علی قاسمی /   فرهنگ عاشورایی را می‌توان یکی از تأثیرگذارترین و بارزترین مؤلفه‌ها در نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی ایران تحلیل کرد. بی‌گمان نهضت امام ‌حسین(ع) و پیام عاشورا همان فرهنگی است که منبع اصلی الهام‌بخش نهضت امام(ره) بوده است. آن‌چنانکه در کلام امام خمینی(ره) آمده است: «انقلاب اسلامی ایران، پرتویی از عاشوراست.» بدین‌ترتیب، اصلی‌ترین عامل فرهنگی تأثیرگذار بر انقلاب اسلامی ایران را باید ایدئولوژی انقلابی شیعه مبتنی بر فرهنگ عاشورایی دانست. به نوعی نهضت امام(ره) و انقلاب اسلامی در همه‌ ابعاد خود وامدار نهضت امام حسین(ع) و فرهنگ عاشوراست. نهضت حضرت امام حسین(ع) با ابعاد و جلوه‌های گوناگون، آثار و نتایج مختلف و پیام‌های ژرف و راهگشایی دارد. یکی از برجسته‌ترین درس‌های مکتب حسینی، استکبارستیزی و نفی استکبار به انحای مختلف است. قیام عاشورا به ما آموخت که نباید‌ سلطه‌ سلطه‌گران و مستکبران را تحمل کرد و در برابر تعدّی‌ آنان سکوت نمود و اطاعت‌ از کافران‌ و فاجران‌ را پذیرفت. در واقع، سکوت در برابر سلطه‌گران و اطاعت از کافران، نشانه ذلّت‌ نفس‌، زبونی‌ و حقارت‌ روح‌ انسانی‌ است. استاد شهید مطهری در باره این پیام عاشورا ‌می‌فرماید: «امام‌ حسین‌(ع) مرگ‌ با عزت‌ را بهتر از زندگی‌ با ذلت‌ می‌دانست‌. جمله‌‌ معروف‌ امام‌ حسین‌(ع)، هیهات‌ منّاالذلّه‌، عجیب‌ است‌ و از آن‌ جمله‌هایی‌ است‌ که‌ تا دامنه‌ قیامت‌ از آن‌ حرارت‌ و نور می‌تابد؛ حماسه‌ و کرامت‌ و عزت‌ و شرافت‌ نفس‌ می‌بارد.» معمار کبیر انقلاب در طول نهضت انقلاب هیچ‌گاه حتی در شرایط بسیار سخت، بُعد استکبارستیزی نهضت را کمرنگ نکردند. معظم‌له نیز درباره‌ مبارزه با آمریکا و حساسیت رژیم در این زمینه می‌فرمایند: «یک وقتی که ما می‌خواستیم یک صحبتی بکنیم، یک نفر را فرستادند که شما از آمریکایی‌ها صحبت نکنید، ولو از شاه هم بگویید، مانعی نیست. من گفتم ما همه‌ اشکال‌مان در آمریکایی‌هاست. همه‌ گرفتاری که داریم از دست آمریکا داریم. ما آن مجرم اصلی را بگذاریم و سراغ این‌هایی [برویم] که تبع هستند و‌ آلت هستند.» این رویکرد ضداستعماری و ضداستکباری حضرت امام(ره) از پیام‌های حاکم بر روح قیام امام حسین(ع)، مانند ظلم‌ستیزی، آزادگی و تن ندادن به ذلت در برابر مستکبران نشئت می‌گرفت. در حقیقت، پیوند عمیق میان استکبارستیزی و استعمارستیزی در اندیشه‌ امام(ره) با قیام امام حسین(ع) را می‌توان در این جمله‌ امام به وضوح دید: «اگر ما بخواهیم مملکت‌مان، یک مملکت مستقلی باشد، یک مملکت آزاد باشد، باید این رمز (قضیه‌ سیدالشهدأ) را حفظ کنیم.» حضرت امام خمینی(ره) یکی از بزرگ‌ترین قهرمانان مبارزه با استعمار بود که به‌صراحت توانست اندیشه‌ مبارزه با استعمار را از مرز ایده فراتر برده و به عمل درآورد. مبارزه با استکبار در نظر ایشان، به‌منزله‌ راهبرد «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» بود؛ از این رو، مبارزه با مستکبران را در امتداد رخداد عظیم عاشورا تعبیر و تعریف می‌کردند. در عصر کنونی نیز تحول جهانی و بیداری امت‌ها در امتداد نهضت عاشوراست. امام خمینی(ره) چه خوب بیان کردند که ما هر چه داریم، از محرم و صفر است و پیرو این فرمایش، به‌حق می‌توان مشاهده کرد که قیام عاشورا و ذات استکبارستیز نهضت کربلا، الهام‌بخش بسیاری از تحولات منطقه‌ای و جهانی و جنبش‌های آزادی‌خواهانه بوده است. به راستی، بیداری اسلامی در پرتو تعالیم عاشورا صورت گرفت و توانست بشر را متحول و بیدار کند. حال در این وضعیت ضروری است شعار «مرگ بر آمریکا» که نماد مبارزه با استکبار است، تداوم داشته باشد. می‌توان گفت، پس از برجام، عده‌ای که به دنبال کند کردن تیغ مبارزه با استکبار و بزک کردن چهره آمریکا هستند، به نوعی در حال فاصله گرفتن از پیام عاشورا هستند. همگی باید به این باور برسیم که امکان نفی مبارزه با استکبار و استکبارستیزی از انقلاب اسلامی وجود ندارد و اگر بخواهیم از انقلاب بدون استکبارستیزی حرف بزنیم، یک انقلاب مرده خواهیم داشت؛ به ویژه زمانی که رهبر معظم انقلاب به منظور پاسداری از مکتب و راه امام راحل(ره) فرمان «جهاد کبیر» داده‌اند؛ از این رو آحاد مردم و مسئولان کشور وظیفه دارند با «نه گفتن به دشمن»، پرچمی را که امام(ره) با الهام از قیام سیدالشهداء برافراشته‌اند در اهتزاز نگه دارند و به اصحاب «شیطان اکبر» و «طاغوت اعظم»، آمریکای حیله‌گر اجازه عرض‌اندام ندهند.


جانشین فرمانده نیروی دریایی سپاه
دریادار تنگسیری گفت عقلانیت، خویشتن‌داری و اقتدار جمهوری اسلامی در جنگ‌های نیابتی منطقه مانع از آن شده تا دامنه این جنگ‌ها به آب‌های خلیج فارس کشیده شود.
سردار دریادار علیرضا تنگسیری، جانشین فرمانده نیروی دریایی سپاه در یادواره حماسه دریادلان نیروی دریایی سپاه در تقابل با سلطه‌گری آمریکا در خلیج فارس و پاسداشت بیست‌و‌نهمین سالگرد حماسه سردار شهید نادر مهدوی و همرزمانش در بندرعباس با بیان اینکه اگر خویشتن‌داری جمهوری اسلامی ایران نبود، تحرکات و تحریکات دشمنان می‌توانست آبستن وقوع درگیری و ناامنی در خلیج فارس و تنگه هرمز باشد، اظهار داشت: «سناریوی صهیونیستی داعش در منطقه غرب آسیا و حمایت آشکار و پنهان پدیدآورندگان و حامیان این جریان جهت تضعیف توان بالقوه جهان اسلام برای مقابله با استکبار جهانی به وجود آمده‌اند و حامیان آنها از اینکه دامنه این درگیری‌ها گستردگی بیشتری پیدا کند، ابایی ندارند.»
وی افزود: «جمهوری اسلامی ایران تلاش کرده است تا با درایت و عقلانیت مانع از تحقق سناریوی صهیونیست‌ها در گسترش دامنه ناامنی و جنایت در حوزه خلیج فارس و دریای عمان شود.»
جانشین فرمانده نیروی دریایی سپاه گفت: «حامیان داعش و در صدر آن جریان صهیونیستی منطقه‌ای حتی با انتحار سیاسی و حیثیتی سعی کرده‌اند تا دامنه ناامنی و جنایات خود را به حوزه خلیج فارس و تنگه هرمز نیز گسترش دهند که تاکنون این دسیسه با عقلانیت، درایت و خویشتن‌داری جمهوری اسلامی ایران ناکام مانده است.»
وی افزود: «یکی از اهرم‌هایی که دشمن به کار گرفته و بر روی آن سرمایه‌گذاری و تمرکز زیادی کرده است، بهره‌برداری از ناآگاهی، حماقت و بی‌تجربگی برخی از زمامداران کشورهای منطقه برای عملیاتی کردن این سناریو در خلیج فارس و دریای عمان است.»
دریادار تنگسیری در بخش دیگری از سخنان خود تأکید کرد: «اگر اقتدار، توانمندی، عقلانیت و خویشتن‌داری جمهوری اسلامی ایران نبود، دامنه جنگ حامیان داعش به خلیج فارس کشیده می‌شد.»
وی ادامه داد: «اگر صف حاکمان کشورهای همراه و هم موضع با جریان صهیونیستی و همچنین مرعوبان و مزدوران قدرت‌های استکباری را از صف برخی از زمامداران ناآگاه و کم‌تجربه منطقه‌ای جدا کنیم، درخواهیم یافت بسیاری از زمامداران طیف دوم متأثر از ناآگاهی و کم‌تجربگی، اغفال شده، در دام حیله و دسیسه دشمنان گرفتار آمده و فریب سیاست بازی آنان را خورده‌اند.»
تنگسیری در ادامه اظهار داشت: «روباه‌های پیر و جوان جریان جنایتکار صهیونیستی بدانند فتنه‌ای که به اسم داعش در منطقه برپا کرده‌اند با بیداری ملت‌های منطقه خاموش خواهد شد و بیش از این اجازه نخواهند داد جان و مال و همزیستی مسالمت‌آمیز ملت‌های منطقه قربانی نقشه‌های شوم جریان صهیونیستی شود.»
وی افزود: «برخی از حکام کشورهای منطقه به خود بیایند و تا دیر نشده از ادامه بازی در زمین دشمن و کمک‌رسانی به پیاده شدن دسیسه‌ها و نقشه‌های دشمن علیه ملت‌های منطقه، به ویژه در همدستی با جریان داعش که زاییده سیاست‌های صهیونیستی است، دست بردارند.»
جانشین فرمانده نیروی دریایی سپاه در بخش دیگری از سخنان خود به جنایت آمریکا در حمله مستقیم به سکوهای نفتی جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس و حمله به ناوگروه شهید مهدوی اشاره کرد و گفت: «سردار شهید نادر مهدوی و همرزمانش با ایستادگی در برابر ناوگان متجاوز آمریکا در خلیج فارس، هیمنه پوشالی آن را در هم شکستند و با شهادت خود درس تسلیم‌ناپذیری و ذلت‌ناپذیری در برابر ظلم و جنایت و زیاده‌خواهی و سلطه‌گری را به رساترین شکل ممکن فریاد زدند.»
وی با تجلیل از حماسه‌سازان نیروی دریایی سپاه و خانواده‌های معظم شهدا افزود: «نیروی دریایی سپاه از دوران هشت سال دفاع مقدس، چه در حوزه دفاع زمینی و چه در صحنه دفاع دریایی، صفحات درخشان و پرافتخاری را در فضای حیات‌بخش انقلاب اسلامی رقم زده است و اگر آن افتخارات بعضاً با بهره‌گیری از حداقل امکانات حاصل شد، امروز که این نیرو به توانمندی‌های روز دنیا مجهز شده است، برای تحقق اهداف و آرمان‌های انقلاب بیش از هر زمان دیگری مهیا و آماده است.«
دریادار تنگسیری در پایان گفت: «اگر امروز اقتدار ما در خلیج فارس باعث شده تا دشمنان ما در آب‌های خلیج فارس حتی جرئت عرض اندام هم نداشته باشند، همگی منتج از ایثارگری‌ها و تلاش‌های جوانان این مرز و بوم و امثال شهید مهدوی‌ها و ناظری‌ها بوده است. با این اوصاف امروز قدرت‌های بزرگ دریایی جهان مرعوب توان ما در خلیج فارس هستند.»

