رسول سنائی‌راد/ اتصال هفته گرامیداشت دفاع مقدس با دهه ولایت در سال جاری امر مبارکی است که پیام بلند آن ضرورت پذیرش ولایت معرفی شده از سوی نبی گرامی اسلام(ص) در عید الله‌اکبر «غدیر خم» برای ورود به حصار امن و راحتی از عذاب طاغوت است. اگر پیام اطمینان‌بخش و مولد آرامش غدیر به درستی فهم و عمل می‌شد، اسلام راستین نبوی پس از ارتحال پیامبر(ص) نیز استمرار می‌یافت و اجازه جولان به مستکبران و طواغیت را نمی‌داد و تمدن ناب اسلامی حاصل از حکومت نبوی برای همیشه تاریخ می‌توانست حصار امن الهی را برای امت اسلامی حفظ کند؛ اما افسوس که تنازل مفهوم بلند ولایت و جانشینی حضرت نبی(ص) به صرف دوستی آن حضرت، امکان نفوذ اغیار به درون جامعه اسلامی و شکل‌گیری طواغیتی از امویان تا حزب بعث، آل‌سعود و داعش را فراهم آورده و زمینه‌ساز سلطه استکباری جهان کفر بر مسلمانان شده است.
آنچه طی هشت سال دفاع مقدس رخ داد، مقابله جبهه طاغوت و کفر با جبهه ولایت بود که قرن‌ها پس از حادثه غدیر، با انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) پرچم اسلام ناب محمدی(ص) برافراشته شد.
در واکنش به این پدیده نورانی بود که نظام استکبار و مدافعان اسلام آمریکایی، صدام بعثی را به نیابت برگزیده و با تحریک و حمایت از وی تجاوزی ظالمانه را علیه نظام نوپای اسلامی رقم زده و با بهره‌گیری از روحیات قدرت‌طلبانه و ماجراجویانه صدام، او را سردار قادسیه نامیده و توهم سقوط شش روزه جمهوری اسلامی ایران و جایگزینی وی به جای محمدرضا پهلوی در منطقه غرب آسیا را ایجاد کردند. غافل از اینکه انقلابی‌گری و روحیه جهادی برآمده از ارزش‌های اعتقادی و مبانی اسلام ناب و محوریت ولایت در نزد نیروهای انقلاب، مولد سدّی محکم و پولادین در برابر این تجاوز ظالمانه بوده و مقاومتی دینی و انقلابی را سازمان داد که نه‌تنها متجاوزان را زمینگیر کرد و شرایط دفع متجاوز و چشاندن طعم شکست به آنها را فراهم ساخت؛ بلکه روند پیروزی‌های رزمندگان اسلام معرّف ارزش‌های اعتقادی مولد قدرت و عزت در عرصه افکار عمومی و پدید آمدن بیداری اسلامی و شکل‌گیری هویت اسلامی ـ جهادی شد که نوید سر دادن اذان  رشادت و برافراشته شدن پرچم توحید در اقصا نقاط جهان و پدید آمدن حسّ امید و جنبش نزد تمامی مظلومان و ستمدیدگان جهان بود که مقاومت در مجاهدان افغانستان، پیروزی رزمندگان حزب‌الله در لبنان و روند انتفاضه و مقاومت در فلسطین از آثار آن بود. از این رو نظام استکبار که خطر توسعه این هویت انقلابی ـ جهادی را درک کرده و عظمت عملیات‌های غرور‌آفرین رزمندگان اسلام را در شرایط نابرابر دیده بود، بر آن شد تا ابتدا با مذاکره و نفوذ و سپس تشدید تحریم و ورود مستقیم به جنگ، مانع ادامه این روند و توقف این جنگ الهام‌بخش شود. بنابراین جبهه استکبار و حامیان اسلام آمریکایی با تمام توان پس از کربلای ۵ و تهدید بصره به حمایت از صدام برآمده و دست او را در هر جنایتی برای تغییر روند جنگ باز گذاشتند. حضرت امام خمینی(ره) در روزهای سخت و فشار جنگ در آخر تابستان سال ۱۳۶۶ که علاوه بر ورود گسترده منافقین به جنگ، کشتار ناجوانمردانه حجاج و زائران ایرانی به دست آل‌سعود و توسعه جنگ به شهرها و نفتکش‌ها و کاهش صادرات و قیمت نفت به بشکه‌ای پنج دلار رقم خورد، در پاسخ به تردیدآفرینی‌های آقای منتظری پس از حمله ناو وینسنس آمریکا به هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس و به شهادت رساندن مسافران بی‌گناه آن، در پیامی سیاسی ـ معنوی اعلام فرمودند: «این جنگ، جنگ اعتقاد است.
جنگ ارزش‌های اعتقادی ـ انقلابی علیه دنیای کثیف زور و پول و خوشگذرانی است. جنگ ما جنگ قداست، عزت و شرف و استقامت علیه نامردمی‌ها است... جنگ بین استکبار و اسلام است... امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است.»
با این پیام سیاسی ـ معنوی حضرت امام(ره) قوای روحی و معنوی رزمندگان اسلام برای استقامت و پایداری در برابر امواج سهمگین فشار و خیانت تقویت شد و آنها به مشروعیت این دفاع و استقامت نیز دلگرم شدند و تا پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به دفاع سرسختانه و جانانه خود با رشادت در عین مظلومیت ادامه دادند؛ استقامتی که اگر چنانچه با اقدام و عمل بیشتر مسئولان و دسترسی به امکانات و تجهیزات بیشتری همراه بود، می‌توانست در نتایج جنگ هم مؤثر بوده و به سقوط صدام منتهی شود.
در واقع، این حمایت و همراهی همه‌جانبه نظام استکبار به سردمداری آمریکای جنایتکار بود که موجب شد متجاوز از سقوط قطعی، جان به در برده و جنگ با پذیرش قطعنامه به پایان برسد. جالب اینکه همان‌گونه که شروع جنگ با توطئه آمریکایی‌ها و حمایت جبهه نفاق و اسلام آمریکایی همراه بود، در روزهای پایانی جنگ هم، آمریکایی‌ها به حمایت علنی از صدام پرداختند با تشدید تحریم‌ها و کاهش قیمت نفت، رژیم‌های مرتجع عربی و در رأس آن آل‌سعود را به کمک صدام آوردند و به دنبال جلوگیری از رقم خوردن نتیجه به نفع جمهوری اسلامی ایران شدند، اما با وجود تمام حمایت‌ها، صدام سرانجام با پذیرش عقب‌نشینی به مرزها و پذیرش قرارداد ۱۹۷۵ و با بر جا گذاشتن حدود یک میلیون کشته و زخمی و هزینه کردن ۳۷۵ میلیارد دلار ذخایر ارزی به علاوه رقمی کلان‌تر درآمدهای هشت ساله و استقراض از کشورهای عربی به هیچ‌‌یک از ادعاها، شعارها و بهانه‌های آغاز جنگ نرسید.
اما در این سو ملت بزرگ ایران گرچه مظلومیت‌ها و هزینه‌هایی متحمل شده بود، ولی دستاوردهایی چون تشکیل بسیج، شکل‌گیری صنعت دفاعی مستقل، الهام‌بخشی به مظلومان فلسطینی و لبنانی و کسب تجارب ارزشمند دفاعی برای سپاه و ارتش رقم خورده بود که پشتوانه قدرت ملی برای تداوم ایستادگی و مقاومت و دفاع از عزت ملی در برابر هر ظلم و تجاوز دیگر به شمار می‌آمد. شکست جنگ نیابتی امروز و فروپاشی جریان تروریستی ـ تکفیری داعش را باید حاصل قدرت برآمده از هشت سال دفاع مقدس دانست که البته باز دشمن با فشار و مذاکره قصد ایجاد رخنه و نفوذ برای ضربه زدن به پایه‌های هویتی آن، یعنی دین و انقلابی‌گری دارد؛ لذا پس از دفاع مقدس، دفاع همچنان باقی است و این بار نوبت جهاد کبیر است که اجازه بازگشت سلطه و پذیرش خواسته‌های استکبار را سلب کند. امروز جهاد اصغر جایش را به جهاد کبیر داده، اما لازمه آن مجاهدت و انقلابی‌گری است.


در بیست ودومین مجمع سراسری فرماندهان سپاه عنوان شد
بیست‌ودومین مجمع سراسری فرماندهان و مدیران سپاه در ستاد فرماندهی کل سپاه برگزار شد. 
به گزارش صبح‌صادق، آیت‌الله صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه در این همایش به تبیین موضوع جهاد کبیر پرداخت و گفت: «از منظر قرآن، جهاد کبیر مضمونی فراتر از جهاد با شمشیر داشته و به معنای تبعیت نکردن از کفار و طاغوت است.»
رئیس قوه قضائیه در ادامه افزود: «با وجود آنکه رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) به کرات موضوع اقتصاد مقاومتی و تکیه به درون را مورد تأکید قرار می‌دهند؛ اما متأسفانه برخی کلید مشکلات کشور را در دستان طاغوت‌ها دیده و به آنها دل خوش کرده‌اند.»
آیت‌الله آملی یکی از آثار و برکات نگاه توحیدی را «اقتدار» توصیف و تصریح کرد: «ما در مواجهه با جبهه استکبار باید منطق قرآنی را شناخته و عامل به آن باشیم. انجام فرامین سبب اقتدار و غلبه موحدین بر طاغوت است.»
وی ترویج فردگرایی لیبرالی، نسبیت‌گرایی اخلاقی، عقلانیت ابزاری‌گرا و مصرف‌گرایی را از آموزه‌های تجدد برشمرد و گفت: «متأسفانه، در مقطعی از زمان در کشور ما افکار تجدد ترویج شده و در برخی مجلات و کتب این افکار که تمام زوایای اعتقادی و ایمانی ما را هدف قرار داده‌اند، دنبال می‌شود؛ از این رو لازم است انسان‌های دین‌مدار و موحدان، لایه‌های تجدد را به خوبی بشناسند.»
سردار سرلشکر محمد باقری نیز در این مجمع اظهار داشت: «دشمن تلاش دارد مسئولان با کنار گذاشتن انقلابی‌گری برای پیوستن به جرگه تعاملات جهانی، پدیده نفوذ را کامل کند.»
وی با اشاره به بیانات رهبر فرزانه انقلاب درباره انقلابی بودن، انقلابی فکر کردن و انقلابی زیستن، گفت: «جهاد کبیر امری الهی است و به معنای استحکام قدرت نظام اسلامی و انقلابی ماندن است.» 
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح افزود: «انقلابی بودن از نگاه رهبر معظم انقلاب، یعنی به مبانی و ارزش‌های انقلابی پایبند باشیم، استقامت داشته باشیم و جا خالی نکنیم.»
سرلشکر باقری با اشاره به اقتدار نظام اسلامی که در پی پیروزی‌های گسترده به‌ویژه در عراق و سوریه شکل گرفته است، تأکید کرد: «این اقتدار مانع دشمن در تهاجم مستقیم و کلاسیک به ایران اسلامی شده است و دشمنان اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که مقابله مستقیم با انقلاب اسلامی بسیار پر هزینه‌تر از منافع  آن است و این بازدارندگی به برکت نظام اسلامی است.» 
وی گفت: «دشمن اکنون در قالب جنگ نرم و عملیات تأثیر محدود تلاش دارد بدون خونریزی ایران اسلامی را شکست دهد.»
سردار باقری در ادامه افزود: سپاه به دشمن اعتماد نمی‌کند و تجربه برجام نشان داد، حتی در یک مورد خاص هم که با دشمن مذاکره کردیم، آمریکایی‌ها حقوق ما را محترم ندانستند و نشان دادند که قابل اعتماد نیستند.»
وی تأکید کرد: «سپاه مذاکره با دشمن را نمی‌پذیرد؛ تلقی دشمن به ویژه آمریکا از مذاکره، کوتاه آمدن طرف مقابل و تحمیل خواسته‌های آنهاست. این نوع مذاکره پذیرفتنی نیست و سپاه هوشیار است و فریب نمی‌خورد.»
سردار حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه نیز در ابتدای این مجمع، فلسفه تشکیل مجمع سراسری فرماندهان و مسئولان سپاه را پرداختن به موضوع جهاد کبیر و تبیین مفهوم آن دانست و اظهار داشت: «امروز گرد هم آمده‌ایم تا به بازخوانی انقلاب پرداخته و وضعیت و موقعیت انقلاب شکوهمند اسلامی را بازشناسی کنیم.»
وی افزود: «دشمن درصدد تجزیه جهان اسلام با تفرقه‌های خونین است تا به نوسازی مجدد سیاسی بپردازد و همچنان با برنامه این هدف را دنبال می‌کند که دامنه‌های تأثیر این نبرد را می‌توان در سراسر میادین نفوذ انقلاب اسلامی مشاهده کرد.»
جانشین فرمانده کل سپاه با تأکید بر اینکه دشمنان ما راهبرد نفوذ را در درون کشور دنبال می‌کنند، گفت: «تغییر دستگاه محاسباتی و میدان عقلانیت ـ از عقلانیت معنوی و انقلابی به عقلانیت محاسباتی و مادی ـ راهبرد اصلی دشمن از نفوذ در داخل کشور است.»
وی با بیان اینکه «دشمن درصدد ایجاد تغییر در سبک زندگی ماست»، اظهار داشت: «در هر عرصه‌ای با مدل تفکر انقلابی و جهادی و روحیه مقاومت وارد عرصه  شده‌ایم، به پیشرفت و دستاوردهای گران‌سنگی دست یافته‌ایم؛ اما هر کجا مطابق با هنجارهای رایج دنیا عمل کرده‌ایم، توفیقی نداشته‌ایم.»
سردار سلامی در پایان گفت: «ما مجبور به غلبه بر دشمن هستیم و باید با مدل جهاد کبیر در تقابل با جبهه کفر عمل کرده و با این مدل نجات‌بخش نقشه راه مسلمانان را ترسیم کنیم.» 

