دکتر سیامک باقریچوکامی/پس از پایان جنگ تحمیلی و شروع دوران سازندگی نقطه عطف مرحله جدید جنگ نرم در عرصههای مختلف، از جمله عرصه سیاسی است. نخستین هشدار رهبر معظم انقلاب در هفتم آذر ۱۳۶۸ بود که معظمله از رویکرد جدید دشمن و شکلگیری جبهه عظیم فرهنگی و سیاسی خبر دادند. ایشان مجدداًً در سال 1369 این خطر را متذکر شدند و روش فرهنگی برای نفوذ و تغییر ارزشهای انقلاب اسلامی و لیبرالیزه و سکولاریزه کردن نظام جمهوری اسلامی را خطرناکتر از سایر روشها توصیف کردند.
پیگیری هشدارهای رهبر معظم انقلاب در دهه دوم انقلاب و بررسی میدانی تهاجم نرم دشمن دو موج اساسی حملههای نرم علیه مبانی و ارزشهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی را نشان میدهد. موج اول سالهای 1368 تا 1376 را در برمیگیرد و موج دوم سالهای پس از 1376 تا سال 1380 را شامل میشود.
غرب و همه ضد انقلابیون از اواخر دهه 1360 به این نتیجه رسیدند که مهمترین اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران عبور از استراتژیهای تغییر از بیرون و اتخاذ روشهای تغییر و فروپاشی از درون است. برای نمونه «تامس پرل مونز» از تحلیلگران سیاسی در 16 ژانویه 1996 نوشت: «هدف واقعی دولت ایالات متحده باید، مهار سیاسی ـ اقتصادی و از همه مهمتر، مهار روانی ایران باشد؛ چرا که تنها راه برانداختن رژیم ایدئولوژیکی ایران مبارزه سیاسی، روانی و روشنفکرانه است.»
احمد انواري از جبهه مرتد ملي نوشته است: «اگر ناگزير شدهايم كه به استحاله دروني رژيم گردن بگذاريم، بايد... بهمنظور ايجاد محيط مساعد براي مبارزه سياسي، از مقابله با هر جريان مسالمتجوي داخلي احتراز نماييم.» «محسن حيدريان» از اعضای ارشد حزب توده نیز معتقد است: «نقش ما در استحاله رژيم بسيار مؤثر است... ما بايد تلاش كنيم بين دو جناح حاكميت بازي كنيم و براي اين كار بايستي به تشكيل جبهه «صلح و آزادي» با شركت بخشي از حاكميت، مبادرت ورزيم.»
از این رو، عاملان خارجی و داخلی جنگ نرم در عرصه سیاسی را از چند طریق دنبال کردند. نفوذ سیاسی مهمترین روش تغییر سیاسی در این دوره است.
نفوذ سیاسی رخنهای و جلبی
نفوذ سیاسی در این دوره دو هدف اساسی استحاله و تغییر محاسبات تصمیمسازان و تصمیمگیران را دنبال میکرد. برای این منظور نفوذ اعم از رخنهای، جلبی و جریانی در سطوح افراد و شخصیتهای مؤثر، اصحاب رسانه و مطبوعات، تشکلهای اجتماعی مانند تشکلهای دانشجویی و گروهها و احزاب سیاسی برنامهریزی شد.
بازیگران نفوذ، نفوذ در بیوت افراد و شخصیتهای فکری و سیاسی انقلاب را با اهمیت میدانستند؛ زیرا تغییر دیدگاهها و نگرشهای آنها، تغییر نگرش سایر نخبگان بهویژه تودههای مردمی را به همراه دارد. در این راستا، همه شخصیتهای انقلابی در پروژه نفوذ قرار گرفتند و دشمنان موفق شدند تا برخی از آنان را با خود همراه کنند. نمونه بارز آن، منتظری بود که از سال1370به طور کامل مقابل نظام قرار گرفت.
یکی دیگر از عملیاتهای پنهان برای نفوذ، نفوذ در تشکلهای مدنی، مانند جنبشهای دانشجویی است. در همین دوره، از اوایل دهه 70 پروژه سربازگیری از دانشگاهها به صورت جدی کلید خورد. نفوذ در این حوزه از طریق جذب دانشجویان مستعد، اساتید و جریانات سیاسی مخالف دنبال شد. نفوذ جریان لیبرالیسم و نهضت آزادی در دفتر تحکیم وحدت سبب شد تا آنها از اشغال لانه جاسوسی تبری جویند و تغییر نظام سیاسی را جایگزین نقد نظام سیاسی کنند. بر اثر این نفوذ گفتمان غالب بخشی از جنبشهای دانشجويي كليدواژههاي راست ليبرال شد. عدالتخواهي جاي خود را به آزاديخواهي، اسلامگرايي جاي خود را به پلوراليسم ديني و نوعي سكولاريسم داد و استكبارستيزي تند به تساهل و تسامح و حتي حمايت سخت از رابطه با آمريكا تبدیل شود.
