واقعاًً متأسف بودم كه چرا بايستي اين وسايل جنگنده قيمتي را كه با پول ملت عراق خريداري شده و بايستي در جنگ با اسرائيل به كار برود، صدام خائن در جنگ با جمهوري اسلامي و با قرآن به كار انداخته و اين طور آنها را دارد به هدر مي‌دهد. (بخشي از اولين گزارش جنگي حضرت آيت‌الله العظمی‌خامنه‌اي نماينده امام در شوراي عالي دفاع از تريبون مجلس در روز اول مهر 1359)
عمليات سايه البرز که به کمان ۹۹ نيز شهرت دارد، نخستين عمليات هوايي بود که نيروي هوايي پس از حمله عراق به ايران انجام داد. در اين عمليات که یکم مهر ۱۳۵۹ انجام شد، ۱۴۰ هواپيماي ايراني شرکت داشتند و  خلبانان ايراني اهداف نظامي ارتش عراق، فرودگاه‌ها و آشيانه‌هاي نظامي ارتش این کشور را در مناطق کرکوک، موصل، رشيد، حبانيه، ناصريه، شعيبيه، کوت و المثني هدف قرار دادند.

شرح عمليات
راديو بغداد در اخبار خود اعلام مي‌کند، بیشتر پايگاه‌ها و باندهاي پرواز هوايي ايران را بمباران کرده است و طي پيامي از خلبان‌هاي ايراني درخواست مي‌کند خود را به عراق رسانده و پناهنده شوند.
همين راديو طي تحليلي اظهار مي‌دارد، پس از کودتاي نوژه، تعداد زيادي از خلبان‌هاي ايراني از نيروي هوايي اخراج شده‌اند و همچنين به دليل خروج مستشاران خارجي کسي قادر نيست هواپيماهاي جنگي ايران را در حالت عمليات نگه‌ داشته و آنها را به‌ کار گيرد. همچنین، در تکميل اين جنگ رواني اعلام مي‌کند، به دلیل آتش‌سوزي پالايشگاه آبادان، ديگر سوختي وجود ندارد.
در ظاهر و بنا به محاسبات افسران عراقي و مستشاران خارجي همه چيز بيان‌کننده آن است که از سوي نيروي هوايي ايران هيچ خطري متوجه عراق نيست و با تجاوز رسمي عراق، همه منتظرند که ببینند کدام نيرو اولين پاسخ تجاوز را خواهد داد.
هنوز 10 ساعت از حمله عراق به فرودگاه‌هاي ايران نگذشته است که 140 فروند جنگنده ايراني در حريم هوايي بغداد ظاهر مي‌شوند و طي عملياتی برق‌آسا چندين پايگاه نظامي و ديگر مراکز مهم و حساس را در بغداد و ساير شهرهاي عراق بمباران مي‌کنند. صدام که به دلیل پدافند قوي عراق و به زعم خود ضعف نيروي هوايي ايران، هرگز انتظار چنين حمله گسترده‌اي را از سوي ايران نداشت، مدعي مي‌شود که هواپيماهاي ايران از سوريه به پرواز در‌آمده‌اند.
در حيرت همگان خبر مي‌رسد که در اين حمله، اهدافي در نزديکي مرز سوريه و اردن نيز بمباران شده است. اين عمليات و نفوذ تا اين حد در خاک عراق، حتي حيرت کارشناسان نظامي خارجي را نيز برمي‌انگيزد که خلبانان ايراني چگونه توانسته‌اند از ديوار توپ‌هاي ضدهوايي و موشک‌هاي سام عبور کرده و تا مرزهاي اردن برسند و اهدافي را در آنجا بمباران کنند.
نيروي هوايي جمهوري اسلامي با وجود مشکلات بي‌شمار، توان و قابليت رزمي خود را با اين حمله به منصه ظهور رسانده و به طرز باشکوهي به نمايش مي‌گذارد. مردم با شور و شعف به پايگاه‌هاي هوايي می‌روند و با قرباني کردن، مقدم خلبانان شايسته و شجاع را گرامي مي‌دارند. بدين ترتيب، نيروي هوايي از اين پس مصصم و با عزمی جزم شده، در سه جبهه به مقابله با نيروي هوايي، دريايي و زميني عراق مي‌پردازد.
