حجت‌الاسلام والمسلمين احمد رهدار گفت: سكولاريسم در طول حيات خود سير تطور داشته، همچنان كه اسلام هم اين سير را داشته است. با این نگاه، ممكن است سكولاريسم در ابتدا عهد بوده باشد، زماني مكتب شده، زماني تبديل به زاويه ديد و نهايتاً تبديل به يك برنامه زيستي و حياتي شده است. مهم‌ترین راهبرد برای رویارویی با جریان سکولاریسم این است که آموزه‌های دینی را به برنامه تبدیل کنیم؛ زیرا برنامه را تنها با برنامه می‌توان حذف کرد. 


جریان‌شناسی فکری ـ فرهنگی ایران معاصر(۴۰)
 علی‎اصغر نصیری ـ عبدالله شمسی/  در شماره گذشته به بخشی از عملکرد جریان فمینیسم در ایران پس از انقلاب اسلامی اشاره شد. در این بخش سایر حوزه‌های عملکردی این جریان وابسته به غرب بررسی می‌شود.

تهیه محتوا و مقاله
با موضوع  زن برای نشریات 
فعالیت‎های مطبوعاتی جریان فمینیسم پس از انقلاب اسلامی را می‎توان به دو دسته تقسیم کرد؛ در دسته اول، جریان فمینیسم تلاش می‎کند تا مسئله زن را به تدریج در برخی نشریات عمومی جامعه مطرح کند. جامعه سالم، فرهنگ توسعه، دریچه گفت‌وگو، ایران فردا، آدینه، گفت‌وگو، کتاب توسعه، دنیای سخن از جمله نشریات عمومی بودند که در نیمه اول دهه 1370 به طور مستقیم یا غیرمستقیم مسائل زنان را مطرح می‎کردند. سه نشریه جامعه سالم، فرهنگ توسعه و کتاب توسعه، بیشتر از دیگر نشریات عمومی، دیدگاه‎های فمینیستی را بازتاب می‌داند.
مهم‌ترین نشریات فمینیستی همسو با جریان فمینیسم چاپ داخل کشور عبارت بودند از: ريحانه،  فرزانه، خبرنامه فرهنگي‌ـ اجتماعي زنان، روزنامه زن، زن روز(در دوره سردبیری شهلا شرکت)، ماهنامه‌زنان، ماهنامه زنان امروز، ايران‎دخت، پیام هاجر، جنس دوم و...
 
اعتراض به قوانین تبعیض‎آمیز 
در قانون اساسی! 
جریان فمینیسم در 22خرداد 1384 با شعار تغییر قوانین تبعیض‎آمیز در قانون اساسی، روبه‌روی دانشگاه تهران تجمع کرد. محبوبه عباسقلی‎زاده از مؤسسه کارورزی، نوشین احمدی خراسانی از مرکز فرهنگی زنان، نیره توکلی از انجمن هماوا، نسرین افضلی از مؤسسه راهی، جلوه جواهری از کانون هستیااندیش، شهلا انتصاری و گوهر شمیرانی اعضای کمیته هماهنگی تجمع را برعهده داشتند. همچنین این جریان در اعتراض به تفسیر کلمه رجال در قانون اساسی، تحصن 100نفره‎ای را نیز در مقابل دفتر ریاست جمهوری برگزار کرد.(۱)
برگزاری این تجمع، از جمله تصمیمات جمع هم‎اندیشی زنان بود که در یکی از نشست‎های آن جمع به تصویب رسید. شعار این تجمع نیز «اعتراض به تبعیض علیه زنان در قانون اساسی» در نظر گرفته شد که مورد تأیید اکثریت اعضای جمع بود. در این جمع، فریده ماشینی رئیس کمیسیون زنان حزب مشارکت، معتقد به تغییر و تعدیل آن شعار به شعار «اعتراض به قوانین تبعیض‌آمیز» بود که مورد موافقت دیگر اعضا واقع نشد. این تجمع، در نهایت در موعد مقرر به آرامی و بدون خشونت برگزار شد.(۲)

 اعتراض به ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه‎ها
اعتراض به ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه‎ها یکی از اقدامات جدید فمینیست‎ها در ایران است. این اقدام به طور عمده در رابطه با بازی‎های مهم داخلی و خارجی تیم‎های ملی، به ویژه فوتبال و به‌تازگی نیز والیبال اتفاق افتاده است. 
