آیت‌الله طباطبایی‌نژاد گفت: همان‌گونه که کربلای امام حسین(ع) را حفظ کردیم، باید کربلای ایران را حفظ کنیم و همان آثاری که شهادت 72 تن در کربلا داشته، در شهادت شهدای کربلای ایران نیز برای ابد باقی خواهد ماند. حفظ، نشر و انتقال فرهنگ ایثار و شهادت از بعد از دفاع مقدس که برگرفته از فرهنگ عاشورایی امام حسین(ع) است، سبب تربیت نسل‌های پیش رو خواهد شد که با اخلاص تمام برای دفاع از اسلام، زن و فرزند خود را رها می‌کنند و به آغوش شهادت می‌روند.
حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمهدی میرباقری
غلو و بزرگ‌نمایی یکی از تحریفاتی است که ممکن است نسبت به شخصیت‌ها و وقایع تاریخی رخ دهد؛ یعنی شخصیت را به قدری بزرگ کنیم که واقعی نباشد؛ ولی نقطه مقابل غلو این است که یک شخصیت را از منزلت حقیقی خودش تنزل دهیم؛ برای نمونه اگر علامه طباطبایی(ره) را فقط یک ادیب خوب معرفی کنیم، با اینکه صحیح است، ولی تحریف شخصیت ایشان است.

تحریف ائمه(ع)
 و حادثه عاشورا
درباره ائمه(ع) هر دوی این تحریفات اتفاق افتاده است؛ گاهی آنها را در حدّ خدا بالا می‌بردند، گاهی هم آنها را در حد یک بشر معمولی تنزل می‌دادند؛ تا جایی که در تنزل شخصیت ایشان مقاماتی را برای آنها ذکر می‌کردند که ما فراتر از آن را برای امامزاده‌ها قائل هستیم؛ یعنی همچنان که بالا بردن امام تا مقام خدایی غلو است، پایین آوردن امام از مقام حقیقی ایشان هم نادرست است. در روایت فرمودند: ما را از رتبه خدایی پایین‌تر بیاورید، آن‌گاه هر چه در وصف ما بگویید، دون شأن ماست؛ زیارت جامعه کبیره شامل اوصاف فوق‌العاده و محیّرالعقولی درباره ائمه(ع) است؛ ولی می‌فرماید: «بکم فتح الله و بکم یختم بکم ینزل الغیث» سخن از لکم نیست؛ بلکه سخن از بکم است؛ با این حال همه این مقامات هم دون شأن امام است؛ امام فوق اینهاست.
بنابراین در دو فراز از فرازهای پایانی زیارت جامعه این جمله آمده است که: «مَوَالِيَّ لَا أُحْصِي ثَنَاءَكُمْ وَ لَا أَبْلُغُ‏ مِنَ‏ الْمَدْحِ‏ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُم‏» یعنی این توصیفات هم در شأن شما نیست؛ بلکه اینها در حدّ فهم ماست. باز در تعبیر دیگری در زیارت جامعه فرمود: «كَيْفَ‏ أَصِفُ‏ حُسْنَ ثَنَائِكُمْ وَ أُحْصِي جَمِيلَ بَلَائِكُم‏» حضرت فرمودند: مؤمن را نمی‌توان توصیف کرد، چه رسد به امام! مؤمن جزء اسرار خداست، چگونه انسان بفهمد که امام کیست و چیست؟! گاهی نمی از آن یم و رشحه‌ای از آن رشحات وجودی امام در قلب انسان تجلی می‌کند؛ حقیقت معرفت ما به امام در همین حد است؛ «الْإِمَامُ‏ كَالشَّمْسِ‏ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَار»؛ امام خورشیدی است که در افق عالم طلوع کرده است؛ ولی هیچ چشمی نمی‌تواند او را ببیند؛ اگر کسی امام صادق(ع) را این‌گونه معرفی کند که فقیه و عالم بزرگواری بودند و یک نهضت علمی به پا کردند، در حقیقت مقام ایشان را تحریف کرده است؛ کمترین شأن امام صادق(ع) زیارت جامعه کبیره است.