نيروي هوايي در اولين قدم، تمامي حملات برون مرزي دشمن را با قاطعيت پاسخ مي‌دهد و تمامي تلاش خود را به کار مي‌گيرد و تعداد زيادي از هواپيماهاي مهاجم دشمن را در آسمان ايران مورد هدف قرار می‌دهد و ساقط مي‌کند. همچنین، در پي تعرضات دريايي دشمن، نيروي هوايي به ياري نيروي دريايي شتافته و با حملات پياپي، ضربات سنگيني به شناورهاي دشمن وارد مي‌آورد و تعدادي از ناوشکن‌هاي دشمن را براي هميشه به قعر آب‌هاي خليج ‌فارس مي‌فرستد.

وضعيت دشمن پس از پايان عمليات
تمامي اهداف از پيش تعيين شده در خاک عراق در هم کوبيده شد و هيچ منطقه عملياتي از قلم نيفتاد، در اين عمليات:
بمب‌افکن‌هاي ايراني پايگاه‌هاي هوايي الرشيد بغداد، کوت در استان العماره، موصل در استان نينوا، ناصريه در استان ذيقار، شعيبیه در استان بصره، کرکوک در استان کرکوک، پايگاه‌هاي هوايي حبانيه شامل دو پايگاه تموز و هضبه در غرب بغداد، پايگاه هوايي ام‌القصر، فرودگاه بين‌المللي بغداد و فرودگاه المثني را بمباران کردند.
هر دو باند پروازي پايگاه کرکوک، پالايشگاه‌هاي نفت کرکوک و بصره، فرودگاه حبانيه شمالي، فرودگاه المثني، پل‌هاي ارتباطي تنومه و بصره و چاه‌هاي نفت باباگرگر و مخازن نفت موصل و تأسيسات گازي کرکوک، تنها قسمتي از خسارت‌هاي وارد شده به عراق بود.
با انجام اين عمليات، نيروي هوايي عراق بيش از 55 درصد از توان خود را از دست داد و تا مدت‌ها پايگاه‌هاي هوايي آنان قادر به استفاده از تمام يا بخشي از توان خود نبودند. پايگاه هوايي الرشيد که يکي از مهم‌ترين پايگاه‌هاي هوايي عراق بود، تا 69 روز نتوانست عملياتي شود که اين خود شدت حملات خلبانان تيزپرواز نيروي هوايي را نشان مي‌داد که تمام برآوردهاي دشمن را درباره اين نيرو برهم زده بود؛ زيرا اطلاعات آنان حکايت از زمينگير بودن نيروي هوايي ايران داشت و به راستي خلبانان شجاع ما نه تنها تمامي معادلات عراق را برهم ريخته بودند، بلکه به کشورهاي دوست و هم‌پيمان عراق، شامل کشورهاي عرب حاشيه خليج فارس، فرانسه، آلمان و از همه مهم‌تر آمريکا، پاسخي قاطع داده بودند و آنان تازه فهميده بودند که محاسبات‌شان چندان هم دقيق نبوده است.

پايگاه‌هاي هوايي شرکت‌کننده و اهداف هر یک
ـ 48 فروند هواپيماي جنگنده بمب‌افکن F5E از پايگاه هوايي تبريز به پرواز درآمدند و پايگاه هوايي موصل را در هم کوبيدند.
ـ 40 فروند هواپيماي جنگنده بمب‌افکن F5E از پايگاه هوايي دزفول به پرواز درآمدند و پايگاه هوايي ناصريه را در هم کوبيدند.
ـ 16 فروند هواپيماي جنگنده بمب‌افکن فانتوم از پايگاه همدان به پرواز درآمدند و پايگاه هوايي کوت را در هم کوبيدند.
ـ 12 فروند هواپيماي جنگنده بمب‌افکن فانتوم از پايگاه بوشهر به پرواز درآمدند و پايگاه هوايي شعيبیه را در هم کوبيدند.
