علی‌اکبر مداحی، مسئول قرارگاه مراسم‌های اربعین در ستاد مرکزی اربعین، گفت: با توجه به استقبال بی‌نظیر زائران و کمبودهایی که احساس می‌شد، تعداد موکب‌های فرهنگی را چهار برابر کرده‌ایم و امسال برای اولین بار حدود ۴۰ موکب برای مراسم اربعین برپا خواهد شد که یک‌سوم این مواکب در نجف اشرف، یک‌سوم در مسیر پیاده‌روی و یک‌سوم در کربلای معلا برپا می‌شوند. همچنین از میان این ۴۰ موکب، ۳۳ موکب ایرانی، شش موکب عراقی و دو موکب انگلیسی خدمات ارائه می‌دهند.


صبح صادق تقابل دو جبهه مقاومت و استکبار در منطقه را واکاوی می‌کند
فرهاد مهدوی/ حسن کاظمی قمی یکی از دیپلمات‌های ارشد جمهوری اسلامی ایران است که در روزهای حساس تهاجم نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ سفیر ایران در عراق و رئیس هیئت ایرانی مذاکره‌کننده با آمریکایی‌ها در موضوع عراق بود. وی به دلیل حضوری که در آن شرایط حساس در قلب بحران‌های منطقه داشت، جریان‌های مقابله‌کننده با قدرت اسلام و رفتارهای آمریکا برای ایجاد خاورمیانه جدید و تجزیه در منطقه را به درستی می‌شناسد و در سال‌های گذشته تحلیل‌های درستی از منطقه و شرایط آن ارائه داده است. کاظمی قمی با حضور در مرکز مطالعات سیاسی وقایع گذشته منطقه و فضاهای آینده را تحلیل و تبیین کرد؛ ماحصل این گفت‌وگو در متن زیر تدوین شده است که تقدیم خوانندگان محترم نشریه صبح صادق می‌شود.
شکل‌گیری دو جبهه
غرب آسیا کانون تحولات سیاسی و ژئوپلیتیک است و امنیت منطقه و کشورها و صلح بین‌الملل تحت تأثیر این تحولات است. امروز نمی‌توان بدون در نظر گرفتن این تحولات معماری و مهندسی کرد. این تحولات، برآیند تقابل منافع متضاد و رفتار دو جبهه است؛ یکی جبهه مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی ایران و دیگری جبهه استکبار و صهیونیسم و ضد مقاومت با محوریت آمریکاست.
ظهور جبهه مقاومت همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد و روز به روز بهتر از قبل در حال انسجام بود. در سال ۲۰۰۱ که آمریکا تحت عنوان دفاع مشروع به منطقه لشکرکشی کرد، این جبهه مستحکم‌تر شد. همچنین در سال ۲۰۰۶ رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد و مقاومت ۳۳ روزه صورت گرفت. این یک شکست بزرگ برای رژیم اشغالگر قدس بود و این‌گونه ابهت اسطوره‌ای آن فروپاشید و پس از آن دیگر جرئت حمله به لبنان را نداشته است. با شکست رژیم صهیونیستی در لبنان و غزه، بیداری اسلامی در منطقه شکل گرفت. 
مقاومت ملت ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چراغ راهی شد که تأثیرش را ابتدا در لبنان گذاشت و حزب‌الله شکل گرفت، سپس به فلسطین کشیده شد و حرکت‌ها به سمت اسلامی شدن رفت و امروز جریان حماس حکومت می‌کند.
اما در جبهه مقابل به دلیل ناکامی‌هایی که در منطقه صورت گرفت، شکست آمریکا در شکل‌گیری خاورمیانه جدید، شکست رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان، شکست سیاست‌های عربستان سعودی و ترکیه در منطقه سبب همگرایی بیشتر این جبهه شد.
