حسین عبداللهی‌فر/ سرانجام تغییرات در دولت یازدهم کلید خورد و به گونه‌ای شروع شده که شائبه‌های انتخاباتی بودن آن بیشتر نمود دارد. اگرچه دولتمردان اصرار دارند این اتفاق را در راستای مطالبات عمومی و امری معمول جلوه دهند؛ اما ابعاد و جوانب این اقدام به انتخاباتی بودن آن دامن زده و حداقل بی‌ارتباط بودنش با انتخابات آینده را کم‌رنگ می‌سازد. 
صرف‌نظر از اظهارنظرهایی که برخی از سیاسیون در این زمینه داشته و بر انتخاباتی بودن آن تأکید داشته‌اند، شواهد و قرائنی وجود دارد که مؤید این ادعاست. برخی از این نشانگان عبارتند از: 
۱ـ همزمانی سه تغییر؛ یکی از مسائلی که عادی بودن این اقدام دولت را زیر سؤال برده جابه‌جایی همزمان سه وزیر با علل و عوامل متفاوت است. استعفای عزل‌گونه یک وزیر و برکناری استعفاگونه وزیری دیگر، حاکی از برنامه‌ریزی با سمت و سویی است که نمی‌تواند با انتخابات آینده بی‌ارتباط باشد.
۲ـ ابهام و ایهام در بیان دلایل استعفاهای سه وزیر؛ در رابطه با استعفای وزیر ارشاد حداقل آنچه در رسانه‌ها مطرح بود به موضوع کنسرت‌ها، به ویژه در قم و مشهد بازمی‌گشت که از مدت‌ها پیش، مطرح بود و با اتفاقات ضد ارزشی کنسرت قم به یکی از موضوعات رسانه‌ای تبدیل شد و به دنبال آن بحث از استعفای وزیر مربوطه به میان آمد. درباره وزیر آموزش و پرورش نیز مسئله فساد مالی در صندوق ذخیره توسعه فرهنگیان مطرح بود که با تغییر مدیر این صندوق از سوی وزیر مربوطه مواجه شده بود. اما آنچه در این زمینه شبهه‌برانگیز شد نحوه استعفای آقای فانی بود که به تعبیر کیهان وی با اعلام آمادگی برای ادامه همکاری استعفایش پذیرفته شد.
۳ـ مخالفت اولیه اصلاح‌طلبان با پذیرش استعفای وزیر ارشادگ از روزی که موضوع استعفای وزیر ارشاد مطرح شد، اصلاح‌طلبان به صورت آشکار دولت روحانی را برای نپذیرفتن استعفای او تحت فشار قرار دادند تا مبادا این اقدام به عقب‌نشینی دولت در مقابل علمای دینی تعبیر شود و تلقی آنها این بود که پذیرش استعفای جنتی، نوعی عبور روحانی از اصلاح‌طلبان است که از پیامدهای اعلام کناره‌گیری احمدی‌نژاد می‌باشد. از این منظر اعتدالگرایان با رفع خطر رقیب خود احساس نیاز کمتری به اصلاح‌طلبان می‌کنند.
۴ـ اصرار اصلاح‌طلبان بر ادامه تغییرات ؛ اصلاح‌طلبانی که از ابتدا مخالف پذیرش استعفای وزیر ارشاد بودند؛ اما تمهید دولت در همزمان کردن آن با برکناری چند وزیر دیگر را مشاهده کردند اکنون اصرار دارند که این روند ادامه یابد و بر تغییر تیم اقتصادی دولت مصرّند. این اصرار با تعبیر تغییر وزرایی که آجر روی آجر نگذاشته‌اند، شائبه انتخاباتی بودن آن را جدی‌تر می‌سازد. 
۵ـ زمان تغییر و تحول؛ انجام تغییرات پس از سه سال و چهار ماه از عمر دولت، آن هم در سطحی وسیع به بُعد انتخاباتی بودن این حرکات می‌افزاید، به‌ویژه آنکه دولت یازدهم از لحاظ کارکردی کارنامه قابل دفاعی ارائه نداده و برای کسب اقبال مجدد مردم باید امیدی در این زمینه ایجاد کند. سه وزارتخانه ارشاد، ورزش و آموزش و پرورش در این جهت از تأثیر بیشتری برخوردارند. در حالی که مطالبه اصلی مردم بیشتر بر روی تغییرات اعضای اقتصادی متمرکز بود.
۶ـ معرفی افراد جایگزین؛ چیزی که بیش از این به موضوع تغییر وزرا دامن می‌زند چهره‌های جایگزین و گرایش‌های سیاسی آنها است؛ امری که روزهای آینده بیش از پیش ابعاد آن را روشن خواهد ساخت.  
۷ـ وعده برنامه‌ریزی برای پنج سال؛ دولت به افراد جایگزین و وزرای آینده این سه وزارتخانه تأکید کرده که باید برنامه‌های خود برای پنج سال آینده را ارائه دهند و این موضوع نشان می‌دهد که دولت یازدهم از هم‌اکنون به فکر کابینه دوازدهم بوده و در واقع درصدد ارائه تصویری مثبت از آن است. تلاش دولت برای ارائه این تصویر از کابینه آینده‌اش در حالی صورت می‌گیرد که رقبای آن در جبهه اصولگرایان قصد دارند در انتخابات آتی، رقابت کابینه‌ها را به نمایش بگذارند. 


بدهی‌های عمومی آمریکا در حال نزدیک شدن به رقم 20 هزار میلیارد دلاری تعیین شده از سوی کنگره این کشور است و در صورتی که تنها حدود 200 میلیارد دلار دیگر افزایش یابد، احتمالاً دولت فدرال دوباره با کنگره این کشور به مشکل بر خواهد خورد.
سه سال پیش بود که بدهی‌های عمومی آمریکا همزمان با تعطیلی چندین روزه به سقف تعیین شده از سوی کنگره این کشور رسید و برای ده‌ها روز دولت فدرال و کنگره با یکدیگر درگیر بودند.
در روز اول اکتبر سال 2013، کنگره و مجلس نمایندگان این کشور در زمینه تخصیص بودجه سال مالی 2014 با اختلاف روبه‌رو شدند و دولت فدرال این کشور تعطیل شد که همزمان با‌ آن رقم بدهی عمومی این کشور به 18 هزار میلیارد دلار رسید.
در طول این مدت، 800 هزار کارمند در آمریکا به مرخصی بدون حقوق اجباری رفته و ۳/۱ میلیون نفر دیگر نیز بدون وجود اطمینان نسبت به دریافت حقوق خود در محل کار حاضر ‌شدند.
در آن سال پس از مذاکرات طولانی سقف بدهی‌های عمومی این کشور به رقم 20 تریلیون دلار افزایش یافت. اما بر اساس آنچه صفحه رسمی پایگاه «ساعت بدهی‌های آمریکا» منتشر کرده است، به‌تازگی رقم بدهی‌های عمومی این کشور برای رسیدن به سقف 20 تریلیون دلار، تنها 220 میلیارد دلار فاصله دارد.
در صورتی که تا پیش از رسیدن رقم بدهی‌ها به سقف تعیین شده، دولت آمریکا نتواند با کنگره این کشور برای افزایش این سقف به توافق برسد، شاهد اختلاف دوباره دولت فدرال با کنگره این کشور خواهیم بود که خطر قصور در پرداخت بدهی‌های دولت واشنگتن و ورشکستگی آمریکا محصول این اختلاف است.
به نظر می‌رسد، با توجه به تداوم اختلاف نظر بین دولت و جمهوریخواهان، کاخ سفید با بحران در زمینه جلب موافقت کنگره برای افزایش سقف بدهی‌ها روبه‌رو باشد.

در سال‌های اخیر، توجه به مسائل جهان اسلام و انعکاس آن در منابر و مراثی رشد قابل توجهی پیدا کرده است و هیئت‌های مذهبی روزآمدتر شده‌اند؛ اما در این میان هیئت میثاق با شهدای دانشگاه امام صادق(ع) با مداحی حاج میثم مطیعی جایگاه ویژه‌ای دارد.
اثر «یا تکفیری صبرک صبرک» که به دو زبان فارسی و عربی و علیه جنایات داعش خوانده شده، در میان عرب‌زبان‌ها بسیار محبوب بوده و بارها مداحان عرب در عراق، سوریه و لبنان آن را بازخوانی کرده‌اند.
اما به تازگی اثر دیگری از این مداح، صدای شبکه تلویزیونی «العربیه» وابسته به دربار آل سعود را در آورده است.
در مداحی‌ای که در شب هشتم محرم و با نام «صَبْرٌ و نَصر» به زبان عربی خوانده شده و در آن آل‌سعود  دانش‌آموزان یهود نامیده شده که لشکر عمربن‌سعد هستند، وهابیت چون افعی خطرناک و خزنده بیان شده است. این شعر در ادامه با برشمردن جنایت آل‌سعود علیه مردم یمن و شبیه‌سازی آن با حوادث عاشورا، ملت یمن را «حسینی و فدایی حسین» می‌خواند که صبورانه مقاومت می‌کنند و پیروزی نهایی متعلق به آنهاست.
بازتاب گسترده این مداحی در رسانه‌های داخلی و برون‌مرزی سبب شد تا شبکه العربیه که به شبکه «العبریه» هم معروف است، از اینکه مجالس عزای فرزند رسول‌الله به جای «یادآوری مصائب این حضرت و گریه بر ایشان» به «موضوعات روز و بهره‌گیری از قیام کربلا در مسائل جهان اسلام» روی آورده‌اند، احساس نگرانی کند!
«مشاری الذایدی» تحلیلگر این برنامه که سابقه همکاری با روزنامه‌های «الوطن» و «شرق الاوسط» را دارد، از اینکه هیئات کارکرد سیاسی پیدا کرده و به حوادث جهانی و مسائل منطقه واکنش نشان می‌دهند، نگران شده و با بیان گوشه‌هایی از مداحی میثم مطیعی، از اینکه آل سعود به شاگردان یهود تشبیه شده‌اند، عصبانی شده است.


