حجت‌الاسلام علی ثقفی گفت: از نگاه دین، فلسفه اجتماع با فلسفه هدایت پیوند دارد. از این منظر، می‌توان تفاوت ضرورت تمدن غربی با ضرورت تمدن اسلامی را درک کرد. انقلاب اسلامی برای تشکیل جامعه اسلامی شکل گرفته و این جامعه اسلامی غایتی تمدنی را دنبال می‌کند. ضرورت تمدن هم به این امر برمی‌گردد که اساساً جامعه بشری قرار است به مدنیت الهی برسد.
 علی‎اصغر نصیری ـ عبدالله شمسی/ جریان فمینیسم پس از انقلاب اسلامی، دو گرایش عمده، از جمله شبه اسلامی (فمینیسم نواندیش دینی) و  غیردینی (سکولار لیبرال و سکولار مارکسیستی) داشت. در ادامه هر یک از آن دو گرایش تبیین می‎شود. 

گرایش شبه‎اسلامی 
(فمینیسم نواندیش دینی)
یکی از مهم‌ترین گرایش‎های جریان فمینیسم در ایران پس از انقلاب اسلامی، گرایش فمینیسم شبه اسلامی و نواندیش دینی است. دینی و اسلامی بودن در این گرایش به این معناست که قوانین اسلام در رابطه با حقوق زن کنار گذاشته نمی‎شود، بلکه بر اساس برابر‎خواهی و آزادی‎خواهی فمینیستی باز تفسیر می‎شود. به عبارت دیگر، با محور بودن ارزش‎های فمینیستی، نوعی التقاط میان فمینیسم و اسلام صورت می‎گیرد که نگاه جدید به قوانین حقوقی مربوط به زنان به شمار می‌آید. به همین دلیل، طرفداران این گرایش، نواندیش دینی نیز شناخته می‎شوند. قیمومیت فرزند، نفقه، ازدواج موقت، قضاوت زن، تعدد زوجات، قوانین کار زنان، حقوق سیاسی زنان و طلاق، از جمله مهم‌ترین قوانین حقوقی اسلامی مربوط به زنان است که فمینیسم شبه اسلامی بر ضرورت بازنگری در آنها تأکید دارد. نیره توحیدی، از فعالان جریان فمینیسم ایرانی خارج از کشور، فمینیسم شبه اسلامی را پدیده تازه رشد‌یافته‌ معرفی می‎کند و آن را جنبش زنانی می‏داند که: «عقاید دینی‌شان را حفظ کرده‌اند و ضمناً تلاش می‌کنند اخلاق تساوی‌طلبانه اسلام را با استفاده از آیه‌های حامی زنان در قرآن در مبارزات‌شان برای حقوق زنان به‌ویژه برای حق تحصیل زنان ترویج کنند»(۱)
«والنتین مقدم» از فعالان فمینیست مارکسیستی، فمینیسم شبه اسلامی را راه جدیدی معرفی می‎کند که در آن از قوانین اسلامی، تفسیری فمینیستی ارائه می‎شود: «... حرف این است که راه جدیدی به روی زنان (مسلمان و غیرمسلمان) باز شده تا حقوق مساوی با مردان کسب کنند؛ راهی که متکی بر تفسیر فمینیستی قوانین شریعت اسلام است. ...»(۲)
در واقع، فمینیست‎های شبه اسلامی معتقدند، از نظر ذهنی، نابرابری جنسیتی، پیش‎فرض دنیای قدیم بوده است و از نظر عینی نیز نابرابری‎های موجود، برساخته‎های انسانی هستند. از این رو، درصددند که نشان دهند، نابرابری‎های نهفته در تفاسیر قرآن و فقه، لزوماً تجلی اراده خداوند نیستند، بلکه مفسرانی خاص (و عمدتاً مرد) آفریننده آنها بوده‎اند.(۳)
برخی از طرفداران فمینیسم شبه اسلامی نگاهی پوششی و ابزاری به اسلام دارند؛ برای نمونه، زیبا میرحسینی فمینیسم شبه اسلامی را ابزاری برای دور زدن احکام اسلامی نسبت به زن و در نتیجه کم‎رنگ کردن نقش روحانیت معرفی می‎کند.(۴)
