مسئولان وزارت جهاد کشاورزی قول داده بودند، مطالبات کشاورزان بابت خرید تضمینی گندم را تا پایان مهرماه تسویه کنند؛ اما با گذشت هشت روز از آبان ماه این وزارتخانه روزه سکوت گرفته است. امسال به مدد بارش‌های فراوان بهاره، تولید گندم از مرز خودکفایی عبور کرده و خرید تضمینی گندم به رقم 11 میلیون تن رسیده است، تا جایی که اکنون وزارت جهاد به دنبال صادرات گندم است و تاکنون حدود ۱۴ هزار میلیارد تومان خرید تضمینی گندم انجام شده است. طی دو ماه اخیر، یکی از موضوعات مهم رسانه‌ها در بخش کشاورزی، تسویه نشدن مطالبات گندمکاران بوده است؛ زیرا با فرا رسیدن فصل پاییز، کشاورز باید بتواند هزینه کود، بذر و نهاده خود را برای کشت جدید تأمین کند. در همین زمینه، وزارت جهاد کشاورزی پس از آنکه نتوانست از طریق منابع بانکی و بودجه سازمان برنامه‌ریزی و بودجه، مطالبات گندمکاران را بپردازد، دست به دامن فروش اوراق بهادار در بورس کالا شد و در سه مرحله اوراق سلف موازی و مرابحه را در حد دو هزار میلیارد تومان منتشر کرد، تا بتواند از این محل برخی از مطالبات معوق گندمکاران را بپردازد. این در حالی است که برخلاف رویه سال‌های گذشته، هنوز با گذشت 40 روز از آغاز فصل پاییز و شروع سال زراعی و کشت جدید قیمت خرید تضمینی محصولات راهبردی، همچون گندم، جو، کشمش و پنبه اعلام نشده و کشاورزان باید به تنهایی برای حل مشکلات خود از هر طرف وارد عمل شوند. قیمت تضمینی راهکاری است که کشاورز بر اساس آن برای حجم، نوع و میزان کشت محصول خود تصمیم‌گیری می‌کند.
  علی قاسمی/حجت‌الاسلام والمسلمین منتظری، دادستان کل کشور در برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری شبکه دو سیما به صراحت نظرات خود را درباره سه موضوع فساد بانکی، فیش‌های حقوقی نجومی و اراضی و املاک واگذار شده از سوی شهرداری بیان کرد. وی در زمینه واگذاری املاک شهرداری تهران گفت: «در بررسی‌های ما مشخص شد که مجموعاً تعداد 45 نفر خارج از تعاونی و به صورت مستقیم املاک به آنها واگذار شده بود که این تعداد قراردادشان باطل بود و باید فسخ می‌شد. به شهرداری موضوع را اعلام کردیم و شهرداری نیز اقدام لازم را انجام داد و 36 مورد از آنها را ابطال کرد. البته 9 مورد باقی مانده که آن‌ هم مسلماً باطل است و باید رسیدگی شود.» منتظری در ادامه افزود: «ناگفته نماند که در مجموع ما به این موضوع نرسیدیم که فساد سازمان‌یافته‌ای در شهرداری رخ داده است. در مذاکراتی هم که ما با شهرداری داشتیم، آنها بر این عقیده بودند که اگر جرمی واقع شده، ما آماده‌ایم با هر کسی که بر خلاف قانون عمل کرده است، برخورد کنیم.» افزون بر نتایجی که از بررسی‌های قضایی به دست آمده است، آنچه برای افکار عمومی مهم تلقی می‌شود، نحوه برخورد شهردار تهران با این پدیده است. با توجه به روحیه جهادی که از وی سراغ داریم و انتظار جامعه هم این را می‌طلبد، آقای قالیباف با مشی انقلابی با آن برخورد کرد و هیچ اما و اگری نیاورد. به عبارتی، برخورد قانونی با متخلفان را پذیرفت و فوراً اقدامات لازم را انجام داد. در واقع، برخلاف سایر مدیرانی که معمولاً اگر خلافی در زیرمجموعه مدیریتی آنان صورت بگیرد، به نوعی فرافکنی می‌کنند و به طرق مختلف به فکر لاپوشانی می‌افتند، شهردار تهران به دادستان کل کشور درباره اتهام واگذاری املاک به برخی مدیران پایتخت نامه‌ای به منظور رسیدگی فرستاد و در آن تأكيد کرد، در برخورد با جرم و فساد خط قرمزي ندارد. سپس این نامه را به سازمان بازرسی کل کشور ارجاع داد. مواجهه درست و منطقی، نشان از اراده جدی شهردار تهران در برخورد با مفاسد اقتصادی احتمالی در زیرمجموعه شهرداری داشت. بسیاری از تحلیلگران در آن مقطع زمانی به این نتیجه رسیده بودند که يك جريان سياسي مي‌خواهد با هر تواني به اهداف سياسي خود دست يابد و بلافاصله در مقابل فيش‌هاي حقوقي نجومي و فساد پولی و مالی بانک‌ها، املاک نجومی را رسانه‌ای کرده است؛ اما موضوع فیش‌های نجومی به گونه دیگری دنبال شد. برخی از دولتی‌ها اصرار داشتند ماجرای فیش‌ها را سیاسی‌کاری منتقدان یا اصلی و فرعی کردن مسائل جلوه دهند؛ اما فشار و ناراحتی افکار عمومی بیشتر از آن بود که بتوان از کنار آن گذشت و چون اعتماد مردم به شدت آسیب‌ دیده بود، دولت به ناچار اعلام کرد با این ماجرا برخورد می‌کند. جدیت نداشتن و اقدامات ملایم دولت سبب شد رهبر معظم انقلاب(مدظله‌العالی) در دیدار با اعضای هیئت دولت بار دیگر درباره فیش‌های نجومی تذکر دهند و خواستار پیگیری و برخورد قاطع دولت در این زمینه شوند. تعبیرات رهبر معظم انقلاب از حقوق‌های نجومی در آن دیدار صریح‌تر و با هشدار بیشتری نسبت به دفعات پیش بود. معظم‌له در آن دیدار فرمودند: «نباید از این قضیه به آسانی عبور کرد؛ اعتماد مردم در این قضیه ضربه فراوانی خورده است.» در این ماجرا نه تنها دولت همراهی و همکاری نکرد؛ بلکه آقای روحانی، رئیس‌جمهور نیز در همایش شهید رجایی در پاسخ به موضع‌گیری اژه‌ای گفت: «اگر می‌خواهیم با فساد مبارزه کنیم، بدانیم با بگیر و ببند و یا این را بگیر و آن را بگیر فساد درست نمی‌شود، یا اینکه اگر کسی حقوق غیرعادلانه‌ای گرفته، بیاییم دادگاهی درست کنیم و چوبی و شلاقی بیاوریم تا درست شود، خیر؛ نه اینها نیست. باید به ریشه‌ها بپردازیم.»
مسئول برگزاری اولین یادواره فرهنگی ـ ورزشی سردار شهید همدانی، گفت: یگان‌های مردم‌پایه و گردان‌های امام حسین(ع) برای ارتقای آمادگی‌های رزمی در شش استان با هم به رقابت می‌پردازند.
سرهنگ پاسدار مجید عیسی‌وند، مسئول برگزاری اولین یادواره فرهنگی ـ ورزشی سردار شهید حاج‌حسین همدانی و شهدای مدافع حرم قرارگاه مرکزی امام حسین(ع) در گفت‌وگو با خبرنگار صبح صادق افزود : « هدف ما از برگزاری این گردهمایی ورزشی و فرهنگی ایجاد انگیزه، شور و نشاط میان گردان‌های امام حسین(ع) و بالا بردن آمادگی جسمانی یگان‌های مردم‌پایه و گردان‌های امام حسین(ع) است.»
وی اظهار داشت: «ورزشکاران گردان‌های امام حسین(ع) و یگان‌های مردم‌پایه در شش استان با هم به رقابت می‌پردازند؛ اولین دوره از رقابت‌های ما در دوازدهم آبان ماه به مدت سه روز در مشهد مقدس به میزبانی لشکر مردم‌پایه نصر و با شرکت 300 ورزشکار از استان‌های سمنان، یزد، گلستان، خراسان جنوبی، خراسان شمالی و خراسان رضوی برگزار می‌شود.»
عیسی‌وند تأکید کرد: «این مسابقات در ماه‌های آینده به میزبانی یگان‌های مردم‌پایه استان‌‌های همدان، کرمانشاه، البرز، فارس ادامه خواهد داشت و منتخبان مرحله اول پس از جدال در شش استان برای رقابت نهایی در تهران در مسابقات کشوری و نیروهای مسلح در هشت رشته ورزشی با هم به رقابت می‌پردازند.»
گفتنی است، این مسابقات در هشت رشته ورزشی پهلوانی و زورخانه‌ای، فوتسال، والیبال، تکواندو، کاراته، جودو و تیراندازی برگزار می‌شود.

 قاسم غفوری /  مسکو جمعه میزبان نشست سه‌جانبه لاوروف، معلم و ظریف وزرای خارجه روسیه، سوریه و جمهوری اسلامی ایران بود. حال این سؤال  مطرح می‌شود که چرا این نشست در مقطع کنونی برگزار شد و ضرورت هماهنگی میان سه کشور چیست؟ آنچه در باب ضرورت نشست مسکو بیش از هر چیز نمود دارد، اوضاع حاکم بر سوریه و منطقه است. از یک‌سو سوریه دورانی بس حساس را سپری می‌کند که محور آن نیز عملیات گسترده سوریه و متحدانش علیه گروه‌های تروریستی در حلب است. محاصره حلب تکمیل شده و لزوماً برای اجرای عملیات نهایی، هماهنگی همه‌جانبه را می‌طلبد که در کنار اقدامات نظامی در حوزه سیاسی نیز باید صورت گیرد. آنچه بر حساسیت امنیتی سوریه می‌افزاید آغاز عملیات پاک‌سازی موصل عراق از گروه‌های تروریستی است. این تهدید وجود دارد که تروریست‌ها از عراق به سوریه گسیل شوند؛ لذا اجرای عملیات نظامی همزمان در سوریه برای مقابله با این وضعیت امری ضروری می‌نماید. از سوی دیگر چنانکه پوتین، رئیس‌جمهور روسیه نیز در سخنرانی خود تأکید کرده آمریکا به هیچ یک از تعهدات خود در قبال سوریه در حوزه سیاسی و البته عدم حمایت از تروریسم عمل نکرده و عملاً راهکار سیاسی را به شکست کشانده است. اسناد و گزارش‌ها نشان می‌دهد که آمریکا رأساً و با کمک شرکای منطقه‌ای خود چون ترکیه و سعودی به تقویت تروریست‌ها در سوریه می‌پردازد. با توجه به شکست راهکار سیاسی همگرایی و تقویت هماهنگی میان سوریه و متحدانش برای مقابله با تحرکات بحران‌ساز آمریکا امری ضروری است که در نشست مسکو نیز بر آن تاکید شد. 
آنچه در برآورد نشست مسکو مشاهده می‌شود مجموعه هماهنگی‌های سیاسی و امنیتی میان سوریه و متحدانش در مبارزه با تروریسم و حامیان آنان است که برگرفته از اراده این کشورها برای پایان بحران سوریه و منطقه است. در اصل این نشست برگرفته از ضرورت‌های سوریه و اوضاع حساس منطقه است که نشئت گرفته از استمرار رفتارهای بحران ساز آمریکا و متحدانش علیه منطقه است. هر چند که ائتلاف به اصطلاح مبارزه با تروریسم با محوریت آمریکا، ادعای مبارزه با تروریسم را سر داده و حتی مدعی است که پس از عملیات موصل جنگ در رقه سوریه را آغاز می‌کند؛ اما رفتار عملی آنها برگرفته از سیاست‌هایی مغایر با ادعاهای‌شان است. بر اساس گزارش‌ نهادهای حقوق بشر در حملات آمریکا به سوریه و عراق صدها غیر نظامی به خاک و خون کشیده شده‌اند و حتی عملیات آمریکا در قبال رقه نیز نه برای مبارزه با تروریسم بلکه برای اسکان تروریست‌ها در این منطقه است. رفتارهایی که نه تنها برای سوریه، بلکه برای حتی کشورهای اروپایی نیز بحران‌های امنیتی بسیاری را رقم زده است. گزارش‌های منتشر شده نشان می‌دهد که تحرکات آمریکا به تقویت تهدیدات تروریستی علیه اروپا منجر شده که البته برخی از کشورهای اروپایی همچون انگلیس و فرانسه نیز در این عرصه نقش دارند. بسیاری از ناظران سیاسی معتقدند که آشکارتر شدن این تهدیدات زمینه ساز آن شده تا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با محوریت مسئله سوریه یک روز پس از نشست مسکو راهی تهران شود. اروپایی که خطر تروریسم را حس کرده به این نتیجه رسیده که جز همراهی با سوریه و متحدانش برای مبارزه با تروریسم گزینه‌ای پیش رو ندارد، به ویژه اینکه بی صداقتی آمریکا در مقابله با تروریسم برای جهانیان آشکار شده است. در این میان یک اصل اساسی وجود دارد و آن اینکه اروپا برای برخورداری از ظرفیت‌های سوریه و متحدانش در مبارزه با تروریسم پیش از هر چیز باید صداقت رفتاری خود را به اثبات رساند که دوری از سیاست‌های ضد سوری، ضد روسی و ضد ایرانی آمریکا و ورود صادقانه به عملیات مبارزه با تروریسم و حامیانشان محور آن را تشکیل می‌دهد. آنچه در این میان مسلم است آن است که در کنار رایزنی‌های سیاسی آنچه اصل اول می باشد راهبرد نظامی برای مبارزه با تروریست‌هاست، چرا که شش سال تحولات سوریه نشان داده که نابودی تروریسم گزینه‌ای جز اقدام نظامی ندارد و راهکارهای سیاسی برای هماهنگی جهت مبارزه با تروریسم و البته مقابله با کارشکنی حامیان‌شان ضرورت می‌یابد.

