آیت‌الله صافی گفت: شرایط به نحوی شده است که در فضاهای مختلف مي‌خواهند به دين اسلام ضربه بزنند و فکر و خط صحیح مردم را عوض کنند. حوزه‌های علمیه با پشتوانه قوی معارفی که دارند، باید با سه ویژگی لازم؛ بیداری و آگاهی، بُنیه علمی قوی و حضور جدّی در عرصه دفاع، در جنگ نرم علیه دین و اعتقادات، در همه فضاها اعم از حقیقی و مجازی، پیشقدم باشند.


علامه محمدحسین طباطبایی(ره)
در بدو تأسيس جامعه اسلامى، زمام جامعه به‏دست رسول‏الله(ص) بود و قرآن صريحاً اطاعت امر و پيروى از پيغمبر را براى مردم فرض و واجب كرد: «از خدا و رسول اطاعت كنيد.»(تغابن/ 12)، «پيغمبر نسبت به مؤمنان حتى از خودشان اولى‏تر است.»(احزاب/ 6)
همه آياتى كه متضمن برپايى عبادت‏ها و قيام به امر جهاد و اجراى حدود قصاص و امثال آن است، خطاب خود را متوجه عموم مؤمنان كرده است، نه شخص پيغمبر: «نماز به پا داريد.»(نساء/ 77)، «در راه خدا انفاق كنيد.»(بقره/ 159)، «براى شما روزه واجب شده است.»(بقره/ 183)، «در راه او جهاد كنيد.»(مائده/ 35). 
و آيات زياد ديگرى كه از همه آنها استفاده مى‏شود كه دين، يك صيغه اجتماعى است كه خدا بر مردم عرضه كرده؛ بنابراين خداوند از همه مردم به‏طور دسته‏جمعى خواسته است كه دين را به پا دارند. جامعه‏اى كه از افراد تشكيل مى‏شود با افراد آن جامعه پيوند دارد، بی‏آنكه يكى بر ديگرى برترى داشته باشد، يا امور اجتماعى مخصوص عده خاصى باشد. حتى شخص پيغمبر هم با افرادى كه در رتبه پايين‏تر از او هستند در اين زمينه هيچ فرقى با هم ندارند.
رسول خدا(ص) يك امتياز بزرگ دارد و آن عبارت است از دعوت، هدايت و تربيت؛ بنابراين شخص پيغمبر از طرف خدا تعيين شده كه به تمام شئون امت خود رسيدگى كند و سرپرستى كارهاى دنيا و آخرت آنان را به‏عهده گيرد و تا مادام كه حيات دارد، پيشوا و رهبر و امام مطلق امت باشد: «[پيامبر] براى مردم، آيات خدا را تلاوت مى‏كند و آنان را تزكيه مى‏نمايد و كتاب و حكمت‏شان مى‏آموزد.»(جمعه/ 2) 
ویژگی‌های روش‌های حکمرانی اسلام
روش اسلامى، روش دموكراسى يا ساير روش‏هاى اجتماعى كه بر اساس بهره‏بردارى‏ها و كامروايى‏هاى مادى پى‏ريزى شده نيست؛ زيرا بين اين روش‏ها و روش اسلامى فرق‏هاى روشنى وجود دارد كه مانع هرگونه مشابهتى بين آنهاست.
يكى از بزرگ‏ترين اختلاف‏ها اين است كه چون بناى آن اجتماعات بر بهره‏بردارى‏ها و كامروايى‏هاى مادى است؛ لذا روح استخدام و استثمار در آنها دميده شده است. ما امروز ستم‏ها، حق‏كشى‏ها و زورگويى‏هاى ملت‏هاى قدرتمند را نسبت به ملت‏هاى ضعيف مى‏بينيم و تا جايى هم كه از تاريخ به ياد داريم و صفحات تاريخ، اعمال آنان را ضبط كرده است، جريان از همين قرار بوده است.