همان‌طور که ممکن است شخصیت امام دچار تحریف شود، فعل و رفتار امام هم ممکن است دچار تحریف گردد؛ در تعریف امام صادق(ع) فقط به چهار هزار شاگرد ایشان اشاره کردن، تحریف مقام ایشان است؛ دیگران هم شاگرد داشته‌اند؛ مثلاً مرحوم آخوند خراسانی هم هزار شاگرد مجتهد داشتند؛ درباره عاشورا هم چنین تحریفی مطرح است.

آثار و جلوه‌های 
عظمت عاشورا
یکی از تحریفات عاشورا این است که عظمت آن به یک حادثه اجتماعی کوچک تقلیل داده شود؛ یکی از عظمت‌های حادثه عاشورا این است که محور آن نبی‌اکرم(ص) و اهل‌بیت(ع) و سیدالشهداء(ع) هستند؛ عاشورا عهد تاریخی خداست که از آثار آن ظهور و رجعت و قیامت است؛ عاشورا حادثه‌ای است که در چنین مقیاسی مؤثر است؛ یک جلوه عاشورا، ظهور و جلوه دیگرش رجعت است؛ یکی از پاداش‌هایی که خدا به سیدالشهداء(ع) داده این است که امام زمان(عج) را به ایشان عطا کرده است.
گاهی عظمت کار سیدالشهداء(ع) در عالم الست توضیح داده می‌شود. آنجا وقتی این تکلیف عرضه شد کسی جز سیدالشهداء(ع) آن را برعهده نگرفت. گاهی برای بیان عظمت یک حادثه، آثار آن را بیان می‌کنند؛ برای نمونه، فرمود: «أَشْهَدُ أَنَ‏ دَمَكَ‏ سَكَنَ‏ فِي‏ الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِقِ وَ بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَايُرَى‏»؛ شهادت می‌دهم که خون شما در مقام خلد قرار گرفت؛ نقل شده است که وقتی خون حضرت جاری شد، آن را به آسمان می‌پاشیدند، در حالی که خون به زمین بازنمی‌گشت. ابن‌عباس می‌گوید: در خواب دیدم که وجود مقدس نبی‌اکرم(ص) شیشه‌ای در دست دارند و می‌فرمایند: «این خون حسین(ع) است»؛ این یک جلوه از عظمت عاشوراست و اثرش این بوده است که هنگام تجلی، همه کائنات درگیر شدند. «در بارگاه قدس که جای ملال نیست/ سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است».
گاهی در بیان عظمت عاشورا گفته شده که ابراهیم خلیل، موسای کلیم و حضرت نوح(ع) را به کربلا آورده‌اند و آنها را با ضیافت امام حسین(ع) آشنا کرده‌اند؛ گاهی آثار و برکات عاشورا را توضیح می‌دهند و از ثواب زیارت حضرت و آثار حرم حضرت می‌گویند؛ حرم حضرت مختلف‌الانبیاء(ع) و مختلف‌الملائکه است و انبیای الهی(ع) و بندگان خاص و خالص خدا ـ پس از ورود به عالم برزخ ـ دسته دسته به زیارت حضرت می‌آیند؛ فرمود: ملائکه به نوبت می‌آیند و جبرئیل و میکائل هم در صف زائران می‌ایستند. حتی در بعضی روایات آمده است که بعضی از ملائکه فقط یک بار در عمر خود می‌توانند به کربلا بروند، اینها جلوه‌های عظمت عاشوراست.
امام حسین(ع) در نامه‌ای به محمد حنفیه نوشتند که هدف‌شان از قیام چیست؛ «أَنَّ الْحُسَيْنَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌ‏ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ» به عبارتی، این نامه مرامنامه قیام امام حسین(ع) است؛ نگاه حضرت این است که خدای متعال اله حقیقی است و الهی جز او نیست؛ همه عالم مخلوق او و تحت تدبیر اوست؛ از نظر ایشان خدای متعال بنده برگزیده‌ای دارد که عبد و رسول اوست و خدایی که این پیامبر را فرستاده، عالم را لغو خلق نکرده است؛ قیامتی برپا می‌شود و مسیر انسان در نگاه حضرت چنین مسیری است.
