پروردگارا!
هوای صبح را از همه سو نفس می‌کشم.
دستی بر شاخساران بلند نیایش می‌کشم
و دستی به هیاهوی روزی و دغدغه نان،
لابه‌لای دقایق رها ساخته‌ام.
پروردگارا!
با اولین قدم‌هایم بر جاده صبح،
نامت را عاشقانه زمزمه می‌کنم.
کوله‌بار تمنایم خالی است
و موج سخاوت تو، همچنان جاری.
سپاس و ستایش از آن توست که
خورشید را در پس پرده شب ‌زده‌ای،
و صبح را چون جلوه جبروت خویش 
بر عالم گسترده‌ای...
امام محمدباقر(ع) فرمودند:
حسين، بزرگمرد كربلا، مظلوم و رنجيده‌خاطر و لب‌تشنه و مصیبت‌‏زده به شهادت رسيد. پس خداوند، به ذات خود، قسم ياد كرد كه هيچ مصيبت‌زده و رنجيده‌خاطر و گنهكار و اندوهناك و تشنه‌‏اى و هيچ بلا ديده‌‏اى به خدا روى نمى‌آورد و نزد قبر حسين(ع) دعا نمى‌‏كند و آن حضرت را به درگاه خدا شفيع نمى‌‏سازد، مگر اينكه خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده مى‌كند و گناهش را مى‌بخشد و عمرش را طولانى و روزى‌‏اش را گسترده مى‌‏سازد. 
مستدرک‌الوسائل،ج10 ، ص239 

نگاهی به فیلم «اروند» به کارگردانی پوریا آذربایجانی
 مهدی امیدی/«اروند» را می‌توان یک اتفاق تازه در سینمای ایران دانست. در میان خیل فیلم‌ها و فیلمسازانی پر ادعا و حتی برخی از کارگردان‌های کهنه‌کار سینمای دفاع مقدس، یک کارگردان جوان و بی‌ادعا، فیلمی دلنشین و دردمند را درباره ماجرای 175 غواص شهید ساخته است. به ویژه اینکه موضوع عملیات کربلای چهار و وقایع مربوط به غواص‌ها، هم از نظر تاریخی بسیار مهم هستند و هم اینکه قابلیت خلق آثار هنری با درونمایه تراژدی درباره آنها بالاست. به همین دلیل هم می‌توان با هر دو رویکرد به این سوژه پرداخت. هم می‌توان فیلمی راهبردی و سیاسی تولید کرد و هم فیلمی احساسی. «پوریا آذربایجانی» با فیلم جدید خود، گرایش دوم را انتخاب کرده است، به طوری که در اروند با فیلمی احساس‌برانگیز و عاطفی روبه‌رو هستیم که بیش از صحنه‌های جنگی و نمایش تسلیحات نظامی، یا توجه به موضوعات راهبردی جنگی، سعی در بازنمایی درون و گوهر وجودی رزمندگان دوران دفاع مقدس دارد.
داستان فیلم «اروند» درباره یونس جانباز و یکی از بازماندگان عملیات کربلای چهار است. او در آسایشگاه روانی بستری است؛ اما فرصتی پیش می‌آید تا همراه با یک گروه تفحص به روزگار جوانی خود برگردد و با دوستان خود که در آن عملیات شهید شدند، ارتباط معنوی برقرار کند. 
مهم‌ترین شاخصه این فیلم، بازی متفاوت سعید آقاخانی در نقش حاج‌یونس، جانباز دردمند و در جست‌وجوی حقیقت است. نکته مهم این است که وی بیشتر در نقش‌های کمدی دیده شده و مردم تصویری کلیشه‌ای، آن هم در آثار طنز تلویزیونی از این هنرپیشه در ذهن دارند. «اروند» یک آشنازدایی ماهرانه از این کلیشه است و بازی ملموس آقاخانی به شخصیت جانباز عینیت بخشیده است.
«اروند» یک فیلم جاده‌ای است. شخصیت محوری فیلم، سفری را آغاز می‌کند که در ظاهر، یک سیر و سیاحت بیرونی است؛ اما در حقیقت این سفر، استعاره‌ای از سلوک درونی این آدم است و حکایت از بازگشت به خویشتن دارد؛ سفری که با تردید آغاز می‌شود، با رنج و درد ادامه می‌یابد و با عشق پایان می‌پذیرد.