در دوره قديم اين‌طور بود كه يك فرد به نام «فرعون» يا «قيصر» يا «كسرى» هرچه مى‏خواست نسبت به ضعفا و بيچارگان زمان خود روا می‌داشت، اگر هم بنا بود اعتذارى بجويد، چنين معتذر مى‏شد كه اعمال او از شئون زمام‏دارى و به منظور صلاح مملكت و تحكيم اساس دولت است. وى معتقد بود كه اين، حق نبوغ و آقايى اوست و اين استدلال را به زور شمشير انجام مى‏داد!
اين وضع قديم بود؛ وضع جديد نيز همين‏گونه است. اگر شما به ارتباطات سياسى كه امروز بين ملت‏هاى زورمند و زيردستان ضعيف برقرار است به دقت توجه كنيد، خواهيد ديد كه تاريخ و حوادث تاريخى، تكرار شده است و پيوسته هم تكرار مى‏شود، با اين فرق كه شكل فردى سابق را به‏صورت اجتماعى كنونى درآورده، ولى روح، همان روح و هوا، همان هواست.
روش اسلام از اين هوس‌بازى‏ها كاملاً مبرّاست و دليل ما روش پيامبر(ص) در كشورگشايى‏ها و پيمان‏هاى تاريخى اوست.
ديگر آنكه مطابق آنچه در تواريخ انواع جوامع بشرى مشهود و مضبوط است، اين جوامع خالى از برترى‏جويى‏هايى كه به فساد و تباهى منجر مى‏شده، نبوده است، چه در ثروت يا جاه و مقام؛ چرا كه اختلاف طبقات از لوازم لاينفك اين جوامع بوده است، ولى جامعه‏اى كه اسلام به وجود مى‏آورد متشابه‏الاجزا است كه هيچ‏يك از افراد آن بر ديگرى تقدم ندارد و هيچ‏گونه برترى‏جويى و فخرفروشى و بزرگ‏منشى در ميان نيست و تنها تفاوتى كه مقتضاى قريحه انسانى است و فطرت بشر هم از آن ساكت نيست، تقواست. «تقوا» نيز مربوط به خداست و ربطى به مردم ندارد: «گرامى‏ترين شما نزد خدا باتقواترين شماست.»(حجرات/ 13)، در كارهاى خوب از همديگر سبقت بجوييد.(بقره/ 148) ... بدين ترتيب از نظر جريان قانون دينى، حاكم و محكوم، امير و مأمور، رئيس و مرئوس، آزاد و بنده، زن و مرد، غنى و فقير و كوچك و بزرگ در اسلام، داراى يك موقعیتند و آن اینکه قانون برای همگان يکسان اجرا مى‏شود.
در اسلام، قوه مجريه‏ (مجموع حاكميت) يك طايفه ممتاز در جامعه نيست؛ بلكه همه افراد جامعه مشمول اين عنوان هستند: «هر فردى وظيفه دارد كه ديگران را به طرف خير و خوبى دعوت كند و امر به معروف و نهى از منكر نمايد.»
دوران غیبت!