کارشناسان در گفت‌وگو با صبح صادق مطرح کردند
سیدمحمد مشکوه‌الممالک/ رهبر معظم انقلاب، در دیدار با جمعی از دانشجویان برتر علمی و اعضای بنیاد ملی نخبگان، دلیل اصلی تأکید بر لزوم قدر دانستن نخبگان جوان را تقویت باور «ما می‌توانیم» در جامعه دانستند و فرمودند: «نخبگان، به خصوص جوانان نخبه هدایای نفیس الهی هستند به یک ملّت و یک کشور. همه‌ کشورها از چنین هدایایی، با این حجم، با این گستردگی، با این عدد فراوان برخوردار نیستند. این یکی از خصوصیات کشور ماست... امانت نفیس را باید خیلی مراقبت کرد؛ برای حفظ آن و آن وقتی که این امانت قابل رویش و افزایش است، برای رویش و افزایش آن باید احساس مسئولیت کنید.» در راستای تبیین صحبت‌های رهبر فرزانه انقلاب درباره نخبگان، خبرنگار صبح صادق گفت‌وگویی را با سه نفر از صاحب‌نظران و استادان دانشگاه ترتیب داده که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.
بوروکراسی پر پیچ و خمی داریم
دکتر سیدمحمد حسینی
رهبر معظم انقلاب همواره بر بها دادن به نخبگان کشور تأکید داشته‌اند. ایشان به تأثیر نخبگان در پیشرفت و رشد علمی کشور واقف هستند و آنها را سرمایه‌های ارزشمند کشور می‌دانند که باید بمانند و در کشور خدمت کنند. گفتنی است، بنیاد نخبگان با تأکید و اشاره معظم‌له تشکیل شد.
برخی از این نخبگان، چون در دیوان‌سالاری و بوروکراسی پر پیچ وخمی که ما داریم، گرفتار و در نتیجه بی‌انگیزه می‌شوند، با وسوسه دیگران به کشورهای دیگر مهاجرت می‌کنند. 
لازم است که وزارت علوم، دانشگاه‌ها و معاونت علمی به این مسئله توجه بیشتری داشته باشند و از آنجا که رهبری بر این نکته تأکید داشتند که بنیاد نباید تحت‌الشعاع معاونت علمی قرار بگیرد، باید مسئول توانمندی در رأس کار باشد که به طور جدی به این امر بپردازد. 
این نهادها و نخبگان می‌توانند در رفع گلایه‌هایی که در حال حاضر رهبر معظم انقلاب در زمینه کاهش رشد علمی در کشور داشته‌اند، بسیار مؤثر باشند. 
در دولت نهم و دهم بسیاری از وزارتخانه‌ها و دستگاه‌ها بودجه‌های سنگینی را در اختیار دانشگاه‌ها و پژوهشگران و بزرگان قرار می‌دادند تا نیازهای کشور و مشکلات را برطرف کنند. ولی با تفکری که هم‌اکنون در کشور حاکم است و بیشتر به واردات و تکیه به خارج توجه می‌شود، مجال کمتری فراهم می‌آید تا از نیروی فکری آنها استفاده شود. 
حتی در مکان‌هایی، مانند وزرات نفت، بسیاری از کارها را خود نیروهای ایرانی می‌توانند انجام دهند؛ اما کارها به تدریج به شرکت‌های خارجی واگذار می‌شود و این زنگ خطری است که سبب می‌شود دیگران بر صنعت ما سلطه پیدا کنند و ما زیرمجموعه آنها قلمداد شویم. 
این امر سرکوب کردن استعدادها و تحقیر علمی ما را به دنبال خواهد داشت؛ از این رو لازم است در این زمینه تجدیدنظری صورت گیرد. این تفکر و روحیه که بعضی‌ها به خودباوری و اعتماد به نفس مردم و جوانان ما توجهی ندارند و دائماً ما را نیازمند به بیگانگان می‌دانند، بسیار آسیب‌رسان است. 
مسئولیت کار به عهده بنیاد نخبگان است که پیگیری‌های لازم را برای جذب، نگهداری و استفاده از افراد با استعداد در داخل کشور ایجاد کند. طبیعی است دیگران هم باید برای جذب این افراد که سرمایه‌های ارزشمندی هستند، تلاش کنند و با ایده‌های خود کارهایی را انجام دهند. 
هر چقدر که در داخل کشور زمینه برای فعالیت و رشد علمی نخبگان مساعدتر باشد، قطعاً تمایل آنها برای خدمت به کشور بیشتر خواهد شد. همه نهادها، وزارتخانه‌ها و دستگاه‌ها باید در این زمینه کمک کنند و از توان آنها استفاده کنند. اگر به توان نیروهای داخلی اعتقاد و باور وجود نداشته باشد، کار به مرزهای خارجی کشیده می‌شود و این برای کشور زیان‌آور خواهد بود. 
ضرورت بهره‌برداری از تجربیات دیگران
حجت‌الاسلام محسن الویری
اگر بخواهیم رشد جهانی داشته باشیم و علم خود را با شاخص جهانی بسنجیم، لاجرم باید عرضه علمی داشته باشیم. اگر این عرضه وجود نداشته باشد، نمی‌توانیم از مقدار فاصله رشد علمی خود با جهان مطلع شویم. لازمه رشد علمی تعامل وسیع و فعالیت‌های روشن و غیر مکتوم است. 
لازمه پیشرفت علم، عرضه، دیده‌شدن و رشد و بالندگی است؛ از این رو گزاره محافظت از نخبگان در برابر بیگانگان مربوط به نهاد امنیت است و متوجه نهاد علمی و دانشگاه‌ها نیست. 
به نظر می‌رسد، اگر نخبگان به حال خود رها شوند، خود به خود بسیاری از مسائل حل می‌شود. نخبگان تحت فشارهایی قرار گرفتند و ما برای جبران این امر اقداماتی را انجام دادیم. حال آنکه این مسئله، ذاتی نخبگی نیست و نهادهای علمی ذی‌ربط می‌توانند در یک فضای بالنده، مسائل خود را حل کنند. 
عمدتاً نخبگان بیش از اینکه به دنبال پول و ثروت و آزادی اجتماعی باشند، به دنبال یک فضای علمی و آرام هستند که به کار علمی خود بپردازند. بنابراین، اگر فضای علمی در جامعه هموار باشد و به تکریم شخصیت نخبگان توجه شود و به دلیل سلیقه سیاسی تحت فشار قرار نگیرند، مشکل جدی‌ای در فضای درون نخبگی وجود نخواهد داشت که به حمایت بیرونی نیازمند باشد. 
فرد نخبه دنبال تکریم شخصیت خود است و نباید چیزی به او تحمیل شود تا بتواند از امکانات موجود برای کار علمی خود استفاده کند. 
نخبگانی که سلیقه‌ای همسو با دولت داشته‌اند، در بیشتر مواقع از امتیازاتی خارج از استحقاق خود برخوردار شده‌اند که این امر سبب ایجاد یک نوع دلسردی و دلزدگی شده است. اگر اینها برداشته شود، مشکل چندانی در فضای نخبگان وجود نخواهد داشت. 
مادامی که بین نهادهای صنعتی ارتباط برقرار نشود، رشد واقعی علم اتفاق نخواهد افتاد و رشد متوازن از پیوند علوم حاصل می‌شود. الگوهای زیادی در جهان وجود دارد که در عین کسب تجربه در کشور خود باید از تجربیات دیگران هم در این زمینه بهره ببریم. 
حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرموده‌اند، خردمندی در پاسداشت تجربه‌هاست. این تجربه‌ها فقط تجربه مؤمنانه نیست؛ بلکه تجربه‌های دیگران هم باید در این مسیر مدنظر قرار بگیرد که از چه راهی این پیوند را برقرار کرده‌اند و بعد از تجربه آنان استفاده کنیم.
با نخبگان برخورد سیاسی می‌شود
دکتر فریدون عباسی
اگر مقیاس کره زمین را در نظر بگیریم، می‌بینیم کشورهای خارجی، به ویژه چند کشور غربی که جلوتر از بقیه هستند، زیرساخت‌هایی را ایجاد کرده‌اند که می‌توانند از کل کره زمین نیرو بگیرند. این شرایط، قابلیت هضم کلیه فرهنگ‌ها، زبان‌ها و نژادها را دارد. 
در حال حاضر، بنیاد نخبگان در عین انجام فعالیت‌هایی، مانند اعطای تسهیلات و ایجاد شرکت‌های دانش‌بنیان و... برخی کاستی‌ها را برطرف کرده، اما این برای تعداد موجود کامل و کافی نیست. افراد با استعداد کشور پس از فارغ‌التحصیل شدن به شغل نیاز دارند که اگر ما پروژه‌های بزرگ و محوری نداشته باشیم که پروژه‌های کوچک و دانش‌بنیان را ایجاد کنند، به هیچ‌وجه نمی‌توانیم نخبگان را حفظ و مشغول به کار کنیم تا علم آنها به طبقه متوسط برسد. 
گفتنی است، برای نگهداری نخبگان باید پروژه‌های بزرگ و محوری را در کشور هدف قرار دهیم؛ ولی متأسفانه دولت‌هایی که بر سر کار می‌آیند، این پروژه‌های بزرگ را بازیچه سیاسی قرار می‌دهند و آنها را به بهانه‌های واهی از بین می‌برند و در نتیجه کشور دچار رکود می‌شود. در این شرایط است که حتی امکان به‌کارگیری افراد عادی وجود ندارد، چه برسد به استفاده از افراد باهوش و با استعداد. 
مسئولان به ویژه کسانی که در دستگاه‌های اجرایی و قانون‌گذاری هستند، باید با دیدی بازتر و آینده‌نگرتر از گذشته، فهم لازم را برای شروع کردن پروژه‌های بزرگ به دست آورند. منظور از پروژه‌های بزرگ، پروژه‌هایی مانند هوافضا، نانوتکنولوژی، هسته‌ای، دریایی و... است که استعدادهای بی‌شماری می‌توانند در این حوزه‌ها مشغول به کار شوند و موتور محرکی برای حرکت واگن‌های اجتماع باشند. محدود شدن به سطحی‌نگری و روزمرگی به هیچ‌وجه در شأن به‌کارگیری استعدادهای برتر و نخبگان کشور نیست. 
حوزه هسته‌ای که در کشور چندین سال است به آن پرداخته می‌شود و پیرامون آن بحث شد، کمتر از 10 درصد آن علم هسته‌ای است و باقی آن شامل علوم و فناوری‌های دیگر می‌شود که با یک مدیریت خوب، اینها کنار یکدیگر قرار گرفت و سال‌ها استعدادهای کشور جذب شده بودند و با نشاط کار می‌کردند که سرریز آن می‌توانست باقی صنایع را راه بیندازد. 
وقتی با این مسائل، سیاسی برخورد شود و از بین بروند، دلسردی‌هایی ایجاد می‌شود؛ مانند نحوه برخورد با پروژه هوایی و فضایی که آغاز شده بود و مراکز علمی در حال تربیت نیرو بودند؛ اما جریان‌های سیاسی و اجرایی با تحت‌تأثیر قرار دادن و تعطیل کردن این پروژه‌ها، موجب مهاجرت نیروی علمی به خارج از کشور شدند.


 محمد‌رضا مرادی/  حزب‌الله لبنان طی ۳۶ سال حیات خود که تقریباً هم‌سن جمهوری اسلامی ایران است، روز به روز خود را هم در عرصه نظامی و هم در عرصه سیاسی بیشتر مطرح کرده است. این رشد و پیشرفت در یک دهه اخیر به گونه‌ای بوده است که رژیم صهیونیستی را به منزله بزرگ‌ترین دشمن حزب‌الله به وحشت انداخته است. در این زمینه «هارد دوف» معاون فرمانده گردان ۱۳ تیپ گولانی به تازگی از افزایش توان حزب‌الله لبنان ابراز نگرانی کرده و گفته است: «حزب‌الله همواره در حال تقویت توان خود علیه ماست و در جنگ آینده هیچ مهلتی به ما نخواهد داد.» ورود حزب‌الله به جنگ سوریه و مبارزه با تروریست‌ها نیز به گونه‌ای بوده که ناامنی را از مرزهای لبنان دور کرده است و این اقدام حزب‌الله این جنبش را در بین مردم این کشور محبوب کرده است؛ اما چندی پیش پیروزی بزرگ‌تری برای حزب‌الله در عرصه سیاسی به دست آمد که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت.  لبنان در ۳۰ ماه گذشته بدون رئیس‌جمهور بود و پس از میشل سلیمان، پارلمان این کشور در ۴۴ جلسه‌ای که برای انتخاب رئیس‌جمهور تشکیل داد، موفق به انتخاب رئیس‌جمهور نشد.