این جبهه درصدد از بین بردن جمهوری اسلامی ایران بود که موفق نشد، در نتیجه به عراق حمله کرد. بی‌شک در صورت پیروزی در عراق به جمهوری اسلامی ایران حمله می‌کرد. آمریکا به دنبال از بین بردن جمهوری اسلامی ایران است و هیچ تغییری هم در رفتارهایش به وجود نیامده است.
هدف رفتارهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، با سناریوهای مختلفی مانند حمله نظامی، تحریم، جنگ نیابتی و... براندازی است.
بعد از عراق که پیروز نشدند، به دنبال حلقه دیگر جبهه مقاومت رفتند و به لبنان حمله کردند. پس از ناکامی در لبنان سراغ جبهه دیگری رفتند و آن هم فلسطین بود. در این کشور هم شکست خوردند. در سال ۲۰۱۱ هم بیداری اسلامی به وجود آمد و این گروه علیه نظام اسد دست به کار شدند. آنها ابتدا تصور می‌کردند که در سال اول پیروز می‌شوند؛ اما موفق نشدند؛ در سال ۲۰۱۴ سناریوی جنگ نیابتی شکل گرفت. این تقابل غرب و ارتجاع منطقه علیه ملت‌های منطقه غرب آسیا حداقل  تا یک دهه ادامه دارد.

وضعیت فعلی این دو جبهه
۱ـ امروز آمریکا در منطقه غرب آسیا دچار ضعف جدی شده و دیگر ابهتی ندارد؛ اما از خسارت و شرارت‌هایش کم نشده است. شروع این افول قدرت از عراق بوده است. 
آمریکا به دنبال شکل‌گیری خاورمیانه کبیر بود که از این طریق امنیت رژیم صهیونیستی حفظ شود، همچنین سلطه این رژیم بر منطقه صورت گیرد. تسلط بر حوزه‌های نفتی و گازی، کنترل نظام‌های مستقل مانند جمهوری اسلامی، از بین بردن حرکات مردمی و اسلامی به بهانه تروریسم، تنظیم سیاست‌های قدرت‌های بزرگ مانند چین و اروپا از طریق هژمونی که بر روی نفت پیدا می‌کند نشانه‌های افول قدرت آمریکا است.
اما اجرای سیاست‌های آمریکا در کشورهای عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و ایران ناکام ماند و این ناکامی را آمریکایی‌ها از چشم جمهوری اسلامی ایران می‌دیدند.
در عراق چند هدف مهم را دنبال می‌کردند، از جمله اینکه نظام سیاسی عراق به نظام سیاسی مدل آمریکایی تبدیل شود و طرفداران آمریکا بر سر کار باشند. پیش از حمله به عراق قانون اساسی نوشته شده بود و با ۳۰۰۰ نفر عراقی معارض برای دائمی کردن حضور نظامی، آمریکایی کردن ساختار نظامی و امنیتی، پیمان بسته بودند و به نوعی مدیریت روابط خارجی عراق را آمریکا تأمین می‌کرد که در هیچ یک توفیق نداشت. آمریکا همچنان مترصد این است که حضور نظامی‌اش را در عراق حفظ کند. برای نمونه به دنبال این بود که در عملیات آزادسازی موصل نام آمریکا باشد که عراق نپذیرفت.
۲ـ تصور جبهه استکبار به سردمداری آمریکا در سال ۲۰۱۱ این بود که نظام سوریه طی شش ماه ساقط می‌شود، در حالی که بُعد دفاعی و امنیتی ارتش سوریه به یک ارتش حرفه‌ای تبدیل شده است. امروز نظام سیاسی سوریه مورد قبول جهان است و بهانه خوبی برای شکل‌گیری ائتلاف‌های منطقه‌ای شده و پیشرفت‌های خوبی هم در زمینه امنیت داشته است. این در حالی است که جبهه مقابل از همه ابزارها و امکانات‌شان علیه سوریه استفاده کرده‌اند.