همه آنچه ذكر شد، در زمان حيات پيغمبر(ص) بود. اما پس از پيغمبر(ص)، عامه مسلمانان عقيده دارند كه انتخاب خليفه و جانشين پيامبر(ص) كه حاكم جامعه باشد مربوط به مسلمانان است، ولى عقيده شيعه اين است كه خليفه از طرف خدا و رسول(ص) منصوب است كه دوازده نفرند. ولى به هرحال بعد از پيغمبر(ص) و غيبت امام(عليه‌السلام) ـ مثل زمان كنونی ـ حكومت اسلامى بلااشكال بر عهده خود مسلمانان است. به استناد قرآن مسلمانان بايد حاكم را در جامعه، طبق سيره پيغمبر انتخاب كنند كه شيوه «امامت» است، نه پادشاهى و امپراتورى. رويه پيغمبر(ص) اين بود كه احكام خدا را بدون هيچ تغيير و تبديلى در بين مردم جارى مى‏ساخت و در مواردى كه احكام ثابت وجود نداشت، پس از مشورت با مسلمانان عهده‏دار اداره امر مى‏شد. دليل مطلب فوق آيات زيادى است كه در موضوع ولايت و سرپرستی پيغمبر(ص) نقل شده، به اضافه اين آيه: «شيوه رسول خدا براى شما سرمشق خوبى است.»(احزاب/ 21)
مرز مملكت اسلامى كجاست؟
اسلام، اصل انشعاب قومى را ملغی كرده است، تا نقشى در تشكيل جامعه نداشته باشد. صحرانشينى و اختلاف منطقه‏ای زمين از نظر گرما و سرما، خشكى و حاصلخيزى و امثال آن ـ‌ يعنى كليه چيزهايى كه طبيعت ثانوى زمين به‏شمار مى‏آيند ـ‌ عامل اصلى انشعاب نوع انسانى بوده است، كه به صورت ملت‏ها و قبيله‏ها و اختلاف زبان‏ها و رنگ‏ها... درآيند.
انشعاب‏هايى كه به نام و به اتكاى «وطن» به وجود مى‏آيد، يك قوم را بدان سو مى‏راند كه در جامعه خاص خود، يگانه شود و از جوامع انسانی ـ وطنى ديگر جدا گردد و در نتيجه يك واحد به وجود مى‏آيد كه از نظر روح و جسم، از آحاد انسانی ـ‌ وطنى ديگر جداست و اين جريان باعث مى‏شود كه انسانيت از يگانه شدن و گردهم آمدن كناره گيرد و به همان پراكندگى و تشتّتى كه از آن مى‏گريخت، گرفتار گردد!
در نتيجه، يكى از اين واحدهاى تازه پيدا شده با ساير آحاد اجتماعى، همان‏گونه عمل مى‏كند كه يك انسان با ساير چيزهايى كه در اين عالم وجود دارد! يعنى همان‏طور كه يك انسان، موجودات عالم را استخدام و استثمار مى‏كند، همين‏طور يك واحد اجتماعى، واحد اجتماعى ديگر را استخدام و استثمار مى‏كند.
اسلام اين جدايى‏ها و پراكندگى‏ها و امتيازها را ملغی می‌سازد و جامعه را بر مبناى «عقيده» بنيان‌گذارى می‌كند، نه «نژاد» و «ملت» و «وطن» و امثال آن و حتى در امورى چون زناشويى و خويشاوندى، نيز همين مبنا را برگزيده است؛ يعنى مدار زناشويى و خويشاوندى را اشتراك در توحيد قرار داده، نه جایگاه و وطن.
طبق آنچه گفته شد این نتیجه حاصل می‌شود که جامعه اسلامى به گونه‏اى تكوين يافته كه در هر حال و به هر تقدير مى‏تواند به زندگى خويش ادامه دهد؛ حاكم باشد يا محكوم، غالب باشد يا مغلوب، در حال پيشرفت باشد يا عقب‏نشينى، ظاهر باشد يا مخفى، نيرومند باشد يا به ضعف گراييده باشد. 
* برگرفته از کتاب «روابط اجتماعي در اسلام» اثر معظم‌له

شبث‌‌بن‌ربعی
شَبَث‌بن‌رِبعِی بن‌حصین تمیمی یربوعی، از قبیله بنی‌حَنْظَله بود. شماری از بنی‌حنظله در جنگ جمل به سپاه عایشه پیوستند، اما بنی‌یربوع همگی به طاعت از حضرت علی(ع) وفادار ماندند. 
