدپرس، یونایتدپرس و خبرگزاری فرانسه همه یهودی هستند و با محافل صهیونیستی رابطه‌ای نزدیک دارند.
۶ـ نهادهای بین‌المللی: نهادهای بین‌المللی، مانند کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، نهادهای حقوق بشری بین‌المللی، صندوق بین‌المللی پول، سازمان تجارت جهانی و بانک جهانی به گونه‌ای شکل گرفته‌اند که بازیگران نیابتی جنگ نرم غرب به شمار می‌آیند. پس از دوران جنگ سرد، این نهادها به قدرت نرم بازیگران اصلی جنگ نرم برای توسعه ارزش‌های غربی و اعمال نفوذ و تحمیل اراده سیاسی مطلق آمریکا و اتحادیه اروپا تبدیل شدند.
7 ـ دانشگاه‌های غربی: به باور بازیگران اصلی جنگ نرم می‌توان از راه دانشگاه‌ها، آموزش نخبگان سياسي و سایر برنامه‌های تحت حمایت آنها، کادرهای رهبری بومی را با دیدگاه مشابه خود در زمینه‌های مختلفی تربیت کرد و فرآيندهاي سياسي كشورهاي پيرامون را در اختیار گرفت. «جوزف نای» در کتاب قدرت نرم خود نشان داد که طی دهه‌های بعد از جنگ سرد، بیش از ۰۰۰/۷۰۰ نفر در تعاملات فرهنگی و دانشگاهی با آمریکا شرکت داشته‌اند و این تعاملات به تربیت رهبران جهانی مانند انورسادات، هلموت اشمیت، مارگارت تاچر منجر شده است. این دانشگاه‌ها از طریق بورس‌های تحصیلی، معاملات آموزشی، سمینارها و نشست‌ها، نخبگان و جوانان سایر کشورها را جذب می‌کنند.
8 ـ روشنفکران و نخبگان سیاسی لیبرال: روشنفکران لیبرال ضمن اینکه به تحکیم و توسعه و ترویج لیبرالیسم سیاسی در جهان می‌پردازند، نقش بنیادی نیز به صورت مستقیم و  غیرمستقیم در تخریب باورهای غیرلیبرالی و اسلامی داشته و دارند. در واقع، نظریه‌ها و ایده‌های این دسته از روشنفکران ابزارهای کلیدی در مقابله نرم‌افزاری با رقیب است. سرویس‌های اطلاعاتی، بنگاه‌های رسانه‌ای، بنیادهای فکری و وابسته‌های داخلی در انتقال این نظریه به کشورهای هدف برای جایگزینی ایده‌ها و نظریه‌های سیاسی بومی کمک می‌کنند.

بر اساس نظریات «جوزف نای» قدرت نرم، توانایی تأثیرگذاری بر دیگران برای کسب نتایج مطلوب از طریق جذابیت به جای اجبار یا تطمیع است و قدرت نرم یک کشور به منابع فرهنگ، ارزش‌ها و سیاست‌هایش بستگی دارد. راهبرد قدرت هوشمند، منابع قدرت نرم و سخت را ترکیب می‌کند. دیپلماسی وب محور آمریکا، به‌منزله ابزار افزایش قدرت نرم، راهبردی برای فتح قلوب و اذهان است.
 آمریکایی‌ها دریافته‌اند، اتکای بیش از حد به قدرت  سخت به تنهایی ضامن موفقیت نیست؛ از این رو درصددند با استفاده از قدرت دیپلماسی عمومی، به قدرت هوشمند دست یابند. بر این اساس و پس از انتصاب هیلاری کلینتون به‌سمت وزیر امور خارجه، وی با حرص و ولع زیاد به راهبرد «دیپلماسی وب‌محور»، بسیج افکار عمومی آمریکا به منظور «مشغول شدن در اینترنت» و همچنین کنش متقابل گسترده با مخاطبان خارجی، روی آورد. 
نظریه‌پرداز و مغز متفکر این راهبرد دولت آمریکا، «الک رأس» مشاور ارشد کلینتون در حوزه نوآوری است. به نظر او یکی از جالب‌ترین شاخصه‌های دولت‌داری در قرن بیست‌ویکم مؤلفه «مردم ـ به: مردم» است که می‌تواند دیپلماسی «دولت ـ به: دولت» سنتی را کامل کند و آن را ارتقا بخشد. به نوشته نشریه «نیوزویک» علاقه وافر کلینتون به ابزار وب کاملاًً موجه است؛ زیرا این ابزار نویدبخش ترویج دموکراسی در کشورهایی است که هم اکنون دردسر بزرگی برای آمریکا محسوب می‌شوند. به نظر می‌رسد مشکل امروز خانم کلینتون در رقابت‌های انتخاباتی مبنی بر افشای رایانامه‌‌های محرمانه‌اش از همین علاقه در زمان تصدی وزارت خارجه آمریکا باشد.
 در هر صورت، بر اساس نظر مسئولان آمریکا همانند کلینتون، دیپلماسی الکترونیک آمریکا به‌مثابه بخش مهمی از دارایی‌های راهبردی و ارتباطات راهبردی این کشور محسوب می‌شود که باید سعی شود در وهله اول برنامه‌های رسانه‌ای تدوین کند، چارچوب‌های خبری ایجاد کند، محتوای خبری طراحی کند و روایت‌های فرضی درباره موضوعات حساس ارائه دهد. 
دولت آمریکا حین انجام این کار سیستم ارزشی و استانداردهای رسانه‌ای خود را بر مابقی جهان تحمیل می‌کند. ماهیت سیال و محبوبیت و شیوع پایگاه‌های شبکه‌های اجتماعی مانند فیس‌بوک، توئیتر، مای‌اسپیس و وب‌‌گاه‌های اشتراک تصاویر ویدئویی مانند یوتیوب دولت آمریکا را تشویق می‌کند که با استفاده از این ابزارها، علاوه بر مدیریت داخلی، در راستای تأثیرگذاری بیشتری بر ساختار سیاسی دیگر کشورها و تحمیل خواسته‌ها، ارزش‌ها و سیاست‌های خود در کشور هدف گام بردارد.

در فرهنگ معین، تحلیل به معنای حل کردن، تجزیه کردن، روا شمردن و حَلال کردن آمده است. اما امروز در تطور زبان فارسی، تحلیل به معنای حل کردن مسئله به کار می‌رود. با تحلیل، بخش‌هاى متعدد یک پدیده و در مجموع، ارتباط این بخش‌ها با یکدیگر مورد بررسى قرار مى‏گیرد. تحلیلگر بیش از آنکه درصدد پاسخ دادن به پرسش‌ها و حل مسائل پیچیده باشد، به دنبال کشف حقایق و درک واقعیت‌هایی است که به هر دلیل، به نظر دیگران نمی‌رسد، یا کسانی خواسته‌اند از نگاه مردم پوشیده بماند. حالا اگر این موضوع سیاسی باشد، تحلیل ما در چارچوب تحلیل سیاسی قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، تحلیل سیاسی به حوزه‌ تبیین و ریشه‌یابی تحولات روز و کنکاش درباره‌ موضوعات و رخدادهای سیاسی مهم در گذشته به‌منظور کشف حقایق و درک واقعیت‌های موجود می‌پردازد. نتیجه‌ هر تحلیل سیاسی باید کشف حقایق، درک واقعیت‌ها و ساده شدن موضوعات پیچیده باشد.