صبح صادق نگاه‌های متفاوت به حقوق‌های نجومی را واکاوی می‌کند
 محمد صرفی/ هفته گذشته در حالی که بیش از پنج ماه از ماجرای افشای فیش‌‌های حقو‌قی‌نجومی می‌گذشت، رئیس دیوان محاسبات کشور در صحن علنی مجلس متن گزارش این نهاد را درباره این ماجرا قرائت کرد که براساس آن 400 مدیر حقوق نجومی دریافت کرده‌اند. دقت در جزئیات این گزارش حاکی از برخی ابهامات و نکات ‌تأمل‌برانگیز است. در این گزارش مبنای حقوق نجومی حداقل حقوق 20 میلیون تومان تعیین شده است که باید پرسید این معیار بر چه اساسی است؟ در حالی که حداقل حقوق قانونی در کشور کمتر از یک میلیون است و طبق قانون بالاترین حقوق می‌تواند حداکثر هفت برابر آن، یعنی حدود هفت میلیون تومان باشد، بنابراین معیار 20 میلیون از کجا آمده است و چه مبنایی دارد؟
این گزارش از نظر جامعه آماری و مباحثی از این دست به شدت جای نقد و بررسی دارد که این موضوع را باید به کارشناسان این حوزه سپرد؛ اما روح کلی آن را به روشنی می‌توان در راستای تخفیف ماجرا دانست. استفاده از عبارت مجعول «حقوق‌های نامتعارف» در گزارش دیوان محاسبات در حالی است که این عبارت به عنوان نقطه‌نظر تهیه‌کنندگان آن به هیچ عنوان با مطالبه عمومی و مطالبه رهبر معظم انقلاب همخوانی ندارد. 

مدافعان حقوق‌های نجومی
مروری بر رخدادها و مواضع مختلف طی ماه‌های اخیر درباره این قضیه نشان می‌دهد دو نوع نگاه متفاوت به این ماجرا در کشور وجود دارد. نگاه اول متعلق به کسانی است که پرداخت حقوق‌های نجومی را غیرقانونی و عیب ندانسته و در سطحی دیگر حتی لازم و ضروری نیز می‌دانند. از منظر این عده، باید به مدیران کشور چنین حقوق‌هایی پرداخت شود؛ چرا که مسئولیت‌های بزرگ و خطیری بر دوش دارند و عدم دریافت چنین مبالغی می‌تواند زمینه‌ساز مفاسد مالی شود. این دسته هیچ اعتقادی به برخورد با مدیران نجومی‌بگیر نداشته و معتقدند ماجرای حقوق‌های نجومی صرفاً یک پرونده و پروژه با کارکرد سیاسی است که برای زیرفشار گذاشتن دولت و برخی مقاصد سیاسی و در نهایت انتخاباتی طراحی و اجرا شده است. آنان برای اثبات ادعای خود اینگونه استدلال می‌کنند که این حقوق‌ها تنها مربوط به مدیران دولتی نبوده و بازه زمانی آن نیز فراتر از دولت یازدهم بوده و مسئله‌ای ریشه‌دار است. تبلور این نوع نگاه را می‌توان در موضع‌گیری سخنگوی دولت مشاهده کرد که در اظهارنظری عجیب، این مدیران را ذخایر و سرمایه‌های کشور نامید.
وزیر صنعت و معدن اواخر تیر ماه درباره حقوق‌های نجومی گفته بود؛ به نظر ما نیازی به این همه سر و صدا نبود و وجود چنین فیش‌هایی هم مرسوم است! این گروه می‌کوشند پرونده حقوق‌های نجومی را مختومه اعلام کرده و آن را به بایگانی بسپارند.
در برابر این نگاه، دسته‌ای دیگر معتقدند نباید موضوع را به دست فراموشی سپرد و باید برخوردی قاطع با مدیران نجومی داشت. اهم محورهای نگاه و مطالبات این گروه را می‌توان در موضع‌گیری‌های رهبر معظم انقلاب دنبال کرد. ایشان حدود دو ماه پیش در خطبه‌های نماز عید فطر به موضوع حقوق‌ها و برداشت‌های غیرمنصفانه و ظالمانه اشاره کردند و با تأکید بر اینکه چنین برداشت‌های نامشروعی از بیت‌المال، گناه و خیانت به آرمان‌های انقلاب اسلامی است، افزودند: «در این موضوع، در گذشته، قطعاًً کوتاهی‌ها و غفلت‌هایی شده است که باید جبران شود؛ اما مسئولان باید موضوع حقوق‌های نامشروع را به طور جدی پیگیری کنند و اینگونه نباشد که سر و صدایی به پا و بعد هم قضیه به فراموشی سپرده شود.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: «در این موضوع، باید دریافت‌های نامشروع بازگردانده شود و افرادی که مرتکب بی‌قانونی شده‌اند، مجازات و افرادی هم که از قانون سوءاستفاده کرده‌اند، برکنار شوند؛ زیرا آنان لیاقت حضور در مراکز و مسئولیت‌ها را ندارند.»
حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای با تأکید بر اینکه دشمنان نظام اسلامی تلاش دارند تا از این موضوع مستمسکی بر ضد نظام ایجاد کنند، گفتند: «افرادی که دریافت‌های نامشروع داشته‌اند در مقایسه با مدیران پاکدست نظام، اندک هستند؛ اما همین اندک نیز، مضرّ و عیب است و باید برطرف شود.»
ایشان یکی از علل وقوع پدیده زشت حقوق‌های نامشروع را آسیب‌های ناشی از «مستی اشرافی‌گری» دانستند و تأکید کردند: «هنگامی که در جامعه، «اشرافی‌گری، اسراف و تجمل»، ترویج می‌شود، نتیجه آن بروز پدیده‌های زشتی همچون دریافت‌های نامشروع است.»
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی با تأکید مجدد بر لزوم برخورد جدی با این موضوع خاطرنشان کردند: «مسئله عزل و برکناری و بازگرداندن اموال به بیت‌المال باید در دستور کار مسئولان باشد؛ زیرا افکار عمومی نسبت به این موضوع حساس است و اگر پیگیری لازم نشود، از اعتماد مردم به نظام اسلامی کاسته خواهد شد.»
ایشان اوایل شهریور ماه نیز در دیدار با هیئت‌دولت با تأکید بر اینکه نباید از این قضیه به‌آسانی عبور کرد، یادآور شدند: «اعتماد مردم در این قضیه ضربه‌ فراوانی خورده است؛ زیرا مردم و جوانان تحصیلکرده، دریافت‌های خود را با این دریافت‌های غیرعادلانه مقایسه می‌کنند و این سؤال را می‌پرسند که براساس چه معیار و امتیازی و به دلیل انجام کدام کارویژه این حقوق‌ها پرداخت شده است؟»
ایشان با تأکید بر لزوم عزم راسخ و برخورد قاطع با مسئله‌ حقوق‌های نجومی در تمام‌ قوا و سازمان‌ها افزودند: «در موارد بجا و لازم، قوه‌ قضائیه نیز باید ورود[کرده] و با متخلفان برخورد کند.»
رهبر معظم انقلاب اواخر خرداد ماه نیز در پاسخ به نامه معاون اول رئیس‌جمهور بر لزوم برخورد قاطعانه با متخلفان در این قضیه تأکید کرده و فرمودند زیرمجموعه‌های بیت رهبری نیز موظف به توجه و عمل به ضوابط دولت در این زمینه هستند تا نشان دهند هیچ خط قرمزی در این ماجرا وجود ندارد. 
 اما چرا رهبر معظم انقلاب اینچنین نسبت به این قضیه حساس بوده و پیگیر آن هستند؟ حقوق‌های نجومی چه زمینه‌ها، ویژگی‌ها و آثار و پیامدهایی دارد که معظم‌له را بر آن می‌دارد بارها و به عناوین مختلف به این موضوع پرداخته و بر لزوم برخورد قاطعانه با آن تأکید کنند؟ نهادها، دستگاه‌ها و اقشار مختلف جامعه چه مسئولیتی در این زمینه دارند؟ پاسخ به این پرسش‌ها روشن‌کننده مسائل بسیاری است و افق‌های تازه‌ای پیش روی حرکت جامعه، نیروهای دلسوز، انقلابی و حزب‌اللهی کشور می‌گشاید.