  دکتر یدالله جوانی/  کسانی که از نزدیک او را می‌شناسند، شهادت می‌دهند که آنچه بر قلمش جاری شده، از عمق جانش نشئت گرفته است، البته فهم و درک این قبیل سخنان و اظهارات برای کسانی که از مکتب اهل بیت‌(علیهم‌السلام) بهره‌ای نبرده‌اند و از مقام و منزلت بندگی خداوند متعال غافلند، سخت و دشوار است. شاید آنان، این قبیل سخنان را نوعی تعارف یا نوعی تبلیغ به شیوه‌ خاص بپندارند. موضوع، نکته‌ای ظریف و حکیمانه از پیام اخیر سرلشکر سلیمانی خطاب به ملت ایران است. وی در بخشی از پیام خود می‌نویسد: ‌«حقیر سرباز صفر ولایت و نظام جمهوری اسلامی و ملت شجاع و عزیزتر از جانم بوده و ان‌شاء‌الله با استعانت از خدای سبحان تا آخر عمر در همین جایگاه «سربازی» خواهم بود.» آری، نویسنده این جملات، به اعتراف دوست و دشمن برجسته‌ترین استراتژیست‌ جهان در حوزه مسائل نظامی، دفاعی و امنیتی است. غربی‌ها معتقدند، سرلشکر سلیمانی، مغز متفکر نظامی انقلاب اسلامی و محور مقاومت و جریان بیداری اسلامی بوده و در سال‌های اخیر تمامی سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا در حوزه نظامی در غرب آسیا را با شکست روبه‌رو کرده است.
 آمریکایی‌ها سرلشکر سلیمانی را، عامل شکست سیاست‌های خود در عراق می‌دانند؛ جبهه غربی، عبری، صهیونیستی و ترکی، دلیل به نتیجه نرسیدن سیاست‌های خود در سوریه را، سرلشکر سلیمانی می‌دانند؛ آل‌سعود و حامیانش نیز سهم عمده‌ای را برای سرلشکر سلیمانی در شکست سیاست‌های خود در یمن ارزیابی می‌کنند و گروه‌های تکفیری ـ تروریستی چون داعش، سرلشکر سلیمانی را علت اصلی شکست برنامه‌های خود در کشورهایی، چون عراق و سوریه معرفی می‌کنند. همین واقعیت‌هاست که سرلشکر قاسم سلیمانی را، محبوب ملت ایران با هر گرایش و سلیقه‌ای کرده‌ است.
 محبوبیت حاج قاسم در ورای مرزهای جغرافیایی ایران و در کشورهایی، چون عراق، سوریه، لبنان، بحرین و یمن، اگر بیشتر از داخل کشور نباشد، کمتر نخواهد بود. آری، او محبوب دل‌هاست؛ همان‌طور که حضرت امام خمینی(ره)، محبوب دل‌ها بود؛ اما اگر دیروز، حضرت امام(ره) با آن همه عظمت و سروری، با صراحت می‌گفت که به من نوکر و خدمتگزار بگویید بهتر است تا رهبر بگویید؛ امروز هم حاج قاسم سلیمانی با همه کمالات و ارزش‌های والایی که در داخل و خارج کشور دارد، با صراحت می‌نویسد: «حقیر سرباز صفر ولایت و نظام جمهوری اسلامی و ملت شجاع و عزیزتر از جانم بوده و ...»
این سخن حکیمانه، بن‌مایه‌های دینی و اعتقادی دارد که از توحید سرچشمه می‌گیرد و ولایت را در عصر غیبت، ولایت رسول‌الله(ص) و در سلسله‌مراتب ولایت الهی می‌داند. در این نگاه توحیدی، همه هیچ هستند و هر چه هست، اوست و این نگاه حاج قاسم، نگاه تمامی پاسداران تربیت شده در مکتب خمینی کبیر(ره) است. سرداران سپاه و فرماندهان این نهاد انقلابی، در برابر دشمنان ژنرال و سردار هستند؛ ولی در برابر امت و امام این امت، یعنی خامنه‌ای عزیز، خود را سرباز صفر می‌‌دانند. پاسداران انقلاب اسلامی، از متن مردم ایران جوشیده‌اند و پس از عبادت و بندگی خالق هستی، کمک به خلق خداوند را مهم‌ترین کار ممکن در زیر آسمان کبود می‌دانند. در میان کارهای لازم و خدمات مورد نیاز یک ملت، ارزش هیچ خدمتی بالاتر از تأمین امنیت نیست. آری، امروز پاسداران انقلاب اسلامی، پرچمداران عزت مسلمین و تأمین‌کنندگان امنیت ملت ایران هستند. امروز حاج قاسم و دیگر همرزمانش، برای تحقق کدامین اهداف راهبردی کوه‌ها و دشت‌های عراق و سوریه را زیر پا می‌گذارند و برای رسیدن به آن اهداف، شب و روز را سپری می‌‌کنند. آیا آن اهداف، چیزی جز عزت مسلمین، اعتلای اسلام، رهایی مستضعفین از چنگال مستکبرین و تأمین‌ امنیت ملت ایران می‌باشد؟ به طور قطع، کسی که با این اهداف والا، پا به عرصه‌های خطر می‌گذارد، خود را سرباز اسلام می‌داند و به این سربازی افتخار می‌کند. سرباز ولایت، سرباز است و بالاترین درجه او، همین سربازی است.
 بر همین اساس سرلشکر سلیمانی، به سرباز بودنش برای ولایت، نظام جمهوری اسلامی و ملت شجاع ایران افتخار کرده، آینده‌اش را این چنین ترسیم می‌‌کند: «ان‌شاء‌الله با استعانت از خدای سبحان تا آخر عمر در همین جایگاه «سربازی» خواهم بود.» با صراحت می‌توان گفت، دشمنان از فهم و درک این نگاه عاجز هستند، اما این نگاه برای تمامی پاسداران، بسیجیان و تمامی نیروهای مردمی در محور مقاومت، قابل فهم است.
 بنابراین تمامی پاسداران انقلاب اسلامی، بر اساس همان نگاه توحیدمحور و ولایتمدار حاج‌قاسم سلیمانی، خود را سرباز صفر ولایت و ملت ایران می‌دانند. بدون تردید، ولایت با برخورداری از خیل عظیم چنین سربازانی، هر مانعی را از سر راه انقلاب اسلامی برخواهد داشت و آرمان‌های انقلاب را، یکی پس از دیگری تحقق خواهد بخشید.
آری، حاج‌قاسم سلیمانی با افتخار به سرباز صفر بودن ولایت، نظام‌ جمهوری اسلامی و ملت ایران، نشان داد که مصداق این آیه شریفه است که فرمود: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبُه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا» 
حاج قاسم از جنس سرداران شهیدی است که استقلال، عزت و آبروی ملت ایران از خون آنان سیراب می‌شود و این خون، در رگ‌های همه پاسداران راستین انقلاب اسلامی جاری است؛پاسدارانی که امروز مدافع حرم شده و با ثبات قدم و ایستادگی بر سر پیمان خود، خواهان ملاقات معبود در لباس جهاد هستند؛ لباس جهادی که لباس عزت است. سردار سلیمانی با پیام خود، به تمامی تحلیل‌ها، جنجال‌ها و شیطنت‌ها پایان داد؛ تحلیل‌ها و گمانه‌هایی که بعضاً از اتاق‌های فکر دشمنان نشئت گرفته بود و حاج قاسم را در کسوت و جایگاه دیگری غیر از پاسداری به تصویر می‌کشید. در حقیقت، سرلشکر سلیمانی با این پیام، به همگان فهماند لباس «جهاد» و جایگاه «سربازی» را با هیچ پست و مقام دیگری معاوضه نخواهد کرد.


جبهه‌های جدید در برابر سینمای دفاع مقدس
 آرش فهیم/ سینمای جنگ یکی از دیربازترین ژانرهای سینمایی در جهان است؛ به‌گونه‌ای که از همان نخستین سال‌های ظهور این رسانه، شاهد تولید آثاری با محور نبردها بودیم. هر سال هم تعداد قابل‌توجهی از فیلم‌های مهم سینمای روز جهان، با موضوع جنگ ساخته می‌شوند. حتی با گذشت بیش از 70 سال از پایان جنگ‌های جهانی اول و دوم، هنوز هم درباره این دو جنگ، فیلم‌هایی ساخته می‌شود. برای نمونه، کریستوفر نولان، یکی از فیلمسازان مطرح هالیوود، در فیلم آینده خود به جنگ دوم بین‌الملل خواهد پرداخت. فیلم‌های «هتل بزرگ بوداپست» و «بازی تقلید» که هر دو از برگزیده‌های مراسم اسکار 2015 بودند، موضوعی مرتبط با دو جنگ جهانی داشتند و تعداد بسیار زیاد دیگری که می‌توان نام برد؛ اما شاخصه اصلی همه این فیلم‌ها این است که هر یک، واقعیت و موضوع جدیدی را درباره جنگ مطرح می‌کنند. 
ژانر جنگی در ایران، پس از پیروزی انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی به وجود آمد. با توجه به ساختار و محتوای بومی این فیلم‌ها و اینکه بنیانگذاران آن در پی افشای ذات قدسی و روحانی جبهه بودند، از این نوع آثار با عنوان «سینمای دفاع مقدس» یاد شد. با وجود بی‌مهری‌های زیادی که برخی از مدیران دولتی به سینمای دفاع مقدس داشتند و با وجود فضاسازی جعلی و دروغین برخی از افراد و کارشناسان مغرض مبنی بر اینکه «دوران فیلم‌های جنگی تمام شده است»، اما سینمای دفاع مقدس هنوز هم می‌درخشد، هر چند فیلم‌هایی که در این زمینه ساخته می‌شوند، اندک هستند. همچنین، این فیلم‌ها همچنان محل پیوند شاخصه‌های ارزشی فرهنگ ملی و مذهبی با واقعیات روز و توجه به قهرمانان و اسوه‌های جبهه و جنگ هستند. اگر بخواهیم از آثار متأخر سینمای دفاع مقدس مثال بزنیم، می‌توان به «بادیگارد» اشاره کرد که به روزهای پایانی و پیش از شهادت یکی از بازمانده‌های دوران جنگ می‌پردازد. قهرمانی به نام حاج حیدر با شمایلی که سیمای قهرمان این روزهای جبهه مقاومت جهانی، یعنی «قاسم سلیمانی» را یادآوری می‌کند که در جایگاه محافظ یک دانشمند هسته‌ای، جان خودش را فدا می‌کند. همچنین، فیلم «ایستاده در غبار» که این روزها بر پرده سینماهای کشور در حال نمایش است، به فصل‌هایی از زندگی حاج احمد متوسلیان، فرمانده جاویدالأثر لشکر محمد رسول‌الله(ص) می‌پردازد. همان طور که درباره سینمای جهان قابل مشاهده است، آنچه سبب اهمیت این فیلم‌ها شده، افزون‌بر ساختار قابل قبول، توجه به موضوعات بکر است. به همین ترتیب، سینمای دفاع مقدس اگر بخواهد بیش از پیش بدرخشد، باید خط‌شکن و نوگرا باشد و سراغ سوژه‌هایی ناب و متفاوت و بیان ناگفته‌های جنگ برود.
یکی از جبهه‌های جدیدی که باید آن را تداوم دفاع مقدس دانست، دفاع از حرم است. این روزها، کشور ما شاهد ظهور قهرمانانی از نسل‌های گوناگون است که در میدان مقاومت حضور یافته‌اند و به منزله مدافعان حرم، راه شیاطین را سد کرده‌اند. بی‌تردید، اگر مدافعان حرم ازخودگذشتگی نمی‌کردند، معلوم نبود که داعشی‌ها و حامیان آنها چه بر سر جهان می‌آوردند! به همین دلیل مدافعان حرم، پاسداران حریم انسانیت هستند. در میان شهدای مدافع حرم هم می‌توان طیف‌ها و نسل‌های گوناگونی را دید؛ از جوانان 15، 16 ساله تا افراد کهنسال، از هنرمندانی چون هادی باغبانی و سعید سیاح طاهری تا شخصیت‌های نظامی و مهندس و پزشک و ... که زندگی هر یک از آنها می‌تواند به یک فیلم درخشان و جذاب تبدیل شود. به راستی، جای این قهرمانان بر پرده سینماهای کشورمان خالی است.
تاکنون فقط یک فیلم سینمایی و یک فیلم نیمه‌بلند داستانی درباره مدافعان حرم تولید شده است. یکی از این فیلم‌ها «هنگامه» نام دارد که به کارگردانی امیر داسارگر در 40 دقیقه به روایت لحظات آخر زندگی یک مدافع حرم در کنار همسرش می‌پردازد. همچنین، سال گذشته فیلمی با عنوان «جشن تولد» به کارگردانی عباس لاجوردی در جشنواره فجر به نمایش درآمد که داستان آن در سوریه می‌گذرد و به تقابل مدافعان حرم با داعش می‌پردازد.
با وجود این دو فیلم داستانی و ده‌ها فیلم مستندی که درباره مدافعان حرم ساخته شده، اما اهمیت این موضوع چنان است که فیلمسازان حرفه‌ای و با تجربه نیز باید به میدان بیایند و آثار متعددی ساخته شود. فراموش نکرده‌ایم که ابراهیم حاتمی‌کیا، سال گذشته در نشست خبری فیلم خود در جشنواره فجر از اینکه چرا سینمای ما نسبت به مدافعان حرم بی‌توجه است، انتقاد کرده بود. به نظر می‌رسد، خود حاتمی‌کیا و سایر فیلمسازان دفاع مقدس همچون همیشه باید خط‌شکنی کنند و درباره این موضوع بر زمین مانده فیلم بسازند.

سردار جعفری در آیین تودیع و معارفه فرمانده دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج)
فرمانده کل سپاه گفت: «هرچند دانشگاه باید در مدارج علمی و پژوهشی حائز عناوین برتر باشد، اما اولویت دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) تربیت «پزشک پاسدار انقلاب» است.»
سردار محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه در آیین تودیع و معارفه فرمانده دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) در تالار همایش‌های صدرا، ایجاد یک دانشگاه الگو و در تراز انقلاب را رسالت مهم دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) توصیف کرد و اظهار داشت: «سپاه با رصد دقیق و به روز تهدیدات فراروی انقلاب، آمادگی همه‌جانبه‌ای را برای مقابله با تهدید در تمامی عرصه‌ها در خود ایجاد می‌کند.»
وی در ادامه با برشماری وجوه تمایز مأموریت‌های سپاه با سایر نیروهای مسلح جهان گفت: «بنا به فرموده رهبر معظم انقلاب(مدظله‌العالی) حفظ و حراست از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن رسالت اصلی سپاه است که تنها یک بعد آن عمل نظامی می‌باشد و سپاه با رصد دقیق و به روز تهدیدات فراروی انقلاب خود را برای مقابله با آن آماده می‌کند.»
سرلشکر جعفری با تأکید بر اینکه انقلاب اسلامی در این مقطع حساس به شدت به الگوسازی در تمامی ابعاد نیاز دارد، گفت: «سپاه آمادگی همه‌جانبه را در خود ایجاد می‌کند و پایه‌گذاری یک الگوی اسلامی انقلابی برگرفته از مبانی و ارزش‌های دینی از رسالت‌های مهم این نهاد مکتبی به شمار می‌رود.»
وی با اشاره به فرمایش فرمانده معظم کل قوا مبنی بر اینکه ارزش‌ها باید در سپاه سکه رایج باشد، اظهار داشت: «در دانشگاه‌های سپاه به‌ عنوان مراکز کادرسازی این نهاد انقلابی و مردمی باید ارزش‌های دینی و اسلامی موج بزند.»
فرمانده کل سپاه در ادامه با تأکید بر اینکه دانشگاه‌های سپاه باید در همه ابعاد الگو باشند، هدف سپاه از تأسیس دانشگاه را الگوسازی برای سایر دانشگاه‌ها در مباحث علمی و ارزشی دانست و خاطرنشان کرد: «با وجود اینکه تاکنون اقدامات مؤثری صورت گرفته، اما نباید به این میزان اکتفا کرد، بلکه برای رسیدن به نقطه مطلوب باید تلاش بیشتری کرد.» سرلشکر جعفری در پایان با تقدیر از تلاش‌های سردار دکتر اصلانی در مدت تصدی فرماندهی دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج)، اظهار داشت: «سردار اصلانی در دوران مسئولیت خود اقدامات ارزشمند و تأثیرگذاری را شکل داد که امیدواریم این روند را دکتر جلالی همچنان ادامه دهد و با سرعت بیشتری به سمت اهداف والای انقلاب اسلامی حرکت کند.»
پیش از سخنان فرمانده کل سپاه، دکتر جعفر اصلانی به ارائه گزارشی از اهم اقدامات، فعالیت‌ها و دستاوردهای دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) در مدت 13 سال تصدی مسئولیت فرماندهی دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) پرداخت.
در پایان این مراسم با حکم فرمانده کل سپاه، دکترعلیرضا جلالی به سمت فرماندهی دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله(عج) منصوب شد. وی پیش از این ریاست بیمارستان بقیه‌الاعظم(عج) را بر عهده داشت.