 دکتر یدالله جوانی/ به طور قطع هر ایرانی علاقه‌مند به سرنوشت کشور و آینده آن، این سؤال را در ذهن خواهد داشت: «فردای ایران چگونه خواهد بود؟»
این پرسش، موضوعیت داشته و پاسخی شایسته می‌طلبد؛ زیرا ایران در اوضاع کنونی، درگیر یک نبرد و جنگ همه‌جانبه با قدرت‌های سلطه‌گر جهانی است. این جنگ و نبرد، یک واقعیت است و جنگ هم شوخی‌بردار نیست. ملت ایران با شعار «الله اکبر»، قیام کرد و با انقلاب اسلامی به جمهوری اسلامی رسید و برای قرار گرفتن بر قله‌های عزت و افتخار، با مانع بزرگ شبکه استکبار جهانی، صهیونیسم بین‌الملل و پرچمداران اسلام آمریکایی در قالب یک جبهه واحد روبه‌رو شد. آرمان ملت ایران که با انقلاب اسلامی تحقق ان را نشانه رفت، تمدن‌سازی اسلامی، هموار کردن مسیر سعادت نوع انسان و رسیدن به حیات طیبه است. پرچمداران نظام سرمایه‌داری غرب و قدرت‌های سلطه‌گری چون آمریکا، پی‌ریزی و پدیدآیی چنین تمدن‌ انسان‌سازی را برنتابیده، با تمام قوا برای متوقف کردن حرکت ملت ایران به صحنه آمدند. اما ملت ایران با حرکتی مبتنی بر ایمان، پنجه در پنجه استکبار جهانی و دیگر مستکبران شیاطین انداخته و ۳۷ سال است که به مبارزه‌ای بی‌امان با این دشمنان دست‌زده است. این جنگ در مقطع کنونی شبیه جنگ احزاب علیه پیامبر(ص) و پیروانش است. همه دشمنان اسلام دست به دست هم داده‌اند و از هر ابزار و شیوه و روشی برای شکست انقلاب، نظام اسلامی و مردم ایران، بهره می‌جویند. جنگ نرم و جنگ سخت به صورت مستقیم و غیرمستقیم برای متوقف کردن حرکت ملت انقلابی ایران در جریان است. دشمنان از تحریم‌های اقتصادی خود علیه ملت ایران با عنوان تحریم‌های فلج‌کننده یاد می‌کنند. جنگ نیابتی تمام‌عیاری را در منطقه با استفاده از گروه‌های تکفیری و منحرفان در جهان اسلام به راه انداخته‌اند. همه می‌دانند که هدف اصلی و راهبردی از راه انداختن، تجهیز و تقویت تمامی این گروه‌های تروریستی تکفیری مانند داعش، جمهوری اسلامی ایران است. در داخل کشور هم، جریان اشرافیت با تمام توان برای ایجاد انحراف در مسیر انقلاب، در امتداد فشارهای خارجی و تهدیدات دشمنان بیرونی فعال شده است. در چنین فضایی دشمنان بیرونی و منحرفان داخلی، انقلابی‌گری ملت ایران را نشانه رفته‌اند. به صورت حساب شده و با هدف ایجاد یأس و ناامیدی در مردم، انقلابی‌گری را تندروی معرفی می‌کنند و آرمان‌گرایی را غیرعقلانی و تأکید بر استقلال را مرادف انزواطلبی می‌پندارند. در چنین فضایی، حل مشکلات کشور را در گرو دست دراز کردن به سمت آمریکا می‌دانند و لازمه رسیدن به نتیجه در این مسیر را، کوتاه آمدن از آرمان‌ها و دست برداشتن از اهداف انقلابی دانسته و نام آن را، معامله «برد‌ـ برد» می‌گذارند. بر پایان دادن به ایستادگی و مبارزه با طاغوت زمان، به مثابه نیاز زمان برای حل مشکلات تأکید دارند و از برقراری رابطه با جهانخواران، با عنوان رابطه با جهان یاد می‌کنند. به دنبال مذاکره در مسائل منطقه با شیطان بزرگ برخلاف سیاست‌های نظام و دیدگاه‌های رهبر معظم انقلاب هستند و تصور می‌کنند با این رویکردهای سیاسی، می‌توانند گره از مشکلات اقتصادی کشور بگشایند. بدیهی است که دشمنان خارجی، شرایط داخلی کشور را یک فرصت طلایی برای خود ارزیابی نمایند و اینچنین القا کنند که مردم ایران، باید بین انقلابی‌گری و پیشرفت، یکی را انتخاب کنند. آنان یک دو راهی تصنعی را بر سر راه ملت ترسیم کرده، تلاش می‌کنند تا ملت ایران را دچار اشتباه محاسباتی کنند. برخی از نخبگان به این اشتباه محاسباتی گرفتار شده، بر اساس همین خطای محاسباتی، تداوم انقلابی‌گری را به ضرر آینده کشور می‌دانند. این قبیل نخبگان تصور می‌کنند، پافشاری بر اصول، آرمان‌ها و اهداف انقلابی‌، موجب بیشتر شدن مشکلات کشور و رفتن به سمت پرتگاه است. با چنین اشتباهاتی، همراه شدن با آمریکا را، راه‌حل مشکلات کشور و تأمین امنیت ملی می‌دانند. بدیهی است که رفتن در چنین مسیری بر اساس خطاهای محاسباتی برخی از نخبگان، نتیجه‌ای جز بازگشت سلطه آمریکا به کشور نخواهد داشت.
 آیا اینچنین خواهد شد؟ رهبر فرزانه و حکیم انقلاب اسلامی، با اشراف بر واقعیات کشور، تحولات منطقه و جهان، برآورد دیگری از روندها و آینده دارند. معظم‌له در طول ۲۷ سال گذشته، در عین گوشزد کردن مشکلات، دادن هشدارها و بیان دغدغه‌ها، همواره نسبت به آینده کشور و انقلاب، نگاهی امیدوارکننده داشته‌اند و به ملت، از آینده درخشان نوید داده‌اند. در دیدار فرماندهان سپاه با رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در روز یک‌شنبه بیست‌وهشتم شهریورماه سال جاری، فرمانده سپاه از دغدغه‌های معظم‌له نسبت به آینده سخن گفت، ایشان با صراحت فرمودند من نسبت به آینده نگران نیستم و فردای کشور را درخشان‌تر از امروز می‌دانم. رهبر معظم انقلاب در آن دیدار، داشتن دغدغه نسبت به برخی از امور را، به معنای نگران بودن نسبت به آینده کشور ندانستند. معظم‌له چند روز قبل نیز، در مراسم دانش‌آموختگی، تحلیف و اعطای سردوشی دانشجویان دانشگاه‌های افسری ارتش جمهوری اسلامی، با اشاره به توطئه‌های دشمنان علیه انقلاب و ملت ایران و پیروزی این ملت بر دشمنان و قدرت‌های شیطانی فرمودند: «به لطف و توفیق الهی، فردای کشور به مراتب بهتر و درخشان‌تر از امروز آن خواهد بود.»
این برآورد وضعیت از سوی رهبر معظم انقلاب، از پشتوانه علمی برخوردار است و معظم‌له با توجه به واقعیات و روندها در دو جبهه انقلاب اسلامی و جبهه مستکبران، آینده را غلبه قطعی مستضعفان بر مستکبران به حول و قوه الهی دانسته و قرار گرفتن ملت ایران بر قله‌های عزت و افتخار را، حتمی و قطعی می‌دانند. در غرب صاحب‌نظران بسیاری هستند که از این آینده خبر می‌دهند و در شرق هم، کشورهای بزرگ و قدرتمندی چون روسیه و چین، بر اساس همین نوع برآوردها، به دنبال برقراری رابطه راهبردی در تمام سطوح و زمینه‌ها با ایران هستند.



از مداحی در گردان مقداد تا نوآوری در سبک‌های مداحی در گفت‌وگوی اختصاصی صبح‌صادق با نریمان پناهی
مجتبی برزگر/ اعتقاد عجیبی به دقت و توجه به غنی بودن شعر و سبک پیشکسوتان مداحی دارد. به جوانان امروزی توصیه می‌کند که پای درس استادان قدیمی بنشینند و از این فرصت به نحو شایسته‌ای بهره ببرند؛ چون خودش مدیون و مرهون فرصتی است که در جبهه‌های حق علیه باطل برای او پدید آمد و آموزگارانی که به شهادت رسیدند. به ظنّ خودش ستایشگری را در جبهه آموخته و از الگوهایی، همچون حاج منصور ارضی و حاج ماشاءالله عابدی تبعیت کرده و سوز نوای آهنگران در زمان جنگ را نیز می‌پسندد. این مداح برجسته کشور در ادامه صحبت‌های خود توصیه‌ای هم داشت که در عرصه ولایتمداری باید پا به رکاب باشیم و تبعیت‌پذیری بلامنازع داشته باشیم. هیئتی‌ها و سینه‌زن‌های مکتب‌الحسین(ع) با یا حسین‌های معروف ساده مملو از خلوص نیت بر غربت سالار شهیدان عزاداری‌ها کرده‌اند. وقتی از او می‌پرسم، در ایام محرم کدام نوحه را زمزمه می‌کنید، منقلب می‌شود و «حسین جان ای آبروی دو عالم...» را با آن نوای دلنشین می‌خواند. پناهی افتخار می‌کند که کسانی مانند حاج منصور ارضی معلم او بودند و به حاج ماشاءالله عابدی نیز ارادت ویژه‌ای دارد. در شب‌های حزن و اندوه محرم حسینی به هیئت مکتب‌الحسین در حسینیه احمدیه تهران رفتیم و ساعتی را با او به گفت‌وگو نشستیم. مشروح صحبت‌های ما با این مداح اهل‌بیت(ع) در ادامه از نظرتان می‌گذرد.
*در مقدمه بفرمایید، با توجه به اینکه هیئت‌ها در هر برهه‌ای از تاریخ یک رسالت و وظیفه‌ای را با قدرت دنبال کرده‌اند؛ مانند نقش پررنگی که در دوران دفاع مقدس داشتند. به نظر شما امروز مهم‌ترین وظیفه هیئت‌ها چیست؟
ما باید همیشه جامعه‌ هدف خود را با رویکردها و نگرش بزرگ‌ترهایمان تنظیم کنیم؛ یعنی به عبارتی باید رهرو آنها باشیم و خط و مشی آنها را دنبال کنیم. از سویی، امروز جوانان و اقشار مردمی از هیئت‌ها استقبال می‌کنند، البته وقتی جمعیت زیاد می‌شود، به همان اندازه بار منفی و برخی سوء‌استفاده‌ها بیشتر می‌شود. باید به هجمه‌های مخالف و رویکردهای مثبت موافق توأمان توجه کنیم. همواره باید در راستای این مشکلات و هیاهوها به بزرگ‌تر‌هایمان رجوع کنیم؛ بزرگ‌تر ما هم رهبر معظم انقلاب است؛ از این رو باید گوش فرا دهیم که رهبری چه فرمانی می‌دهند؛ چون ایشان می‌دانند افق‌ها چه هستند و چه رویکردهایی این انقلاب را به سرمنزل مقصود می‌رساند. در واقع، خط و مشی مدنظر معظم‌له انحراف و گمراهی به همراه ندارد و اگر به این منویات پایبند باشیم، گمراه نخواهیم شد. یک نکته دیگر اینکه عده‌ای می‌خواهند از ولایت هم جلوتر بروند که این پیشروی خطرناک است. متأسفانه، بعضاً در زمان حضرت امام(ره) شاهد این افراط‌گری‌ها بودیم؛ آن موقع هم ما جلو نرفتیم و هر چه ایشان امر می‌کردند، در راستای آن حرکت می‌کردیم و امروز هم رهبر معظم انقلاب هر چه فرمان دهند، باید در تبعیت‌پذیری پیشگام باشیم، نه اینکه خودمان به علم ناچیزمان رجوع کنیم؛ اما برخی‌ها خودشان را فقیه و عالم‌تر از حضرت آقا می‌دانند!
عزاداری امام حسین(ع) همچون روز روشن است و چونان آفتابی می‌درخشد. در حال حاضر، پرچمدار نهضت حسینی حضرت آقاست و ما باید پشت سر رهبر عزیزمان حرکت کنیم تا آسیب نبینیم. امام معصوم(ع) فرمودند، اگر استاد و معلم داشته باشید، در هر عرصه‌ای موفقیت به دست می‌آید. در خواندن‌های‌مان خیلی دقت کنیم، چون همه ما را رصد می‌کنند و میلیون‌ها نفر صدای ما را می‌شنوند و ما را می‌بینند. ضروری است، در مدح و ثنای اهل بیت(ع) شعرهای قوی و تأثیرگذاری سروده شوند؛ به‌ویژه شعرهای انقلابی که همواره حضرت آقا بر اشاعه آن تأکید دارند، زیرا دعوا بر سر همین انقلاب اسلامی است. اصلاً دشمن از عمق‌بخشی انقلاب اسلامی هراس دارد. دشمن نه می‌خواهد نهضت‌ حسینی توسعه پیدا کند و نه انقلاب اسلامی! از این رو باید هوشیارانه در این مسیر گام برداریم.
بگذارید این طور بگویم اگر در یک خانواده، فرزندان به حرف پدر و مادرشان گوش فرا ندهند، فاجعه است و زود گمراه می‌شوند. قطعاً بزرگان، فقها و علمای ما به‌ویژه رهبر عزیزمان حکم پدری بر ما دارند و ما باید تابع رهنمودها و توصیه‌های بزرگان باشیم. به اعتقاد بنده، اجتهاد کردن در این مسیر نه تنها منفعتی ندارد؛ بلکه به بدنه اتحاد و انسجام آسیب وارد می‌کند.

*دشمن امروز در جامه افراط‌گری یا جریانی تحت عنوان تشیع انگلیسی خود را نشان می‌دهد؛ شنیده‌ایم که این جریان به سراغ شما هم آمده‌اند و پیشنهادهایی داده‌اند؛ از این پیشنهادها بگویید و اینکه چگونه می‌توان در مقابل این جریانات ایستاد و از اشاعه و گستره آنها جلوگیری کرد؟
بله، سراغ بنده هم آمده‌اند؛ پرزور هم آمده‌اند. البته خودم نرفتم و هرگز هم نمی‌روم؛ چون من فرزند جنگ هستم و افتخار دارم زمانی در جبهه‌های حق علیه باطل رزمندگی کرده‌ام؛ گردان مقدادی هستم و اینها حریف ما نمی‌شوند. بله، همین‌ چراغ سبزهایی را که به برخی نشان داده بودند، به ما هم برای جلب نظر و ترغیب نشان دادند و گفتند که اگر نریمان این دعوت را قبول کند، عکس آقا را بردارد و برای آقا دعا نکند، ما به او حسینیه، پول، ماشین و خانه می‌دهیم و او را تأمین می‌کنیم. به شرط آنکه در مداحی‌هایش نامی از انقلاب اسلامی، رهبری و شهدا نبرد.  در گذشته عده‌ای با امام(ره) مخالف بودند و اعتقاد داشتند، باید فقط از امام زمان(عج) بگویید! همان زمان وقتی جایی می‌رفتم و می‌خواستم دعا کنم، جلوی مرا می‌گرفتند و فریاد می‌زدند: «یا حجت‌بن الحسن عجّل علی ظهورک» و نمی‌گذاشتند دعا کنم. بعداً فهمیدم اینها ضد امام(ره) و ولایت‌فقیه بودند و هنوز هم هستند.