 در لبنان به دلیل ساختار طایفه‌ای و حاکم بودن مدل دموکراسی انجمنی، رئیس‌جمهور از میان مسیحیان فرقه مارونی انتخاب می‌شود و انتخاب او نیز بر عهده پارلمان لبنان است که با آرای دو سوم خود، رئیس‌جمهور کشور را انتخاب می‌کند. اگر هیچ نامزدی اکثریت دو سوم را در دور اول رأی‌گیری به دست نیاورد، رأی‌گیری دیگری صورت می‌گیرد تا رئیس‌جمهور با اکثریت ساده ۶۵ رأی انتخاب شود؛ مشروط بر اینکه دو سوم از نمایندگان در مجلس حاضر باشند. گفتنی است، در لبنان ۱۲۸ کرسی پارلمان بین گروه‌های مختلف تقسیم شده و هیچ گروهی قادر به کسب اکثریت در پارلمان نیست؛ بنابراین برای تصویب هر قانونی باید گروه‌های مختلف با یکدیگر، هم‌نظر باشند. آنچه درباره پیروزی حزب‌الله گفته شد، به این دلیل است که سرانجام پس از ۳۰ ماه کارشکنی کشورهایی، مانند عربستان، آمریکا و فرانسه در انتخاب رئیس‌جمهور لبنان، سعد حریری مهره سوخته رژیم سعودی (رئیس جریان المستقبل و ۱۴ مارس) که یکی از مهم‌ترین موانع در زمینه انتخاب نشدن رئیس‌جمهور در لبنان بود، در برابر گزینه مورد نظر حزب‌الله عقب‌نشینی و با حمایت از نامزدی میشل عون، به شکست در برابر ائتلاف ۸ مارس (متشکل از حزب امل، حزب‌الله و جریان آزاد ملی به رهبری میشل عون) تن داد. حمایت سعد حریری از گزینه مورد نظر حزب‌الله برای ریاست‌جمهوری را می‌توان بزرگ‌ترین دستاورد و پیروزی حزب‌الله پس از جنگ ۳۳ روزه دانست؛ زیرا انتخاب رئیس‌جمهور در لبنان سیاسی شده بود. در واقع، سعد حریری به نمایندگی از عربستان مسئله انتخاب رئیس‌جمهور را به تحولات سوریه گره زده بود و به دنبال آن بود که این مسئله را تا پس از سقوط بشار اسد ادامه دهد. 
ورود حزب‌الله لبنان به سوریه و شکست تروریست‌ها در برابر مقاومت و پیروزی‌های ارتش سوریه سبب شد تا حریری شکست را قبول کند. به این ترتیب، تا چند روز دیگر پارلمان لبنان تشکیل جلسه خواهد داد و میشل عون را برای سمت ریاست‌جمهوری معرفی خواهد کرد. این پیروزی حزب‌الله نشان داد، کشورهایی، مانند عربستان و آمریکا که همواره به دنبال حذف حزب‌الله از صحنه سیاسی لبنان بوده‌اند، این پروژه را باید تمام شده قلمداد کنند؛ چرا که ریاست‌جمهوری در لبنان ۶ ساله است و میشل عون که هم‌پیمان حزب‌الله است، در ۶ سال آینده نفر اول سیاست لبنان خواهد بود.
 افزون بر این، به موجب تقسیم‌بندی سیاسی لبنان رئیس مجلس نیز از میان شیعیان انتخاب می‌شود و این به معنای آن است که هم ریاست مجلس و هم ریاست‌جمهوری در دست هم‌پیمانان مقاومت لبنان خواهد بود. حزب‌الله بیش از هر زمان دیگری در سیاست لبنان تثبیت شده است و این مرهون مقاومت این جنبش است.

 محمد نوری/ کمبود نقدینگی یکی از بزرگ‌ترین مشکلات امروز بیشتر واحدهای تولیدی است؛ به ‌گونه‌ای که بنا بر اظهارات مسئولان امر، حدود هفت ‌هزار و 500 واحد صنعتی غیرفعال و دو هزار واحد صنعتی نیمه‌فعال در کشور وجود دارد که مشکل عمده آنها نبود نقدینگی مورد نیاز برای بازگشت به چرخه تولید است. این شرایط حاکم بر اقتصاد کشور موجب شد هیئت دولت در نوزدهم اردیبهشت‌ماه سال جاری به دنبال طرح پیشنهادی وزارت صنعت،‌ معدن و تجارت در شهریور ماه سال 94 مصوبه‌ای داشته باشد که مطابق آن به بنگاه‌های اقتصادی کوچک و متوسطی که به واسطه درست نچرخیدن چرخ‌های اقتصاد با مشکل روبه‌رو شده‌اند، تسهیلات بانکی داده شود تا آنها دوباره به چرخه تولید بازگردند. 
در راستای شناسایی واحدهای تولیدی کوچک و متوسط غیرفعال و نیمه‌فعال در سطح استان‌ها و به منظور بررسی و تبادل‌نظر و هماهنگی برای حل‌وفصل مشکلات و موانع فرا روی این واحدهای تولیدی، در هیئت وزیران مصوب شد که کارگروه تسهیل و رفع موانع تولید در همه استان‌های کشور تشکیل ‌شود تا ضمن شناسایی دقیق واحدهای تولیدی مشکل‌دار از نظر نقدینگی،‌ به واحدهایی که کمتر از 50 نفر کارگر دارند، تا یک میلیارد تومان و به واحدهایی با کارکنان 50 تا 100 نفر بین یک تا سه میلیارد تومان وام با نرخ سود زیر 15 درصد اختصاص یابد.
پس از تشکیل این کارگروه‌ها و آغاز فعالیت آن در سطح استان‌ها، «محمدرضا نعمت‌زاده» وزیر صنعت، معدن و تجارت با تشریح اقدامات و تصمیمات کارگروه بررسی مشکلات واحدهای تولیدی برای رفع مشکلات مالی و بازگرداندن رونق به ۱۰ هزار واحد تولیدی کوچک و متوسط، از شناسایی واحدهای صنعتی راکد در استان‌ها و حل مشکلات آنها در کوتاه‌ترین زمان ممکن خبر داد؛ اما چندی بعد این 10 هزار واحد به هفت‌هزار و ۵۰۰ واحد تقلیل یافت و آقای نعمت‌زاده در سفر استانی خود به قم، تصویب طرح رونق تولید برای هفت‌هزار و ۵۰۰ واحد صنعتی کوچک و متوسط را در دولت اعلام کرد. این موضوعی بود که دولت برای خروج از رکود بر روی آن مانور ویژه‌ای انجام داد؛ به گونه‌ای که در ۱۸ خرداد و در نشست خبری سخنگوی دولت اعلام شد،  حدود هفت‌هزار و ۵۰۰ واحد صنعتی کوچک و متوسط در استان‌های مختلف شناسایی شده که ۱۶ هزار میلیارد تومان تسهیلات برای سرمایه در گردش برای آنها قرار داده شده و کارها با سرعت در حال انجام است. 
پس از این اطلاع‌رسانی همه‌جانبه‌ای که درباره این موضوع از سوی مسئولان دولتی صورت گرفت،‌ آمار و ارقام متفاوتی از تسهیلات ارائه شده به واحدهای تولیدی اعلام ‌شد که در عرصه میدانی با واقعیت موجود همخوانی نداشت. به‌گونه‌ای که دولت محترم در آخرین آمار رسمی مدعی شده است، تا نیمه مهرماه سال جاری مبلغ 8294 میلیارد تومان به 10902 واحد تولیدی از محل تسهیلات 16 هزار میلیارد تومانی پرداخت شده است. ولی‌الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی نیز در جدیدترین آمار اعلام کرد، بیش از 9 هزار میلیارد تومان به 12 هزار واحد تولیدی پرداخت شده است. این در حالی است که در صحنه عمل کمترین عدد را در دریافت این تسهیلات از سوی واحد‌های تولیدی مشکل‌دار شاهد هستیم.
حمیدرضا فولادگر، عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس نیز در این زمینه اعلام موضع کرد و گفت: «هنوز ۱۶ هزار میلیارد تومانی که قرار بود به تولید اختصاص یابد، به این بخش تزریق نشده است که این موضوع با بیان اعداد و ارقام اعلامی از سوی دولت منافات دارد. همین موضوع یعنی اعلام آمارهای متفاوت از میزان تسهیلات پرداختی به بخش تولید سبب شده است تا این موضوع در کمیسیون صنایع مجلس بررسی و وزیر صنعت، معدن و تجارت به ارائه توضیحاتی در این رابطه بپردازد.»
با وجود اینکه دولت به این نتیجه رسیده است که فعال کردن بنگاه‌های کوچک و متوسط مهم‌ترین راه خروج از رکود کنونی حاکم بر اقتصاد کشور است، اما موانع و مشکلاتی در راستای ارائه تسهیلات ارزان و سهل‌الوصول برای واحدهای تولیدی وجود دارد که باید مسئولان امر نسبت به رفع این موانع اقدام مناسبی انجام دهند. از جمله این موارد می‌توان به سختگیری نظام بانکی و اولویت‌بندی واحدهای دارای شرایط دریافت تسهیلات اشاره کرد که سبب شده است تولیدکنندگان زیادی نتوانند نسبت به دریافت این تسهیلات اقدام کنند.
نکته دیگری که در این زمینه حائز اهمیت است، اینکه دولت باید به تعهدات خود در قبال تولید عمل کند تا به تصویب طرح‌هایی که هزینه مضاعفی بر دست او می‌گذارد، نیازی نداشته باشد. دولت متعهد بوده است، در سه سال نخست اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها مبلغ 10 هزار میلیارد تومان و در دو سال اخیر پنج هزار و 200 میلیارد تومان از محل این درآمدها به تولید اختصاص دهد. در حالی که از زمان اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها تاکنون کمتر از سه هزار میلیارد تومان از درآمد ناشی از این قانون به تولید اختصاص داده شده است که این موضوع در بروز مشکلات برای بخش تولید و رسیدن به رکود کنونی قابل توجه و تأمل است.
از سوی دیگر، دولت در راستای حمایت از بخش تولید و در جهت خروج از این وضعیت اقتصادی، باید به جای تلاش برای راه‌اندازی و بهره‌برداری از طرح‌ها و پروژه‌های جدید که به اعتبارات هنگفت نیاز دارد، به فکر احیای واحدهای فعلی باشد که به دلایل متعدد از چرخه تولید خارج شده و تعداد قابل‌توجهی از کارکنان آنها بیکار شده‌اند. 
با وجود این، تصویب طرح پرداخت وام‌ به واحدهایی که مشکل نقدینگی دارند، موجب انتقاد بسیاری از کارشناسان، صاحب‌نظران و فعالان اقتصادی شده است. آنها معتقدند، این طرح همانند شمشیر دولبه‌ای است که انتخابی بین بد و بدتر است؛ چراکه به اعتقاد آنها یکی از بزرگ‌ترین مشکلات اقتصادی کشور، بانک‌ها و نظام بانکی است؛ بانک‌هایی که مدت‌های مدیدی است چرخه اقتصادی کشور منتظر اصلاح ساختار آنهاست. حل مشکلات اقتصادی با بانک‌هایی که خودشان از مشکلات نظام اقتصادی کشور به شمار می‌روند، چندان تضمینی ندارد.
در کنار تصویب و اجرای با قوت طرح‌های حمایت از تولید (اعطای تسهیلات ارزان و سهل‌الوصول به واحدهای تولیدی غیرفعال و نیمه‌فعال)، از جمله مسائلی که می‌تواند به رونق تولید در کشور کمک کند و اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی را تسریع بخشد،‌ جلوگیری از ورود کالاهای قاچاق است که اگر این امر به موازات اجرای سایر طرح‌ها،‌ برنامه‌ها و سیاست‌های حمایت از تولید داخلی با جدیت و به دور از اقدامات نمایشی دنبال شود، می‌توان امید داشت که چرخه تولید به گردش درآمده و مشکلات آن مرتفع شود.

 رضا اشرفي/طي ماه‌هاي اخير درباره زمينه‌هاي وقوع جنگ جهاني سوم مباحث زیادی صورت گرفته است. مهم‌ترين مسائلي كه سبب شده چنين موضوعي روي خط تحليل‌ها قرار بگيرد، اختلافات شكل گرفته بين دو رقيب سنتي روسيه و آمريكا است. ‌اين دو كشور طي دهه‌هاي گذشته، به ويژه در دوره جنگ سرد مهم‌ترين رقيب يكديگر بوده و همواره اين احتمال پيش مي‌رفت كه بين آنها جنگي مستقيم صورت بگيرد؛ اتفاقي كه هيچ وقت رخ نداد، اما همواره هر دو در معرض وقوع آن بودند. 