۳ـ برای بازگشت رئیس‌جمهور فراری و نابودی انصارالله که به قول آنها یک جریان تروریستی است، در فروردین ۹۴ یمن مورد تجاوز سعودی‌ها قرار گرفت و هنوز هم ادامه دارد. برایند ۲۰ ماه تجاوز و در نقطه مقابل مقاومت این بود که سعودی‌ها به هیچ‌یک از اهداف‌شان نرسیدند و انصارالله هم از بین نرفت؛ بلکه قوی‌تر و بازیگر صحنه اول شد. تهدید ۲۰ ماهه سعودی به خودشان برگشت و این تهدید در حال حاضر به طائف و خود جده رسیده است. تا قبل از این برای بازگشت منصور هادی امید کمی بود، الان دیگر هیچ امیدی برای بازگشت وی وجود ندارد.
شرایط اقتصادی عربستان بسیار وخیم است و سیاست‌های ریاضتی را دنبال می‌کنند. در بعد امنیتی نگران هستند. در حوزه حقوق بشری هم در جهان محکوم هستند. با کشورهای منطقه مانند ایران، ترکیه، سوریه و عراق با چالش جدی روبه‌رو هستند و در داخل هم پتانسیل انقلاب خفته وجود دارد. همه این موارد نشان می‌دهد که گروه جدید، گروهی نیست که توانایی اداره عربستان را داشته باشد. شکست سیاست‌های‌شان در یمن و عراق می‌تواند در میزان تنش در میان آل‌سعود بیفزاید. آمریکایی‌ها در چارچوب کوچک‌سازی منطقه هستند که یکی از کشورها عربستان سعودی است، در حالی که عربستان سعودی با چشمان بسته به دنبال تحقق سیاست‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی است؛ اما آمریکا در فکر تجزیه و کوچک کردن این کشور است. 

حضور مشروع 
از آنجا که آمریکا امکان لشکرکشی نظامی را ندارد به همین دلیل جنگ‌های نیابتی را راه انداخته است. در حال حاضر جنگ نیابتی جایگزین لشکرکشی‌های نظامی شده است. این جنگ نیابتی دارای دو جبهه است که یک جناح شکل‌گیری جریان‌های تروریستی مانند النصره و داعش است و محور دیگر هم نقش مستقیم عربستان سعودی از طریق تجاوزهای نظامی است. هر یک از سناریوها که در کشورهای سوریه، عراق و یمن موفق شود، همان سناریو هم علیه جمهوری اسلامی ایران صورت می‌گیرد. ورود حمایتی ایران به نوعی با منافع ملی کاملاً مرتبط و به هم آمیخته است.
حضور ایران در کشورهای محور مقاومت صد درصد با هنجارهای بین‌المللی همخوانی دارد. کشورهای عراق و سوریه به صورت رسمی به دلیل ورود تروریست به داخل کشورشان، از ایران درخواست کمک کرده‌اند؛ اما این به معنای دخالت در امور این کشورها نیست. 

سناریوی تجزیه
داعش پس از ورود به موصل خلافت اسلامی ادعایی را شکل داد. جغرافیای خلافتش را از شمال آفریقا تا هند اعلام کرد؛ یعنی همان راهبرد نیل تا فرات رژیم صهیونیستی. همچنین مرزهای سیاسی سوریه و عراق را برداشت، به این مفهوم که ژئوپلیتیک منطقه باید تغییر کند. این همان خواسته آمریکا و رژیم صهیونیستی است. پس یکی از اهداف داعش تغییر ژئوپلیتیک منطقه است. در حال حاضر بی‌ثباتی و تجزیه در منطقه جایگزین سناریوی خاورمیانه جدید شده است. زمانی منافع آمریکا با شکل‌گیری خاورمیانه جدید با سناریوی لشکرکشی به منطقه و تصرف کشور به کشور محقق می‌شد؛ اما اکنون به دنبال تجزیه و بی‌ثباتی منطقه است.