در ابتدا و انتهای فیلم، عنوان می‌شود؛ «به یاد رسول ملاقلی‌پور» که این ادای دین به فیلمساز فقید سینمای دفاع مقدس، در فرم و ساختار فیلم نیز پدیدار شده است، به طوری که همراه شدن شخصیت یونس با دوستان دوران جنگ خود در زمان حال، یادآور درهم‌آمیزی گذشته و حال آدم‌ها در فیلم‌های ملاقلی‌پور و به ویژه «سفر به چزابه» است. 
تمرکز بر موضوعات تلخ و تکان‌دهنده زمینه را برای تبدیل شدن یک فیلم به اثری ضد دفاع مقدس فراهم می‌کند. فیلم اروند هم‌چنین استعدادی را داشت؛ یعنی می‌توانست خیلی راحت به این دام بیفتد و به مخاطب پشیمانی از دفاع را القا کند؛ اما قرار گرفتن صحنه‌های گفت‌وگوی دو کهنه‌سرباز درباره اینکه آیا از رفتن به جبهه پشیمان هستند یا نه، فیلم اروند را از ضد جنگ‌نمایی نجات داده است. حتی در این صحنه وقتی سرگروه تفحص‌کنندگان از یونس می‌پرسد که اگر باز هم جنگ شود، آیا حاضر است به خط برود؟ یونس در پاسخی تأمل‌برانگیز می‌گوید: «جسم من ۷۰ درصدش رفته؛ اما هنوز 30 درصدش باقی است.»
البته، فیلم «اروند» هم نقاط ضعفی دارد، مثل فقدان روح حماسی در صحنه‌های جنگی فیلم، ضرباهنگ کند و خسته‌کننده فیلم در صحنه‌های ابتدایی و از همه مهم‌تر اشاره نکردن به ماهیت و چرایی عملیات کربلای چهار؛ اشاره نکردن به واقعیت‌هایی است که به شهادت 175 غواص و زنده به گور شدن آنها منجر شد. مخاطب تا پایان نمی‌فهمد که این رزمندگان، قرار است کجا بروند و چه کنند و چه کسانی عامل اصلی زنده به گور شدن آنها شدند. شاید اشاره کردن به این‌گونه موضوعات، همچون صحنه‌های مستند بدرقه مردم از پیکر پاک غواصان، فیلم را واقعی‌تر و تأثیرگذارتر می‌کرد.
اما در میان خیل فیلم‌های جشنواره‌ای و تجاری که سینمای ما را اشغال کرده‌اند، فیلم‌هایی چون «اروند» قابل ستایش و تقدیر هستند، به ویژه اینکه این فیلم، در فرصتی محدود و اندک و بدون سفارش و حمایت خاص نهادها و صرفاً برای ادای دین به 175 غواص شهید ساخته شده است؛ همان‌ها که سال گذشته پس از 30 سال بازگشتند و نشان دادند که از همیشه زنده‌تر هستند؛ همان‌ها که با دستان بسته، چشمان بسته ما را به بسیاری از حقایق باز کردند و خواب دشمنان این دیار را بر هم زدند.

حالا که تقریباً سی روز دیگه از خدمت سی ساله بنده باقی مونده، می‌بینیم که در این سه سال چه‌ها که نکشیده‌ام (البته فکرتان به کشیدن چیزهای بد نرود) و چه سختی‌ها که ندیده‌ام، چشم‌تون روز بد نبینه همه این سیصد و پنجاه و خرده‌ای ماه این سی سال فارغ از این چند ماه آخری، کلهُم اجمعین ترس اینو داشتم که نکنه فیش حقوقی بالای ما لو بره و آنچه که نباید، اتفاق بیفته و دردسرساز بشه.