سیدالشهداء(ع) در این وصیت‌نامه اشاره می‌کنند که به دنبال خودپرستی، نزاع شخصی و فساد نیستند؛ انسان اگر دنبال نفس خود باشد، هر کاری کند فساد است؛ حتی اگر بگوید من اصلاح می‌کنم؛ قرآن در این آیه شریفه می‌فرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لايُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين‏» (قصص/83) خدای متعال در این آیه آخرت را توصیف می‌کند؛ آخرت با این عظمت متعلق به کسانی است که در زمین به دنبال برتری‌جویی نیستند؛ سیدالشهداء(ع) در پی اثبات خود نبودند و نمی‌خواستند برتر باشند؛ انتهای نفس‌پرستی، برتری‌جویی و در خدمت داشتن همه عالم است؛ کسی که دنبال اثبات نفس خویش است هر کاری کند فساد است؛ یعنی همان حجابی که دنبال اصلاح است، بیشتر فساد می‌کند؛ چون می‌خواهد خود را اثبات کند؛ انتهای اصلاحش را که ببینی، خودش را می‌بینی! اگر کسی اهل برتری‌جویی و افساد نبود، کل مشی او صلاح است؛ هر کاری کند، عمل صالح است؛ و بعد هم فرمود: «و العاقبه للمتقین»؛ یعنی اینها به عاقبت خیر می‌رسند، ولی دیگران هر چه تلاش کنند، نتیجه‌ای جز فساد و اثبات نفس ندارد؛ بنابراین کسی که به دنبال فساد و اثبات نفس باشد، به دار آخرت نمی‌رسد.
دلیل همه جنگ‌های دنیا و درگیری‌های تمدن مادی استکبار، عجب به نفس، خودبینی و برتری‌جویی است؛ امام حسین(ع) به دنبال این اهداف نیستند، بلکه در پی اصلاح امت جدّشان هستند؛ چراکه امت تاریخی نبی‌اکرم(ص) به بن‌بست و انسداد دچار شده و رو به فساد می‌رفت؛ سیدالشهداء(ع) برای بازگرداندن امّت به مدار خود، دست به امر به معروف و نهی از منکر زدند تا سیره جدّشان احیا شود.

عمرو‌بن‌حجاج ـ۱
عَمرو‌بن‌حَجّاج مَذحَجی زُبَیدی از فرماندهان لشکر عمر‌بن‌سعد در واقعه کربلا بود. در برخی از منابع آمده که او در روزگار پیامبر اکرم(ص) به اسلام گروید و از افرادی بود که نفوذ و جایگاه خاصی در قبیله زبید داشت. روایت شده که در پی وفات پیامبر اکرم(ص) و رویگردانی برخی از قبایل و طوایف تازه مسلمان شبه‌جزیره عربستان از گردن نهادن به اوامر و نواهی حکومت مدینه، عمروبن معدی‌کرب از زبیدیان یمن خواست تا به او بپیوندند. اما زبیدیان به توصیه عمرو‌بن‌حجاج ثبات قدم ورزیده بر پایبندی خود به اسلام تأکید ورزیدند و در واقع عمروبن‌حجاج از ارتداد آنها جلوگیری کرد.
عمرو‌بن‌حجاج در زمان حکمرانی زیادبن‌ابیه بر کوفه، از یاران و طرفداران او شد و وفاداری خود به حکومت بنی‌امیه را با امضای شهادت‌نامه دروغین تمرد حجربن‌عدی از حکومت معاویه به اثبات رساند؛ شهادت‌نامه‌ای که بهانه معاویه برای شهادت حجر گردید. شاید بتوان گفت سیر سقوط صحابه پیغمبر(ص) از همین جا آغاز شد! 
