بحث مسجد، بحث مربوط به ساختار جامعه اسلامی است؛ بحثی فرعی نیست. در فقه اسلامی ما سه نوع مسجد داریم. سه نوع مسجد از لحاظ جایگاه در ساختار جامعه اسلامی.
مساجد مرکزی جهان اسلام
مسجد مرکزی که همان بیتاللهالحرام و مسجدالحرام باشد «جعله للناس امنا» که بیت امامت کبری است «بوّأنا لأبراهیم مکان البیت» و مرکزیت اصلی جامعه جهانی اسلام، مسجدالحرام محور شکلگیری جامعه جهانی است؛ لذا مسجد مرکزی است و همچنین مسجد رسولالله و مسجدالکوفه این سه مسجد مساجد مرکزی هستند. مساجدی هستند که در جامعه اسلامی مرکزیتی برای همه جامعه اسلامی دارد و لذا احکام خاصهای بر این مساجد بار میشود.
مسجدالاقصی را نیز میتوان اضافه کرد که در حقیقت مسجد ولیعصر(عج) است؛ یعنی مسجدالحرام که بیتالله است و مسجد مدینه مسجد رسولالله(ص) است و مسجد کوفه مسجد امیرالمؤمنین(ع) و ائمهاطهار(ع) است و مسجدالاقصی که مسجد ولیعصر(عج) است. در اسلام بنا بر احادیث متواتره هم از منابع شیعه و هم از منابع اهلسنت پس از برپایی حکومت جهانی، اولین نمازی که حضرت ولیعصر(عج) اقامه میکنند، در مسجدالاقصی است که در هنگام نماز صبح حضرت عیسی(ع) هم از آسمان نازل میشود و به ولیعصر(ع) اقتدا میکند. کاری که رسول اکرم(ص) به آن مباهات میکند. کمتر حادثهای است که رسول اکرم(ص) به آن مباهات کند.
جایگاه ویژه این چهار مسجد تنها به لحاظ آثار اخروی نیست. آثار اخروی این مساجد فرع جایگاهی است که این مساجد اربعه در ساختار جامعه اسلامی در همین عالم دنیا دارد. چون جایگاه ویژهای از لحاظ ساختار جامعه اسلامی و تکوین آن جامعهای که مورد نظر خدای متعال است دارد، نماز در این مساجد به منزله این است که جامعه اسلامی را شما احیا کردهاید؛ یعنی این دو رکعت نماز با دو رکعت نماز یک فرد معمولی در یک مسجد معمولی نیست.
مسجد مرکز شهرسازی
مسجد مرحله دوم مسجد شهر است. هر شهری یک مسجد مرکزی دارد؛ «تقام فیه الجمعه» بافت اجتماعی شهر با آن مسجد شکل میگیرد. این نکته که باید فاصله بین هر نماز جمعهای تا نماز جمعه دیگر لااقل یک فرسخ باشد، این تعیین فاصله در حقیقت مرز شهر اسلامی است. ما اگر بخواهیم شهری بسازیم که با معیارهای اسلامی سازگار باشد، مرکزی برای این شهر معین میکنیم که این مرکز مسجد نماز جمعه آن میباشد. پس از تمام جهات اربعه شش کیلومتر حساب میکنیم که یک فرسخ باشد و میگوییم محدوده شهر باید این باشد و اگر از این شش کیلومتر به بعد رفتیم، محدوده شهری دیگر شروع میشود که در آنجا باید نماز جمعه دیگری اقامه شود. اینکه ما میگوییم مسجد، با ساختار جامعه اسلامی ارتباط دارد، لذا به ساختار شهر اسلامی ارتباط دارد.
محله و مسجد
مساجد رتبه سوم مساجد محلّه است. محلّه تعریف دارد. مسجد محلّه هم تعریف دارد. اینکه ما در روایات داریم که «حدّ الجوار أربعین بیتا» مرز همسایگی چهل خانه است. این تعریفی برای محله است. بنابراین معنای آن این است که ما باید شهر را محله به محله بسازیم. در مرکز هر محلهای باید مسجدی باشد و فاصله هر محله با محله دیگر باید اینطور تعیین شود که ما این مسجد مرکزی محله را اگر تعیین کردیم، چهل خانه را از هر سمت حساب میکنیم و پس از این چهل خانه محله دیگر شروع میشود که در آن باید مسجد مرکزی دیگری داشته باشیم و بعد شهر را اینگونه میسازیم. مردم این محل باید همه در این مسجد روزی سه یا پنج بار اجتماع پیدا کنند.