در یکی دیگر از نگاه‎های ابزاری به فمینیسم شبه اسلامی، برخی این نوع از فمینیسم را مقدمه‎ای برای فمینیزه شدن ساختارهای دینی، سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی و در نتیجه مستلزم سکولاریزه شدن آن ساختارها در ایران می‎دانند. نوشین احمدی خراسانی می‌گوید: «فمینیزه کردن ساختار سیاسی و حکومتی، به نوعی مولد سکولاریزه شدن ساختارها هم می‎تواند باشد... از سوی دیگر باید پرسید که آیا وقتی فمینیست‎های [شبه]اسلامی، از متون مقدس‌ـ از جمله قرآن کریم‌ـ این تفسیر را ارائه می‎دهند که: حجاب در قرآن صرفاًَ یک توصیه آن هم به زنان مؤمن است و یک انتخاب آزادانه بیش نیست و در هیچ کجای قرآن و تاریخ اسلام، مجازاتی برای کسی که حدود توصیه شده در قرآن را رعایت نکند وجود ندارد، آیا چنین تفسیری نمی‎تواند به عدالت و اعتدال و گشودگی برای جنبش زنان ایران و حتی در بلندمدت به دموکراتیزه و سکولاریزه شدنِ کل جامعه یاری رساند؟... »(۵)
بنابراین، در مجموع، دو نوع نگاه به فمینیسم شبه اسلامی وجود دارد. برخی صرفاً به آن نگاهی ابزاری دارند و این نگاه آنان نیز در پیش‎فرض‏های سکولاریستی آنها ریشه دارد. برخی دیگر نیز دلبستگی توأمان به اسلام و آموزه‎های فمینیستی، آنها را بر آن داشته است تا به نوعی التقاط دست بزنند و میان آن دو، جمع و تفسیری فمینیستی از اسلام ارائه دهند.
برخی معتقدند، فمینیسم شبه اسلامی نیز گرایشی یک‎دست نیست و طیف‎های سه‎گانه‎ای در آن قابل شناسایی است. وابسته نبودن به ساخت حکومت، غیرخودی بودن فعالان، استفاده از واژه‎ها و اندیشه مذهبی صرفاً از زاویه منافع زنان، از جمله ویژگی‎های طیف اول است. شیرین عبادی در دهه هفتاد در این دسته قرار می‎گرفت. وابستگی نزدیک با ساخت حکومت (نگرش تکنوکرات و کارگزاران سازندگی)، تابعیت منافع زنان به طور عمده از نیاز و ضرورت‎های جهانی، ارتباط بسیار کم با طیف اول، از جمله مهم‌ترین ویژگی‎های طیف دوم است. روزنامه «زن» به مدیریت فائزه هاشمی ارگان برجسته این طیف است. وابستگی بعید با ساخت حکومت (اصلاح‎طلبان)، توجه توأمان به نیازها و ضرورت‎های جهانی نسبت به زن و نیازها و مطالبات واقعی زنان در تعریف منافع زنان کشور، ارتباط با اقشار مختلف زنان غیرخودی و خودی، از جمله ویژگی‏های طیف سوم است. مجله زنان به مدیریت شهلا شرکت، ارگان برجسته این طیف است.(۶)
افزون بر مجله زنان و روزنامه «زن»، مجله «زن روز» و «پیام هاجر» از جمله نشریاتی هستند که مطالب این قسم از فمینیسم را منتشر می‌کنند. محسن سعیدزاده، شهلا شرکت، اعظم طالقانی، فائزه هاشمی، فریده ماشینی، زهرا رهنورد و جمیله کدیور، از جمله فعالان برجسته گرایش فمینیسم شبه اسلامی در ایران هستند.(۷)

 گرایش غیردینی
 (سکولار لیبرال و سکولار سوسیال)
فمینیسم غیردینی یکی دیگر از گرایش‎های جریان فمینیسم در ایران پس از انقلاب اسلامی است. این گرایش به اسلام، به‌ویژه قوانین حقوقی آن در ارتباط با زنان اعتقادی ندارد؛ بلکه سکولاریسم در این گرایش، تنها راه خروج زنان از فرودستی و رسیدن به پیشرفت معرفی می‎شود. 
این گرایش، خود به دو شاخه تقسیم می‎شود؛ شاخه‏ای که متأثر از ایدئولوژی مارکسیستی است که از آن به گرایش چپ جریان فمینیسم یاد می‎شود. این قسم به‌ویژه طیف تندروی آن، از نظر فعالیت‏های اجتماعی و مدنی، بسیار کم‌تحرک است و بیشتر در قالب محافل زنانه خانگی فعالیت می‌کند. شاخه دوم از گرایش غیردینی، متأثر از ایدئولوژی لیبرالیستی اروپای غربی است که وجه غالب گرایش غیردینی جریان فمینیسم در ایران است. این قسم، بسیار فعال عمل می‎کند. بسیاری از اعتراض‎های جریان فمینیسم در ایران به واسطه این شاخه طراحی، برنامه‎ریزی و اجرا می‌شود. 