دخترش «رویحه» همسر هانی‌بن‌عروه مرادی بود. عمرو همچنین از جمله بزرگان شهر کوفه بود که در اولین روزهای نهضت حسینی، همراه چند نفر دیگر چون؛ شبث‌بن‌ربعی، حجار‌بن‌ابجر و... نامه‌ای برای امام حسین(ع) نوشت و آن حضرت را به کوفه دعوت کرد! با این حال با آمدن عبیدالله‌بن‌زیاد به کوفه، عمرو‌بن‌حجاج به نزد او رفت. او اسیر وعده و وعیدهای ابن‌زیاد شد، تا جایی که نسبت خویشاوندی را نیز زیر پا گذاشت. او از کسانی بود که به دستور عبیدالله، هانی‌بن‌عروه را به قصر کشاند و موجبات اسارت و بعد شهادت او را فراهم آورد! وي پس از شهادت هاني، از طرف طايفه مذحج، به ابن‏زياد اعلام وفاداري کرد. وی که روزی از ارتداد قبیله‌ای ممانعت می‌کرد اینک زمینه ضلالت قبیله‌ای را فراهم می‌کرد!
یکی دیگر از اقدامات او در کمک به ابن‌زیاد این بود که در پراکنده کردن یاران مسلم‌بن‌عقیل تلاش بسیار کرد.
او که مال دنیا کورش کرده بود، در کربلا جنایات زیادی مرتکب شد. در ادامه قیام امام حسین(ع) وی در روز هفتم محرم سال 61 ه.ق به دستور ابن‌زیاد با 500 سوار، به کنار رود فرات آمد و میان حسین‌(ع) و یارانش با آب فرات مانع شد و در واقع، آب را بر روی آنان بست. در برخی از مقاتل آمده است: زلالی آب را به آن حضرت وانمود کرد و قسم خورد که تا لحظه مرگ (شهادت) ایشان نمی‌گذارد قطره‌ای از آن بنوشند. لحن و بیان او، از تشنگی بر سیدالشهداء(ع)، سخت‌تر و ناگوارتر بود.
پس از این ممانعت که عطش در سپاه امام زیادتر شد، امام(ع) حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) را به حضور طلبید و به ایشان فرمود که شبانه و به پرچمداری نافع‌بن‌هلال با سی سوار و بیست پیاده، به سوی فرات رفته، آب به خیمه‌ها برسانند و نافع‌بن‌هلال جملی پیشاپیش آنها حرکت کرد.
عمروبن‌حجاج از او پرسید «تو کیستی؟» نافع خود را معرفی کرد. ابن‌حجاج علت آمدنش را پرسید، نافع گفت: «آمده‌ام تا از آن آبی که ما را محروم کرده‌ای، برداریم.» وی گفت: «خودت بنوش.» نافع گفت: «به خدا سوگند در حالی که حسین(ع) و یارانش تشنه‌اند، هرگز به تنهایی آب ننوشم.»
سپاهیان دشمن متوجه همراهان نافع شدند که در این موقع عمروبن‌حجاج گفت: «نگذارید آنها از آب بنوشند. ما برای همین کار اینجا هستیم.»
به دستور حضرت اباالفضل(ع)، نافع‌بن‌هلال و سوارانش به آن سپاه حمله کردند و پیادگان حسینی توانستند مشک‌ها را از آب پر کرده و به خیمه‌ها برسانند. 

