آغاز روابط ايران و انگليس به دوره تيموريان برميگردد. در عهد صفويان نيز روابط تجاري برقرار بود و بازرگانان انگليسي در ايران حضور داشتند. در دوره افشاريه هم جنوب ايران مرکز فعاليت تجاري آنها بود و کريمخان زند براي رونق تجارت، آزادي تجاري بيشتري به انگليسیها داد؛ به گونهای که در بوشهر هيچ رقيبي نداشتند و مرکز تجاري آنها به مرکز سياسي تبديل شد تا شيخنشينهاي خليج را تحت نظر بگيرند.
در دوره قاجار که ايران مورد تهاجم روسيه واقع شد، فرانسه از فرصت استفاده کرد تا ايران را در مقابل رقيب خود، انگليس قرار دهد؛ از این رو در عهدنامه فين کن اشتاين، ايران در قبال فرانسه متعهد شد که انگليسيها را از اين کشور بيرون کند و به آنها اعلان جنگ بدهد؛ اما انگليسيها با تدابير دوستانه سعي در حفاظت مستعمره ارزشمند خود، هندوستان کردند و «جان ملکم» را در مقام سفير به ايران فرستادند. او توانست امتيازات استعماري زيادي براي دولت متبوع خود کسب کند.
انگليسيها از علاقه ناصرالدين شاه به تجديد فراش و سفر به فرنگ نهايت سود را براي گسترش آمال استعماري خود بردند و توانستند امتيازات بسیاری برای غارت ذخاير و منابع ملي و فرهنگي ايران کسب کنند؛ مانند تأسيس بانک شاهنشاهي، تأسيس تلگراف، تأسيس خط آهن، استخراج معادن و فلزات و سنگهاي گرانقيمت و آثار باستاني، کشتيراني در کارون و استخراج انواع فرآوردههاي دريايي که هر چند با سرمايه ملي ايران انجام ميشد؛ اما سود آن عايد شرکتهاي انگليسي ميگرديد.
با آغاز جنگ جهاني اول، سرزمين ايران که در جنگ اعلام بيطرفي کرده بود، به دليل هممرزي با عثماني که يک پاي جنگ به شمار ميآمد، براي انگليسيها اهميتي دو چندان يافت و لندن تصميم گرفت تا با توجه به اوضاع پرآشوب جهان و ايران، با حضور مستقيم نظامي خود، منافعش را تأمين کند. اين اقدام تجاوزکارانه با اعتراض ملت ايران روبهرو شد و خود را در قالب قيامها و نهضتهاي ضداستعماري متجلّي نمود که از مهمترين آنها ميتوان به مبارزات رئيسعلي دلواري و دليران تنگستان اشاره کرد.
دلاور تنگستان
رئيسعلي دلواري پسر زائر محمد و خانم شاهي (شهين) بود. زائر محمد کدخداي دلوار مردي متدين بود و فرزندانش را بر اساس احکام اسلامي تربيت کرد. وي همزمان با آغاز جنگ جهاني اول در کنار فرزندش رئيسعلي و ديگر مردم تنگستان به جنگ با قواي انگلستان رفت، البته زائر محمد بيشتر در تدارکات جنگ کمک ميکرد و کمتر در درگيريها حضور داشت. پس از شهادت فرزندش رئيسعلي، به وي لقب «معينالاسلام» داده شد.
درباره تاريخ تولد رئيسعلي دلواري، همانند ديگر موارد مربوط به زندگي اوليه او اطلاع دقيقي وجود ندارد. بیشتر مورخان تاريخ تولد وي را مشخص نکردهاند و تنها به اين موضوع اشاره داشتهاند که هنگام شهادت 34 سال داشته است (در اين مورد نيز بين مورخان اتفاق نظر وجود ندارد و عدهای سن وي را هنگام شهادت 30 سال دانستهاند) در دستخطي که پشت جلد قرآن متعلق به زائر محمد (پدر رئيسعلي) موجود بوده است، سن رئيسعلي هنگام شهادت 34 سال ذکر شده است. به نظر ميرسد، تاريخ تولدش را بايد 1299ق/ 1259ش/ 1881م در روستاي دلوار دانست.
رئيسعلي از اوان جواني با عرق مذهبي و ملي که داشت، نسبت به وقايع و اتفاقات ايران احساس مسئوليت ميکرد و با تمام توان نسبت به آن موضع و واکنش نشان ميداد. در دوره پادشاهي محمدعلي شاه قاجار، قرارداد 1907 ايران را بين دو کشور انگليس و روسيه تقسيم کرد. حرکت عمومي آزاديخواهان به رهبري علما عليه اين قرارداد، واکنش محمدعلي شاه و به توپ بستن مجلس شوراي ملي به دست لياخوف روسي را در تاريخ 23 جماديالاولي 1326 در پي داشت و فشار زيادي بر مردم وارد آمد که از اين دوران به استبداد صغير ياد ميشود.