ـ 12 فروند هواپيماي جنگنده بمب‌افکن فانتوم از پايگاه همدان به پرواز درآمدند و پايگاه هوايي الرشيد را در نزديکي بغداد بمباران کردند.
ـ  چندین هواپيماي جنگنده بمب‌افکن فانتوم از پايگاه بوشهر به پرواز درآمدند و فرودگاه بغداد و پايگاه شمالي حبانيه را در غرب بغداد در هم کوبيدند.
در کل، براي اين عمليات 380 نفر از کارکنان نيروي هوايي با 200 فروند جنگنده بمب‌افکن به پرواز در‌آمدند که 140 هواپيما از مرز عبور کرد.
در اين روز، تيزپروازان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران با 300 پرواز عملياتي، افزون‌بر اينکه اين حرکت را در کارنامه خود ثبت کردند، سبب شدند ارتش عراق در به کارگيري نيروهايش دچار مشکل شود و با از دست دادن آزادي عمل، نيروي زميني خود را بدون پشتيباني هوايي در صحنه نبرد در مناطق اشغالي ايران، به حال خود رها کند و عراق به اين باور برسد که خوزستان از خاک ايران جداشدني نيست.

بازتاب اين عمليات
در پي انجام موفقيت‌آميز اين عمليات، خبرگزاري‌هاي خارجي پرواز خلبانان ايراني را اعجاب‌انگيز و مانور هوايي آنان را در بغداد و در برابر پدافند هوايي قدرتمند آن، بي‌نظير خواندند. رسانه‌هاي همگاني نيز از وحشت مردم از ادامه اين بمباران هوايي خبر دادند. آنان اذعان داشتند، خلبانان ايراني چنان لابه‌لاي ساختمان‌هاي بغداد مانور مي‌دادند که ما مات و حيران‌زده شده بوديم. عکاس آمريکايي از يکي از فانتوم‌هاي ايراني از طبقه چهارم ساختمان محل سکونت خود عکسي گرفته بود که نشان مي‌داد، يک فروند فانتوم نيروي هوايي در ارتفاعي کم‌تر از چهار متر از سطح زمين پرواز مي‌کند که اين مهارت خلبانان ايراني را برای همگان ثابت کرد. از اخبار منتشر شده می‌توان متوجه شد که عراق و هم‌پيمانانش ضربه شديد روحي خورده و وحشت کرده بودند.

عقابان از دست رفته
در اين روز، نيروي هوايي ارتش شماری از بهترين‌هاي خود را از دست داد. شهيدان عزيز همايون شوقي، غفار رامين‌فر، غلامحسين عروجي، مسيح‌الله دين‌محمدي، بهرام عشقي‌پور، عباس اسلام‌نيا ليدر دسته پروازي پايگاه همدان بودند که هواپيماي آنها بر روي پايگاه دچار نقص فني شد و تلاش‌شان براي نشاندن هواپيما نيز موفق نبود. این عزیزان براي اينکه هواپيماي‌شان بر روي خانه‌هاي سازماني فرودگاه سقوط نکند، آن را به ساختمان محل سکونت خود کوبيدند و همراه با همسران‌شان جاودانه شدند.