مرکز فرهنگی زنان، میدان زنان و مدرسه فمینیستی، از جمله ارگان‎های فعال گرایش غیردینی لیبرال جریان فمینیسم در ایران است. همچنین، نوشین احمدی خراسانی، شهلا لاهیجی، شیرین عبادی، مهرانگیز کار، شادی صدر و شهلا اعزازی از جمله فعالان آن هستند.
در گرایش غیردینی (سکولار) جریان فمینیسم، طیفی قابل شناسایی است که می‎توان آن را طیف سیاسی فمینیسم سکولار نامید. سیاسی بودن در این طیف به معنای این است که طرفداران آن، نگاهی سیاسی به مسئله حقوق زن دارند و به طور کلی، در نظر فمینیسم سیاسی، آزادی زن و تساوی زنان با مردان امری سیاسی تلقی می‎شود. در این طیف، جمهوری اسلامی ایران، مهم‌ترین و اصلی‏ترین مانع دستیابی زنان به حقوق خود معرفی می‎شود: «تغییر واقعی، دموکراتیک کردن حقیقی، خارج از چارچوب‌های مذهبی پدید خواهد آمد ... هیچ تغییر و اصلاحی در جمهوری اسلامی ایران امکان‌پذیر نیست...»(۸)
طیف سیاسی فمینیسم سکولار را می‎توان به دو شاخه تقسیم کرد؛ شاخه اول که ماهیتی فمینیستی و زنانه دارد؛ اما شاخه دوم از نظر ماهیت، فمینیستی نیست؛ بلکه نگاهی ابزاری به فمینیسم دارد. در واقع، فعالان قسم دوم، برای مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران وارد فعالیت فمینیستی شده‎اند. به عبارت دیگر، حقوق زنان، مسئله اصلی این شاخه نیست؛ بلکه مخالفت با جمهوری اسلامی، انگیزه اصلی فعالیت فمینیستی است. داریوش همایون، مسئول سازمان اطلاعات و مشاور عالی محمدرضا پهلوی، طرح مباحثی درباره مسائل زنان و ایجاد حرکت‏های فمینیستی را یکی از راهکارهای براندازی جمهوری اسلامی ایران معرفی می‎کند، «طرح مباحثی درباره مسائل زنان و ایجاد حرکت‎های فمینیستی، حقوق بشر، محیط زیست و جامعه مدنی می‌تواند نظام جمهوری اسلامی را با چالش‎هایی بزرگ روبه‌رو سازد.»(۹)
بیشترین فعالیت طیف سیاسی فمینیسم سکولار، در خارج از ایران است. چپ‎های خارج از کشور، سلطنت‎طلب‌ها، لیبرال‎ها و شاخه زنان سازمان مجاهدین خلق، از جمله فمینیست‎های سیاسی به شمار می‎روند.
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

 فتح الله پریشان/ در مطلب گذشته متذکر این نکته از اندیشه سیاسی شیخ‌یوسف بحرانی در زمینه گستره تصدی غیرفقیه در امور مسلمانان شدیم که در عصر غیبت و عدم دسترسی به فقیه جامع‌الشرایط عدول مؤمنان می‌توانند برخی از امور حسبه را که شرع راضی به ترک آنها نیست، انجام دهند؛ اما برخی از امور را نیز نمی‌توانند سرپرستی کنند؛ چرا که احراز مرتبه اجتهاد و قدرت استنباط علمی احکام برای آنها لازم و ضروری است. از نظر بحرانی حکومت، قضاوت و افتا امور ثلاثه‌ای هستند که نظر اجماعی بسیاری از فقها این است که این سه منصب به فقیه جامع‌الشرایط اختصاص دارد. در این شماره در صدد یافتن پاسخ این پرسش هستیم که در صورت فقدان فقیه جامع‌الشرایط یا دسترسی نداشتن به وی، این سه منصب برعهده کیست؟ بحرانی برای پاسخ به این پرسش نظرات علما و فقهای پیش از خود را در دو دسته موافق و مخالف بررسی کرده است. موافقان این نظر، یعنی افرادی که معتقدند با فقدان مجتهد جامع‌الشرایط یا عدم دسترسی به او می‌توان به فردی که فاقد شرایط است رجوع کرد، استدلال‌هایی بر نظر خود آورده‌اند که برخی از آنها عبارت است از:۱ ـ جلوگیری از ایجاد حرج و مشقت در احکام دین؛ زیرا مرتفع نشدن خصومت و باقی‌ماندن تنازع بین افراد و همچنین عدم وجود حکومت یا افتا موجب حرج و مشقت می‌شود. ۲ ـ آیات و روایاتی وجود دارد که بر کمک و نیکی به دیگران تشویق کرده است.