زندان و تبعيد آزاديخواهان و قتل و کشتار مردم، سبب شد تا علما حکم جهاد صادر کنند؛ بنابراین تبريز، رشت، اصفهان، فارس و ديگر مناطق ايران، صحنه رويارويي مردم با عوامل استبداد شد. در بوشهر آيتالله سيدمرتضي علمالهدي اهرمي با اعلام حکم جهاد، مردم را به ايستادگي در برابر عوامل استبداد دعوت کرد. رئيسعلي دلواري نيز با همکاري ديگر آزاديخواهان، از جمله ميرزا علي کازروني به رويارويي با مستبدين برخاست و با تفنگچيان تنگستاني، گمرک و ديگر ادارات دولتي را در اختيار گرفت و موقعيت مشروطهطلبان را در جنوب کشور مستحکم کرد.
محمدحسين رکنزاده آدميت در کتاب «فارس و جنگ بينالملل اول» مينويسد:
«اولين ظهور حُسن ملکاتش (رئيسعلي) در زمان استبداد صغير شد؛ به اين معني که پس از آنکه اهالي بوشهر به تحريک و تهييج ميرزا علي کازروني و پيشوایي سيدمرتضي پيشنماز اهرمي از ادای ماليات به مأمورين دولت استنکاف ورزيدند و براي قبضه بوشهر از طرف ملت مجبور به دعوت اهالي تنگستان شدند؛ مرحوم رئيسعليخان بر حسب تقاضاي کازروني با يک عده صد نفري تفنگچي به بوشهر آمده و پس از تصرف گمرک و ساير ادارات دولتي محافظت مالالتجارهاي که در گمرک بود و قيمت آنها بالغ بر دو ميليون تومان ميشد، به او واگذار شد و به شهادت کساني که در آن وقت متصدي امور داخلي گمرک بودند که از جمله موسس خان است، يک سير شکر يا يک گره منسوجات حيف و ميل نشد و اين معني موجب تعجب و تحيّر مردم شد که چگونه در نتيجه درستکاري و امانتداري مرحوم رئيسعليخان يک نفر از تفنگچيان به اجناس مذکور دستبردي نزدند.»
انگلستان که از زمان قرارداد 1907، جنوب ايران را سهم خود ميدانست، در سال 1915 که جهان درگير جنگ جهانی اول بود، اوضاع را مناسب تاخت و تاز و حمله به منطقه جنوب ايران دانست. هدف بريتانيا از اين عمليات نظامي جلوگيري از نفوذ آلمان و عثماني، سرکوب قبايل عشاير جنوب و دسترسي به خليجفارس بود. بريتانيا براي رسيدن به اهداف خود در مارس 1915 با بهانه قرار دادن ارتباط کنسولگري آلمان در بوشهر با تنگستانيها و تحريک آنان عليه انگليسيها، اقدام به محاصره کنسولخانه آلمان و دستگيري و تبعيد کنسول دکتر هيستمان و هرآيزنهوت، رئيس تجارتخانه ونکهاوس به هندوستان کرد. تعرّض به خاک ايران، خشم ايرانيان را در پي داشت و در 12 ژوئيه 1915 رئيسعلي در يک حمله ضربتي در نزديکي تنگک زنگنه، نايب کنسول انگليس در بوشهر و تعدادي از سربازان هندي را کشت. انگليسيها به بهانه وقوع اين حادثه و حوادث ديگر در 8 اوت 1915 بوشهر را اشغال کردند که رئيسعلي با جنگهاي نامنظم ضربات سهمگيني به دشمن وارد کرد. انگليسيها که دشمن اصلي خود را رئيسعلي ميدانستند، از طريق نمايندگان حيدرخان حيات داودي سعي کردند وی را تطميع کنند و پيشنهاد چهل هزار پوند در قبال خودداري از قيام عليه قواي بريتانيا را ارائه دادند؛ اما رئيسعلي اين پيشنهاد شرمآور را نپذيرفت و اعلام کرد: «چگونه بيطرفي اختيار کنم، در حالي که استقلال ايران در معرض خطر جدي قرار گرفته است».
محمدحسين رکنزاده آدميت در رمان تاريخي «دليران تنگستان» مينويسد: «رئيسعلي يک نفر ايراني تحصيلکرده و دانشمند اروپا ديده(!) نبود، اما ايراني غيرتمند و عاقلي بود که نخواست تا او زنده است دشمنان، وطن عزيزش را پايمال سمّ ستوران نمايند. رئيسعلي در ميدان کارزار جان داد، در حالي که وزرا و بزرگان آن عصر حتي شهريار آن دوره ايران در تهران مشغول عياشيهاي شبانهروزي خود بودند! و امثال رئيسعلي را ياغي و طاغي ميناميدند!!»
سرانجام رئيسعلي در شب 12 شهريور 1294 مصادف با 23 شوال ۱۳۳۳ در شبيخون به نيروهاي انگليسي در محل تنگک مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسيد. در ابتدا جنازه رئيسعلي در محلي به نام «کلهبند» به رسم امانت دفن شد. سپس، شش ماه بعد تابوت وي را به نجف اشرف انتقال داده و در قبرستان واديالسلام به خاک سپردند.
پس از گذشت حدود یک قرن، با مصوبه شوراي عالي انقلاب روز ۱۲ شهريور، سالروز شهادت رئيسعلي دلواري به روز «مبارزه با استعمار انگليس» نامگذاري شده است.