1ـ تحریف انقلاب و خط امام(ره)
پیش از هر موضوع باید دانست مسئله حقوق‌های نجومی صرفاً یک تخلف اداری در دستگاه‌ها و نهادهای کشور نیست. رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای هیئت‌دولت در ماه رمضان حقوق‌های نجومی را هجوم به ارزش‌ها توصیف کردند. حقوق‌های نجومی نمونه و بروزی از موضوع و پدیده ضدارزشی اشرافی‌گری است. مسئله‌ای که مبارزه با آن، یکی از پایه‌ها و محورهای اصلی قیام مردم علیه رژیم طاغوت و پیروزی انقلاب اسلامی بود و از ریشه‌ای عمیقاًً دینی برخوردار است. مروری بر مواضع امام راحل نشان می‌دهد حساسیت و توجه ایشان به موضوع دوقطبی ارزشی و قرآنی فقر و غنا، نقشی محوری در اندیشه‌های ایشان دارد. به این نمونه‌ها از بیانات بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی توجه کنید؛ 
 ـ «آنها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانه‌اند و آنهایی هم که تصور می‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می‌کنند، آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت‌جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند.» (صحیفه امام، ج21، ص 86)
 ـ «با پشتیبانی مردم، خصوصاًً طبقات محروم بود که پیروزی حاصل شد و دست ستمشاهی از کشور و ذخایر آن کوتاه گردید.» (همان، ج21، ص426)
  ـ «مستمندان و فقرا و دورافتاده‌ها در صف مقدم جامعه هستند، همین‌ها و همین زاغه‌نشینان و همین حاشیه‌نشینان و همین محرومان بودند که این انقلاب را به ثمر رساندند... همین‌ها هستند که الآن در جبهه‌ها مشغول به فداکاری هستند.» (همان، ج17، ص425)
 ـ «خدا نیاورد آن روزى را که سیاست ما و سیاست مسئولان کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومان و رو آوردن به حمایت از سرمایه‌دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشترى برخوردار شوند. معاذالله که این با سیره و روش انبیا و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) سازگار نیست‏.» (همان، ج‏20، ص341)
 ـ «رئیس‌جمهور و وکلاى مجلس از طبقه‏اى باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه‌داران و زمین‌خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمى‏توانند بفهمند.» (همان، ج‏21 ، ص422)
تنها همین چند نمونه که مشابه آن در بیانات رهبر معظم انقلاب به کرات یافت می‌شود، به روشنی جایگاه مبارزه با اشرافی‌گری در مقابل توجه به محرومان و مستضعفان جامعه نشان می‌دهد. برخورداری عده‌ای از مسئولان‌ ـ‌‌ هرچند اندک‌ـ از حقوق‌های نجومی، مصداقی عملی و البته بسیار خطرناک از تحریف خط امام(ره) است. 
2ـ شلیک به سرمایه اصلی کشور
اصلی‌ترین اثر منفی و آفت این ماجرا ضربه زدن به اعتماد عمومی مردم است. آحاد مردم و اعتماد آنها به نظام و انقلاب اسلامی، اصلی‌ترین سرمایه کشور است. همین سرمایه کشور را در بزنگاه‌های خطیری مانند هشت سال دفاع مقدس، فتنه 88، تحریم‌های همه‌جانبه دشمن و ... از مهلکه رهانیده و نجات داده است. بی‌شک ضربه زدن به این سرمایه و تقلیل و تضعیف آن خیانتی آشکار و غیرقابل گذشت است. مردم اگر خطرات، فشارها و تهدیدهای دشمن را به جان خریده و در مقابل آن ایستاده‌اند و این به دلیل آن است که مسئولان کشور را از خود و در کنار خود می‌دانند. اگر این فکر و حس القا شود که مشکلات و سختی‌ها تنها برای مردم است و مسئولان از درد آنها بی‌خبر و با آن بیگانه‌اند، به طور طبیعی و غیرقابل اجتنابی، طیف گسترده‌ای از جامعه دچار سرخوردگی شده و پای خود را از ایستادگی در صحنه مقاومت بیرون خواهند کشید. نگاه به زندگی شخصی بسیار ساده و بی‌آلایش حضرت امام خمینی(ره) و جانشین ایشان حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، یکی از اصلی‌ترین دلایل اعتماد مردم به انقلاب و نظام است. در حالی که رهبران انقلاب و نظام چنین سیره و روشی داشته و دارند، سبک زندگی برخی مدیران که در چاه بی‌انتهای اشرافی‌گری افتاده‌اند به هیچ عنوان توجیه‌پذیر نیست. این مدیران را می‌توان به افرادی تشبیه کرد که بر شاخه‌ای از درخت تنومند نظام نشسته، از میوه آن می‌خورند و هم زمان شاخه را نیز اره می‌کنند! آنان اگر اندکی عاقبت‌اندیش باشند باید بدانند سرانجام این رفتار و رویکرد دامنگیر خودشان نیز خواهد شد و فارغ از مسائل ارزشی و اعتقادی هم، حتی به دلیل منفعت شخصی نیز عاقلانه نیست به درختی که از میوه آن استفاده می‌کنند، آسیب بزنند. ایجاد شکاف و جدایی میان مردم و مسئولان جامعه یکی از اصلی‌ترین اهداف راهبردی دشمن از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بوده و است. خوی اشرافی‌گری برخی مدیران و حقوق‌های نجومی، تیغ تیزی است که آنان به دست دشمن می‌دهند و بی‌شک بیگانگان و ضدانقلاب به راحتی از آن برای دلسرد کردن مردم از نظام و انقلاب استفاده خواهند کرد.