دشمن و ضد انقلاب علاوه بر موارد فوق، نفوذ در دستگاههای تقنینی و اجرایی را نیز دنبال کردند. طرح مذاکره و رابطه با آمریکا بخشی از بروندادهای پروسه نفوذ در مراکز تصمیمسازی و تصمیمگیری بود. بخش دیگر استراتژی نفوذ از طریق شناسایی و ارتباطگیری و آموزش سازماندهی میشد. آمریکا به منظور ارتباطگیری، هماهنگسازی، آموزش و تجهیز تدریجی در فاصله سالهای1371 تا 1388 حداقل هشت «دفتر ویژه» در دبی، بگرام، بیشکک، باکو، سلیمانیه، آمستردام، لندن و واشنگتن راه انداخت که به سرشاخههایی در تهران وصل بودند و از طریق این سرشاخهها، نخبگان ایرانی در حوزههای مختلف را شناسایی میکرده و به این دفاتر میکشاندهاند.
افزون بر این، برخی از سفارتخانههای غربی نیز به جمعآوری اطلاعات حساس، ارتباط هدفمند با برخی از مراکز نظام، برگزاری جلسات با برخی از نخبگان سیاسی مخالف نظام دینی، تهیه، تجزیه و تحلیلهای دورهای و سنجش درجه و ماهیت تغییرات در جامعه ایران مشغول بودند.
نفوذ سیاسی فکریـ معرفتی
نفوذ سیاسی فکریـ معرفتی به موازات نفوذ جذبی و رخنهای و همچنین نفوذ فرهنگی دنبال شد. در این زمینه مراکز اندیشهای غرب و آمریکا و ضد انقلاب خارج از کشور و روشنفکران بیمار در داخل به طور همهجانبه وارد صحنه شدند. آنها چندین پروژه و برنامه برای این موضوع را مورد توجه قرار دادند؛ طرح پروژه دموکراسیسازی یکی از برنامههای نرمی بود که در سه سطح طراحی شد؛ سطح اول تاکتیکی بود که شامل حمایت از جریانها، اشخاص و گروههای هوادار غرب و آمریکا یا مخالف نظام سیاسی میشد. سطح دوم با نام رسمی کمک به دموکراسی، هدفگذاری فشار بر کشور را تعقیب میکرد و سطح سوم تحت عنوان ترویج دموکراسی، لیبرالیسم، بیبندوباری، فردگرایی مزمن و مخالفت با حکومت را ترویج میکرد. در این چارچوب جریانها و فرایندهای ضد ملی و اسلامی به عنوان جریانهای دموکراتیک مورد توجه قرار گرفتند و بنیاد آلبرت انیشتین با مدیریت هلوی و شارپ جزوات، کتابها و مقالات آموزشی در دسترس خوانندگان ایرانی قرار داد. (عبداله خانی، 1385: 66)
از جمله این بنیادها، بنیاد کمک ملی برای دموکراسی بود که به طور رسمی کنگره آمریکا آن را مأمور اجرای پروژه دموکراسیسازی در ایران کرده بود. خانه آزادی یکی دیگر از مراکزی است که با همان هدف دموکراسیسازی برنامههای گستردهای را از سه طریق ۱ـ تحلیل، ۲ـ جانبداری و ۳ـ اقدام در دستور کار خود قرار داد. برنامههای این مرکز بیشتر در حوزه رسانهها و وسایل ارتباط جمعی طراحی شده بود. طبق برنامه خانه آزادی تلاش میشد تا منبع اطلاعاتی جامعی برای فعالان حقوق بشر ایران فراهم و برای اینکار ماهنامههای الکترونیکی دو زبانه (انگلیسیـ فارسی) طراحی و راهاندازی شود. این مجله الکترونیک که «گذار» نام داشت، مجموعهای از مقالات، بررسی و نقد کتاب، فیلم، گزارشهای تصویری، نامهها و بیانیهها، کاریکاتورهای سیاسی و... از ایرانیان داخل و خارج را با تمرکز بر روی حقوقبشر و چالشهای دموکراسیسازی گردآوری کرده و با ارائه بحث و تبادلنظر آنلاین در پایان هر مطلب به نوعی به نظرسنجی و ارزیابی افکار عمومی مردم ایران در زمینه موضوعات مطرح شده میپردازد.(همان، ۱۳۷ـ123)
بررسیهای میدانی نشان میدهد که راهاندازی رسانههای متعدد فارسیزبان، کمک و حمایت مالی و معنوی و تبلیغی از نشریات تازه تأسیس شده در سالهای 1370 به بعد در راستای نفوذ سیاسی-فکری همواره برای تأثیرگذاری در جامعه ایران دنبال شده است.