کارشناسان در گفت‌وگو با صبح صادق بر اعاده حقوق خانواده شهدای منا تاکید کردند
سیدمحمد مشکوه‌الممالک/ حضرت آیت‌الله ‌العظمی خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خانواده‌های شهدای مِنا و مسجدالحرام، کوتاهی و بی‌کفایتی آل‌سعود در این حادثه را اثبات مجدد بی‌لیاقتی این شجره خبیثه ملعونه در تصدی و اداره حرمین شریفین خواندند و فرمودند: «یکی از کارهای واجب و لازم برعهده مسئولان امت اسلامی و مدعیان حقوق بشر، تشکیل یک هیئت حقیقت‌یاب در این قضیه است؛ باید بروند حقیقت را [روشن کنند]؛ با اینکه حالا یک سال هم گذشته است، اما مصاحبه‌هایی شده است، عکس‌هایی برداشته شده است، اسناد و مدارکی وجود دارد که می‌تواند حقیقت را تا حدود زیادی روشن بکند؛ بروند یک گروه حقیقت‌یاب، حقیقت مطلب را دربیاورند؛ معلوم بشود که در این حادثه آل‌سعود مقصّر هستند یا نیستند ـ آنها می‌گویند ما مقصّر نیستیم ـ معلوم بشود، واقعیت قضیه روشن بشود که اینها مقصّرند یا مقصّر نیستند.» از این رو خبرنگار هفته‌نامه صبح صادق گفت‌وگویی را با سه نفر از کارشناسان و صاحب‌نظران این عرصه انجام داده که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.
روشن شدن ابعاد فاجعه‌ منا برای افکار عمومی
دکتر حسن هانی‌زاده*
بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره فاجعه منا و نقش تخریبی عربستان و ناشایستگی رژیم آل‌سعود در اداره حرمین شریفین در حقیقت نشانه اهمیتی است که رهبری و همچنین مقامات جمهوری اسلامی ایران به مسئله شهدای فاجعه منا او پیگیری آن می‌دهند. رهبر معظم انقلاب اسلامی همواره از آغاز فاجعه منا به دقت مسئله را مورد توجه قرار دادند و با هشدارهایی که به رژیم آل‌سعود دادند، زمینه همکاری نسبی آل‌سعود را با سازمان حج و زیارت و مقامات جمهوری اسلامی ایران فراهم کردند و اگر هشدار‌های مکرر ایشان نبود، قطعاً رژیم آل‌سعود هیچ‌گونه همکاری در بازگشت پیکرهای شهدای فاجعه منا با مقامات جمهوری اسلامی ایران به عمل نمی‌آورد.
طی بیانیه اخیری که رهبر معظم انقلاب اسلامی صادر کردند، دو موضوع مهم همواره مورد توجه ایشان قرار داشته است؛ نخست اینکه باید کمیته حقیقت‌یاب برای بررسی چرایی وقوع فاجعه دردناک منا تشکیل شود که در این کمیته باید علت کم‌کاری و سهل‌انگاری مقامات رژیم عربستان در کمک‌رسانی به آسیب‌دیدگان حادثه منا مورد بررسی قرار گیرد. موضوع دیگری که در مدار توجه معظم‌له قرار دارد، ضرورت تشکیل یک کمیته اسلامی برای اداره امور حرمین شریفین است. اگر این کمیته تشکیل شود، به طور حتم رژیم آل‌سعود می‌تواند با جدیّت بیشتری با این کمیته همکاری کند و از بروز اتفاقاتی نظیر حادثه‌ای که سال گذشته در منا اتفاق افتاد و جلوگیری کند. در حال حاضر وظیفه دستگاه دیپلماسی، سازمان حج و زیارت، وزارت کشور و قوه قضائیه این است که یک ستاد مشترکی را با شرکت حقوقدانان برای بررسی میدانی فاجعه منا تشکیل دهند تا بتوانند شرایطی را فراهم کنند که ابعاد فاجعه منا برای افکار عمومی روشن شود. البته برخی کشورهای اسلامی که قربانیانی در حادثه سال گذشته منا داشتند، هیچ‌گونه اقدامی برای تنبیه رژیم عربستان انجام ندادند؛ اما جمهوری اسلامی ایران در تلاش است حقوق همه مسلمانانی که در حادثه منا جان خود را از دست دادند، به‌ویژه مردم ایران احیا شود. در حال حاضر تحرکات سیاسی و میدانی از سوی همه دستگاه‌های مربوطه لازم است، رسانه‌ها و دستگاه‌های سیاسی باید به طور هماهنگ سلسله جریان‌سازی‌هایی علیه رژیم آل‌سعود ترتیب دهند تا افکار عمومی با جنایات این رژیم بیش از گذشته آشنا شود.
* کارشناس مسائل بین‌الملل

تضمین حقوق عمومی زائران
محمد واحدی*
جنایت بزرگ مکه و منا که در آن ۷ هزار و ۴۷۷ مسلمان به شهادت رسیدند، صحنه‌ای از سوگ کرامت انسانی شد و سکوت سازمان‌ها و رسانه‌های بین‌المللی بر درد این مصیبت افزود.
درباره جنایت مکه و منا باید مسئولیت بین‌المللی دولت عربستان سعودی را به عنوان دولت میزبان در تضمین حقوق عمومی زائران که از جمله مصادیق حقوق بنیادین بشر است، بررسی کنیم.
حقوق عمومی زائران در جنایت مکه و منا در قالب حقوق بیگانگان در نظام حقوق بین‌المللی قابل بررسی است، اما بررسی مسئولیت دولت عربستان به عنوان دولت میزبان در تضمین حقوق عمومی مورد نظر است و در واقع در فاجعه مکه و منا حقوق عمومی زائران نقض شده است. حقوق عمومی آن دسته از حقوقی است که به منظور احترام به شخصیت انسانی برقرار شده
 است.
 درباره این حقوق، اصل بر این است که بیگانگان از آن بهره‌مند شوند؛ اکثر معاهدات بین‌المللی و حقوق بشری نیز رعایت این حقوق را برای بیگانگان لازم دانسته است.
از آنجا که، دولت عربستان متعهد بوده که از زائران بدون تبعیض، حمایت و حفاظت کند، دولت میزبان باید در صورت وقوع حادثه، بیگانگانی را که در معرض خطر هستند، حفظ کند. در این میان فعل یا ترک فعل دولت عربستان در انجام این وظیفه می‌تواند ملاک تشخیص کوتاهی و قصور دولت میزبان تلقی شود.
* رئیس مرکز دانشجویی حقوق بشر ایران

عمدی بودن حادثه منا 
سیدهادی سیدافقهی*
موضوع کمیته حقیقت‌یاب این است که طبق قوانین بین‌الملل وقتی شهروندان یک کشوری برای سیاحت، زیارت و گردش وارد کشور دیگری می‌شوند، هر اتفاقی برای شهروندان میهمان در کشور میزبان بیفتد دو مسئله مطرح می‌شود.
مسئله اول مسئولیت کشور میزبان و مسئله دوم حقوق شهروندی است. در واقع، دولتی که آن میزبان به او تعلق دارد، مسئولان دولت، مقامات امنیتی، مقامات قضائیه و دیگر مقامات حق دارند به کشوری که شهروندشان حادثه دیده بروند و در روند و سیر تحقیقات، تفحص کرده و علل و عواقب حادثه را بررسی کنند. این موضوع جزء قوانین بین‌المللی است و ایران هم ضرورت و حقّانیت دارد که بگوید ما هم باید در گروه یا کمیسیون حقیقت‌یاب شرکت کنیم و همچنین می‌توان مطالبه حقوقی، قضایی، اخلاقی، فقهی و شرعی را نیز داشت.
کشور ما به لحاظ حقوقی و قضایی 464 شهید تقدیم کرده است. در واقع با دلایل متقن، مرصوص و قراین و شواهد فراوانی که داریم ما را به این نتیجه می‌رساند که این حادثه از روی عمد انجام شده است.
مسئله دوم آنکه آنها معتقدند که ما گروه تحقیق و تفحص را خودمان تشکیل می‌دهیم، ما می‌گوییم اشکال ندارد در هر صورت این حقّ ما است که برای روشن شدن و پاسخگویی دولت به این شهروندان و خانواده‌های این شهروندان و بستگان جان‌باختگان این شهدا که دولت آل‌سعود باید جوابگو باشد، در یک گروه تحقیق و تفحص شرکت کنیم. ایرادی که به ادعای سعودی‌ها وارد می‌شود این است که سعودی‌ها خودشان در این قضیه متهم هستند چطور می‌خواهند خود را تحت تفحص قرار بدهند؛ یعنی متهم خودش قاضی بشود خودش نیز بخواهد حکم صادر کند. حقیقتی که ما می‌خواهیم به آن برسیم این است که این هفت هزار نفر چگونه کشته شدند، مگر یکی، دو نفر بودند؟ یا مگر در یک لحظه اتفاق افتاد؟ حداقل این حادثه پنج تا شش ساعت به طول انجامیده که باعث شهادت هفت هزار نفر شده است. در واقع، وقتی که این فاجعه در حال رخ دادن بوده کاملاً زیر نظر دوربین‌های آنها بوده و می‌دیدند که افراد چطور مانند یخ ذوب می‌شوند، یا مانند برگ خزان روی همدیگر می‌ریزند. 
اینکه ما می‌گوییم کمیته حقیقت‌یاب مستقل باشد، برای این است که مشخص شود چرا دوربین‌های مدار بسته را بعد از حادثه جمع می‌کنند. 
* کارشناس مسائل سیاسی


از فرماندهی در دفاع مقدس تا اداره کلان‌شهر تهران در گفت‌وگوی اختصاصی صبح صادق با دکتر محمدباقر قالیباف
* ابتدا بفرمایید که نقاط اشتراک و افتراق دوران دفاع مقدس(جنگ سخت) و شرایط امروز که در جنگ فرهنگی و اقتصادی(جنگ نرم) با دشمن هستیم، چیست؟
پیش از پاسخ به این پرسش باید به این مطلب اشاره کنم که در علوم سیاسی، قدرت را در سه سطح سخت، نرم و هوشمند، یعنی ترکیبی مؤثر از قدرت سخت و قدرت نرم مطالعه می‌کنند. قدرت سخت شامل قدرت و توان نظامی کشورها بوده و معمولاً زمانی استفاده می‌شود که کشوری بخواهد سرزمینی دیگر را به تصرف خود درآورد. ما در هشت سال دفاع مقدس با تمام توان از قدرت سخت خود استفاده کرده و دشمن متجاوز را از کشور عقب راندیم؛ اما امروز با تحولات صورت گرفته در سطح جهان، کشورها بیشتر درگیر قدرت نرم و هوشمند هستند. 
قدرت نرم ناظر بر ابعاد فرهنگی، روانی و اطلاعاتی است و افکار عمومی و بینش نخبگان را هدف قرار می‌دهد. در اوضاع فعلی آنچه سبب موازنه قوا و بقای کشورها می‌شود، منابع قدرت نرم هستند. به همین دلیل، ما امروز خود را درون یک جنگ فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می‌بینیم و البته دشمنان نظام هم به این جنگ تصریح دارند و این صرفاً برداشت شخصی ما یا ـ به تعبیر برخی افراد ـ توهم توطئه نیست، بلکه حقیقتی انکارناپذیر است.
نقطه مشترک دفاع مقدس با وضعیت امروز در وجود دشمن خارجی است که تلاش می‌کند با استفاده از ابزارهای قدرت خود (اعم از سخت و نرم) و با بهره‌گیری از ضعف‌های داخلی ما، نظام جمهوری اسلامی را سرنگون یا در نظام موجود بین‌الملل مستحیل کند. انقلاب اسلامی پرچم اسلام آزادی‌اندیش و متناسب با نیازهای روز بشر و اسلام عقلانی و معنوی را در دست دارد، از این رو همان دشمن با همان انگیزه و همان اهداف در حال مبارزه با ماست. ما در هر دو مقطع زمانی هم از قدرت سخت و هم از قدرت نرم استفاده کردیم، ولی در زمان دفاع مقدس قدرت سخت بیشتر اعمال می‌شد و امروز قدرت نرم بیشتر اعمال می‌شود.
در دفاع مقدس هزینه‌های زیادی دادیم، ولی موفق شدیم خاک و ناموس میهن‌مان را حفظ کنیم و دشمن را از کشور بیرون برانیم و در نهادهای بین‌المللی حق خود را استیفا کنیم. امروز هم تلاش ما باید در این جهت باشد که بتوانیم از منابع قدرت خود چه در عرصه سخت و چه در عرصه نرم به درستی استفاده کنیم .
قطعاً این جنگ از دفاع مقدس بسیار سخت‌تر، حساس‌تر و پیچیده‌تر است؛ چون لایه‌های نهان و آشکار و اغواکننده با قدرت عظیم تعیین‌کنندگی و ابزارهای متعدد و پیچیده فرهنگی و تکنیکی موضوعیت دارند و بدیهی است، دقت در مدیریت این مؤلفه‌ها و منابع به مراتب دشوارتر و حیاتی‌تر از مدیریت عملیات نظامی و هدایت قدرت سخت است، به ویژه اینکه در این جنگ افکار عمومی و قاطبه مردم بدون اینکه خود بدانند و متوجه باشند، به شدت درگیر جنگ هستند و در واقع، یکی از ابزارهای دشمن بازی با افکار عمومی و فریب آن و به‌کارگیری آن علیه خود آنهاست.
مدیریت این عرصه ظرافت و حساسیت بسیار بالایی دارد. بنابراین، مهم‌ترین تفاوت دو دوره در کیفیت مبارزه است. یکی از مهم‌ترین اشتراکات دو دوره، تحریف فضا و تحریف دشمن است. بزرگ‌نمایی دشمن و کوچک­نمایی خود، آفت اصلی دو دوره است. بزرگ‌نمایی سبب می‌شود تصویری اغراق­‌آمیز از دشمن ساخته شود. خوشبختانه، این آفت در آن دوران نتوانست آسیب جدی وارد کند؛ اما امروز با بزرگ‌نمایی دشمن و کوچک‌نمایی خود ناچار به انفعال، مذاکره غیرعادلانه و تسلیم خواهیم بود. امروز بیم آن می‌رود تا این فرایند عملی شود که البته با مدد الطاف الهی و حضور مردم و تدبیر مسئولان کشور این خطر از سر می‌گذرد. 

