دعای هجدهم صحیفه سجادیه؛ گمان میکنم که کوتاهترین دعا در صحیفه است. منتها مثل همه صحیفه معانی بلندی را به ما القا میکند.
«وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا دُفِعَ عَنْهُ مَا یَحْذَرُ، أَوْ عُجِّلَ لَهُ مَطْلَبُهُ». از دعاهای حضرت است در وقتی که از او دفع میشود چیزی که برای امام(ع) آزاردهنده بود، یا وقتی که خواسته ایشان به تعجیل افتاده است، خیلی زود به دست ایشان رسیده است. اگر یک بلایی از ما دفع شود، یا مطلب و دعایی از ما زود حاصل شود، ما باید خدا را شکر کنیم، ولی امام(ع) اینجا میخواهند مطالب خاصی را به ما بگویند که این نیست که یک بلا برطرف شد، ما بگوییم دیگر هیچ چیزی نمیشود، نه، یا مطلب ما حاصل شد همه چیز تمام شد، نه.
درخواست عافیت
بعد از گرفتن حاجت
اگر یک کاری درست شد مغرور نشویم، از خدا بخواهیم که خدا بعد آن هم به ما عافیت بدهد، در دعاهای حضرت رضا(ع) است که وقتی نعمتی میرسد، یا آسودگی میرسد، بعد از آن بگویید: «اللَّهُمَّ سَلِّمْ وَ تَمِّم»؛ یعنی خدایا به ما سلامت بده و این را کامل بکن. میخواهد اینها را القا بکند والّا از آدم بلا برطرف بشود، خوب جای شکر است، یا نعمتی برای او برسد، دعای او مستجاب بشود، جای شکر است، منتها مشروط به این است که عافیت بعد از آن را هم از خدا بخواهد و مغرور هم نشود.
مغرور بشود از دعا بازمیماند. میگوید من دیگر چه دعایی بکنم؟ من دیگر گرفتم، برای من کافی است. نه، یعنی اگر ما همیشه در حال دعا و التماس کردن به خدا باشیم، خیلی خوب است.
در خطبهای که در نهجالبلاغه به خطبه همّام معروف است، امام علی(ع) اوصاف متّقیان را برای آن همّام بازگو میکند. یکی از اوصاف آنها این است که همیشه حال اینها در سرّاء و ضرّاء، در خوشی و در بلا یکسان است.
نحوه زیارت امام خمینی(ره)
در نجف
یک چیزی را من برای شما بگویم اوّلین بار است در منبر دارم میگویم تا حالا نگفته بودم، این از من برای شما یادگار باشد. هم از یک مرد بزرگی ذکر خیر میشود و هم یادگار باشد. یک صاحبدلی از علما بود، از دنیا رفت. این در نجف با مرحوم امام(ره) همسایه بود. ظاهراً همسر ایشان هم خیاطی بلد بود و حتی در اینکه مثلاً بروند لباسهای منزل امام را بدوزند و خیاطی بکنند، در این حد ارتباط داشتند. یک ماه رمضانی بود یک سیّدی آمد به من گفت که تو دوست داری این را ببینی، یک صاحبدلی است، برویم ببینیم. من را برداشت برد، همین جنوب شهر. باور بکن که تمام اتاق و حیاط این مرد ۶۰ متر یا ۵۰ متر میشد یا نمیشد. اما باطن او دریا... از او خواسته شد که چیزهایی که از امام دیده است به ما بگوید. یک چیزی از امام گفت، بنده غیر از معصوم تا حالا یک چنین چیزی را نشنیدم. معصوم معصوم است، معلوم است. اما آن صاحبدل که با امام همسایه بود این را میگفت. میگفت: امام ۱۵ سال در نجف بود. هر روز صبح حرم امیرالمؤمنین(ع) مشرّف میشد؛ ۱۵ سال هر روز خدا. گفت در این ۱۵ سال تمام این تشرّفها مانند کسی بود که سفر اوّل ایشان باشد. خدا شاهد است خیلی قدرت نفس میخواهد، خیلی معرفت میخواهد.
از کعبه بالاتر!
وجود نازنین ائمه از مکّه بالاتر است، ائمه که سهل است، مؤمنین. حتّی روایات زیاد داریم از شیعه و سنی که اصلاً مؤمن از کعبه بالاتر است. این از احترام کعبه نمیکاهد، احترام مؤمن را میرساند. آقا بنده از طریق شیعه پیدا کردم که حضرت موسیبنجعفر(ع) میفرماید: «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَهً مِنَ الْکَعْبَهِ» حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است. رفتم از طریق سنّی هم پیدا کردم.