امام خامنه‌ای در گذر زمان-10۸
 سید‌مهدی حسینی/ اشاره شد، امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در روز ششم تیرماه ۱۳۶۰ مورد هدف تروریست‌ها قرار گرفت و سخت‌ مجروح شد، به حدی که تا مرز شهادت پیش رفت و به این خاطر در بیمارستان بهارلو و بیمارستان قلب تحت درمان بود و اینکه در این ایام همزمان حادثه غم‌انگیز انفجار دفتر حزب جمهوری رخ داده بود و معظم‌له از این واقعه خبر نداشت. طبق نظر پزشکان مطلع شدن ایشان از حادثه صلاح نبود. هنگامی که قرار می‌شود ایشان را از بخش ویژه به بخش عمومی، همان‌جایی که امام خمینی(ره) در سال ۵۸ بستری بودند و به نام «بخش انقلاب» نام‌گذاری شده بود منتقل کنند تمامی عکس‌های شهدای هفتم تیر و پوسترها به دستور محافظان جمع‌آوری می‌شود تا از دیدن آنها به ایشان شوک وارد نشود. وقتی انتقال صورت می‌گیرد ایشان درخواست روزنامه و رادیو می‌کنند و وقتی ملاقات‌‌‌ها بیشتر و عمومی‌تر می‌شود این سؤال برای معظم‌له پیش می‌آید که چرا آیت‌الله بهشتی به ملاقات نیامده‌ است. ایشان مرتب از محافظان و ملاقات‌کنندگان اخبار و اطلاعات وقایع کشور را پیگیری می‌کنند و آنها هر یک به نحوی از بیان آن طفره می‌روند. امام خامنه‌ای در مصاحبه‌‌ای درباره چگونگی اطلاع یافتن از شهادت آیت‌الله بهشتی اینگونه توضیح می‌دهند: «شب اول و دوم بین خواب و بیداری بودم که یکی از اطبا پیش من آمد و سرش را نزدیک گوشم آورد، گفت لازم است من یک حقیقتی را به شما بگویم و آن، این است که در حزب یک انفجاری روی داده، لکن چون در حال تخدیر و یک جو بیهوشی بودم اصلاً حساس نشدم و این قضیه برایم مهم نیامد، تا اینکه از عوامل بیمارستان خواستم برایم روزنامه بیاورند و آنها امتناع می‌کردند... چون من فشار می‌آوردم که رادیو بیاورند. آنها هم می‌گفتند اگر رادیو بیاوریم، این دستگاه‌های الکترونیک (چون دستگاه‌های زیادی به قلب و ریه و بدن من وصل بود) را مختل می‌کند و این در حالی بود که شب اول رادیو آوردند، پیام امام را[درباره حادثه ششم تیرماه] گوش کردم، اما اینجا می‌گفتند ایراد دارد... در همان روز یا فردای آن روز دیدند دیگر نمی‌شود مرا قانع کرد، وقتی آقای هاشمی آمد بیمارستان دکتر به آقای هاشمی گفت ایشان اصرار دارد برایش روزنامه و رادیو بیاوریم و ما نمی‌دانیم مصلحت هست یا نیست؟ آقای هاشمی به من گفت: روزنامه و رادیو برای چه می‌خواهی؟ گفتم: من از هیچ چیز خبر ندارم و اینجا تنها ماندم.
ایشان گفت: حالا فکر می‌کنی بیرون خیلی خبرهای خوشی هست که تو اینجا خودت را ناراحت می‌کنی؟ گفتم: در عین حال عیبی ندارد. گفت: شما از جریان انفجار حزب مطلع شدید؟ در اینجا حرف آن دکتر که روز اول گفت در حزب انفجار اتفاق افتاده به خاطرم آمد. 
... وقتی که رفتند از یکی پرسیدم مسئله چگونه بود و جراحت آقای بهشتی از کدام ناحیه است؟ و احتمال دادم که چیزی را از من پنهان می‌کنند که وقتی یکی از دیگر بچه‌ها وارد اتاق شد. یک چیزی از او پرسیدم که حالا به خاطر ندارم چه بود؛ اما همین قدر یادم هست که به اصطلاح یک‌دستی زدم، او گفت، بله همان اول تمام شد و من فهمیدم که ایشان شهید شدند. » 


جنگ جهانی دوم یک جنگ فراگیر بین سپتامبر ۱۹۳۹ تا اوت ۱۹۴۵ بود که بسیاری از کشورهای جهان را درگیر کرد و جنگ دول متحد و متفق بیش از 70 میلیون نفر را به کام مرگ فرستاد. این جنگ ویرانگر زمانی آغاز شد که آلمان نازی در ساعت ۴۵/۴ بامداد اول سپتامبر ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد.
برای پیروزی بر لهستان، فرماندهی آلمان در نظر داشت شیوه جدیدی را اجرا کند. مطابق این شیوه، لشکرهای زرهی در همکاری با نیروهای دیگر اقدام به شکافتن خطوط دشمن و محاصره یگان‌های مورد نظر دشمن می‌کردند و لوفت وافه (نیروی هوایی آلمان) نیز باید قدرت هوایی استراتژیک و تاکتیکی را فراهم می‌کرد و اقدام به درهم گسیختن خطوط تدارکاتی و ارتباطی دشمن می‌کرد. این شیوه نوین جنگی، بلیتسکریگ (جنگ برق‌آسا) نامیده شد. 