شبث در دوران جاهلیت فردی سرشناس بود. وی در زمان پیامبر اسلام(ص) مسلمان شد. کنیۀ او، أبوعبدالقدوس بود. گفته شده پس از مرگ پیامبر(ص)، مرتد شد و مدتی مؤذن سجاح (پیامبر دروغین) شد، ولی دوباره به اسلام بازگشت. 
شبث از مخالفان عثمان بود و به همراه برخی از دیگر کوفیان، خواهان کناره‌گیری او بود. او از فرماندهان سپاه امام علی(ع) در جنگ صفین بود. در مسیر حرکت به سوی نهروان، به خوارج پیوست؛ اما با سخنان امام برگشت و فرماندهی قسمتی از سپاه امام را در جنگ نهروان برعهده گرفت. شبث از کسانی بود که علیه حجربن‌عدی شهادت داد. او در قیام فروه‌بن‌نوفل فرماندهی سپاه مغیره را بر عهده داشت که به مرگ فروه منجر شد.
مورخان شیعه وی را در زمان خلافت کوتاه حسن‌بن‌علی از یاران سست‌ عقیده‌ای به شمار می‌آورند که پس از صلح حسن‌بن‌علی به سمت معاویه رفت.
در واقعه کربلا، از کسانی بود که به امام حسین(ع) نامه نوشت و از آن حضرت خواست تا به کوفه بیاید، اما با تسلط ابن زیاد بر کوفه تغییر موضع داد و در پراکنده کردن اهالی کوفه، از اطراف مسلم‌بن‌عقیل نقش بسزایی داشت. در روز عاشورا با آنکه فرماندهی نیروهای پیاده سپاه عمربن‌سعد را بر عهده داشت؛ اما سعی می‌کرد خود را کمتر نشان دهد. حتی گفته شده او به حضور در واقعه عاشورا تمایلی نداشت و هنگامی که ابن زیاد از او خواست به سپاه عمربن‌سعد بپیوندد، تظاهر به بیماری کرد تا در مقابل امام قرار نگیرد. اما وقتی ابن زیاد به او گفت «اگر مطیع مایی به جنگ دشمن ما برو»، به سمت کربلا حرکت کرد.
وقتی که سپاهیان عمربن‌سعد از شهادت مسلم‌بن‌عوسجه خوشحالی می‌کردند، شبث آنان را سرزنش کرد. وقتی شمر خواست خیمه‌ها را آتش بزند، شبث‏ در مقابل او ایستاد و گفت: [اى شمر] من سخنى بدتر از سخن تو و رویکردی زشت‌تر از رویکرد تو ندیده‌ام. مگر تو به جنگ آمده‌ای تا زن‌ها را بترسانى؟!
امام حسین(ع) در روز عاشورا خطاب به افرادی مانند شبث‌بن‌ربعی فرمود: «ای شبث‌بن‌ربعی! ‌ای حجّار بن‌أبجر! ‌ای قیس‌بن‌اشعث،... مگر شما برایم ننوشته بودید میوه‌ها رسیده، باغ‌ها سرسبز شده و نهرها لبریز گردیده، [اگر بیایی] بر سپاهی که برایت آماده شده، وارد خواهی شد، بیا!»
در قیام مختار به مقابله با وی پرداخت. او در شورش اشراف کوفه بر ضد مختار نیز نقش اساسی داشت؛ زمانی که سپاه مختار به فرماندهی ابراهیم بن‌مالک اشتر برای مقابله با سپاه شام، خارج شد، اشراف کوفه بر ضد مختار شورش کردند. شبث همراه با شمربن‌ذی‌الجوشن و محمدبن‌اشعث از فرماندهان اصلی شورش بودند. مختار در پی ابراهیم بن‌مالک اشتر فرستاد تا به سپاه بازگردد و شورش را سرکوب کند. شبث، در پی انتشار خبر بازگشت ابراهیم بن‌مالک اشتر، تغییر موضع داد و به مختار پیغام داد که: «ما از عشیره تو و دست راست تو هستیم. به خدا سوگند با تو نبرد نمی‌کنیم و از این بابت به ما اطمینان داشته باش.» مختار به درخواست او اعتنایی نکرد و ابراهیم بن‌مالک را به مقابله با او اعزام کرد.