ارسال نامه(بیانیه) به فیفا در مورد ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه‎ها برای تماشای فوتبال،(۳) برگزاری تحصن اعتراضی در مقابل استادیوم آزادی تهران(۴) و ورود به استادیوم، از جمله اقدامات آنان در این رابطه است.(۵)
 برپایی کمپین قانون بی‌سنگسار
فعالان جریان فمینیسم در ایران با همکاری جریان فمینیسم جهانی، در اعتراض به اجرای مجازات سنگسار در ایران، کمپینی با عنوان «کمپین قانون بی‎سنگسار» در سال 1385 تشکیل دادند.(۶) در این کمپین، سایت میدان زنان، برخی سازمان‎های غیر‎دولتی زنان و شبکه وکلای داوطلب نقشی فعال داشتند. انتشار دادخواستی به رئیس وقت قوه قضائیه، یکی از اقدامات برجسته این کمپین است.(۷) 
یکی از پیامدهای فعالیت‎های فعالان فمینیست علیه سنگسار در ایران، انتشار سندی در این موضوع از سوی سازمان عفو بین‎الملل علیه جمهوری اسلامی ایران است. در ابتدای این سند جمله‎ای از شادی صدر از فمینیست‎های ایرانی عضو کمپین قانون بی‎سنگسار، درج شده است که در آن قانون سنگسار، عملی وحشیانه و غیر‎انسانی و مانع لذت بردن از زندگی خصوصی معرفی شده است.(۸)

تأسیس کمپین یک میلیون امضا
جریان فمینیسم در پنجم شهریور ماه 1385 کمپینی با عنوان «کمپین یک میلیون امضا» تأسیس کرد. این کمپین، حرکتی ائتلافی و شبکه‎ای محسوب می‎شد که به صورت سازمانی طراحی شده بود. به همین دلیل از مزایای کار سازمانی مانند وجود یک مرجع تصمیم‎گیری مشخص و نیز از مزایای کار شبکه‎ای مانند انعطاف و تکثر تصمیم‎گیری‎ها در جمع، گروه و حلقه‎های کوچک، برخوردار نبود. کمپین یک میلیون امضا در واقع، تداوم تجمع 22خرداد 1385 بود و در جهت تحقق خواسته‎های مندرج در قطعنامه پایانی آن تجمع، تأسیس شد.(۹)
کمپین یک میلیون امضا سه سند دارد که مجموعه تلاش‎های متفاوت اعضا، همدلان و امضا‌کنندگان بیانیه کمپین را با دیدگاه‎های گوناگون و هویت‎های مختلف به مانند ریسمانی فکری ـ عملی به یکدیگر پیوند می‎زند. 
اولین سند، «بیانیه» کمپین است که هنگام گفت‌وگو با مردم، هر شهروندی که تمایل داشته باشد آن را امضا می‎کند. دومین سند، «طرح» کمپین است که در آن، روش و اهداف این کمپین و چگونگی کار کمیته‎های اجرایی کمپین به اختصار مشخص و تعریف شده است و سومین سند، دفترچه‎هایی با نام «تأثیر قوانین در زندگی زنان» است که هنگام گفت‌وگو با مردم برای جمع‎آوری امضا توزیع می‎شود.(۱۰)
این کمپین برای برقراری ارتباط با اعضای امضا‌‌کننده، رایانامه جمعی(ایمیلینگ لیست) ایجاد کرد. از آنجا که کمپین یک میلیون امضا به شکل شبکه‎ای و حول یک خواست مشخص (خواسته‎های مندرج در قطعنامه تجمع 22خرداد 85) شکل گرفته بود، به همین دلیل، شامل همه زنان با روش‎های مختلف از محافظه‎کاران گرفته تا افراطیون می‎شد. این کمپین به دلیل غیرقانونی بودن با مخالفت نیروی انتظامی مواجه شد. گروهی از دانشجویان تندروی چپ‎گرا، از جمله دیگر مخالفان آن کمپین بودند. 
حضور تعداد پُر شمار افراد مروّج و چهره‎های سمبلیک و بلند‎آوازه، وجود کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت، حضور پُر تعداد دانشجویان به عنوان کادرهای ارتباطی کمپین، از جمله عوامل یا روش‎هایی است که کمپین توانست شبکه گسترده‎ای در تهران و شهرستان‎ها ایجاد کند.