 رسول سنائی‌راد/ از جمله راهبردهای اصلی دشمن در پسابرجام و توطئه نفوذ، فرسایش اقتدار جمهوری اسلامی ایران است که در طی روند مذاکرات طولانی و دادن وعده‌های توخالی و موکول کردن آن به برآوردن زنجیره‌ای از اقدامات بدون مابه‌ازاء دنبال می‌شود. به تعبیر دیگر، دشمن با ارائه سراب یا تصویری غیرواقعی از آینده مذاکرات، بدون انجام تعهدات و اقدام عملی برای رفع تحریم در سطح راهبردی، تنها انجام اقدامات تاکتیکی و گشایش‌های مقطعی برای ترغیب به حفظ خط مذاکره و برانگیختن طمع برآورده شدن تعهدات در آینده تلاش دارد ما را در صندلی انتظار نشانده و از هرگونه اقدام و عمل برای حل مسائل با استفاده از ظرفیت‌های درونی بازدارد.
در چنین شرایطی کسانی که فریب او را خورده و به امید برآورده شدن وعده، چشم به این سراب دوخته‌اند، ناچارند برای حفظ خط تماس با دشمن، دو اقدام یا خطای راهبردی را دنبال کنند: ۱ـ برای توجیه جامعه به ضرورت مذاکره و تماس با دشمن، مشکلات و مسائل ناشی از تحریم و قطع ارتباط با دشمن را بزرگنمایی کنند و حتی نسبت به حل این مسائل در داخل کارشکنی کرده و با ایجاد هراس نسبت به تحریم‌ها و قدرت دشمن، مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن را خطرناک و آن را بی‌فایده و پرهزینه معرفی کنند و کلید حل مسائل را فقط مذاکره و حتی رابطه با آمریکا بدانند. ۲ـ با محو سابقه دشمنی‌ها و ظلم فاحش آمریکا در تحمیل بسیاری از توطئه‌ها و مشکل‌آفرینی‌ها، از جمله خود تحریم ظالمانه علیه ما، به بزک کردن چهره دشمن و اعتمادآفرینی به نفع او برآمده و نیروهای انقلابی را به عنوان دلال تحریم یا گرفتار به توهم توطئه معرفی کنند.
در چنین شرایطی، راه برای ادامه مذاکرات همراه با فشار بدون دستیابی به نتایج ملموس (همان خواسته دشمن) هموار شده و دشمن تعهدات خود را به زنجیره‌ای از شرایط و اقدامات گره زده و بدون واگذاری مابه‌ازای واقعی، عقب‌نشینی و واگذاری امتیاز بیشتر از سوی ما را دنبال و ما را در دور باطل گرفتار می‌کند که در مذاکرات نه تنها تحریم‌های واقعی برداشته نمی‌شود؛ بلکه تحریم‌های جدید به بهانه‌های دیگر اضافه شده و برداشتن تحریم‌ها به اقدامات دیگری چون حمایت نکردن از مقاومت، انصراف از دستاوردهای دفاعی به ویژه کاهش قدرت موشکی، میدان دادن به مخالفان و براندازان تحت پوشش حقوق بشر، پذیرش معیارها و ارزش‌های لیبرالی و... پیوند می‌خورد.
در واقع، مذاکره و گفت‌وگو به جای اینکه کلید حل مسائل گذشته باشد، خود مولّد مسائل جدیدی شده و در حالی که مسئولان را در عرصه داخلی به بی‌عملی و نشستن به انتظار گشایش‌های ناشی از خط مذاکره به جای اقدام، دچار می‌سازد، مؤلفه‌های قدرت ما را هدف‌گذاری کرده و اقتدار واقعی ما را به فرسایش می‌برد. در این صورت، دشمن در پایان خط مذاکره و تماس با کشوری ضعیف و مسئولانی با دستانی خالی از برگ قدرت طرف بوده، می‌تواند ما را به تبعیت و اطاعت از خود واداشته و کشورمان را به متحدی منطقه‌ای تبدیل کرده و به عصر پهلوی برگرداند، یا با یک حمله نظامی و کم‌هزینه سرنوشت لیبی را برای‌مان رقم بزند که در آن قذافی به امید رفع تحریم‌ و تهدید از طریق مذاکره بر روی خط اعتمادآفرینی، نه تنها خسارت سقوط پان امریکن را پرداخت؛ بلکه پیچ و مهره‌های تأسیسات و تجهیزات هسته‌ای‌اش را باز کرد و به آمریکایی‌ها تحویل داد و توان نظامی خود را در معرض نظارت همه‌جانبه گذاشت و برد موشک‌ها را به زیر ۳۰۰ کیلومتر تقلیل داد. پیش از این هم در تعامل پنهان با صهیونیست‌ها و ماجرایی چون سر به نیست کردن امام موسی صدر، نقش خود در جلوگیری و مقابله با مقاومت در منطقه را هم به اثبات رسانده بود؛ اما نتیجه نهایی، غافلگیری قذافی و حمله نظامی به لیبی و فراهم کردن زمینه تجزیه این کشور و تبدیل آن به کشوری فاقد قدرت و اثربخشی بود.
برای خنثی‌سازی این راهبرد خطرناک دشمن علیه جمهوری اسلامی ایران است که دیده‌بان بیدار انقلاب، امام خامنه‌ای در دیدار با نخبگان علمی کشور هشدار می‌دهند: «بارها گفته‌ایم که اگر در هسته‌ای عقب‌نشینی کنید آنها مسئله موشک را پیش می‌کشند، اگر باز هم عقب بروید، بحث حمایت از مقاومت را مطرح می‌کنند. اگر به عقب‌نشینی ادامه دادید، موضوع حقوق بشر را جلو می‌آورند و بعد اگر معیارهای آنها را پذیرفتید، سراغ حذف معیارهای دینی در حکومت می‌روند.» همچنین معظم‌له با اشاره به اینکه عده‌ای تا کلمه دشمن تکرار می‌شود، ناراحت می‌شوند، این تکرار را شبیه تکرار کلمه شیطان در قرآن مجید شمردند که «در واقع شناخت توطئه است، نه توهم توطئه.»
در واقع، آنچه موجب خنثی شدن راهبرد فرسایش اقتدار جمهوری اسلامی و نرسیدن دشمن به اهدافش با توطئه نفوذ می‌شود، عبارتند از: ۱ـ عدم غفلت از ماهیت سلطه‌جویانه و استکباری دشمن. ۲ـ حفظ مقاومت و ایستادگی و عقب ننشستن در مقابل فشار دشمن. ۳ـ حفظ بی‌اعتمادی به دشمن و دلخوش نبودن به وعده‌ها و سراب رنگی دشمن. ۴ـ حفظ دور پیشرفت در عرصه‌های علمی، فناوری و تقویت بنیه دفاعی، اقتصادی با تکیه بر منابع و ظرفیت‌های داخلی. ۵ـ تقویت وحدت، یکپارچگی و انسجام ملی و انسداد مسیر دشمن برای ایجاد اختلاف در داخل از مسیر تقویت فرهنگ دفاعی یا فرهنگ حماسی. راه متقاعدسازی و ایجاد انسجام در برابر دشمن نیز از مسیر تبیین و روشنگری و اقناع‌سازی جامعه، به ویژه نسل جوان می‌گذرد که امر خطیر و مهمی است؛ مسیری که می‌تواند راه نفوذ و بازگشت مجدد سلطه را مسدود سازد و لذا جهاد کبیر محسوب می‌شود.


کارشناسان در گفت وگو با صبح صادق سیاست‌های کلی انتخابات را تحلیل می‌کنند
سیدمحمد مشکوه‌الممالک/ حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی، سیاست‌های کلی «انتخابات» را که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین شده است، ابلاغ کردند. در راستای تبیین ابلاغ سیاست‌های کلی «انتخابات» خبرنگار صبح‌صادق گفت‌وگویی را با سه نفر از استادان و صاحب‌نظران ترتیب داده که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.
 مقابله با نفوذ بیگانگان و رانت‌خواری
حمیدرضا ترقی *
همان‌طور که در اصل 110 قانون اساسی بیان شده نخستین وظیفه مشخص شده برای ولایت‌فقیه تعریف سیاست‌های کلی نظام جمهوری اسلامی پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام است. براین اساس برای موضوع انتخابات که اعمال حق حاکمیت ملی مردم و کشور، از این مجرا تحقق می‌یابد، لازم است یکی از سیاست‌های کلی انتخابات تدوین و ابلاغ شود تا بر اساس آن، قوانین آتی جامعه و  انتخابات، تکمیل شده و ضعف‌ها و اشکالات قانون انتخابات که طی تجربیات گذشته به دست آمده، برطرف شود؛ از این‌رو با توجه به وظیفه‌ای که رهبر معظم ‌انقلاب در این زمینه دارد، بیش از یک سال است که، موضوع به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارسال شده و مجمع هم طی جلسات متعددی نقطه‌نظرات خود را در رابطه با این سیاست‌ها جمع‌بندی و تقدیم معظم‌له کرد و ایشان هم با اصلاحاتی آن را برای اجرا به قوای سه‌گانه و مسئولان کشور ابلاغ کردند. 
به یقین با توجه به نکات بسیار دقیقی که رهبر معظم انقلاب در سیاست‌ها به آن اشاره کرده‌اند، تأثیرات چشمگیری خواهد داشت. البته برخی از این سیاست‌ها باید از هم اکنون در اصلاح قانون انتخابات مورد توجه قرار گیرد، یا نظام جامع انتخاباتی که دولت تهیه می‌کند براین اساس اصلاح شود و بعد به عنوان اصل استفاده شود. 
این بحث از چند بعد قابل توجه است: اول اینکه؛ برای دور بعدی انتخابات مشخص می‌شود که داوطلبان، در تبلیغات انتخاباتی‌شان، از امکانات صداوسیما، فضای مجازی و امکانات دولتی و عمومی کشور، به طور یکسان استفاده کنند و طوری نباشد که یک نفر بیشتر و یک نفر کمتر از این امکانات بهره ببرد و عدالت  باید رعایت شود. 
نکته دوم‌ تعیین حدود و نوع هزینه‌های تبلیغات انتخاباتی و منابع مجاز و غیرمجاز آن است که در دوره‌های گذشته قوه قضائیه تلاش‌هایی را در زمینه شفاف‌سازی آن انجام داد، ولی چون کامل نشده بود نتیجه‌ای نداشت. منابع مالی انتخابات و هر یک از نامزدها و تشکل‌های سیاسی که از آنها حمایت می‌کنند باید کاملاً شفاف و قابل نظارت باشد. 
نکته سوم که در انتخابات تأثیر بسزایی دارد و بسیار مهم است، ممنوعیت استفاده از حمایت و امکانات مالی و تبلیغاتی بیگانگان است. متأسفانه چندین سال است که سیاست‌های بیگانگان و دشمنان براین است که بر انتخابات ما تأثیر بگذارند و از طریق شبکه‌های تبلیغاتی و امکانات مالی خود، برخی از جریان‌های سیاسی داخل کشور را مورد حمایت مادی خودشان قرار می‌دهند. این ممنوعیت که در بند شش سیاست‌ها مورد تأکید و توجه قرار گرفته، به طور طبیعی موجب برخورد دستگاه‌های ذی‌ربط با نامزد انتخاباتی خواهد شد و کسی که از حمایت بیگانگان برخوردار باشد، برای پذیرش مسئولیت صلاحیت ندارد. 
نکته چهارم که در این سیاست‌ها برای انتخابات آینده، تأثیرگذار است، تعیین چارچوب‌ها و قوانین لازم برای قانونمند کردن فعالیت احزاب و تشکل‌های سیاسی در انتخابات است. این راه جدیدی را برای تشکل‌های سیاسی باز می‌کند تا در جهت افزایش مشارکت آگاهانه مردم و افزایش اعتماد آنان به نظام و انتخابات گام بردارند تا انتخابات از حالت احساسی خارج شود و در سطحی، عقلانی و مبتنی‌بر تدبیر و آگاهی بیشتر از نامزدها سامان یابد.
عضو شوراي مرکزي حزب مؤتلفه اسلامي*

  سند بالادستی برای کمک به  سلامت انتخابات
دکترنوراله قیصری*
وظیفه شورای نگهبان در قبال سیاست‌های کلی نظام، این است که مصوبات مجلس شورای اسلامی را علاوه بر قانون اساسی با سیاست‌هایی که رهبر معظم انقلاب ابلاغ می‌کند، انطباق دهد؛ لذا نمایندگان مجلس و هیئت دولت دیگر نمی‌‌توانند لایحه یا طرحی به مجلس تقدیم کنند که ضمن قانونی بودن، مخالف با سیاست‌های کلی نظام باشد. 
در ادوار گذشته همواره شاهد طرح‌ها و لوایحی بودیم که تغییراتی در قانون انتخابات ایجاد می‌کرد و ضمن اینکه در چارچوب قانون اساسی مطرح می‌شد اما نوعاًً یک ضابطه معین و مشخصی نداشت؛ بر این اساس سیاست‌های کلی نظام ترجمان قانون اساسی و همچنین الزامات اداره کشور هستند. 
اینکه چرا این سیاست‌ها در شرایط کنونی ابلاغ شده است، به دلیل مداخله‌هایی که در فرآیندهای قانونگذاری صورت می‌گرفته، قانون ثابتی در انتخابات و چارچوب‌های هدایتگری که اقدامات اداره کشور و شرایط موجود منطقه‌ای، ملی و اوضاع و احوال سیاسی کشور در آن لحاظ شده باشد وجود نداشت، ابلاغ شده است. در شرایط فعلی، سیاست‌های کلی انتخابات، به عنوان یک سند بالادستی، هدایتگر و جهت‌دهنده به کلیه مصوباتی خواهد بود که از این پس در حوزه انتخابات، به عنوان قانون تعیین می‌شود. 
این سیاست‌ها نقایص قوانین موجود را برطرف می‌کند و به سیاست‌های آینده جهت می‌دهد و افق نوینی را در عرصه مردم‌سالاری در کشور باز خواهد کرد.  
با توجه به اینکه در هر دوره از انتخابات، افرادی نام‌نویسی می‌کنند که صلاحیت‌های اولیه را ندارند و این امر موجب اتلاف وقت شورای نگهبان برای بررسی صلاحیت‌ها می‌شود، رهبر معظم انقلاب بر شناسایی اولیه توانایی و شایستگی داوطلبان، در محله نام‌نویسی، با یک شیوه مناسب و قانونی و متناسب با هر انتخابات، تأکید کرده‌اند تا بررسی احراز صلاحیت افراد با کمبود زمان روبه‌رو نشود شورای نگهبان بتواند این وظیفه مهم را با دقت لازم انجام دهد. 
به نظر می‌رسد نکته مهم برای انتخابات آینده، این است که تعیین سازوکار لازم برای حسن اجرای وظایف و قسمنامه فرد منتخب، امکانپذیر باشد و در صورتی که در حین انجام مسئولیت مشخص شود منتخب، شرایط را ندارد و نتوانسته به قسم خود عمل کند، امکان نقض مسئولیت از وی وجود داشته باشد.
عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه تهران*