پس از شکست این شورش، شبث‌بن‌ربعی به سوی بصره گریخت و در آنجا مصعب‌بن‌زبیر را به جنگ با مختار تحریک کرد و در قتل مختار مشارکت کرد. او در حدود سال ۷۰  ق در 110 یا 112 سالگی از دنیا رفت.

  آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی/ «أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِ‏ مَأْمُومٍ‏ إِمَاماً يَقْتَدِي‏ بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّه وَ سَدَاد»
ما هر جمعیتی را با امام‌شان محشور می‌کنیم؛ یعنی نشانه صلاح و فلاح‌شان بستگی دارد که در زیر پرچم کدام امام قرار گرفته‌اند. امام شما علی(ع) است، شما می‌خواهید به امام‌تان اقتدا بکنید و از نور علی(ع) استفاده بکنید، اگر زندگی را می‌خواهید از من یاد بگیرید. امام شما کسی است که از لباس‌های شما در دنیا دو لباس کرباسی دارد. راوی می‌گوید، دیدم که در بالای منبر مسجد کوفه حضرت آستین‌شان را مرتب تکان می‌دهند، پرسیدم چرا حضرت این کار را می‌کنند، یکی از همراهان حضرت گفت: چون ایشان یک پیراهن بیشتر نداشتند، آن را در منزل شسته‌اند و هنوز خشک نشده، آن را تکان می‌دهند تا خشک بشود.  
حضرت می‌فرمایند، از غذاهای دنیا هم دو قرص نان جو می‌خورم، ولی می‌دانم که شماها نمی‌توانید این‌گونه زندگی بکنید؛ «أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ» حتی ائمه دیگر هم همانند امیرالمؤمنین علی(ع) زندگی نکردند. این زندگی ساده زاهدانه ویژه امیرالمؤمنین علی(ع) بوده، آن هم در زمان خلافت، اما حضرت علی(ع) می‌فرمایند: من چهار چیز از شما می‌خواهم که با اینها به من کمک کنید: «اَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ» اول با «ورع» من را کمک کنید. اگر شما اهل احتیاط باشید، به من کمک می‌شود؛ چون شیعیان من در این صورت گناه نمی‌کنند و در مسیر حق هستند؛ بعد «اجتهاد و کوشش»، کوشش در راه خدا که شامل همه نوع کوشش می‌شود، چه در میدان نبرد، چه در میدان انفاق و چه در میدان عبادت و...؛ و «عِفَّه وَ سَدَاد»؛ «عفت» داشته باشید؛ هم عفت چشمی و هم عفت بطنی، عَفَّ به معنای بستن است؛ یعنی همین‌طور آزاد زندگی نکنید، هم از نظر جنسی، هم از نظر مالی، هم از نظر شکمی. «سداد» داشته باشید؛ یعنی محکم باشید و زود متزلزل نشوید. 