ساختار تشکیلاتی اسلام
اینجاست که ساختار جامعه اسلامی شکل میگیرد. امام مسجد محل و بعد امام جمعه و بعد امام جامعه. این ساختار به وجود میآید که یک ساختار تشکیلاتی است؛ لذا مساجد بیوتالله، بعد بیوتالامام هستند. مساجد بیوتالامامه و بیوت رهبری هستند و رابطه امام با امامت از طریق ساختار مساجد شکل میگیرد؛ لذا این مساجدند که جامعه را میسازند.
نقش بیت در تربیت
بیت مرکز پرورش انسان است. انسان را بیت میسازد. یک بیت داریم که این بیت، بیتی است که شخصیت فردی انسان در آن شکل میگیرد و آن بیت خانواده است. یک بیت دیگر داریم که آن بیتالجماعه است، بیت جامعه اسلامی است. مساجد ما تنها مکان نماز نیست. مصلی نیست. مسجد است و مسجد، بیتالله است و بیتالناس و بیتالامامه است. ما اگر بخواهیم جامعه اسلامی داشته باشیم باید اول جایگاه مسجد را در جامعه تعریف کنیم و این جامعه و شهر را بر مبنای تعریفی که از مسجد داریم میسازیم. یعنی شکل شهر در مبنای جایگاه مسجد تعیین میشود. وقتی تعریف مسجد را را روشن کردیم، شهرسازی ما روشن میشود.
نظام تربیتی بر اساس بیت
ما اگر تعلیم و تعلّم را در خانهها برقرار میکردیم، اگر در مساجد برگزار میکردیم، البته در کنار استقرار مدارس بسیار نتیجهبخشتر بود. در مدرسهای با چهارصد، پانصد دانشآموز، نه فرصت تعلیم میسّر میشود و نه فرصت تربیت. هیچگاه تعلیم از تربیت نمیتواند جدا باشد. تعلیمِ جدای از تربیت خطرناک است. ما باید خانهها را برای تعلیم و تربیت آماده کنیم. چه مانعی دارد که نظام ما، قانونی را تصویب کند که در خانهها تعلیم و تعلّم صورت بگیرد. ما الآن چقدر خانم ِمتدیّنه پاکِ مقیّدِ به موازین داریم که در خانههایند و یک نیروی عظیم تربیتی هستند که بدون استفاده رها شدهاند. ما مجوّز بدهیم اینان در خانهها، تدریس کنند. برای ده دوازده نفر و به اندازه گنجایش خانهها تدریس داشته باشند. آنگاه میتوانیم تعلیم و تربیت مطلوبی داشته باشیم.
خانه جایگاه تربیت بشر است. خانه قبل از شکلگیری خانواده است. خانواده در خانه شکل میگیرد. بشر در خانه تربیت میشود، نه در بازار. بشر در خانه تربیت میشود، نه در خیابان. بشر در خانه تربیت میشود، نه در مدارس هزار نفری، پانصد نفری و چهارصد نفری. یکی از آسیبهای فرهنگ غرب به بشریت، قبل از متلاشی کردن نهاد خانواده، متلاشی کردن نهاد بیت و خانه است. خانواده متلاشی شد چون بیت متلاشی شد.
اهمیت معاشرت
مسئلهای که در مسجد باید باشد، اجتماع اهل مسجد و انس گرفتن با یکدیگر است. مسئله معاشرت مسئله مهمی است. مسجد، محل معاشرت، ملاقات و دیدار است. دیدن یک عبادتکننده در مسجد، انسان را تعلیم میدهد و در او اثر میگذارد.
مرحوم ابوی ما نقل میکند که در آن مواقعی که نجف بودیم، زیارت کردن مرحوم کمپانی در ما اثر زیادی میگذاشت. ایشان به حرم مشرّّف میشدند و روبهروی ضریح مینشستند، سر را به پایین میانداختند و اشک میریختند. گاهی از شدت اشک سینه ایشان خیس میشد. ایشان میفرمود نیازی نبود مرحوم کمپانی به کسی درس اخلاق بدهد؛ همین منظره ایشان آدم را منقلب میکرد و به یاد آخرت میانداخت. مرحوم پدر، زیارت مرحوم علامه امینی را هم نقل میکردند که ایشان وقتی به در حرم امیرالمؤمنین(ع) میرسیدند، اذن دخول که میخواندند بیاختیار اشک از چشمانشان جاری میشد و بعد با صدای بلند مثل مادر فرزند از دست داده گریه میکردند. این حالتِ علامه امینی، هر زائر و هر عابری را منقلب میکرد. اینگونه ملاقاتها در مسجد صورت میگیرد. آمدن به مسجد تقویتکننده است. کسی که وارد مسجد میشود همه چیز مسجد برای او ذکر است. باید [برنامهریزی شود تا] بهتدریج، مساجد همه وقت باز باشند. این اشتباه است که درِ مساجد، فقط برای صلاه یومیه باز باشد. مردم باید به مراوده در مسجد تشویق شوند. خیلی از درس و بحثها باید در مسجد برگزار شود.