از مداحی در گردان مقداد تا نوآوری در سبک‌های مداحی در گفت‌وگوی اختصاصی صبح‌صادق با نریمان پناهی
مجتبی برزگر/ اعتقاد عجیبی به دقت و توجه به غنی بودن شعر و سبک پیشکسوتان مداحی دارد. به جوانان امروزی توصیه می‌کند که پای درس استادان قدیمی بنشینند و از این فرصت به نحو شایسته‌ای بهره ببرند؛ چون خودش مدیون و مرهون فرصتی است که در جبهه‌های حق علیه باطل برای او پدید آمد و آموزگارانی که به شهادت رسیدند. به ظنّ خودش ستایشگری را در جبهه آموخته و از الگوهایی، همچون حاج منصور ارضی و حاج ماشاءالله عابدی تبعیت کرده و سوز نوای آهنگران در زمان جنگ را نیز می‌پسندد. این مداح برجسته کشور در ادامه صحبت‌های خود توصیه‌ای هم داشت که در عرصه ولایتمداری باید پا به رکاب باشیم و تبعیت‌پذیری بلامنازع داشته باشیم. هیئتی‌ها و سینه‌زن‌های مکتب‌الحسین(ع) با یا حسین‌های معروف ساده مملو از خلوص نیت بر غربت سالار شهیدان عزاداری‌ها کرده‌اند. وقتی از او می‌پرسم، در ایام محرم کدام نوحه را زمزمه می‌کنید، منقلب می‌شود و «حسین جان ای آبروی دو عالم...» را با آن نوای دلنشین می‌خواند. پناهی افتخار می‌کند که کسانی مانند حاج منصور ارضی معلم او بودند و به حاج ماشاءالله عابدی نیز ارادت ویژه‌ای دارد. در شب‌های حزن و اندوه محرم حسینی به هیئت مکتب‌الحسین در حسینیه احمدیه تهران رفتیم و ساعتی را با او به گفت‌وگو نشستیم. مشروح صحبت‌های ما با این مداح اهل‌بیت(ع) در ادامه از نظرتان می‌گذرد.
*در مقدمه بفرمایید، با توجه به اینکه هیئت‌ها در هر برهه‌ای از تاریخ یک رسالت و وظیفه‌ای را با قدرت دنبال کرده‌اند؛ مانند نقش پررنگی که در دوران دفاع مقدس داشتند. به نظر شما امروز مهم‌ترین وظیفه هیئت‌ها چیست؟
ما باید همیشه جامعه‌ هدف خود را با رویکردها و نگرش بزرگ‌ترهایمان تنظیم کنیم؛ یعنی به عبارتی باید رهرو آنها باشیم و خط و مشی آنها را دنبال کنیم. از سویی، امروز جوانان و اقشار مردمی از هیئت‌ها استقبال می‌کنند، البته وقتی جمعیت زیاد می‌شود، به همان اندازه بار منفی و برخی سوء‌استفاده‌ها بیشتر می‌شود. باید به هجمه‌های مخالف و رویکردهای مثبت موافق توأمان توجه کنیم. همواره باید در راستای این مشکلات و هیاهوها به بزرگ‌تر‌هایمان رجوع کنیم؛ بزرگ‌تر ما هم رهبر معظم انقلاب است؛ از این رو باید گوش فرا دهیم که رهبری چه فرمانی می‌دهند؛ چون ایشان می‌دانند افق‌ها چه هستند و چه رویکردهایی این انقلاب را به سرمنزل مقصود می‌رساند. در واقع، خط و مشی مدنظر معظم‌له انحراف و گمراهی به همراه ندارد و اگر به این منویات پایبند باشیم، گمراه نخواهیم شد. یک نکته دیگر اینکه عده‌ای می‌خواهند از ولایت هم جلوتر بروند که این پیشروی خطرناک است. متأسفانه، بعضاً در زمان حضرت امام(ره) شاهد این افراط‌گری‌ها بودیم؛ آن موقع هم ما جلو نرفتیم و هر چه ایشان امر می‌کردند، در راستای آن حرکت می‌کردیم و امروز هم رهبر معظم انقلاب هر چه فرمان دهند، باید در تبعیت‌پذیری پیشگام باشیم، نه اینکه خودمان به علم ناچیزمان رجوع کنیم؛ اما برخی‌ها خودشان را فقیه و عالم‌تر از حضرت آقا می‌دانند!