برنامه ارتش آلمان استفاده از نیروی زرهی برای ایجاد شکاف در خطوط لهستانی‌ها و محاصره یگان‌های مختلف لهستانی بود. پیاده‌نظام آلمانی با پشتیبانی از نیروی زرهی در حفظ و شکستن این محاصره‌ها کمک می‌کرد. لهستان، به‌ویژه به دلیل مرز وسیع با آلمان و داشتن دشت‌های مسطح برای اجرای عملیات مورد نظر ارتش آلمان کاملاً مناسب بود. برنامه نیروهای آلمانی این بود که از سه جهت حمله کنند:
۱ـ حمله اصلی از مرز غربی لهستان توسط گروه ارتش‌های جنوبی به فرماندهی ژنرال فون روندشتت؛
۲ـ حمله دوم از جانب شمال (از پروس) توسط گروه ارتش‌های شمالی توسط ژنرال فدر فون‌بوک؛
۳ـ حمله سوم از اسلواکی توسط بخشی از گروه ارتش‌های جنوب و ارتش اسلواکی.
هدف هر سه جهت، ورشو بود.
در یکم سپتامبر 1939 ارتش آلمان از سه جهت لهستان را مورد حمله قرار داد. حمله اصلی آلمانی‌ها توسط گروه ارتش‌های جنوبی از سمت غرب تحت فرماندهی ژنرال فون روندشتت صورت گرفت که در همان ابتدای نبرد ضربات سخت و مؤثری بر ارتش لهستان وارد آورد. این حمله از شمال در پروس شرقی توسط گروه ارتش‌های شمالی آلمان به فرماندهی ژنرال فدور فون‌بوک پشتیبانی می‌شد و در جنوب نیز یگان‌های آلمانی و ارتش اسلواکی با هماهنگی و همکاری کامل از سوی جنوب پیشروی کردند. متفقین در سوم سپتامبر به آلمان اعلان جنگ دادند، با این وجود فعالیت نظامی متفقین بر ضد آلمانی‌ها تنها در حدّ یک درگیری کوچک در مرز آلمان و فرانسه بود.
از همان ابتدای عملیات، نیروهای زرهی آلمان با هماهنگی کامل با نیروی هوایی و پشتیبانی پیاده‌نظام اقدام به شکافتن خطوط لهستانی‌ها کرد. نیروهای لهستانی خیلی سریع دچار آشفتگی و ناهماهنگی و به چند تکه تقسیم شدند. برخی از آنها اقدام به عقب‌نشینی کردند و برخی دیگر دست به حملات ناهماهنگ و گسیخته به نزدیک‌ترین یگان‌های آلمانی زدند، با این وجود ارتش آلمان لطمه چندانی ندید و به سرعت به پیشروی ادامه داد.
لوفت وافه آلمان نیز طی چند روز اول نیروی هوایی لهستان را کاملاً شکست داد و قدرت هوایی در آسمان‌های لهستان را به دست آورد. البته، هواپیماهای لهستانی باز هم به نبرد ادامه دادند و سرانجام تعدادی از آنها به رومانی گریختند.
در همان چند روز اول نیروهای لهستانی تلفات زیادی متحمل شدند. طی هفته اول نیروهای لهستانی مناطق پومرانی (دالان لهستانی)، لهستان بزرگ و سیلزی علیا را ترک کردند. در این شرایط پیشروی نیروهای آلمانی به قدری سریع بود که تا 8 سپتامبر برخی یگان‌های زرهی آلمانی با 225 کیلومتر (140 مایل) پیشروی، به ورشو نزدیک شدند. در چنین شرایطی قدرت دفاعی ارتش لهستان فروریخت و برنامه‌های لهستانی‌ها عملاً به شکست انجامید.