قوانین انتخاباتی در کشور یکپارچه می‌شود
دکتر صالح اسکندری*
ابلاغ سیاست‌های کلی انتخابات از سوی رهبر معظم انقلاب، نقطه عطفی در انتخاب‌های کشور از نظر ضابطه‌مندی قانونی، شفافیت، بالا بردن قدرت پاسخگویی و نیز ارتقای فرآیندهای زیردستی و بالادستی گزینش کارگزاران سیاسی در تراز نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است. 
قوانین انتخابات ۳۷ سال گذشته از آسیب‌های عمده‌ای رنج می‌بُرد. یکی از آنها مسئله ثابت نبودن قوانین انتخاباتی کشور بود که به دلایل مختلف دستخوش تغییر قرار می‌گرفت. در حال حاضر، یکی از بندهای مهم سیاست‌های کلی انتخابات، بحث ثبات قوانین انتخابات کشور در یک مدت قابل توجه است. 
یکی دیگر از آسیب‌ها، یکپارچه نبودن قوانین انتخابات بود که سیاست‌های کلی رهبر معظم انقلاب، کمک می‌کند قوانین انتخاباتی در کشور یکپارچه شود و برای انتخابات قانون جامع ایرانی‌ـ اسلامی داشته باشیم. 
یکی از تأکیدات ویژه رهبر معظم انقلاب بر عدم دخالت و حمایت‌های مالی و سیاسی بیگانگان است؛ بخشی از این مسئله که چرا دشمنان و مخالفان نظام از هم اکنون به دنبال تخریب این سیاستنامه‌ها هستند،  به ارتقای گزینش کارگزاران تراز نظام سیاسی و نظام جمهوری اسلامی مربوط می‌شود. اگر در انتخاباتی ضوابط و قوانین مشخصی حاکم نباشد، افراد بیگانه در مناصب حکومتی و دولتی نفوذ می‌کنند و در انتخابات موجب تهییج ستاد انتخاباتی برای ایستادگی در مقابل رأی مردم می‌شود. 
از آنجا که این سیاست‌های کلی یک نقشه راه و چارچوب راهنمایی برای تشکیل نظام سیاسی در کشور متشکل از کارگزاران تراز انقلاب است، تدوین و تصویب این سیاست‌ها، لازم و ضروری بود تا قانون جامع انتخابات اسلامی ایرانی بتواند به گزینش کارگزاران تراز و به تبع آن، تشکیل نظام تراز  دولت اسلامی منجر شود. 
ابلاغ سیاست‌های کلی انتخابات از سوی رهبر معظم انقلاب، نخستین گام تشکیل دولت اسلامی در کشور است. 
در قبال این سیاست‌ها شورای نگهبان که امین نظام است و طی ۳۷ سال گذشته ثابت کرده است، مهم‌ترین گلوگاه برای دفاع از اسلامی بودن و جمهوری بودن نظام به طور توأمان بوده است، وظایفی را برعهده دارد که بر حسب سیاست‌های کلی که رهبر معظم انقلاب مطرح فرموده‌اند، از نظر منابع و امکانات نیازمند توسعه کمّی و کیفی در خود است.
 یکی از وظایف مهم و اصلی شورای نگهبان در قانون اساسی که رهبری نیز در این سیاست‌های کلی مطرح کرده‌اند، بحث مشخص کردن معیارهای رجل مذهبی و رجل سیاسی در کشور است. فردی که قرار است در نظام جمهوری اسلامی پس از رهبر معظم انقلاب، دومین شخص مملکت و مجری قوانین اسلام باشد، باید سطحی از دانش مذهبی یعنی فقه، اصول فقه، تفسیر، کلام و... را داشته باشد. 
رئیس کارگروه سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام


 دکتر یدالله جوانی /  «جوزف ووتل» رئیس ستاد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا، مدعی شده است که ایران در حمله به کشتی‌های جنگی این کشور در نزدیکی آب‌های یمن دست داشته است. وی که در مرکز «پیشرفت آمریکایی» صحبت می‌کرد، دلیل این ادعایش را، این چنین بیان می‌دارد: «تصور می‌کنم که ایران در برخی از این اقدامات نقش دارد. آنها با حوثی‌ها ارتباط دارند، به همین دلیل تصورم این است که آنها نیز نقش ایفا می‌کنند.»
هفته گذشته، ارتش آمریکا اعلام کرد از مناطق تحت کنترل انقلابیون یمن، سه مرحله به سمت ناوچه «میسون» ارتش آمریکا، صورت گرفته است. واشنگتن با متهم کردن ارتش یمن و جنبش انصارالله به دست داشتن در این حملات، سه مرکز راداری ارتش یمن را هدف قرار داده است.
نکته بسیار مهم، نوع نگاه آمریکایی‌ها به صحنه نبرد در منطقه و جنگ یمن است. بیش از یک‌سال‌ونیم از جنگ بی‌دلیل عربستان سعودی به یک کشور اسلامی در منطقه می‌گذرد، در این مدت عربستانی‌ها از زمین، هوا و دریا، ملت مظلوم یمن را مورد هجوم قرار داده و خسارت‌های سنگینی را بر یمنی‌ها وارد کرده‌اند. در این جنگ ظالمانه و ناجوانمردانه، آمریکایی‌ها، به‌عنوان اصلی‌ترین تأمین‌کننده تسلیحات رژیم آل‌سعود، با ارائه اطلاعات و کمک‌های لجستیکی و سوخت‌رسانی، در این جنگ به صورت مستقیم نقش ایفا کرده‌اند. در طول این جنگ، آمریکایی‌ها در مواردی به صورت مستقیم اهدافی را در یمن نشانه رفته‌اند. در حالی که آمریکایی‌ها در یک طرف جنگ قرار گرفته‌اند، لکن برای خود و نیروهای‌شان، این چنین تصور می‌کنند که تحت هیچ شرایطی نباید مورد تعرض قرار گیرند. این تصور، همانند تصور کسی است که وارد آب می‌شود، ولی انتظار ندارد لباسش تر شود. آمریکایی‌ها، جنگ و کشتار و خسارت را برای دیگران می‌خواهند. آنها بر مبنای همین تصور، اهدافی را دنبال می‌کنند که باید مورد بررسی قرار گیرد. به دنبال ادعای آمریکایی‌ها مبنی بر شلیک به ناو جنگی آمریکایی از مناطق تحت کنترل انصارالله، سخنگوی این جنبش، از همان ابتدا هرگونه حمله به ناو آمریکایی را تکذیب کرده بود. بدیهی است که تکذیب انصارالله، نشان می‌دهد که سناریوی پیچیده‌ای برای جنگ یمن از سوی آمریکایی‌ها طراحی شده است. اگر انصارالله  قصد زدن ناوهای آمریکایی‌ها را داشته باشد، هم توان برای انجام آن را دارد و هم دارای دلایل حقوقی و عرفی برای چنین مقابله‌ای است. آمریکا‌یی‌ها شریک تمامی جنایات آل‌سعود در یمن هستند و یمنی‌ها حق دارند در راستای دفاع از خود، با متجاوزان و همدستانش مقابله کنند. بنابراین اگر انصارالله روزی تصمیم به مقابله با آمریکایی‌ها بگیرد، به طور قطع آن را اعلام خواهد کرد و این اقدام هم مورد حمایت ملت یمن خواهد بود.
بنابراین، با رد حمله به ناو جنگی آمریکا از سوی انصارالله، دو سؤال مطرح است؛ اولاً این اقدام از سوی چه کسی انجام شده؟ و ثانیاً هدف از این کار و جنجال‌آفرینی رسانه‌ای با متهم ساختن ایران، با چه هدفی دنبال می‌شود؟ بررسی‌ها نشان می‌دهد، رسانه‌های عربستانی در پرداختن به موضوع و متهم ساختن انصارالله به شلیک این موشک‌ها، فعال‌تر از دیگران عمل کردند. در پاسخ به پرسش اول می‌توان گفت، متهم اصلی خود سعودی‌ها و متحدان آنان در یمن همانند مزدوران «منصور هادی» رئیس‌جمهور فراری یمن، یا القاعده وابسته به سعودی‌ها هستند و در صورت درستی این احتمال، هدف سعودی‌ها از این کار، ۱ـ تحریک آمریکا‌یی‌ها برای ورود جدی‌تر، آشکارتر و مستقیم‌تر در جنگ علیه یمنی‌ها و ۲ـ نجات خودشان از باتلاق این جنگ است. اما متهم دیگر در این موضوع، خود آمریکایی‌ها هستند. روند تحولات در منطقه، به هیچ وجه به نفع آمریکایی‌ها و متحدان‌شان نیست. تحولات عراق، سوریه، لبنان، بحرین و یمن، روندی نگران‌کننده برای غرب پیدا کرده است. بر همین اساس، آمریکا‌یی‌ها با اتهام‌زنی به انصارالله و جمهوری اسلامی ایران، به دنبال راه‌یابی برای تغییر روندها می‌باشند. آمریکایی‌ها با این نوع متهم‌سازی، حرکتی فرارگونه به سمت جلو، با هدف رهایی از وضعیتی را دارند که به شدت گرفتار آن شده‌اند. در پایان باید گفت، شرایط منطقه، بسیار پیچیده‌تر از آن است که آمریکایی‌ها با این ترفندها، بتوانند رهایی یابند.

رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس در گفت‌وگو با صبح صادق
محمد نوری/ ‌ براساس وظیفه قانونی که برای کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی در زمینه پیگیری شکایات و گزارش‌های واصله به مجلس تعریف شده است و بنا بر شکایات رسیده به کمیسیون درباره مسکن مهر، ‌در این کمیسیون مقرر شد، عملکرد طرح مسکن مهر در زمینه میزان پیشرفت کار ساخت‌وساز، برگزاری مناقصه‌ها و شیوه اجرا، انتخاب پیمانکاران، وضعیت فنی ساختمان‌های ساخته شده، نظارت بر انجام کار، چگونگی ارائه تسهیلات و آسان‌سازی دستیابی مردم به مسکن ارزان‌قیمت، بررسی شود. به همین منظور با داوود محمدی نماینده مردم قزوین در مجلس و رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی گفت‌وگو کردیم و اقدامات انجام شده در این باره را از وی جویا شدیم.
* علت ورود مجلس به طرح مسکن مهر در این برهه زمانی چه بود؟
با توجه به وظیفه ذاتی که برای کمیسیون اصل ۹۰ در قانون اساسی تعریف شده است،‌ این کمیسیون موظف به پیگیری و رسیدگی به گزارش‌ها و شکایات مردم،‌ سازمان‌ها، نهاد‌ها و... است. در طرح مسکن مهر شکایت‌هایی از سوی مردم عزیز ایران اسلامی به کمیسیون رسیده بود که سبب ورود کمیسیون اصل ۹۰ به این موضوع و بررسی آن تا حصول نتیجه شد.

* در این بررسی‌ها یافته‌‌های کمیسیون در زمینه نقاط قوت و ضعف این طرح چه بوده است؟
طرح مسکن مهر دارای نقاط قوت و ضعف بود که از جمله آنها می‌توان به خانه‌دار شدن جمعیت زیادی از اقشار جامعه، به‌ویژه قشر آسیب‌پذیر، اشتغال‌زایی نسبی در بخش ساختمان، قیمت پایین واحدها نسبت به سطح عمومی قیمت‌ها، کنترل و کاهش قیمت مسکن در جامعه، پاسخگویی به تقاضای انباشته مسکن در سنوات گذشته و... اشاره کرد و از سوی دیگر انتخاب اراضی نامناسب برای احداث مسکن مهر، ضعف خدمات زیربنایی و روبنایی لازم، از جمله آب، برق، فاضلاب، بیمارستان، فضا‌های آموزشی، عمومی، فضای سبز و... ضعف فنی و اجرایی در عملکرد پیمانکاران و مجریان طرح، کم‌توجهی به ضرورت جانمایی مناسب و مکان‌یابی اراضی در برخی از شهرهای جدید که نبود این گونه مؤلفه‌ها به معنای نبود مؤلفه‌های جذب مهاجر برای اینگونه مناطق است. از سوی دیگر ضعف در تعامل و همکاری مناسب و هم‌افزایی دستگاه‌های خدمات‌رسان در ارائه خدمات (که این مسئله موجب افزایش زمان اتمام واحدها یا اسکان متقاضیان شده است) از جمله نقاط ضعف این طرح به شمار می‌رود.
از اشکالات عمده‌ای که روند اجرای این طرح را با کندی روبه‌رو کرد و به تبع آن مشکلات دیگری برای طرح به وجود آورد، کمبود منابع مالی اجرای طرح بود که افزون بر عدم ایفای تعهدات بخش‌های مختلف موجب بروز اشکالات متعدد شد. در این طرح بانک‌ها موظف بودند ۵۵ هزار و پانصد میلیارد تومان تسهیلات با بهره کم پرداخت کنند که از این رقم تاکنون ۴۷ هزار میلیارد تومان پرداخت شده و بیش از ۸ هزار میلیارد تومان پرداخت نشده است. برای خدمات عمومی می‌بایست ۱۰ هزار میلیارد تومان اختصاص می‌یافت که از این رقم سازمان‌‌ها و نهادهای خدمات‌رسان ۳ هزار میلیارد تومان تخصیص داده‌اند. از منابع عمومی نیز می‌بایست ۴ هزار و پانصد میلیارد تومان به طرح تزریق می‌شد که در این حوزه هم بیش از ۲ هزار میلیارد تومان اختصاص نیافته است. در مجموع طرح مسکن مهری که قرار بود با ۱۰۵ هزار میلیارد تومان اعتبار تکمیل شود، در حال حاضر ۱۷ هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد. 
با این وجود از ابتدای تصویب و اجرایی شدن این طرح بیش از ۲۲۱۵۰۰۰ واحد مسکن مهر در دستور کار ساخت قرار گرفت که از این تعداد ۱۹۸۳۳۵۶ واحد دارای قرارداد ساخت است و از این رقم ۱۲۴۹۳۰۶ واحد به متقاضیان تحویل شده و تعداد ۸۳۰۶۳ واحد آماده تحویل است. همچنین تعداد ۲۵۰۰۱۵ واحد تکمیل شده به دلایل مختلف از جمله فقدان متقاضی، فقدان خدمات روبنایی و زیربنایی و... غیرقابل تحویل می‌باشد. تعداد ۴۹۰۰۰ واحد هم دارای پرونده در محاکم قضایی (دارای زمین‌های متعارض،‌ اختلاف با پیمانکاران و...) هستند که عملاً تحویل آنها در حال حاضر ممکن نیست. تعداد ۴۰۰۹۷۲ واحد هم به میزان ۲۰ درصد پیشرفت داشته است.