* در مقام فرمانده دفاع مقدس بفرمایید تجارب کسب‌شده در دوران دفاع مقدس چه میزان برای عبور از مقطع فعلی قابل استفاده است؟
به نظر من، دوران دفاع مقدس یک دوران طلایی است. این دوران به تعبیر رهبر معظم انقلاب یک گنج تمام‌نشدنی است. عده‌ای تأکید دارند دفاع مقدس را تمام شده فرض کرده و به همین یک هفته و چند مراسم مختصر محدود کنند. حال آنکه برای فرزندان خمینی(ره) و سربازان خامنه‌ای(مدظله‌العالی) هنوز دفاع مقدس ادامه دارد. برای ما هر روز دفاع مقدس است و هر لحظه، لحظه عملیات است. فرقی هم بین حلب در مقابله با تکفیری‌های ملعون و خبیث و تهران در مقابله با مشکلات مردم وجود ندارد؛ میدان همان میدان است و جهاد همان جهاد.
به عبارتی، می‌توان به تحول اساسی که دفاع مقدس در جامعه ایران و به تبع آن ملل اسلامی ایجاد کرد، از دو منظر نگریست: اول آنکه به ایرانیان و مسلمانان اعتمادبه‌نفس داد. کشورهای اسلامی در حدود دو تا سه قرن تحت استعمار کشورهای غربی بودند و تمام جنبش‌های آزادی‌بخش یا تحقیر می‌شدند یا به دلیل سرکوب مستقیم و غیرمستقیم استعمارگران به شکست می‌انجامیدند؛ زمانی با تفکرات کمونیستی و زمان دیگر با تفکرات ناسیونالیستی و عرب‌گرایی. انقلاب اسلامی با بازگرداندن دین به مرکز تحولات اجتماعی و سیاسی، نظام سیاسی جدیدی تشکیل داد. در دفاع مقدس، اندیشه اسلامی توانست تأثیر خود و کارآمدی خود را در جهان واقعی نشان دهد و تمام معادلات را در شطرنج نظام سلطه به هم بریزد.
ما در جنگ با تفکر اسلامی و فرهنگ بسیجی که متأثر از اصل جهاد بود، توانستیم از نظام ارزشی و سیاسی خود در برابر تهاجم نظام سلطه دفاع کنیم. این مسئله به جامعه اسلامی هویت داد و مسلمانان را نسبت به کارآمدی اسلام در برابر تمدن غرب امیدوار و مطمئن کرد. این همان نقطه عطفی است که نظام سلطه نسبت به نظام انقلاب اسلامی احساس خطر کرد؛ زیرا اگر اثبات شود که غیر از توفیق اداره میدان جنگ در سایر میدان‌ها نیز تفکر انقلابی کارآمدی دارد، مطمئن باشید حرکت‌های تقابلی با نظام مسلط جهانی سرمایه‌دار در سراسر جهان شکل خواهد گرفت و این همان اتفاقی است که سبب شده جبهه متحد و متفق غرب را علیه ما شکل دهد.
مسئله دوم اعتماد به نیروی انسانی بومی بود. پس از دفاع مقدس در اذهان تحولی پیدا شد که به جای دلباختگی به امکانات ظاهری کشورهای غربی و نوعی از خودبیگانگی که از سال‌های گذشته بر جا مانده بود، باید برای پیشرفت و استقلال‌مان به سمت نیروی انسانی و ارزش‌های اسلامی ایرانی خودمان حرکت کنیم؛ زیرا در جنگ ایمان و اعتقاد جامعه ما بود که کشور را از تهدید سنگین نظامی نجات داد؛ از این رو در دکترین دفاعی خود، اساس حرکت‌مان را بر تجهیزات و امکانات ـ که بسیار هم مهم است ـ نگذاشتیم، بلکه با تکیه بر جوانان به سمت نیروی انسانی حرکت کردیم. دشمنان ما هم این مسئله را به خوبی فهمیدند، از این رو  امروز اساس سرمایه‌گذاری نظام سلطه، تحول در ارزش‌ها و اعتقادات جامعه ایرانی است؛ چرا که اگر ایمان مردم حفظ شود، اهداف آنها در ایران به منزله پایگاه مقاومت در منطقه با خلل روبه‌رو می‌شود. جنگ نمادی است از اینكه این ملت  با تركیب اراده و ایمان می‌تواند هر مشكلی را حل كند که البته دشمن دقیقاً همین دو نقطه را، یعنی اراده و ایمان را هدف گرفته است. 
متأسفانه، ما از وضعیت جنگی خارج نشده‌ایم؛ چراکه دشمن دست از دشمنی برنداشته است. ما هرگز جنگ‌طلب نبوده و نیستیم، اما دشمن این تفکر ما را ندارد. او حیات خود را در جنگ و تعدّی به حقوق انسان‌ها تعریف کرده است. با این وصف، كسانی كه دشمن را انكار می‌كنند، در واقع دارند تسلیم را تئوریزه می‌كنند و كسانی كه از سازش و توافق درباره همه چیز حرف می‌زنند، در واقع در حال کارسازی برای یك جنگ جدید هستند. 
كسانی كه حالا دم از سازش می‌زنند، همان كسانی هستند كه در جنگ از تسلیم طرفداری می‌كردند. كسانی كه امروز می‌گویند نمی‌شود كار كرد، همان‌هایی هستند كه در جنگ می‌گفتند نمی‌شود جنگید. امروز هم در منطقه صدام‌های جدیدی در حال ظهورند؛ از این رو ما به باكری‌ها، همت‌ها، خرازی‌ها و كاظمی‌های جدید نیاز داریم، نه بنی‌صدرها و بازرگان‌های جدید.
به نظر من، دفاع مقدس مخزن مدل­سازی و الگوسازی است. وظیفه ما این است که متناسب با شرایط امروز از مخزن دفاع مقدس استفاده کنیم و محور کار هم تکیه بر مؤلفه جهاد به منزله اصل و اساس دفاع مقدس است. مدیریت جهادی هم یکی از دستاوردهای این دوران است که موفقیت­های آن نیز به برکت دفاع مقدس است. 
دفاع مقدس به ما نشان داد، «ارزش‌محوری» سطحی از سبک زندگی را برای شما ترسیم می‌کند که بسیار شیرین‌تر و متفاوت‌تر از زندگی امیال‌محوری است. وقتی می‌گوییم ارزش‌محوری نه اینکه امیال را در نظر نمی‌گیریم؛ بلکه مهم آن است که امیال در راستای ارزش‌ها برآورده شود.
امروز غرب با تکیه بر امیال به جای ارزش‌ها سعی دارد مردم جهان را هم از زندگی واقعی و مطلوب دور سازد و هم آنها را مصرف‌کنندگان تولیدات خود کند. اگر امروز هم خود را در حال جهاد در راه خدا ببینیم و فرهنگ جهاد را در فعالیت‌های خود حاکم کنیم، می‌توانیم مشکلات را پشت سر بگذاریم و ضمن حفظ نظام از گزند دشمنان، رفاه و آبادانی و تعالی و معنویت را برای مردم خوب میهن‌مان تأمین کنیم.

* به موضوع مدیریت جهادی اشاره کردید. واقعیت این است که یکی از رموز موفقیت در جبهه‌­های حق علیه باطل، روحیه جهادی و مدیریت جهادی بود، در جایگاه شهردار کلان­شهر تهران چقدر روحیه جهادی و مدیریت جهادی را در حل مشکلات امروز جامعه مؤثر می‌دانید؟ 
همان‌طور که اشاره شد، مدیریت جهادی یک سبک مدیریت واقع‌بین و آرمانگراست؛ یعنی نه مشکلات و موانع را بزرگ جلوه می‌دهد و نه توانایی‌­های خود را کوچک می‌شمارد و به دنبال بهانه برای فرار از کار است!
متغیّر اصلی و اساسی این رویکرد، راهبرد جهاد است؛ یعنی حداکثر بهره­وری از توانایی خویشتن با چشمداشت به استعانت از خداوند متعال که به معنای خودباوری در عین خداباوری است؛ یعنی تکلیف‌گرایی اصل اول حرکت ما را مشخص می‌کند؛ سپس تعقّل در خدمت تکلیف قرار خواهد گرفت که در اینجا عقل متصل به وحی زمینه حرکت خواهد بود.
 مدیریت جهادی را در دو لایه اعتقادی و عملیاتی می‌توان بررسی کرد. یکی، توکل به منبع اصلی است؛ «من یتوکل علی الله فهو حسبه». می‌دانستیم و ایمان داشتیم که اگر از روی آگاهی و اخلاص توکل راستین داشته باشیم، خدا ما را کفایت می‌کند و به همین دلیل دل در گروی شرق و غرب نداشتیم. خدا ما را بس بود. 
دیگری نصرت الهی بود. «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم». ایمان داشتیم که ملاک و میزان نصرت الهی، میزان نصرت و یاری ما به جبهه حق بود. در نتیجه سعی می‌کردیم بیشتر و خالصانه‌تر یاری کنیم تا بیشتر یاری شویم و هدایت الهی «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». بارها راهی پیش پای ما گشوده می‌شد که هرگز و از هیچ مسیر ظاهری قابل تفسیر نبود. به قول مرحوم شهید چمران فقط خدا بود و دیگر هیچ نبود.
دو دوتای ما در جنگ چهار تا نبود. ده‌ها و صدها بود. برکت بود، «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین و ان یکن منکم مائه یغلبوا الفا من الذین کفروا بانهم قوم لا یفقهون»؛ برای همین با دست خالی ابرقدرت‌های شرق و غرب را به زانو درآوردیم. ما به منبع لایزال متصل بودیم و دشمن ما به منابع محدود مادی متصل بود.
چند کلیدواژه هم بود که در سطح عملیات، راهگشا و چاره‌ساز جنگ آن روز و هر جنگ دیگر است. تجربه خود بنده در مسئولیت‌های اجرایی پس از جنگ اعم از سپاه، ناجا و شهرداری نشان داد، هر جا که این عوامل کلیدی موفقیت را به کار گرفتیم، نتیجه مطلوب حاصل شد.
برای نمونه، ولایت‌مداری هر جا ملاک تدبیر ولایت بود و اطاعت آگاهانه و خالصانه ما، جواب مطلوب حاصل شد و هر جا در حق تدبیر ولی خواسته یا ناخواسته کوتاهی کردیم، شکست خوردیم. ممکن بود این کوتاهی عدم فهم دقیق تدبیر ولی باشد، باید کوشید که با ولی هم‌تصویر شد و تدبیر ولی را کامل و جامع فهم کرد؛ وگرنه مقصر نباشیم، قاصر خواهیم بود. یا اعتقاد به مردم که جنگ را اداره کردند و به نتیجه رساندند. هر جا مردم بودند، پیروزی بود. هر جا نبودند، هیچ چیز نبود. مردم انقلاب را محقق و نظام را تثبیت کردند و جنگ را به نتیجه رساندند. امروز هم مردم چاره مشکلاتند. مردم و مردم و مردم. تکیه‌گاه و منبع قدرت مردم هستند، به عبارتی همه چیز نظام ما مردم است.
اعتماد به جوانان مسئله دیگر بود؛ آقا محسن بیست‌وچند ساله فرمانده سپاه بود و 18 ساله‌ها فرمانده لشکر بودند. جنگ را جوانان چرخاندند. میانگین سِنی فرماندهان جنگ احتمالاً زیر 25 سال بود. هر جا خطر‌پذیری و نیروی جوانی مدبّرانه به کار گرفته شود، معجزه خواهد کرد. بزرگ‌ترین و پیچیده‌ترین پروژه‌های شهری را جوانان این مملکت انجام دادند و نه پیمانکاران خارجی. بنده تلاش کردم میانگین سنی مدیران شهرداری را پایین بیاورم؛ چون دیده بودم اعتماد به جوان به معنای شدن هر کار نشدنی است. نمی‌شود که ملت ما یکی از جوان‌ترین ملل جهان باشند و دستگاه‌های ما، نهادهای ما، دولت ما یکی از پیرترین دولت‌های جهان باشد.
کار و تلاش شبانه‌روزی موضوع دیگر بود. در جنگ برای ما ثانیه‌ها سال بود و روزها دهه؛ یک دقیقه معنا داشت. ‌چه روزها و شب‌هایی که می‌گذشت و ما نمی‌دانستیم روز است یا شب؛ شنبه است یا جمعه؛ تعطیل است یا روز کاری. هر روز ما عملیات بود و کار، هر لحظه غفلت ما ممکن بود سبب از دست رفتن بخشی از خاک عزیزمان شود. اکنون هم در عرصه خدمت همین اعتقاد را دارم. بیش از دو سوم شهرداری سه شیفت و سه وعده کار می‌کند. خواب بر چشم کارگزاران شهرداری حرام است. هر چه برای مردم  کار کنیم کم است. صد سال دیگر هم سه شیفت کار کنیم، باز هم عقب‌ماندگی زیاد داریم. متعجبم برخی آقایان ساعت 9 صبح سر کار می‌آیند و ساعت سه عصر عازم استخر و سونا می‌شوند، بعد توقع دارند مشکل اقتصاد و اشتغال حل شود.
مدیریت جهادی به «علم و هنر رهبری در هر عرصه‌ای» گفته می‌شود. کافی است قدری در شاخصه‌های این پدیده فرهنگی تأمل کنیم تا ثابت شود که چرا فرهنگ و مدیریت جهادی می‌تواند از مهم‌ترین منابع قدرت کشور می‌تواند به شمار آید.
اکنون نیز همین راهبرد راهگشاست. نه باید از مشکلات ترسید و آن را بزرگ‌نمایی کرد و نه توان داخلی و مردمی را نادیده گرفت. متأسفانه، در برخی بخش­ها نگاه جهادی دنبال نمی‌شود. برای نمونه، از معضلی مانند بیکاری مرعوب می‌شوند و چون به خود اعتماد ندارند، دست روی دست می‌گذارند و منتظر امدادهای غربی می‌مانند. 
امروزه با تکیه بر روحیه و سبک جهادی، در مسائل توسعه اجتماعی، مدیریت شهری، مقابله با آسیب­‌های اجتماعی و ... مجموعه مدیریت شهری به جای بهانه‌­گیری یا شعارهای توخالی، در سطح ملّی و جهانی برای گفتن حرف‌های بسیاری  دارند.
برخی از اقداماتی که شهرداری در حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی انجام داده، حتی وظیفه ذاتی شهرداری نبوده است؛ ولی شهرداری در درجه اول برای کمک به مردم و در درجه بعد با هدف یاری به دولت و سایر دستگاه‌ها در آن ورود پیدا کرده و آن را انجام داده است که اتفاقاً در برخی موارد میزان کاری که شهرداری انجام می‌دهد، از خود آن نهاد متولی بیشتر است.