3ـ پنجره‌ای برای نفوذ
برخورداری برخی مدیران از حقوق‌های نجومی و سبک زندگی اشرافی پیامدهای خاص سیاسی و امنیتی   به دنبال خواهد داشت. مدیری که اهل گرفتن حقوق نجومی و زندگی مجلل و آنچنانی است، چگونه می‌تواند و می‌خواهد در مقابل دشمنی که جنگ تمام‌عیار اقتصادی را بر کشور و مردم تحمیل کرده است  مقاومت کند و دوام بیاورد؟ اینک که کشور با خطر عمیق و جدی نفوذ مواجه است، چنین مدیرانی بسیار راحت‌تر در معرض آسیب قرار می‌گیرند و زمینه برای نفوذ در آنان به مراتب فراهم‌تر از دیگران است. بی‌تردید نحوه محاسبه و تصمیم‌گیری مدیری که حقوق نجومی می‌گیرد و اشرافی زندگی می‌کند با مدیری که از یک زندگی معمولی و متعارف برخوردار است، تفاوت دارد و زمینه برای لغزش وی در تصمیم‌گیری مهیاتر است. خوب است پژوهشی مستند درباره مفاسد اقتصادی کلان در کشور و مدیرانی که متهم و محکوم این پرونده‌ها بوده‌اند، انجام شود. چند درصد از این مدیران زندگی اشرافی داشته‌اند، یا بهتر است پرسیده شود نداشته‌اند؟!
4 ـ مانعی در برابر اقتصاد مقاومتی
یکی از آسیب‌های جدی حقوق‌های نجومی، ضربه زدن به گفتمان و حرکت حیاتی اقتصاد مقاومتی است. روح اقتصاد مقاومتی تلاش و کار جهادی همه‌جانبه است. حرکتی که نیاز به مشارکت توامان مردم و مسئولان دارد. حقوق‌های نجومی و به دنبال آن سبک زندگی اشرافی کاملاً در خلاف جهت این ریل‌گذاری است. انگیزه را در مدیران پاکدست از بین می‌برد و یأس و ناامیدی را به بدنه جامعه کاری تزریق می‌کند. اساساًً مدیری که از حقوق نجومی برخوردار است و حق اوقات فراغت فرزندانش را نیز می‌گیرد، چگونه می‌تواند به اقتصاد مقاومتی اعتقاد داشته باشد؟ همان‌طور که رهبر معظم انقلاب نیر اشاره کردند؛ «وقتی اشرافی‌گری در قله‌های جامعه به وجود آمد، سرریز آن به بدنه‌ مردم هم کشیده می‌شود» و از جامعه‌ای که آلوده به اشرافی‌گری است نمی‌توان انتظار حرکت در مسیر اقتصاد مقاومتی را داشت.
5ـ پیامدهای عبور آسان
حال که دولت به دلایل مختلف و قابل بررسی، انگیزه کافی برای برخورد با موضوع حقوق‌های نجومی ندارد، یکی از مسائل بسیار مهم و قابل توجه موضوع نقش دستگاه‌های نظارتی و قضایی است. برخورد جدی نداشتن با این مدیران و ادامه کار آنان ـ هرچند با کاهش حقوق ـ پیامدهای مختلفی را به دنبال خواهد داشت که برخی از آنها عبارت است از:
 ـ گسترش و تعمیق بی‌اعتمادی عمومی به این قضیه؛
 ـ ایجاد شائبه ‌آلوده بودن دستگاه قضایی و ناتوانی از برخورد؛
 ـ دامن زدن به این تصور نادرست که مدیران نجومی‌بگیر چنان زیاد هستند که نمی‌توان با آنها برخورد کرد؛
 ـ ایجاد زمینه برای ادامه دادن به غارت بیت‌المال از سوی مدیران نجومی در قالب‌ها و پوشش‌های دیگر؛
 ـ تصدیق ادعای برخی جریانات آلوده داخلی و ضدانقلاب خارج‌نشین مبنی بر اینکه کل ماجرا دعوایی سیاسی است و... .