کمیته مادران کمپین از جمله نهادهای زیرمجموعه کمپین یک میلیون امضا بود که جریان فمینیسم آن را با هدف پررنگ کردن دوباره نقش و جایگاه زنان باتجربه و مسن‎تر در فعالیت‎های فمینیستی و استفاده از آنان در پیشبرد بخشی از سازماندهی کمپین، ایجاد کرد.
طرح خدمت‎رسانی به زنان زندانی عادی، یکی از ایده‎های مطرح شده در کمپین بود که به دلیل  تصویب نشدن در مرکز فرهنگی زنان، عملیاتی نشد. هدف از این طرح، گستراندن تمرکز کمپین از پرونده‎های زنان زندانی شده کمپین به دایره وسیع‎تری که شامل پرونده‎های زنان زندانی عادی شود، بود. شیرین عبادی نیز قصد داشت طرحی شبیه به همین طرح کمپین را از طریق کانون مدافعان حقوق بشر پیگیری کند که این طرح نیز سرانجام با شکست مواجه شد.
کمپین یک میلیون امضا پس از مدتی فعالیت، دچار برخی مشکلات جدی شد که جریان فمینیسم برای رفع آن مشکلات، پس از بازنگری در ساختار و اهداف و روش‎های کمپین، دست به اصلاحاتی در آنها زد و با تشکیل مدرسه فمینیستی و هسته‎های خودگردان در کمپین، بر آن مشکلات فائق آمد. 
فاصله گرفتن کمپین از رویکرد گسترش شبکه‎ای در داخل کشور و تفوق رویکردی با جهت‌گیری بین‌المللی از سال 1386 به بعد، تمرکز بیش از اندازه بر روی دستگیری‌ها، برجسته شدن مؤلفه اعتراض در کمپین نسبت به مؤلفه آگاهی‎بخشی، غلبه و تسلط روزافزون رویکردهای ایدئولوژی‌گرایانه در کمپین، مجموعه عواملی بودند که از دیدگاه جریان فمینیسم باعث از دست رفتن تعادل کمپین (تعادل در تلفیق میان اعتراض و آگاهی‎رسانی) شده بود و جذب و تثبیت نیروهای تازه‌نفس و سازماندهی بهینه و به طور کلی، کارایی کمپین را در داخل مختل کرده بود.
* منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.

اندیشه سیاسی مسلمانان ـ 36۵
 فتح الله پریشان/ تقویت مکتب اصولی از سوی علامه وحید بهبهانی و استمرار آن در طی دو قرن اخیر، فصل جدیدی را از حیات سیاسی شیعیان در عصر غیبت گشود و موجب رشد تفکر سیاسی در فقه شیعه، گسترش حوزه اختیارات فقیه و اقتدار عالم دینی در عرصه سیاست و سرانجام برپایی حکومت دینی به دست امام خمینی(ره) در ایران شد. ضرورت شناخت پیشینه تفکر سیاسی شیعه مستلزم بازکاوی اندیشه‌های وحید بهبهانی است. در سلسله مقالاتی تلاش خواهد شد زندگی سیاسی بهبهانی و نیز اندیشه‌های سیاسی او در زمینه دین و سیاست، حکومت و انواع آن، تقیه و تعامل با حکام جور، مسئله ولایت فقیه، شرایط و اوصاف حاکم اسلامی و مؤلفه‌های دیگری از اندیشه وی بررسی شود.