۳ ـ اگر این امور بی‌سرپرست بماند مصالحی که خداوند در انجام آنها مقرر کرده است فوت می‌شود. البته در این بخش برخی معتقدند که اگر فرد فاقد شرایط عادل باشد می‌تواند این گونه مناصب مثل مصرف خمس و زکات را به عهده گیرد؛ زیرا احتیاج مبرم به وجود فردی است که انجام امور را برعهده گیرد، هر چند برخی از شرایط را نداشته باشد. از نظر آنها امر به معروف و نهی از منکر نیز مقتضای وجوب بر عهده گرفتن چنین اموری را بر فرد به دنبال دارد. این فقها برای رفع اشکال در این باره معتقدند که چنین فردی باید بر حکم به موارد مسلم اکتفا کند و در مواردی که اجتهاد لازم نیست، با مصالحه مشکل را حل نماید. ولی اگر اجتهاد ضرورت داشت نمی‌تواند با مراجعه به فتاوای فقهای قبل مشکل را حل کند. اگر فقیهی جامع‌الشرایط در آن مورد فتوا داد، عمل به آن فتوا واجب است.(۱) برخی از فقها همچون شهید ثانی، شیخ‌سلیمان‌ بحرانی، شیخ حسین‌بن‌فعلج و حسین‌بن منصور (صاحب کتاب الحاوی) این نظر را پذیرفته‌اند.اما گروه دوم از فقها که اکثریت آنان را تشکیل می‌دهند، افرادی هستند که به عدم جواز تصدی غیرفقیه جامع‌الشرایط در این گونه مناصب اعتقاد دارند. مرحوم بحرانی نیز این نظر را پذیرفته و دلایلی برای آن ذکر کرده است که عبارتند از: ۱ ـ روایاتی که به صراحت این مناصب را ویژه راویان و فقهایی می‌دانند که به روایات آشنایی کامل دارند، مثل روایت ابی‌خدیجه، مقبوله عمربن‌حنظله، توقیع مبارک امام عصر(عج) و روایت نبوی که سه بار فرمودند: «اللهم رحم خلفایی». فردی گفت: «یا رسول‌الله و من خلفائک؛ یعنی خلفای شما چه کسانی هستند.» حضرت فرمود: «الذین یأتون بعدی یرون حدیثی و سنتی، یعنی افرادی که پس از من می‌آیند و حدیث و سنت مرا نقل می‌کنند.» ۲ ـ روایاتی که حکومت و به‌خصوص قضاوت را ویژه پیامبران و اوصیای آنان دانسته و افراد فاقد شرایط را از پذیرش چنین مناصبی برحذر داشته است.۳ ـ روایاتی که تقلید از غیر فقهای دارای صفات و شرایط لازم را نهی کرده‌اند. مثل روایتی به نقل از امام عسکری(ع) که در شباهت و تفاوت عوام مسلمانان و یهودیان فرمودند.۴ ـ بسیاری از فقهای شیعه در این باره ادعای اجماع کرده‌اند، ولی بحرانی معتقد است که دلیل اصلی روایات است و با وجود روایات نباید به اجماع استناد کرد.مرحوم بحرانی در ردّ نظر مخالفان که ورود غیرفقیه را به این مناصب (حکومت، قضاوت و افتا) در صورت عدم وجود فقیه جایز دانسته‌اند، می‌گوید: اولاً اینکه می‌گویند فردی که دارای مرتبه علمی لازم می‌باشد وجود ندارد، دلیل بر مجاز دانستن تصدی فاقد آن مرتبه علمی نیست؛ زیرا در این صورت تحصیل علم دین واجب عینی می‌شود. ثانیاً، در اینکه مقتضای وجوب امر به معروف و نهی از منکر ورود فردی به این مناصب است را قبول نداریم، حتی برخی گفته‌اند نه تنها این عمل امر به معروف و نهی از منکر نیست؛ بلکه بنابر روایات خود این عمل، عمل منکر است.(۲)ثالثاً برخی می‌گویند روایاتی که دال بر قضاوت و فتوای بدون علم هستند مربوط به زمانی هستند که اهل علم و افرادی که واجد مرتبه علمی لازمند، وجود داشته باشند؛ لذا این‌گونه روایات تخصیص می‌خورند و افرادی را که عالم نباشند شامل نمی‌شوند. مرحوم بحرانی در جمله‌ای می‌گوید: «این روایات زیاد است و تخصیص آن به دلیلی قاطع و محکم نیاز دارد. وی سپس می‌گوید: اینکه مردم به دنبال کسب این‌گونه معلومات نمی‌روند دلیل نمی‌شود بر اینکه افراد فاقد شرایط مجاز به عهده گرفتن این مناصب باشند.(۳) لذا مرحوم بحرانی نیز بر اساس دلایل مذکور و به‌ویژه روایات وارده معتقد است که در امور ثلاثه حکومت، قضاوت و افتا باید به مجتهد جامع‌الشرایط رجوع کرد.