عزاداری امام حسین(ع) همچون روز روشن است و چونان آفتابی می‌درخشد. در حال حاضر، پرچمدار نهضت حسینی حضرت آقاست و ما باید پشت سر رهبر عزیزمان حرکت کنیم تا آسیب نبینیم. امام معصوم(ع) فرمودند، اگر استاد و معلم داشته باشید، در هر عرصه‌ای موفقیت به دست می‌آید. در خواندن‌های‌مان خیلی دقت کنیم، چون همه ما را رصد می‌کنند و میلیون‌ها نفر صدای ما را می‌شنوند و ما را می‌بینند. ضروری است، در مدح و ثنای اهل بیت(ع) شعرهای قوی و تأثیرگذاری سروده شوند؛ به‌ویژه شعرهای انقلابی که همواره حضرت آقا بر اشاعه آن تأکید دارند، زیرا دعوا بر سر همین انقلاب اسلامی است. اصلاً دشمن از عمق‌بخشی انقلاب اسلامی هراس دارد. دشمن نه می‌خواهد نهضت‌ حسینی توسعه پیدا کند و نه انقلاب اسلامی! از این رو باید هوشیارانه در این مسیر گام برداریم.
بگذارید این طور بگویم اگر در یک خانواده، فرزندان به حرف پدر و مادرشان گوش فرا ندهند، فاجعه است و زود گمراه می‌شوند. قطعاً بزرگان، فقها و علمای ما به‌ویژه رهبر عزیزمان حکم پدری بر ما دارند و ما باید تابع رهنمودها و توصیه‌های بزرگان باشیم. به اعتقاد بنده، اجتهاد کردن در این مسیر نه تنها منفعتی ندارد؛ بلکه به بدنه اتحاد و انسجام آسیب وارد می‌کند.

*دشمن امروز در جامه افراط‌گری یا جریانی تحت عنوان تشیع انگلیسی خود را نشان می‌دهد؛ شنیده‌ایم که این جریان به سراغ شما هم آمده‌اند و پیشنهادهایی داده‌اند؛ از این پیشنهادها بگویید و اینکه چگونه می‌توان در مقابل این جریانات ایستاد و از اشاعه و گستره آنها جلوگیری کرد؟
بله، سراغ بنده هم آمده‌اند؛ پرزور هم آمده‌اند. البته خودم نرفتم و هرگز هم نمی‌روم؛ چون من فرزند جنگ هستم و افتخار دارم زمانی در جبهه‌های حق علیه باطل رزمندگی کرده‌ام؛ گردان مقدادی هستم و اینها حریف ما نمی‌شوند. بله، همین‌ چراغ سبزهایی را که به برخی نشان داده بودند، به ما هم برای جلب نظر و ترغیب نشان دادند و گفتند که اگر نریمان این دعوت را قبول کند، عکس آقا را بردارد و برای آقا دعا نکند، ما به او حسینیه، پول، ماشین و خانه می‌دهیم و او را تأمین می‌کنیم. به شرط آنکه در مداحی‌هایش نامی از انقلاب اسلامی، رهبری و شهدا نبرد.  در گذشته عده‌ای با امام(ره) مخالف بودند و اعتقاد داشتند، باید فقط از امام زمان(عج) بگویید! همان زمان وقتی جایی می‌رفتم و می‌خواستم دعا کنم، جلوی مرا می‌گرفتند و فریاد می‌زدند: «یا حجت‌بن الحسن عجّل علی ظهورک» و نمی‌گذاشتند دعا کنم. بعداً فهمیدم اینها ضد امام(ره) و ولایت‌فقیه بودند و هنوز هم هستند.