علت تخاصم آل‌سعود 
با جمهوری اسلامی ایران
رفتار چندین ساله عربستان نشان می‌دهد که واگرایی‌های زیادی بین دو کشور ایران و عربستان ایجاد شده است. امروز عربستان در منطقه به دنبال گسترش اسلام آمریکایی در برابر اسلام ناب است. نماد اسلام آمریکایی تحجر و سکولار است. تحجر را در حرکت‌های تروریستی می‌توان مشاهده کرد. از طرفی این کشور برای تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران با منافقین عهد و پیمان می‌بندد. ویژگی بعدی منطقه این است که جبهه مقاومت در طول این دوره رو به گسترش بوده است. الان فقط مقاومت ملت ایران نیست، مقاومت ملت لبنان، عراق، سوریه، یمن و... هم هست. همچنین، مقاومت فقط در قالب گروه‌های نهضتی نیست و دولت‌های مقاومت هم پیدا شده است. یکی از فشارهایی که آمریکا بر دولت عراق آورد، به دلیل همسویی با دولت سوریه بود.
امروز بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی خصومت وجود دارد و این خواسته آمریکا است. در واقع، آمریکا این هیئت حاکمه جدید را بر سر کار آورد. سعودی‌ها در حوزه اقتصادی، سیاسی و امنیتی با جمهوری اسلامی ایران در جنگ هستند. بعید نیست که آمریکایی‌ها، سعودی‌ها را تحریک کنند که در حوزه نظامی با جمهوری اسلامی درگیر شود؛ چرا که آمریکا به دنبال تضعیف جمهوری اسلامی ایران است و هرچه سعودی‌ها در منطقه درگیری نظامی بیشتری داشته باشند، به آمریکا وابسته‌تر خواهند شد.
از سوی دیگر، آمریکایی‌ها به این نکته واقف هستند که شرایط منطقه به گونه‌ای است که دیگر سلطه آمریکا حاکم نیست و شاهد ورود نیروهای جدید مانند روسیه در منطقه هستیم. ورود روسیه در سوریه ناشی از گسترش خطر تروریسم به منطقه و مقابله با سیاست‌های یک‌جانبه آمریکا است. امروز در موضوع مبارزه با تروریسم ما شاهد ورود قدرت‌های بزرگ در منطقه هستیم. کشورهایی مانند چین هم انگیزه ورود دارند.

نتیجه درگیری‌های 
مقاومت و ضد مقاومت
ائتلاف‌هایی که جبهه ضد مقاومت شکل داد، همه با شکست روبه‌رو شد. برای نمونه ائتلاف عربی که با محوریت عربستان سعودی علیه یمن صورت گرفت، نابود شد. آمریکا ائتلاف بین‌المللی ضد داعش شکل داد، که آن هم شکست خورد.
تحول دیگر این است که صحنه سوریه موجب شد که نیروهای مختلف از کشورهای مختلف وارد سوریه شدند و در مقابل تروریسم ایستادند که همین امر می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری ارتش جهانی اسلام شود؛ ارتشی که می‌تواند هدفش آزادسازی فلسطین باشد. به ضعف کشاندن توان نظامی ارتش‌های منطقه از طریق تروریسم یکی از اقداماتی است که با راهبرد رژیم صهیونیستی صورت گرفته است و این رژیم درصدد بوده است که ارتش‌های کشورهای مسلمان ظرفیت‌های اسلامی خود را از دست بدهند، وضعیت ارتش ترکیه یکی از مصادیق تحلیل ارتش است. ترکیه در همسویی با طرح آمریکا و صهیونیسم علیه جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی، چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی دچار خسارت شد. دولت ترکیه با دولت‌های عراق و سوریه قرارداد همکاری داشت؛ اما توازن همه این قراردادها به دلیل وضعیت شکل گرفته به هم خورد. امروز اوضاع به قدری پیچیده شده که اگر ترکیه علم واقعی مبارزه با داعش را بردارد، بزرگ‌ترین بحران امنیتی در داخل ترکیه به دست داعش شکل می‌گیرد.