همه این ترس از اونجایی شروع شد که اولین بار سر بُرج پس از یک ماه کار کردن توی آبدارخونه اداره و رضایت مسئول محترم مدیر داخلی، رئیس محترم معاونت اداری و پشتیبانی و تأیید رئیس محترم دفتر شخص رئیس و از همه مهم‌تر تأیید مدیر محترم حراست، هزار و چهارصد و سی تومن پول نقد و بشمار گرفتم و شب همان روز با آب و تاب فراوون موضوع را به مادرجان توضیح دادم، مادرجان این قدر ذوق زده شده بود که همون جا تصمیم گرفت روزهای بعد یه سور درست و حسابی راه بندازه. اما مثل همیشه خدا، عمه خانم عینهو اجل معلق از راه رسید و به محض اون که از ماجرا خبردار شد، فوری تمام پرده‌های خونه را کشید و کلید برق همه اوتاقا رو خاموش کرد، به طوری که چشم چشم را نمی‌دید، بعد آروم گفت میرزاجان! تا حالا به کیا از این جیره و مواجبت گفتی؟ من که تازه شصتم خبردار شد که ماجرا چیه؟ فوری گفتم عمه جان کور بشم اگر غیر از شما و مادرجان به کس دیگه‌ای گفته باشم، عمه جان بعد از کلی قسم و آیه و نصیحت توصیه فرمودند: مادر! از همین حالا تا قیام قیامت، چند بردی و چند خوردی را به احدالناسی نمی‌گی، عمه جان مردم چشم دیدن ندارن و کذا و کذا. خلاصه سرتون رو درد نیارم در این سی سال آزگار از برج اول تا همین چند ماه پیش که حقوق هشتصد و سی و چهارهزار تومنی با یک مکافاتی که خانم بچه‌ها متوجه نشن از عابربانک برداشتم تمام فکر و ذکر سال و ماه من لو نرفتن فیش حقوقیم بود. ولی در این ماه‌های پایانی خدمت مطابق با قولی که هفته گذشته دادم، باید از همه کسانی که حقوقای نجومی گرفتن، گرچه روز به روز داره تعدادشون کمتر می‌شه، درست و حسابی تشکر کنم. چون این بنده‌های خدا باعث شدن منم بتونم بدون ترس از عمه خانم فیش حقوقم را اعلام کنم. خدا خیرشون بده. 


«سحر بلبل حکایت با صبا کرد»
نماینده شد و ما را رها کرد
شبی که رأی‌هایش را شمردند
تمام وعده‌هایش را هوا کرد
چه زیبا حرف می‌زد وقتی آن روز
تمام اهل این ده را صدا کرد
ز درد و رنج مردم در فغان بود
چو رأی آورد راهش را جدا کرد
برای رأی آب و تاب می‌داد
«خَرش از پل گذشت» و خنده‌ها کرد
تو گویی دوره‌ای دیگر نباشد
نمی‌دانست با کارش خطا کرد
الا ای آنکه در مجلس نشستی
نمی‌دانم که این کرسی چه‌ها کرد
بیا و تا زمان باقی است بشتاب
بکن کاری که مردم را رضا کرد
علی عرفانی (شاعرباشی)
مشکل اکران یتیم‌خانه ایران حل شد
فیلم «یتیم‌خانه ایران» با وجود مشکلاتی که در اکران آن پیش آمد، سرانجام از چهارشنبه هفته گذشته اکران شد.
این فیلم به دلیل مشکلاتی که برای شرکت پخش‌کننده آن پیش آمده بود و گفته می‌شد چون آن شرکت تبلیغات فیلم‌های تحت کنترل خود را به شبکه‌های ماهواره‌ای ارائه می‌دهد، ابتدا از اکران منع شد؛ اما پس از هماهنگی‌های لازم بین سازمان سینمایی و دستگاه قضایی، این مشکل حل شد.
فیلم «یتیم‌خانه ایران» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی، روایتگر حوادث کمتر گفته شده درباره تاریخ ایران در سال‌های 1295 تا 1297 همزمان با جنگ جهانی اول است. دوره‌ای که طی آن ایران به دست دو قدرت آن زمان، یعنی روسیه و انگلیس اشغال می‌شود. در این مقطع و در اثر قحطی تحمیلی انگلیس علیه مردم ایران، حدود 9 میلیون نفر از مردم ایران به دلیل بیماری و گرسنگی از بین می‌روند که فیلم «یتیم‌خانه ایران» نیز به روایت دراماتیک این موضوع می‌پردازد. 