*همه می‌دانند مبدع شور که به سینه‌زنی‌ها حال و هوای تازه‌ای داد، جناب‌عالی بوده‌اید؛ در عین حال بر حفظ اصالت و مبانی پافشاری دارید. بفرمایید چطور با این حفظ اصالت و استفاده از سبک‌های مناسب، هزاران نفر پای منبر شما می‌نشینند؟ 
ما قدیمی هستیم و آموزگارانی داشتیم که به ما یاد دادند اول اصالت‌مان را حفظ کنیم و دوم به اشعار قوی، پرمحتوا و غنی اهمیت بدهیم. سعی کردم رنگ عوض نکنم و همان نریمانی باشم که در گردان مقداد و میثم برای رزمندگان می‌خواند. به همین دلیل، ما با مداحان امروز فرق داریم؛ چه از نظر لباس، چه از نظر استفاده از سبک‌ها و همچنین اشعار! اینکه مداحان و خوانندگان ما به روز حرکت می‌کنند، هم تأثیرات منفی دارد و هم مثبت. منفی آن به بی‌توجهی به شاخصه غنی‌بودن سبک و شعر برمی‌گردد. الآن دیگر خواننده‌های ما به شاخصه‌های سنتی موسیقی توجه ندارند. ما مداح قدیمی هستیم و به اغنای مجلس و تأثیرپذیری مناسب از سوی مخاطب توجه داریم. امروز متأسفانه مداحان جوان ما گاهی هر چه دست‌شان می‌رسد می‌خوانند؛ چون معلم آنها هم امروزی است؛ اما هم‌ترازهای ما شهید شده‌اند! باید مداحان جوان ما به رویکردهای ستایشگران قدیمی تأسی کنند. البته در دستگاه حضرت سیدالشهداء(ع) هر دوی این سبک‌ها پذیرفته است؛ اما این کجا و آن کجا! مداح مجموعه شعائر دین را در هیئت‌ها فریاد می‌زند؛ اما همه دین ما همین واحسین واحسین نیست؛ بلکه عمل‌مان مروج مناسبی برای دین ماست. اگر بنده در جایگاه مداح در نمازم کاهل باشم؛ روضه‌ای که می‌خوانم تأثیری نخواهد داشت. تنها خواندن نیست و من باید مواظب اعمالم باشم. 

*آقای پناهی، شما با رهبر معظم انقلاب یک عکس معروف دارید؛ در باره این عکس برای‌مان بگویید.
یک شب پیش از این مراسم در منزل با خودم گفتم، «یا فاطمه زهرا(س) من دوست دارم یک عکسی با فرزند شما داشته باشم»، گریه‌ام گرفت، الآن هم که دارم دوباره بازگو می‌کنم، این حال به من دست داده است.  دلم شکسته بود. خوابیده بودم که یکی از دوستان تماس گرفت و به من گفت، سریع بیا در فلان درب منتظریم. خودم را سریع رساندم، وارد بیت شدیم. شعرا در طبقه بالای بیت نشسته بودند، تولد حضرت امیرالمؤمنین(ع) بود. پس از پایان جلسه، همه دور حضرت آقا را گرفتند. عکاسی را دیدم که در بالای سکو مستقر شده و از بالا عکس می‌گیرد، تعجب کردم؛ زیرا معمولاً عکاسان یا از جلو عکس می‌گیرند یا از کناره‌ها. حاج سعید حدادیان می‌خواست مرا ببرد تا با حضرت آقا زیارتی داشته باشم که شلوغی‌ها اجازه نداد. من هم با خودم گفتم شاید حواله من نباشد. به یک باره دیدم سردار جباری به من اشاره کردند که از این ور بیا و برو. اصلاً تعجب کردم که خود شعرا برای من راه باز کردند. رفتم و به پیش آقا رسیدم. زانو زدم زمین و به رهبر معظم انقلاب گفتم، من امام زمان(عج) را نمی‌توانم ببینم و در مقابل شما زانو می‌زنم؛ یعنی به اهل بیت(ع) احترام کردم. حضرت آقا حال مرا پرسیدند. گفتم: حضرت آقا در حق من دعا کنید و دست بر سر من بکشید. همین که حضرت آقا بر سر من دست کشیدند، از همان بالا عکاس تصویر مرا گرفته بود. جالب است بدانید که دوستان خودم گفتند، تاکنون ندیده‌ایم کسی چنین عکسی با حضرت آقا داشته باشد.

*چقدر به جوان‌گرایی اعتقاد دارید؛ در مقام یک بزرگ‌تر مداحی فکر می‌کنید با چه رویکردی باید به جوانان در این عرصه میدان داد؟
باید میدان بدهیم؟! تا فرصت ندهیم نمی‌توانیم چیزی به جوانان‌مان بیاموزیم. به تمام کسانی که با من می‌خوانند یا پیش من می‌آیند، می‌گویم که هر شعری را نخوانید؛ باید شعرها، وزین و تأثیرگذار باشند و حتماً در روضه‌ها به رفتار عالمانه متکی بر مقتل توجه شود. 

*آیا هیئت‌ها باید محل وعظ و نقل تاریخی صرف باشد یا اینکه باید در آن ولایتمداری، بصیرت‌افزایی یا مسائل سیاسی روز نیز تحلیل شود؛ چراکه خیلی‌ها می‌گویند، هیئت‌ها نباید سیاسی باشند، نظر شما در این زمینه چیست؟
باید زیرک باشیم و گمراه نشویم. در هیئات باید به جوانان یاد بدهیم و بگوییم در این شرایط چقدر بصیرت اهمیت دارد. البته نباید به گونه‌ای سیاسی باشد که از اصل عقب بمانیم. 

*در پایان بفرمایید، وقتی به ایام محرم نزدیک می‌شویم، چه نوایی را با خودتان زمزمه می‌کنید؟
زخم تنت روی ریگ بیابان؛ اشک دل سوز آه یتیمان؛ خدایا از این غم چه چاره کنم؛ حسین جان ای آبروی دو عالم؛ نگین سلیمان به حلقه خاتم؛ خدایا روی نیزه رأس پر از خون؛ به روی ناقه‌ها من و دلخون؛ خداحافظ ای برادر زینب؛ به خون غلتان در برابر زینب ... . در دوران جنگ تحمیلی از این شعر بسیار لذت می‌بردیم. در حال حاضر هم به مثابه یک روضه کامل جواب می‌دهد.

 آرش فهیم/ قیام و شهادت امام حسین(ع) و یارانش، گرچه در نقطه‌ای از تاریخ‌ـ دهم محرم سال 61 هجری‌ـ و در بخشی از جغرافیا ـ کربلا ـ رخ داد، اما بدون تردید، بزرگ‌ترین انقلاب تاریخ بشری بود که همه تحولات سیاسی، اجتماعی و اعتقادی پس از خود را تحت‌تأثیر قرار داد. به همین دلیل هم «عاشورا» نبرد ابدی حق و باطل محسوب می‌شود و در همه مکان‌ها و زمان‌ها در حال اتفاق افتادن است؛ «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا».
واقعه کربلا بر فرهنگ و هنر ایران زمین نیز تأثیر گذاشته است، به طوری که نمایش‌های ایرانی به ویژه تعزیه و شبیه‌خوانی در قالب روایت عاشورا و ذکر مصیبت‌های اهل بیت(علیهم‌السلام) شکل گرفته است. حتی موسیقی و آواز سنتی ایرانی نیز بخش زیادی از حیات خود را مدیون نوحه و روضه‌خوانی است. با این حال، عجیب است که هنوز هم هنر هفتم ما نسبت به این تراژدی عظیم و باشکوه تاریخ، غافل است. 
نکته مهم این است که درام‌پردازان همواره تأکید کرده‌اند که نقطه ثقل و موتور محرک هر اثر دراماتیک، مبارزه خیر و شر است. این نظریه تنها در تئوری درام و قصه‌پردازی‌های رایج نیست که مهم تلقی می‌شود؛ بلکه به صورت علمی هم ثابت شده است که نبرد خیر و شر یا تقابل حق و باطل، پرکشش‌ترین فعل تاریخی-اجتماعی محسوب می‌شود. عاشورا، بهترین مرجع، منبع و سرچشمه الهام‌بخش برای خلق هر اثر هنری با درونمایه حماسه و مبارزه است. این نرم‌افزار، در همان حال که الگویی برای آفرینش‌های ادبی و هنری پرجاذبه است، زمینه را برای پرداختن به مسائل روز فراهم می‌کند.
نمونه بارز استفاده از چنین سوژه سترگی، سریال «مختارنامه» است؛ سریالی که طی سال‌های اخیر و به بهانه‌های مختلف از سیما به نمایش درآمده است. آنچه سبب تأثیرگذاری بی‌نظیر «مختارنامه» بر مردم شد، شباهت زياد ماجراها و كشمكش‌هاي متن آن با واقعيت‌هاي سياسي و اجتماعي زمانه ماست، به طوري كه در حین تماشای آن گاه فراموش مي‌کنیم که «مختارنامه» به دوره‌اي دور از ما برمي‌گردد و دچار اين پندار می‌شویم كه اين روايت، شرح حال ماست. بدون تردید اين مهم به قابلیت بي‌نظير و ذاتي عاشورا برمي‌گردد.
اما به جز «مختارنامه» و چند فیلم و سریال با رویکرد تاریخی مثل «سفیر» و «روز واقعه» و همچنین تعدادی فیلم با گرایش پرداختن به مسائل روز با الهام از عاشورا مثل «پرواز در شب» رسول ملاقلی‌پور و «شب دهم» جمال شورجه و فیلم «هیهات» که این روزها بر پرده سینماست، نمی‌توان به آثار قابل توجهی اشاره کرد.
یکی از فیلم‌هایی هم که به طور مستقیم به تاریخ قیام امام حسین(ع) و جزئیات و اصلیات و فرعیات آن می‌پردازد، «رستاخیز» است. اما این فیلم هم علاوه بر اینکه به خاطر نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع) هنوز امکان نمایش عمومی نیافته، فیلمی ضعیف و پر از تحریفات تاریخی است. برای این فیلم ده‌ها میلیارد (به روایتی 40 میلیارد تومان) پول و سال‌ها زمان و انرژی هزینه شده است. مشکل بزرگ فیلم «رستاخیز» فقدان انسجام در روایت است. داستان فیلم دچار اغتشاش است و میان ماجراها، فصول و بندهای مختلف روایت، ارتباط دیالکتیک و ارگانیک برقرار نشده است. از همان ابتدا، سیر داستانی فیلم، خودش را از مخاطب جدا می‌کند. بسیاری از ماجراها و تصاویر ابتدایی فیلم، زائد هستند  و بی‌خود و بی‌جهت زمان فیلم را طولانی کرده‌اند. به نظر می‌رسد که حتی اگر همه فیلم تا قبل از خواندن نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع) حذف شود هم هیچ خللی بر فیلم وارد نمی‌شود و حتی به آسان شدن ورود داستان به ذهن مخاطب هم کمک شایانی خواهد کرد.
بدون تردید مسائل و وقایع روز و پیرامون ما، سوژه‌هایی ناب و مرتبط با عاشورا هستند؛ جوانانی که برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) راه یزیدیان زمان را سد کرده‌اند، مجاهدانی که به خاطر دفاع از دین سر از تن‌شان جدا می‌شود، کودکان و زنانی که به بردگی گرفته می‌شوند، زائرانی که آب به رویشان بسته می‌شود و لب تشنه به دیدار خدا می‌روند و ... همه نمونه‌هایی از جریان تقابل حق و باطل در روزگار ما هستند که با الهام از وقایع کربلای سال 61 هجری، می‌توان آثار هنری و به ویژه سینمایی قابل تأملی درباره آنها ساخت. اما تولید چنین آثاری، هم همت و اخلاص و انگیزه والا می‌طلبد و هم به زمینه‌سازی‌ها و انگیزه‌بخشی‌های مدیران فرهنگی وابسته است.