آثار تحولات منطقه غرب آسیا به کشورهای جهان، به ویژه اروپا کشیده شده است و امروز در اروپا در کنار بحران اقتصادی و مهاجرت، ما شاهد چالش‌های امنیتی هم هستیم. برای نمونه کشور فرانسه حالت امنیتی اعلام می‌کند. این بحران امنیتی به دلیل سیاست‌های نادرست اروپا در برابر تروریسم و همچنین سیاست‌های نادرست‌شان در برابر مسلمانان و وابستگی ساختار امنیتی و دفاعی اروپا به آمریکا است.

  احمدرضا هدایتی/ یکی از انتخابات‌های پیش روی سال آینده انتخابات شوراها است و از هفته گذشته با مشخص شدن هیئت نظارت آن از سوی مجلس قطار شوراها به حرکت درآمده است. 
طی چند سال گذشته اکثر شوراها منشأ خیر و برکت بوده‌اند، به همین علت گروهی وجود شوراها را یک دستاورد موفق و نیاز ضروری می‌دانند و گروهی دیگر با استناد به تجارب کسب شده در برخی از حوزه‌های انتخابیه، وجود شوراها را مشکل‌آفرین و زیانبار و گاهی دارای پیامدهای جبران‌ناپذیر می‌دانند.
این گروه در اثبات این ادعا می‌گویند؛ وقتی یک بنگاه‌دار در یک شهر کوچک (مانند پردیس) حاضر می‌شود، برای ورود به شورای اسلامی شهر، هزینه میلیاردی متقبل شود و از هر ابزاری برای تبلیغات استفاده می‌کند، یا انسان بسیار متعهد، متخصص و دلسوزی است که حاضر است برای خدمت به مردم فداکاری کند، یا قصد دارد در آینده از موقعیت به دست آمده، به نفع خود یا حزب یا گروه و باندی که به آن وابسته است، سوءاستفاده کند.
به عبارت دیگر، وقتی نامزدهای شورای شهر به‌راحتی می‌توانند، منافع کشور و جامعه را نادیده گرفته و رأی برخی از افراد جامعه را با یک وعده شام و ناهار، یک سیم کارت، یک هدیه ناچیز یا مبلغی پول در جهت منافع فردی و گروهی از آنِ خود کنند، باید پذیرفت که یا چرخه انتخاباتی که مورد استفاده قرار می‌گیرد، معیوب و ناقص است؛ یا نیازهای فرهنگی، معیشتی و اقتصادی جامعه دچار نقصان است که با این‌گونه از ناهنجاری‌ها مواجه می‌شویم. 
نواقص قانونی مربوط به حدود اختیارات شوراها و نقص آموزش منتخبان و همچنین ضعف‌های نظارتی را می‌توان به این شکل افزود: مشکلی که سبب شده نه‌تنها برخی مسائل همچنان حل نشده باقی بماند؛ بلکه سبب شده تا در سایه این نابسامانی‌ها، برخی از شوراهای اسلامی،‌ به‌‌ویژه در روستاهایی که از موقعیت‌های ویژه گردشگری، ترانزیتی و مشابه آن برخوردارند، با وضع مقررات بی‌ضابطه یا کسب درآمدهای کلان و بعضاًً غیرقانونی، رانت‌های فراوانی را برای خود، بستگان و دوستان خود فراهم کنند.
در بسیاری از موارد، باید ریشه بروز برخی از مشکلات مانند دست‌درازی به محیط‌زیست و زمین‌خواری یا برداشت بی‌رویه از منابع آب و خاک و همچنین اجرای طرح‌های بدون مطالعه را در بی‌تفاوتی، عملکرد ضعیف و مشارکت برخی از اعضای همین شوراها با افراد فرصت‌طلب جست‌وجو کرد، در حالی‌که شوراهای اسلامی، به‌ویژه در روستاها، نقش نماینده دولت در این مناطق را برعهده دارند و به طور طبیعی باید مدافع مصالح عمومی و حافظ منافع جامعه باشند.  