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

رسانه و دیپلماسی چه ارتباطی دارند؟ برای پاسخ این پرسش با تعریف اجمالی سه گونه از دیپلماسی، یعنی دیپلماسی سنتی، دیپلماسی عمومی و تله دیپلماسی آشنا شدیم. در ادامه دو گونه دیگر آن، یعنی سایبر دیپلماسی و دیپلماسی آشکار را بررسی خواهیم کرد. فرایند تدریجی افزایش نقش‌آفرینی و تأثیرگذاری رسانه بر حوزه دیپلماسی در این گونه‌شناسی مشهود است؛ به گونه‌ای که ماهیت دیپلماسی در عصر ICT را دچار تحول کرده است.
4 ـ سایبر دیپلماسی؛ رشد سریع فناور‌های ارتباطی اعم از انواع تلویزیون‌های ماهواره‌ای و کابلی، فیبر نوری و ارتباطات بی‌سیم و ناتوانی دستگاه‌های رسمی دیپلماتیک در رقابت با رسانه‌ها، دولت‌ها را با این حقیقت روبه‌رو کرده است که شکل نوینی از دیپلماسی با استفاده از فضاهای مجازی وارد عرصه معادلات روابط بین‌الملل شده است و فضاهای مجازی به واسطه ماهیت کنترل‌ناپذیر آن، پدیده‌ای است که به خوبی می‌توان از آن به عنصری راهبردی و تعیین‌کننده یاد کرد؛ پدیده‌ای که همه عرصه‌های زندگی بشری را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این دیپلماسی به آینده‌ای نظر دارد که در آن دیپلمات به عنوان شخصیت حقیقی یا حقوقی به طور رسمی از طریق وبگاه و رایانامه، استوارنامه خود را ارائه می‌دهد و از همان طریق به کلیه وظایف خود عمل می‌کند.
5 ـ دیپلماسی آشکار؛ این شکل از دیپلماسی، با نفوذ و تأثیر بر نگرش‌های عامه مردم از طریق وسایل ارتباط جمعی، بر شکل‌گیری و شاکله افکار عمومی و به دنبال آن سیاست خارجی هر کشور تأثیر می‌گذارد. دیپلماسی آشکار در مقابل دیپلماسی پنهان استفاده می‌شود و می‌تواند تعامل میان منافع گروه‌های خصوصی یک کشور با منافع خصوصی در کشور دیگر، گزارش دادن امور خارجی و تأثیر آنها بر سیاست‌های داخلی و ارتباط برقرار کردن بین کسانی که به هر نحوی در حوزه‌های ارتباطی فعالیت دارند، مثل دیپلمات‌ها و نمایندگان خارجی و در نهایت فرایندهای ارتباطات میان فرهنگی را شامل شود. البته، این نوع دیپلماسی بیشتر صفتی است برای بیان ماهیت دیپلماسی؛ لیکن چون رسانه‌های جمعی به خودی خود سبب حذف دیپلماسی پنهان می‌شوند، می‌توان این شکل را هم نوعی دیپلماسی تلقی کرد. دیپلماسی آشکار، با نفوذ و تأثیرگذاری بر نگرش‌های عامه مردم بر شکل‌گیری و اجرای سیاست خارجی اثر می‌گذارد. این دیپلماسی، ابعاد رایج روابط بین‌المللی را درمی‌نوردد و از دیپلماسی سنتی فراتر می‌رود. در مجموع، مطابق نظر «هانس. ان. تاچ»، نویسنده کتاب «ارتباط با جهان»، دیپلماسی آشکار به برنامه‌های دولتی که هدف آنها اطلاع‌رسانی یا نفوذ در افکار عمومی سایر کشورهاست، گفته می‌شود.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ـ قسمت بیست‌ودوم
 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ روش‌ها یا تکنیک‌های جنگ نرم با ابزارهای جنگ نرم متفاوت است که متأسفانه در بسیاری از اوقات معنای یکسانی از این دو تلقی یا به کار گرفته می‌شود. ابزارها به وسایل اشاره دارند، در حالی که روش به معنای قاعده، قانون، شیوه، اسلوب، سبک، منوال، راه، طریقه و... است. 