* با توجه به یافته‌های کمیسیون درباره نقاط ضعف و اشکالاتی که در این طرح بروز کرده است، راه برون‌رفت از این وضعیت را چه می‌دانید و راهکار عملی کمیسیون برای این طرح چه بود؟
در بررسی‌هایی که کمیسیون انجام داد، راه برون‌رفت از این وضعیت را در این یافت که کمیته‌ای در دولت با حضور وزارتخانه‌ها،‌ نهاد‌ها،‌ سازمان‌ها و... که در این موضوع دخیل هستند، ‌تشکیل شود تا یک هم‌افزایی مناسبی برای به سرانجام رسیدن این طرح رخ دهد. همچنین این کارگروه موظف شد تا پایان سال جاری گزارش کار خود را به مجلس ارائه کند تا آخرین وضعیت طرح مسکن مهر و اقداماتی که در زمان باقی‌مانده صورت گرفته مشخص شود. البته وزارت راه و شهرسازی مدعی است در تلاش است اگر دستگاه‌های مختلفی که در این طرح متعهد به انجام امور مربوط هستند، همکاری لازم را داشته باشند، ‌تا پایان سال ۱۳۹۶ پرونده مسکن مهر بسته شود.
مورد دیگری که می‌توان از آن به راه برون‌رفت از این وضعیت تعبیر کرد بحثی است که در کمیسیون مصوب شد؛ اینکه مقرر شد دستگاه‌ها و سازمان‌های مختلف در ردیف بودجه‌ای خود حتماً اعتبار خاصی را برای مسکن مهر لحاظ کنند که این امر می‌تواند در روند پایان طرح مسکن مهر تسریع ایجاد کند. 

* با توجه به مواردی که بیان کردید، چه ضمانت اجرایی برای تحقق این الزامات از سوی دولت و سایر دستگاه‌های متولی وجود دارد؟
مطالبه مردم از دولت که اکنون چند میلیون نفر چشم انتظار تکمیل مسکن مهر هستند و باید این کار به طور جدی پیگیری شود و به اتمام برسد. دومین ضمانت اجرای این الزامات پیگیری‌های قانونی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی است و در نهایت مطالبه‌گری مردم عزیز می‌تواند روند تحقق این الزامات را تسریع بخشد. در این زمینه اگر تخلفی رخ دهد، یا کوتاهی از سوی متولیان امر صورت گیرد، کمیسیون اقدام مقتضی را از مراجع قانونی انجام خواهد داد.

 قاسم غفوري/ سوریه و یمن همچنان از جمله کشورهایی هستند که در کانون توجهات جهانی قرار دارند؛ به گونه‌ای که حتی قدیمی‌ترین و اصلی‌ترین مسئله منطقه، یعنی فلسطین در حاشیه قرار گرفته است. این روزها تحولات سوریه را در دو بعد سیاسی و نظامی می‌توان تقسیم کرد. در حوزه نظامی ادامه عملیات‌های ارتش سوریه و متحدانش در برابر گروه‌های تروریستی و البته اقدامات حمایتی آمریکا و شرکای منطقه‌ای آن از تروریست‌ها مطرح است و در حوزه سیاسی بیشتر اقدامات در قالب تحرکات بین‌المللی است. پس از توقف مذاکرات ژنو میان نظام سوریه و معارضان، اکنون تحرکات در سطح کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و البته با محوریت روسیه و آمریکا در جریان است؛ نشست لوزان نمودی از این مذاکرات است. پس از آن آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان از برگزاری نشستی در لندن با محوریت سوریه خبر دادند.
در حوزه یمن نیز در حالی ۲۰ ماه از تجاوز گسترده ائتلاف آمریکایی ـ سعودی به این کشور می‌گذرد که در اقدامی تأمل‌برانگیز، آمریکا رسماً وارد عرصه جنگ شده و رزم‌ناوهایش به بمباران یمن پرداخته‌اند.
بسیاری از ناظران سیاسی معتقدند، بخشی از این تحرکات به اهداف منطقه‌ای آمریکا، از جمله در یمن معطوف است. آمریکا می‌داند که روند تحولات، یعنی تشکیل دولت مردمی و آزاد در یمن برهم‌زننده معادلات و اهداف آمریکا در منطقه و یمن خواهد بود. بر اساس این، آمریکا که از توان ائتلاف سعودی در سرکوب یمن ناامید شده، خود مستقیم وارد این جنگ شده است تا شاید بتواند مانع از تشکیل دولت ملی در یمن شود. آمریکا که در آستانه انتخابات قرار دارد، با این اقدامات از یک سو به دنبال قدرت‌نمایی و نمایش اقتدار خود است تا رأی طالبان اقتدار آمریکا را کسب کند و از سوی دیگر به دنبال نمایش توان دموکرات‌ها در حمایت از متحدان‌شان، از جمله سعودی است. نمود عینی این امر را می‌توان در تحرکات صورت گرفته در حمایت از رژیم صهیونیستی و اعلام افزایش کمک‌های آمریکا به این رژیم تا سقف ۳۸ میلیارد دلار دید. سران آمریکا که در عرصه داخلی کارکرد چندانی ندارند، برآنند تا با این تحرکات به پیروزی در انتخابات دست یابند. 
مجموع این تحولات در سوریه و یمن در حالی صورت می‌گیرد که یک نکته مهم در ورای آن مشاهده می‌شود و آن، ورود تمام‌قد فرانسه و انگلیس به این عرصه‌هاست. کشورهایی که تاکنون به صورت حاشیه‌ای یا در نقشی کم‌رنگ حضور داشتند، اکنون به محور تحرکات سیاسی و نظامی مبدل شده‌اند. درباره یمن، آنها اقدامات گسترده‌ای برای آنچه برقراری آتش‌بس می‌نامند، صورت داده و حتی از طرح‌هایی در شورای امنیت سخن گفته‌اند. البته ناگفته نماند که آنها همزمان از فروش تسلیحات به سعودی و حاضران در جنگ یمن خبر داده‌اند. اتهام‌زنی به ایران و تکرار ادعاهای ائتلاف آمریکایی ـ سعودی مبنی بر کمک‌های نظامی ایران به یمن، بعد دیگر این تحرکات است که همواره بدون سند و مدرک مطرح شده و جنبه فضاسازی رسانه‌ای و تبلیغاتی دارد. درباره سوریه نیز اولاند، رئیس‌جمهور فرانسه اعلام کرده است، کشورش هرگز فشارهای خود بر مسکو در زمینه سوریه را کم نخواهد کرد. فرانسه بر مخالفت با نظام سوریه و اقدامات متحدانش تأکید کرده و گزارش‌های منتشر شده از ارسال تسلیحات فرانسوی برای تروریست‌ها در حلب حکایت دارد. ‌ 
برخی ناظران سیاسی معتقدند، انگلیس و فرانسه نیز مانند بسیاری از دشمنان سوریه و یمن، روند کنونی تحولات این کشورها را برابر با شکست کامل خود می‌دانند؛ در حالی که گروه‌های تروریستی و متحدان منطقه‌ای آنها نیز توان مقابله با این روند را ندارند. در این شرایط آنها، مانند آمریکا گزینه‌ای جز ورود مستقیم به عرصه سوریه ندارند تا شاید از شکست نهایی خود جلوگیری کنند. 
نکته دیگر آنکه آمریکا برای فشار بر روسیه به دنبال یارگیری جهانی است و ورود کشورهای اروپایی نیز در این چارچوب قرار دارد؛ از همین رو اتحادیه از آمادگی برای تحریم جدید روسیه سخن گفته است. در رفتار اروپا و آمریکا نوعی تقسیم کار مشاهده می‌شود؛ چنانکه آمریکا مستقیماً وارد نبرد یمن شده است و سوریه را به انگلیس و فرانسه واگذار کرده تا شاید با اعمال فشار در هر دو جبهه بتوانند ایران و روسیه را به باج‌دهی و عقب‌نشینی از مواضع خود در قبال سوریه و یمن وادار کنند. آمریکا در هفته‌های آتی درگیر امور انتخاباتی است؛ در حالی که از یک سو اوباما می‌خواهد وانمود کند که وارد مناقشات نظامی جهان نمی‌شود و صرفاً برای حمایت از متحدانش اقدامات محدود، مانند موشک‌باران یمن از سوی ناوچه‌های رزمی‌اش را انجام می‌دهد و از سوی دیگر شرایط انتخابات آمریکا چنان سنگین و ابهام‌برانگیز شده که کاخ سفید برای پیروزی کلینتون، متحد خود در برابر ترامپ جمهوریخواه، گزینه‌ای جز ورود تمام‌قد به انتخابات ندارد. در این شرایط آمریکا، پرونده‌های مهمی همچون یمن و سوریه را که می‌تواند در روند انتخابات تأثیرگذار باشد، به انگلیس و فرانسه واگذار کرده تا مجری طرح‌هایش علیه این کشورها باشند. 
در این میان یک اصل مهم وجود دارد و آن، اینکه انگلیس و فرانسه به دنبال جلب نظر شرکای منطقه‌ای خود هستند؛ به گونه‌ای که با ادعای اقدام در سوریه و یمن به سرکیسه کردن کشورهای عربی و خوش‌خدمتی برای رژیم صهیونیستی بپردازند. به هر تقدیر، ورود انگلیس و فرانسه به عرصه سوریه نه از روی قدرت، بلکه برگرفته از نقطه ضعف آنان است و برای فرار از شکست به اجبار خود وارد میدان شده‌اند؛ در حالی که روند تحولات نشان‌دهنده ناتوانی آنان برای فرار از این وضعیت است. آمریکا و متحدانش، نظیر فرانسه و انگلیس که تمام برگه‌های خود را از دست رفته می‌بینند، با ورود تمام‌قد به عرصه بحران‌سازی برآنند تا با کشاندن جهان به عرصه جنگی تمام‌عیار، جامعه جهانی را به باج‌دهی وادار کنند؛ هر چند که روند تحولات به ویژه دستاوردهای گسترده یمن و سوریه در مبارزه با تروریست‌ها و متجاوزان، این طراحی را با ابهامات و ناکامی‌های بزرگی همراه کرده است. 

صبح‌صادق دیدگاه‌های ترامپ و کلینتون دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را بررسی می‌کند
 مریم فتاحی/ بنا به سنت هر دوره، فرآیند انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا حدود دو سال طول می‌کشد. طی این دو سال هر یک از نامزدها در حزب خود به جمع‌آوری کمک‌های مالی پرداخته و ایالت به ایالت با رقبای هم‌حزبی خود رقابت می‌کنند تا در نهایت نامزد اصلی حزب مشخص شود. پس از مشخص شدن نامزد حزب، در یک فرآیند به نسبت پیچیده انتخابات سراسری برگزار می‌شود. این فرآیند دو هفته دیگر پایان می‌یابد و آمریکایی‌ها رئیس‌جمهور جدید خود را خواهند شناخت. پنجاه‌و‌هشتمین انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا قرار است سه‌شنبه برابر ۸ نوامبر ۲۰۱۶ میلادی ‎۱۸ آبان ۱۳۹۵    برگزار شود. رأی‌دهندگان در این انتخابات  رئیس‌جمهور ایالات متحده و معاون وی را انتخاب خواهند کرد. 
در این انتخابات «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه سابق آمریکا، به عنوان نامزد حزب دموکرات و «دونالد ترامپ» سرمایه‌دار جنجالی نیویورک به عنوان نامزد جمهوریخواهان معرفی شده‌اند. صبح صادق در آستانه انتخابات قصد دارد ضمن معرفی اجمالی دو نامزد مذکور دیدگاه‌های مختلف آنها را در حوزه‌های مختلف بررسی کند.