*همه می‌دانند مبدع شور که به سینه‌زنی‌ها حال و هوای تازه‌ای داد، جناب‌عالی بوده‌اید؛ در عین حال بر حفظ اصالت و مبانی پافشاری دارید. بفرمایید چطور با این حفظ اصالت و استفاده از سبک‌های مناسب، هزاران نفر پای منبر شما می‌نشینند؟ 
ما قدیمی هستیم و آموزگارانی داشتیم که به ما یاد دادند اول اصالت‌مان را حفظ کنیم و دوم به اشعار قوی، پرمحتوا و غنی اهمیت بدهیم. سعی کردم رنگ عوض نکنم و همان نریمانی باشم که در گردان مقداد و میثم برای رزمندگان می‌خواند. به همین دلیل، ما با مداحان امروز فرق داریم؛ چه از نظر لباس، چه از نظر استفاده از سبک‌ها و همچنین اشعار! اینکه مداحان و خوانندگان ما به روز حرکت می‌کنند، هم تأثیرات منفی دارد و هم مثبت. منفی آن به بی‌توجهی به شاخصه غنی‌بودن سبک و شعر برمی‌گردد. الآن دیگر خواننده‌های ما به شاخصه‌های سنتی موسیقی توجه ندارند. ما مداح قدیمی هستیم و به اغنای مجلس و تأثیرپذیری مناسب از سوی مخاطب توجه داریم. امروز متأسفانه مداحان جوان ما گاهی هر چه دست‌شان می‌رسد می‌خوانند؛ چون معلم آنها هم امروزی است؛ اما هم‌ترازهای ما شهید شده‌اند! باید مداحان جوان ما به رویکردهای ستایشگران قدیمی تأسی کنند. البته در دستگاه حضرت سیدالشهداء(ع) هر دوی این سبک‌ها پذیرفته است؛ اما این کجا و آن کجا! مداح مجموعه شعائر دین را در هیئت‌ها فریاد می‌زند؛ اما همه دین ما همین واحسین واحسین نیست؛ بلکه عمل‌مان مروج مناسبی برای دین ماست. اگر بنده در جایگاه مداح در نمازم کاهل باشم؛ روضه‌ای که می‌خوانم تأثیری نخواهد داشت. تنها خواندن نیست و من باید مواظب اعمالم باشم. 

*آقای پناهی، شما با رهبر معظم انقلاب یک عکس معروف دارید؛ در باره این عکس برای‌مان بگویید.
یک شب پیش از این مراسم در منزل با خودم گفتم، «یا فاطمه زهرا(س) من دوست دارم یک عکسی با فرزند شما داشته باشم»، گریه‌ام گرفت، الآن هم که دارم دوباره بازگو می‌کنم، این حال به من دست داده است.  دلم شکسته بود. خوابیده بودم که یکی از دوستان تماس گرفت و به من گفت، سریع بیا در فلان درب منتظریم. خودم را سریع رساندم، وارد بیت شدیم. شعرا در طبقه بالای بیت نشسته بودند، تولد حضرت امیرالمؤمنین(ع) بود. پس از پایان جلسه، همه دور حضرت آقا را گرفتند. عکاسی را دیدم که در بالای سکو مستقر شده و از بالا عکس می‌گیرد، تعجب کردم؛ زیرا معمولاً عکاسان یا از جلو عکس می‌گیرند یا از کناره‌ها. حاج سعید حدادیان می‌خواست مرا ببرد تا با حضرت آقا زیارتی داشته باشم که شلوغی‌ها اجازه نداد. من هم با خودم گفتم شاید حواله من نباشد. به یک باره دیدم سردار جباری به من اشاره کردند که از این ور بیا و برو. اصلاً تعجب کردم که خود شعرا برای من راه باز کردند. رفتم و به پیش آقا رسیدم. زانو زدم زمین و به رهبر معظم انقلاب گفتم، من امام زمان(عج) را نمی‌توانم ببینم و در مقابل شما زانو می‌زنم؛ یعنی به اهل بیت(ع) احترام کردم. حضرت آقا حال مرا پرسیدند. گفتم: حضرت آقا در حق من دعا کنید و دست بر سر من بکشید. همین که حضرت آقا بر سر من دست کشیدند، از همان بالا عکاس تصویر مرا گرفته بود. جالب است بدانید که دوستان خودم گفتند، تاکنون ندیده‌ایم کسی چنین عکسی با حضرت آقا داشته باشد.

*چقدر به جوان‌گرایی اعتقاد دارید؛ در مقام یک بزرگ‌تر مداحی فکر می‌کنید با چه رویکردی باید به جوانان در این عرصه میدان داد؟
باید میدان بدهیم؟! تا فرصت ندهیم نمی‌توانیم چیزی به جوانان‌مان بیاموزیم. به تمام کسانی که با من می‌خوانند یا پیش من می‌آیند، می‌گویم که هر شعری را نخوانید؛ باید شعرها، وزین و تأثیرگذار باشند و حتماً در روضه‌ها به رفتار عالمانه متکی بر مقتل توجه شود. 