استقبال مردم عراق از فیلم «ابوزینب» 
فیلم سینمایی «ابوزینب» ساخته علی غفاری، کارگردان فیلم‌های مقاومت همزمان با اکران در سینماهای ایران، در بغداد نیز به نمایش درامد.
در اولین شب نمایش این فیلم، جمع زیادی از هنرمندان و فعالان عرصه سینما در عراق، اقشار مختلف مردم و رزمندگان «الحشد الشعبی» که این روزها نماد مقاومت و مبارزه در عراق علیه اشغالگران و تروریسم به شمار می‌آیند، حضور داشتند. فیلم از همان آغاز، تماشاگران را مجذوب خود کرد؛ به‌گونه‌ای که در بسیاری از صحنه‌های اثرگذار آن، اشک از دیده‌ها جاری شد و در عین حال در صحنه‌های حماسی مبارزه با رژیم صهیونیستی، تماشاگران به وجد آمدند و نیروهای مقاومت را علیه صهیونیست‌های غاصب تشویق کردند.
علی غفاری در گفت‌وگو با خبرگزاری «ایرنا» گفت: «با توجه به اینکه عراق امروز یکی از کشورهای مقاومت در برابر اشغالگران و تروریست‌ها به شمار می‌آید، ترجیح داده است اولین اکران فیلمش در سینماهای ایران همزمان در عراق نیز به نمایش گذاشته شود.» 

داستان زندگی شهید همدانی منتشر شد
زندگی سردار شهید حاج‌حسین همدانی در کتابی با عنوان «ساعت 16 به وقت حلب» از نشر صاعقه منتشر شد.
سیدحسن شکری، نویسنده این کتاب درباره تازه‌ترين اثر خود به باشگاه خبرنگاران جوان گفت: «کتاب «ساعت 16 به وقت حلب» زندگینامه و خاطرات شهید همدانی است که از زبان خودش، خانواده، دوستان و همکارشان نقل شده است و از ابتدای تولد تا شهادت را در برمی‌گیرد.»
وی ادامه داد: «تا به حال از من دو کتاب درباره شهید همدانی منتشر شده است که هر یک را در کنار یکی از فرزندانش نوشته‌ام. اکنون در حال نگارش دو کتاب دیگر درباره این شهید بزرگوار هستم.» 

تهدید عوامل ساخت مستند «شب‌نامه»
مستند «شب‌نامه» به ‌کارگردانی سیدمهدی کرباسی با موضوع جاسوسی در فضای کارآفرینی رونمایی شد.
به گزارش خبرگزاری «تسنیم»، در این مراسم محمدصادق باطنی، مجری برنامه گفت: «ابتدا قرار بود مستند «شب‌نامه» در دانشگاه شریف به نمایش گذاشته شود که در نهایت از اکران آن سر باز زدند. دانشگاه تهران نیز به ‌بهانه‌های واهی برنامه رونمایی از آن را منتفی کرد و در نهایت مکان اکران این مستند به حوزه هنری رسید.» محمدسعید جباری، راوی مستند «شب‌نامه» نیز پس از نمایش این مستند گفت: «از روز اول شروع ساخت این مستند مورد تهدید قرار گرفتیم، اما تیم سازنده این اثر بدون توجه به این موضوعات به کار خود ادامه دادند و امیدوارم دوستان دیگر هم در به ثمر رساندن هدف‌مان به ما کمک کنند.»


مدیر سابق بی‌بی‌سی فارسی در خدمت وهابی‌ها قرار گرفت
صادق صبا که چندی پیش به بهانه رسوایی‌های اخلاقی به ظاهر از شبکه بی‌بی‌سی فارسی کنار گذاشته شد، با هماهنگی سرویس اطلاعاتی انگلیس در اختیار جریان وهابیت و سرویس اطلاعاتی سعودی قرار گرفت.
به گزارش پایگاه خبری «پارس»، بر اساس این شبکه جدید فارسی‌زبان تلویزیونی که عربستان سعودی هزینه آن را رسماً تأمین می‌کند، به زودی پخش برنامه‌هایش را شروع خواهد کرد. عوامل پشت پرده این شبکه، کارکنان بی‌بی‌سی فارسی هستند و اصلی‌ترین صحنه‌گردان ان «صادق صبا» است که چند ماهی از مدیریت بی‌بی‌سی فارسی کنار گذاشته شده است. صادق صبا پس از برکناری با مدیریت سعودی در دبی مستقر شده و راه‌اندازی سریع این شبکه تلویزیونی را پیگیری می‌کند.