 کلینتون وزیر خارجه سابق
 و بانوی اول سال‌های 1992 تا2000 
کلینتون شناخته شده‌تر از آن است که به معرفی نیاز داشته باشد. وی وزیر سابق خارجه در کابینه اول باراک اوباما و همسر «بیل کلینتون» است. هیلاری همسر چهل‌و‌دومین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، بین سال‌های ۱۹۹2 تا ۲۰۰0 بانوی اول ایالات متحده بوده ‌است. وی از اعضای میانه‌روی حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا است که در سال ۱۹۷۴ در اوج رسوایی «واترگیت»، دولت دموکرات‌ها در مقام دستیار کمیته قضایی کاخ سفید درباره «ریچارد نیکسون» تحقیق می‌کرد. وی در سال 2000 به سمت سناتور ایالت نیویورک انتخاب و به عنوان یکی از اولین زنان منتخب در مجلس سنای ایالات متحده آمریکا شناخته شد. هیلاری پس از پایان یافتن دوره ریاست جمهوی «جرج بوش» به قصد حضور دوباره در کاخ سفید- این بار نه به عنوان همسر رئیس‌جمهور، بلکه به عنوان شخص رئیس‌جمهور وارد رقابت‌های ریاست جمهوری 2008 شد که در نهایت از اوباما شکست خورد. این بار اما کلینتون تمام توان خود را به کار گرفته است تا در 69 سالگی در جایگاه اولین رئیس‌جمهور زن ایالات متحده نام خود را در تاریخ این کشور ثبت کند و به کاخ سفید راه یابد.

دونالد ترامپ، سرمایه‌دارِ بی‌سیاست
اما برخلاف هیلاری کلینتون، دونالد ترامپ تاکنون در سیاست هیچ سمتی نداشته است و بیشتر به سبب ثروت افسانه‌ای‌اش شناخته می‌شود. بررسی سوابق سیاسی او نشان می‌دهد که وی در طول دو دهه گذشته در انتخابات آمریکا به کمپین‌های کاندیداهای هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه کمک مالی کرده است. ترامپ پیش از این در فوریه ۲۰۱۲ از میت رامنی برای ریاست جمهوری آمریکا حمایت کرد. وی همچنین از جمله حامیان اولیه رونالد ریگان برای ریاست جمهوری آمریکا بود. 
ترامپ در سال ۲۰۰۰ برای کسب نامزدی حزب رفورم در انتخابات ریاست جمهوری به رقابت پرداخت. وی در ۱۶ ژوئن ۲۰۱۶ بار دیگر به طور رسمی نامزدی خود را برای انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری، این بار به عنوان یک جمهوریخواه اعلام کرد. کمپین ترامپ تاکنون پوشش گسترده رسانه‌ای و توجه بین‌المللی را به خود جلب کرده است. 

دیدگاه نامزدهای انتخابات
 ریاست جمهوری آمریکا
دیدگاه‌های نامزد دو حزب در نوع خود جالب و قابل توجه است. در این بخش به مهم‌ترین دیدگاه‌های آنها در دو بخش مسائل داخلی آمریکا و مسائل خارجی این کشور پرداخته می‌شود.

مسائل داخلی آمریکا
* مهاجرت
هیلاری کلینتون درباره مسئله مهاجرت که یکی از مهم‌ترین مسائل مورد اختلاف دو حزب است، اعلام کرده که اگر رئیس‌جمهور شود، برای تسریع شهروندی مهاجرانی که به صورت قانونی وارد این کشور شده‌اند، بلافاصله لایحه را تنظیم خواهد کرد. برخلاف وی ترامپ وعده داده در صورت پیروزی در انتخابات آمریکا، به توسعه سامانه ردیابی که به کنترل سیل مهاجرت بینجامد، مبادرت می‌کند. او معتقد است این سیستم از برنامه ورود ـ خروجی پیروی می‌کند که قادر به رهگیری افرادی است که بیش از مهلت قید شده در روادید خود در ایالات متحده اقامت می‌کنند. ترامپ همچنین از تمایل برای ساخت دیوار حائل با مکزیک در مرزهای ایالات جنوبی آمریکا برای جلوگیری از افزایش مهاجرت سخن گفته است. ممانعت از دستیابی مهاجران غیرقانونی به مزایای اداره رفاه نیز از دیگر تهدیدات انتخاباتی وی بوده است.
*حق حمل سلاح
کلینتون همگام با دیگر هم‌حزبی‌هایش درباره مسائل اجتماعی معتقد است که فرهنگ حمل سلاح در این کشور به طور چشمگیری خارج از چارچوب توازن است. وی طی سخنانی در نشستی درباره بهداشت روانی، گفت: «آمریکا بایستی این ذهنیت را که هر شخصی در هر زمانی و هر مکانی می‌تواند با خود سلاح حمل کند، برطرف کند.» برخلاف کلینتون، ترامپ یکی از طرفداران پر و پا قرص حمل اسلحه است و اعتقاد دارد در صورتی که رقیبش انتخاب شود، این حق از مردم سلب خواهد شد.
* نژادپرستی و رنگین‌پوستان
کلینتون در واکنش به موج اعتراضات به کشته شدن دو جوان سیاه‌پوست در این کشور به دست پلیس، اصلاحات در نظام کیفری و اقدامات پلیس را در کشورش خواستار شد. وی در یک سخنرانی در شهر بوستون گفت: «هر یک از ما باید به واقعیت‌های دردناک درباره رنگ پوست افراد و عدالت در آمریکا بیندیشیم، با وجود همه پیشرفت‌هایی که مردم ایالات متحده با کمک یکدیگر به آن رسیده‌اند؛ اما سیاه‌پوستان و به‌ویژه مردان، بیش از سایر افراد در معرض بازداشت‌ها و تحمل مجازات‌های سنگین هستند؛ ما دست روی دست گذاشته‌ایم و شاهد آن بوده‌ایم که نظام حقوقی کیفری کشور ما تعادل و توازن خود را از دست داده است؛ من امیدوارم حوادث دردناک اخیر سبب شود دوباره به فکر بازگرداندن تعادل به این نظام باشیم.» کلینتون علاوه بر مواضع فوق معتقد است که سایر نژادها و ادیان ایالات متحده می‌توانند به راحتی و با آرامش در کنار هم زندگی کنند. در این قسمت نیز ترامپ دیدگاهی مخالف کلینتون دارد. وی در مبارزات خود حمله به مسلمانان و مکزیکی‌ها را در رأس کار خود قرار داده و بارها آنها را متهم کرده و خواستار رفتار تبعیض‌آمیز مستقیم و صریح شده است. نژادپرستی بخش عمده و درونی ایجاد ترس و هراس است که محور اصلیِ ستاد ترامپ است.

مسائل خارجی آمریکا
آمریکا در رویارویی با مسائل خارجی با مشکلات عدیده‌ای رو به روست. در این بخش مهم‌ترین محورهای مواضع دو نامزد در زمینه مسائل خارجی بررسی خواهد شد. 
* ایران
کلینتون و ترامپ هر دو در دشمنی با ایران هم عقیده‌اند. اما در این زمینه تفاوت دیدگاه‌هایی نیز وجود دارد. برای نمونه هر چند هيلاري کلینتون از اصل توافق برجام حمايت مي‌كند؛ اما برخي موضع‌گيري‌هاي او نشان مي‌دهد كه در صورتي كه رئيس‌جمهور شود، مواضعش در قبال اجراي برجام تندتر از دولت اوباما خواهد بود. به طور کلی، اگرچه کلینتون یکی از مخالفان مذاکره با ایران بود و حتی پس از تصویب برجام به آن انتقاداتی داشت؛ اما در نهایت آن را پذیرفت. وی اعلام کرده است که با وجود تصویب برجام باید تحریم‌ها علیه ایران ادامه یابد. رویکرد ترامپ در این زمینه از کلینتون تندتر است. وی توافق هسته‌ای با ایران را سندی مسخره می‌داند و قول داده است که در روز اول ریاست جمهوری‌اش آن را از بین ببرد.
* داعش
دو نماینده دموکرات و جمهوریخواه نظرات مختلفی درباره این موضوع دارند. ترامپ معتقد است که اگر به جای اوباما بود طی این سال‌ها یک حمله نظامی با استفاده از نیروهای زمینی علیه داعش ترتیب می‌داد. وی اعلام کرده که اگر رئیس‌جمهور شود با ۳۰ هزار نیروی نظامی زبده به داعش حمله خواهد کرد. از نظر ترامپ، اولویت آمریکا به جای بشار اسد باید از بین بردن داعش باشد. دونالد ترامپ درباره داعش انگشت اتهام را به سمت کلینتون نشانه گرفته است. وی مدعی شده است که کلینتون داعش را به وجود آورده و سیاست‌های اشتباه او سبب مشکلات خاورمیانه شده است. ترامپ معتقد است کلینتون هرگز قادر نخواهد بود مشکل داعش که سیاست‌های خودش آن را به وجود آورده است، حل‌و‌فصل کند، به دلیل آنکه کلینتون قدرت و استقامت لازم را برای مقابله با این مشکل و سایر مشکلات این کشور ندارد. در مقابل، هیلاری کلینتون معتقد است که آمریکا نمی‌تواند بین اسد و شکست داعش یکی را انتخاب کند و باید این دو مسئله را همزمان حل کند. 
* سوریه 
كلينتون درباره بحران سوريه از ابتدا معتقد بود که بشار اسد باید ساقط شود. در حال حاضر نیز وی معتقد است واشنگتن نبايد اجازه دهد نيروهاي ايراني با پيروزي در سوريه در مرزهاي فلسطين اشغالي مستقر شوند. وي راهبرد خود درباره سوريه را این‌گونه تفسیر کرده است: «هدف ما برقراري آتش‌بس و بعد حل‌و‌فصل سياسي از طريق گرد آوردن گروه‌هاي مختلف درگير در سوريه بوده، اما اين كار بسيار دشوار و پيچيده است؛ چرا كه علاوه بر روسيه، ايران نيز يك نقش‌آفرين بزرگ محسوب مي‌شود و تركيه و عربستان و ديگران نيز هستند كه از نظر خودشان منافع مهمي در سوريه دارند.» در طرف مقابل، ترامپ عقیده‌ای مخالف دیدگاه‌های گذشته کلینتون درباره سوریه دارد. وی در قبال دولت سوریه به دنبال تغییر رژیم و مبارزه برای سرنگونی بشار اسد نبوده و موضعی صلح‌طلبانه دارد و می‌گوید: «فرض کنیم که بشار اسد در قدرت نباشد، چه کسی جایگزین او خواهد شد؟ نیروهایی که آمریکا از آنها حمایت می‌کند؟ چه اتفاقی افتاد وقتی ما این کار را در لیبی انجام دادیم؟ به نظرم این کار تماماً اشتباه بود.»
* فلسطین و رژیم صهیونیستی
 منازعه هفت دهه‌ای رژیم اشغالگر قدس و فلسطین همچنان از موضوعات مهم ایالات متحده است. در  این زمینه هیلاری کلینتون همچون اکثر دموکرات‌ها از مسئله دو دولت حمایت می‌کند و اعتقاد دارد که رژیم صهیونیستی باید در داخل مرزهای 1967 باقی‌مانده و باقی مناطق مثل کرانه باختری و نوار غزه به فلسطینی‌ها اختصاص یابد. وی با حمایت از صهیونیست‌ها معتقد است در صورتي كه ايران به رژیم صهیونیستی حمله كند، ممكن است نابود شود. کلینتون همچنین مدعي شده است كه بيت‌‌المقدس بايد پايتخت غيرقابل تقسيم رژیم صهیونیستی باقي بماند. دونالد ترامپ در این مسئله نیز رویکردی افراطی دارد. وی معتقد است که قرارداد احتمالی صلح در آینده برای فلسطینی‌ها شرایط سختی خواهد داشت. از نظر فلسطینی‌ها ترامپ نسخه خشن‌تر «جرج دبلیو بوش» است که در زمان او، رژیم صهیونیستی یاسر عرفات را در رام‌الله حصر کرد و دولت آمریکا نیز هیچ‌گونه فشاری بر این رژیم به منظور شکستن حصر اعمال نکرد.
* حزب‌الله لبنان و کمک‌های ایران
 تا حدودی هر دو نامزد جمهوریخواه و دموکرات ریاست جمهوری آمریکا دیدگاه‌های نزدیکی نسبت به نقش ایران در حمایت از حزب‌الله لبنان دارند، آنها معتقدند که کمک‌های مالی و تسلیحاتی ایران به حزب‌الله سبب ناامن شدن خاورمیانه و سرزمین‌های اشغالی شده است و باید قطع شود. ترامپ اعلام کرده در صورتی که رئیس‌جمهور شود ایران را به دلیل این حمایت‌ها تحریم خواهد کرد. کلینتون نیز معتقد است که ایران باید دست از حمایت حزب‌الله بردارد.