انتخاب بدون توجه به اصل شایستگی‌های اخلاقی و رفتاری و صرفاً بر اساس وابستگی‌های فامیلی و سوءاستفاده برای کسب منافع نامشروع که به پیدایش گروهی ثروتمند نوظهور در برخی از روستاها و شهرها منجر شده، یا کسب درآمدهای کلانی که تحت عنوان «عوارض و سایر درآمد‌های خدماتی» از گردشگران و سایر افراد ساکن و غیرساکن اخذ می‌شود و معلوم نیست چگونه و با چه ضابطه‌ای هزینه می‌شود، بخشی از پیامدهای ناخواسته‌ای است که سبب بروز این مشکلات شده و ریشه در نواقص مورد اشاره دارد.
به این ترتیب، به‌نظر می‌رسد زمان باقی مانده تا انتخابات آینده فرصت مناسبی است برای بررسی نتایج کسب شده طی چند سال گذشته و بازنگری و اصلاح قوانین و مقررات شوراها و وضع قوانین بازدارنده و محدود کننده برای پیشگیری از بروز مشکلات مشابهی که ممکن است، سلب اعتماد افراد جامعه از سیستم مدیریت شهری و روستایی را در پی داشته باشد.  

 محمدرضا مرادی/ مصر در چند دهه گذشته همواره از حامیان و متحدان عربستان بوده و بین این دو کشور اختلافات چندانی وجود نداشته است؛ اما خیزش‌های عربی در سال 2011 و کودتای 2013 در مصر سبب شده است روابط این دو کشور دستخوش تغییراتی شود. مهم‌ترین چالش اخیر بین دو کشور به حمایت‌های السیسی از دولت سوریه بر می‌گردد. در این زمینه، مصر از پیش‌نویس قطعنامه روسیه درباره سوریه حمایت کرد که حکومت آل‌سعود از مخالفان سرسخت آن بود. «عبدالله المعلمی» نماینده عربستان در سازمان ملل اعلام کرد، رأی مثبت مصر به پیش‌نویس طرح روسیه برای آل‌سعود «دردناک» بود. این اقدام قاهره سبب شد شرکت ملی نفت عربستان، ارسال ۷۰۰ هزار تن محصولات نفتی به مصر را در ماه اکتبر متوقف کند. در ماه جاری میلادی نیز مسئولان مصری اعلام کردند، توقف محموله نفتی عربستان همچنان ادامه دارد. از این رو، مصر برای تأمین نفت خود به دنبال جایگزین است. برخی رسانه‌ها در این باره اعلام کردند، وزیر نفت مصر در این زمینه به دنبال سفر به ایران است که این خبر تکذیب شد؛ اما اکنون آذربایجان برای تأمین‌ نفت مصر انتخاب شده است. منابع رسانه‌ای مصر اعلام کردند، شرکت ملی نفت آرامکو عربستان برای دومین ماه متوالی از ارسال هرگونه محموله نفتی به این کشور خودداری کرده است. «حمدی عبدالعزیز» سخنگوی وزارت نفت مصر نیز اعلام کرد، شرکت آرامکو محموله‌های فرآورده‌های نفتی مربوط به ماه جاری را به مصر نفرستاده و قاهره نیز هیچ‌گونه موعدی برای تحویل محموله‌های نفتی 700 تنی که هر ماه از عربستان وارد می‌کرد، دریافت نکرده است. به دنبال این اخبار، یک منبع در شرکت نفتی «سوکار» آذربایجان اعلام کرد، به دو پالایشگاه مصر، حدود دو میلیون بشکه نفت وارد خواهد کرد. این منبع در گفت‌وگو با خبرگزاری «ترند» آذربایجان تأکید کرد، روند واردات نفت مذکور در یادداشت تفاهمی که هفته گذشته میان سوکار و هیئت عمومی