خواهر شهید مدافع حرم «علی جمشیدی»
 احسان امیری/ شهید علی جمشیدی به همراه سایر یاران مازندرانی خود در خان‌طومان به جمع مدافعان حرم پیوست و 21 فروردین امسال توانست در اوج جوانی به قول حضرت روح‌الله(ره) راه صد ساله را یک شبه طی کند و برای همیشه زنده شود. در ادامه خواهر این شهید از خصوصیات برادرش می‌گوید.
 تنها بسیجی که در خان‌طومان شهید شد؛ خواهر شهید جمشیدی گفت: علی فرزند دهم و آخر خانواده بود و سال 69 با خواهر آخرمان که دو قلو بودند، متولد شد. در بین شهدای خان‌طومان علی تنها بسیجی آن جمع بود که به شهادت رسید.
برادرم بسیار فعال بود و از دوران ابتدایی در بسیج و ستاد امر به معروف فعالیت داشت. گاهی که مناسبتی پیش می‌آمد، به ستاد می‌‌رفت و شب‌ها همانجا می‌خوابید و صبح به مدرسه می‌‌رفت. درسش که تمام شد، پس از قبولی در کنکور، در رشته معماری ساختمان ادامه تحصیل داد و لیسانسش را از دانشگاه چالوس گرفت. البته بین مقطع فوق دیپلم و کارشناسی دوران سربازی‌اش را هم طی کرد و سه سال در اردوهای جهادی در منطقه سیستان شرکت کرد.
پیگیر اعزام؛ علی یکسال‌ونیم پیگیر بود که به سوریه برود، خیلی هم در این زمینه تلاش می‌‌کرد تا اینکه برادر دیگرم که پاسدار است، به او گفت: اول باید در شهر خودمان آموزش ببینی، بعد بروی استان تا از آنجا اعزامت کنند.
 علی یکسری آموزش‌ها مانند دفاع شخصی دید، اما برادر پاسدارم گفت که اینها آموزش محسوب نمی‌‌شوند. باید بروی در شرایط سخت و خودت را برای آن موقعیت آماده کنی. علی با سه چهار نفر از دوستانش سه روز به یک جنگل بدون آب و غذا رفته بودند و در شرایط سخت و باران خودشان را آماده کرده بودند.
برادرم گفت: باید تیراندازی هم یاد بگیری. علی به قدری مشتاق رفتن بود که آموزش تیراندازی هم دید آن هم در حدی که وقتی مسابقه داد، جزء سه نفر برتر شهر شد و تا جایی پیش رفت که توانست در استان مازندران هم جزء سه نفر اول شود.
برادرم وقتی می‌دید هر چه می‌گوید، علی انجام می‌دهد و بیشتر اصرار می‌کند ‌خواست که او با همه چیز آشنا شود. به همین دلیل علی تمام آموزش‌ها را دید و حتی تلاش کرد با بچه‌های تیپ فاطمیون اعزام شود. سرانجام برادر بزرگ‌ترم گفت: کارهایت را برای رفتن درست می‌‌کنم و به این ترتیب تیر ماه رفت.
مادرم ابتدا راضی نبود؛ به همین دلیل برای علی شرط گذاشت که اگر نماز صبح‌هایش را اول وقت بخواند، اجازه رفتن می‌دهد. خب من هیچ وقت ندیده بودم علی نماز صبحش قضا شود؛ اما برای اینکه اول وقت بخواند، خیلی سختش بود. مانده بود چه کند؟ گفتم: علی قول بده و نذر کن، می‌تونی انجام بدی، مامان هم راضی می‌شه. 13 فروردین بود که برای اولین بار لباس نظامی پوشید و گفت: بالاخره لباس سایز خودم را پیدا کردم. خیلی ذوق می‌کردم. 
اول سوریه بعد ازدواج؛ تصمیم داشتیم برایش زن بگیریم. به علی گفتیم هر کسی را در نظر داری، فقط به ما بگو تا به خواستگاری برویم. تا شنید، گفت: من تا از سوریه برنگردم، راضی به ازدواج نمی‌‌شوم. 


 شیرین زارعپور /  آمریکا به همراه متحدان غربی‌اش در سال 68 پس از تجربه ناکام جنگ سخت با جمهوری اسلامی ایران، پروژه 20 ساله‌ای را طراحی کرد و انتظار داشت در سال 88 از آن نتیجه بگیرد؛ اما پس از آنکه پروژه‌ آنها به بن‌بست کشیده شد، عملاً طراحان براندازی نرم را یک‌بار دیگر به فکر انداخت تا نقشه‌های جدیدی را برای نفوذ ترسیم کنند. 
یکی از نهاد‌هایی که مأموریت این جنگ نرم را بر عهده گرفت، بنیاد اوراسیا وابسته به آژانس توسعه ملی آمریکا بود که به منظور حمایت از اهداف ژئوپلیتیکی آمریکا و تأمین منافع دستگاه سیاست خارجی زیر نظر رئیس‌جمهور و شورای امنیت ملی آمریکا فعالیت می‌کرد.
بنیاد اوراسیا تحت پوشش اهدافی چون ترویج مشارکت شهروندی و جامعه مدنی و مشارکت‌های اجتماعی برای اقشار تأثیرگذار مشغول فعالیت شد و با حمایت و احداث مدارسی، سعی زیادی در تغییر سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی داشت.
با نگاهی به جامعه هدف این مدارس به وضوح می‌توان دریافت که انتخاب زنان سرپرست خانواده، کودکان کار، اشتغال‌زایی برای زنان و در نهایت آموزش معلمان با مهارت خاصی برای تصمیم‌گیری‌های آینده و تربیت نسلی با تفکر غربی  صورت گرفته است. 
مدرسه مجازی افروز که طبق معرفی خود این مدرسه، از سال 90 با پشتیبانی بنیاد اوراسیا مشغول به کار شده و با شعار «جامعه فردا را با هم بسازیم» مشغول عضوگیری از معلمان است و تاکنون بیست‌وسه دوره آموزشی برگزار کرده، یکی از فعالیت‌های بنیاد اوراسیا در ایران است که متأسفانه از طریق برخی نهادهای داخلی حمایت می‌شود و حتی مدرک دوره‌های آموزشی این مدرسه مجازی از برخی نهادهای آموزشی دیگر معتبرتر است! 
این مدرسه با شیوه‌های به ظاهر خیرخواهانه به عضوگیری وسیعی از معلمان مبادرت کرده و شرکت‌کنندگان هر دوره، هر هفته موضوع تازه‌ای فرامی‌گیرند و با استفاده از راهکارهایی که این مدرسه مجازی ارائه می‌دهد، موضوعات را در مدرسه به دانش‌آموزان خود آموزش داده و با آنها تمرین می‌کنند. تسهیلگران هر دوره نیز در جریان طراحی و اجرای این فعالیت‌ها با شرکت‌کنندگان در ارتباطند و همین‌طور نظارت دارند تا آموزش‌ها در سطح کلاس اجرا شود. 
عضوگیری از قشر فرهنگیان، جوانان و زنان در کشورهای هدف از برنامه‌های این بنیاد است که علاوه بر برگزاری دوره‌های آموزشی، منابع، مقالات و پادکست‌هایی هم در اختیار کاربران قرار می‌دهد. معیار نام‌نویسی در این مدرسه، آموزشگران و معلمانی هستند که در زمینه آموزش کودکان فعالند. مدرسه افروز، فعالیت‌های گسترده‌ای را در فضای اینترنت و شبکه‌های اجتماعی از قبیل اینستاگرام، تلگرام و فیس‌بوک دارد.
شروع و مقدمه کار مدرسه افروز را باید در مدرسه‌های «پرتو» و «خورشید» دانست که درست پس از فتنه 88 آغاز به فعالیت کردند. با این تفاوت که پرتو و خورشید، تحت پوشش آموزش کارآفرینی و توسعه راه‌حل‌های عملی برای رفع مشکلات اجتماعی عده‌ای را جذب این مدارس کرده‌اند.
خاموش کردن اندیشه و ارزش‌هایی چون؛ حیا، عفت، تقوا و تغییر ارزش‌های اجتماعی چون دوری از اسراف و تجمل‌گرایی با پیش گرفتن مسیر نفوذ در خانواده از طریق زنان که دارای دو نقش مادری و همسری در خانواده هستند زمانی اتفاق می‌افتد که سرمایه‌های لازم برای استحاله این نقش تأثیرگذار، صرف شود که در آن صورت می‌توان شاهد تحول در مسیر خانواده بود.

مهندسی اجتماعی 
با محوریت زنان
تجربه‌های تاریخی موفقی چون فتح اندلس نشان داده است سرمایه‌گذاری بر روی زنان نتایج موفقیت‌آمیزی را به دنبال دارد، چنانچه وقتی برنامه مشترک دولت افغانستان و آژانس توسعه ملی آمریکا اجرا می‌شد، در حاشیه آغاز برنامه اشرف غنی با اشاره به این موضوع، سرمایه‌گذاری بر زنان را نتیجه تغییر پنج نسل دانست و این نشان از تمرکز آژانس امنیت ملی بر موضوع زنان داشت. 
«توانمندسازی زنان» در راستای تحقق اهداف پروژه نفوذ، تجربه دیگری است که سیاستمداران غربی رقم زده‌اند و تحت عنوان حمایت از استقلال اقتصادی زنان، دوره‌هایی در قالب اشتغال‌زایی برگزار می‌کنند و این طرح در قالب طرحی جدیدتر از سال 2004 در دستور کار قرار گرفته که سازمان‌های یونسکو و یونیسف هم اکنون به صورت رسمی مدیریت اجرایی طرح غربی «توانمندسازی زنان» را بر عهده دارند.
 رد پای فعالیت‌های این سازمان‌ها در حوزه زنان، معلمان، آموزش و پرورش و مهدهای کودک و چندین حوزه دیگر به وضوح دیده می‌شود و متأسفانه در حالی که از مسئولان مربوطه انتظار شناسایی و همکاری نکردن و آگاه‌سازی جامعه می‌رود، با این وجود شاهد رفت‌وآمد آزادانه کارشناسان این حوزه‌ها در پوشش‌های علمی و فرهنگی هستیم.
اما توانمندسازی حقیقی زنان در راستای آشنایی و اجرای آنچه درخور و شایسته یک زن مسلمان است، موضوعی نیست که در جامعه اسلامی ایران، نفی شده باشد، ولی مشکل آنجاست که مقصود از توانمندسازی که در پروژه مذکور تعریف شد، بر اساس اصول لیبرالیسم تعریف و اجرا می‌شود. همان سرنوشتی که غرب برای زنان رقم می‌زند که در اثر همین توانمندسازی، هم خود زن، هم خانواده و هم نسل‌های بعدی را به انحطاط می‌کشاند، با این تعاریف لازم است نقشه دشمن را بشناسیم و در گردابی که برای جامعه اسلامی ما طراحی کرده گرفتار نشویم.

 رضا اشرفي/  تنش‌هاي هفته گذشته بين هند و پاكستان نشان داد، اين دو كشور به جنگ سرد بسنده نكرده و تنور جنگ بين آنها هنوز داغ است و از دو طرف كشته مي‌گيرد. براي ريشه تاريخي اين اختلافات به راحتي نمي‌توان راه‌حلي پيدا كرد و حتي در مواقعي حساس ائتلاف‌ها و اتحادهاي منطقه‌اي را تهديد مي‌كند. ائتلاف‌هايي كه برگرفته از تغييرات رژيم‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي است و همين عامل سبب مي‌شود تا كشورهايي از منطقه و فرامنطقه در تشديد اين اختلافات ورود كنند. 
بنيان اصلي اختلافات بين اين دو كشور در شبه‌قاره را بايد به استقلال آنها گره زد. استقلالي كه ابتدا از استعمار انگليس شكل گرفت و سپس ميان خود رخ داد و سبب زايش جنگ‌هاي متعددي شد كه كشمير، بزرگ‌ترين دليل فعلي آن است. اما اين تنها مسئله نيست، بلكه هند و پاكستان جداي از اختلافات مرزي بر سر مسائلي، همچون آب،‌ بنگلادش و... اختلافات اساسي دارند. تا پيش از استقلال هند از انگليس و جدايي پاكستان از آن، كشمير در اختيار لندن بود. همين مسئله كافي بود كه بذر اختلاف در اين منطقه كاشته شود. به هر حال، اين شيوه اختلاف‌افكني يكي از مهم‌ترين مباني روش‌ها در دوره استقلال‌يابي كشورها از استعمار بود. استعمارگران بر اساس اختلاف‌افكني قومي و مرزي همواره راهي را براي نفوذ خود در آينده مهيا مي‌كردند تا در مواقع لزوم از آن بهره‌هاي لازم را ببرند. 
در موقعيت كنوني جامو و كشمير چنين نقشي را در شبه‌قاره هند ايفا می‌کنند؛ حتي طي دو ماه گذشته جدال‌هاي رخ داده در اين منطقه حساس سبب شده است تا جان بسياري از شهروندان مسلمان گرفته شود و هند در اين زمينه سخت‌گيري‌هاي خود را افزايش دهد. اين موضوع بيش از هر چيز به نفع كيست و چرا اين تنش‌ها هر روز پر‌رنگ‌تر مي‌شود؟
در اين زمینه بخش قابل توجهي از اختلافات، به دليل تحولات مثبتي است كه برخي از كشورهاي اين حوزه به دنبال نهادينه كردن آن هستند؛ در حالي كه اين تحولات مثبت و ايجاد ائتلاف‌ها و اتحادهاي منطقه‌اي كاملاً بر‌خلاف منافع برخي از كشورها، از جمله آمريكاست. به هر جهت در دوره پس از جنگ جهاني دوم آمريكا جاي انگليس را در عرصه قدرت جهاني گرفت و به همان نسبت زمينه‌هاي اختلاف‌افكني كه انگليس بعد از استقلال برخي از كشورها ايجاد كرده بود، در اختيار منافع واشنگتن قرار گرفت. 
از سویي، تمايل توسعه‌محورانه چين براي افزايش قدرت اقتصادي و سياسي خود و تلاش‌هاي روسيه براي بازگشت به قدرت منطقه‌اي و بين‌المللي به همراه علاقه‌مندي برخي از كشورهاي منطقه براي ايجاد ائتلاف و اتحاد كاملاً برخلاف منافع آمريكا قرار گرفته است. در این زمينه مي‌توان از علاقه‌مندي چين و كشورهاي حاضر در اين جغرافيا براي بازگشت مسير پر سود اقتصادي راه ابريشم،‌ تمايلات شكل‌گيري اقتصادي انرژي‌محور، به ویژه راه‌اندازي خط لوله صلح و همچنين قرار گرفتن در برخي از ائتلاف‌هاي منطقه‌اي، از جمله پيمان همكاري‌هاي شانگهاي كه اتفاقاً هند و پاكستان نيز در اين نقشه قرار دارند و مسائلي از این نوع سبب شده است آمریکا براي به هم ريختن اين تركيبي كه در حال شكل گرفتن است، سنگ‌اندازي كند و مانع از ايجاد آن شود. 
به هر جهت، افزايش قدرت اقتصادي چين،‌ قدرت امنيتي و انرژي‌محور روسيه و ايجاد تركيب منطقه‌گرايي كه مي‌تواند جغرافياي بزرگي را در بر بگيرد، منافع آمریکا را دچار چالش بنيادي مي‌كند. خط اقتصادي جاده ابريشم به راحتي مي‌تواند مناطق قابل توجهي، از جمله چين، ‌شبه‌قاره هند،‌ آسياي مركزي و قفقاز،‌ ايران،‌ روسيه و اروپا را به هم گره بزند و جريان اقتصادي بزرگي را ايجاد كند كه با وجود دو قدرت چين و روسيه براي آمریکا حتي قابل تصور نيست. 
با توجه به اينكه چين و روسيه به همراه متحدان خود در اين منطقه و سراسر جهان به دنبال ايجاد بانك‌ها و بنيادهاي اقتصادي غير غربي، از جمله گردش مالي با ارزی غير از دلار هستند،‌ اين‌گونه ائتلاف‌سازي‌ها بنيان اقتصادي آمریکا را دچار تزلزل جبران‌ناپذیر خواهد كرد. 
از سوي ديگر، موفقيت امنيتي،‌ سياسي و اقتصادي سازمان همكاري‌هاي شانگهاي به تنهايي مي‌تواند تمام رشته‌هاي غرب را در اين حوزه پنبه كند. برخي از تحليلگران معتقدند، شانگهاي در گام‌هاي بعدي مي‌تواند به سمت نظامي‌ پيش برود و زمينه ايجاد اتحاد بزرگ بين‌المللي را در تفكرات شرقي ايجاد كند. 
حال با توجه به اينكه هند و پاكستان دقيقاً در همين حوزه قرار دارند و روسيه و چين نيز براي ائتلاف‌سازي آنها را در نظر دارند،‌ اختلاف‌افكني بين اين دو مي‌تواند هم در برابر خواسته‌هاي چين و روسيه و متحدان‌شان قرار بگيرد و هم اينكه با جدا كردن هر يك از اين دو،‌ ديگر زمينه‌هاي اقتصادي و سياسي شرقي را با مشكل روبه‌رو كند. به همين منظور آمریکا همواره درصدد است هند را به شیوه‌های مختلف، از جمله پیشنهاد تفرقه‌افکنانه به منظور به عضویت درآمدن هند در شورای امنیت به سمت غرب بكشاند. 
آمریکا همچنین براي متقاعد كردن هند در اين زمينه به اختلافات منطقه‌اي دست زده و براي تشديد آن تلاش مي‌كند تا هند منافعش را در گره خوردن به غرب و به ویژه آمریکا ببیند؛ اين در حالي است كه چشم‌انداز كنوني نشان مي‌دهد، منافع هند و كل منطقه كاملاً جداي از آن است؛ بنابراين بهترين راه، تلاش براي رفع اختلافات و همزيستي مسالمت‌آميز با همسايگان، به‌ويژه پاكستان است.