محمدباقربن‌محمد اکمل معروف به «وحید بهبهانی» از فقیهان بزرگ و مجدد شیعه در سده دوازدهم هجری بوده است. وی در سال ۱۱۱۷ در اصفهان به دنیا آمد و در سال ۱۱۳۵ ق بعد از تهاجم افغان‌ها و سقوط اصفهان، به بهبهان و سپس به نجف هجرت کرد و سرانجام در کربلا مقیم شد. در زمان حیات او، اوضاع سیاسی ایران بسیار آشفته بود و جنگ‌ها و درگیری‌ها بین خان‌ها و ایلات تداوم داشت و او حکومت آخرین شاه صفویه، افغان‌ها، افشاریه و زندیه و پیروزی آقامحمدخان قاجار را مشاهده کرد.(۱)
علامه بهبهانی همواره از سیاست کناره می‌گرفت، به طوری که در طول حیاتش هیچ‌گونه تعامل و همکاری با سلاطین زمانه نداشت؛ در حالی که شاهان به دلیل شهرت و جایگاه علمی وحید، سعی در ایجاد مراوده با او داشتند و هدایای گرانبهایی برایش می‌فرستادند که وحید قبول نمی‌کرد،(۲) البته، نداشتن رابطه حسنه او با شاهانی چون نادرشاه قابل توجیه است، اما بی‌توجهی ایشان به شاهان زندیه که به دیانت و عدالت شهرت داشتند جای تأمل دارد. از نکات جالب زندگی او این است که در آثار علمی‌اش هرگز درباره سلاطین معاصر اظهارنظر نکرده و به مدح یا ذم آنان نپرداخته است. علامه وحید در دوران اقامت در کربلا، نماز جمعه اقامه می‌کرد(۳) او زندگی بسیار زاهدانه، بی‌آلایش و ساده‌ای برای خود برگزیده بود. شایان ذکر است که هر چند بهبهانی خود وارد سیاست نشد؛ اما با احیای مکتب اصولی و تربیت شاگردان اصولی و عقل‌گرای بسیار، راه طرح مسائل سیاسی در حوزه‌های شیعی، به ویژه نجف را گشود و فقها و علمای اصولی طلایه‌داران تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران و حتی عراق شدند.(۴)
وحید بهبهانی در زمانی که اصولی‌ها در انزوای شدید علمی قرار داشتند و شیوه اخباری بر حوزه‌های شیعی در ایران و عراق سیطره کامل داشت، حوزه کربلا، مرکز اخباریان و محل اقامت رئیس آنان شیخ‌یوسف بحرانی صاحب حدائق را برای مبارزه با اخباریان برگزید. او با تلاش‌های علمی و استدلال‌های محکم عقلی و نقلی به سیطره یک صد ساله مکتب اخباری بر حوزه‌های شیعه پایان داد. در بررسی اندیشه شیخ‌یوسف بحرانی به بخشی از مراودات علمی و عاطفی بین وی و علامه بهبهانی اشاره شد. 
علامه بهبهانی پس از نود سال زندگی پر تلاش علمی مجاهدانه و آفرینش ده‌ها اثر علمی و اصولی و فقهی و همچنین تربیت صدها شاگرد که بعد از وی جزء بزرگان مکتب شیعه شدند و تاکنون نیز افکار آنها با واسطه منشأ اثر است، در سال ۱۲۰۵ ق در کربلا چشم از جهان فرو بست.(۵) 
در بررسی اندیشه سیاسی وحید، باید از واکاوی مفهوم و جایگاه دین و سیاست در اندیشه و فکر وی آغاز کرد. واژه «سیاست» به اقدامات اصلاح‌گرایانه و اعمالی که در راستای تربیت و اصلاح یک شی صورت می‌گیرد اطلاق می‌شود و در عرف سیاسی به سرپرستی امور شهروندان «سیاست» می‌گویند. روشن است سرپرستی امور مردم برای اصلاح امور ایشان، هنگامی امکان‌پذیر است که تمام برنامه‌ها و رفتارهای سیاسی حاکمان بر مبنای شریعت باشد. با توجه به شاخصه‌های عقلانیت فقه سیاسی از دیدگاه بهبهانی، «یعنی اعتدال، استقامت، متانت، حکمت، ضابط و قویم بودن دین و قوانین شریعت» سیاست در متن دین قرار می‌گیرد؛ زیرا آیینی می‌تواند این امتیازات فردگرایانه را داشته باشد که بخشی از آموزه‌هایش به سیاست اختصاص یافته باشد. همچنین پیوستگی و همبستگی دین و سیاست را در نظریه امامت شیعی می‌توان جست‌وجو کرد.(۶)  
وحید بهبهانی در تبیین نظریه امامت معتقد است که ریاست دینی و سلطنت دنیایی امام از یکدیگر قابل تفکیک نیست و تنها ریاست توأمان دین و دنیاست که می‌تواند به امور معاش و معاد مردم نظم و انتظام بخشد.(۷) از آنجا که رفع اختلاف و برقراری نظم، محوری‌ترین مبنا و غایت اصلی قوانین شریعت «از جمله قوانین سیاسی آن» است، بنابراین مقررات و حقوق سیاسی مدون در شریعت بهترین قانون است که می‌تواند نظم را در جامعه سیاسی تحقق بخشد.
* منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ـ قسمت بیست‌وهشتم
  دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ «دشمن، جنگ فرهنگی را از اول انقلاب اسلامی آغاز کرد، این تهاجم بعد از جنگ شتاب بیشتری گرفت و اکنون دشمن با تمام امکانات فرهنگی خود وارد میدان شده است.»(امام خامنه‌ای، 27/6/1379) 
پیش از پرداختن به فرایند جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران لازم است به این پرسش پاسخ داده شود که نقطه صفر جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران کدام است؟ چرا غرب و نظام سلطه از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران تهاجم نرم را به موازات راهبردهای سخت‌افزارانه دنبال کرده و در این فرایند، به تدریج رویکرد نرم‌افزارانه را در اولویت برنامه‌های خصمانه خود قرار داده است؟  دلایل متعددی برای پاسخ به این پرسش مطرح شده است که مهم‌ترین آنها عبارت است از: 
1ـ ماهیت فکری: نظام سلطه بر بنیاد لیبرالیسم، سکولاریسم، اومانیسم و ماتریالیسم مبتنی است؛ در حالی که جمهوری اسلامی ایران با ماهیت اسلامی و دینی، معتقد به آمیختگی دین و سیاست و حضور دین در همه عرصه‌های زندگی و سامان سیاسی، خدامحوری، معنویت‌گرایی و تعالی‌محوری است. به تصریح رهبر معظم انقلاب «تشکیل یک حکومت دینی در عصر جدید، در دنیایی که فرهنگ سلطه و سرمایه‌داری بر سکولاریسم و جدایی دین از سیاست تأکید دارد، بین فرهنگ سلطه و سرمایه‌داری با فرهنگ انقلاب اسلامی تعارض ایجاد می‌نماید. از همین رو، یکی از دلایل جنگ نرم و تهاجم فرهنگی به انقلاب اسلامی، تعارض انقلاب اسلامی با نظام سلطه سیاسی و فرهنگی قدرت‌های بزرگ است.»(همو، 21/5/1371) بر همین اساس مقامات غربی اسلام ناب را خطرناک‌تر از کمونیسم پنداشته‌اند. برای نمونه ریچارد نیکسون، که از سال 1968 تا 1974م رئیس‌جمهور آمریکا بود، در کتاب «پیروزی بدون جنگ» نوشت: «اسلام خمینی و بنیادگرایی اسلامی برای ما خطرناک‌تر از تهدید کمونیسم و شوروی است.»
2ـ ماهیت تحولی قدرت: ماهیت قدرت از اواخر قرن بیستم دچار تحول شد و وجوه نرم‌افزارانه قدرت بیش از پیش توجه دولت‌های غربی و نظام سلطه را به خود جلب کرد. اگرچه دلایل متعددی در این تحول نقش دارند؛ اما نقش ظهور انقلاب اسلامی و توسعه سریع آن را نمی‌توان نادیده گرفت. در این باره اولین بار فوکو اذعان کرد که پیروزی انقلاب اسلامی ایران، پیروزی قدرت نرم بر قدرت سخت شاه بوده است. مطابق ادعای استراتژیست‌هایی چون جین شارپ و اکرمن، که استراتژی دفاع مردم‌پایه را ارائه کردند، آبشخورهای اولیه آن را انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) تشکیل می‌داد. با این وجود، این استراتژیست‌ها و مقامات غربی از قدرت نوظهوری به نام نظام جمهوری اسلامی ایران احساس خطر کرده بودند؛ نظامی که پایه‌ها و بنیان اصلی قدرت و قدرت‌یابی آن را وجوه نرم‌افزاری تشکیل می‌داد. چنانچه جرج شولتز، وزیر امور خارجه آمریکا در دولت ریگان اعلام کرد: «انقلاب اسلامی دشمن مشترک تمدن غرب در سراسر تاریخ آن است.» براساس این ادعا، از همان ابتدای انقلاب، راهبردهای مختلفی را در دستور کار قرار دادند که بخشی از آنها تهاجم نرم‌افزاری بود. 