جیمز جرج جاتراس کارشناس سیاسی آمریکایی در گفت‌وگو با صبح‌صادق
مصطفی افضل‌زاده/ رقابت‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری آمریکا به مراحل پایانی خود می‌رسد و هرچه می‌گذرد ابهامات درباره شخصیت دونالد ترامپ نامزد منتخب حزب جمهوریخواه آمریکا بیشتر می‌شود. برای یافتن پاسخ این پرسش که چگونه ترامپ توانسته خود را تا به اینجای رقابت‌ها برساند و با توجه به اظهارنظرهایی که می‌کند، چه افرادی و چرا از او حمایت می‌کنند؟! خبرنگار صبح‌صادق با «جیمز جرج جاتراس»، کارشناس مسائل سیاسی در آمریکا گفت‌وگویی انجام داده است. جیمز جرج جاتراس، کارشناس روابط بین‌الملل، امور حکومتی و مسائل مربوط به وضع قوانین است. وی سال‌ها مشاور و تحلیلگر سیاسی جمهوریخواهان در سنای آمریکا بوده و از سال‌های 1979 تا 1985 به عنوان کارمند خدمات خارجی وزارت خارجه آمریکا در امور مکزیک ، شوروی و دیپلماسی عمومی فعالیت کرده است. در ادامه گفت‌وگوی ما با وی را می‌خوانید:
*  دلیل ظهور پدیده‌هایی مانند ترامپ و سندرز در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا چیست؟
اگرچه تفاوت بسیاری میان راه‌حل‌های پیشنهادی برنی سندرز و دونالد ترامپ برای حل مشکلات آمریکا وجود دارد؛ اما نامزدی کلینتون برای حزب دموکرات و ترامپ برای حزب جمهوریخواه در راستای موج فزاینده خشونت مردمی نسبت به ساختار دوحزبی در آمریکا صورت گرفته است. رأی‌دهندگان نسبت به هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه به طور یکسان احساس خشم دارند؛ خشمی که ناشی از کاهش توان طبقه متوسط، کاهش سطح درآمد به سطح صفر، یا قدرت درآمد در حال تنزل (که به طور عمده انعکاس‌دهنده خسران شدید مشاغل تولیدی است که پرداختی بالایی داشتند)، میزان بدهی فلج‌کننده (حدود نیمی از مردم آمریکا برای پرداخت 400 دلار هزینه پزشکی اضطراری با مشکلات بسیاری موا‌جه هستند)، میزان بالای مرگ‌ومیر ناشی از خودکشی(که به طور عمده در میان کارگران سفیدپوست طبقه متوسط رخ می‌دهد و به «مرگ سفید» مشهور شده است)، سوءمصرف مواد مخدر(ایالات متحده که حدود پنج درصد از جمعیت جهان را در خود جای داده است، مصرف‌کننده 80 درصد ماده مخدر تریاک جهان است) و رژیم غذایی مملو از خوراکی‌های فرآوری‌ و دستکاری شده از نظر ژنتیکی (که یادآور کاهش امید به زندگی در میان مردان روسی در دوره فروپاشی شوروی سابق است) و نرخ پایین ثبت‌شده در زمینه مشارکت نیروی کار، است. زمزمه‌های نگران‌کننده‌ای وجود دارد مبنی بر اینکه ممکن است در آینده حتی بدتر از این هم باشد، به ویژه با چشم‌انداز احتمال بروز بحران اقتصادی جدید که در صورت وقوع می‌تواند سقوط شدید اوراق بهادار وام مسکن در سال 2008 را تحت‌الشعاع خود قرار دهد. با وجود «بهبود» ظاهری(که عمدتاً در قالب رکورد سود در وال استریت و از طریق تزریق پول رایگان از سوی دولت به طبقه سرمایه‌گذار صورت گرفته است)، اما همچنان در اقتصاد حقیقی رشدی دیده نمی‌شود و با توجه به انتظار آمریکایی‌ها مبنی بر داشتن حداقل استانداردهای زندگی برای کودکان و نوه‌های‌شان، احتمال ناآرامی‌های عمومی وجود دارد.