نتیجه
تا دو هفته دیگر رئیس‌جمهور آینده آمریکا انتخاب خواهد شد و مرحله اجرای شعارها و وعده‌های نامزد برنده به عنوان رئیس‌جمهور فراخواهد رسید؛ اما آیا هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ فارغ از شعارهای انتخاباتی که با هدف جذب رأی مطرح شده است در عمل نیز تا به این حد با هم تفاوت دارند؟ واقعیت این است که سیاست‌های کلی آمریکا در حوزه‌های مختلف تعیین‌شده و ثابت هستند و تغییر افراد چندان سبب تغییر آنها نخواهد شد. در واقع، استراتژی‌های کلی آمریکا همواره ثابت است و تنها افراد مختلف می‌توانند تاکتیک‌های متفاوتی برای تأمین استراتژی‌ها تعیین کنند. این به معنای آن است که اگر هر یک از این دو نامزد برنده انتخابات شوند، نباید انتظار تغییراتی شگرف به ویژه در حوزه سیاست خارجی داشته باشیم. درباره سوریه نیز دو کاندیدا در زمان ریاست جمهوری خود مجبور خواهند بود با کنگره همراهی کنند و رأی کنگره نیز همان رأی کنونی است که مخالفت با دولت قانونی سوریه است. ایران نیز در این باره  کاملاً جایگاه مشخصی دارد و اعضای کنگره همواره خواستار شدیدترین برخوردها با ایران بوده‌اند. هم کلینتون و هم ترامپ مخالفت‌های خود را با زبان و ادبیاتی متفاوت نسبت به توافق هسته‌ای اعلام کرده‌اند. در پایان می‌توان گفت که ترامپ و کلینتون هر دو به دنبال رویارویی با محور مقاومت و در رأس آن ایران هستند و در این مسیر تلاش دارند با سوریه، عراق، لبنان و دیگر حوزه‌های نفوذ با ایران مقابله کنند. اینکه تصور کنیم ترامپ یا کلینتون در وضعیت سیاست‌های تهاجمی آمریکا علیه ایران تغییر ایجاد خواهند کرد، ساده‌انگاری‌ای بیش نیست. در واقع، در آمریکا تنها اشخاص در پست ریاست جمهوری تغییر می‌کنند؛ اما سیاست‌ها همواره ثابت هستند. تنها تغییر ممکن نیز مربوط به تاکتیک‌های افراد مختلف برای تحقق اهداف کلان آمریکا است.

در سایه خواب عمیق مسئولان اجرا می‌شود
 شیرین زارع‌پور/ هنوز سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با وجود دغدغه‌های فرهنگی موجود، روی زمین مانده است که راه نفوذ فرهنگی دیگری هموار شد. در ۱۴ تیر ماه ۹۵، کارگاهی در دفتر انجمن اسلامی معلمان در تهران با محوریت آموزش «دستورنامه رابرت» تشکیل شد که معلمان شرکت‌کننده در کارگاه را موظف می‌کرد، طی یک دوره چندساله به تدریج و در جریان عمل در کلاس‌های درس و در دبستان‌ها و دبیرستان‌ها با هدف تربیت نسلی که بتواند در جریان عمل به قواعد تصمیم‌گیری، مطابق تصمیم و خواست دشمن حرکت کند، قواعدی را بیاموزند.
کارگاه دستورنامه رابرت، پیش از اجرا در انجمن اسلامی معلمان، با کمک انجمن‌های محلی و با قصد ایجاد مؤسساتی برای آموزش این قواعد به مدیران و مالکان آپارتمان‌ها به عنوان جهش ژنتیکی از رمه به جامعه و با تجربه بومی‌سازی قواعد دستورنامه یا کسب مهارت «خلق قانون» شروع به کار کرده است.
در این کارگاه‌ها باید جایی هم برای «کمونیسم» یافت؛ زیرا مربی دستورنامه که نامی از او برده نمی‌شود و در این جریان تنها نام چند دانشجوی انگشت‌شماری بیان می‌شود که از نخبگان دانشگاهی هستند و جذب این جریان شده‌اند، کمونیسم را یک فضیلت اخلاقی می‌داند که نفی مالکیت فردی را به دنبال دارد. 
انجمن اسلامی معلمان، سازمان معلمان ایران، شاخه‌های فرهنگیان حزب اعتدال و توسعه، حزب کارگزاران، حزب ندای ایرانیان، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و مجمع رابطان تشکل‌های فرهنگی کشور از سازمان‌‌های حقوقی اجراکننده و حامی این دستورنامه هستند.
جای تأمل بسیار دارد که اجراکنندگان این دستورنامه که به گفته خودشان از اردیبهشت ۱۳۹۱ تلاش‌های فراوانی در جهت معرفی به مجامع دانشگاهی، اعم از استادان و دانشجویان صورت داده است، چرا تا این اندازه اصرار دارد که این دستورنامه به تدریج در میان دانش‌آموزان به ویژه در سطح دبیرستان و در میان دانشجویان اجرا شود و در این راستا باز هم مانند نمونه‌های دیگر نفوذ به قصد براندازی از واژه‌ها و مفهوم‌هایی از این دست، همچون «حق و حقوق» و «اصل عدالت» استفاده می‌شود؟ 

دستورنامه رابرت چیست؟
دستورنامه کتاب رابرتز رولز آو اوردر در سال ۲۰۰۰ در ۸۰۰ صفحه در آمریکا منتشر شد. در توضیح دستورنامه این‌گونه آمده است: «دستورنامه رابرت، حاوی قواعد و رویه‌های پیش‌گزیده اداره انواع مجامع تصمیم‌گیری و سازمان‌ها و انجمن‌های دموکراتیک به صورت کامل است و سر ریشه این قواعد به دولت شهرهای یونان باستان می‌رسد. سنت‌های دموکراسی یونان باستان که به روم منتقل شد و بعضی از آنها در دوران ۴۰۰ ساله حکومت امپراتوری روم بر بریتانیا با سنت‌های قبیله‌ای انگلو ساکسون‌ها درآمیخت.»  
این دستورنامه در پارلمان‌های انگلستان ساخته و پرداخته شد و در میان مهاجرنشین‌های قاره جدید اجرا گردید. نخستین نگارش این دستورنامه را توماس جفرسون، معاون ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا به عهده گرفت و عنوان «راهما» را برای آن برگزید. در واقع قواعد نگارش شده برای استفاده در مجلس سنای آمریکا مکتوب شد و بعدها هنری مارتین رابرت برای نخستین‌بار روایتی از این قواعد را برای استفاده سازمان‌های انتخاباتی و مجامع تصمیم‌گیری منتشر کرد. قواعد رابرت به طور مستمر به‌روزرسانی می‌شود و از سوی بیش از ۸۰ درصد انجمن‌ها و سازمان‌های دموکراتیک در کشورهای توسعه‌یافته به مثابه مرجع پارلمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
دستورنامه رابرت در اساسنامه بنیاد اکثریت فمینیست، کانون وکلای آمریکا، انجمن وکلای ایالت نیویورک، آیین‌نامه حزب لیبرتارین آمریکا، حزب جمهوریخواه آمریکا، سنای دانشجویی مؤسسه فناوری نیوجرسی، آیین‌نامه انجمن آمریکایی جراحان اعصاب و ... به چشم می‌خورد. 
جالب آنکه آخرین ویرایش دستورنامه رابرت، در اسناد سازمانی (انجمن معتادان گمنام) به عنوان مرجع پارلمانی معرفی شده است و جالب‌تر اینکه مربی دستورنامه رابرت معتقد است، روش کار انجمن معتادان گمنام را می‌توان به مثابه الگوی مناسبی برای ساختن جامعه‌های داوطلبانه اشتراکی یا پروفشنال و خدماتی سرمشق قرار داد. 
انجمن معتادان گمنام که با کتاب «دوازده قدم و دوازده سنت» آغاز به ترک اعتیاد می‌کند، فرد را به یک نیروی بزرگ‌تر سوق می‌دهد که نقش مهمی در ترک اعتیادش داشته و هر جا نامی از این نیروی بزرگ‌تر در این اسناد به عنوان خدا برده شده، بلافاصله در پرانتز آمده است (آن گونه که او را درک می‌کنیم). بدین ترتیب، تصویر خودساخته و خودخواسته به میل فرد معتاد در حال رهایی، از خدا در ذهنش شکل می‌گیرد و نفی فردگرایی مطلوب این دستورنامه تا جایی پیش می‌رود که در هر جا به نحوی از وجدان و آگاهی گروهی سخن می‌راند تا فرد به این باور برسد که منظور از خدا یا هر درکی از خدا، همین وجدان گروهی است که فقط در گروه و از طریق فعالیت در گروه ایجاد می‌شود، کار می‌کند و جواب می‌دهد.
اینجاست که باید توجه مجامع آموزشی را در این نقاط حساس، به «سرمایه‌گذاری نیروهای آینده» با هدف تربیت نسلی همسو با دشمن جلب کرد و یادآور شد که منفذی دیگر برای نفوذ فرهنگی از این طریق باز شده است که دغدغه‌های فرهنگی را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد و آینده جوانان ایران اسلامی را تهدید می‌کند.

دو قطبی‌سازی سیاسی در گفت‌وگوی صبح‌ صادق با امیر محبیان و الیاس حضرتی
مجتبی برزگر/ دو قطبي كردن جامعه به نفع چه كسي یا کسانی است؟! شاید اولین گروه، فتنه‌گران باشند؛ روشن است که منافقين، دشمنان قسم خورده، ضد انقلابی‌ها و آنهایی كه از انقلاب كينه‌اي به دل دارند، بهترين فرصت را براي ضربه‌زدن، فضاي دو قطبي جامعه مي‌دانند تا بر موج احساسات پاك مردم سوار شوند و اهداف شوم خود را دنبال كنند. دومین گروه،‌ انحرافی‌ها هستند كه در جبهه حق‌اند، اما از راه حق منحرف شده‌اند. سومین گروه، آنهایی هستند كه مخلصانه و براي خدا فضاي سياسي را به دو قطبي تبديل مي‌كنند و اتفاقاًً خطر آنها از بقيه بیشتر نباشد، کمتر هم نیست؛ يعني آنها كه با نيت‌هاي الهي و ضماير پاك خود در دام دشمن مي‌افتند و با تكفير ياران انقلاب يا جناح‌هاي ديگر سياسي قدم در ورطه اختلاف مي‌نهند و بازي را واگذار مي‌كنند. برای بررسی بیشتر این موضوع به سراغ امیر محبیان و الیاس حضرتی، دو فعال سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب رفتیم و با آنها همکلام شدیم. مشروح این گپ‌وگفت را می‌توانید در ادامه بخوانید.
* فضای دو قطبی در عرصه سیاسی چه زیان‌هایی برای کشور و نظام دارد؟
محبیان: دو قطبی سیاسی، فضای جامعه را هم دو قطبی کرده و هرچند مطلوبیت ظاهری داشته و قضاوت‌ها را ساده می‌کند، اما جامعه را به سوی احساس‌گرایی و مطلق‌اندیشی سوق می‌دهد. آثار منفی هیجان‌گرایی در فضای سیاسی هم روشن و بدیهی است. در فضای روابط انسانی تقسیمات دو قطبی آثار و پیامدهای دیگری دارد که نیازمند بررسی‌های دقیق علمی است.
حضرتی: در طول دوران پس از پیروزی انقلاب، رقابت‌های انتخاباتی همواره ذیل نظام جمهوری اسلامی انجام می‌شود و حرکت‌ها و رقابت‌های جناحی در داخل کشور ما به رسمیت شناخته شده است. معمولاًً دو جناح مهم داشتیم و گاهی سه جناح که در ذیل چتر نظام فعالیت و رقابت می‌کنند. رقابت اینها سبب نشاط و شادابی در جمهوری اسلامی می‌شود و موجبات حضور بیشتر مردم را فراهم و توجه به احساس مسئولیت بیشتر مردم را جلب می‌کند. بر همین اساس، دولت‌ها را در دوره‌های مختلف، جناح‌های گوناگون اداره کرده‌اند. اگر در این میان بنابه تجربه انقلاب اسلامی، افرادی پیدا شوند که این ارکان اساسی را به چالش بکشند، آن وقت دیگر رقابت و فعالیت جناحی نیست؛ بلکه قطب‌سازی با کل نظام است. یکی می‌آید و می‌گوید ما اصلاًً مردم را قبول نداریم. اصلاًً مردم مگر سیاست را می‌شناسند و به چه دلیل باید رأی بدهند و نظر آنها اصل باشد؟! افرادی هم می‌گویند دین برای چیست؟ دین برای 1400 سال قبل بود و الآن معنا ندارد. دین در حد روابط شخصی و داخل خانواده و در درون خود انسان‌ها ضرورت دارد و برای حاکمیت دینی حتماًً باید از فرمول‌هایی که در دنیای لیبرالیست و مارکسیست وجود دارد، استفاده کرد. اینجا دیگر بحث رقابت و فعالیت جناحی نیست؛ بلکه قطب‌سازی(!) مطرح است. دو قطبی کردن و چند قطبی کردن جامعه، یعنی طرف قطب رهبری، مردم، اصل نظام و دین مبین اسلام را که ارکان اصلی هستند، به چالش می‌کشد.