به طور کلی، روش‌ها و شیوه‌های جنگ نرم دو دسته‌اند: اول؛ روش‌های گفتاری که مهم‌ترین آنها عبارتند از: عملیات روانی، عملیات ادراکی، دیپلماسی عمومی و فریب تاکتیکی و استراتژیک. دوم؛ روش‌های رفتاری  که اصلی‌ترین آنها عبارتند از: نفوذ فردی، شبکه‌ای، جذب مخالفان، اعتراض، نافرمانی مدنی، عدم همکاری و تحصن، مداخلة غیرخشونت‌آمیز و مانور خیابانی. در این نوشتار به اجمال به روش‌های گفتاری پرداخته خواهد شد.
روش‌های گفتاری در همه مراحل جنگ نرم (پیش، هنگام و پس) کاربرد دارد. روش‌های گفتاری هم برای آماده‌سازی ذهنی و شناختی و هم برای ایجاد احساسات و هیجانات لازم برای تقابل‌سازی نقش‌آفرین است و افزون بر این روش‌های گفتاری دارای قابلیت‌هایی اثربخش در سطح میدانی و عملیاتی جنگ نرم نیز است. با این توصیف، روش‌های گفتاری جنگ نرم در عرصه سیاسی، ذهنیت‌ها و باورهایی را که در ارتباط مستقیم با نظام سیاسی و پیوندهای مردم و حکومت است، مورد حمله قرار می‌دهد، در عین حال، گاه ممکن است بازیگران جنگ نرم از طریق روش‌های گفتاری برای آماده‌سازی اولیه اذهان و افکار، از ذهنیت‌ها و باورهایی استفاده کنند که تغییر در آنها راحت‌تر بوده و شهروند مورد حمله، هیچ‌گونه پیامد سیاسی را برای این‌گونه تغییرات متصور نباشد. 

1ـ روش گفتاری در قالب عملیات روانی
 عملیات روانی یکی از اصلی‌ترین روش‌های گفتاری جنگ نرم است. در عملیات روانی تشويق، تهييج و تحريك افكار عمومي درباره مسئله‌اي مشخص و با اهداف از پيش تعيين شده مدنظر است و به طور کلی به دو صورت انجام می‌شود؛ اول، عمليات رواني آشكار که معمولاًً با استفاده از تبليغات سفيد (تبليغاتي كه هويت منبع آن معلوم است) انجام مي‌شود؛ دوم، عمليات رواني پنهاني كه منبع انتشار آن فاش نمي‌شود. به طور معمول عمليات رواني پنهان به وسيله تبليغات سياه و خاكستري به اجرا درمي‌آيد. 
برخی از این تکنیک‌های گفتاری عملیات روانی عبارتند از: برچسب زدن (مهرداد،1380 : 190)، تكرار (سلطاني‌فر، 1382)، اهريمن‌سازي (محمدي نجم، 1384: 50)، برجسته‌سازی (سوربن و تانکارد، ترجمه دهقان، ۱۳۸۱: ۲۲۶)، اشاعه فرهنگی (روح‌الامینی، ۱۳۷۵)، دروغ‌پراکنی (سلطاني‌فر، 1382: 25)، شايعه (همان: 136)، گواهي و مبالغه (سلطاني‌فر، 1382)، پاره حقيقت‌گويي(سلطاني‌فر، 1382: 47)، ابهام، عموميت‌بخشي، فرافكني، انتخاب بد از بدتر، نكوهش اجتماعي، عرفي‌سازي، بدبین‌سازی شهروندان نسبت به حاکمیت، ناکارآمد نشان دادن مسئولان کشور هدف، القای وجود تبعیض و نبود آزادی در کشور هدف، القای عقب‌ماندگی کشور نسبت به دیگر کشورها، القای ناجی بودن کشور دشمن، بزرگ جلوه دادن قدرت دشمن و...