اين موضوعي است كه حدود بيست سال پس از فروپاشي شوروي سابق بار ديگر بر سر زبان‌ها افتاده است. مهم‌ترين علتي كه سبب شده است طي ماه‌هاي اخير به اين موضوع پرداخته شود، اختلافات راهبردی دو كشور در سوريه است. ‌اين در حالي است كه دليل اصلي رقابت و اختلاف اين دو کشور به رخدادهاي سوريه مربوط نمي‌شود؛ بلكه اگر سوريه سبب گره خوردن امنيتي اين دو رقيب نمي‌بود، در جايي ديگر چنين مسئله‌اي اتفاق مي‌افتاد. مثل اوكراين كه ماه‌هاي طولاني سبب اختلافات بنيادي بين دو طرف شد و هنوز هم ادامه دارد. 
دليل اصلي گره خوردن امنيتي‌ اين دو كشور به نوع رويكرد آنها باز مي‌گردد. در حالي كه آمريكا سعي دارد جايگاه خود را به عنوان تنها هژمون خودخوانده جهان معرفي كند، روسيه علاقه‌مند است به مركز تصميم‌گيري جهان بازگردد. ‌اين مسئله تنها در روسيه تعريف نمي‌شود؛ بلكه چين نيز از چنين موقعيتي برخوردار است، با ‌اين اختلاف كه چين نگاهي سياسي ـ اقتصادي به اين موضوع دارد؛ اما روسيه با زاويه‌اي سياسي ـ امنيتي‌ اين مسئله را دنبال مي‌كند. به همين دليل اختلافات كنوني واشنگتن و پكن در نهادهاي بين‌المللي و پايتخت كشورها روبه‌روي هم برمی‌گردد؛ اما اختلافات بين مسكو و واشنگتن در عرصه ميداني و در حوزه‌هاي جنگي رو در روي يكديگر قرار مي‌گيرد. حال مسئله بنيادي و سؤال اصلي اين است كه آيا ‌اين تقابل به جنگ جهاني سوم منجر مي‌شود؟ 
مسئله اساسي اين است كه ‌اين دو قدرت در دو گفتمان متفاوت و كاملاً رو در روي هم و در حالت تخاصم قرار دارند. از ‌اين منظر بي‌شك يكي بايد نسبت به ديگري عقب‌نشيني كرده و از جايگاه خود بكاهد. مسئله ‌اين است كه اگر روسيه عقب‌نشيني كند آمريكا حتي اجازه نخواهد داد كه مسكو به عنوان قدرتي منطقه‌اي شناخته شود و همچنين اگر آمريكا گام به عقب بگذارد از هيمنه سياسي و امنيتي آن كاسته شده و به افولی باورناپذیر مي‌رسد. به همين دلیل برخي از تحلیلگران معتقدند كه اين تقابل امنيتي به جنگ جهاني سوم تبدیل خواهد شد، به ‌اين دليل كه دو طرف هيچ راه بازگشتي نداشته و چاره‌اي جز جنگ با يكديگر نخواهند داشت كه به طبع متحدان آنها نيز در ‌اين زمينه وارد عرصه جنگ خواهند شد. در حالي كه به راحتي نمي‌توان به اين تحليل پايبند بود و خود را براي جنگ جهاني سوم آماده كرد و مهم‌ترين دليل آن، اين است كه با توجه به توان نظامی دو طرف، به ویژه در حوزه اتمي، هر نوع جنگ جهاني به معناي خودزني و خودنابودي خواهد بود. از ‌اين رو عقلانيت شكل گرفته اين تهديد و ترس را ‌ايجاد مي‌كند كه دو كشور براي جلوگيري از نابودي خود هم دست به چنين كاري نزنند. 
با ‌اين وجود جهان به كدام سو پيش خواهد رفت؟ مسئله‌ اين است كه جنگ جهاني سوم شكل خواهد گرفت اما‌ اين جنگ لزوماً نظامی نيست؛ بلكه جنگ در ميدان و عرصه‌اي ديگر خواهد بود. با ‌اين تصوير به نظر مي‌آيد كه جنگ جهاني سوم شروع شده و بشر امروز در حال حاضر در ‌اين ميدان قرار دارد. بنابراين سنگرهای اين جنگ را بايد بيش از هر چيز در رسانه‌ها و در جهان وانموده غير واقعي جست‌وجو كرد كه البته حوزه‌هاي اقتصادي را نيز با خود به همراه خواهد داشت. به همين منظور هر دو كشور سعي دارند به جاي اسلحه با زبان و به جاي سنگر با رسانه عليه يكديگر دست به عمليات بزنند. در ‌اين زمينه اقتصاد نيز از جايگاه بسيار بالايي برخوردار است و كاملاً به همين دليل است كه آمريكا عليه روسيه دست به تحريم زده است. حتي با‌ اينكه اين تحريم‌ها منافع اروپا را به عنوان متحد سنتي واشنگتن تهديد مي‌كند، آمريكا اصرار دارد كه تحريم‌ها تداوم یابند. همزمان روسيه نيز دست به اقدامي متقابل زده و اروپا و آمريكا را تحريم كرده است. 
از ‌اين‌رو با توجه به اينكه در ‌اين جنگ، اروپا حامي آمريكا است، چين نيز مي‌تواند در حمايت از روسيه دست به عمليات بزند و جبهه اقتصادي مسكو را تقويت كند. ‌اين موضوع سبب مي‌شود كه آمريكا در جنگ ستارگان جديد يا هر نوع جنگ اقتصادي نوين پيروز ميدان نباشد، به ويژه كه افول جايگاه آمريكا كاملاً منافع پكن را تأمين مي‌كند. اتفاقاً به همين دليل است كه آمريكا طي سال‌هاي گذشته سعي كرده است كه همسايگان چين را عليه اين كشور متحد كند. 
حال زمينه‌هاي اقتصادي سبب مي‌شود كه جبهه شرقي به همراه متحدان خود از آمريكا و متحدانش در غرب شكست اقتصادي نخورد و در عرصه وانموده رسانه نيز بزرگ‌ترين اتفاقي كه مي‌تواند رخ دهد ‌اين است كه روسيه به همراه حاميانش بتواند از نوع نگاه دموكراسي‌خواهانه بين‌المللي آمريكا مشروعيت‌زدايي كرده و به جهان بقبولاند كه آمريكا نسبت به ديگر كشورها هيچ نوع نگاهي انساني و بشردوستانه ندارد و تنها در پي تأمين منافع خود است و هر جا كه لازم باشد دست به اقدامات لازم مي‌زند. مانند حمايت از ديكتاتوري در عربستان همزمان با حمايت از دموكراسي در سوريه كه براي يكي به دنبال ثبات است و براي ديگري خواهان شورش و پرورش تروريسم... . روسيه و جبهه شرق بايد بتواند اين چهره آمريكا را براي افكار عمومي جهان آشكار كرده و از ‌اين طريق به مشروعيت‌زدايي بين‌المللي واشنگتن بپردازد، در ‌اين صورت روسيه جنگ جهاني سوم را از آمريكا برده است. 

صبح صادق ابعاد مختلف استکبارستیزی ملت ایران را بررسی می‌کند
دکتر یدالله جوانی/ در ادبیات انقلاب اسلامی و در تقویم کشور روز ۱۳ آبان، «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» نام‌گذاری شده است. ملت ایران با انقلاب اسلامی، موفق به فروریختن نظام طاغوتی پهلوی در ایران شد و به دنبال این پیروزی بزرگ، پرچم مبارزه اصلی با استکبار جهانی و طاغوت اعظم و شیطان بزرگ را به دست گرفت. امروز نزدیک به چهار دهه از استکبارستیزی ملت ایران می‌گذرد و از رهگذر این مبارزات، بسیاری از ملت‌های جهان، به ویژه مستضعفان و ملل محروم و تحت سیطره قدرت‌های شیطانی، ایرانیان را با همین ویژگی استکبارستیزی و ایستادن در مقابل آمریکا به‌عنوان سرکرده مستکبران جهان و محور نظام سلطه می‌شناسند. ملت ایران با تفکر، روحیه و عمل انقلابی استکبارستیزی، موفق شده در منطقه راهبردی غرب آسیا، جبهه قدرتمند مقاومت در برابر نفوذ استکبار و عوامل منطقه‌ای آن را تشکیل دهد. جریان بیداری اسلامی در جهان اسلام، تحت تأثیر انقلاب اسلامی و روحیه استکبارستیزی ملت ایران شکل گرفته است. آمریکایی‌ها طی دهه‌های گذشته، با بسیج امکانات خود، به ویژه در عرصه جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران، بسیار تلاش کرده‌اند تا با ایجاد تغییر در باورها و اعتقادات مردم ایران، تفکر و روحیه استکبارستیزی آنان را تغییر دهند. در این نوشتار، موضوع استکبارستیزی ملت ایران از نظر مبانی، اصول، دلایل و اهداف، بررسی می‌شود و براساس این بررسی مشخص خواهد شد که به طور اساسی استکبارستیزی ملت ایران تعطیل‌ناپذیر است و نمی‌توان برای آن، پایانی متصور بود.
مبانی قرآنی استکبارستیزی
موضوع مبارزه با آمریکا به‌عنوان سرکرده شبکه استکبار جهانی و محور نظام سلطه، یک موضوع صرفاً سیاسی یا سیاست یک جریان و گروه‌ سیاسی در ایران نیست. این موضوع، کاملاً اعتقادی بوده و بر همین اساس، از شاخصه‌های اصلی هویت جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام دینی محسوب می‌شود. بنابراین، برای فهم دلایل استکبارستیزی ملت ایران، باید مبانی قرآنی این رویکرد ملت ایران را به‌عنوان یک ملت مؤمن و انقلاب مورد بررسی قرار داد. کسانی که به دنبال پایان‌بخشی به استکبارستیزی در ایران هستند و می‌گویند بالاخره باید روزی به شعار مرگ بر آمریکا پایان دهیم و با این کشور همانند دیگر کشورها رابطه برقرار کنیم، به این نکته توجه ندارند که موضوع استکبارستیزی تعطیل‌پذیر نیست. انسان‌های مؤمن و خداپرست، عیار بندگی و عبودیت آنان با استکبارستیزی سنجیده می‌شود. ممکن است روزی ایرانیان دست از مبارزه با آمریکا بردارند؛ اما آن روز، روزی خواهد بود که آمریکا دست از استکبارورزی و ظلم بردارد. به عبارت دیگر، تا زمانی که آمریکا مصداق برجسته و کامل استکبار باشد، مبارزه با آمریکا از سوی ملت مؤمن و انقلابی ادامه خواهد داشت. البته در یک فرض دیگر هم می‌توان گفت، مبارزه با استکبار و آمریکا پایان خواهد یافت و آن زمانی خواهد بود که ملت ایران دست از اسلام ناب محمدی(ص) بردارد و پذیرای اسلامی آمریکایی باشد، در حالی که ملت ایران مصمم به زندگی بر اساس اسلام ناب است. از همین رو بررسی مبانی و اهداف استکبارستیزی از منظر قرآن ضرورت دارد. در این راستا به اختصار به چند نکته مرتبط با موضوع اشاره می‌شود:
۱ـ مفهوم‌شناسی و واژه‌شناسی «استکبار»
واژه استکبار از ماده «کبر» و مصدر باب استفعال است. استکبار یعنی خود را برتر از دیگران پنداشتن و با این خودبزرگ‌بینی به دنبال دستیابی به نوعی سلطه بر دیگران بودن. مرحوم علامه طباطبایی با استناد به آیه شریفه «فاستکبروا فی‌الارض بغیر الحق» تصریح می‌کنند که استکبار همیشه یک امر ناروا و مذموم است و قید «بغیر الحق» در آیه مذکور، توضیحی است، نه آنکه استکبار بحق و پسندیده هم وجود دارد. ایشان در تعریف استکبار و فرق بین متکبر و مستکبر بیان می‌دارد: «مستکبر کسی است که می‌خواهد به بزرگی دست یابد و درصدد است که بزرگی خود را به فعلیت برساند و به رخ دیگران بکشد و متکبر کسی است که بزرگی را به عنوان یک حالت نفسانی در خود سراغ دارد و برای خود پذیرفته ‌است.»
برخی انسان‌ها در حالی مستکبر می‌شوند که مخلوق خداوند هستند و با دیگران در خلقت مساوی می‌باشند.
۲ـ منشأ استکبارورزی و اشکال چهارگانه آن از نظر قرآن
استکبار در قرآن به چهار شکل مورد بحث و اشاره قرار گرفته است:
الف‌ـ استکبار عادی، یعنی استکبار در برابر عبادت خداوند.
ب‌ـ  استکبار سیاسی، یعنی حکمرانی به ناحق بر مردم و تحمیل خود بر دیگران.
فرعون از مصادیق برجسته مستکبرانی است که در قرآن به آن اشاره شده است. «ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعاً یستضعف طائفهً منهم یذبح ابناءهم و یستحیی نساءهم انه کان من المفسدین»؛ فرعون در سرزمین (مصر) سر برافراشت و مردم آن را طبقه‌طبقه و دچار اختلاف کرد و طبقه‌ای از آنان را زبون می‌دانست و پسران‌شان را سر می‌برید و زنان‌شان را زنده بر جای می‌گذاشت. به درستی که او از مفسدان بود. مستکبران سیاسی کسانی هستند که حاکمیت و اداره جوامع را به دست می‌گیرند و به ناحق بر مردم حکمرانی و ظلم می‌کنند.
ج‌ـ استکبار اقتصادی، یعنی برتری‌جویی اقتصادی در سایه توانایی مالی. «قارون» از نمونه‌های برجسته مستکبران اقتصادی است.