3ـ ماهیت و موقعیت گفتمان مقاومت: یکی دیگر از عوامل رویکردی غرب به جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران، گفتمان مقاومت است که شکل کارآمدی از مبارزه با راهبردهای سخت‌افزارانه نظام سلطه ارائه کرده است؛ زیرا مؤلفه مقاومت که مبتنی بر دفاع مردم‌پایه با ماهیت دینی و اسلامی است در عرصه عمل، نظریه‌های اجبارآمیز و سخت‌افزارانه برای تحمیل اراده بر رقیب یا حریف را با چالش جدی و فلسفه‌ای روبه‌رو ساخت، به گونه‌ای که نظریه‌پردازان مکتب کپنهاک از جمله بوزان (2004) به موازات تحلیلگران مکتب انتقادی و نئولیبرال‌های سیاست بین‌الملل اذعان داشتند که ماهیت منازعه در محیط‌های منطقه تغییر یافته است؛ بنابراین نمی‌توان از ابزار نظامی و الگوهای سخت‌افزاری برای مقابله با نیروهای هویت‌گرا بهره گرفت. هویت منجر به پیچیده شدن فرآیند مبارزه و مقاومت در حوزه سیاست بین‌الملل و روابط منطقه‌ای می‌گردد. (فصلنامه مطالعات آمریکا، راهبرد امنیتی آمریکا در سوریه، متقی، ۱۳۹۰، ص ۱۴۵) از این رو، فرسایشی شدن منابع سخت‌افزاری در یک تقابل نامتقارن سبب شد تا جنگ به جای تأکید بر تسلیم، بر شکستن ایده مقاومت از طریق عملیات نرم تمرکز یابد. در واقع، از یک منظر ابتنای جنگ نرم بر قدرت نرم و به طور کلی نرم‌افزارگرایی برای حل معمای مقاومت بود. 
4ـ نفوذ نرم‌افزاری جمهوری اسلامی ایران در جهان اسلام: نقش کانونی ایران در جهان اسلام و ظرفیت‌سازی از منابع بالقوه آن برای مدیریت جهانی یکی دیگر از دلایل رویکرد غرب به جنگ نرم است، به همین دلیل، برخی محققان، جنگ نرم را به اقتضای رابطه عمیق بین ایران و اسلام می‏دانند. از این منظر، غرب موقعیت ژئوپلیتیک ویژه جهان اسلام را دریافته و به دلیل سهمی که ایران در مدیریت و راهبری جهان اسلام دارد، نوک پیکان این نوع جنگ را علیه ایران اسلامی نشانه رفته است(همان، ص42 ـ41). رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند: «نگرانى جدى دیگر قدرت‌هاى استكبارى، گسترش اسلام جهاد، اسلام استقلال، اسلام عزّت و هویت، اسلام مخالف سلطه بیگانگان، از ایران به نقاط مختلف دنیاى اسلام است.»(۲۹/ 5/ 86) نیكسون، در كتاب «پیروزى بدون جنگ» در این باره نوشت: ‌«اسلام خمینى و بنیادگرایى اسلامى براى ما خطرناك‌تر از شوروى است... در جهان اسلام از مغرب (مراكش) تا اندونزى در شرق بنیادگرایى اسلامى جاى كمونیسم را به عنوان وسیله اصلى دگرگون‌سازى قهرآمیز گرفته است. تغییر در جهان سوم آغاز شده است و بادهاى آن به مرحله طوفان رسیده است. ما قادر نیستیم آن را متوقف كنیم.» نظریه‌پردازان غربى معتقدند كه «آرام ساختن طوفان اسلامى تنها در سایه استحاله جمهورى اسلامى ایران، یا شكست انقلاب اسلامى میسر است.»(واعظى، ص 314)
5ـ ناکارآمدی و ناامیدی مطلق از رویکردهای سخت‌افزارانه برای تغییر جمهوری اسلامی ایران: ناکارآمدی قدرت سخت برای تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران، نخبگان و استراتژیست‌های آمریکایی را به این نتیجه رساند که بهترین راه برای تغییر سیاسی ایران، رویکرد نرم‌افزاری است. گزارش معروف مارك پالمر تحت عنوان «ايران ـ آمريكا، رهيافت جديد» به طور دقیق بر این موضوع تصریح داشت و پس از چنین گزارش‌هایی است که شاهد اولویت‌یابی مداخلات نرم‌افزاری در همه عرصه‌های نظام جمهوری اسلامی ایران هستیم؛ از این رو وی در استدلال خود به صراحت مخالفت خود را با ايده تهاجم نظامي عليه جمهوري اسلامي ايران ابراز داشت و اعلام کرد؛ ايران به لحاظ وسعت سرزميني، كميت جمعيت، كيفيت نيروي انساني، امكانات نظامي، منابع طبيعي سرشار و موقعيت جغرافيايي ممتاز در منطقه خاورميانه و هارتلند نظام بين‌الملل به قدرتي كم‌نظير تبديل شده كه ديگر نمي‌توان با يورش نظامي و جنگ سخت آن را سرنگون كرد؛ بلكه تنها راه سرنگون‌سازي نظام جمهوري اسلامي پيگيري سازوکارهای جنگ نرم و استفاده از فنون عمليات رواني ـ تبليغاتي با استفاده از سه روش؛ ۱ـ دكترين مهار، ۲ـ نبرد رسانه‌اي و ۳ـ ساماندهي و پشتيباني از نافرماني مدني است. در پايان اين گزارش، با منتفي دانستن هرگونه گفت‌وگو و مذاكره مستقيم با مقامات ايراني آمده است: «گفت‌وگو فقط حكومت ايران را تقويت و محكم مي‌كند و بايد از طريق انزوا و تقويت مخالفان داخل و خارج حكومت در جهت تغيير اين رژيم تلاش كرد.»