2ـ روش گفتاری در قالب مدیریت ادراک
 کنش گفتاری براساس مدیریت ادراک روش دیگری است که بازیگران جنگ نرم برای تغییر نگرش و محاسبات مخاطب استفاده می‌کنند. در مدیریت ادراک سعی در تأثيرگذاري بر نگرش‌ها، باور‌ها، عقايد، اهداف و ارزش‌هاي طرف مقابل با هدف ايجاد تغيير در مخاطبان تا سرحد همسو شدن آنها با اهداف و منابع عمل‌كننده است. همان‌طور که در قسمت‌های گذشته ذکر شد در اين نوع کنش به جاي اينكه مخاطب را تهييج يا يكباره و فوري وادار به واکنش کند، نگرش آنها را نسبت به مسائل اساسي نظام سیاسی تحت تأثير قرار می‌دهد. (عبداله خانی، 1386: 72) با این حال، در مديريت ادراك با استفاده از کنش‌های گفتاری اطلاعات گزينش شده به سيستم تصميم‌گيرنده كشور هدف ارسال می‌شود، يا از طريق تأثيرگذاري بر فرايند پردازش (ساختار مدل تصميم‌گيري در كشور مورد هدف) يا هر دو وجه، ادراك نخبگان اعم از تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران را مدیریت می‌کنند. تغییر محاسبات یا اتخاذ تصمیمات نادرست و همسو با دشمن محصول این نوع عملیات گفتاری است. 
روش‌هاي مورد استفاده کنش گفتاری در مديريت ادراك را مي‌توان به دو قسمت روش‌هاي مستقيم و روش‌هاي غيرمستقيم تقسيم کرد. در روش مستقيم با ارائه اطلاعات گزينش شده بی‌واسطه به سرويس اطلاعاتي و نخبگان كشور مورد نظر نسبت به شكل دادن ادراك آنان اقدام مي‌‌شود.
در روش غيرمستقيم نقش رسانه‌ها به ‌منزله شخص ثالث كم‌نظير است. رسانه‌ها كه به اقتضاي ماهيت‌شان به ديداري، شنيداري، ديداري ـ شنيداري تقسيم مي‌‌شوند، در انگاره‌سازي و شكل دادن ادراك، هم در بين نخبگان و هم توده مردم و دروازه‌بانان افكار عمومي مؤثر هستند. در اينجاست كه ديپلماسي رسانه‌اي در خدمت مديريت ادراك قرار مي‌گيرد.
برخی از فنون و شگرد‌هاي کنش گفتاری در مدیریت ادارک عبارتند از؛ برگزاري جلسات نقد و بررسي، مباحثه و گفت‌وگو، نظريه‌پردازي و... ارائه برآوردی اغراق‌گونه از قدرت دشمن و برآوردی خود‌کم‌بینانه از توانایی داخلی می‌تواند بخشی از نتایج عملیات ادراکی باشد.
3ـ روش گفتاری در قالب فریب استراتژیک
فنون و روش‌های فریب تاکتیکی و استراتژیک نیز از جمله روش‌های گفتاری پر استفاده از سوی بازیگران جنگ نرم برای نفوذ و تغییر افکار و نگرش‌ها و ذهنیت‌های مخاطبان است. در فریب استراتژیک بیشتر با جعل و خلق اطلاعات سر و کار داریم. بازیگران جنگ نرم دست به مجموعه اقداماتی می‌زنند که موجب سردرگمی، اغوا یا تعجیل بازیگر مقابل به برآوردهای غیرواقعی می‌‌شود. در واقع، هدف در کنش گفتاری براساس فریب استراتژیک، ايجاد انحراف در تصميمات حريف از طريق ارائه اطلاعات هدايت شده و گاه نادرست و اجبار وي به اقدام يا عدم اقدام در جهت منافع ملي كشور خودي يا به ضرر منافع خود است. 
از فنون و تکنیک‌های زیادی در نوع کنش گفتاری بهره‌ گرفته می‌شود، از جمله می‌توان به ابهام‌زایی و سردرگمی، اغوا و تعجیل‌سازی اشاره کرد. در سردرگمی شرایط به گونه‌ای ترتیب داده می‌شود که فرد قادر به تشخیص، انتخاب و تصمیم‌گیری نیست. در اغوا شرایط به گونه‌ای ترتیب داده می‌شود که به نظر حریف تصمیم درباره آن و انجام دادنش را عین منافع خود تلقی می‌کند. به عبارت دیگر، جامعه هدف، شرایط ایجاد شده از سوی بازیگر عامل را مثبت انگاشته و تصمیم به همراهی با آن می‌گیرد. در تعجیل‌سازی، حریف با شرایط اضطراری و محدودیت تصمیم‌گیری روبه‌رو شده و به این وسیله تصمیم منطقی و درست از او گرفته می‌شود. 