دـ استکبار علمی، یعنی خود برتربینی در سایه داشتن علم و فناوری.
«بلعم بن باعورا» از نمونه‌های قرآنی مستکبر علمی است. بر اساس آیات متعدد قرآن، مستکبران که سردمدار بزرگ آنان «ابلیس» است ویژگی‌هایی دارند که مهم‌ترین این ویژگی‌ها عبارت است از:
ـ خودبرتربینی و تحقیر دیگران؛
ـ فخر و مباهات به امتیازات مادی؛
ـ تحقیر توده‌های مستضعف و فرودست؛
ـ تلاش برای سلطه بر دیگران.
۳ـ شیوه‌های مستکبران برای به استضعاف کشاندن مستضعفان
مستکبران برای دستیابی به قدرت سیاسی و تسلط بر مستضعفان، از شیوه‌های گوناگونی استفاده می‌کنند. مهم‌ترین این شیوه‌ها از منظر قرآن کریم عبارت است از:
الف‌ـ به بندگی گرفتن انسان‌ها و واداشتن به اطاعت تحمیلی؛
ب‌ـ جنگ روانی گسترده به قصد استعمار مردم؛
ج‌ـ فریب دادن و خدعه کردن؛
دـ رواج رسوم قبیله‌ای؛
ه‌ـ ایجاد جامعه طبقاتی.
۴ـ راهبرد قرآن برای مقابله با مستکبران
از منظر قرآن در برابر جبهه مستکبران، توده‌های مردم و مستضعفان قرار دارند. مستکبران براساس خلق‌وخوی استکباری خود به دنبال سلطه بر مستضعفان بوده و برای رسیدن به این هدف، از هر ابزار و روشی استفاده می‌کنند. خداوند در قرآن، توده‌های مردم و مستضعفان را به قیام، ایستادگی و مبارزه با مستکبران فرامی‌خواند. بنابراین ایستادگی و مقابله با مستکبران راهبرد اصلی قرآن است که به مردم می‌آموزد. اصول حاکم بر این راهبرد قرآنی که باید مورد توجه مسلمانان قرار گیرد، عبارت است از:
الف‌ـ خودباوری و اعتمادبه‌نفس در مبارزه
«... و لاتَهِتوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین...»
مستکبران برای غلبه بر مؤمنان و مستضعفان، با عملیات روانی و هیاهو و قدرت‌‌نمایی، تلاش می‌کنند آنان را مرعوب نمایند. خداوند در این آیه می‌فرماید: «و اگر مؤمن هستند سستی مکنید و غمگین مشوید که شما برترید.»
ب‌ـ برخورد تهاجمی با مستکبران
از نظر قرآن، نبرد حق و باطل، یک نبرد مستمر و همیشگی است. در این صحنه نبرد، مؤمنان تحت ولایت خداوند و جبهه کفار تحت ولایت طاغوت است. از نظر قرآن، مؤمنان باید به جنگ با طاغوت بروند و در این نبرد، باید روحیه تهاجمی داشته باشند. «الذین آمنوا یقاتلون فی‌سبیل‌الله  و الذین کفروا یقاتلون فی‌سبیل الطاغوت فقاتلوا اولیاءَ الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفا»؛ کسانی که ایمان آورده‌اند در راه خدا کارزار می‌کنند و کسانی که کافر شده‌اند، در راه طاغوت می‌جنگند. پس با یاران شیطان بجنگید که نیرنگ شیطان ضعیف است.
ج‌ـ اعتماد به وعده‌های الهی
خداوند به مؤمنان وعده نصرت و پیروزی داده و این نصرت را مشروط به مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن کرده است. «یا ایها النبی حرض المؤمنین علی القتال ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین...»
۵ ـ شعار مرگ بر استکبار یک شعار قرآنی است
شعار مرگ بر آمریکا به عنوان سرکرده شبکه استکبار جهانی، یک شعار کاملاً قرآنی است. قرآن «مرگ بر» مستکبران را در آیات متعدد بیان می‌دارد. «قُتِل الخراصون» یکی از آیات قرآن است که با صراحت در آن از کلمه «مرگ بر خراصون» استفاده شده است.
انقلاب اسلامی
 قیام ملت ایران در راه خدا بود
ملت ایران به رهبری حضرت امام(ره) در راه خدا قیام کرد و با طاغوت در ایران به مبارزه برخاست. رژیم پهلوی حاکم بر ایران، سه ویژگی فساد، استبداد و وابستگی داشت. رژیم پهلوی، طاغوت کوچکی بود که زیر سلطه طاغوت بزرگ آمریکا قرار داشت. رژیم تحت سلطه آمریکا در ایران، یک رژیم ضد مردمی و ضد دین بود که تمام مقدرات ملت ایران را، در اختیار آمریکایی‌ها قرار داده بود. ماهیت مبارزه ملت ایران در انقلاب اسلامی، مبارزه علیه مستکبران و طاغوت، مبارزه علیه ظلم و ستم، مبارزه برای استقلال و آزادی و مبارزه برای برپایی یک نظام اسلامی بود. شعارهای ملت ایران در انقلاب اسلامی عبارت بودند از: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، «مرگ بر شاه»، «مرگ بر آمریکا» و...
استکبارستیزی شاخصه اصلی انقلاب اسلامی
با توجه به ماهیت دینی انقلاب اسلامی، استکبارستیزی یکی از شاخصه‌های اصلی و هویت‌بخش این انقلاب به شمار می‌آید. در انقلاب اسلامی، ملت ایران تنها به قدرت خداوند متکی بود و بر همین اساس بود که حضرت امام خمینی(ره)، نسبت به قدرت‌های شیطانی و استکباری، این چنین موضع گرفت: «آمریکا از انگیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر و شوروی از هر دو بدتر و همه از هم پلیدتر...»
با انقلاب اسلامی، روحیه استکبارستیزی در ملت مؤمن و انقلابی ایران تقویت شد. سیاست‌ها و اقدامات آمریکا در قبال ملت ایران و دیگر مسلمانان و ملل مستضعف، سبب شد رهبر کبیر انقلاب اسلامی آمریکا را شیطان بزرگ بنامند و ادبیات مبارزه با این دشمن بشریت را پایه‌گذاری کنند.
۱۳ آبان «روز ملی مبارزه
 با استکبار جهانی»
در تاریخ مبارزات ملت ایران علیه طاغوت و مستکبران در ۱۳ آبان در سه مقطع حوادث مهمی رخ داده است. در ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ حضرت امام به دلیل سخنرانی تاریخی و افشاگرانه علیه لایحه کاپیتولاسیون و مداخلات آمریکا در ایران از سوی حکومت طاغوت به ترکیه تبعید شد. در ۱۳ آبان ۱۳۵۷ و در جریان تظاهرات دانش‌آموزان و دانشجویان در دانشگاه تهران، عده زیادی از دانش‌آموزان به رگبار بسته شدند و عده‌ای مجروح گشتند. در ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸، به دلیل تبدیل شدن سفارتخانه آمریکا به محل جاسوسی و توطئه علیه انقلاب اسلامی، دانشجویان پیرو خط امام آنجا را تسخیر کردند. حضرت امام(ره) ضمن حمایت از اقدام انقلابی دانشجویان، از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا با عنوان «انقلاب دوم» و «انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول» یاد کردند. بر همین اساس در تقویم جمهوری اسلامی ایران روز ۱۳ آبان «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» نام‌گذاری شد.
آمریکا دشمن اصلی انقلاب اسلامی و ملت ایران
ستیز ملت ایران با آمریکا، به دلیل دشمنی‌های آمریکا با ملت ایران، انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی است. دشمنی‌های آمریکا علیه ملت انقلابی ایران، ریشه در خلق و خوی استکباری دولتمردان آمریکا و سردمداران نظام سرمایه‌داری حاکم بر این کشور دارد. آمریکا با همین خلق و خوی شیطانی به دنبال سلطه بر جهان است. آمریکایی‌ها از دو جهت با ملت ایران دشمنی دارند:
۱ـ ملت ایران با انقلاب اسلامی، آرمان تمدن‌سازی اسلامی را دنبال می‌کند و تحقق این آرمان، معنایی جز به زیر کشیدن قدرت‌های شیطانی چون آمریکا ندارد. بنابراین آمریکایی‌ها، از طریق دشمنی با ملت ایران، تلاش می‌کنند تا مانع تحقق آرمان انقلاب اسلامی شوند. 
۲ـ آمریکایی‌ها برای سلطه بر جهان باید بر غرب آسیا تسلط یابند. سلطه آمریکا بر منطقه راهبردی غرب آسیا، بدون سلطه بر ایران ممکن نیست. بنابراین، آمریکایی‌ها که سلطه خود بر ایران را با انقلاب اسلامی از دست دادند، تلاش می‌کنند تا با شکست دادن انقلاب اسلامی و براندازی جمهوری اسلامی ایران و به قدرت رساندن یک دولت دست‌نشانده، مجدداً بر ایران سلطه پیدا کنند.
طی ۳۷ سال گذشته، آمریکایی‌ها به کمک متحدین خود، سرمایه‌گذاری‌های بسیار زیادی برای براندازی نظام اسلامی متکی بر مردم ایران انجام داده‌اند. در این ۳۷ سال، با توجه به بصیرت و آگاهی مردم نسبت به استکبار و نقشه‌های شیطانی آن از یک سو و حمایت و پشتیبانی مردم از نظام اسلامی در امر مبارزه با آمریکا از سوی دیگر، تمامی توطئه‌های آمریکا علیه انقلاب اسلامی با شکست مواجه شده است.
ایران محور جبهه مستضعفان علیه مستکبران
ملت ایران با انقلاب اسلامی و صدور پیام این انقلاب به ملت‌های دیگر به ویژه ملت‌های مسلمان در منطقه راهبردی غرب آسیا، موفق شد جبهه‌ای از مستضعفان را در برابر جبهه مستکبران پدید آورد.

حضرت امام خمینی(ره) معتقد بودند که برای مقابله با مستکبران و هدفمند کردن استکبارستیزی، باید حزب مستضعفین در جهان تشکیل داد. آن عزیز سفر کرده براساس آموزه‌های قرآنی، معتقد بودند که اولاً؛ می‌توان مستکبران را نابود ساخت و ثانیاً؛ آرامش و صلح واقعی هنگامی حاصل می‌شود که مستضعفان از چنگال مستکبران رهایی یافته و آنان را منقرض کنند. ایشان در این باره فرمودند؛ «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطه‌طلبان بی‌فرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده نمی‌رسند، حکومت پابرهنگان حق است.»
اکنون جمهوری اسلامی با الهام‌بخشی توانسته در منطقه راهبردی غرب آسیا، یک جبهه مردم‌پایه را در پرتو امواج گفتمانی انقلاب اسلامی و گسترش جنبش سلطه‌ستیزی شکل دهد. غرب آسیا سالیانی است که درگیر نبردهای خونین در کشورهای افغانستان، عراق، سوریه، لبنان، سرزمین‌های اشغالی، بحرین و یمن شده است. ماهیت جنگ‌های نیابتی در این منطقه، نبرد میان دو جبهه مستکبران و مستضعفان است. جبهه مستضعفان در منطقه، روند توسعه قدرت دارد و در مقابل، جبهه مستکبران در حال فروپاشی است.
استکبارستیزی در گفتمان امام خمینی(رحمت‌الله علیه)
در مکتب و گفتمان حضرت امام خمینی(ره)، استکبارستیزی و مبارزه با آمریکا به عنوان شیطان بزرگ حرف اول را می‌زند. به گزاره‌های زیر از بیانات ایشان توجه شود:
ـ آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است.
ـ هرچه فریاد دارید سر آمریکا بکشید.
ـ اگر دقیقاً به وظیفه‌مان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه دهیم، فرزندان‌مان شهد پیروزی را خواهند چشید.
ـ ما اگر قدرت داشته باشیم تمام مستکبرین را از بین خواهیم برد.
ـ آمریکا شیطان بزرگ است.
ـ هرگز امان‌نامه کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم.
استکبارستیزی در گفتمان رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی)
رهبر معظم انقلاب در دوران پس از امام(ره) پرچم استکبارستیزی را با قوت و صلابت در اهتزاز نگه داشته و راه امام(ره) را که راه قرآن و اسلام است، ادامه داده‌اند. در این باره ادبیات و گفتمان معظم‌له را در گزاره‌های زیر می‌توان دید:
ـ مبارزه‌ با استکبار در انقلاب اسلامی و در میان ملت ما یک حرکت معقول و منطقی و دارای پشتوانه‌ علمی و یک حرکت خردمندانه است.
ـ مسئله ما با آمریکا، مسئله استکبار آمریکایی است؛ مستکبرند، متکبرند، زورگویند، زیاده‌طلبند.
ـ مبارزه‌ با استبداد بدون مبارزه‌ با آن قدرت خارجی‌ای که پشت سر دیکتاتور و مستبد قرار دارد، به جایی نمی‌رسید و نمی‌رسد.
ـ آنچه نقطه مقابل نظام اسلامی است، استکبار است. جهت‌گیری خصومت‌های نظام اسلامی، با نظام استکبار است؛ با استکبار مخالفیم، ما با استکبار مبارزه می‌کنیم.