* در وضعیتی که برخی‌­ها چشم امیدشان به گشایش­‌های خارجی است، رهبر معظم انقلاب توجه به داخل و ارتقای کارآمدی را راه­‌ حل مقابله با مشکلات اقتصادی می‌دانند. در مقام یک مدیر در نظام اسلامی چقدر به موضوع کارآمدی و توجه به توان داخلی اعتقاد دارید؟
افرادی که حلّ تمامی مشکلات و توسعه کشور را در حل مسائل ما با خارج از مرزها، به‌ویژه آمریکا دانسته و بر این باورند که باید به مبارزه خاتمه داد، خواسته یا ناخواسته به سمت تحریف فضا، دشمن و خویشتن در حرکت هستند. صد البته که بنده مخالف تعامل با جهان نیستم؛ اما تعامل عزّت‌مندانه و با تکیه بر ظرفیت‌های درونی را راهگشا می‌دانم. 
متأسفانه، با وجود عبرت‌آمیز بودن عاقبت یا وضعیت کشورهای همراهی کننده با نظام سلطه و همچنین کارشکنی­‌های صورت گرفته در توافقات اخیر و برجام، هنوز برخی به خارج از مرزها امید دارند و حتی از برجام‌های دیگر سخن می‌گویند. این افراد در خواب و در واقع در احتضار هستند و ان‌شاء‌الله به تعبیر امام، خدا بیدارشان می‌کند.
جدای از تحریف صورت­گرفته، توجه و انتظار گشایش­های این‌چنینی نوعی فرار رو به جلو است که با آن مسئله ناکارآمدی فرافکنی می‌شود. اکنون مرز نادانی و خیانت بسیار باریک شده است. نگاه ابتدا به ساکن به خارج و امید واهی به عوامل خارجی، آن ‌هم در حالتی که سراسر تاریخ ما مالامال از خیانت، تهدید و خسارت‌های جبران‌ناپذیر آنان است؛ هم بی‌اعتنایی به اصول علمی است، هم با عرق ملی ما همخوانی ندارد و هم موجب ناامید کردن مردم از نقاط قوت داخلی است که صدمه‌های مهلکی هم می‌تواند در پی داشته باشد. از سوی دیگر، قابلیت‌های داخلی ما قدرت نرم‌مان را بهبود خواهد بخشید و موجب اقتدار و امید داخلی خواهد شد. کارآمدی جز با توجه به توان داخلی و الگوهای بومی اسلامی صورت نمی­پذیرد.
ما راهی جز مدیریت جهادی نداریم. برخلاف تصور برخی، واردات کارآمدی از خارج مرزها امری خیالی است. کارآمدی در داخل اتفاق می‌افتد؛ البته ممکن است زمینه‌هایی وجود داشته باشد که تهدید نباشد؛ بلکه فرصت‌های خارجی باشد، اما تفاوت زیادی بین وابستگی به قدرت‌های جهانی با همکاری‌های پایاپای و عادلانه با عوامل بین‌المللی وجود دارد.
کارآمدی فراتر از اقتصاد است و شامل بخش‌های مدیریت و سیاست نیز می‌شود و عبارت از تحقق عینی یا توان نظام در تحقق کارکردهای اساسی یک حکومت است؛ به گونه‌ای که اکثریت مردم و گروه‌های قدرتمند درون نظام آن را عیناً مشاهده کنند. اتفاقاً اکتفا به خارج و چشم امید داشتن به خارج در ساحت سیاست و حتی مدیریت که در پی ترویج سکولاریسم و دنیامحوری است، خطرناک‌تر است و هویت ما را دچار استحاله خواهد کرد. از سویی باید بدانیم که نظام سلطه برای اینکه جمهوری اسلامی به عنوان نظام کارآمد و ارزش‌های اسلامی به منزله ارزش‌های جایگزین نظام سلطه در جهان تعریف نشود، به هر اقدامی دست خواهد زد.
در حوزه اقتصاد تلاش می‌کنند سیاست جمهوری اسلامی با اقتصاد پیوند بخورد و مردم ایران هزینه انتخاب خود را در تشکیل نظام اسلامی ایران با تلخی و تنگنا در معیشت خود بپردازند. از این رو پرونده‌های مختلفی در حوزه‌های هسته‌ای، حقوق بشر و تروریسم در مجامع بین‌المللی شکل گرفت و بر اساس این پرونده‌ها، اقتصاد جامعه را درگیر این مسائل کردند؛ یعنی ایران را تحریم کردند، هزینه‌های کشور را در تعامل تجاری بالا بردند، رقبای ما را در منطقه برای گرفتن بازار کالاهای ایرانی تقویت کردند و یک نظام محدودکننده در برابر اقتصاد ایران قرار دادند تا مردم ایران را برای حمایت از نظام اسلامی تحت فشار قرار دهند و آنان را دلسرد کرده یا از نظام منتخب خودشان روی‌گردان کنند. 
در این وضعیت، ما یا باید با پذیرش نظام سلطه از ارزش‌های خودمان دست برداریم، اگر چه در ظاهر جمهوری اسلامی برپا بماند و یا آنکه با مقاومت و توجه به ظرفیت‌ها و نیروهای انسانی خودمان در برابر این هجمه سنگین ایستادگی کنیم. نظام جمهوری اسلامی ایران سیاست دوم را انتخاب کرد؛ به همین دلیل سیاست خود را به سمت اقتصاد مقاومتی و مقاومت فرهنگی پیش می‌برد. اساس اقتصاد مقاومتی در همین درون‌گرایی است. بنابراین، سیاست راهبردی ما باید مقاوم‌سازی اقتصاد باشد تا دیگر این نقطه ضعف مورد طمع دشمنان قرار نگیرد. لازمه ایمن‌سازی اقتصادی یک تحول اساسی در مدیریت و هدایت اقتصاد بر اساس ظرفیت‌های داخلی است.
برای نمونه، اقتصاد مقاومتی ما را به خوداتکایی در عرصه توسعه زیرساخت شهری، به ویژه مترو رساند، در حال حاضر در حوزه مترو  بیش از 20 هزار نفر از کارگران، تکنیسین‌ها و مهندسان عزیز این کشور در زیر زمین در حال مجاهدت و کار شبانه‌روزی برای گسترش 100 کیلومتر مترو هستند. کارخانه واگن‌سازی مترو تهران امروز ظرفیت بی‌نیاز کردن ما از واردات واگن را دارد و توان صدور خدمات فنی و مهندسی را داریم. اینها همه به مدد الهام از فرهنگ جهادی و در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی است. 

* دفاع مقدس که مصداق جنگ سخت بود، با تکیه بر ایمان و اعتقاد و توان زرهی به پیروزی رسید؛‌ اما امروز برخی‌­ها می‌گویند کشور به نیروهای مسلح نیازی ندارد و راه موفقیت­‌های علمی و اقتصادی در کنار گذاشتن نیروهای نظامی است، نظر جناب‌عالی در این‌باره چیست؟
باورنکردنی است که سیاستمداران کارکشته یا نخبگان داخلی ما به ایراد این‌گونه نظرات بپردازند، شاید هم سوءبرداشت یا سوءتفاهمی در بازتاب رسانه‌ای این مسئله وجود داشته باشد، به هر حال این موضوع در رسانه‌های ما بازتاب یافته است، از این رو به ذکر چند نکته در این ارتباط می‌پردازم. 
این حرف‌ها جدید نیست. بنی‌صدر هم با هدایت امام(ره) به دست ملت و افکار عمومی استیضاح و طرد شد؛ اما تفکر بنی‌صدری هنوز در کشور وجود دارد. «زمین بدهیم و زمان بگیریم» تاکتیک معیوبی است که در مرعوبیت و خیانت ریشه دارد.
اساساً تفکیک توسعه نظامی از توسعه در زمینه‌های اقتصادی، صنعتی، رفاهی، علمی و ... نادرست است. آموزه‌های دین اسلام، حفظ عزّت و اقتدار مردم مسلمان را لازم می‌داند و تأکید می‌کند که مسلمانان باید آنقدر از نظر نظامی قوی باشند که دشمن از آنها کاملاً ترسیده و نتواند به آنها حمله کند.
  با وجود این همه ناامنی در اطراف ایران و جنگ‌های خانمان‌سوز در کشورهای همسایه که با تجاوز قدرت‌های استکباری آغاز شد و با وجود پایگاه‌های متعدد نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه و همچنین با وجود غده سرطانی رژیم صهیونیستی، شک نکنید که ضعف نظامی جمهوری اسلامی به طمع این دشمنان به خاک میهن عزیزمان منجر خواهد شد و بدخواهان ایران در حمله و سپس متلاشی کردن نظام لحظه‌ای تردید نخواهند کرد. 
سرمایه‌گذاری اقتصادی در یک کشور وقتی امکان دارد که آن کشور امنیت لازم را داشته باشد و اگر کشوری ضعیف بوده و دشمنان آن عوامل ناامنی را ایجاد کنند، سرمایه‌گذاری اقتصادی و در نتیجه ایجاد اشتغال و تولید و پیشرفت اقتصادی هم ممکن نخواهد بود. پیشرفت در ابزار نظامی نه‌تنها با توسعه اقتصادی و صنعتی منافاتی ندارد؛ بلکه مرتبط با پیشرفت در ابعاد مختلف صنعتی و اقتصادی یک کشور است. برای نمونه، کشور ژاپن و آلمان بودجه‌های زیادی برای مسائل نظامی خود صرف می‌کنند به گونه‌ای که در جهان، در رتبه هشتم و نهم قرار دارند.
آیا کشورهایی مانند انگلستان، فرانسه، آمریکا، چین و هند از جمله کشورهای پیشرفته از نظر صنعت و فناوری و نیز اقتصاد به شمار نمی‌آیند؟ آیا این کشورها با کنار گذاشتن ابعاد نظامی خود به این پیشرفت‌های اقتصادی و صنعتی دست پیدا کرده‌اند؟ ابداً چنین نیست.
قدرت سخت لازمه و توأمان با قدرت نرم است. مهم‌ترین نمود قدرت نرم، از جمله قدرت در اقتصاد و صنعت هم دقیقاً در قدرت سخت و توان و قدرت نظامی نهفته است. بنابراین، این یک اشتباه محاسباتی است و کسانی که این سخنان را مطرح می‌کنند، باید در شناخت نظام سلطه در روابط بین‌المللی و بنیان‌های قدرت در آن بیشتر بیندیشند؛ زیرا امروز اگر قدرتمند نباشیم، کسی با ما گفت‌وگو نخواهد کرد؛ چون ما را از پیش مغلوب‌شده تصور می‌کند، از این رو باید به خواسته‌های آنها تن دهیم.
به عقیده من این نسخه‌پیچی‌ها که بودجه نظامی مانع پیشرفت می‌شود، بهانه بزرگی است؛ بهانه‌­ای که می‌توان پشت آن پنهان شد و پاسخگوی ناکارآمدی بود. متأسفانه، تفکر از پیش‌باختگی و مهیا نشدن برای مبارزه و عمل انقلابی در زمینه­‌های اقتصادی، فرهنگی و دیگر عرصه‌ها نیز سرایت کرده است؛ یعنی کسانی که امروز  به بهانه پیشرفت علمی، صنعتی و اقتصادی از توان نظامی صرف‌نظر می‌کنند، در گام‌های بعدی خود به ترتیب از همین علم و صنعت و اقتصاد هم کوتاه خواهند آمد و صرف‌نظر خواهند کرد. در واقع، بی‌توجهی به توانمندی درونی موجب شده است چشمان برخی مسئولان به سمت امدادهای غربی باشد. برخی آقایان چون نمی‌توانند در داخل کارآمد باشند، می‌خواهند کارآمدی را وارد کنند! و این معبر پدیده شوم نفوذ است.
ما به جای آنکه از توجه به بنیه دفاعی و امنیتی خودمان دست برداریم، باید به سمت افزایش توجه به تولید دانش و علم گام برداریم که می‌تواند بال دیگری از قدرت ایران باشد. کاهش توجه به علم که سال‌هاست مورد توجه رهبری قرار گرفته است، باید با برنامه‌ریزی دقیقی دوباره به سطح مطلوب بازگردد و نباید با دوگانه‌های غلط، افکارعمومی و نخبگان را به سمت یک ذهنیت اشتباه سوق دهیم، این‌گونه تحلیل‌ها یا بازخوردهای غلط که صحبت‌های برخی نخبگان زمینه‌های شکاف و بستر‌های نفوذ را فراهم می‌آورد. 
امیدوارم این مهم در دستور کار برنامه‌ریزان کشور واقع شده و با اِعمال سیاست‌های منطقی، علمی، جهادی و دانش‌بنیان هر قدمی که برمی‌داریم، به تحقق ثبات، امنیت، پیشرفت و عدالت در کشور عزیزمان ایران منجر شود.



صبح صادق آخرین وضعیت میدان و میز سوریه را بررسی می‌کند
 سعدالله زارعی/ گونه‌گون و نوبه‌نو شدن تحولات در دو حوزه امنیتی و سیاسی یکی از مختصات سوریه در دوران فعلی است و به خودی خود نشان می‌دهد که این کشور در کانون توجه قرار دارد و سرنوشت آن برای طیف وسیعی از کشورها، «بسیار مهم» است؛ از این رو وقتی ضرباهنگ توجه به سوریه را با دیگر کانون‌های بحرانی منطقه مقایسه می‌کنیم، درمی‌یابیم که تفاوت فاحشی وجود دارد.