طبرانی یکی از کبار علمای سنی است، وی نوشته است: «پیغمبر اکرم آمد ایستاد روبهروی کعبه، یک نگاهی کرد و فرمود: «مَا أَعْظَمَ حُرْمَتَکَ»؛ ای کعبه چقدر حرمت تو زیاد است. «وَ أَعْظَمُ حُرْمَهً مِنْکِ الْمُؤْمِنِ» آن کسی که حرمت آن از تو بالاتر است، مؤمن است.»
امام سجاد(علیهالسلام) یک اصلی در اینجا دارد، دوست دارم این اصل را عنایت بکنید، این جمعبندی همه اینها است. اگر که چنانچه این نعمت من مقدمه آن بلای لا ینقطع باشد، اصلاً این را به تأخیر بینداز. الآن به من نده، اگر مقدمه بلای لاینقطع است. «فَقَدِّمْ لِی مَا أَخَّرْتَ وَ أَخِّرْ عَنِّی» این عافیت را که دادی به تأخیر بینداز، اگر مقدمه آن است.
فانی بودن عافیت دنیوی
ما دو تا عافیت داریم؛ یک عافیت دنیا داریم، یک عافیت آخرت داریم. عافیت دنیا، نعمت دنیا، هر چه هم باشد عاقبت آن فنا است.
نهجالبلاغه را نگاه بکنید، امیرالمؤمنین میفرماید: «أَیْنَ الْمُلُوکُ» پادشاهان کجا هستند؟ «وَ أَبْنَاءُ الْمُلُوکِ» کجا است فرزندان پادشاهان؟
در حدیث داریم بنده یک وقتی غرق در دعا میشود، در عظمت و جلالت پروردگار خود غرق میشود از یاد میبرد که اصلاً حاجت خود را بخواهد. میفرماید که از حاجت خود غایب میشود، حضرت حق میرود در غیبت او حاجتش را برآورده میکند. بنده یک وقت از خود غایب میشود، اصلاً خودی نیست. همیشه میگوید: یا رئوف یا رحیم. عجب خدای زیبایی هستی. عجب خدایی هستی. حاجت خود را هم از یاد برده است. میفرماید حضرت حق در غیبت او حاجتش را برآورده میکند.
حالا شما نگاه بکنید اینجا یک عبارتی است که با جان خود باید این را بپذیریم. میفرماید: «فَغَیْرُ کَثِیرٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْفَنَاءُ» تو فکر میکنی زیاد است. در سوره قصص بخوانید آنجا میفرماید که یک عده میگفتند، کاش ما به جای قارون باشیم. این یک جریان است؛ یعنی همیشه بوده است. حالا قارون ماشین آنطور نداشته است، ولی قارون این زمان مثلاً ماشین خیلی خوب هم دارد، خانم او هم ماشین خیلی خوبی دارد، اما آن زمان میگوید: ای کاش ما به جای قارون باشیم. میگوید که فردا دیدند این سرنوشت عجیب پیدا کرد؛ «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ» هر چه داشت زیر زمین رفت. «وَ أَصْبَحَ الَّذینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ» اینها که روز گذشته میگفتند کاش به جای قارون باشیم، وقتی صبح کردند، گفتند: الهی شکر که ما به جای او نبودیم!
من تنگ نظر نیستم که بگویم اگر آدم یک قران پول داشته باشد آدم بدی است، نه به این حرفها نیست. نه آدمهای ثروتمند آدمهای بدی هستند؛ نه آدمهای فقیر آدمهای بدی هستند، در هر دو طرف هم خوب دارد و هم بد دارد. اما اینقدر بدانید که ای کاشهایی الآن وجود دارد که روز قیامت شما خواهید گفت که الحمدلله به جای او نبودم. والله بالله سیّد السّجادین طبیب نفوس جهان میفرماید: چیزی که عاقبت آن فنا است، اگر در ذهن حضرتعالی کثیر هم بنماید، این کثیر نیست. این چیزی نیست. اگر بنا است در آخر فانی بشود، پس این کثیر نیست. چیزی نیست، این تمام میشود. گاهی وقتها ما فنا را متوجه نمیشویم.