 محمدرضا مرادی/  عربستان در سال‌های اخیر سیاست سنتی محافظه‌کاری در منطقه را کنار گذاشته و به صورت علنی در کشورهای دیگر دخالت کرده است که بالاترین نمود آن در تجاوز به یمن بود. عربستان در زمره بزرگ‌ترین خریداران سلاح از کشورهای غربی به شمار می‌آید؛ با وجود این، سطح بالای خرید تسلیحات نتوانسته است سبب کوچک‌ترین پیروزی برای این کشور در منطقه شود. به همین دلیل عربستان تلاش دارد برای رهایی از فشار افکار عمومی نسبت به خرید بالای تسلیحات از آمریکا به برگزاری رزمایش پناه ببرد. 
در همین راستا، نیروی دریایی عربستان از روز سه‌شنبه در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان رزمایشی نظامی برگزار کرده ‌است. خبرگزاری رسمی عربستان سعودی «واس» گزارش داد، رزمایش موسوم به «سپر خلیج‌(فارس) 1» برای دفاع از مرزهای کشور، آب‌های بین‌المللی و جلوگیری از هر گونه عملیات تروریستی احتمالی اجرا می‌شود. این رزمایش با هدف بالابردن توانمندی‌های نظامی نیروهای سعودی برگزار شده‌ است. «ماجد‌بن هزاع‌القحطانی» فرمانده این رزمایش نیز اعلام کرد، رزمایش درع‌الخلیج یکی از بزرگ‌ترین رزمایش‌هایی است که ناوگان شرقی نیروی دریایی عربستان [مستقر در خلیج فارس] اجرا کرده است. ناوگان شرقی نیروی دریایی عربستان مسئولیت انجام عملیات در خلیج فارس، نزدیک‌ترین مرز آبی به ایران را برعهده دارد.
عربستان که ایران را به حمایت از انصارالله متهم می‌کند، در 18 ماه حمله مداوم و همه‌جانبه به یمن نتوانسته است به کوچک‌ترین موفقیتی دست پیدا کند و ایران را عامل ناکامی خود در یمن می‌داند. از این رو عربستان تلاش دارد اکنون که در عرصه جنگ و نبرد توان رویارویی با قدرت ایران را ندارد، با برگزاری رزمایش‌هایی خود را قوی و قدرتمند نشان دهد یا ایران را تحریک به تقابل کند. به دنبال این اقدام تحریک‌آمیز عربستان، نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیانیه مهمی صادر کرد که در آن آمده است: «به کلیه شناورهایی که در رزمایش اعلامی عربستان حضور دارند، اعم از شناورهای نیروی دریایی سعودی و شناورهای غیر از آن اعلام می‌گردد، نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعتقاد دارد اصالتاًً این رزمایش مصداق مشخصی برای تشنج‌آفرینی و کم کردن امنیت پایدار در خلیج فارس است.
 به همین لحاظ عبور هیچ یک از شناورهای نظامی شرکت‌کننده در رزمایش اعلامی از آب‌های سرزمینی جمهوری اسلامی ایران مجاز نمی‌باشد و به هیچ وجه به آب‌های سرزمینی جمهوری اسلامی نزدیک نشوید و حتی از آب‌های بین‌المللی نزدیک آب‌های سرزمینی جمهوری اسلامی ایران عبور نکنید؛ چرا که ما اعلام می‌داریم این عبور به هیچ وجه مصداق عبور بی‌ضرر نمی‌باشد.«
این واکنش قاطعانه ایران به عربستان به این معناست که سعودی‌ها نباید با تجاوز به آب‌های ایران به دنبال محک زدن واکنش ایران باشند؛ چرا که ایران همانطور که در برابر ناوهای آمریکایی نشان داده است، درباره تجاوز به آب‌های سرزمینی کشور هیچ‌گونه تسامحی ندارد و قاطعانه برخورد می‌کند. عربستان تلاش دارد با برگزاری این رزمایش جوّ ملتهب منطقه را بیش از پیش بحرانی‌ کند؛ چرا که این کشور موجودیت خود را با ایجاد تنش و دخالت در منطقه تعریف کرده است. عربستان در یمن، عراق، سوریه، لبنان و دیگر کشورها میلیون‌ها دلار با هدف پیروزی هزینه کرده؛ اما در هیچ یک از این کشورها به موفقیت دست نیافته است. 
در مقابل، ایران با نفوذ معنوی خود در بین ملت‌های منطقه توانسته است گروه‌های مقاومت در این منطقه بحران‌خیز را با خود همراه کند و برای نبرد با تروریست‌ها و ایجاد امنیت پایدار منطقه‌ای بکوشد. از این رو عربستان با حسادت به جایگاه منطقه‌ای ایران تلاش دارد با تحریک ایران و ورود به نوعی تقابل پراکنده نظامی، هزینه‌ها را برای تهران زیاد کند. این هدف از آنجا محتمل است که عربستان در دو سال اخیر روند تقابلی خود را به تدریج افزایش داده و اوج آن نیز قطع رابطه با ایران بوده است. 

صبح صادق نگاه‌های متفاوت به حقوق‌های نجومی را واکاوی می‌کند
 محمد صرفی/ هفته گذشته در حالی که بیش از پنج ماه از ماجرای افشای فیش‌‌های حقو‌قی‌نجومی می‌گذشت، رئیس دیوان محاسبات کشور در صحن علنی مجلس متن گزارش این نهاد را درباره این ماجرا قرائت کرد که براساس آن 400 مدیر حقوق نجومی دریافت کرده‌اند. دقت در جزئیات این گزارش حاکی از برخی ابهامات و نکات ‌تأمل‌برانگیز است. در این گزارش مبنای حقوق نجومی حداقل حقوق 20 میلیون تومان تعیین شده است که باید پرسید این معیار بر چه اساسی است؟ در حالی که حداقل حقوق قانونی در کشور کمتر از یک میلیون است و طبق قانون بالاترین حقوق می‌تواند حداکثر هفت برابر آن، یعنی حدود هفت میلیون تومان باشد، بنابراین معیار 20 میلیون از کجا آمده است و چه مبنایی دارد؟
این گزارش از نظر جامعه آماری و مباحثی از این دست به شدت جای نقد و بررسی دارد که این موضوع را باید به کارشناسان این حوزه سپرد؛ اما روح کلی آن را به روشنی می‌توان در راستای تخفیف ماجرا دانست. استفاده از عبارت مجعول «حقوق‌های نامتعارف» در گزارش دیوان محاسبات در حالی است که این عبارت به عنوان نقطه‌نظر تهیه‌کنندگان آن به هیچ عنوان با مطالبه عمومی و مطالبه رهبر معظم انقلاب همخوانی ندارد. 