فیلم دفاع مقدسی، اشک صرب‌ها را درآورد
فیلم «شیار 143» در بلگراد، پایتخت صربستان به نمایش درآمد و شماری از تماشاگران را متأثر کرد.
به گزارش خبرگزاری «ایسنا»، در ابتدای برنامه که در حاشیه شصت‌ویکمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب بلگراد در موزه سینمایی یوگسلاوی سابق برگزار شد، آبیار در سخنانی خطاب به حاضران گفت: «فیلم «شیار 143» درباره زن و جنگ است. شما هم مانند ما تجربه جنگ را دارید و از دیدن این فیلم به یاد گذشته و تاریخی می‌افتید که تجربه کرده‌اید.»  در پایان نمایش فیلم شماری از تماشاگران صرب که تحت‌ تأثیر قرار گرفته بودند، ‌گریه ‌کردند و یکی از تماشاگران که دانش‌آموخته سینما بود، سینمای نرگس آبیار را با سینمای ساتیاجیت رای، کارگردان هندی مقایسه کرد.


ما برون انداختیم از مملکت، بیگانه را
آب و جارو کرده‌ایم از فتنه‌بازان، خانه را
در گذشته سیزده منحوس، بلکه تلخ بود
از وطن راندند دونان، رهبر فرزانه را
صحن دانشگاه تهران، گشت دانشجو شهید
آبیاری کرد با خون، نفرت از بیگانه را
در سفارتخانه، «آمریکا» هماره فتنه کرد
مردم ایران‌زمین، بستند یکجا لانه را
پاکسازی لانه شد، از هر چه جاسوس پلید
چاره می‌باید کند، عاقل چنان دیوانه را
ریشه‌های فتنه را خشکاند، دانشجوی ما
خاتمه دادند، پوشالی‌ترین افسانه را
با محبت خانه را آراستیم و خواستیم
فارغ از اغیار و از بیگانگان، کاشانه را
ما به خودمشغول، در اندیشه سازندگی
در تلاشی بی‌امان، سازیم تا ویرانه را
جان ما انداخت، صدام جنایت‌پیشه را
دسته‌دسته کشت در گلخانه‌ها پروانه را
دشمن غدّار، دست از ما نمی‌دارد هنوز
باز با سست‌عنصران، گاهی خورد صبحانه را
ما به آمریکا نمی‌بندیم دل، تا زنده‌ایم
گر بجنبد، می‌چشد یک ضربت جانانه را
عبدالمجید فرائی
دست‌ها که به آشتی برآیند
دوستی‌ها پا می‌گیرند
نگاه‌ها که با مهر عجین شوند
دل‌ها الفت یافته، خو می‌گیرند
آقای خوبان! شرح‌ شرح اقبال است
اقبال من به شما...
مولا جان! فراتر از دست‌های آشتی و گام‌های دوستی
قصد دارم دل زیر و رو کنم به یادتان
می‌خواهم سراچه دل؛ همین اندک سرمایه وجودم را به نام شما بزنم!
دل را که به شما بسپارم خیالم را‌حت‌تر است
اصلاً چه کسی بهتر از شما...؟!
بگذارید عمری رهین منت شما باشم
بگذارید دلخوشی‌ام نگاه‌های گاه و بی‌گاه‌تان باشد
بگذارید به همراهی‌تان مباهات کنم
بگذارید به وجود مصفّای‌تان در همه لحظه‌های زمین دل قوی دارم
اصلاً می‌خواهم خودم را به شما گره بزنم
می‌خواهم تقویم عمرم همه‌جا با شما ورق بخورد
می‌شود آقا؟!
می‌شود دعا کنی دمی بی‌خیال حضورت به سر نبرم...