رسیدن به تمدن نوین اسلامی آخرین مرحله از مراحل پنج‌گانه در افق بلند ترسیمی از گفتمان انقلاب اسلامی از سوی رهبر معظم انقلاب است. ضرورت‌ها و نیازهای جدید جوامع اسلامی و توسعه علوم و فناوری‌های ارتباطی و سرعت تحولاتی که در عرصه‌های مختلف علمی به­ وجود آمده است، سبب شده جامعه اسلامی تلاشی گسترده برای پیشرفت و پاسخگویی به خواسته‌های نوین داشته باشد.  جمهوری اسلامی ایران در جایگاه الگوی اسلامی الهام‌بخش مسلمانان جهان، برای رسیدن به رسالت اصلی خود که ایجاد جامعه جهانی اسلامی است، نیازمند برنامه‌ریزی و تلاش فکری، علمی و دینی خستگی‌ناپذیری است که به­ موجب آن بتواند تمدن اسلامی را پایه­‌ریزی کرده و الگوی کامل از هر زمینه را به جهان معرفی کند. 
کتاب «مهندسی تمدن اسلامی؛ الزامات و موانع» به قلم حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالعلی رضایی، عضو هیئت علمی دفتر فرهنگستان علوم اسلامی که در سال 1391 انتشارات کتاب فردا آن را به چاپ رسانده، گامی هر چند کوچک در این مسیر است. این اثر از یک مقدمه و چهار فصل تشکیل شده است. در مقدمه به دلایل و ضرورت طرح چنین موضوعی اشاره و در فصل اول به مقایسه زیربناها و روبناهای هر دو تمدن الهی و مادی پرداخته شده است. در فصل دوم، مبانی مهندسی تمدن اسلامی و راه­‌های تحقق انقلاب فرهنگی و در فصل سوم مواضع و دیدگاه‌های اندیشمندان درباره تمدن اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است. مؤلف در فصل پایانی به بررسی موانع فراروی مهندسی تمدن اسلامی پرداخته است که برخی از این موانع در حوزه تئوریک و فلسفی و برخی دیگر در حوزه فرهنگی و اجتماعی قابل طبقه‌بندی هستند. مؤلف معتقد است: «در طراحی زیرساخت‌های مورد نیاز در تمدن‌سازی به عنوان پیشران مطلوب در استحکام درونی قدرت نظام نیاز به نظام‌سازی در حوزه مفاهیم و ساختارها و محصولات است و این نظام‌سازی بر پایه دین انجام می‌شود. نظام‌سازی بر اساس قرآن و دین، با فرایند پنج‌گانه‌ای که رهبر انقلاب مطرح فرمودند، درهم آمیخته است.»
این اثر در گروه تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلامی از بین ۱۳۴۶ اثر رسیده به سومین جشنواره دوسالانه کتاب دین و پژوهش­های برتر در اردیبهشت­ 1388، اثر شایسته تقدیر انتخاب شد.

«سیاست» در معنای عام هرگونه راهبرد، روش و مشی برای اداره یا بهکرد هر امری از امور (چه شخصی چه اجتماعی) است. سیاست در کاربرد باستانی کلمه، دخالت در امر عمومی و به معنای جدید ، شهر مدرن صنعتی است که کنشگرانش به سیستم سازمان‌دهنده آن مشروعیت می‌دهند و در معنای خاص، به امور مربوط به دولت و مدیریت و تعیین شکل و مقاصد و چگونگی فعالیت دولت گفته می‌شود. بستر وقوع سیاست به مثابه یک فعالیت علمی و نظری، جامعه انسانی است. انسان‌ها به منظور رفع نیازها و مشکلات خود به تجربه دریافته‌اند که با تشکیل جامعه بهتر می‌توانند بر مشکلات خود فائق آیند و نیازهای خود را مرتفع کنند. اما همین انسان‌ها (به قول ارسطو جانوران سیاسی) زمانی که در بستر زیست اجتماعی خود به دلیل اختلاف سلیقه، تنوع و اختلاف منافع با یکدیگر دچار اختلاف و درگیری می‌شوند، ضرورت پیدایش سیاست به مثابه ابزاری برای حلّ اختلاف‌ها سر برمی‌آورد.