مبارزه با آمریکا و استکبارستیزی تعطیل‌ناپذیر است
در سال‌های اخیر و در جریان مذاکرات هسته‌ای با آمریکا، یک جریان فکری تلاش کرد تا این مذاکرات را آغازی برای پایان استکبارستیزی ملت ایران قلمداد کند. بر همین اساس کسانی شروع به بزک کردن چهره آمریکا کردند و این‌طور وانمود کردند که برای حل مشکلات کشور باید با آمریکا روابط خود را عادی کنیم. در چنین فضایی برای گروهی از مردم و به ویژه دانشجویان این سؤال پیش آمد که آیا با برجام، مبارزه با استکبار و آمریکا تعطیل می‌شود؟ رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از دانشجویان در تاریخ ۲۰/۴/۱۳۹۴ در این باره فرمودند: «یک نکته‌ دیگری که سؤال کردند [این بود که]، تکلیف مبارزه‌ با استکبار پس از مذاکرات چیست؟ خب مگر مبارزه با استکبار تعطیل‌پذیر است؟ مبارزه با استکبار، مبارزه با نظام سلطه تعطیل‌پذیر نیست، ... اگر مبارزه با استکبار نباشد اصلاً ما تابع قرآن نیستیم.»
نکته قابل توجه اینکه پس از مذاکرات هسته‌ای و آشکار شدن خلق و خوی استکباری آمریکا برای مردم و به ویژه جوانان، روحیه بی‌اعتمادی به آمریکا و روحیه استکبارستیزی در ایران بیشتر از گذشته شده است.



 فهیمه عشرتی/ خبر دستگیری اعضای شبکه مدلینگ مروّج فساد در استان سیستان‌وبلوچستان که با تلاش سربازان گمنام مرکز اطلاعات سپاه سلمان زاهدان صورت گرفت از جمله خبرهایی بود که تلنگر شدیدی به نیروهای انقلابی وارد کرد و این سؤال را به ذهن متبادر ساخت که در یک استانی که مردمش کمترین گرایش را برای پیوستن به چنین شبکه‌هایی دارند و ساکنان غیور شیعه و سنی استان، با اعتقادات اسلامی محکم، مسئله اصلی خود را رفع مشکلات معیشتی و جلوگیری از شرارت‌های قاچاقچیان مواد مخدر می‌دانند، چرا شبکه مدلینگ به جذب نیرو می‌پردازد؟
طبق این گزارش، گردانندگان این شبکه مدلینگ، در ابتدا با وعده حقوق‌های هنگفت، جوانان را جذب خود می‌کردند؛ اما پس از سوء‌استفاده از آنها، افراد جذب شده را با تهدید و ارعاب مجبور به همکاری می‌کردند که در نهایت ۱۱ نفر از سرشبکه‌های این تیم که در زاهدان مستقر بودند، در عملیات سربازان گمنام امام زمان(عج) مرکز اطلاعات سپاه سلمان، دستگیر و تحویل مراجع قضایی شدند. همچنین، بیش از ۵۰ نفر در این رابطه، احضار و مورد ارشاد قرار گرفتند و تعداد سه باب آتلیه زیرزمینی از آنها کشف و پلمب شد.
فراهم کردن فساد و ترویج ابتذال و فحشا در جامعه، به‌ویژه جوانان در شبکه‌های مجازی و آتلیه‌های زیرزمینی، رواج مدلینگ و عکاسی‌های غیرمجاز و انتشار آن در فضای مجازی در جهت کسب درآمد نامشروع و غیراخلاقی، از جمله جرایم این گروه است. تمام صفحات مجازی فعال این شبکه در فضای مجازی به دست سربازان گمنام مرکز اطلاعات سپاه استان مسدود و از دسترس خارج شد.
درباره این موضوع به چند نکته اساسی و مهم می‌توان اشاره کرد:
۱ـ اینکه اگر نفوذ فرهنگی دشمن را تنها در پایتخت و کلان‌شهرها رصد کنیم، غفلت بزرگی است که تلاش‌ها برای جلوگیری از این مسئله را با مانع مواجه می‌سازد. دشمن با تکیه بر جغرافیای مجازی، همه محیط واقعی، فکری و فرهنگی ایران اسلامی را نشانه رفته است، چنانکه برخی اخبار گویای این موضوع است که نه تنها سواحل شمال کشور با مشکل ترویج بی‌حجابی مواجه است؛ بلکه این خطر به سواحل شهر متدیّنی همچون بوشهر نیز در حال رسوخ است. 
 بنابراین مسئله مهم نفوذ فرهنگی دشمن از طریق مناطقی که مورد غفلت مسئولان است، می‌تواند در اولویت برنامه دشمن قرار داشته باشد تا از این طریق بخش‌های مرکزی نیز تحت ‌تأثیر قرار گیرند.
۲ـ مناطقی همچون استان سیستان‌وبلوچستان که با مشکلات معیشتی و اقتصادی و به ویژه بیکاری شدید دست و پنجه نرم می‌کنند، زمینه‌های مورد طمع دشمنان هستند تا با وعده‌های دروغین اقتصادی جوانان را اغفال کرده و برنامه‌های خود را پیش ببرند. سال‌هاست که این منطقه به سبب همین مشکلات اقتصادی، عرصه تاخت‌وتاز اشرار و قاچاقچیان شده است. کشف شبکه مدلینگ در این استان نشان داد که برنامه‌های فرهنگی نیز زمینه دیگری برای نفوذ دشمن و جذب جوانان فریب‌خورده‌ای است که با مشکلات اقتصادی مواجه هستند، تا جایی که حاضرند به وعده‌های توخالی اعضای یک شبکه فاسد اعتماد کنند.
۳ـ گزارش‌های مردمی نقش بسیار مهمی در شناسایی و دستگیری اعضای این شبکه داشته است. این موضوع نشان‌دهنده یک واقعیت شیرین است؛ اینکه مردم شیعه و سنی استان، همانند دیگر مناطق کشور رابطه‌ای با این مراکز فساد ندارند و به دلیل  شناخت ماهیت‌شان از آنها بیزاری می‌جویند. 
در پایان باید گفت که به طور اساسی فرهنگ و پدیده‌های فرهنگی، به ویژه پدیده مد و مدگرایی به طور نسبی و تا حد بسیار زیادی قابل اداره کردن، مدیریت و نظارت است. استفاده از ظرفیت اقوام مختلف کشور و مرکزیت دادن بیشتر به آنها نه تنها سد راه نفوذ فرهنگی است؛ بلکه به تقویت رابطه دولت‌‌ـ ملت نیز می‌انجامد. دشمن، مناطق حاشیه‌ای کشور را تنها با اقدامات امنیتی ناامن نمی‌کند؛ بلکه سعی دارد با نفوذ فرهنگی از حاشیه به متن هجوم آورد.

نگاهی به عملکرد سازمان‌ها و نهادها در عرصه اقتصاد مقاومتی
 محمد کاشانی/ یکی از مخاطبان ابلاغیه‌های ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری بوده است. در قالب ابلاغیه 30 فروردین ماه امسال این ستاد دو پروژه برای معاونت ریاست جمهوری به عنوان اولویت‌های اجرایی سال 95 در زمینه اقتصاد مقاومتی مشخص شده است. تمام این پروژه‌ها، با برنامه ملی «توسعه اقتصاد دانش‌بنیان» مرتبط است. پروژه‌های ابلاغی ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی به معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری و ارتباط هر یک از پروژه‌ها با بندهای مختلف سیاست‌های کلی اقتصاد به شرح زیر است:
۱ـ پیاده‌سازی نظام حمایت از ۳۰۰۰ شرکت دانش‌بنیان، مرتبط با بند ۲ سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی؛
 ۲ـ طراحی و پیاده‌سازی نظام صیانت از بازار ملی در حوزه دانش‌بنیان از طریق تهیه پیوست فناوری بخشی در چهار دستگاه اجرایی (وزارتخانه‌های نیرو، بهداشت، کشاورزی و ارتباطات)، مرتبط با بند ۲ سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی. 
پروژه شماره یک، جزو کارهای جاری معاونت ریاست جمهوری محسوب می‌شود و پروژه شماره دو هم اقدام بسیار خوب و مثبتی در راستای اجرای اقتصاد مقاومتی است؛ زیرا با شناسایی نیازهای فناورانه دستگاه‌ها و اعلام آنها از پیش، شرکت‌های دانش‌بنیان می‌توانند برای تأمین نیازهای این دستگاه‌ها دست به کار شده و محصولات لازم را تولید کنند. در این صورت، هم به تولید داخل کمک می‌شود و هم شرکت‌های دانش‌بنیان رشد پیدا خواهند کرد.
نگاهی به روند اجرای پروژه‌های معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری
 در نیمه نخست امسال
تمام ابلاغیه‌های ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی به دستگاه‌های مختلف از جمله معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری برای تعیین اولویت‌های اجرایی (پروژه‌‌های اولویت‌دار) آنها در سال 95 در زمینه اقتصاد مقاومتی شامل یک بخش مشترک پنج ‌بندی است. براساس بندهای مذکور، دستگاه‌های مختلف موظف شده‌اند اقدامات زیر را برای اجرای پروژه‌های مذکور مد نظر قرار دهند:
1ـ اجرا و تکمیل پروژه‌های مصوب برای اجرا در سال 95 از سوی «دستگاه مجری» با اولویت و در چارچوب «نظام یکپارچه پیشبرد و پایش اقتصاد مقاومتی»؛
۲ـ صدور حکم برای معاون یا معاونین ذی‌ربط «دستگاه مجری» به عنوان مجری هر یک از این پروژه‌ها و معرفی آنها به دبیرخانه ستاد با قید فوریت و حداکثر ظرف مدت دو روز پس از ابلاغ این مصوبه؛
3ـ تهیه «برنامه عملیاتی» برای هر یک از پروژه‌ها در چارچوب منشور پروژه مندرج در «نظام یکپارچه پیشبرد و پایش اقتصاد مقاومتی» از طرف مجری منصوب از سوی وزیر، یا بالاترین مقام «دستگاه مجری» و ارائه آنها به دبیرخانه ستاد پس از تأیید رئیس دستگاه اجرایی ظرف مدت یک هفته پس از ابلاغ این مصوبه؛
4ـ انجام کلیه اقدامات لازم برای تأمین مالی هر یک از پروژه‌های مصوب از سوی «دستگاه مجری» با هدف اجرای این پروژه‌ها طبق زمان‌بندی مصوب؛
5ـ گزارش اقدامات به عمل آمده برای اجرای هر یک از پروژه‌ها و عملکرد در چارچوب «نظام یکپارچه پیشبرد و پایش اقتصاد مقاومتی» و شاخص‌های مصوب ستاد به دبیرخانه ستاد از سوی «دستگاه مجری» هر دو هفته یک‌بار به صورت مستمر؛
با این وجود، از نیمه نخست سال جاری تاکنون معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری یا ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی هیچ گزارشی درباره روند اجرای دو پروژه تعیین شده از سوی این ستاد برای  معاونت ریاست جمهوری منتشر نکرده است. علاوه بر این، همچنان اطلاعات خاصی درباره مجری و برنامه عملیاتی این پروژه‌ها از سوی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری یا ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی رسانه‌ای نشده است. در ادامه، به روند اجرای پروژه‌های ابلاغی ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی به معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در نیمه نخست سال جاری نگاهی می‌اندازیم:
۱ـ پروژه شماره 1 (پیاده‌سازی نظام حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان): 
روند اجرای این پروژه در نیمه نخست امسال به نسبت قابل قبول و راضی‌کننده بوده است. در همین راستا، به‌تازگی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری فعالیت‌های جدیدی در راستای ارائه تسهیلات به شرکت‌های دانش‌بنیان آغاز کرده است. حمیدرضا شاهرودی، معاون توسعه صندوق نوآوری و شکوفایی در نشست تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان تجهیزات پزشکی در تاریخ 15 شهریورماه امسال درباره این موضوع می‌گوید: «به تازگی موتورهای حمایتی صندوق نوآوری و شکوفایی روشن شده است، به طوری که از زمان ابلاغ برنامه تاکنون برای ۸۰۰  تا ۹۰۰ شرکت دانش‌بنیان تسهیلاتی تصویب کرده که بخشی از آنها پرداخت شده و بخشی از آنها در حال پرداخت است.» 
2ـ پروژه شماره 2 (طراحی و پیاده‌سازی نظام صیانت از بازار ملی در حوزه دانش‌بنیان از طریق تهیه پیوست فناوری بخشی در چهار دستگاه اجرایی):
با پیگیری‌های معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، دولت مصوبه‌ای در تاریخ 17 شهریورماه در این زمینه داشته است و این مصوبه در تاریخ سوم مهرماه به دستگاه‌های مختلف دولتی ابلاغ شده است. در بند 1 این مصوبه آمده است که برای حمایت از بازارسازی محصولات شرکت‌های دانش‌بنیان دستگاه‌های اجرایی (وزارتخانه‌های بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، جهاد کشاورزی، نفت، نیرو، ارتباطات و فناوری اطلاعات، صنعت، معدن و تجارت، دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، راه و شهرسازی و علوم، تحقیقات و فناوری) باید ظرف مدت یک ماه هدف، برنامه و سهم دستگاه خود را برای بازارسازی محصولات دانش‌بنیان تولید داخل به میزان ۱۰ هزار میلیارد تومان ارائه کنند. 