مدافعان حقوق‌های نجومی
مروری بر رخدادها و مواضع مختلف طی ماه‌های اخیر درباره این قضیه نشان می‌دهد دو نوع نگاه متفاوت به این ماجرا در کشور وجود دارد. نگاه اول متعلق به کسانی است که پرداخت حقوق‌های نجومی را غیرقانونی و عیب ندانسته و در سطحی دیگر حتی لازم و ضروری نیز می‌دانند. از منظر این عده، باید به مدیران کشور چنین حقوق‌هایی پرداخت شود؛ چرا که مسئولیت‌های بزرگ و خطیری بر دوش دارند و عدم دریافت چنین مبالغی می‌تواند زمینه‌ساز مفاسد مالی شود. این دسته هیچ اعتقادی به برخورد با مدیران نجومی‌بگیر نداشته و معتقدند ماجرای حقوق‌های نجومی صرفاً یک پرونده و پروژه با کارکرد سیاسی است که برای زیرفشار گذاشتن دولت و برخی مقاصد سیاسی و در نهایت انتخاباتی طراحی و اجرا شده است. آنان برای اثبات ادعای خود اینگونه استدلال می‌کنند که این حقوق‌ها تنها مربوط به مدیران دولتی نبوده و بازه زمانی آن نیز فراتر از دولت یازدهم بوده و مسئله‌ای ریشه‌دار است. تبلور این نوع نگاه را می‌توان در موضع‌گیری سخنگوی دولت مشاهده کرد که در اظهارنظری عجیب، این مدیران را ذخایر و سرمایه‌های کشور نامید.
وزیر صنعت و معدن اواخر تیر ماه درباره حقوق‌های نجومی گفته بود؛ به نظر ما نیازی به این همه سر و صدا نبود و وجود چنین فیش‌هایی هم مرسوم است! این گروه می‌کوشند پرونده حقوق‌های نجومی را مختومه اعلام کرده و آن را به بایگانی بسپارند.
در برابر این نگاه، دسته‌ای دیگر معتقدند نباید موضوع را به دست فراموشی سپرد و باید برخوردی قاطع با مدیران نجومی داشت. اهم محورهای نگاه و مطالبات این گروه را می‌توان در موضع‌گیری‌های رهبر معظم انقلاب دنبال کرد. ایشان حدود دو ماه پیش در خطبه‌های نماز عید فطر به موضوع حقوق‌ها و برداشت‌های غیرمنصفانه و ظالمانه اشاره کردند و با تأکید بر اینکه چنین برداشت‌های نامشروعی از بیت‌المال، گناه و خیانت به آرمان‌های انقلاب اسلامی است، افزودند: «در این موضوع، در گذشته، قطعاًً کوتاهی‌ها و غفلت‌هایی شده است که باید جبران شود؛ اما مسئولان باید موضوع حقوق‌های نامشروع را به طور جدی پیگیری کنند و اینگونه نباشد که سر و صدایی به پا و بعد هم قضیه به فراموشی سپرده شود.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: «در این موضوع، باید دریافت‌های نامشروع بازگردانده شود و افرادی که مرتکب بی‌قانونی شده‌اند، مجازات و افرادی هم که از قانون سوءاستفاده کرده‌اند، برکنار شوند؛ زیرا آنان لیاقت حضور در مراکز و مسئولیت‌ها را ندارند.»
حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای با تأکید بر اینکه دشمنان نظام اسلامی تلاش دارند تا از این موضوع مستمسکی بر ضد نظام ایجاد کنند، گفتند: «افرادی که دریافت‌های نامشروع داشته‌اند در مقایسه با مدیران پاکدست نظام، اندک هستند؛ اما همین اندک نیز، مضرّ و عیب است و باید برطرف شود.»
ایشان یکی از علل وقوع پدیده زشت حقوق‌های نامشروع را آسیب‌های ناشی از «مستی اشرافی‌گری» دانستند و تأکید کردند: «هنگامی که در جامعه، «اشرافی‌گری، اسراف و تجمل»، ترویج می‌شود، نتیجه آن بروز پدیده‌های زشتی همچون دریافت‌های نامشروع است.»
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی با تأکید مجدد بر لزوم برخورد جدی با این موضوع خاطرنشان کردند: «مسئله عزل و برکناری و بازگرداندن اموال به بیت‌المال باید در دستور کار مسئولان باشد؛ زیرا افکار عمومی نسبت به این موضوع حساس است و اگر پیگیری لازم نشود، از اعتماد مردم به نظام اسلامی کاسته خواهد شد.»
ایشان اوایل شهریور ماه نیز در دیدار با هیئت‌دولت با تأکید بر اینکه نباید از این قضیه به‌آسانی عبور کرد، یادآور شدند: «اعتماد مردم در این قضیه ضربه‌ فراوانی خورده است؛ زیرا مردم و جوانان تحصیلکرده، دریافت‌های خود را با این دریافت‌های غیرعادلانه مقایسه می‌کنند و این سؤال را می‌پرسند که براساس چه معیار و امتیازی و به دلیل انجام کدام کارویژه این حقوق‌ها پرداخت شده است؟»
ایشان با تأکید بر لزوم عزم راسخ و برخورد قاطع با مسئله‌ حقوق‌های نجومی در تمام‌ قوا و سازمان‌ها افزودند: «در موارد بجا و لازم، قوه‌ قضائیه نیز باید ورود[کرده] و با متخلفان برخورد کند.»
رهبر معظم انقلاب اواخر خرداد ماه نیز در پاسخ به نامه معاون اول رئیس‌جمهور بر لزوم برخورد قاطعانه با متخلفان در این قضیه تأکید کرده و فرمودند زیرمجموعه‌های بیت رهبری نیز موظف به توجه و عمل به ضوابط دولت در این زمینه هستند تا نشان دهند هیچ خط قرمزی در این ماجرا وجود ندارد. 
 اما چرا رهبر معظم انقلاب اینچنین نسبت به این قضیه حساس بوده و پیگیر آن هستند؟ حقوق‌های نجومی چه زمینه‌ها، ویژگی‌ها و آثار و پیامدهایی دارد که معظم‌له را بر آن می‌دارد بارها و به عناوین مختلف به این موضوع پرداخته و بر لزوم برخورد قاطعانه با آن تأکید کنند؟ نهادها، دستگاه‌ها و اقشار مختلف جامعه چه مسئولیتی در این زمینه دارند؟ پاسخ به این پرسش‌ها روشن‌کننده مسائل بسیاری است و افق‌های تازه‌ای پیش روی حرکت جامعه، نیروهای دلسوز، انقلابی و حزب‌اللهی کشور می‌گشاید.
1ـ تحریف انقلاب و خط امام(ره)
پیش از هر موضوع باید دانست مسئله حقوق‌های نجومی صرفاً یک تخلف اداری در دستگاه‌ها و نهادهای کشور نیست. رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای هیئت‌دولت در ماه رمضان حقوق‌های نجومی را هجوم به ارزش‌ها توصیف کردند. حقوق‌های نجومی نمونه و بروزی از موضوع و پدیده ضدارزشی اشرافی‌گری است. مسئله‌ای که مبارزه با آن، یکی از پایه‌ها و محورهای اصلی قیام مردم علیه رژیم طاغوت و پیروزی انقلاب اسلامی بود و از ریشه‌ای عمیقاًً دینی برخوردار است. مروری بر مواضع امام راحل نشان می‌دهد حساسیت و توجه ایشان به موضوع دوقطبی ارزشی و قرآنی فقر و غنا، نقشی محوری در اندیشه‌های ایشان دارد. به این نمونه‌ها از بیانات بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی توجه کنید؛ 
 ـ «آنها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانه‌اند و آنهایی هم که تصور می‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می‌کنند، آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت‌جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند.» (صحیفه امام، ج21، ص 86)
 ـ «با پشتیبانی مردم، خصوصاًً طبقات محروم بود که پیروزی حاصل شد و دست ستمشاهی از کشور و ذخایر آن کوتاه گردید.» (همان، ج21، ص426)
  ـ «مستمندان و فقرا و دورافتاده‌ها در صف مقدم جامعه هستند، همین‌ها و همین زاغه‌نشینان و همین حاشیه‌نشینان و همین محرومان بودند که این انقلاب را به ثمر رساندند... همین‌ها هستند که الآن در جبهه‌ها مشغول به فداکاری هستند.» (همان، ج17، ص425)
 ـ «خدا نیاورد آن روزى را که سیاست ما و سیاست مسئولان کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومان و رو آوردن به حمایت از سرمایه‌دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشترى برخوردار شوند. معاذالله که این با سیره و روش انبیا و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) سازگار نیست‏.» (همان، ج‏20، ص341)
 ـ «رئیس‌جمهور و وکلاى مجلس از طبقه‏اى باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه‌داران و زمین‌خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمى‏توانند بفهمند.» (همان، ج‏21 ، ص422)
تنها همین چند نمونه که مشابه آن در بیانات رهبر معظم انقلاب به کرات یافت می‌شود، به روشنی جایگاه مبارزه با اشرافی‌گری در مقابل توجه به محرومان و مستضعفان جامعه نشان می‌دهد. برخورداری عده‌ای از مسئولان‌ ـ‌‌ هرچند اندک‌ـ از حقوق‌های نجومی، مصداقی عملی و البته بسیار خطرناک از تحریف خط امام(ره) است. 
2ـ شلیک به سرمایه اصلی کشور
اصلی‌ترین اثر منفی و آفت این ماجرا ضربه زدن به اعتماد عمومی مردم است. آحاد مردم و اعتماد آنها به نظام و انقلاب اسلامی، اصلی‌ترین سرمایه کشور است. همین سرمایه کشور را در بزنگاه‌های خطیری مانند هشت سال دفاع مقدس، فتنه 88، تحریم‌های همه‌جانبه دشمن و ... از مهلکه رهانیده و نجات داده است. بی‌شک ضربه زدن به این سرمایه و تقلیل و تضعیف آن خیانتی آشکار و غیرقابل گذشت است. مردم اگر خطرات، فشارها و تهدیدهای دشمن را به جان خریده و در مقابل آن ایستاده‌اند و این به دلیل آن است که مسئولان کشور را از خود و در کنار خود می‌دانند. اگر این فکر و حس القا شود که مشکلات و سختی‌ها تنها برای مردم است و مسئولان از درد آنها بی‌خبر و با آن بیگانه‌اند، به طور طبیعی و غیرقابل اجتنابی، طیف گسترده‌ای از جامعه دچار سرخوردگی شده و پای خود را از ایستادگی در صحنه مقاومت بیرون خواهند کشید. نگاه به زندگی شخصی بسیار ساده و بی‌آلایش حضرت امام خمینی(ره) و جانشین ایشان حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، یکی از اصلی‌ترین دلایل اعتماد مردم به انقلاب و نظام است. در حالی که رهبران انقلاب و نظام چنین سیره و روشی داشته و دارند، سبک زندگی برخی مدیران که در چاه بی‌انتهای اشرافی‌گری افتاده‌اند به هیچ عنوان توجیه‌پذیر نیست. این مدیران را می‌توان به افرادی تشبیه کرد که بر شاخه‌ای از درخت تنومند نظام نشسته، از میوه آن می‌خورند و هم زمان شاخه را نیز اره می‌کنند! آنان اگر اندکی عاقبت‌اندیش باشند باید بدانند سرانجام این رفتار و رویکرد دامنگیر خودشان نیز خواهد شد و فارغ از مسائل ارزشی و اعتقادی هم، حتی به دلیل منفعت شخصی نیز عاقلانه نیست به درختی که از میوه آن استفاده می‌کنند، آسیب بزنند. ایجاد شکاف و جدایی میان مردم و مسئولان جامعه یکی از اصلی‌ترین اهداف راهبردی دشمن از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بوده و است. خوی اشرافی‌گری برخی مدیران و حقوق‌های نجومی، تیغ تیزی است که آنان به دست دشمن می‌دهند و بی‌شک بیگانگان و ضدانقلاب به راحتی از آن برای دلسرد کردن مردم از نظام و انقلاب استفاده خواهند کرد.
3ـ پنجره‌ای برای نفوذ
برخورداری برخی مدیران از حقوق‌های نجومی و سبک زندگی اشرافی پیامدهای خاص سیاسی و امنیتی   به دنبال خواهد داشت. مدیری که اهل گرفتن حقوق نجومی و زندگی مجلل و آنچنانی است، چگونه می‌تواند و می‌خواهد در مقابل دشمنی که جنگ تمام‌عیار اقتصادی را بر کشور و مردم تحمیل کرده است  مقاومت کند و دوام بیاورد؟ اینک که کشور با خطر عمیق و جدی نفوذ مواجه است، چنین مدیرانی بسیار راحت‌تر در معرض آسیب قرار می‌گیرند و زمینه برای نفوذ در آنان به مراتب فراهم‌تر از دیگران است. بی‌تردید نحوه محاسبه و تصمیم‌گیری مدیری که حقوق نجومی می‌گیرد و اشرافی زندگی می‌کند با مدیری که از یک زندگی معمولی و متعارف برخوردار است، تفاوت دارد و زمینه برای لغزش وی در تصمیم‌گیری مهیاتر است. خوب است پژوهشی مستند درباره مفاسد اقتصادی کلان در کشور و مدیرانی که متهم و محکوم این پرونده‌ها بوده‌اند، انجام شود. چند درصد از این مدیران زندگی اشرافی داشته‌اند، یا بهتر است پرسیده شود نداشته‌اند؟!
4 ـ مانعی در برابر اقتصاد مقاومتی
یکی از آسیب‌های جدی حقوق‌های نجومی، ضربه زدن به گفتمان و حرکت حیاتی اقتصاد مقاومتی است. روح اقتصاد مقاومتی تلاش و کار جهادی همه‌جانبه است. حرکتی که نیاز به مشارکت توامان مردم و مسئولان دارد. حقوق‌های نجومی و به دنبال آن سبک زندگی اشرافی کاملاً در خلاف جهت این ریل‌گذاری است. انگیزه را در مدیران پاکدست از بین می‌برد و یأس و ناامیدی را به بدنه جامعه کاری تزریق می‌کند. اساساًً مدیری که از حقوق نجومی برخوردار است و حق اوقات فراغت فرزندانش را نیز می‌گیرد، چگونه می‌تواند به اقتصاد مقاومتی اعتقاد داشته باشد؟ همان‌طور که رهبر معظم انقلاب نیر اشاره کردند؛ «وقتی اشرافی‌گری در قله‌های جامعه به وجود آمد، سرریز آن به بدنه‌ مردم هم کشیده می‌شود» و از جامعه‌ای که آلوده به اشرافی‌گری است نمی‌توان انتظار حرکت در مسیر اقتصاد مقاومتی را داشت.
5ـ پیامدهای عبور آسان
حال که دولت به دلایل مختلف و قابل بررسی، انگیزه کافی برای برخورد با موضوع حقوق‌های نجومی ندارد، یکی از مسائل بسیار مهم و قابل توجه موضوع نقش دستگاه‌های نظارتی و قضایی است. برخورد جدی نداشتن با این مدیران و ادامه کار آنان ـ هرچند با کاهش حقوق ـ پیامدهای مختلفی را به دنبال خواهد داشت که برخی از آنها عبارت است از:
 ـ گسترش و تعمیق بی‌اعتمادی عمومی به این قضیه؛
 ـ ایجاد شائبه ‌آلوده بودن دستگاه قضایی و ناتوانی از برخورد؛
 ـ دامن زدن به این تصور نادرست که مدیران نجومی‌بگیر چنان زیاد هستند که نمی‌توان با آنها برخورد کرد؛
 ـ ایجاد زمینه برای ادامه دادن به غارت بیت‌المال از سوی مدیران نجومی در قالب‌ها و پوشش‌های دیگر؛
 ـ تصدیق ادعای برخی جریانات آلوده داخلی و ضدانقلاب خارج‌نشین مبنی بر اینکه کل ماجرا دعوایی سیاسی است و... .
آنچه گفته شد تنها گوشه‌‌ای از نکات و مطالب مربوط به این موضوع کلیدی و ریشه‌دار است و ابعاد بسیاری از آن قابل فکر و بررسی است. نهاد‌ها و اقشار مختلف جامعه از دانشگاه‌ها گرفته تا حوزه‌های علمیه و مراکز پژوهشی و نظرسنجی و امنیتی و اقتصادی و سیاسی و ... هر یک می‌توانند و باید از منظری پای در این میدان گذاشته و آن را بررسی و تحلیل کنند و راهکارهای خود برای چگونگی برخورد را ارائه دهند. سهل‌انگاری و عبور آسان از حقوق‌های نجومی به منزله یکی از ثمرات مسموم اشرافی‌گری، در آینده نه چندان دور پیامدهای پشیمان‌کننده‌ای خواهد داشت که شاید دیگر قابل جبران نباشد.

حاج قاسم سلیمانی در نخستین سالگرد شهادت حبیب سپاه
 حسن ابراهیمی/  نخستین سالگرد شهادت سردار شهید حاج‌حسین همدانی با حضور اقشار و آحاد مختلف مردم، خانواده شهدا  و فرماندهان مسئولان در مسجد پیامبر اعظم(ص) شهرک شهید محلاتی برگزار شد.
در این مراسم سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه در مقام سخنران اصلی به سخنرانی پرداخت.