 «جريان‌‌شناسي انتقادي عرفان‌هاي نوظهور» به قلم حجت‌الاسلام حميدرضا مظاهري سيف، مجموعه مقالاتي است كه در طول دو تا سه سال به صورت پراكنده نوشته شده و به دليل ضرورت‌ها و نيازهای حوزه‌ فرهنگي، در قالب كتاب در سال ۱۳۸۷ از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی عرضه شده و طی دو سال پنج بار به چاپ رسیده است. 
کتاب حاضر در دو بخش تنظیم شده است؛ بخش اول «فطرت در جغرافیای معنویت» و بخش دوم «معنویت‌گرایی پست مدرن» نام گرفته است. نویسنده در این تحقیق سعی کرده است در گام اول، نظام فکری و پیام عمده جریان‌های عرفانی را جمع‌بندی کند و در گام دوم، نقاط دفاع نشدنی در مبانی یا نتایج سوء فردی و اجتماعی آموزه‌های آنان را برای مخاطب تبیین کند.
بررسی و مطالعه نویسنده این کتاب، از این واقعیت پرده برمی‌دارد که دشمن در راستای جنگ نرم با آنچه در منظر مردم ایران از ارزش و مزیت فوق‌العاده و حرکت‌بخش و الهام‌آفرین برخوردار است؛ یعنی دین آنها، به جنگ برخاسته است و جامعه هدف خود را نه تنها در تهران، بلکه در کل کشور و در بین عموم مردم و با خطرپذیری بیشتر در میان جوانان انتخاب کرده است. از این رو، بنا به نظر وی، فرقه‌هاي نوظهور فقط به شهر تهران مختص نيست؛ بلكه فعاليت‌هاي آنها در شهرها‌ي ديگر نيز به چشم مي‌خورد. برای نمونه، در حال حاضر شيطان‌پرستي در كشور ما در مرحله انتقال نمادهاست و به‌ زودي به مرحله انتقال ايدئولوژي مي‌رسد. 
توسعه ابعاد مادی زندگی در جوامع مدرن نتوانسته است از میزان احساس نیاز ریشه‌دار و همیشگی انسان زمانه ما به معنویت‌خواهی بکاهد. اکنون پس از سال‌ها غفلت از این نیاز فطری، مدتی است که به اقتضای بازار گرم تقاضای معنویت‌جویی، عرضه این متاع نیز رو به فزونی گذارده، به‌گونه‌ای که بازار جهانی فرهنگ، امروزه برای ذائقه تنوع‌خواه و سلیقه‌های رنگارنگ انسان دوره ما، نسخه‌های متنوع و جذابی می‌پیچد تا رضایت مشتریان را هر چه بیشتر به دست آورد.
صرف‌نظر از ضعف‌هایی، چون بی‌توجهی به منابع درجه اول انگليسي و تبیین نکردن چرايي و چيستي مكاتب نوپديد، پرداختن به عرفان اسلامي و معرفی این ساحت از دین به صورت قابل قبولي ارائه می‌شود و زوایای جدیدی را به روی مخاطبان و جوانان تشنه معارف ناب اسلامی می‌گشاید.

در مسئله دين، رويکردهاي مختلفي وجود دارد:
۱ـ رويکرد ماترياليستي (چه مارکسيستي و چه نيچه‌اي)؛ زيرا اولي، دين را ساخته اقويا و دومي ساخته ضعفا مي‌داند. براساس اين رويکرد، دين نقش سازنده‌اي در زندگي بشر ندارد.
۲ـ رويکرد دروغين و افسانه‌اي بودن دين.
۳ـ رويکرد حداقلي که دين را صرفاً مربوط به حوزه خصوصي زندگي بشر يا تأمين سعادت اخروي او مي‌داند.