در زمینه این پروژه‌ها آنچه اهمیت دارد این است که آنها باید به مرحله اقدام و عمل برسند؛ چرا که در حوزه نظری ممکن است که چنین فعالیت‌هایی خوب به نظر آید؛ اما اقدام و عمل بموقع به آن ارزش می‌دهد.


تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ـ قسمت بیست‌ونهم
  دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ به اعتقاد رهبر معظم انقلاب، حمله نرم دشمن علیه جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب شروع شد. بر اساس این تبار و پیشینه جنگ نرم بر ضد جمهوری اسلامی ایران را باید از آغاز پیروزی انقلاب جست‌وجو کرد. جنگ نرم در دهه اول انقلاب، وضعیت جنینی و رشد داشت، در دهه دوم انقلاب توسعه یافت، در دهه سوم اوج گرفت و در دهه چهارم شکل همه‌جانبه به خود پیدا کرد. 
غرب از همان ابتدا، پیروزی انقلاب اسلامی را بزرگ‌ترین چالش خود معرفی کرد و برای مقابله با آن  گزینه‌های مختلفی را در دستور کار قرار داد که به‌کارگیری رویکرد نرم طی دهه اول انقلاب با فراز و نشیب‌هایی روبه‌رو بوده است؛ یعنی تا سال 1359 رویکرد نرم و جنگ کم‌شدت در اولویت برنامه دشمن برای تغییر وضعیت سیاسی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. از شهریور 1359 تا اوایل سال 1367 رویکرد جنگ سخت، نیمه‌سخت و نرم به صورت توأمان، ولی با اولویت سخت و نیمه‌سخت دنبال شد. با وجود این، تهاجم نرم سیاسی از همان آغاز انقلاب اسلامی اساس نظام جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار داده بود. مهم‌ترین برنامه‌های تهاجم نرم در این دوره حول سه محور نفوذ در سپهر سیاسی، جریان‌سازی سیاسی و عملیات روانی بود.
نفوذ سیاسی 
نفوذ اولین برنامه آمریکا و غرب برای انحراف انقلاب بود. نفوذ سیاسی با سه هدف دنبال می‌شد: اول، حاکمیت بخشیدن میانه‌روها و رابطین خوب آمریکا و خارج کردن امام(ره) از صحنه سیاسی کشور و گفتمان ضد آمریکایی؛ دوم، تغییر ذهنیت انقلابیون نسبت به آمریکا و ایجاد چهره همراه با انقلاب و تداوم‌بخشی نفوذ و سلطه خود در دوران پس از انقلاب و سوم، کسب اطلاعات درباره شرایط انقلاب و انقلابیون مذهبی. 
ابعاد نفوذ موصوف طبق اسناد لانه جاسوسی بر اساس سیاست‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت در دستور کار قرار گرفت. «لینگن» کاردار سفارت آمریکا، در نامه‌ای برای وزارت خارجه آمریکا درباره سیاست کوتاه‌مدت نوشت: «تا قبل از تشکیل یک دولت جدید، ما می‌خواهیم تمام مسائل گذشته حل شود و از بیان هر گونه بحث و مجادله دوری شود. در طول این ماه‌ها، اساس معامله با دولت جدیدی را که امیدواریم دارای قدرت مؤثر بیشتری باشد، طرح‌ریزی می‌کنید.» وی در زمینه سیاست درازمدت نیز نوشت: «سیاست بلندمدت بر این اساس قرار گرفت که میانه‌روها بر سر کار باشند و ناسیونالیست‌های مخالف مذهب تسلط بیشتری در اداره مملکت داشته باشند. در ضمن تا پیش از استقرار دولت جدید ما می‌توانیم راه‌های نفوذ در ایران را امتحان کنیم و بایستی یک موقعیت توأم با اطمینان و احترام را در ایران بیازماییم و آن را رواج دهیم.»
با وجود این، اگر چه افشا‌گری حضرت امام(ره) و به دنبال آن اشغال لانه جاسوسی به همّت دانشجویان پیرو خط امام(ره) اولین منفذ و مجرای نفوذ سیاسی از طریق دولت و دولتمردان موقت را بست؛ اما سیاست‌های کلی کوتاه‌مدت و بلندمدت آمریکا برای نفوذ سیاسی همچنان امیدوارانه در دستور کار قرار داشت. کاخ سفید اولین انتخابات ریاست‌جمهوری را فرصت مغتنمی برای نفوذ در ارکان نظام شمرد و عملیات پنهان پیچیده‌ای را راه انداخت. سرمایه‌گذاری بر روی نامزدهای ریاست‌جمهوری، مانند احمد مدنی، صادق قطب‌زاده، بنی‌صدر و... بخشی از این برنامه‌ها بود. برای نمونه، در يكي‌ از اسناد لانه جاسوسی آمريكايي،‌ بودن‌ قطب‌زاده‌ ‌ راهکاری‌ براي ‌مهار كردن‌ قدرت‌ در ايران‌ انقلابي‌ دانسته‌ شده‌ است‌. طبق اسناد لانه جاسوسی، بنی‌صدر ماه‌ها پیش از انقلاب مود توجه سازمان سیا قرار گرفته و این سازمان به صورت گام‌به‌گام او را به عامل سازمان خود تبدیل کرده بود؛ از جمله دلایلی که سبب شد بنی‌صدر با وجود این سابقه در انتخابات ریاست جمهوری نفوذ کند. عدم انتشار اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی و نبود شورای نگهبان بود. با این حال، پیروزی بنی‌صدر یک موفقیت برای سازمان جاسوسی آمریکا به شمار می‌امد.
جریان میانه‌رو و ناسیونالیسم برای آمریکا جایگزین اساسی جریان انقلابی ضد آمریکایی بود؛ به همین دلیل بسیار تلاش کرد تا این جریان در تمام ارکان و نهادهای نظام نفوذ کند. «جیمز بیل» در کتاب خود نوشت: «هدف دولت آمریکا از حمایت گروه‌های میانه‌رو و ملی‌گرا، تقویت عناصر غرب‌گرا جهت به دست گرفتن سر رشته امور انقلاب و سپس به انحراف کشیدن انقلاب و در نهایت، مسلط نمودن دوباره آمریکا بر مقدرات این کشور بوده است.»
جریان‌سازی سیاسی
 این اقدام دومین رکن عملیات جنگ نرم آمریکا پس از انقلاب بود. در این راستا، وزارت خارجه آمریکا پس از انقلاب، یکی از مأموریت‌های اصلی سفارت خود در ایران را تلاش برای هماهنگی فعالیت‏های نیروهای لیبرال و میانه‌روهای مذهبی و پیوند دادن آنها با نیروهای ملی‌گرا، سلطنت‌طلبان و طرفداران رژیم سابق علیه انقلابیون مذهبی قرار داده بود. به این ترتیب، نفوذی‌های آمریکا در جریانات سیاسی بخشی از هدایت‌گری جریانات و شخصیت‌های مؤثر آنها را برعهده داشته‌اند. برای نمونه، اسناد لانه جاسوسی نشان می‌دهد، حزب خلق مسلمان را آمریكا سازماندهی و حمایت می‌کرد و رحمت‌الله مقدم مراغه‌ای تمام جلسات و مباحث این حزب را به شیوه دلخواه آمریكا اداره می‌كرد؛ همچنین گزارش جلسات سران و گردهمایی‌های عمومی آن را در اختیار عوامل جاسوسی سفارت آمریكا در تهران قرار می‌داد. (اسناد لانه جاسوسی، ج 23، صص 84 و110 و ج 17، ص 27)
گفتنی است، بخشی از نفوذ جریانی و جریان‌سازی سیاسی در دهه اول انقلاب به مطبوعات و روزنامه‌ها معطوف بود که از جریان‌سازی در گروه‌های سیاسی پشتیبانی می‌کردند.  
عملیات ادراکی و روانی
ضلع سوم جنگ نرم در این دوره را عملیات ادراکی و روانی تشکیل می‌داد. راه‌اندازی رادیوهای فارسی‌زبان علیه انقلاب، از جمله رادیو آزادی ایران برای فراهم‌سازی آن بود. محور برنامه‌های این رسانه‌ها حمایت از عملکرد ضد انقلاب در ایران و ارائه چهره ضدمردمی از جمهوری اسلامی بود. 
به موازات رسانه‌های برون‌مرزی، مطبوعات و نشریات روشنفکران، جریانات ضدانقلاب و به ظاهر همراه انقلاب نیز با هدف قرار دادن مبانی فکری نظام جمهوری اسلامی ایران به صورت گستره‌ای راه‌اندازی شد و تحت حمایت غرب و آمریکا قرار گرفت. مهم‌ترین برنامه‌های این رسانه‌ها تحریک اقوام و توطئه علیه وحدت و فروپاشی داخلی، تلاش برای القای جدایی دین از سیاست، هجمه علیه ولایت فقیه، توهین و تحقیر به مقدسات، نهادهای انقلابی و نظام اسلامی و... بود. (نصردهزیری، ص۷۳ـ7۰) 
روند تهاجم نرم آنها به گونه‌ای بود که امام خمینی(ره) هشدار دادند: «اگر یک روزنامه‌ای توطئه بر ضد مسیر ملت بخواهد بکند و با نوشتن چیزهایی که برخلاف مسیر ملت است، اگر بخواهد توطئه بکند و راهی برود که دشمن‌های یک ملت آن را می‌روند، بنویسد چیزهایی که مربوط به دشمن‌های یک ملت است، اگر این طور باشد این طور آزادی‌ها را ملت ما، نمی‌تواند بپذیرد.» (صحیفه ‌نور، ج7،ص 19)


خشم مقدس دانشجویان انقلابی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸
در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ گروهي از دانشجويان چهار دانشگاه تهران که خود را «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» مي‌ناميدند، سفارت آمريکا در تهران را اشغال کردند و ديپلمات‌هاي حاضر در ساختمان را به گروگان گرفتند.
اين اقدام چند روز پس از آن صورت گرفت که شاه فراري بعد از مدتي سرگرداني در کشورهاي مختلف سرانجام به آمريکا رفت. اين موضوع سبب خشم دانشجويان مسلماني شد که از فرداي انقلاب در پي محاکمه شاه بودند. اين‌چنين بود که آنان تصميم گرفتند در جريان برگزاري راه‌پيمايي به مناسبت سالروز کشتار دانش‌آموزان در سال ۱۳۵۷ که روز دانش‌آموز نام گرفته بود، سفارت آمریکا را تسخير کنند.
روزنامه «کيهان» بعدازظهر ۱۳ آبان در گزارشي که به چاپ سوم روزنامه منجر شد، در اين باره نوشت: «صبح امروز گروهي که در جمع تظاهرکنندگان مراسم دانشگاه شرکت داشتند و از خيابان طالقاني عازم دانشگاه بودند جلوی سفارت آمريکا شروع به دادن شعارهاي ضدامپرياليستي کردند و از بالاي در و ديوار سفارت خود را به محوطه سفارت رساندند و آنجا را اشغال کردند. اين جريان در ساعت ۱۱ صبح امروز اتفاق افتاد و گروهي که وارد سفارتخانه شده‌اند بين ۱۵ تا ۳۰ نفر هستند. جريان اشغال سفارت به کلانتري ۷ و کميته انقلاب منطقه ۶ اطلاع داده شد و پاسداران اين کميته اقدامات فوق‌العاده‌اي را براي خارج کردن تظاهرکنندگان آغاز کردند. گوهري، مسئول ارشاد کميته انقلاب منطقه ۶، ساعت ۱۲:۱۵ ظهر امروز در اين مورد به خبرنگار کيهان گفت: نظر به مسئله راه‌پيمايي، اقدامات احتياطي لازم را انجام داديم و گروهي از پاسداران اين منطقه و گروهي ديگر که مربوط به منطقه ديگر بودند پشت ديوارهاي سفارت آمريکا گمارديم تا آنان از وارد شدن به داخل سفارت جلوگيري کنند، ولي علي‌رغم تلاش برادران پاسدار ما هجوم مردم براي داخل شدن به سفارت باعث شد تا گروهي وارد سفارت شوند. از طرف کميته اقدامات لازم براي خارج کردن مهاجمين و تظاهرکنندگان صادر شده است و چون پاسداران ما اجازه ورود به داخل سفارتخانه را ندارند به اين خاطر تلاش آنان بر اين است که از ورود اشخاص جلوگيري نمايند. از سوي ديگر چون امروز روز يکشنبه است و سفارت آمريکا تعطيل رسمي مي‌باشد، ظاهراً کسي در داخل سفارتخانه نبوده است و ما هنوز نمي‌دانيم با چه اقدامي کساني را که در داخل سفارت شده‌اند، از آنجا بيرون کنيم و در اين باره منتظر اخذ دستور از مقامات بالا هستيم. از سوي ديگر کلانتري ۷ تهران موضوع اشغال سفارت آمريکا را از سوي گروهي از تظاهرکنندگان تأييد کرد و يکي از افسران کلانتري گفت: جريان اشغال سفارت به کلانتري اطلاع داده شده است و اقدامات لازم از سوي کلانتري انجام شده است. اين افسر از تعداد کساني که وارد سفارت شده‌اند، اظهار بي‌اطلاعي کرد.