دفاع از سوریه برای دفاع از جمهوری اسلامی
فرمانده نیروی قدس سپاه در این مراسم با اشاره به اینکه مشکل دشمنان محوریت سوریه در جبهه مقاومت و ارتباط با جمهوری اسلامی ایران است، تأکید کرد: «در آنجا فقط از سوریه دفاع نمی‌کنیم، بلکه از اسلام و جمهوری اسلامی ایران دفاع می‌کنیم.»
وی به اینکه امام حسین(ع) با عروج خود اسلام و بقای آن را تضمین کرد، اشاره کرد و گفت: «حادثه کربلا از ابتدا تا انتها با دقت چیده شده و همه جزئیات آن نوش‌دارویی برای بشریت است.»
سرلشکر سلیمانی، ضمن تأکید بر اینکه داعش زمان ما از خوارج زمان امام علی(ع) بدتر است، تصریح کرد: «داعش شمشیرهای براق و برنده را روی گلوی اسرا می‌گذاشتند، اما آن اسرا هیچ‌گاه از مذهب خود برنگشتند و اینها تأثیرات کربلاست.»
فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: «شعار و حرکت امام حسین(ع) از ابتدا تا آخرش یکی بود و هیچ‌گاه متوقف نشد و تغییر نکرد. جوان‌های ما امروز لباس عزای امام حسین(ع) بر تن می‌کنند که رسم بسیار خوبی است. فرهنگ امام حسین(ع) همواره ما را پیروز کرده است؛ این فرهنگ دیروز فقط یک شعبه در ایران داشت، اما امروز شعبات دیگری دارد و انصارالله یمن و حشدالشعبی عراق هم امروز به امام حسین(ع) تأسی می‌کنند.»
سرلشکر قاسم سلیمانی به آخرین لحظات پیش از شهادت سردار حسین همدانی اشاره کرد و گفت: «من چند ساعت قبل از شهادت شهید همدانی، وی را دیدم. یک حالت جوانی در شهید مشاهده کردم. وی بسیار صبور بود. تا کسی به این شهید نزدیک نمی‌شد، به شخصیتش پی نمی‌برد. من در دوران دفاع مقدس زیاد نزدیکش نبودم، اما در سوریه توفیقی شد تا از نزدیک با ایشان آشنا شوم.»
وی افزود: «در لحظه آخر که شهید همدانی را دیدم، تکانی خوردم. احساس کردم او از شهادت خود مطلع است. بعدها وقتی با خانواده‌اش صحبت کردم، یقین پیدا کردم که واقعاً از شهادت خود مطلع بود. با خنده به من گفت، بیا عکسی بگیریم، شاید آخرین عکس ما باشد، وقتی این حرف را زد، تکان خوردم.»
فرمانده نیروی قدس سپاه با بیان اینکه وقتی شهدا را از دست می‌دهیم، به ارزش آنان پی می‌بریم، خاطرنشان کرد: «شهدایی چون همدانی، باقری، کاظمی، علی هاشمی و بسیاری دیگر شاید هر صد سال مانندشان بیاید. وقتی این شهدا را از دست می‌دهیم، خلأ آنها را احساس می‌کنیم، مانند مالک‌اشتر برای حضرت امیرالمؤمنین(ع) که حضرت علی(ع) اصحاب زیادی داشت، اما هیچ‌کس برای ایشان مالک‌اشتر نمی‌شد.»
سرلشکر سلیمانی در ادامه گفت: «سردار همدانی فقط یک شهید نبود؛ همدانی یک لشکر و استان بود؛ مانند شهید بهشتی که امام (ره) فرمودند، یک ملت بود.»

سه کارکرد مهم سردار همدانی
وی با اشاره به اینکه شهید همدانی در دفاع مقدس سه کارکرد مهم داشت، تصریح کرد: «یکی شمشیر برنده لشکر انصارالحسین(ع) بود که هر جا نظام تهدیدی داشت، آن را اعزام می‌کرد. اقدام دیگر شهید همدانی نقش ارزنده‌اش از ابتدای دفاع مقدس تا انتهای آن در همه عملیات‌ها و پیروزی‌ها در سمت فرماندهی بود.»
فرمانده نیروی قدس سپاه اظهار داشت: «کار سوم شهید همدانی از دو کار اول مهم‌تر بود و آن، همان چیزی بود که دفاع مقدس را در دل‌ها و مغزها جا انداخت که همان تأسیس مدرسه فکری بود. تأسیس مدرسه حسین همدانی بود که ده‌ها هزار جوان از همدان و جاهای دیگر در آن راه افتادند. او مانند مادری که غذا در دهان فرزندان خود می‌گذارد، جوانان را در راه اهل بیت(ع) تربیت کرد.»
وی با تأکید بر اینکه بخش دوم زندگی شهید همدانی برای ما پرعبرت است، اظهار داشت: «جنگ تمام شد و وی به همین جامعه آمد. وی در ظاهر سردار و سرتیپ بود و خانواده و نوه داشت؛ اینها قفل‌هایی است که انسان را بر زمین میخکوب می‌کند و این عاطفه را خدا قرار داده، اما مهم این است که این عاطفه‌ها هدف انسان نباشد.»

وقتی «ابووهب» شد
سرلشکر سلیمانی تأکید کرد: «شهید همدانی نگذاشت این تعلقات دنیایی برایش هدف شود؛ به جای نام سردار حسین همدانی «ابووهب» شد و به جای لشکر انصارالحسین(ع)، مدافع حرم نام گرفت.»
فرمانده نیروی قدس سپاه در ادامه گفت: «شهید همدانی در 60 سال عمرش زیباترین ثمره را دریافت کرد و تأثیر اساسی در صحنه مقاومت سوریه گذاشت.»

فاجعه داعش برای جهان اسلام
وی افزود: «اگر ایستادگی‌ها صورت نمی‌گرفت و آنهایی که این توهم را داشتند که نماز را در مسجد اموی می‌خوانیم و امپراتوری راه می‌اندازیم، موفق می‌شدند و داعش حکومت تشکیل می‌داد، خدا می‌داند که چه فاجعه‌ای در جهان اسلام رخ می‌داد.»
فرمانده نیروی قدس سپاه با تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران با افتخار در مقابل این فاجعه ایستاد، گفت: «ما رزمنده نبردیم، بلکه به نظام سوریه کمک کردیم؛ اگر در سوریه جلوی این گروه‌ها گرفته نمی‌شد، امروز همه این مناطق درگیر داعش بود.»
وی با اشاره به اینکه شهید همدانی تأثیر ارزنده‌ای در پیروزی‌های سوریه داشت، اظهار داشت: «باید به درایت و حکمت رهبرمان اطمینان داشته باشیم و قدر ایشان را بدانیم؛ امروز اگر انقلاب اسلامی دشمنان را متحیر کرده، به دلیل درایت رهبر معظم انقلاب است.»

در خدمت يا خيانت ساختن راه‌آهن به دست رضاشاه
در روز 23 مهر ماه 1306 ه.ش رضاخان کلنگ ساخت خط‌آهن سراسري را بر زمین زد. در سال پیش از آن، يکي از مهم‌ترين لايحه‌هاي ارائه شده به مجلس، لايحه تأسيس راه‌آهن سراسري بود که بحث‌هاي فراواني در پي داشت. اين لايحه را مهدي‌قلي هدايت، وزير فوايد عامه به مجلس شوراي ملي ارائه کرد.
مهدي‌قلي هدايت (مخبرالسلطنه) در کتاب «خاطرات و مخاطرات» خود درباره طرح احداث خط آهن محمره (خرمشهر) به بندر گز مي‌نويسد: «اول اسفند 1305 من پيشنهاد راه‌آهن را به مجلس بردم. من‌الغرائب، مصدق‌السلطنه مخالف شد که در عوض قندسازي بايد داير کرد. راه‌آهن منافع مادي مستقيم ندارد. گفتم از راه‌آهن منافع مادي مستقيم منظور نيست. منافع غيرمستقيم راه‌آهن بسيار است. نظميه يا نظام هم منافع مادي ندارد، ضروري مصالح مملکتند، قند هم به جاي خود تدارک خواهد شد و اثبات شيء نفي ما عـدا نمي‌کند.» دکتر مصدق اعتقاد داشت، هزينه و زمان اجراي چنين طرحي توجيه اقتصادي و فني ندارد.
تا سال‌ها از راه‌آهن سراسري ايران همچنان که دکتر محمد مصدق پيش‌بيني کرده بود، تنها برای حمل‌ونقل داخلي استفاده می‌شد و به علت محدوديت روابط ايران و اتحاد شوروي هرگز به طور عمده و مقرون به صرفه از اين خط استفاده نشد. دولت بريتانيا از‌‌ همان ابتدا اعتقاد داشت که اين خط‌‌ آهن از شمال به جنوب کشيده شود تا بتواند از ان برای حمله احتمالي به روسيه و سپس شوروي پس از انقلاب اکتبر 1917 استفاده کند.
حسين مکي در کتاب تاريخ «بيست ساله ايران» نقل مي‌کند، احمدشاه نيز در پاسخ به پيشنهاد انگليسي‌‌ها براي گشایش باب مذاکره درباره کشيدن راه‌آهن گفت: «راه‌آهني که به صلاح و صرفه ايران است، راه‌آهني است که از دزداب (زاهدان فعلي) شروع مي‌شود و مسير آن به اصفهان و تهران باشد و از آنجا به اراک و کرمانشاه متصل شود، يعني از شرق به غرب ايران، چنانکه از زمان داريوش هم راه تجارت هندوستان در آسيا و سواحل مديترانه همين راه بوده است و اين راه براي ملت ايران ‌‌نهايت صرفه را از لحاظ تجارت خواهد داشت، ولي راه‌آهن عراق به خزر فقط جنبه نظامي و سوق‌الجيشي دارد و من نمي‌توانم پول ملت را گرفته يا از کشورهاي خارج وام گرفته و صرف راه‌آهني که فقط جنبه نظامي دارد نمايم.» در ادامه نيز نقل مي‌کند، نايب‌السلطنه هندوستان در سال 1291 شمسي در مجلس عوام انگلستان گفته است: «در مدت 20 سال تأييد کردند که هندوستان بايد محاط باشد، در يک حلقه کوه‌ها و صحرا‌ها که بدون تلفات زياد و پول، غيرقابل عبور باشد. اين سياست، هندوستان را از هر حمله‌اي حراست کرده و هيچ ملتي حق عبور از اين منطقه حمايت شده را نداشت؛ اما اگر اين راه‌آهن، راه‌آهن غربي‌ـ شرقي ايران ساخته مي‌شد، آن وقت تمام آن سياست به خطا بوده و به ما مي‌گويند، اين اصول را نپذيريد که سياست حقيقي هند عبارت است از باز کردن سرحدات آن به طرف مغرب.»
با اينکه همگان به سودمندي راه‌آهن شرق و غرب چه از نظر تجاري و چه از نظر نظامي آگاه بوده و اعتقاد داشتند که اين مسير کاربردهاي فراواني دارد؛ ولي رضاشاه آن را نپذيرفت. مي‌توان تصور کرد که اين موضع رضاشاه در درجه اول به نفوذ انگليس بر ارکان دولتش مربوط بود؛ از سويي رضاشاه هميشه نسبت به روسيه نظر نامساعدي داشت و در آن هنگام مخالفت با شوروي را ارجح مي‌دانست.
دنيس رايت در کتاب «انگليس‌ها در ميان ايرانيان» مي‌نويسد: «تا پايان دوره قاجار هيچ خط آهن طويل‌المسافتي در ايران کشيده نشده بود، در نتيجه هيچ‌گونه قصوري که از جانب بريتانيا باشد، نبود. جوليوس دو رويتر از ميان جنبه‌هاي متعدد امتياز وسيع و همه‌جانبه‌اي که در سال 1872 از شاه کسب کرده بود، در وهله نخست به راه‌آهني دل بسته بود که اميد داشت بين درياي خزر و خليج‌فارس بکشد. دولت بريتانيا از خطري که روسيه را متوجه ايران ساخته بود، بيش از پيش نگران شده بود. سخت عقيده داشت که چنانچه راه‌آهني بين خليج‌فارس و درون ايران موجود نباشد، کمک نظامي بريتانيا به ايران در صورت حمله روسيه از شمال غيرممکن خواهد بود.»
روز يکشنبه 23 مهر ماه 1306 در بيرون دروازه گمرک، رضاشاه کلنگ راه‌آهن را بر زمين زد که سیر تکميل آن 11 سال به طول انجاميد و هزينه آن عمدتاً از محل ماليات ويژه‌اي که به چاي، قند و شکر تعلق می‌گرفت؛ تأمين شد و کسري آن نيز از طريق وام‌هاي بانکي و اعتبارات دولتي فراهم گرديد.
اولين شرکتی که نماینده خود را در امر نقشه‌برداري و ساختمان راه‌آهن سراسري به ايران فرستاد، شرکت ساختماني يونس آمريکايي بود. پس از بررسي‌هاي متعدد که مهندسان مشاور آمريکايي انجام دادند، مقرر شد مرحله نخست خط آهن در جهت کلي شمال شرقي‌ـ جنوب غربي از درياي خزر به خليج‌فارس احداث شود. ملاحظات سياسي و نظامي بيش از همه ذهن رضاشاه را مشغول کرده بود؛ ملاحظاتي چون پرهيز از احداث هر گونه خط شمال به جنوب و شرق به غرب يا دوري گزيدن از مرزهاي هند، عراق و ترکيه و فاصله گرفتن از خطوط آهن شوروي در آذربايجان شوروي و جمهوري‌هاي آسياي ميانه و نيز از شبکه راه‌آهن بريتانيا در عراق و هند. همچنين، تصميم گرفتند که خط به هيچ شهر بزرگ به استثناء پايتخت نرود و بيشتر از مناطق چادرنشين بگذرد که تسلط بر آنها براي حکومت مرکزي اهميت بسیاری دارد.
مي‌توان گفت، راه‌آهن سراسري ايران در حقيقت يک خط آهن نظامي براي امپراتوري انگليس بود و نه يک راه آهن تجارتي و ترانزيت يا مسافرتي براي ايرانيان. امپراتوري انگليس از اين‌گونه راه‌آهن‌ها در همه مستعمرات خود، از جمله هند و آفريقا ساخته بود و اين خط آهن نيز يکي ديگر از آنها به شمار مي‌رفت. زرنگي انگليسي‌ها در اين زمینه آن بود که براي ساختن اين راه‌آهن حتي يک ليره هم خرج نکردند.
دولت انگليس پس از پايان جنگ اول، مهم‌ترين دشمن خود را بلشويک‌هاي روسيه مي‌دانست و سعي داشت در موقعيت مناسب نفرت خود را آشکار کند. نظاميان انگليس بهترين نقطه براي حمله احتمالي به شوروي را ناحيه صحراهاي مسطح و کم‌جمعيت ترکمنستان و قزاقستان تشخيص مي‌دادند و از این رو به رضاخان تحميل کردند که راه‌آهن را به آن ناحيه برساند تا در حداقل زمان و کوتاه‌ترين مسير ممکن، خود را از خليج فارس به شوروي برسانند و با ساختن بندري کوچک در نقطه انتهايي راه‌آهن سراسري در جنوب شرقي درياي خزر، قطعات کشتي‌هاي جنگي خود را به سرعت به درياي خزر رسانده و با ساخت آن، درياي خزر را در اختيار بگيرند و از ناحيه شرق درياي مازندران به داخل خاک شوروي نفوذ کرده و سرزمين‌هاي کم جمعيت اين ناحيه را تصرف کنند.
روزنامه‌هاي غربي در آن زمان نوشتند، شاه ايران راه‌آهني ساخته است که از «هيچ کجا به هيچ کجا مي‌رود»؛ یعنی از بندري بي‌نام و نشان در خليج‌فارس به بندري بدون استفاده در حاشيه شرقي درياي مازندران. مسير واقعي راه‌آهن شمالي جنوبي ايران که حتي از زمان قاجار پيشنهاد شده بود و سپس مجالس اول ايران آن را تصويب کرده بودند، به دليل تخصيص ندادن بودجه بلاتکليف ماند؛ خط آهني که از بندر عباس به شيراز و اصفهان رفته و با عبور از تهران به مهم‌ترين بندر تجارتي آن زمان، يعني بندر انزلي مي‌رسید.