در حالی که بخش زیادی از نیروهای لهستانی در غرب ویستولا تحت محاصره ارتش آلمان قرار گرفته بودند، در نهم سپتامبر نیروهای آلمانی حمله به ورشو را آغاز کردند. در چنین شرایطی، در دهم سپتامبر مارشال ادوارد ریدز اسمیگلی، فرمانده کل ارتش لهستان دستور عقب‌نشینی عمومی به سرپل رومانیایی را صادر کرد تا در آنجا به مقاومت در برابر ارتش آلمان ادامه داده شود.
ورشو در سیزدهم سپتامبر توسط نیروهای آلمان محاصره شد. در همین حال بزرگ‌ترین عملیات جنگی میان نیروهای آلمانی و لهستانی در نزدیکی رودخانه بزورا رخ داد که به نبرد بزورا مشهور شد. در این نبرد که از نهم سپتامبر تا نوزدهم سپتامبر به طول انجامید نیروهای لهستانی که دارای شماری یگان‌های سواره‌نظام نیز بودند سرانجام از آلمانی‌ها شکست خوردند. به‌ویژه قدرت هوایی بالای آلمان در طول این عملیات در فروپاشی نیروهای لهستانی در این منطقه نقش مؤثری داشت.
اگرچه پیروزی ارتش آلمان قطعی شده بود؛ اما دفاع در ورشو ادامه یافت و نیروهای عقب‌نشینی کرده لهستانی که تجدید سازمان شده بودند، به همراه غیرنظامیان مسلح تا 28 سپتامبر مقاومت کردند. پس از آن یگان‌های لهستانی به مقاومت پراکنده ادامه دادند و در ششم اکتبر آخرین یگان‌های لهستانی در لوبلین تسلیم شدند.

اولين‌هاي دفاع مقدس عنوان کتابي است که محمد خامه‌يار در سال 1390 به رشته تحرير درآورده است. در اين کتاب اولين‌هاي دفاع مقدس در هر زمينه جمع آوري و تدوين شده است.
- در جنگ ايران و عراق ملک حسين، پادشاه وقت اردن، شليک‌کننده اولين گلوله‏اي بود که از يک دستگاه تانک شليک شد.
- اولين شکست دشمن در تاريخ 9 آبان ماه 59 در عمليات کوي ذوالفقاري در جبهه آبادان رقم خورد. در اين عمليات بيش از 700 نفر از نيروهاي عراقي کشته شدند و 500 نفر ديگر به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند.
- اولين شبيخون گروه ۱۲ نفري آرپي‌جي ‌زن نيروهاي اسلام در نهم مهرماه سال 1359 در حميديه به فرماندهي شهيد «غيوراصلي» بود که سبب عقب‌نشینی نيروهاي دشمن شد.
- اوّلين بار که امام خميني(ره) واژه دفاع مقدس را در تاریخ 22 بهمن سال 1360، مصادف با شانزدهم ربيع‌الثاني 1402 ق، به کار بردند، سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي بود.


 محمد درودیان/ درباره علل و عوامل آغاز جنگ که وقوع آن را اجتناب‌ناپذير مي‌کرد، در دو شماره گذشته مباحثي مطرح و نقد و بررسي شد و همچنان ديدگاه‌ها و نظرات ديگري نيز قابل طرح است که يکي از آنها سر دادن شعارهاي انقلابي از سوی ايران به عنوان عاملي براي تحريك عراق و تدارک جنگ مي‌باشد.
ادامه بحث را مي‌توان با اين سؤال آغاز کرد که تأمين نظرات عراق، صرف‌نظر از پيامدهاي آن، آيا مي‌توانست به انصراف عراق از اعمال فشار سياسي ـ نظامي و سپس جنگ منجر شود؟ «والتر ليپمن» مي‌گويد: «كشوري داراي امنيت است كه در صورت احتراز از جنگ، مجبور به فدا كردن منافع حياتي خود نباشد و در صورت وقوع جنگ، منافع حياتي خود را با پيروزي در جنگ حفظ كند.» 