*چه جریان‌هایی سعی می‌کنند نظام را به سمت دو قطبی‌های خطرناک بکشانند و هدف آنها چیست؟ چگونه باید با این دو قطبی‌ها مقابله کرد؟
محبیان: هر جریان تندرویی برای قرار دادن خود در رأس یک قطب معمولاًً می‌کوشد که فضای دو قطبی را تشدید کند. قطبی شدن و هیجانی شدن از عمق روابط اجتماعی کاسته و سطحی‌‌نگری را به فضای سیاسی و اجتماعی تحمیل می‌کند. نظام سیاسی و حاکمیت باید با وجود منافع زودهنگام دو قطبی‌سازی در تقویت آن درنگ کند؛ زیرا در عمل این روند به ضرر تمام خواهد شد. رهبر معظم انقلاب(مدظله‌العالی) بسیار کوشیده‌اند که دو قطبی را از درون نیروهای انقلاب خارج کنند؛ اما هنوز فضای سیاسی در این زمینه متعادل نشده است.
حضرتی: در جریان انقلاب اسلامی و کسانی که خط امام و تفکر حکومتی امام را قبول داشتند، یک جریان اصیل، ریشه‌دار و مستمر بوده که اگر در داخل خود اختلاف نظر داشتند، ولی در کلان همه پا به کار بودند؛  اگر جنگی بوده، همه پا به میدان بودند؛ اگر دستوری به صلح بوده، همه با کمال میل ‌پذیرفتند و اگر مشکلاتی بوده، همه تحمل کردند. در کنار این جریان اصلی تفکر و اندیشه خط امام و خط رهبری که در آن هم جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب و هم جناح چپ و راست پایبند این جریان اصیل هستند، در منتهی‌الیه اصلاح‌طلبان و منتهی‌الیه اصولگرایان دو جریان همیشه تند وجود داشت؛ بعضی‌ها به حکومت اسلامی اعتقادی نداشتند و دنبال خلافت اسلامی بودند؛ از آن طرف بعضی‌ها به حاکمیت دینی اعتقادی نداشتند و دنبال حرکت‌های سکولار بودند. از یک‌سو گروه‌های لیبرال‌مسلک و لیبرال‌زده و مرعوب غرب و روشنفکرانی بودند که ریشه‌های ملی و دینی نداشتند و از سوی دیگر تیپ‌های ولایتی‌های بی‌ولایت و انجمن حجتیه و جریان‌های خشکه مقدس که این روزها حضرت آقا آنها را شیعه انگلیسی می‌نامند؛ خشکه مقدس‌هایی که فریاد حضرت امام(ره) را بلند کردند. این افراطی‌ها می‌گفتند آرای مردم و جمهوریت اصالت ندارد. از آن سو روشنفکران بی‌ریشه و بی‌دین بر طبل می‌زدند که دین اصالت ندارد. اینها در واقع دو جریان حاشیه‌ای بودند که متأسفانه با هم حاشیه‌هایی می‌ساختند و متن هم تحت تأثیر قرار می‌گرفت و افراطیون دو طرف میدان‌دار قضیه باشند. این در واقع یاری فرزندان خمینی و یاوران خامنه‌ای است که باید با هوشیاری اختلاف سلیقه‌های‌شان را به قدری پررنگ نکنند که میدان‌داری دست افراطیون در آن طرف و تفریطی‌ها در این طرف بیفتد که اصالتی برای اصل جمهوری اسلامی ایران قائل نیستند.

*سیره حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب(مدظله‌العالی) در مقابله با دو قطبی‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چه بوده است؟
محبیان: سیره امام(ره) و رهبری مدیریت دو قطبی‌سازی و کشاندن آن به حوزه‌ها و شکاف‌هایی است که حل تضاد حول آن محورها، ارزش‌های دینی و انسانی را یک گام پیش ببرد. جنگ فقر و غنا و شکاف انقلابی و ضدانقلابی از آن جمله است، نه اینکه فضای سیاسی‌ـ ‌اجتماعی کشور دستخوش دو قطبی کاذب و ساختگی بر پایه هیجان‌های معطوف به انتخابات و... شود.
حضرتی: سیره حضرت امام(ره) و سیره حضرت آقا در این بوده که هیچ تعارفی در خصوص ارکان نظام با کسی نداشتند. هر کدام از افراد حتی با سابقه زیاد و با رفاقت نزدیک به حضرت امام(ره) چه از نظر نسبت فامیلی و چه رفاقت انقلابی آنجا که در ورطه یکی از جریان‌های افراط و تفریطی می‌افتادند، حضرت امام هیچ تعارفی نداشتند؛ چراکه مردم ما یک پیام بسیار گهرباری را در انقلاب اسلامی دیدند. ملت ایران دستاورد و گوهری را در دست امام(ره) و در پیام انقلاب اسلامی و در اهداف نظام جمهوری اسلامی دیدند که نه پول و یک فرزند و دو فرزند، بلکه بعضی خانواده‌ها پنج فرزند رشید خود را دو دستی تقدیم نظام کردند و اکنون ذره‌ای پشیمان نیستند. پنج فرزند دادن کار کوچکی نیست؛ آنها در بینش الهی‌شان چیزی در دستان انقلاب اسلامی دیدند، در اهداف انقلاب اسلامی و دستان حضرت امام دیدند و همچنین در پیام رهبری می‌بینند که فرزند و زندگی روزمره برای‌شان ارزشی ندارد. 

*به چند مورد از دو قطبی‌های خطرناک که در سال‌های گذشته بروز کرده، اشاره کنید؟
محبیان: شکاف اصلاح‌طلب و اصولگرا که با وجود تذکر رهبر معظم انقلاب(مدظله‌العالی) هنوز فعال بوده و به اتلاف نیروی فرزندان انقلاب می‌انجامد. رهبری معتقدند، این نبرد به نبرد انقلاب و ضدانقلاب باید تغییر کند تا از حذف نیروهای انقلابی و هرز رفتن نیروهای آنها جلوگیری شود. اساساً برونداد هر فعل سیاسی که به ضعف ارزش‌های اسلامی و انقلابی بینجامد، باید ما را هوشیار کند.
حضرتی: منتهی‌الیه اردوگاه اصولگرا بخش افراطی خود را به اصل جریان اصولگرایی می‌چسباند و همین‌طور در منتهی‌الیه اردوگاه اصلاح‌طلبی باز هم اصلاح‌طلب نیست و خودش را منتسب می‌کند. مصداق هر دو جریان که نام آنها را افراطی و تفریطی گذاشته‌ام، به اساس انقلاب اسلامی، تشکیل جمهوری اسلامی و به ایفای نقش مردم اعتقاد ندارند، به رهبری روحانیت و رهبری ولایت فقیه و فقه پویا اعتقاد ندارند و به انقلاب اسلامی و به اصالت جمهوری اسلامی معتقد نیستند. این طیف‌های منتهی‌الیه دو جریان همچنان در سال‌های مختلف به اقدامات خود ادامه می‌دهند و این می‌تواند نوعی دو قطبی باشد. دامن‌زدن به اختلافات داخلی جناحی حد و مرز دارد. این اختلافات باید به اندازه‌ای شدت پیدا نکند که چسبندگی‌شان در دو طرف زیاد شود تا جایی که حاشیه‌ها به متن تبدیل شوند. به نظر من، در انتخابات ریاست جمهوری باید  جناح‌ها، کاندیداهای مختلفی داشته باشند و یک رقابت دوستانه، عادی و معمولی البته خیلی جدی و پر سر و صدا نه در مبانی و اصول و پایه‌ها، بلکه در شکل و شمایل تلاش و رقابت شکل بگیرد تا کسانی که طرح‌های مشخص و برنامه‌های معین و عملی برای بن‌بست‌هایی که در داخل و خارج درباره جمهوری اسلامی مطرح است، دارند و بهتر می‌توانند گرفتاری‌هایی را که مردم با آنها دست به گریبان هستند، رفع کنند، بر سر کار آیند.  

شهید محمدرضا الوانی از زبان سردار میریان
 مجتبی برزگر/  محمدرضا الوانی را این روزها دهمین شهید مدافع حرم استان همدان و مرد آسمانی محرم می‌نامند. شاید بیشتر از همه سردار سیدمرتضی میریان او را به واسطه نسبت خانوادگی بشناسد؛ سردار می‌گوید: «محمدرضا فرمانده گردان فاطمیون بود و با گذراندن آموزش‌های سخت و جامع به فرماندهی مقتدر و مدیری مدبر تبدیل شده بود. به همین دلیل او را برای فرماندهی یک محور اصلی در حلب برگزیدند. او برای خدمت در مسیر الهی سر از پا نمی‌شناخت و بسیاری از نیروهای داوطلب و سوری را آموزش داد.»
فرمانده میدانی بود؛ وی افزود: «قرار بود عده زیادی از نیروهای جبهه النصره در کمین گرفتار شوند و خط مقدم به دست دشمن نیفتد. همین موفقیت هم حاصل شد و نیروهای شهید الوانی بسیاری از نیروهای تکفیری را در کمین گرفتار کردند و ۸۰ نفر نیز کشته شدند؛ اما به دلیل تردد زیاد محمدرضا را به عنوان فرمانده شناسایی کردند و با اصابت تیر به قلبش او را به شهادت رساندند. میریان با اشاره به خبر تأثربرانگیز شهادت محمدرضا اظهار داشت: «درست است که شهادت آرزوی هر مجاهدی است و جای تبریک دارد؛ اما من گریه می‌کردم و اندوهگین بودم، چون سرمایه بسیار ارزشمندی را از دست داده بودیم؛ کسی که با ماندنش می‌توانست خدمات بزرگ‌تر و ارزشمندتری را ارائه دهد، اما خواست خدا بود که آرزویش در ایام محرم حسینی محقق شود؛ چرا که همیشه برای عزاداری حضرت سیدالشهداء(ع) هم در خط مقدم عشق و محبت به اهل‌بیت بود.»
الوانی‌ها را تربیت کرد؛ وی خاطرنشان کرد: «یکی از ویژگی‌های شهید الوانی، مولد بودن و تربیت کردن نیروهای کیفی و فرماندهان لایق بود؛ اگر او امروز در میان ما نیست، اما نیروهایی را آموزش داده که هر یک می‌توانند در میدان نبرد الوانی‌هایی جسور و شجاع باشند. البته، در کنار ویژگی‌های خاص نظامی در خدمت پدر و مادرش بود؛ چرا که در طول زندگی توانست به معنای واقعی «بالوالدین احسانا» را ادا کند. صحنه عجیبی هم در معراج‌الشهداء دیدم که بسیار تأثیرگذار است؛ وقتی مادر شهید الوانی بالای سر تابوت آمد تا آخرین وداع را داشته باشد به یکباره دیدیم به عقب برگشت؛ از او سؤال کردند چرا این کار را انجام دادید؟ گفت: «رضا در طول‌ سال‌های عمرش هیچ‌وقت پایش را جلوی ما دراز نکرده بود، گفتم شاید خجالت بکشد...!»
بالای سر شهید غفاری ؛ جعفر روشنی شوهرخواهر شهید الوانی به آخرین وداع او با خانواده‌اش اشاره کرد که شهید برای محمدقاسم ۱۵ ماهه‌اش جشن تولد گرفت و از ما خواست که اگر شهید شد بر روی عکس حجله‌اش درجه نزنند و بالای سر شهید غفاری که از همرزمانش بود به خاک سپرده شود؛ بنا به وصیتش اکنون پیکر مطهرش در همین مکان، منزل گرفته است. سرهنگ دوم پاسدار «محمدرضا زارع‌الوانی» که در دومین روز از فروردین سال ۶۱ در همدان به دنیا آمد در حفظ و حراست از حرم حضرت زینب(س) و کمک و تقویت جبهه مقاومت اسلامی در ایام محرم حسینی در سوریه به شهادت رسید. 