آنچه گفته شد تنها گوشه‌‌ای از نکات و مطالب مربوط به این موضوع کلیدی و ریشه‌دار است و ابعاد بسیاری از آن قابل فکر و بررسی است. نهاد‌ها و اقشار مختلف جامعه از دانشگاه‌ها گرفته تا حوزه‌های علمیه و مراکز پژوهشی و نظرسنجی و امنیتی و اقتصادی و سیاسی و ... هر یک می‌توانند و باید از منظری پای در این میدان گذاشته و آن را بررسی و تحلیل کنند و راهکارهای خود برای چگونگی برخورد را ارائه دهند. سهل‌انگاری و عبور آسان از حقوق‌های نجومی به منزله یکی از ثمرات مسموم اشرافی‌گری، در آینده نه چندان دور پیامدهای پشیمان‌کننده‌ای خواهد داشت که شاید دیگر قابل جبران نباشد.

  منصوره خداوردی/ تغییر فاز بهائیت با بحث گسترش فساد در کشور شروع شده است و از بسترهای مجازی برای فعالیت‌های براندازانه استفاده می‌کند. یکی از این فعالیت‌ها در عرصه فضای مجازی است. بهائیت در این راستا موج مدلینگ را در ایران کلید زده و شروع به یارگیری کرده است. یکی از شهرهای مدنظر آنها مشهد است که هفته گذشته عده‌ای از اعضای باند آنها دستگیر شد. در راستای مقابله با فعالیت غیرقانونی و غیراخلاقی مدیران صفحات مجازی و همچنین مروّجان مدلینگ در مشهد که با سوء‌استفاده از شبکه‏‎های اجتماعی موبایلی به صورت گسترده تصاویر مستهجن و مبتذل در این فضا منتشر می‌کنند، دستور‌های قضایی صادر شد. این شبکه‏‌ها با انتشار تصاویر مستهجن و ترویج فساد و بی‌بندوباری سبک زندگی غربی را ترویج می‌کردند و در تلاش برای از بین بردن اصول و ارزش‎‏های دینی جامعه بودند که پیگیری این مورد با دستور قضایی از سوی معاونت اطلاعات سپاه در دستور کار قرار گرفت. گردانندگان اصلی شبکه‌های سازمان‌یافته مدلینگ در دو سطح دستگیر و احضار شدند که سه نفر از آنها مرد و سه نفر دیگر زن هستند و در بین آنها عناصر فرقه ضاله بهائیت هم مشاهده می‌شود، همچنین 17 نفر احضار شدند و 9 مرکز استودیو و سالن زیبایی پلمب شد.
سخنان یکی از مدلینگ‌ها هشداری برای خانواده‌هاست. وی گفت: «اولین بار به وسیله یکی از خانم‌های آرایشگر وارد این کار شدم و بعد از طریق گریمورها (آرایشگران) و عکاسان دیگر این کار تکرار شد و رواج پیدا کرد.»
این سخنان یک دختر فعال در عرصه مدلینگ است که در نشست خبری دادستان عمومی و انقلاب تهران حاضر شد و با بیان نکته فوق ادامه داد: «با زیاد شدن عکس‌ها و همکاری با آرایشگران و عکاسان مختلف، من به عنوان یک مدل مطرح شدم و حتی با هزینه آنها به سفرهای خارجی می‌رفتم. ما در سفرهای خارجی برای شرکت‌های مختلف مدل می‌شدیم. درآمد زیادی نداشت، اما هزینه‌ها را شبکه پرداخت می‌کرد و کار در این زمینه سبب شهرت ما می‌شد. اکنون هزاران عکس و تصویر از من به عنوان مدل در فضای مجازی وجود دارد، در حالی که از انتشار آنها پشیمانم و راهی برای بازگرداندن آنها وجود ندارد.»
این فعال مدلینگ اضافه کرد: «شبکه اینستاگرام یکی از مهم‌ترین ابزارها برای به انحراف کشیده شدن جوانانی است که گمان می‌کنند مدل شدن و انتشار تصاویرشان در اینترنت، یک موفقیت است. در حالی که همه دختران  می‌دانند که مردان و پسران اگرچه ممکن است با دختران اینچنینی مرتبط شوند، ولی هرگز مایل به ازدواج با آنها نمی‌شوند.»