 حسین کارگر/  با اینکه سینمای ایران طی یک سال اخیر از نظر محتوا و مضمون، اوضاع چندان خوبی نداشته؛ اما نمایش همزمان چند اثر با موضوعات انقلابی، مذهبی و سیاسی فضا را اندکی بهبود بخشیده است. «سیانور» با موضوعی مرتبط با تاریخ انقلاب و به طور مشخص منافقین در کنار «ابوزینب» با مضمونی ضدصهیونیستی، «هیهات»، مستند «کربلا، جغرافیای یک تاریخ» و انیمیشن «ناسور» با محتوای عاشورایی، «اروند» با مضمون دفاع مقدس از جمله این فیلم‌ها هستند. همچنین فیلم «یتیم‌خانه ایران» با روایت قتل‌عام چند میلیونی مردم ایران به دست انگلیس در دوران جنگ جهانی اول هم به زودی به این صف خواهد پیوست تا حلقه فیلم‌های سیاسی تکمیل شود. 
سینمای سیاسی، یکی از خلأهای هنر هفتم ما طی سال‌های اخیر بوده است. این درحالی است که این نوع سینما می‌تواند بخشی از مشکلات سینمای ایران که گرفتاری در حصار فیلم‌هایی با مضامین و تصاویر تکراری، خنثی و بی‌ربط با شرایط اجتماعی این سرزمین است را مرتفع کند.
البته، همه فيلم‌هاي سينمايي را مي‌توان به نوعي سياسي دانست؛ چرا که به طور کلی سینما رسانه‌اي با ماهيت ايدئولوژيك و سیاسی است. اما فيلم‌هايي را سياسي مي‌ناميم كه محور محتوايي آنها يك موضوع سياسي خاص باشد. با اين تعريف، این سؤال مطرح است که وضعيت بازتاب مسائل سياسي در سينماي ما چگونه ارزيابي مي‌شود؟ رسالت اصلي فيلم‌هاي سياسي، به ويژه با هدف ترسيم وقايع روز کشور چيست؟
طی سال‌های اخیر، تعداد فیلم‌های سیاسی که با موضوع دفاع از منافع ملی ساخته شده‌اند، انگشت‌شمار بوده است. «قلاده‌های طلا»، «روباه» و «بادیگارد» نمونه‌های قابل اشاره در این زمینه هستند. نکته مهم این است که هر سه اثر، علاوه بر مضمون سیاسی از مهم‌ترین و پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای ما در یک دهه اخیر بوده‌اند. به طور کلی، در همه جای جهان نیز فیلم‌های سیاسی مورد توجه قرار می‌گیرند و تأثیرگذاری بالایی هم دارند. 
جامعه امروز ما برای آگاهی‌بخشی نسبت به تهدیدها و فرصت‌ها بیش از هر زمان دیگری به سینمای سیاسی نیاز دارد. همچنان که فیلم‌های سیاسی هالیوود، بیشترین تمرکز را بر تهدیدهای امنیتی داشته‌اند. کمتر فیلمی از سینمای آمریکا می‌توان یافت که لحن «هشدار» نداشته باشد. فیلم‌های هالیوودی با واقعیت بخشیدن به توهمات توطئه‌آمیز، جامعه آمریکایی را برای پذیرش سیاست‌ها و ترفندهای کاخ سفید آماده می‌کنند. فیلم سیاسی با هدف ایجاد آمادگی برای ایران امروز، فیلمی است که هم ویروس‌های پنهان زیرپوست جامعه را شناسایی و معرفی کند و هم فرصت‌های بالندگی را پیش روی مخاطب قرار دهد. ویروس‌هایی که در صورت گسترش، حیات کشور ما را به خطر می‌اندازند و تقابل با این ویروس‌ها، خود مسیری برای درخشش و شکوفایی است. فیلم‌های سیاسی، موظف به فاش کردن برنامه‌های تبهکاران اجتماعي براي ساقط كردن جامعه ما هستند.
به همین دلیل هم افزایش اکران فیلم‌های سیاسی در این فصل از سینمای کشور را باید به فال نیک گرفت. اما نباید به همین تعداد دل خوش کرد؛ بلکه باید شرایطی را فراهم کرد تا آثار مختلف و متعدد با محورهای مختلف سیاسی و در راستای منافع ملی تولید شود. ایران متحد و منسجم، افق اصلی سینمای سیاسی در ایران است.