۴ـ رويکرد حداکثري و جامعيت حضور دين در تمام عرصه‌هاي زندگي انسان که نظر اسلام بوده و ديدگاه علما و فقهایی چون امام خميني(ره) نسبت به دين، رويکرد حداکثري و جامعيت است؛ از اين رو، در بينش حضرت امام، اسلام قابل تفکيک به فردي، اجتماعي، سياسي و... نيست. اسلام، جامع همه آنها و تمامش سياست است. ايشان با تأکید بسیار مي‌فرمايند: «والله اسلام، تمامش سياست است. اسلام را بد معرفي کرده‌اند. سياست مُدُن از اسلام سرچشمه مي‌گيرد.»


ميزان ارزشمندي و اهميت هر امري بستگي به ميزان نياز به آن دارد؛ از اين رو، چون اساس و منشأ بسياري از نيازهاي انسان در وجود وي واقعي و فطري مي‌باشد، به فعليت رسيدن آنها به تعليم و تربيت نيازمند است؛ زيرا نياز، ارزش توليد مي‌کند و ارزش، رفتار را به وجود مي‌آورد. 
واقعي يا کاذب بودن احساس نيازها نيز تابع معارف انسان‌ها است و معارف انسان‌ها تابع شيوه‌هاي تعليم و تربيت، نظام آموزش و پرورش و نوع جهان‌بيني حاکم بر آن است؛ بنابراين، اگر نظام تعليم و تربيت منبعث از نگرش سيستمي نسبت‌هاي سه‌گانه اخلاق و سياست باشد، جهت‌گيري اخلاقي و سياسي انسان، متفاوت از جهت‌گيري‌هاي وي با نگرش‌هاي ديگر خواهد بود. 
ماندگاري فرهنگ‌ها، شکوفايي تمدن‌ها، ترقي جوامع و تربيت انسان‌هايي با فضيلت در سايه اخلاق و سياست الهي ميسر است و در مقابل، انحطاط و فروپاشي آنها نيز ناشي از پسرفت و انحراف از اخلاق و سياست الهي مي‌باشد. در نظام توحيدي، نظام فردي و اجتماعي، تحت تأثير نظام از اويي و به سوي اويي قرار مي‌گيرد. پس انواع نظام‌هاي اخلاقي ـ سياسي از هم تفکيک‌پذیرند: نظام اخلاقي ـ سياسي فردگرا، نظام اخلاقي ـ سياسي جامعه‌گرا و نظام اخلاقي ـ سياسي ـ توحيدي. انديشه رهبران انقلاب اسلامی از جمله حضرت امام(ره) و امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در قالب نوع سوم است.
درباره نسبت اخلاق و سياست سه ديدگاه وجود دارد: ۱ـ جدايي اخلاق و سياست، ۲ـ تبعيت اخلاق از سياست و ۳ـ تبعيت سياست از اخلاق؛ که هر سه ديدگاه از نظر امام خميني(ره)، مردودند؛ چرا که همه آنها حوزه اخلاق را از حوزه سياست جدا مي‌دانند. 
در اندیشه اسلامی مسئله «يگانگي اخلاق و سياست» مطرح است و در پاسخ به اين پرسش که در انديشه امام خميني(ره)، اخلاق و سياست از چه جايگاهي برخوردار هستند و اينکه در انديشه ايشان، سياست، اخلاق‌محور است، يا اخلاق، سياست‌محور؟ و اينکه اين رابطه، خدامحورانه است، يا انسان‌مدارانه؟ باید متذکر این نکته بود که اولاً اخلاق و سياست در انديشه امام خميني(ره) يک واقعيت هستند که از دو چشم‌انداز به آنها نظر مي‌شود و ثانياً در انديشه ايشان، سياست و اخلاق خدامحورند؛ بنابراین، زمانی که مفهوم اخلاق و سياست و رابطه آنها از دايره جامعيت دين، مورد بررسي قرار می‌گیرد، نه از نگاه تنگ‌نظرانه مارکسيستي که هدف نهايي آن روا داشتن ظلم بالسويه بر همه انسان‌ها است و نه براساس محاسبات عقل ابزاري ليبراليستي که هدف آن تأمين رفاه اقتصادي مي‌باشد، سياست و اخلاق، هدفي جز انسان‌سازي و هدايت به سوي خدا ندارد؛ اما در عين حال از تأمين رفاه و آسايش جامعه نیز غافل نيست.