قاسم غفوري/ سوریه و یمن همچنان از جمله کشورهایی هستند که در کانون توجهات جهانی قرار دارند؛ به گونهای که حتی قدیمیترین و اصلیترین مسئله منطقه، یعنی فلسطین در حاشیه قرار گرفته است. این روزها تحولات سوریه را در دو بعد سیاسی و نظامی میتوان تقسیم کرد. در حوزه نظامی ادامه عملیاتهای ارتش سوریه و متحدانش در برابر گروههای تروریستی و البته اقدامات حمایتی آمریکا و شرکای منطقهای آن از تروریستها مطرح است و در حوزه سیاسی بیشتر اقدامات در قالب تحرکات بینالمللی است. پس از توقف مذاکرات ژنو میان نظام سوریه و معارضان، اکنون تحرکات در سطح کشورهای منطقهای و فرامنطقهای و البته با محوریت روسیه و آمریکا در جریان است؛ نشست لوزان نمودی از این مذاکرات است. پس از آن آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان از برگزاری نشستی در لندن با محوریت سوریه خبر دادند.
در حوزه یمن نیز در حالی ۲۰ ماه از تجاوز گسترده ائتلاف آمریکایی ـ سعودی به این کشور میگذرد که در اقدامی تأملبرانگیز، آمریکا رسماً وارد عرصه جنگ شده و رزمناوهایش به بمباران یمن پرداختهاند.
بسیاری از ناظران سیاسی معتقدند، بخشی از این تحرکات به اهداف منطقهای آمریکا، از جمله در یمن معطوف است. آمریکا میداند که روند تحولات، یعنی تشکیل دولت مردمی و آزاد در یمن برهمزننده معادلات و اهداف آمریکا در منطقه و یمن خواهد بود. بر اساس این، آمریکا که از توان ائتلاف سعودی در سرکوب یمن ناامید شده، خود مستقیم وارد این جنگ شده است تا شاید بتواند مانع از تشکیل دولت ملی در یمن شود. آمریکا که در آستانه انتخابات قرار دارد، با این اقدامات از یک سو به دنبال قدرتنمایی و نمایش اقتدار خود است تا رأی طالبان اقتدار آمریکا را کسب کند و از سوی دیگر به دنبال نمایش توان دموکراتها در حمایت از متحدانشان، از جمله سعودی است. نمود عینی این امر را میتوان در تحرکات صورت گرفته در حمایت از رژیم صهیونیستی و اعلام افزایش کمکهای آمریکا به این رژیم تا سقف ۳۸ میلیارد دلار دید. سران آمریکا که در عرصه داخلی کارکرد چندانی ندارند، برآنند تا با این تحرکات به پیروزی در انتخابات دست یابند.
مجموع این تحولات در سوریه و یمن در حالی صورت میگیرد که یک نکته مهم در ورای آن مشاهده میشود و آن، ورود تمامقد فرانسه و انگلیس به این عرصههاست. کشورهایی که تاکنون به صورت حاشیهای یا در نقشی کمرنگ حضور داشتند، اکنون به محور تحرکات سیاسی و نظامی مبدل شدهاند. درباره یمن، آنها اقدامات گستردهای برای آنچه برقراری آتشبس مینامند، صورت داده و حتی از طرحهایی در شورای امنیت سخن گفتهاند. البته ناگفته نماند که آنها همزمان از فروش تسلیحات به سعودی و حاضران در جنگ یمن خبر دادهاند. اتهامزنی به ایران و تکرار ادعاهای ائتلاف آمریکایی ـ سعودی مبنی بر کمکهای نظامی ایران به یمن، بعد دیگر این تحرکات است که همواره بدون سند و مدرک مطرح شده و جنبه فضاسازی رسانهای و تبلیغاتی دارد. درباره سوریه نیز اولاند، رئیسجمهور فرانسه اعلام کرده است، کشورش هرگز فشارهای خود بر مسکو در زمینه سوریه را کم نخواهد کرد. فرانسه بر مخالفت با نظام سوریه و اقدامات متحدانش تأکید کرده و گزارشهای منتشر شده از ارسال تسلیحات فرانسوی برای تروریستها در حلب حکایت دارد.
برخی ناظران سیاسی معتقدند، انگلیس و فرانسه نیز مانند بسیاری از دشمنان سوریه و یمن، روند کنونی تحولات این کشورها را برابر با شکست کامل خود میدانند؛ در حالی که گروههای تروریستی و متحدان منطقهای آنها نیز توان مقابله با این روند را ندارند. در این شرایط آنها، مانند آمریکا گزینهای جز ورود مستقیم به عرصه سوریه ندارند تا شاید از شکست نهایی خود جلوگیری کنند.
نکته دیگر آنکه آمریکا برای فشار بر روسیه به دنبال یارگیری جهانی است و ورود کشورهای اروپایی نیز در این چارچوب قرار دارد؛ از همین رو اتحادیه از آمادگی برای تحریم جدید روسیه سخن گفته است. در رفتار اروپا و آمریکا نوعی تقسیم کار مشاهده میشود؛ چنانکه آمریکا مستقیماً وارد نبرد یمن شده است و سوریه را به انگلیس و فرانسه واگذار کرده تا شاید با اعمال فشار در هر دو جبهه بتوانند ایران و روسیه را به باجدهی و عقبنشینی از مواضع خود در قبال سوریه و یمن وادار کنند. آمریکا در هفتههای آتی درگیر امور انتخاباتی است؛ در حالی که از یک سو اوباما میخواهد وانمود کند که وارد مناقشات نظامی جهان نمیشود و صرفاً برای حمایت از متحدانش اقدامات محدود، مانند موشکباران یمن از سوی ناوچههای رزمیاش را انجام میدهد و از سوی دیگر شرایط انتخابات آمریکا چنان سنگین و ابهامبرانگیز شده که کاخ سفید برای پیروزی کلینتون، متحد خود در برابر ترامپ جمهوریخواه، گزینهای جز ورود تمامقد به انتخابات ندارد. در این شرایط آمریکا، پروندههای مهمی همچون یمن و سوریه را که میتواند در روند انتخابات تأثیرگذار باشد، به انگلیس و فرانسه واگذار کرده تا مجری طرحهایش علیه این کشورها باشند.
در این میان یک اصل مهم وجود دارد و آن، اینکه انگلیس و فرانسه به دنبال جلب نظر شرکای منطقهای خود هستند؛ به گونهای که با ادعای اقدام در سوریه و یمن به سرکیسه کردن کشورهای عربی و خوشخدمتی برای رژیم صهیونیستی بپردازند. به هر تقدیر، ورود انگلیس و فرانسه به عرصه سوریه نه از روی قدرت، بلکه برگرفته از نقطه ضعف آنان است و برای فرار از شکست به اجبار خود وارد میدان شدهاند؛ در حالی که روند تحولات نشاندهنده ناتوانی آنان برای فرار از این وضعیت است. آمریکا و متحدانش، نظیر فرانسه و انگلیس که تمام برگههای خود را از دست رفته میبینند، با ورود تمامقد به عرصه بحرانسازی برآنند تا با کشاندن جهان به عرصه جنگی تمامعیار، جامعه جهانی را به باجدهی وادار کنند؛ هر چند که روند تحولات به ویژه دستاوردهای گسترده یمن و سوریه در مبارزه با تروریستها و متجاوزان، این طراحی را با ابهامات و ناکامیهای بزرگی همراه کرده است.