نویسندگان دفاع مقدس در گفت‌وگو با صبح‌صادق
سیدمحمد مشکوه‌الممالک/ امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در دیدار اعضای ستادهای برگزاری کنگره شهدای استان‌های کهگیلویه و بویراحمد و خراسان شمالی فرمودند: «امروز دشمن اگر هم به فرض، یک کار نظامی را انجام می‌دهد، با آن هدف است؛ با هدف تصرّف فضای فکری و روحی کشور است؛ [اگر] کار اقتصادی می‌کنند به این نیّت است؛ [اگر] کار امنیّتی می‌کنند، کار روانی می‌کنند، از فضای مجازی استفاده می‌کنند، از ماهواره استفاده می‌کنند، از رادیوها و تلویزیون‌ها استفاده می‌کنند، از مبلّغان دهان‌به‌مزد و سخن‌به‌مزد در اطراف دنیا استفاده می‌کنند، همه با این هدف است. خب، در یک چنین شرایطی آن چیزی که می‌تواند ملّت را سَر پا نگه دارد، در آنها شوق و طراوت به وجود بیاورد، یاد شهدا است؛ یعنی از جمله عوامل مهم، یاد شهدا است؛ لذاست که مسئله‌ یادبود شهدا و این کنگره‌های بزرگی که برای شهدا تشکیل می‌شود، خیلی مهم است؛ اینها خیلی باارزش است.» در همین راستا با سه نفر از مؤلفان و نویسندگان دفاع مقدس گفت‌وگویی را ترتیب دادیم که طی آن دغدغه‌های‌شان را برای تبیین راه شهدا بیان کردند.
ترویج سبک زندگی شهدا هزینه می‌خواهد
مصطفی خرامان*
باید خون شهدا را گرامی بداریم، به طوری که الگوی جامعه باشند، اما چرا هیچ یک از این اتفاقات نمی‌افتد؟ باید علت را بررسی کنیم. این تهاجم فرهنگی و کارهایی که دشمن انجام می‌دهد تا نفوذ فرهنگی داشته باشد به این دلیل است که پول خرج می‌کنند و به دنبال آن هستند که ببینند جوانان و نوجوانان به چه چیزهایی علاقه دارند همان‌ها را عرضه کنند، منتها ما فقط همان حرف‌های خودمان را می‌زنیم و هنگام پول خرج کردن می‌گوییم چرا باید برای این مسئله پول خرج شود. وقتی پولی خرج نمی‌شود طبیعتاً جواب هم نمی‌گیریم. تفاوت ما در این است که آنها پول را به دست متخصص می‌دهند و کار از او می‌خواهند، اما ما پول را به دست غیر متخصص می‌دهیم و او فکر می‌کند هرچه پول کمتری خرج کند به کشور خدمت کرده است، در حالی که درحوزه فرهنگ این‌گونه نیست.
البته که همه چیز با پول حل نمی‌شود؛ اما وقتی که می‌خواهید نوجوانی یک کتاب، فیلم، یا پوستری را بخواند یا ببیند و بر او تأثیری بگذارد، قطعاً برای اینکه خوب تهیه شود باید کار را به کسی بسپارند که تخصص دارد و می‌داند چه چیزهایی تأثیرگذار است و چه مسائلی تأثیرگذار نیست. بنابراین برای انجام بهتر کار باید پول خرج کنند. برای نمونه در فضای مجازی، حوزه ادبیات، فیلم، تلویزیون و سینما اگر بخواهیم تأثیرگذار باشیم باید پول خرج کنیم. مجدد تأکید می‌کنم این به آن معنا نیست که همه چیز پول است؛ اما روال کار این است که اگر بخواهید یک کار خوب و با کیفیت انجام بدهید باید چند نفر متخصص بیاورید که کار را به درستی انجام دهند. 
برای اینکه جوانان سبک زندگی شهدا را الگو قرار دهند باید تلاش کنیم، تنها حرف زدن فایده‌ای ندارد. شما به کشور آلمان یا آمریکا که در جنگ جهانی دوم بوده‌اند بروید و کارهایی که انجام داده‌اند را بررسی کنید. برای نمونه فیلم اسب جنگی را که ببینید، داستان این فیلم را یک اسب روایت می‌کند، در حالی که همه تاریخ جنگ جهانی دوم و آدم‌هایی که تأثیرگذار بوده‌اند در آن موجود است. همین کتاب را یک کارگردان مشهور و شناخته شده فیلم می‌کند و فیلم او اسکار می‌گیرد و این خود زنده نگه داشتن فضای جنگ است. اما در ایران بسیار دیده می‌شود که کمتر خرج کردن پول از ساخت یک اثر فاخر برای‌شان اهمیت بیشتری داشته است.
*نویسنده دفاع مقدس

فرصت‌های خوبی را از دست داده‌ایم
معصومه سپهری*
در حوزه‌ای که بنده کار می‌کنم متأسفانه کارهای زیادی بر زمین مانده و شهدای بزرگی هستند که درباره آنها اطلاع‌رسانی خوبی صورت نگرفته و کتابی که برای آنها نوشته شده یک تاریخ مصرف کوتاهی دارد، چون متأسفانه برخی کارهایی که در رابطه با شهدا انجام شده به دلیل عدم انجام تحقیقات اصولی و مستند نبودن برخی مطالب و همچنین تنها پرداختن به بعد احساسی و عاطفی سبب شده که آثار خوب کمتری داشته باشیم. بنابراین بسیاری از کتاب‌های ما در این حوزه متأسفانه یا خدمت خیلی محدود و کوچکی به شهدا بوده‌اند، یا در مواردی بسیار ضعیف کار شده‌اند. نهادهای مربوطه نیز که باید در این زمینه کار می‌کردند نیز وقت خود را به جلسه و به نمایش گذاشتن اعداد و ارقام گذاشته‌اند. ببینید در طول این سی سال چه کتابی واقعاً ماندگار است، از بین هزار کتاب شاید ۶۰ جلد آن ماندگار باشد.
به عقید بنده در تربیت نیروها در این حوزه نیز زیاد موفق نبوده‌اند و دلیل آن هم این است که بیشتر به کمّیت‌ها پرداخته‌اند و بخشی از راه را اشتباه رفته‌اند. به عقیده بنده ما در سال‌های اخیر خیلی فرصت‌های خوبی را از دست داده‌ایم. برای نمونه در رابطه با «کتاب دا» جامعه و نخبگان فرهنگی ما می‌توانستند به چگونگی خلق چنین اثری بپردازند. در حالی که اگر به مطالب نوشته شده درباره این کتاب دقت کنید می‌بینید که تمام توجه‌ها به سوی راوی منعطف شده که خانمی هستند مانند ده‌ها خانم دیگری که در خرمشهر حضور داشته‌اند، در حالی که نویسنده ایده این کتاب را داشته، تحقیقات بسیار مفصلی را انجام داده و این شخصیت را ساخته و پرداخته کرده که متأسفانه این مسائل در دسترس اهل فن قرار نگرفت و هیچ کس به تبیین شیوه خانم حسینی نپرداخت. در رابطه با کتاب‌های دیگر نیز متأسفانه همین طور برخورد می‌شود، گاهی در برخی مراسمات ما را به نام همایشی تخصصی گرد هم می‌آورند؛ اما همان چیزهای عادی که ده بار هم گفته شده مطرح می‌شود، در حالی که بنده مایلم درباره تجربیات این سال‌ها و نحوه کارم توضیح دهم، از طرف ما مضایقه‌ای نیست، اما گاهی دیده می‌شود مطالبی هم بیان می‌شود به دست اهل آن نمی‌رسد. نتیجه آن، این می‌شود که امروز تعداد محدودی از افراد هستند که درست کار می‌کنند، متأسفانه مابقی دوستان با وجود اینکه علاقه دارند و زحمت هم می‌کشند محصول کارشان چیزی نیست که بتواند برای همیشه در تاریخ بماند و نشانگر دفاع مقدس ما باشد.
برای اطلاع‌رسانی در سبک زندگی شهدا به عقیده بنده، باید عاقلانه به قضیه نگاه کنیم و همه فکرمان این باشد که چیزی که در این راستا نوشته می‌شود موجب رشد روحی انسان ‌شود. زندگی هر انسانی فراز و نشیب‌های خود را دارد، قطعاً زندگی شهدا هم از این قاعده مستثنی نیست، باید مسیری که آنها طی کرده‌اند مشخص شود. به عقیده بنده کسی که می‌خواهد درباره دفاع مقدس کار خوبی انجام دهد باید سختی‌های آن را به جان بخرد. درست است که به ظاهر مقدمات و امکانات فراهم است ولی در عمل موانع زیاد و کار بسیار دشوار است.
*‌نویسنده دفاع مقدس


شهدا را در قالب هنر به تصویر بکشیم
گلعلی بابایی*
رهبر معظم انقلاب همیشه بر زنده نگه‌داشتن یاد شهدا بسیار تأکید کرده‌اند. اگر بخواهیم بسیاری از معضلات را حل کنیم باید پیرو شهدا و سیره‌ای که برای‌مان به ارمغان گذاشته‌اند، باشیم. معظم‌له در دیدار اخیر هم مجدد بر همان بحث‌ها تأکید کردند و گفتند که زنده نگه‌داشتن یادِ شهدا یک وظیفه است. روش‌های مختلفی برای زنده نگه داشتن یاد شهدا وجود دارد، از جمله فیلم، کتاب، نام‌گذاری خیابان‌ها و موارد دیگر. حضرت آقا هرجا که فرصتی پیش آمده و می‌آید درباره این موضوع صحبت می‌کنند، حال اینکه ما چقدر به بیانات ایشان گوش دهیم، به همت خود مردم بستگی دارد. به هر حال هر کس در هر شغل، حرفه و کاری که هست می‌تواند برای اجرای این فرمایش قدم بردارد. هر کسی می‌تواند در سیره عملی و سیره نمایشی، سیره شهدا را یادآوری کند. برای نمونه بنده به خاطر دارم موضوع سریال «ستایش» رسیدگی به مشکلات مردم بود، سریال مذهبی و موجهی بود؛ اما پشت زمینه آن عکسی از سردار احمد متوسلیان بود، یعنی صرف گذاشتن این عکس می‌تواند به بیننده سیره و یاد شهدا را القا کند که این خود زنده نگه‌داشتن یاد شهدا است. چند روز پیش یکی از برنامه‌های زنده تلویزیونی که آقای رشیدپور مجری آن است گزارشی تهیه کرده بودند و یک سری عکس‌های شهدای معروف مانند چمران، متوسلیان و... را به خبرنگاری داده بودند و با دوربین فیلمبرداری در خیابان مختلف، بازار، دانشگاه و مدرسه به سراغ اقشار مختلف رفته، عکس را به آنها نشان می‌داد و درباره آنها می‌پرسید. برخی افراد نمی‌توانستند جواب بدهند، این نشان می‌دهد که ما برای شناسایی شهدا خیلی کوتاهی کرده‌ایم. در حالی که شناساندن شهدا کمترین کاری است که همه اقشار مردم در هر شغلی می‌توانند آن را انجام بدهند. 
برای الگو قرار دادن سبک زندگی شهدا در جامعه به عقیده بنده اینکه بخواهیم سبک زندگی آنها را به صورت مستقیم بیان کنیم کارساز نیست، باید آنهایی که داعیه طرفداری از شهدا را دارند سبک زندگی شهدا را عملاً در زندگی پیاده کنند، برای نمونه اگر آن شهید خوش بیان، خوش اخلاق و حساس به بیت‌المال بود باید این ویژگی‌ها در آن گوینده و نویسنده بارز باشد و نسل امروز اگر نبیند قبول نمی‌کند. به دلیل وجود فضای مجازی و تبلیغات گسترده‌ای که علیه ارزش‌ها انجام می‌شود انتقال سبک زندگی شهدا کمی سخت شده است. ما باید خیلی با حساسیت و ظرافت سبک‌های زندگی را به نسل امروز انتقال بدهیم که در اینجا نیز روش مستقیم شاید خیلی مخاطب نداشته باشد، پس بهتر است در قالب هنر و نمایش این ارزش‌ها را منتقل کنیم.
*نویسنده دفاع مقدس