یکی از کارشناسان دادگستری نیز در زمینه تب مدلینگ گفت: «تابه‌حال پرونده‌هاي زيادي را در زمینه مدلينگ در شبكه‌هاي اجتماعي بررسي كرده‌ام و در بيشتر آنها اين زنان بوده‌اند كه مورد آسيب‌هاي جدي قرار گرفته‌اند. در اين‌گونه پرونده‌ها معمولاً زنان با مراجعه به يك آتليه غيرمجاز خود را در معرض نمايش مي‌گذارند. اينگونه آتليه‌ها با جذب زنان به‌عنوان مدل از آنها سوءاستفاده می‌کنند و عكس‌های مشتریان خود را با پوشش‌هاي نامناسب در فضاي مجازي انتشار می‌دهند. خيلي از اين زنان خودشان با پاي خودشان به اين آتليه‌ها مراجعه كرده و تمايل زيادي به انتشار عكس‌هاي‌شان در فضاي مجازي دارند. اين‌گونه زنان و حتي مرداني كه تمايل به انتشار عكس‌هاي نامناسب خود دارند، از لحاظ روانشناسي شهرت‌طلبند. در بيشتر پرونده‌هاي مدلينگي كه بررسي كرده‌ام هيچ‌‌یک از اين زنان درآمد خيلي خوبي هم نداشته‌اند و شايد براي هر بار مدلينگ شدن بين ١٠٠ تا ٢٠٠‌ هزار تومان پول گرفته بودند. اين نشان مي‌دهد زناني كه با پاي خودشان به سراغ مدلينگ می‌روند؛ تنها به دنبال مطرح شدن هستند. آنها هيچ دليل ديگري براي اين كارشان ندارند. چون خودشان هم مي‌دانند كه از عكس‌هاي نامناسب آنها سوءاستفاده می‌شود.» 

 مصطفی قربانی/   تنوع و اختلاف سلیقه‌ها و روش‌ها یکی از ویژگی‌های مهم و در عین حال، طبیعی برای جوامع انسانی است که در همه جا نیز موضوعی پذیرفته شده محسوب می‌شود. در عرصه سیاست نیز تشکیل احزاب سیاسی با آبشخورهای متفاوت فکری‌ـ اندیشه‌ای و گزاره‌های متفاوت برای کشورداری و اداره امور نشانی از پذیرش این تنوع و تکثر است. با این حال، مسئله این است که مرزهای این تنوع تا کجاست و احزاب، گروه‌ها، انجمن‌ها و... تا چه حدی و به چه میزانی متفاوت،‌ متعدد و متکثر هستند. به طور طبیعی میزان این تنوع براساس ضوابط و معیارهای ارزشی‌ـ‌ هنجاری، عرفی و اسنادی چون قانون اساسی و... ، تعریف و تعیین می‌شود، اما مسئله اصلی این است که این تنوع و تعدد نباید سبب ایجاد رکود در اداره امور، تخریب یکدیگر، هدف قرارگرفتن وحدت و امنیت ملی و... شود. این موضوعی است که همه جهان روی آن اجماع‌نظر دارند اما در این میان، در پاره‌ای موارد همین تنوع و اختلاف سلیقه‌ها می‌تواند سبب ضربه به موجودیت و بقای یک کشور شود. در جمهوری اسلامی ایران تلاش برای دوقطبی‌سازی فضای سیاسی کشور یکی از مهم‌ترین خواسته‌های دشمنان است. درواقع دشمن همواره تلاش می‌کند تا فضای سیاسی و گفتمانی کشور را دوقطبی کند، یا حداقل اینکه دوقطبی جلوه دهد. حال این سؤال مطرح است که دشمن با دوقطبی‌سازی به دنبال تحقق چه اهدافی است؟ به عبارت دیگر، مهم‌ترین اهداف دشمن از تلاش برای دوقطبی‌سازی فضای سیاسی ایران چیست؟ در پاسخ می‌توان به چند نکته اشاره کرد:
۱ـ دوقطبی‌سازی مقدمه تضعیف و شکنندگی و فروپاشی است. از آنجاکه دوقطبی‌سازی، با تجزیه و تفرق در میان نیروهای داخلی کشور، می‌تواند زمینه‌ای برای تحقق اهداف خصمانه دشمن باشد، همواره مورد توجه دشمن بوده است. به ویژه اینکه در این شیوه دشمنی که اتفاقاًً یک شیوه بسیار مبهم، پیچیده و نرم است، جای دوست و دشمن عوض می‌شود و برخلاف برخورد نظامی، تحریم و... هزینه چندانی نیز برای دشمن ندارد.