گزارش میدان
از حدود اواسط سال گذشته عملیات نظامی علیه گروه‌های تروریستی پیوستگی پیدا کرده است. پیش از این فاصله زیادی بین هر عملیات مدافعان سوریه با عملیات دیگر آنان وجود داشت و در عمل، تروریست‌ها اگرچه ضربات سنگینی را متحمل می‌شدند، اما در عین حال از یک سو برای بازسازی موقعیت خود فرصت می‌یافتند و از سوی دیگر امکان عملیات متقابل در جای دیگر برای آنان فراهم بود. سیاست مقابله با تروریست‌ها از اواخر مرداد ماه سال پیش تغییر کرد و عملیات‌های پی‌درپی و تمرکز عملیاتی در حساس‌ترین منطقه عملیاتی ـ استان شمالی حلب ـ جای عملیات‌های منفصل و توزیع‌شده را گرفت. در این اثنا برگزاری نشست مشترک وزرای دفاع ایران، روسیه و سوریه در تهران کمک چشمگیری به طرح دفاعی سوریه کرد و عملاً اختلاف نگاه در میدان را از بین برد. از آن زمان تا امروز عملیات‌های نظامی علیه مسلمین (mosalamin) اگرچه با ریتم تندی توأم نبوده، اما استمرار داشته و اجازه تنفس و تجهیز قوا را از آنان گرفته است. می‌توان گفت بر اساس طراحی جدید، در طول حدود یک سال گذشته دست‌کم ۸۰۰۰ نفر از تروریست‌ها در عملیات‌های حلب به هلاکت رسیده یا به شدت زخمی شده‌اند.
از آن سو گروه‌های مسلح که بیشترین حمایت‌های نظامی را به ترتیب از عربستان، قطر، ترکیه و آمریکا دریافت کرده‌اند، تلاش کردند تا از یک سو مانع فروریختن خطوط عملیاتی‌شان در حلب شوند و از سوی دیگر با انجام عملیات در مناطق دیگر، توجه مدافعان سوریه را از حلب منحرف کرده و به نقطه دیگری سوق دهند. مسلمین توفیق‌های محدودی هم داشته‌اند که در این میان می‌توانیم به تصرف دوباره خان طومان واقع در جنوب و تصرف بخش‌هایی از شمال استان کوچک حما اشاره کنیم؛ اما در عین حال و با وجود تلفات زیادی که مسلمین متحمل شدند، محاصره آنان در شرق و جنوب حلب کامل شد و آنچه در عملیات‌های پدافندی روی دست تروریست‌ها باقی ماند، حدود ۴۰۰۰ نفر تلفات و زخمی بود. آنان در حما هم نتوانستند دوام بیاورند و ارتش به فاصله حدود ۱۰ روز این منطقه را تا حدّ زیادی پاک‌سازی کرد.
به موازات شکست فاحش و سریالی تروریست‌ها در منطقه حلب، رژیم صهیونیستی، ترکیه و آمریکا هر یک به نوعی به میدان آمدند تا مانع پیروز دیده شدن ارتش و به طور کلی مدافعان داخلی و منطقه‌ای سوریه شوند.

اقدامات ترکیه و افق آن
پس از آنکه اقدامات گروه‌های مسلح برای جلوگیری از سیطره مدافعان سوریه بر شرق و جنوب به شکست انجامید و محاصره آنان در این دو منطقه، کامل شد، ارتش ترکیه به بهانه مقابله با طرح کردی ـ آمریکایی، یعنی مقابله با شکل‌گیری یک حکومت کردی در مرزهای خود با سوریه در سه منطقه سوریه ورود کرد، عملیات ترکیه در شمال سوریه با عمق حدود ۲۵ کیلومتر صورت گرفت و در دو منطقه کردی «اعزاز» و «جرابلس» تمرکز بیشتری داشت. اگرچه عملیات ارتش ترکیه در این مناطق مرزی با هماهنگی دولت سوریه صورت نگرفت، اما نخست‌وزیر ترکیه اعلام کرد که عملیات ارتش کشورش در راستای حفظ یکپارچگی سوریه است و دولت سوریه اقدام ارتش ترکیه را به گونه‌ای نسبتاً نرمی محکوم کرد.
اقدام ارتش ترکیه در مناطق شمالی خود به خود یک تهدید امنیتی برای سوریه یا دولت مرکزی آن نبود؛ چراکه در منطقه تحت تصرف مسلمین انجام شد و این اقدام می‌توانست تا حدی برای دولت و سایر مدافعان سوریه منافعی هم در بر داشته باشد. ورود ترکیه به صفحات شمالی، خود به خود درگیری بین گروه‌های مسلح غیرقانونی را افزایش می‌داد. کما اینکه داعش و جیش‌الحر به شدت با یکدیگر درگیر شدند. از سوی دیگر عملیات ارتش ترکیه علیه کردهای سوریه، یک چالش مهم را میان آمریکا و ترکیه رقم می‌زد.
آمریکا در مواجهه با عملیات ارتش ترکیه یا باید سکوت می‌کرد تا از آن انفعال بیرون می‌آمد، یا باید به نفع یکی از دو طرف موضع می‌گرفت که هر یک عوارض خاصّ خود را داشت. مقامات آمریکا در نهایت بین کردهایی که تا چندی پیش با آنها عملیات مشترک در شمال استان کوچک رقّه انجام می‌دادند و دولت ترکیه، جانب دولت ترکیه را گرفتند؛ از این رو کردهای سوریه (pyd) به رهبری «صالح مسلم» طی بیانیه‌ای از آمریکا انتقاد کرده و آن را «عهدشکن» معرفی کردند.
اما ارتش ترکیه برخلاف آنچه در ابتدا گفته بود، به مرور بحث «منطقه پرواز ممنوع» را مطرح کرد و ییلدریم، نخست‌وزیر ترکیه گفت عملیات ارتش ترکیه تا شکل‌دهی به منطقه پرواز ممنوع ادامه می‌یابد. در واقع، «پرواز ممنوع» دو معنا دارد؛ معنای اول توقف پروازهای نظامی است که مخاطب آن یا مهم‌ترین مخاطب آن نیروی هوایی روسیه می‌باشد. بر این اساس دولت ترکیه اگر بخواهد این آرزوی چند ساله خود را عملیاتی کند، باید موافقت روسیه را جلب کند و جلب نظر روسیه در بهترین حالت مستلزم دادن امتیازهای ویژه در مورد سوریه خواهد بود. این در حالی است که اگر دولت اردوغان بدون جلب نظر روسیه چنین منطقه‌ای را به وجود آورد، لزوماً باید به پرنده‌های جنگی مسکو شلیک کند که بعید است طیب اردوغان که به تازگی از روسیه بابت شلیک سال گذشته به سوخوی ۳۵ روسیه عذرخواهی کرده، آمادگی چنین ریسکی را داشته باشد.
معنای دوم عملیات پرواز ممنوع این است که ترکیه می‌خواهد به طور جدّی وارد روند امنیتی سوریه شود که لازمه چنین تصمیمی از یک سو پذیرش عملیات بیشتر تروریستی در خاک خود و از سوی دیگر در معرض حمله قرار گرفتن نیروهای نظامی ترکیه در سوریه است. در واقع، ارتش ترکیه باید بپذیرد که برای دوره‌ای نامعین و احیاناً طولانی با «وضع ویژه امنیتی» مواجه خواهد بود.
ورود ارتش ترکیه به شمال سوریه به فرماندهی نظامی ناتو و کشورهای اصلی عضو آن را هم با «موقعیت جدید» و احیاناً ناخواسته مواجه می‌گرداند؛ چراکه آنان از یک سو نمی‌توانند در برابر عملیات نظامی هم‌پیمان خود سکوت کنند و از سوی دیگر نمی‌توانند از عواقب تشدید بحران سوریه فرار کنند. شاید از همین‌رو بود که حدود یک هفته پیش از عملیات نظامی ارتش ترکیه در مناطق اعزاز و جرابلس، ترکیه فرماندهی ناتو را به آنکارا دعوت کرد و آن را در جریان برنامه نظامی خود قرار داد. در ملاقات کورتیس اسکا پاروتی، فرمانده ناتو و نیز رئیس فرماندهی ارتش آمریکا در اروپا با مقامات آنکارا که روز اول شهریورماه انجام شد، توافقاتی صورت گرفت و پس از آن فرمانده ناتو و مقامات آمریکا اعلام کردند که از عملیات ارتش ترکیه و سیاست ایجاد منطقه پرواز ممنوع حمایت می‌کنند.
اگر از منظر نگرانی‌های مشترک غرب و ترکیه به روند تحولات سوریه نظر کنیم، می‌توانیم بگوییم عملیات زنجیره‌‌ای مدافعان سوریه روند تحولات امنیتی را به‌گونه‌ای رقم می‌زند که غرب باید پیروزی سوریه و مؤتلفین منطقه‌ای آن را بپذیرد. این در حالی است که پذیرش پیروزی‌ نظامی جبهه مقاومت روی بقیه پرونده‌های منطقه‌ای نیز تأثیر می‌گذارد. از منظر آمریکا و ناتو ورود ارتش ترکیه به شمال سوریه می‌تواند از سرعت حرکت مدافعان سوریه بکاهد و «زمان» را تا حدی در اختیار مخالفان اسد قرار دهد. از سوی دیگر آمریکایی‌ها که نتوانستند از طریق کردهای سوریه موقعیتی در تحولات نظامی سوریه پیدا کنند، ورود ارتش ترکیه را یک موقعیت برای به هم زدن موفقیت‌های سوریه، ایران، روسیه و حزب‌الله ارزیابی کرده و علی‌رغم ناخشنودی کردها از عملیات و سیاست نظامی ترکیه حمایت کردند. ترکیه در عین حال اگر بخواهد به منطقه پرواز ممنوع یا امن در سوریه دست پیدا کند، نیازمند اعزام نیروهای بیشتری است و عملاً باید ارتش خود را درگیر کند، این در حالی است که دست مخالفان اقدامات ترکیه در سوریه بسته نیست. در این میان ترکیه ناگزیر با دو جریان درگیر خواهد شد؛ یک جریان جبهه مقاومت و جریان دیگر گروه‌های مسلح و کردها؛ از این رو نه کسب توفیق برای ترکیه امر آسانی است و نه به شکست کشاندن برنامه نظامی ترکیه برای مخالفانش چندان دشوار می‌نماید.

اقدامات رژیم صهیونیستی 
حدود ۱۰ روز پس از ورود ترکیه به صفحات شمالی سوریه و انجام عملیات محدود آن در مناطق کردی اعزاز و جرابلس و طرح بحث ایجاد منطقه پرواز ممنوع، رژیم صهیونیستی به بهانه شلیک گلوله از خاک سوریه به سمت اراضی اشغالی فلسطین، حملاتی را متوجه مواضع ارتش سوریه در البعث، حمیدیه، خان ارنبه، جباه و تپه کروم و تل‌البزاق واقع در استان جنوبی قنیطره کرد. از آنجا که این بمباران‌ها تلفاتی در برنداشت، تحلیلگران نظامی آن را بیشتر در سطح هشدار ارزیابی کردند. اما اگر بخواهیم دیالکتیکی میان آنچه در شمال و جنوب سوریه طی یک دوره زمانی اتفاق افتاده است، برقرار نماییم، باید بگوییم عملیات هوایی ارتش رژیم صهیونیستی که البته عمدتاً با شلیک از طریق هواپیماهای نظامی بر فراز منطقه تحت اشغال این رژیم در شمال فلسطین صورت گرفته است، در واقع همانطور که درباره عملیات ارتش ترکیه در شمال سوریه گفته شد، از عمق نگرانی غرب حکایت می‌کند و در واقع مخالفان اسد که از پیشروی‌های ارتش آن در منطقه حساس و راهبردی حلب نگران هستند، خواسته‌اند با تولید نگرانی امنیتی در جنوب از تمرکز آن بر منطقه حلب بکاهند. عملیات ارتش رژیم صهیونیستی در منطقه جنوب سبب نگرانی جدی دمشق نشد و برخلاف دفعات قبل، ارتش سوریه، پرنده‌های اسرائیلی را مورد حمله قرار داد و بر اساس آنچه ارتش سوریه می‌گوید دو پرنده را ساقط کرده است. از منظر جبهه مقاومت ارتش رژیم صهیونیستی و گروه‌های مسلح در جنوب نمی‌توانند توفیق چندانی به دست آورند و به یک خطر برای دمشق تبدیل شوند؛ از این رو عملیات ارتش و متحدان آن در جنوب بیش از آنکه بر مبنای هجوم استوار باشد، ماهیت محدودسازی مسلمین دارد. حملات رژیم صهیونیستی به مناطقی از سوریه در حدفاصل دمشق یا قنیطره تازگی ندارد و هیچ‌گاه هم نتوانسته است بر هم زننده معادله‌ای یا شکل‌دهنده به معادله‌ای باشد.

اقدامات آمریکا
با نگاه به سیاست‌های چند ماه اخیر دولت آمریکا در سوریه درمی‌یابیم که در واقع سیاست آمریکا بیش از آنکه از یک ابتکار خبر دهد، بیانگر «انضمامی» بودن آن است. آمریکا پس از شکست پروژه مشترک با کردهای سوریه، چشم امید کمی به اقدامات نظامی ترکیه دوخته و بیشتر به کار سیاسی با روسیه امید بسته است. 
پیش از این و در زمانی که کورسویی برای گفت‌وگوهای مخالفان و هواداران اسد نمانده بود، جان کری مصرانه از سرگئی لاورف می‌خواست که ترتیب ملاقات دو طرف را و لو دستور کاری نداشته و به نتیجه خاصی هم منجر نشود، بدهد. استدلال دستگاه سیاست خارجی آمریکا این بود که نباید ایده مذاکرات و راه‌حل سیاسی بایگانی و از دور خارج شود.
ملاقات مقامات وزارت خارجه آمریکا و روسیه در نهایت منتهی به توافق بر سر برقراری آتش‌بس در منطقه حلب شد و از روز دوشنبه عید قربان برای دوره‌ای هفت تا ده روزه به اجرا گذاشته شد و از همان ساعات اول هم از سوی مسلمین نقض گردید. آمریکایی‌ها برای اینکه از گرمی راه‌حل نظامی بکاهند و به متحدان خود که از پیشروی‌های سریالی مدافعان سوریه به شدت نگران شده‌اند، امید بدهند، آتش‌بسی را مطرح کردند که عملاً بیش از آنکه به ضرر مدافعان سوریه باشد به ضرر مسلمین بود و درست به همین دلیل دولت سوریه به صورت مشروط به آن تمکین کرد و تروریست‌ها از اول آن را نقض کرده و عربستان و قطر هم علیه آن موضع گرفتند. در واقع، باید بگوییم سیاست آمریکا پس از عملیات زنجیره‌ای ارتش و پس از شکست طرح کار مشترک با کردها دچار بحران جدی شده است.
از آن سو دولت سوریه اعلام کرد که آتش‌بس ۷ تا ۱۰ روزه را به صورت مشروط می‌پذیرد. شرایط ارتش سوریه این بود که اولاً هرگونه تحرک نیرویی و تسلیحاتی از سوی مسلمین در حلب ممنوع باشد؛ ثانیاً ارسال محموله‌های کمک به داخل حلب باید از سوی نیروهای ارتش و مرتبطان با آن پس از کسب اطمینان از تسلیحاتی نبودن آن صورت گیرد و ارتش حق داشته باشد در خلال آتش‌بس هرگونه تحرک و نقض عهد تروریست‌ها را پاسخ دهد. در واقع، با آتش‌بس جدید برخلاف آنچه در خلال‌ ماه‌های فروردین و اردیبهشت در گذشته در جنوب حلب به اجرا گذاشته شد و به سقوط خان طومان منجر گردید، با پذیرش ابتکار عمل ارتش توافق شد.
آتش‌بس جدید در عین آنکه مخاطراتی هم به همراه دارد، اما در عین حال فرصت‌های خوبی هم در اختیار دولت و ارتش سوریه و مؤتلفین آن قرار می‌دهد. ارتش می‌تواند از این فرصت برای تثبیت پیروزی‌های خود در جنوب و شرق حلب و تثبیت سیطره بر جاده حساس کاستیلو استفاده کند و در صورت نقض آتش‌بس از سوی مخالفان، عملیات شدیدتر و در عین حال مشروع‌تری را علیه آنان به اجرا بگذارد.