*آیا هیئت‌ها باید محل وعظ و نقل تاریخی صرف باشد یا اینکه باید در آن ولایتمداری، بصیرت‌افزایی یا مسائل سیاسی روز نیز تحلیل شود؛ چراکه خیلی‌ها می‌گویند، هیئت‌ها نباید سیاسی باشند، نظر شما در این زمینه چیست؟
باید زیرک باشیم و گمراه نشویم. در هیئات باید به جوانان یاد بدهیم و بگوییم در این شرایط چقدر بصیرت اهمیت دارد. البته نباید به گونه‌ای سیاسی باشد که از اصل عقب بمانیم. 

*در پایان بفرمایید، وقتی به ایام محرم نزدیک می‌شویم، چه نوایی را با خودتان زمزمه می‌کنید؟
زخم تنت روی ریگ بیابان؛ اشک دل سوز آه یتیمان؛ خدایا از این غم چه چاره کنم؛ حسین جان ای آبروی دو عالم؛ نگین سلیمان به حلقه خاتم؛ خدایا روی نیزه رأس پر از خون؛ به روی ناقه‌ها من و دلخون؛ خداحافظ ای برادر زینب؛ به خون غلتان در برابر زینب ... . در دوران جنگ تحمیلی از این شعر بسیار لذت می‌بردیم. در حال حاضر هم به مثابه یک روضه کامل جواب می‌دهد.

 آیت‌الله سیدعلی شفیعی/   در سوره ضحی آیه «فأما الیتیم فلا تقهر» خداوند به پیامبر(ص) خطاب می‌کند که هیچ‌گاه یتیم را از خود نراند و همه افراد جامعه را به پدری و مهربانی دعوت کند تا آنها انسان‌هایی سالم و مأنوس باشند.
 در آیه «و اما السائل فلا تنهر و اما بنعمه ربک فحدّث» خداوند به پیامبر(ص) خطاب می‌کند که نیازمندان را با خشونت از خود مران و نعمت‌های خدا را برای همگان یادآوری کن.
در روایات از شیعیان تعبیر به ایتام آل‌محمد(ص) شده است. به اجماع امت اسلام، رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) پدران واقعی این امت هستند و این سخن به معنای آن است که علی(ع) پدر حقیقی شیعیان است و غاصبان خلافت علی(ع)، شیعیان را از امامت و خلافت وی محروم و یتیم کردند.
پدر واقعی شیعیان در زمان کنونی امام زمان(عج) است، غیبت ایشان برای شیعیان همچون فرزندی است که پدر بالای سر او وجود ندارد و به علما و فقها دستور داده شده است که به ایتام «شیعیان» رسیدگی کنند.
در دیدار با آیت‌الله سیستانی علت عدم حضور در نماز جماعت، تألیف و تدریس را جویا شدم، ایشان گفت که با توجه به دستور شرع مبنی بر کفالت ایتام، در زمان کنونی رسیدگی به وضعیت شیعیان از جنبه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در سراسر جهان را وظیفه مهم خود می‌دانم و در این باره مجتهدان و مراجع تقلید به عنوان متکفلین و سرپرستان ایتام باید به مشکلات آنها رسیدگی کنند.
امام زین‌العابدین(ع) به همه نیازمندان کمک می‌کردند و ابا داشتند که دست مستضعفی را خالی برگردانند و دل‌شان را بشکنند.
در آیه «و اما بنعمه ربک فحدّث» خداوند بازگو کردن نعمت‌ها و شکر آن را خواستار شده است. نعمت‌شناسی یکی از نشانه‌های شاکر بودن است که لازمه آن بازگو کردن آنها است، تا نعمت و نعمت‌شناسی زیاد شود و به هیچ وجه ریاکاری و خودنمایی محسوب نمی‌شود.