کميته منطقه شش در اين مورد گفت: طبق اطلاعات رسيده، در پي اشغال سفارت، افراد سفارت براي جلوگيري از ورود تظاهرکنندگان به داخل سفارت شروع به پرتاب گاز اشک‌آور کرده‌اند. يکي از مسئولان کميته در مورد اينکه چه اقدامي براي خارج کردن مسالمت‌آميز افراد اشغالگر انجام داده يا خواهيد داد، گفت: در پي اين ماجراي تأسف‌بار ابتدا ما تصميم گرفتيم چند تن از برادران پاسدارمان را بدون سلاح داخل سفارت بفرستيم تا با مذاکره از راه مسالمت‌آميز مهاجمان را وادار به خروج از داخل سفارت کنيم، ولي نظر به اينکه ورود بدون اجازه به داخل سفارت ممکن نيست، اين اقدام عملي نشد.»
به نوشته روزنامه کيهان ساعت ۱۲:۱۵ همان روز يک مقام بلندپايه وزارت خارجه در تماسي با اين روزنامه درباره اشغال سفارت آمريکا به دست گروهي نا‌شناس گفت: «از صبح که به ما موضوع را گزارش دادند، نخست‌وزيري، سپاه پاسداران و شهرباني اقدامات لازم را از طريق سفارت انجام داده‌اند. تاکنون عده‌اي از اين تظاهرکنندگان وارد زيرزمين سفارت شده‌اند و از طرف سفارت هم با پرتاب گاز اشک‌آور اقدام به متفرق کردن آنها شده است. تظاهرکنندگان مشغول قرائت قطعنامه هستند. پاسداران و کميته‌ها حفاظت ساختمان را برعهده گرفته‌اند.» وي افزود: «۵۰ نفر داخل ساختمان شده‌اند، منتها در زيرزمين ساختمان مستقر شده‌اند، البته درگيري هنوز وجود دارد و پاسداران و افراد شهرباني و کميته‌ها مشغول جلوگيري از ورود آنان به ساختمان هستند.»
از ساعت ۱۶‌‌ همان روز، آزاد کردن گروهي از ايرانياني که به عنوان ارباب رجوع يا کارمند در داخل سفارت بودند، آغاز شد و آمريکايي‌ها با چشم بسته به محل ديگري منتقل شدند. همزمان يکي از متحصنان که در داخل سفارت بود، پس از خارج شدن از آنجا در گفت‌وگو با روزنامه‌ها گفت ما به عنوان اعتراض به سياست آمريکا اينجا را اشغال کرده‌ايم و گروهي از دانشجويان در محوطه متحصن شده‌اند و اعلام کرده‌اند که تحصن آنها ادامه خواهد داشت.
فرداي آن روز روزنامه‌ها پر بود از گزارش‌هاي اختصاصي از اشغال سفارت آمريکا؛ موضوعي که حالا به بزرگ‌ترين بحران در روابط ايران و آمريکا تبديل شده بود. امام به مناسبت ۱۳ آبان ضمن پيامي فرموده بود: «بر دانش‌آموزان، دانشگاهيان، محصلين علوم دينيه است که با قدرت تمام حملات خود را عليه آمريکا و اسرائیل گسترش داده تا آمريکا را وادار به استرداد اين شاه مخلوع جنايتکار نمايند.» پيامي که مطلع نخستين اطلاعيه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام شد. آنان در اين اطلاعيه با اعلام اينکه «انقلاب ايران موقعيت آمريکا را در ابعاد سياسي، اقتصادي و استراتژيکي در منطقه برهم زده است»، افزودند: «ما دانشجويان مسلمان پيرو خط امام خميني ضمن دفاع از موضع قاطعانه امام در مقابل آمريکاي جهانخوار به منظور اعتراض به دسيسه‌هاي امپرياليستي و صهيونيستي سفارت جاسوسي آمريکا در تهران را به تصرف درآورده‌ايم تا اعتراض خويش را به گوش جهانيان برسانيم.»
اعتراض نسبت به پذيرش شاه از سوي دولت آمريکا، اعتراض به عملکرد دولت موقت، شناسايي جاسوسان آمريکايي و عوامل داخلي آنها، پايان دادن به توطئه‌گري و سلطه‌جويي‏هاي آمريکاييان در ايران، نشان دادن ضربه شست به ايالات متحده به تلافي طراحي و اجراي کودتاي ۲۸ مرداد ۳۲، اعتراض به آمريکا به علت ايجاد فشار تبليغاتي انحصاري و کمک و حمايت از افراد ضدانقلاب و فراري عليه انقلاب اسلامي از جمله مواردي بود که از سوي دانشجويان به عنوان دلايل تسخير سفارت عنوان شد.
يک روز پس از حمله به سفارت، مهندس مهدي بازرگان نخست‌وزير دولت موقت استعفانامه خود را تقديم امام کرد؛ موضوعي که با استقبال دانشجويان مواجه شد. آنان با انتقاد از شيوه مديريت کشور در دوران بازرگان، معتقد بودند دولت به جاي اينکه به استقلال سياسي و فرهنگي و اقتصادي برسد در جهت عکس مي‌رود.
طي روزهاي پس از تسخير سفارت آمريکا دانشجويان در گفت‌وگو با رسانه‌ها بار‌ها تأکيد کردند که سفارت آمريکا، لانه جاسوسي و مرکز توطئه‌ها و طرح‌هاي ضدانقلاب است. اما در عين حال تأکيد کردند اين حرکت يعني اشغال سفارت محدود خواهد بود. دو روز بعد بنيانگذار جمهوري اسلامي نيز با استقبال از حرکت دانشجويان گفت: «مرکزي که جوان‌هاي ما گرفته‌اند مرکز جاسوسي و توطئه بوده است.» امام خميني(ره) افزود: «آمريکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پايگاهي هم اينجا براي توطئه درست کنند و جوان‌هاي ما بنشينند و تماشا کنند. باز ريشه‏‌هاي فاسد به فعاليت افتاده بودند که ما هم دخالتي بکنيم و جوان‌ها را بگوييم که شما بيرون بياييد از آنجايي که رفتند. جوان‌ها يک کاري کردند براي اينکه ديدند، آخر ناراحت کردند اين جوان‌ها را.»
پس از سخنراني امام در حمايت از اقدام دانشجويان مردم به پشتيباني گسترده از اين حرکت پرداختند و با راه‌پيمايي‌هاي گسترده و شبانه‌روزي در اطراف سفارت حمايت خود را از آنان اعلام کردند. 
دولت آمريکا که حاضر نشده بود شاه را تحويل دهد، طي ماه‌هاي بعد با واسطه کردن بسياري از چهره‌هاي جهاني از جمله پاپ خواستار آزادي گروگان‌ها شد؛ اما وقتي با مخالفت ايران روبه‌رو شد، نااميد از راه‌حل سياسي، تصميم به اجراي طرحي نظامي براي نجات گروگان‌ها گرفت و با يک برنامه از پيش تنظيم شده، در تاريخ پنجم ارديبهشت ۵۹ با هشت فروند هلي‌کوپتر و يک هواپيما به خاک ايران حمله کرد؛ اما با وقوع طوفان شن در صحراي طبس اين عمليات به شکست انجاميد و نيروهاي آمريکايي با ۹ نفر کشته، بي‌آنکه موفقيتي به دست بياورند به کشورشان بازگشتند. 
ماجراي تسخير لانه جاسوسي که به تحقير استکبار جهاني انجاميد، پس از ۴۴۴ روز پايان يافت.

نگاهی به فیلم «اروند» به کارگردانی پوریا آذربایجانی
 مهدی امیدی/«اروند» را می‌توان یک اتفاق تازه در سینمای ایران دانست. در میان خیل فیلم‌ها و فیلمسازانی پر ادعا و حتی برخی از کارگردان‌های کهنه‌کار سینمای دفاع مقدس، یک کارگردان جوان و بی‌ادعا، فیلمی دلنشین و دردمند را درباره ماجرای 175 غواص شهید ساخته است. به ویژه اینکه موضوع عملیات کربلای چهار و وقایع مربوط به غواص‌ها، هم از نظر تاریخی بسیار مهم هستند و هم اینکه قابلیت خلق آثار هنری با درونمایه تراژدی درباره آنها بالاست. به همین دلیل هم می‌توان با هر دو رویکرد به این سوژه پرداخت. هم می‌توان فیلمی راهبردی و سیاسی تولید کرد و هم فیلمی احساسی. «پوریا آذربایجانی» با فیلم جدید خود، گرایش دوم را انتخاب کرده است، به طوری که در اروند با فیلمی احساس‌برانگیز و عاطفی روبه‌رو هستیم که بیش از صحنه‌های جنگی و نمایش تسلیحات نظامی، یا توجه به موضوعات راهبردی جنگی، سعی در بازنمایی درون و گوهر وجودی رزمندگان دوران دفاع مقدس دارد.
داستان فیلم «اروند» درباره یونس جانباز و یکی از بازماندگان عملیات کربلای چهار است. او در آسایشگاه روانی بستری است؛ اما فرصتی پیش می‌آید تا همراه با یک گروه تفحص به روزگار جوانی خود برگردد و با دوستان خود که در آن عملیات شهید شدند، ارتباط معنوی برقرار کند. 
مهم‌ترین شاخصه این فیلم، بازی متفاوت سعید آقاخانی در نقش حاج‌یونس، جانباز دردمند و در جست‌وجوی حقیقت است. نکته مهم این است که وی بیشتر در نقش‌های کمدی دیده شده و مردم تصویری کلیشه‌ای، آن هم در آثار طنز تلویزیونی از این هنرپیشه در ذهن دارند. «اروند» یک آشنازدایی ماهرانه از این کلیشه است و بازی ملموس آقاخانی به شخصیت جانباز عینیت بخشیده است.
«اروند» یک فیلم جاده‌ای است. شخصیت محوری فیلم، سفری را آغاز می‌کند که در ظاهر، یک سیر و سیاحت بیرونی است؛ اما در حقیقت این سفر، استعاره‌ای از سلوک درونی این آدم است و حکایت از بازگشت به خویشتن دارد؛ سفری که با تردید آغاز می‌شود، با رنج و درد ادامه می‌یابد و با عشق پایان می‌پذیرد.
در ابتدا و انتهای فیلم، عنوان می‌شود؛ «به یاد رسول ملاقلی‌پور» که این ادای دین به فیلمساز فقید سینمای دفاع مقدس، در فرم و ساختار فیلم نیز پدیدار شده است، به طوری که همراه شدن شخصیت یونس با دوستان دوران جنگ خود در زمان حال، یادآور درهم‌آمیزی گذشته و حال آدم‌ها در فیلم‌های ملاقلی‌پور و به ویژه «سفر به چزابه» است. 
تمرکز بر موضوعات تلخ و تکان‌دهنده زمینه را برای تبدیل شدن یک فیلم به اثری ضد دفاع مقدس فراهم می‌کند. فیلم اروند هم‌چنین استعدادی را داشت؛ یعنی می‌توانست خیلی راحت به این دام بیفتد و به مخاطب پشیمانی از دفاع را القا کند؛ اما قرار گرفتن صحنه‌های گفت‌وگوی دو کهنه‌سرباز درباره اینکه آیا از رفتن به جبهه پشیمان هستند یا نه، فیلم اروند را از ضد جنگ‌نمایی نجات داده است. حتی در این صحنه وقتی سرگروه تفحص‌کنندگان از یونس می‌پرسد که اگر باز هم جنگ شود، آیا حاضر است به خط برود؟ یونس در پاسخی تأمل‌برانگیز می‌گوید: «جسم من ۷۰ درصدش رفته؛ اما هنوز 30 درصدش باقی است.»
البته، فیلم «اروند» هم نقاط ضعفی دارد، مثل فقدان روح حماسی در صحنه‌های جنگی فیلم، ضرباهنگ کند و خسته‌کننده فیلم در صحنه‌های ابتدایی و از همه مهم‌تر اشاره نکردن به ماهیت و چرایی عملیات کربلای چهار؛ اشاره نکردن به واقعیت‌هایی است که به شهادت 175 غواص و زنده به گور شدن آنها منجر شد. مخاطب تا پایان نمی‌فهمد که این رزمندگان، قرار است کجا بروند و چه کنند و چه کسانی عامل اصلی زنده به گور شدن آنها شدند. شاید اشاره کردن به این‌گونه موضوعات، همچون صحنه‌های مستند بدرقه مردم از پیکر پاک غواصان، فیلم را واقعی‌تر و تأثیرگذارتر می‌کرد.
اما در میان خیل فیلم‌های جشنواره‌ای و تجاری که سینمای ما را اشغال کرده‌اند، فیلم‌هایی چون «اروند» قابل ستایش و تقدیر هستند، به ویژه اینکه این فیلم، در فرصتی محدود و اندک و بدون سفارش و حمایت خاص نهادها و صرفاً برای ادای دین به 175 غواص شهید ساخته شده است؛ همان‌ها که سال گذشته پس از 30 سال بازگشتند و نشان دادند که از همیشه زنده‌تر هستند؛ همان‌ها که با دستان بسته، چشمان بسته ما را به بسیاری از حقایق باز کردند و خواب دشمنان این دیار را بر هم زدند.