نفت مصر امضا شد، اجرایی می‌شود. این خبر بسیار اهمیت دارد؛ چرا که یکی از مهم‌ترین ابزارهای عربستان برای همراه کردن مصر با سیاست‌های خود به مسئله انرژی برمی‌گردد. مصر به شدت به نفت عربستان نیازمند است و اکنون که ریاض سعی دارد همچنان به تعلیق محموله‌های نفتی خود درباره مصر ادامه دهد، قاهره نمی‌تواند چندان منتظر تصمیمات بعدی ریاض باشد؛ از این رو، کاملاً طبیعی است که به فکر جایگزین برای خود باشد. البته عراق نیز یکی از جایگزین‌هایی است که مطرح شده، اما هنوز به صورت رسمی تأیید نشده است. این مسئله می‌تواند شکست بزرگی برای سیاست‌های منطقه‌ای عربستان باشد که به شدت به همراهی مصر نیاز دارد. در واقع، تصور ریاض این است که به دلیل نیازهای قاهره، می‌تواند از ابزار نفت برای فشار بر مصر بهره‌برداری کند؛ اما السیسی در عمل نشان داده است بی‌میل نیست که به نحوی فاصله خود را از سیاست‌های شکست‌خورده عربستان افزایش دهد. در این میان، به هر میزان که دیدگاه‌های مصر و روسیه در زمینه سوریه به یکدیگر نزدیک شود، به همان میزان شکاف بین قاهره و ریاض نیز عمیق‌تر خواهد شد. این بهترین فرصت برای مصر و السیسی است که بخواهد با فاصله گرفتن از ریاض و حمایت‌های بیشتر از عراق و سوریه، بار دیگر مصر را به کانون تحولات جهان عرب برگرداند. مداخله عربستان در کشورهای دیگر، حمایت از تروریست‌ها و حمله به یمن و کشتار هزاران بی‌گناه یمنی سبب شده است آل‌سعود اعتبار نیم‌بند خود را به صورت کامل در منطقه از دست دهد و امروز کشورها برای محبوب جلوه دادن خود سعی دارند از ریاض فاصله بگیرند. مصر نیز این مسئله مهم را به خوبی درک کرده و ابزار نفتی عربستان نیز در چند ماه اخیر نتوانسته است قاهره را به پیروی از ریاض مجبور کند. باید دید که السیسی همچنان این روند درست را ادامه خواهد داد یا همانند حسنی مبارک به دامن عربستان باز خواهد گشت.
 محمدرضا بلوردی/ در حالی که اقدامات و سیاست‌های اقتصادی ریاضتی اخیر مقامات سعودی،‌ مردم این کشور را با مشکلات بسیاری روبه‌رو کرده است،‌ برخی گزارش‌ها حاکی از حیف‌ومیل دارایی‌ها و ولخرجی‌های شاهزادگان سعودی ‌است. براساس پژوهشی که پایگاه «الریاض بوست» ـ به عنوان مرکزی که مطالعات راهبردی و تحلیل‌های سیاسی را در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه دنبال می‌کند ـ انجام داده است، از اوایل سال ۲۰۱۵ تا پایان ۹ ماهه اول سال ۲۰۱۶ بیش از یک هزار میلیارد ریال سعودی از خزانه این کشور ناپدید شده است. 
اما واقعیت این است که این اولین بار نیست که چنین رسوایی (گم شدن یک هزار میلیارد ریال)‌ در عربستان سعودی رخ می‌‌دهد و قطعاً آخرین مورد آن هم نخواهد بود. شاهزادگان سعودی در حالی دست به چنین ولخرجی‌های پنهانی می‌زنند که از مردم خود می‌خواهند سیاست‌های ریاضتی اعلامی از سوی مقامات را اجرا کنند.