با اين ملاحظه ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي چگونه مي‌توانست نظام برآمده از انقلاب اسلامي و ارزش‌هاي حاكم بر آن و تماميت ارضي و استقلال كشور را حفظ کند؟
در واقع، پاسخ به اين پرسش مي‌تواند موضوع اجتناب‌پذيري يا اجتناب‌ناپذيري وقوع جنگ را مشخص کند. تأكيد بر اين موضوع كه سر دادن شعارهاي انقلابي ايران موجب تحريك عراق شد، با تجاوز عراق به كويت و مناسبات ايران و عراق پس از اتمام جنگ در سال‌هاي اخير نشان مي‌دهد اين نظر و تحليل ساده‌لوحانه است.
آيا سردادن شعار با فرض صحت آن، مي‌تواند موجب جنگ شود؟ امروز در مباحث روابط بين‌الملل هيچ نظريه عمومي واحدي درباره منازعه و جنگ وجود ندارد كه مورد پذيرش دانشمندان رشته‌هاي مختلف علوم اجتماعي يا صاحب‌نظران ساير رشته‌هايي باشد كه دانشمندان علوم اجتماعي از آنها الهام بگيرند. به همين دليل مي‌گويند، براي منازعه با جنگ نمي‌توان ريشه واحدي مشخص كرد. اين ريشه‌ها نه تنها متعددند؛ بلكه در طول تاريخ نيز بر شمار آنها افزوده شده است. اساساً جنگ‌ها حوادثي نيستند كه در يك لحظه اتفاق بيفتند. آنها در يك دوره زماني و گاهي در طول سال‌هاي متمادي رخ می‌دهند و علتي كه كشورها وارد جنگ مي‌شوند، مشخص نيست و اساساً «اثبات قطعي علت عدم وقوع يك حادثه نيز ناممكن است.» 
علاه بر اين توضيح، در فاصله 12 سال پس از برقراري آتش‌بس ميان ايران و عراق، مواضع و اقداماتي كه دو كشور طي همين مدت عليه يكديگر اتخاذ كرده‌اند، به لحاظ حجم، نوع و زمان در مقايسه با گذشته بيشتر است يا كمتر؟ به طور حتم بيشتر است، ولي چرا جنگ مجدداً ميان دو كشور آغاز نشده است؟ اين وضعيت نشان مي‌دهد، عوامل مؤثر بر آغاز جنگ بسيار پيچيده است و هرگز شعار نمي‌تواند منشأ وقوع جنگ باشد، ضمن اينكه نگراني نسبت به انقلاب اسلامي ايران از زماني آغاز شد كه نهضت در درون خانه و كوچه‌هاي شهرهاي مختلف ايران اسلامي شكل گرفت و اركان حكومت مورد تأييد غرب را هدف قرار داد و ايده «حكومت اسلامي» در ميان شعارهاي مردم گسترش يافت. بنابراين نگراني از انقلاب اسلامي يك حقيقت است، ولي به این معنا نيست كه سردادن شعار ايراني موجب وحشت عراق و همسايگان و در نتيجه وقوع جنگ شده باشد.


رستاخیز نام حزبی است که محمدرضا پهلوی آن را تأسیس کرد. در یازدهم اسفند ماه سال 1353 شاه در حضور نخست‌وزیر، نمایندگان مجلسین شورای ملی و سنا، رهبران احزاب و مقامات کشوری، تأسیس «حزب رستاخیز ملت ایران» را اعلام کرد و دستور داد همه مسئولان، رؤسای احزاب و مردم به عضویت این حزب درآیند. همچنین امیر‌عباس هویدا، نخست‌وزیر را به دبیر کلی حزب رستاخیز برگزید.
او درباره کسانی که مخالف عضویت در حزب بودند، گفت: «کسی که وارد حزب جدید نشود... وابسته به یک سازمان غیرقانونی است... چنین فردی جایش در یکی از زندان‌های ایران است، یا اگر مایل باشد می‌تواند همین فردا کشور را ترک کند.» این در حالی بود که شاه یک دهه پیش در اولین کتابش؛ «مأموریت برای وطنم» با دفاع از فعالیت گسترده احزاب در ایران، کشورهای دارای نظام تک‌حزبی را مورد انتقاد قرار داده بود.