* چرا تاکنون فرد مستقلی موفق به پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا نشده و آیا در آینده ممکن است که این اتفاق رخ دهد؟
به دلیل اینکه دو حزب عمده یک نظام انتخاباتی بین خود ایجاد کرده‌اند. «انحصار قدرت» میان دموکرات‌ها و جمهوریخواهان از سال 1860 و زمانی که حزب جمهوریخواه برای نخستین‌بار با آبراهام لینکلن در انتخابات ریاست‌جمهوری به پیروزی رسید، به طور مؤثری سبب تقسیم بازار سیاست میان این دو حزب شده است. برای مدت بیش از یک قرن احزاب مختلفی با عنوان حزب سوم(مانند حزب آزادی فردی، حزب سبز، حزب سوسیالیست، حزب قانون اساسی، حزب آمریکایی مستقل، حزب اصلاحات و...) تلاش کرده‌اند اقدام حزب جمهوریخواه مبنی بر جایگزینی خود به جای حزب ویگ(حزب سیاسی فعال در اوایل قرن نوزدهم در ایالات متحده بود که در مخالفت با سیاست‌های اندرو جکسون و حزب دموکرات آمریکا تأسیس شد) را تکرار کنند؛ اما سیستم قانونی و الکترال کشور ما موانع جدی و شدیدی بر سر راه احزاب بالقوه سوم ایجاد کرده است؛ ‌در بسیاری از ایالات آمریکا دو حزب عمده اصلی اتوماتیک‌وار جایگاه خود را در صندوق‌ها تثبیت کرده‌اند، این در حالی است که احزاب دیگر و نامزدهای مستقل اغلب باید یک فرآیند ارائه درخواست پرهزینه و پرزحمت را برای این منظور تحمل کنند. آنان هیچ شانسی برای به دست آوردن قدرت حتی در سطح مناطق محلی ندارند و به طور عمده به‌مثابه وسیله‌ای برای آرای اعتراضی عمل می‌کنند، چیزی معادل نه گفتن به همه نامزدهای انتخاباتی(شیوه‌ای که در انتخابات ایالات متحده به کار می‌رود و بر اساس آن رأی‌دهنده در برگه رأی واژه هیچ‌یک از نامزدها را درج می‌کند). ترکیب منافع شرکت‌های بزرگ با روند ایجاد ثبات در بازار سیاست که همواره در دستور کار دموکرات‌ها و جمهوریخواهان قرار داشته است، فرصت بسیار کمی برای توسعه مثبت باقی می‌گذارد. علاوه بر این به دلیل اینکه ما سیستم پارلمان دولتی نداریم، شانس بسیار کمی برای احزابی چون؛ حزب استقلال، حزب جبهه ملی، حزب پودموس، ‌سیریزا، ای‌‌اف‌دی و دیگر احزاب برای شکستن انحصار چپ و راست باقی می‌ماند.

* با توجه به اینکه ترامپ درباره احتمال دستکاری در نتایج انتخابات ابراز نگرانی کرده است، آیا اساساً احتمال وقوع تقلب در انتخابات آمریکا وجود دارد؟
بله. همان‌طور که جان گیبز با ارائه سندی در نشریه فدرالیست اعلام کرده بود بر اساس گزارش مؤسسه نظرسنجی صندوق خیریه پیو مربوط به فوریه 2012، از هر هشت مورد نام‌نویسی رأی‌دهندگان یک مورد به طور کامل نادرست یا نامعتبر است. از آنجا که 146 میلیون نفر از مردم آمریکا برای شرکت در انتخابات نام‌نویسی می‌کنند، این مسئله به این معنا است که 18 میلیون از موارد نام‌نویسی رأی‌دهندگان نامعتبر است که رقم بالایی است. علاوه بر این نام بیش از ۸/۱ میلیون نفر از افراد بیمار در فهرست رأی‌دهندگان ثبت شده است و به طور تقریبی ۷۵/۲ میلیون نفر نیز نام خود را در بیش از یک ایالت ثبت کرده‌اند. به طور آشکارا این آمار نشان‌دهنده وجود فرصت‌های مناسب برای تقلب است. گیبز نمونه‌هایی از تقلب چشمگیر در پنسیلوانیا، کلرادو و تگزاس را ارائه می‌دهد. به این مسئله باید این حقیقت را افزود که دادگاه‌های فدرال ایالت‌ها را از فشار آوردن به رأی‌دهندگان در زمان نام‌نویسی برای رأی‌دهی به منظور ارائه مدرکی که نشان دهد آنان شهروند آن ایالت هستند، منع کرده‌اند. با توجه به این مسئله که نام‌نویسی رأی‌دهندگان با ارائه هر نوع مدرکی مانند گواهینامه رانندگی(تنها به منظور چک کردن صندوق رأی‌گیری) انجام می‌شود، ما می‌توانیم مطمئن باشیم که نام بسیاری از افراد بیگانه اعم از قانونی یا غیرقانونی، برای رأی دادن ثبت می‌شود و پلیس حتی کمترین تلاش برای نظارت بر این روند صورت نمی‌دهد.