هدیه‌ای دیگر از برجام
 محسن فخری/  در حالی که هنوز مردم کشورمان در انتظار اجرایی شدن برجام و تحقق منافع جمهوری اسلامی ایران هستند و مسئولان دولتی از عزت ملت ایران به واسطه برجام و ورود فناوری به کشور سخن به میان می‌آورند، یک افتخار دیگر پس از برجام نصیب کشور شده است و آن ادامه یافتن واردات و روند صعودی آن به کشور با وجود توانایی داخلی است که این بار قرعه واردات به نام  واکسن افتاده است. این در حالی است که واردات واکسن یکی از اقداماتی است که در دولت یازدهم به رشد قابل تأملی رسیده است و در آینده می‌تواند سلامت مردم را تهدید کند، واردات واکسن‌ از کشورهای اروپایی و به‌ویژه فرانسه که سابقه خوبی در صادرات دارو به ایران ندارد سبب ضربه به مؤسسات سرم‌سازی شده است، به گونه‌ای که رئیس مؤسسه سرم‌سازی رازی ضمن انتقاد از روند واردات واکسن‌های دام و طیور در کشور گفت: «در حال حاضر بیش از ۶۰ شرکت خارجی به کشور ما واکسن صادر می‌کنند که این واردات از کشورهای پیشرفته مانند فرانسه تا کشورهای عقب‌افتاده در این حوزه مانند کرواسی انجام می‌شود.»

فرصت پسابرجام را دریابیم
رئیس سازمان دامپزشکی گفت: «پسابرجام این فرصت را به ما می‌دهد که در زمینه‌ انتقال تکنولوژی، تولید دارو و واکسن سرمایه‌گذاری‌ مشترک داشته باشیم.» خلج با اشاره به اینکه تولید واکسن تب برفکی در مؤسسه رازی در حال رسیدن به شرایط عادی است، افزود: واکسن از دو کشور ترکیه و فرانسه وارد شده و در حال وارد کردن آن از هند هم هستیم.»
طبق آمار گمرک در دو ماه منتهی به اردیبهشت سال 95، حدود 20 تن واکسن تولید مشابه وارد کشور شده است.(جدول)
گفتنی است، این تعداد به ارزش دلاری ۰۰۳/۵۳۱/۱ و ارزش ریالی ۳۲۲/۵۳۲/۳۶۶/۴۶ وارد کشور شده است.
یک تجربه گران‌سنگ
واردات خون‌های آلوده از کشور فرانسه و انتقال بیماری‌های ایدز و هپاتیت از طریق این خون‌ها به کشورمان را می‌‌توان یکی از تجربه‌های مهم ملت ایران در زمینه مراوده با دولت فرانسه دانست. طبق این تجربه، دولت فرانسه در اوایل دهه 60 و درست در زمانی که ما درگیر یک جنگ تحمیلی همه‌جانبه بودیم، فرآورده‌های خونی‌ای به ایران صادر کرد که ناقل بیماری‌های ایدز و هپاتیت بودند. موضوعی که بر اساس آمار مراکز معتبر سبب مرگ 300 نفر از هموطنان‌مان بر اثر بیماری‌های منتقل شده با این فرآورده‌های خونی شد! وزارت بهداشت جمهوری اسلامی ایران نیز در آمار رسمی خود از درگذشت 125 نفر از بیماران هموفیلی، هپاتیتی و کلیوی در اثر استفاده از فرآورده‌های خونی آلوده به ویروس ایدز و هپاتیت سخن به میان آورده است؛ آمارهای این وزارتخانه همچنین نشان می‌دهد که در حال حاضر نیز حداقل1800 بیمار در کشور وجود دارند که در اثر مصرف خون‌های فرانسوی به بیماری‌های هپاتیت و ایدز مبتلا هستند. موضوعی که پس از گذشت سال‌ها از آن هنوز پرونده‌اش مفتوح است و تاکنون دولت فرانسه نه‌تنها هیچ غرامتی را بابت این فاجعه پرداخت نکرده است؛ بلکه لوران فابیوس، نخست‌وزیر وقت و وزیر خارجه فعلی فرانسه حتی حاضر به یک عذرخواهی ساده زبانی نیز در این‌باره نشده است! ایرانیان هرگز اقدامات کارشکنانه او در روند مذاکرات هسته‌ای و کمک دولت این کشور برای تجهیز دیکتاتور حاکم بر عراق را از یاد نخواهند برد!

سابقه بدعهدی فرانسه
حال، با وجود چنین تجربه، در کنار سابقه سیاه شرکت‌های فرانسوی چون عملکرد شرکت‌های تولید خودرویی چون پژو در جریان تحریم‌های ظالمانه علیه ایران به بهانه برنامه هسته‌ای کشورمان، خلف‌وعده‌ شرکت ایرباس در عدم تحویل هواپیماهای خریداری‌شده از سوی دولت یازدهم و ده‌‌ها نمونه دیگر، خبری منتشر شده است که نشان می‌دهد همچنان برخی از مسئولان، علاقه ویژه‌ای به مراوده با فرانسه از خود نشان داده و گویا این افراد چشم بر تمام این تجربه‌ها و بدعهدی‌ها بسته‌اند. بر اساس این خبر ایران به زودی واکسن تب برفکی را از فرانسه وارد خواهد کرد!
اعلام خبر واردات واکسن از فرانسه بار دیگر نشان داد بسیاری از تصمیمات برخی از مسئولان همچنان معطوف به خارج است. برای نمونه، دستور وزارت راه برای خرید تجهیزات مورد نیاز ترمینال جدید فرودگاه امام خمینی(ره) با وجود کالای‌های مشابه داخلی با کیفیت بالا، واگذاری کترینگ راه‌آهن جمهوری اسلامی ایران به مدت ده سال به یک شرکت اتریشی با وجود فعالیت ده‌ها شرکت صاحب‌نام ایرانی در عرصه صنعت غذایی، اعطای امتیاز ساخت و در نهایت مالکیت یک نیروگاه برق به یک شرکت ترکیه‌ای، در حالی که شرکت‌های دانش‌بنیان و مهندسی فراوانی در حوزه نیروگاهی و تولید برق در کشورمان فعالیت می‌کنند! 
فراموش نکنیم که همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب بارها بر آن تأکید کرده و با ابلاغ سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی مسیر آن را مشخص کرده‌اند، حمایت از تولید و سرمایه ایرانی با اقدام و عمل محقق خواهد شد. 

عمليات سايه البرز که به کمان ۹۹ نيز شهرت دارد، نخستين عمليات هوايي بود که نيروي هوايي پس از حمله عراق به ايران انجام داد. در اين عمليات که یکم مهر ۱۳۵۹ انجام شد، ۱۴۰ هواپيماي ايراني شرکت داشتند و  خلبانان ايراني اهداف نظامي ارتش عراق، فرودگاه‌ها و آشيانه‌هاي نظامي ارتش این کشور را در مناطق کرکوک، موصل، رشيد، حبانيه، ناصريه، شعيبيه، کوت و المثني هدف قرار دادند.

شرح عمليات
راديو بغداد در اخبار خود اعلام مي‌کند، بیشتر پايگاه‌ها و باندهاي پرواز هوايي ايران را بمباران کرده است و طي پيامي از خلبان‌هاي ايراني درخواست مي‌کند خود را به عراق رسانده و پناهنده شوند.
همين راديو طي تحليلي اظهار مي‌دارد، پس از کودتاي نوژه، تعداد زيادي از خلبان‌هاي ايراني از نيروي هوايي اخراج شده‌اند و همچنين به دليل خروج مستشاران خارجي کسي قادر نيست هواپيماهاي جنگي ايران را در حالت عمليات نگه‌ داشته و آنها را به‌ کار گيرد. همچنین، در تکميل اين جنگ رواني اعلام مي‌کند، به دلیل آتش‌سوزي پالايشگاه آبادان، ديگر سوختي وجود ندارد.
در ظاهر و بنا به محاسبات افسران عراقي و مستشاران خارجي همه چيز بيان‌کننده آن است که از سوي نيروي هوايي ايران هيچ خطري متوجه عراق نيست و با تجاوز رسمي عراق، همه منتظرند که ببینند کدام نيرو اولين پاسخ تجاوز را خواهد داد.
هنوز 10 ساعت از حمله عراق به فرودگاه‌هاي ايران نگذشته است که 140 فروند جنگنده ايراني در حريم هوايي بغداد ظاهر مي‌شوند و طي عملياتی برق‌آسا چندين پايگاه نظامي و ديگر مراکز مهم و حساس را در بغداد و ساير شهرهاي عراق بمباران مي‌کنند. صدام که به دلیل پدافند قوي عراق و به زعم خود ضعف نيروي هوايي ايران، هرگز انتظار چنين حمله گسترده‌اي را از سوي ايران نداشت، مدعي مي‌شود که هواپيماهاي ايران از سوريه به پرواز در‌آمده‌اند.
در حيرت همگان خبر مي‌رسد که در اين حمله، اهدافي در نزديکي مرز سوريه و اردن نيز بمباران شده است. اين عمليات و نفوذ تا اين حد در خاک عراق، حتي حيرت کارشناسان نظامي خارجي را نيز برمي‌انگيزد که خلبانان ايراني چگونه توانسته‌اند از ديوار توپ‌هاي ضدهوايي و موشک‌هاي سام عبور کرده و تا مرزهاي اردن برسند و اهدافي را در آنجا بمباران کنند.
نيروي هوايي جمهوري اسلامي با وجود مشکلات بي‌شمار، توان و قابليت رزمي خود را با اين حمله به منصه ظهور رسانده و به طرز باشکوهي به نمايش مي‌گذارد. مردم با شور و شعف به پايگاه‌هاي هوايي می‌روند و با قرباني کردن، مقدم خلبانان شايسته و شجاع را گرامي مي‌دارند. بدين ترتيب، نيروي هوايي از اين پس مصصم و با عزمی جزم شده، در سه جبهه به مقابله با نيروي هوايي، دريايي و زميني عراق مي‌پردازد.
نيروي هوايي در اولين قدم، تمامي حملات برون مرزي دشمن را با قاطعيت پاسخ مي‌دهد و تمامي تلاش خود را به کار مي‌گيرد و تعداد زيادي از هواپيماهاي مهاجم دشمن را در آسمان ايران مورد هدف قرار می‌دهد و ساقط مي‌کند. همچنین، در پي تعرضات دريايي دشمن، نيروي هوايي به ياري نيروي دريايي شتافته و با حملات پياپي، ضربات سنگيني به شناورهاي دشمن وارد مي‌آورد و تعدادي از ناوشکن‌هاي دشمن را براي هميشه به قعر آب‌هاي خليج ‌فارس مي‌فرستد.

وضعيت دشمن پس از پايان عمليات
تمامي اهداف از پيش تعيين شده در خاک عراق در هم کوبيده شد و هيچ منطقه عملياتي از قلم نيفتاد، در اين عمليات:
بمب‌افکن‌هاي ايراني پايگاه‌هاي هوايي الرشيد بغداد، کوت در استان العماره، موصل در استان نينوا، ناصريه در استان ذيقار، شعيبیه در استان بصره، کرکوک در استان کرکوک، پايگاه‌هاي هوايي حبانيه شامل دو پايگاه تموز و هضبه در غرب بغداد، پايگاه هوايي ام‌القصر، فرودگاه بين‌المللي بغداد و فرودگاه المثني را بمباران کردند.
هر دو باند پروازي پايگاه کرکوک، پالايشگاه‌هاي نفت کرکوک و بصره، فرودگاه حبانيه شمالي، فرودگاه المثني، پل‌هاي ارتباطي تنومه و بصره و چاه‌هاي نفت باباگرگر و مخازن نفت موصل و تأسيسات گازي کرکوک، تنها قسمتي از خسارت‌هاي وارد شده به عراق بود.
با انجام اين عمليات، نيروي هوايي عراق بيش از 55 درصد از توان خود را از دست داد و تا مدت‌ها پايگاه‌هاي هوايي آنان قادر به استفاده از تمام يا بخشي از توان خود نبودند. پايگاه هوايي الرشيد که يکي از مهم‌ترين پايگاه‌هاي هوايي عراق بود، تا 69 روز نتوانست عملياتي شود که اين خود شدت حملات خلبانان تيزپرواز نيروي هوايي را نشان مي‌داد که تمام برآوردهاي دشمن را درباره اين نيرو برهم زده بود؛ زيرا اطلاعات آنان حکايت از زمينگير بودن نيروي هوايي ايران داشت و به راستي خلبانان شجاع ما نه تنها تمامي معادلات عراق را برهم ريخته بودند، بلکه به کشورهاي دوست و هم‌پيمان عراق، شامل کشورهاي عرب حاشيه خليج فارس، فرانسه، آلمان و از همه مهم‌تر آمريکا، پاسخي قاطع داده بودند و آنان تازه فهميده بودند که محاسبات‌شان چندان هم دقيق نبوده است.