یکی از دلایل تغییر فکر شاه را باید در شکست نظام دوحزبی دید. تا آن تاریخ دو حزب دولتی «مردم» به رهبری امیر اسدالله علم و «ایران نوین» به ریاست امیرعباس هویدا نتوانسته بودند مشارکت سیاسی مردم را به منظور دستیابی به اهداف حکومت به دست آورند.
پس از اعلام تأسیس حزب رستاخیز از سوی شاه، نخستین کنگره حزب تشکیل و کمیسیونی برای تدوین اساسنامه و مرامنامه حزب برپا شد. طبق اساسنامه، اعتقاد به نظام شاهنشاهی، اصول انقلاب شاه و ملت و قانون اساسی به عنوان اهداف حزب رستاخیز اعلام شد. در این حزب کنگره بالاترین رکن بود و با شرکت شوراهای حزب،‌ کمیته ملی و نمایندگان مجلسین تشکیل و خط‌‌مشی حزب تعیین می‌شد. برخلاف روش احزاب سیاسی که به کمک مالی اعضا وابسته هستند، حزب رستاخیز برای امور جاری خود از بودجه عمومی دولت استفاده می‌کرد.
برای نشان دادن وجود فضای بحث و انتقاد،‌ دو جناح درون حزب رستاخیز شکل گرفت. جناح اول «روشنفکران مترقی» به رهبری جمشید آموزگار، وزیر کشور و جناح دوم «روشنفکران سازنده» به رهبری هوشنگ انصاری، وزیر دارایی تشکیل شد. البته، در اواخر عمر حزب، جناح سومی به نام «گروه اندیشمندان» به ریاست هوشنگ نهاوندی، رئیس سابق دانشگاه تهران به وجود آمد.
با تبلیغات گسترده، از مردم دعوت شد تا به عضویت حزب درآیند. پس از مدتی دولت اعلام کرد که حدود پنج میلیون نفر در شعبه‌های مختلف محلی به عضویت حزب در‌آمده‌اند. همچنین حزب رستاخیز یک سازمان زنان و یک کنگره کارگری تشکیل داد و پنج نشریه به نام‌های رستاخیز، رستاخیز کارگران، رستاخیز روستا، رستاخیز جوان و اندیشه‌های رستاخیز را به مرور منتشر کرد.
حزب رستاخیز از زمان تأسیس تا انحلال، نقش مهمی در تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور ایفا کرد. اولین اقدام حزب برپایی انتخابات مجلس بیست‌‌وچهارم شورای ملی بود. حزب رستاخیز برای هر حوزه انتخابیه سه نفر را با تأیید ساواک به عنوان نامزد معرفی می‌کرد و مردم می‌بایست به یکی از نمایندگان منتخب حزب رأی می‌دادند. این انتخابات در تابستان 1354 برگزار شد و بر اساس آمار رسمی 1/5 میلیون نفر به نامزدهای منتخب رأی داده بودند. مجلسی که اعضای آن برگزیده حزب رستاخیز بود، در پایان همان سال لایحه تغییر تقویم ایران از هجری شمسی به شاهنشاهی را تصویب کرد. به این ترتیب سال 1355 هجری شمسی به سال 2535 شاهنشاهی تغییر یافت. تغییر تقویم رسمی یکی از نمونه‌های آشکار حمله حکومت پهلوی به نمادهای دینی بود.
در جریان حوادث انقلاب، حزب رستاخیز در امور سیاسی ایران هیچ نقش مهمی ایفا نکرد و دفاتر حزب یکی از مکان‌هایی بود که مورد حمله ناراضیان قرار می‌گرفت. سرانجام در زمان نخست‌وزیری شریف‌امامی،‌ حزب رستاخیز در مهر ماه 1357 به طور رسمی منحل شد.
پس از تشکیل حزب رستاخیز،‌ شاه به نزدیکان خود گفته بود: «حزب رستاخیز آخرین برگه است، اگر موفق نشویم راه‌حل دیگری برای ادامه حکومت وجود ندارد.» جالب اینکه شاه پس از ترک ایران در آخرین کتابش؛ «پاسخ به تاریخ» نوشت: «ایجاد حزب رستاخیز یک اشتباه بود.»