گزارشی از کنگره شهدای استان خراسان شمالی
 حسن ابراهیمی/ کنگره شهدای استان خراسان شمالی هفته گذشته طی سه روز در دهکده مقاومت این استان برگزار شد. در ادامه گزارشی کوتاه از اهم مطالب مطرح شده در کنگره را می‌خوانید.
بهترین راه‌حل مکتب شهداست
سردار محمدرضا نقدی، رئیس بسیج مستضعفین کشور در اولین روز این کنگره که در محل دهکده مقاومت سپاه جوادالائمه برگزار شد، اظهار داشت: «متأسفانه امروز برخی‌ها می‌گویند درس شهید فهمیده از کتاب‌های درسی دانش‌آموزان برچیده شود؛ چرا که درس خشونت است، در حالی که این‌گونه نیست و فرهنگ شهادت فرهنگ ضد خشونت است.
وی به هفت هزار شهیده زن در انقلاب و دوران دفاع مقدس در کشور اشاره کرد و گفت: «این شهدا با تأسی از الگوهای برجسته شهادت در اسلام و الگوبرداری از حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت زینب(س) در این راه قدم برداشتند.»
سردار نقدی افزود: «ما هر چه داریم از سیره سالار شهداست و اگر انقلاب اسلامی شکل گرفته و به استقلال و آزادی رسیده است، مدیون همین محرم و صفر و زنده نگه داشتن یاد و راه شهداست.»
وی با تأکید بر اینکه انقلاب ما مدیون شهداست، گفت: «در معارف دینی اگر تحولات بزرگ در جامعه صورت گرفته، مدیون شهیدانی، چون مطهری، دستغیب، مدنی، بهشتی و باهنر است.»
رئیس بسیج مستضعفین افزود: «اگر امروز ما محتاج تحول در سبک زندگی هستیم و درصدد یک زندگی ساده‌ایم، بهترین راه‌حل این مشکلات مکتب شهداست.»
وی گفت: «اگر مکتب شهدا در جامعه ترویج شود، به جای اشراف‌گرایی و فخرفروشی برای ثروت، تواضع و خدمت‌گذاری به وجود می‌آید و به جای سبک زندگی غربی که روز به روز جای خود را در میان مردم باز کرده، مکتب اسلامی رونق پیدا خواهد کرد.»
جهل‌زدایی و فرهنگ‌سازی به برکت خون شهداست
حجت‌الاسلام والمسلمین سیدابراهیم رئیسی، تولیت آستان قدس رضوی در دومین روز این کنگره در جمع طلاب، روحانیون و دانشجویان گفت: «شهدای روحانیت بیشترین آمار شهدا را در بین سایر اقشار داشته و این رمز موفقیت روحانیت بوده است.»
رئیسی رمز ماندگاری شهدا و زنده نگه داشتن یاد و خاطره این عزیزان را در اخلاص آنها دانست و افزود: «تصور بر این بود که عاشورا، پایان کربلا باشد، اما عاشورا روز تولد عاشورائیان بود و عاشورا در تاریخ جاودانه شد.»
وی طلاب و دانشجویان را جامعه‌سازان و چهره‌سازان مؤثر دانست و تصریح کرد: «امروز جهل‌زدایی، فرهنگ‌سازی، تجلیل و... به برکت خون شهداست.»
تولیت آستان قدس رضوی گفت: «امروز جامعه غربی پیشرفت را در صنعت نشان می‌دهد و اگر بخواهیم برای جامعه تمدن و توسعه تعریف کنیم، باید اول بدانیم انسان در نظام اسلام و فرهنگ قرآنی چه تعریفی دارد؛ چرا که می‌خواهیم برای انسان برنامه‌ریزی کنیم.»
حجت‌الاسلام رئیسی افزود: «برای پیشرفت باید بسته‌ای با پیشرفت‌های اخلاقی، فکری، صنعتی، پزشکی و ... تهیه کرد تا سکویی برای رشد تعالی انسان باشد.»
نمره 20 دشمن‌ستیزی
سردار علی فضلی، جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین نیز در سومین روز کنگره سه‌هزار شهید خراسان شمالی، با بیان اینکه انقلاب اسلامی ایران بر سه مبنای قرآن، عترت و پشتیبانی ملت همیشه در صحنه استوار است، افزود: «امروز ایران اسلامی به مثابه الگوی مقاومت در مقابله با مستکبران جهان مطرح است.»
وی با اشاره به تفاوت دوران پیش از انقلاب با دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اظهار داشت: «حضور و نقش ولی‌فقیه در اداره امت اسلامی و احیای ارزش‌های دین خدا، مهم‌ترین وجه این تفاوت به شمار می‌رود.»
جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به اینکه دشمن‌ستیزی از ویژگی‌های بارز مردم ایران است، افزود: «دشمن‌ستیزی ملت ایران در دوران انقلاب، جنگ تحمیلی و پس از آن و در مقابله با آمریکا، رژیم صهیونیستی و در حال حاضر عربستان ستودنی است و ملت ایران در این عرصه و مقابله با استکبار، نمره ۲۰ را از آن خود کرده است.»
سردار فضلی، مقاومت مردم در تمام عرصه‌های دفاع از انقلاب اسلامی را ارزشی خواند و گفت: «مردم دین‌باور ما در جبهه‌های حق علیه باطل و در مقابله با گروهک‌های ضدانقلاب و منافقین، با مردانگی و جوانمردی، پیروزی را به ارمغان آورده‌اند.»
تأثیر خون شهدا بر کشورهای دیگر
سردار سرلشکر جعفری، فرمانده کل سپاه در آخرین روز از برگزاری این کنگره گفت: «دستاوردهای انقلاب اسلامی افزون بر شکوفایی کشور، الگویی برای کشورهای مسلمان منطقه است.»
وی تصریح کرد: «ما هم‌اکنون بر سر سفره این دستاوردها نشسته‌ایم و هر چه داریم از همین نتایج و دستاوردهای انقلاب اسلامی است که باید قدر بدانیم.»
سردار جعفری افزود: «دشمنان جنگ را به ما تحمیل کردند تا جلوی پیشرفت و آبادانی کشور را بگیرند؛ ولی امروز این سرعتی را که ما در پیشرفت علم و فناوری داریم، باید مشاهده کرد.»
فرمانده کل سپاه اظهار داشت: «دشمنان ایران اسلامی در عرصه‌های دفاعی نیز ما را از همان روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی محاصره نظامی کردند و از این رو هیچ کشوری حق فروش تجهیزات نظامی را به ایران نداشت و همین روش دشمنان علیه ایران سبب شد ما روی پای خودمان بایستیم و امروز با تکیه بر توانمندی‌های معنوی و ایمانی خودمان توانستیم یکی از قدرت‌های دفاعی و تسلیحاتی جهانی باشیم.»
سردار جعفری درباره تأثیر خون شهیدان ایران اسلامی بر کشورهای دیگر گفت: «اگر طبق زمان‌بندی بخواهیم محاسبه بکنیم، اولین اثر این خون‌های ریخته شده بر جنوب لبنان و منطقه فلسطین بود.»
فرمانده کل سپاه افزود: «در سوریه نیز پس از توسعه نهضت بیداری اسلامی، استقامت و پایداری مردم سوریه سبب ناامیدی دشمنان این کشور و اسلام شد. در عراق نیز پس از حذف صدام، آمریکایی‌ها نقشه داشتند که حاکمیتی را در آنجا بر پا کنند که کاملاً با آنان هماهنگ باشد، ولی باز هم نتوانستند و بر عکس با حاکمیتی کاملاً هماهنگ با ایران مواجه شدند که اینها همه دستاوردهای انقلاب اسلامی است.»
سردار جعفری در ادامه گفت: «دشمن با ناامیدی و شکست در همه جبهه‌ها درون اسلام را هدف قرار داد و از این میان داعشی را به وجود آورد که امروزه مشکلات زیادی را هم برای تشیع و هم برای اهل تسنن به وجود آوردند.»

نگاهی به فیلم «ابوزینب»
 مهدی امیدی/ فیلم «ابوزینب» محصول مشترک سینمای ایران و حزب‌الله لبنان است که به زندگی یکی از اسوه‌های مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی می‌پردازد. اهمیت این فیلم، علاوه بر نمایش مقاومت مردم لبنان در برابر رژیم اشغالگر قدس، به ترسیم موضوع خاصی به نام «عملیات استشهادی» برمی‌گردد. این فیلم در ساختاری فاخر و با رویکرد قهرمان‌محور، با هدف معرفی این نوع عملیات و معرفی تفاوت آن با حرکت‌های مشابهی که گروه‌های تکفیری انجام می‌‌دهند، ساخته شده است. به همین دلیل این فیلم در سینماهای سایر کشورهای جهان با نام «راز پنهان» نمایش داده شد.
«ابوزینب» داستانی براساس ماجراهای واقعی دوران اشغال جنوب کشور لبنان به دست رژیم صهیونیستی است. منبع الهام این فیلم، مستند «زیتون تلخ» ساخته مرتضی شعبانی است. در یکی از قسمت‌های این مجموعه، «عامر کلاکش» اسوه مقاومت مردم لبنان با نام جهادی «ابوزینب» معرفی می‌شود؛ قهرمانی که جنوب لبنان را به جهنمی برای اشغالگرها تبدیل کرد و طی سه دهه گذشته الهام‌بخش جوانان مبارز این کشور بود. شعبانی که تحت ‌تأثیر این شخصیت اسطوره‌ای قرار گرفته بود، تصمیم گرفت که یک فیلم داستانی سینمایی هم درباره او بسازد. ابتدا هم قرار بود که این فیلم را فیلمسازان لبنانی بسازند. نکته جالب اینکه پیشنهاد ساخت فیلم سینمایی درباره ابوزینب یا همان عامر کلاکش را شخص سیدحسن نصرالله (دبیرکل حزب‌الله لبنان) داده بود؛ اما چون توانمندی فیلمسازان لبنانی در حد ساخت فیلم جنگی نبود، این فیلم را سینمای ایران به کارگردانی علی غفاری ساخت. البته بازیگران فیلم، همگی لبنانی هستند. بازیگران مطرحی چون؛ کارمل لپوس، باسم مغنیه، عمار شلق و یوسف حداد که همگی از ستاره‌های سینما و تلویزیون لبنان به شمار می‌آیند.
داستان فیلم «ابوزینب» از سال 1985 شروع شد و تا سال 2000 میلادی و فرار صهیونیست‌ها از جنوب لبنان ادامه دارد. داستانی که یک خانواده لبنانی و وضع زندگی آنها در دوران اشغال لبنان را نمایش می‌دهد. داستان فیلم اینگونه است که همه از مردی به نام «ابوزینب» سخن می‌گویند، او برای بسیاری از مردم یک معما و برای صهیونیست‌ها یک کابوس است. رفته‌رفته رمزهای داستان گشوده شده و شخصیت ابوزینب، خودنمایی می‌کند. همان طور که بیان شد، ماجرای ابوزینب، واقعیت دارد و او یکی از اسطوره‌های مقاومت در جنوب لبنان است.
غفاری، کارگردان فیلم «ابوزینب» درباره تولید این فیلم می‌گوید: «خاطرم هست که یک سکانس بسیار مهمی داشتیم که مربوط به انهدام یک پایگاه اسرائیلی بود. این پایگاه در 40 متری سیم خاردارهای اسرائیل بود که طبیعتاً بازسازی چنین پایگاهی بسیار سخت بود که البته با توجه به حساسیت‌های اسرائیلی‌ها و گسترده بودن سکانس و رخ دادن انفجارهای بزرگ در این سکانس کار را بسیار سخت کرده بود. همچنین اصرار داشتیم تا این سکانس در همان محل گرفته شود. چون این منطقه برای خود مردم لبنان بسیار شناخته شده بود و اسرائیلی‌ها را بسیار حساس کرده بود، به طوری که در مدت یک هفته‌ای که ما مشغول فیلمبرداری بودیم بیشتر شبکه‌های اسرائیلی از استقرار گروه فیلمبرداری ما در آن منطقه خبر می‌دادند... آنها می‌گفتند که این گروه برای  فیلمبرداری به اینجا آمده‌اند، اما مشغول فعالیت دیگری هستند... ساخت این فیلم برای ما بسیار سخت و طاقت‌فرسا، اما شیرین بود؛ چراکه روحیه مقاومتی و ضدصهیونیستی مردم لبنان به ما انرژی می‌داد و  سختی‌های کار را برای ما آسان می‌کرد.»
برای بسیاری از مردم کشور ما، شیوه مبارزه استشهادی امری شناخته شده و پذیرفته شده است. همه در کشور ما، شهادت‌طلبی را با نوجوانی به نام شهید حسین فهمیده می‌شناسند؛ اما متأسفانه و طی سال‌های اخیر، نوع انحرافی این شیوه که به عملیات انتحاری مشهور شده، در کشورهای اطراف ما باب شده است. فیلم «ابوزینب» به مخاطب جهانی‌اش نشان می‌دهد که میان عملیات استشهادی و انتحاری، تفاوت از زمین تا آسمان است. شهادت‌طلبی، جهادی اسلامی است و در مکتب اهل بیت نیز جلای بیشتری یافته است و هدف اصلی آن از بین بردن نظامیان متجاوز به یک کشور است؛ اما عملیات انتحاری، بخشی از نقشه‌های شوم گروه‌های تکفیری است و هدف اصلی آنها، قتل‌عام انسان‌های بی‌گناه و مردم عادی و غیرنظامی است. در واقع، آنچه گروه‌های تکفیری به جای شهادت‌طلبی معرفی می‌‌کنند، کشتار مسلمانان به دست مسلمانان است. به همین دلیل هم رسانه‌های غربی همواره تلاش می‌کنند فعالیت‌های انتحاری تکفیری‌ها را همان عملیات استشهادی مورد اعتقاد مسلمانان و شیعیان معرفی کنند و از این طریق به اسلام‌هراسی دامن بزنند. فیلم «ابوزینب» تلاشی هنرمندانه برای خنثی‌سازی این ترفند مشترک غربی‌ها و تکفیری‌هاست.