* ‌آیا سازوکار روشنی برای نظارت بر روند انتخابات آمریکا و صحت نتایج آن وجود دارد؟
خیر. هر تلاشی برای درخواست اعمال قانون در زمینه معتبر بودن صندوق رأی با اتهامی چون نژادپرستی روبه‌رو خواهد شد، یا این ادعا مطرح می‌شود که تنها تعداد انگشت‌شماری مدرک دال بر تقلب در انتخابات وجود دارد. این ادعا گمراه‌کننده است. تعداد بسیار پایین موارد اثبات‌شده تقلب نشانه نبودن نهادهای اجرایی است که همین امر سبب می‌شود فاش کردن موارد نقض قانون که در زمان انتخابات رخ می‌دهد، با شکست مواجه شود. بنابراین همانند بسیاری از موارد وقوع جرم، به ویژه جرائم بدون قربانی(جرائمی که در آن حق فردی ضایع نمی‌شود)، تعداد واقعی پرونده‌های تقلب احتمالاً به طور چشمگیری بالاتر از تعداد مواردی است که گزارش می‌شود. 

* آیا نمونه‌ای از سوءظن و تردید درباره صحت نتایج انتخابات در دوره‌های گذشته سراغ دارید؟
نمونه بارز این مسئله در انتخابات 1960 رخ داد؛ انتخاباتی که در آن جان‌اف کندی بر ریچارد نیکسون پیروز شد و به ریاست‌‌جمهوری رسید. این مسئله از سوی عموم پذیرفته شده است که در دو ایالت ایلینویز(شیکاگو) و تگزاس تقلب انتخاباتی به صورت چشمگیر رخ داد، اگرچه همچنان این مسئله مورد بحث است که آیا میزان تقلب صورت گرفته در این دو ایالت برای پیروزی کندی کافی بود(و اینکه آیا وی بدون آرا این دو ایالت در انتخابات شکست می‌خورد)، یا وی به هر صورت و بدون وجود آرا در این دو ایالت پیروز انتخابات بود. همان‌طور که گیبز در نوشته‌های خود به آن اشاره می‌کند، در حال حاضر حتی بدون وجود نیروهای نظارتی دائمی و باانرژی و همزمان با نزدیک شدن به زمان انتخابات، موارد بیشتری از تقلب‌های انتخاباتی پدیدار می‌شود. در کلرادو موارد متعددی از افرادی مشاهده شد که قصد داشتند رأی دهند، در حالی که مرده بودند. یک اتفاق شگفت‌انگیز دیگر اینکه زنی به نام سارا سوسا که در سال 2009 از دنیا رفته بود، در سال‌های 2010، 2011، 2012 و 2013 رأی خود را به صندوق انداخته است. در ایالت ویرجینیا نیز نزدیک به 20 مورد درخواست رأی دادن کشف شد که نام‌های ثبت‌شده مربوط به آنها متعلق به افرادی بود که از دنیا رفته بودند. این موارد به نوعی مشتی نمونه خروار است. این حقیقت که تقریباً تمامی رسانه‌های عمده حامی هیلاری کلینتون، ترامپ را به دلیل ادعای وی مبنی بر تقلب به سخره می‌گیرند، نشانه زد و بند و تبانی پشت پرده میان آنان است.