در همین راستا، روزنامه آمریکایی نیویورک‌تایمز در اکتبر گذشته در گزارشی اعلام کرد که محمدبن‌سلمان جانشین ولی‌عهد سعودی ۵۵۰ میلیون دلار را برای خرید یک کشتی تفریحی هزینه‌ کرده است. اما این تنها محمدبن‌سلمان نیست که دارایی‌های عربستان را این‌گونه حیف‌ومیل می‌کند؛ بلکه محمدبن‌نایف ولی‌عهد این کشور هم در این زمینه ید طولایی دارد. مجتهد،‌ فعال مشهور شبکه‌های اجتماعی عربستان که ظاهراً از خبرهای پشت پرده شاهزادگان سعودی و خاندان سلطنتی عربستان باخبر است،‌ در صفحه توئیتر خود اعلام کرد که محمدبن‌نایف در سال چندین مرتبه به همراه جمع زیادی از همراهان خود به الجزایر سفر می‌کند تا در آنجا بدون رعایت اصول و ضوابط مربوط به حفظ محیط‌زیست دست به شکار بزند. به گفته مجتهد هر یک از سفرهای محمدبن‌نایف حداقل ۵۰۰ میلیون ریال سعودی هزینه دارد و با توجه به اینکه چنین سفرهایی در سال سه تا چهار مرتبه تکرار می‌شود، می‌توان هزینه ولخرجی‌های ولی‌عهد سعودی را بین یک و نیم تا دو میلیارد ریال برآورد کرد که حدود یک میلیارد آن به ژنرال‌های الجزایری داده می‌شود و بقیه هم صرف برپایی خیمه‌هایی که همچون قصر هستند و خرید خودروهای گران‌قیمت اختصاصی برای استفاده در بیابان می‌شود. 
انتشار چنین گزارش‌هایی سبب خشم مردم عربستان سعودی شده است که از اقدامات ریاضتی تحمیلی دولت سعودی که به بهانه بحران اقتصادی به آنها تحمیل شده‌، در رنج و سختی به سر می‌برند و واکنش‌هایی را هم در بین رسانه‌های سعودی در پی داشته است که نمونه آن گزارش پایگاه اینترنتی «الریاض بوست»‌ بود که موضوع گم شدن «یک تریلیون ریال از خزانه دولت» را برملا کرده است. 
انتشار این‌گونه اخبار و گزارش‌ها سبب شده است در تمام تحلیل‌ها و تفسیرهایی که نسبت به این موضوعات مطرح می‌شود،‌ بر موضوع فساد خاندان حاکم سعودی و به طور خاص جانشین ولی‌عهد سعودی تأکید شود؛‌ کسی که سردمدار تحمیل اقدامات ریاضتی شناخته می‌شود و از او به دلیل سفرهای تفریحی خارج،‌ خرید خودروهای گران‌قیمت و کشتی‌های تفریحی و حمایت خلافکاران انتقادهای زیادی می‌شود. 
به هر حال،‌ به نظر می‌رسد که بحران اقتصادی که عربستان سعودی به دلیل سیاست‌های داخلی و منطقه‌ای نادرست حاکمان جدید این کشور با آن روبه‌رو شده است،‌ تنها جیب و سفره مردم را تحت‌الشعاع قرار داده است و برای کاخ‌های شاهزادگان و امیران این کشور مشکلی به وجود نیاورده است. سیاست‌های ریاضتی که جانشین ولی‌عهد سعودی به دنبال اجرای آن است تنها برای مردم عادی اجرا می‌شود، همچنان که طرح بلندپروازانه او موسوم به «چشم‌انداز ۲۰۳۰» باعث نشده است که وی از ولخرجی‌هایی مانند خرید کشتی تفریحی ۵۵۰ میلیون دلاری و اختلاس یک هزار میلیارد ریال خزانه کشور دست بردارد.