۲ـ غافل کردن مردم و مسئولان از مسائل اصلی و اولویت‌دار نیز یکی از اهداف دشمن از تلاش برای دوقطبی‌سازی است. به تعبیر دیگر، همان‌گونه که دشمن در تلاش برای ایجاد خطای محاسباتی نزد مردم و مسئولان است، می‌کوشد تا جای مسائل اصلی و فرعی را با هم عوض کند، در دوقطبی‌سازی نیز این هدف از سوی دشمن دنبال می‌شود؛ ‌زیرا در شرایط دوقطبی‌شده، توان نیروهای داخلی کشور به جای اینکه صرف حل مشکلات کشور و رفع معضلات پیش ‌روی مردم شود، صرف تخریب همدیگر می‌شود. به این دلیل است که رهبر معظم انقلاب همواره بر هوشیاری نسبت به تلاش دشمن برای ایجاد دوقطبی‌های دروغین هشدار می‌دهند. این موضوع،‌ به ویژه در اوضاع کنونی که به ارتقای کارآمدی و تلاش مضاعف برای حل مشکلات مردم نیاز است و باید مدنظر مسئولان قرار گیرد، بسیار حائز اهمیت است. امیرالمؤمنان علی(ع) همین موضوع؛ یعنی جابه‌جا شدن مسائل اصلی و فرعی را یکی از دلایل اضمحلال دولت‌ها می‌دانند. آنجا که حضرت می‌فرمایند: «یستدل علی ادبار الدول باربع: تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل» (‌میزان‌الحکمه، ج ۴، ص ۱۶۱)
۳ـ یکی از مهم‌ترین اهداف دشمن در دوقطبی‌سازی عبارت است از مشتعل نگه‌داشتن نزاع‌های سیاسی در ایران. درواقع، دشمن برای نزاع‌آفرینی، به ابزار ایجاد نزاع نیاز دارد و دوقطبی‌سازی به بهترین نحو می‌تواند نزاع‌های سیاسی را مشتعل نگه دارد. این موضوع به ویژه از این رو که در آستانه ورود به رقابت‌ها برای انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات شورای شهر و روستا قرار داریم، مورد توجه دشمن است. 
در پایان می‌توان گفت که‌ ضمن اذعان به این نکته که وجود پاره‌ای از اختلاف‌نظرها و اختلاف‌سلیقه‌ها در میان مسئولان اگرچه طبیعی و لازمه‌ای اساسی برای اداره امور است؛ اما باید مراقب بود که همین اختلاف سلیقه‌ها به مجرایی برای نفوذ دشمن تبدیل نشده و در نتیجه، به دوقطبی‌سازی فضای سیاسی کشور منجر نشود. 

 علی کارگر/ در نظام‌های دموکراتیک، قدرت از طریق انتخابات و با رأی مردم منتقل می‌شود؛ به این ترتیب که کسی می‌تواند زمام اداره کشور را در دست بگیرد که اکثریت مطلق آرا را به دست آورد؛ یعنی حداقل پنجاه درصد آرا به اضافه یک. آمریکا را می‌توان تنها کشوری دانست که با وجود ادعای دموکراتیک بودن به صورت قانونی، این اصل را زیر پا می‌گذارد و این امکان فراهم است که شخصی رئیس‌جمهور شود که اکثریت مطلق آرا را به دست نیاورده است. تاکنون پانزده بار این اتفاق روی داده و رئیس‌جمهور آمریکا بدون به دست آوردن پنجاه درصد آرا به این سمت دست یافته است. دلیل این موضوع به پیچیدگی فرآیند انتخابات آمریکا باز می‌گردد.
در حال حاضر، در آمریکا با رأی مردم، اعضای کالج‌های انتخاباتی(Electoral College) هر ایالت، به تعداد نمایندگان آن ایالت در کنگره تعیین می‌‌شود، سپس آنها رئیس‌جمهور را انتخاب می‌‌کنند. تعداد کل نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا 435 نفر است. تعداد سناتورها نیز 100 نفر است (هر ایالت به طور مساوی دو نماینده). سه «انتخاب‌کننده» هم از حوزۀ کلمبیا (محل استقرار پایتخت فدرال، یعنی واشنگتن) به این مجموعه اضافه می‌شود. در مجموع 538 «انتخاب‌کننده»، اعضای کالج‌های انتخاباتی را تشکیل می‌دهند. بنا بر قانون اساسی فدرال، رئیس‌جمهور و معاون وی باید از طریق کالج انتخاباتی انتخاب شوند.