پايگاه‌هاي هوايي شرکت‌کننده و اهداف هر یک
ـ 48 فروند هواپيماي جنگنده بمب‌افکن F5E از پايگاه هوايي تبريز به پرواز درآمدند و پايگاه هوايي موصل را در هم کوبيدند.
ـ 40 فروند هواپيماي جنگنده بمب‌افکن F5E از پايگاه هوايي دزفول به پرواز درآمدند و پايگاه هوايي ناصريه را در هم کوبيدند.
ـ 16 فروند هواپيماي جنگنده بمب‌افکن فانتوم از پايگاه همدان به پرواز درآمدند و پايگاه هوايي کوت را در هم کوبيدند.
ـ 12 فروند هواپيماي جنگنده بمب‌افکن فانتوم از پايگاه بوشهر به پرواز درآمدند و پايگاه هوايي شعيبیه را در هم کوبيدند.
ـ 12 فروند هواپيماي جنگنده بمب‌افکن فانتوم از پايگاه همدان به پرواز درآمدند و پايگاه هوايي الرشيد را در نزديکي بغداد بمباران کردند.
ـ  چندین هواپيماي جنگنده بمب‌افکن فانتوم از پايگاه بوشهر به پرواز درآمدند و فرودگاه بغداد و پايگاه شمالي حبانيه را در غرب بغداد در هم کوبيدند.
در کل، براي اين عمليات 380 نفر از کارکنان نيروي هوايي با 200 فروند جنگنده بمب‌افکن به پرواز در‌آمدند که 140 هواپيما از مرز عبور کرد.
در اين روز، تيزپروازان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران با 300 پرواز عملياتي، افزون‌بر اينکه اين حرکت را در کارنامه خود ثبت کردند، سبب شدند ارتش عراق در به کارگيري نيروهايش دچار مشکل شود و با از دست دادن آزادي عمل، نيروي زميني خود را بدون پشتيباني هوايي در صحنه نبرد در مناطق اشغالي ايران، به حال خود رها کند و عراق به اين باور برسد که خوزستان از خاک ايران جداشدني نيست.

بازتاب اين عمليات
در پي انجام موفقيت‌آميز اين عمليات، خبرگزاري‌هاي خارجي پرواز خلبانان ايراني را اعجاب‌انگيز و مانور هوايي آنان را در بغداد و در برابر پدافند هوايي قدرتمند آن، بي‌نظير خواندند. رسانه‌هاي همگاني نيز از وحشت مردم از ادامه اين بمباران هوايي خبر دادند. آنان اذعان داشتند، خلبانان ايراني چنان لابه‌لاي ساختمان‌هاي بغداد مانور مي‌دادند که ما مات و حيران‌زده شده بوديم. عکاس آمريکايي از يکي از فانتوم‌هاي ايراني از طبقه چهارم ساختمان محل سکونت خود عکسي گرفته بود که نشان مي‌داد، يک فروند فانتوم نيروي هوايي در ارتفاعي کم‌تر از چهار متر از سطح زمين پرواز مي‌کند که اين مهارت خلبانان ايراني را برای همگان ثابت کرد. از اخبار منتشر شده می‌توان متوجه شد که عراق و هم‌پيمانانش ضربه شديد روحي خورده و وحشت کرده بودند.

عقابان از دست رفته
در اين روز، نيروي هوايي ارتش شماری از بهترين‌هاي خود را از دست داد. شهيدان عزيز همايون شوقي، غفار رامين‌فر، غلامحسين عروجي، مسيح‌الله دين‌محمدي، بهرام عشقي‌پور، عباس اسلام‌نيا ليدر دسته پروازي پايگاه همدان بودند که هواپيماي آنها بر روي پايگاه دچار نقص فني شد و تلاش‌شان براي نشاندن هواپيما نيز موفق نبود. این عزیزان براي اينکه هواپيماي‌شان بر روي خانه‌هاي سازماني فرودگاه سقوط نکند، آن را به ساختمان محل سکونت خود کوبيدند و همراه با همسران‌شان جاودانه شدند.


 قاسم غفوری/ در سال 1945 و با ادعای مقابله با تکرار جنگ‌‌های جهانی و نجات بشریت سازمان ملل متحد بنا نهاده شد. در منشور این سازمان اهداف آن مقابله با جنگ و تبعیض و نابرابری در سراسر جهان و تلاش برای برقراری صلح و عدالت است. نکته قابل توجه آنکه کشورهای غربی نیز با ادعای تلاش برای برقراری صلح جهانی، شورای امنیت را با حق وتو برای خود ایجاد کردند. اکنون 71 سال از آن زمان می‌گذرد و اجلاس سالیانه آن در مهر ماه در حالی برگزار می‌شود که بررسی کارنامه این سازمان و البته کشورهای غربی دارنده حق وتو بیانگر نکات قابل تأملی است. 
یک سال کاری سازمان ملل در حالی سپری شد که جهان دورانی سراسر آشوب و جنگ را تجربه کرد. جنایاتی که کشورهای غربی به طور مستقیم در مناطقی همچون افغانستان، عراق، سوریه و لیبی صورت دادند، جنایات گروه‌های تروریستی که فاجعه‌ای انسانی را رقم زدند، بحران گسترده پناه‌جویان پشت دروازه‌های اروپا که میلیون‌ها قربانی بر جای گذاشته، جنایات ددمنشانه رژیم سعودی در یمن که می‌توان از آن به نسل‌کشی یاد کرد و البته حمایت‌های این رژیم از تروریسم در منطقه، سرکوبگری و اشغالگری گسترده رژیم صهیونیستی، جنایات ضد بشری آل‌خلیفه علیه مردم بحرین و بازداشت بسیاری از علمای دینی و لغو تابعیت بسیاری از شهروندان بحرینی، وضعیت بحرانی حقوق بشر در اروپا و آمریکا و به‌ویژه اسلام‌ستیزی و سیاه‌پوست‌ستیزی گسترده، تنها بخش‌هایی از ساختار بحران‌زده نظام بین‌الملل است و واکنش سازمان ملل در قبال این اوضاع یا سکوت بوده، یا دادن بیانیه ابراز تأسف در مواردی که، رفتارهایی تمام نظام بین‌الملل را زیر سؤال برده است. خارج ساختن نام سعودی از لیست سیاه (کودک‌کشان)، محکوم‌سازی انتفاضه ملت فلسطین، حمایت از حملات غرب به خاک کشورهای دیگر به بهانه مبارزه با تروریسم، معرفی رژیم صهیونیستی به عنوان رئیس کمیته حقوقی سازمان ملل، وتوی چندین قطعنامه در شورای امنیت که محور آن مبارزه با تروریسم و اقدام علیه رژیم سعودی و رژیم صهیونیستی بوده، افشای جنایات صلح‌بانان سازمان ملل در کشورهای آفریقایی، بی‌توجهی به وضعیت بحرانی پناه‌جویان در مرزهای اروپا و رفتارهای نژادپرستانه با آنها، سکوت در برابر جنایاتی که در کشورهایی مانند بحرین در جریان است و... تنها بخشی از رفتارهای سؤال‌برانگیز این سازمان است.
در نشست امسال سازمان ملل کشورهای غربی، به‌ویژه آمریکا در حالی به دنبال نمایش چهره‌ای مقتدر از خود خواهند بود که کارنامه یک ساله آنها نشان‌دهنده رفتارهایی علیه بشریت است. از استمرار کشتار غیرنظامیان و حمایت نیروهای غربی از تروریست‌ها در افغانستان گرفته، تا بمباران غیرنظامیان در عراق و سوریه و حمایت از تروریسم علیه مردم این مناطق، از کشتار مردم لیبی گرفته تا حمایت از رژیم سعودی برای قتل‌عام مردم یمن، از تقویت و تسلیح رژیم صهیونیستی گرفته تا اسلام‌ستیزی سران غرب در اروپا و بسیاری از کشورها و... را در کارنامه این کشورها می‌توان دید. با توجه به این فرایندها می‌توان گفت که نشست سازمان ملل باید محلی برای محاکمه سازمان ملل، به‌ویژه بان کی‌مون، دبیرکل این سازمان و نیز کشورهای غربی باشد که در طول یک سال اخیر به جز کشتار و جنایت در کارنامه خود هیچ عملکردی را ثبت نکرده‌اند. در این اوضاع می‌توان گفت که سخنان سران غرب که سعی دارند مسائلی همچون توافق هسته‌ای میان جمهوری اسلامی ایران و گروه 1+5 با ادعای مقابله با دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، برقراری آتش‌بس در سوریه و ارائه آرماهای ساختگی از تلفات گروه‌های تروریستی در غرب آسیا و آفریقا را مطرح سازند، یا مسائلی همچون آب و هوا و کمک به توسعه دموکراسی در جهان را برجسته کنند، صرفاً، یک ظاهرسازی و نمایش دروغین است. نشست امسال در حالی برگزار می‌شود که اوباما سال پایانی ریاست جمهوری خود را سپری می‌کند؛ لذا تلاش دارد تا با بزرگ‌نمایی اقداماتی که در موضوع هسته‌ای ایران صورت گرفته، برخی تحرکات ادعایی آمریکا در زمینه مبارزه با تروریسم و حتی آتش‌بس در حلب، متهم‌سازی سایر کشورها به تروریسم و بحران‌سازی جهانی، چهره‌ای موفق و مقتدر از خود به نمایش بگذارد تا ضمن سرپوش گذاشتن بر اشتباهات خود، از این حربه برای تبلیغات انتخاباتی بهره گیرد. 
آنچه از ارزیابی کارنامه یک ساله سازمان ملل و کشورهای غربی حاصل می‌آید این است که نه‌تنها در این مدت جهان به سمت امنیت و صلح پیش نرفته، بلکه هر روز با بحران‌های بیشتری مواجه شده است. نکته مهم آنکه اگر امنیتی نیز برقرار شده نه برگرفته از اقدامات سازمان ملل و کشورهای مذکور، بلکه برگرفته از اقدامات و کارکردهای جبهه مقاومت و متحدانش است که توانسته در عراق و سوریه امنیتی نسبی را برقرار سازد و اگر حمایت‌های آمریکا و شرکایش نبود، تاکنون تروریسم در منطقه ریشه‌کن شده بود. 
برآیند‌ها نشان می‌دهد که سازمان ملل دیگر توان ادامه فعالیت نداشته و استمرار رفتارهایش یک اصل را به ذهن متبادر می‌کند و آن تکرار سرنوشت جامعه ملل برای سازمان ملل است، مگر آنکه تغییراتی اساسی در این سازمان ایجاد و مسئولیت از شورای امنیت به مجمع عمومی منتقل شود و البته برخی مسئولان این سازمان همچون بان کی‌مون در کنار سران کشورهای غربی به جرم به انحراف کشاندن منشور این سازمان و دست داشتن در قتل‌عام بشریت محاکمه و مجازات شوند.

  حسین عبداللهی‌فر/ بمباران تبلیغاتی هفته گذشته رسانه‌های بیگانه روی حضور سردار قاسم سلیمانی در انتخابات ریاست جمهوری آینده ایران متمرکز بود. اما با این وجود حاج‌قاسم نیامد و به ورود در عرصه رقابت‌های سیاسی و حتی کرسی ریاست جمهوری نه گفت؛ تا توطئه دشمنان اسلام و ملت را ناکام بگذارد. تا اثبات کند که سربازی ولایت بر کرسی ریاست ترجیح دارد.  تا نشان دهد که پاسخ به نیازهای امنیتی و زندگی در آرامش نسبت به سایر نیازهای انسان از ضرورت و اهمیت بیشتری برخوردار است. او نیامد تا:
۱ـ دست تروریست‌ها از تعدی به بخشی از کشورهای اسلامی را کوتاه کند. 
۲ ـ بگوید که افزودن بر قدرت و اقتدار نظام، ارزشی کمتر از جایگاه ریاست جمهوری ندارد.
۳ ـ اثبات کند که ایثارگری‌هایش جنبه قدرت‌طلبی ندارد و قصد ندارد از محبوبیتش بهره سیاسی بگیرد.
۴- به شیفتگان قدرت نشان دهد راه خدمت به خلق خدا حضور در جایگاه خاصی نیست، حتی اگر آن قدر محبوبیت داشته باشند که در کسب آرای مردم شک هم نداشته باشند.
به هر صورت سردار سلیمانی با صدور بیانیه‌اش، احتمال ورودش به رقابت‌های انتخاباتی را منتفی کرد، چنانچه پیشتر نیز نه گفته بود. اما عده‌ای هر از گاهی تلاش دارند تا موضوع ورود وی را رسانه‌ای کنند و بعد هم در تحلیل آن از پیامدهای منفی این حضور سخن بگویند.
 اینکه چه کسانی از چه گروه‌ها و جریاناتی بودند و چه اهدافی را دنبال می‌کردند؟ پرسش‌هایی درخور تأمل است که در پاسخ به آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: 
1ـ یک دسته که در آن سوی مرزها قرار دارند و از قدرت‌آفرینی سردار به شدت ناراحت هستند، گروه‌های افراطی آمریکا هستند.
 از نظر آنها پیروزی سلیمانی بر روحانی قطعی بوده و قرار گرفتن او در جایگاه ریاست جمهوری می‌تواند آغازی بر پایان تعامل با تهران و در رقابت‌های درون‌گروهی این کشور به مثابه شکست دموکرات‌ها باشد. 
2ـ دسته بعدی تکفیری‌ها و صهیونیست‌هایی هستند که می‌خواهند با ترسیم افق حضور سردار سلیمانی در جایگاه ریاست جمهوری اسلامی ایران، با ایران‌هراسی و شیعه‌هراسی به اهداف شوم خود در ناامن‌سازی و بی‌ثبات‌سازی محیط امنیتی کشورمان دست یابند. 
3ـ دسته سوم جریان‌های غربی ـ عربی هستند که در راستای فضاسازی رسانه‌ای و عملیات روانی بهترین راه تخریب چهره محبوب سردار را قدرت‌طلبی او پنداشته و می‌خواهند کارآمدی وی در تغییر موازنه میدان جبهه مقاومت را کاهش دهند.
4ـ در داخل نیز عده‌ای از جریان‌های غیر اصولگرا که از آمدن حاج قاسم هراسناک  بودند، بیش از دیگران احتمال آمدن وی را مطرح می‌ساختند.
 از نظر آنها حضور احتمالی سردار سلیمانی برگ برنده گروه‌های اصولگرا بود، که تصور آن، همه معادلات انتخاباتی آنان را به هم می‌ریخت؛ لذا با فضاسازی تلاش می‌کردند تا تکلیف آمدن و نیامدن وی مشخص کنند تا از این کابوس نجات یابند. این در حالی است که سردار سلیمانی در هیچ یک از خط کشی‌های مرسوم سیاسی قرار نمی‌گیرد چنانچه خود نیز در نامه ‌اخیرش می‌نویسد حقیر سرباز صفر ولایت و نظام جمهوری اسلامی و ملت شجاع و عزیزتر از جانم بوده و ان‌شاء‌الله  با استعانت از خدای سبحان تا آخر عمر در همین جایگاه سربازی خواهم بود. 
5ـ در داخل یک گروه دیگر نیز از آمدن افرادی چون حاج قاسم بیمناکند و آنها کسانی هستند که به صراحت از کاهش بودجه دفاعی کشور در دوره دوم آقای روحانی خبر می‌‌دهند. 
بی‌تردید از نگاه اینها حضور امثال حاج‌قاسم و گرایش میلیون‌ها ایرانی به وی همه نقشه‌های آنها برای کاهش حضور نظامیان و محدودسازی نهادهای انقلابی را بر باد خواهد داد.