دلایل غیردموکراتیک و انحصاری بودن انتخابات آمریکا عبارتند از:
۱ـ بر اساس قانون، در هر ایالتی نامزدی که اکثریت آرای مردم را به دست آورد، تمام «کارت‌های الکترال» آن ایالت را متعلق به خود می‌‌کند و تعداد آرای مردمی نامزد بازنده، ولو با اختلاف یک رأی واحد، حقی را برای آن نامزد ایجاد نمی‌کند. برای نمونه ایالت کالیفرنیا 54 کارت انتخاباتی دارد و کسی که پیروز انتخابات در این ایالت بشود، هر 54 کارت را می‌برد و بازنده حتی با اختلاف یک رأی هیچ کارت انتخاباتی را نمی‌برد.
۲ـ از آنجا که انتخاب‌کننده نهایی، کالج انتخاباتی است و تعداد نمایندگان این کالج‌ها در هر ایالت متفاوت است، ایالت‌های پرجمعیت رئیس‌جمهور را مشخص می‌کنند. به تعبیر دیگر، یازده ایالت آمریکا می‌توانند رئیس‌جمهور را مشخص کنند و رأی 39 ایالت هیچ تأثیری در انتخابات ندارد. چنین وضعی سبب شده است نامزدها فقط به دنبال کسب اکثریت آرا در این یازده ایالت باشند. در واقع، مردم آمریکا به شهروندان درجه اول و دوم تقسیم شده‌اند و کسانی که در ایالت‌های بزرگ‌تر زندگی می‌کنند، رأی با ارزش‌تری دارند.
3ـ قانون «همه یا هیچ» در تصاحب کارت‌های انتخاباتی ایالت‌ها موجب شده است که عملاً هیچ حزب سوم یا نماینده مستقلی امکان پیروزی در رقابت را نداشته باشد؛ چرا که در ایالت‌های بزرگ دو حزب قدرتمند جمهوریخواه و دموکرات با پشتوانه مالی سرمایه‌داران بزرگ آمریکایی و صهیونیستی قدرت رقابت را از سایر احزاب و نمایندگان مستقل گرفته‌اند و معمولاً آنها با اهداف فرهنگی ـ تبلیغی در سایر ایالت‌ها فعالیت می‌کنند. تجربه نشان داده است، تاکنون همواره رئیس‌جمهوری آمریکا از احزاب جمهوریخواه و دموکرات بوده‌اند و این به معنای انحصاری‌سازی ریاست جمهوری در دو حزب است.
با توجه به برتری «کارت‌های انتخاباتی» ایالتی نسبت به «آرای مردمی»، رئیس‌جمهور می‌تواند به سادگی با احراز اکثریت نسبی (و نه الزاماًً مطلق) اعتماد آمریکایی‌ها به کاخ سفید راه یابد. بدین ترتیب، تنها یکی از دو کاندیدای دو حزب حاکم که بیشترین رأی را در «کالج‌های انتخاباتی» به دست آورده باشد، هر چند که اکثریت 50 درصد مردمی را نیز کسب نکرده باشد، به ریاست جمهوری برگزیده می‌شود؛ مانند انتخابات سال 2000 که بوش در رقابت با الگور بدون دست یافتن به اکثریت مطلق آرا و در حالی که در شمارش آرای مردم آمریکا نسبت به الگور رأی کمتری آورده بود، رئیس‌جمهور شد.


تاوارس، مدیرعامل پژو سیتروئن فرانسه در حاشیه نشست مشترک مدیران ارشد ایران‌خودرو و پژو درباره پرداخت غرامت 427 میلیون و 600 هزار یورویی به ایران که پیشتر از سوی مدیرعامل ایران‌خودرو اعلام شده بود، اظهار داشت: جزئیات توافق پژو و ایران‌خودرو محرمانه است و نمی‌خواهیم راجع به آن حرف بزنیم. قبلاً انتقالات بزرگی برای تأمین مالی پروژه انجام داده‌ایم و شاید پرداخت غرامت هم جزو آن بوده است.