آیت‌الله محمدعلی جاودان
اگر آدم صد سال پای درس اخلاق بنشیند، چیزی می‌شود؟ نه! اما با یک قدم، فقط یک قدم، با یک کلمه، با یک کار اخلاقی، اگر بکند، آن یک چیزی می‌شود. من تا دیروز با پدر و مادرم بلند صحبت می‌کردم؛ اما از امروز تصمیم گرفتم دیگر بلند صحبت نکنم. می‌گویند اگر می‌خواهی چیزی خدمت مادرت بدهی، دستت را زیر بگیر و روی دست او نگیر. من تا حالا پایم را دراز می‌کردم و دستم را بالا می‌گرفتم. گاهی هم تحکم می‌کردم. خدایی نکرده گاهی اوقات تلخی می‌کردم. از امروز تصمیم گرفتم این کارها را نکنم. این یک چیزی می‌شود. آدم یک قدم جلو می‌رود. همه حرف‌هایی که گفته می‌شود، برای این است که شاید خود من و شماها یک کاری بکنیم. 

ضرر مظلمه بر عبادت
یک حدیثی در کتاب «المراقبات» مرحوم حاج‌میرزا جوادآقا ملکی نقل شده است که می‌فرماید، کسی به مسجد می‌آید، مظلمه مردم به گردن دارد؛ یعنی مثلاً یک روزی با ماشینش از عقب به یک ماشین جلویی زد و چراغ آن را شکست و بعد هم رفت دنبال کارش؛ نایستاد که آن آدم را گیر بیاورد و ضررش را به او بدهد. شما به او ضرر زده‌ای. خب وقتی ضرر زده‌ای، باید جبران کنی. دو سه نفر از دوستان دور هم جمع شده بودند و درباره یک کسی حرف می‌زدند. گفتند و شستند و پختند. آن بنده خدا را بر باد دادند. بعد هم راحت رفتند دنبال کارشان. این می‌شود مظلمه مردم؛ مالی، جانی و همه صور دیگری که ممکن است. یک چنین کسی وارد مسجد می‌شود که نماز بخواند. می‌فرماید من این آدم را لعنت می‌کنم. این آمده نماز بخواند. اینکه لعنت می‌کنم، یعنی چه؟ 
من یک حق و حقوقی از مردم را زیر پا گذاشتم و جبران نکردم. حالا به نماز آمده‌ام. می‌گویند من تو را لعنت می‌کنم. من می‌خواهم کمی این را گستره‌تر کنم. یک نفری دروغ می‌گوید. به مسجد آمده است که نماز بخواند. خدای متعال می‌فرماید: مادامی که به مسجد آمده‌ای، نماز بخوانی، من تو را لعنت می‌کنم. آخر من چه کاری کردم؟ 
یک کسی به چشم خیانت به نوامیس مردم نگاه می‌کند. یا اینکه مانند آن نمونه‌ای که گفتیم، کسی اموال مردم را زیر پا می‌گذارد. آنجا حق و حقوق مردم مسئله بود؛ حالا گناهانی که بین خودش و خدای متعال است. به دلیل حقوقی که بین انسان و مردم هست و آنچه بین مردم و خدای تبارک و تعالی هست، اینجا بیایی من تو را لعنت می‌کنم. می‌خواهیم این را معنا کنیم که اولاً نترسیم. باید کاری بکنیم؛ ببینیم چه کارش کنیم. 

اهمیت سلامت نفس
ببینید شما نزد هر امام بزرگواری که مشرف می‌شوید، مثلاً خدمت امام رضا(ع) که مشرف می‌شوی، وقتی می‌خواهی از در صحن وارد شوی، می‌گویی «السلام علیک یا اباالحسن یا علی‌بن موسی‌الرضا و رحمه الله و برکاته». چرا همه «السلام» جلو است؟ ما نمی‌گوییم الرحمه علیک؟ این آدم، هرچه سلامت بیشتری دارد، رحمت بیشتری شایسته و لایق است. 
هیچ نیست. نه زبانش سالم است، نه چشمش سالم است، نه دلش سالم است، نه نیت خوب دارد، نه اعمال خوب دارد و نه عقاید خوب دارد. خب این هیچ چیز خوب ندارد. هیچ چیزش سلام نیست. این نه از رحمت خدا بهره‌مند می‌شود و نه از برکات خدا. پس چکار کنیم که از رحمت و برکات الهی برخوردار شویم؟ آقا دنبال سلامت بگرد. سلامت چه؟ مواظب باش چشمت سلامت باشد. اگر چشمت سلامت نباشد، مشکل پیدا می‌کنی. یک گوشه‌ای از رحمت کم می‌شود. آنکه گفتند لعنت، یعنی می‌خواهیم این را بگوییم. هر چه شما مشکلت بیشتر است، رحمت خدا کمتر است. آقا من دارم می‌کوشم. ده تا عیبم را برطرف کنم. پس بدان همچون باران تندی که از آسمان می‌بارد، رحمت و برکات خدا بر سر تو نازل می‌شود. اگر بخواهد رحمت و برکات خدا بر انسان نازل شود، آدم باید سلامت باشد. 
چشم من ضعیف است. مثلاً نمی‌توانم خط را بخوانم. این نه، این سلامت نه. سلامت یعنی نگاهت سلامت باشد. در نگاهت خیانت نداشته باش، در حرف زدنت دلی را نسوزان؛ اینهاست که جلوی رحمت را می‌گیرد. شما وقتی یک دلی را سوزاندی، رحمت خدا قطع می‌شود. 

مانع را بردار!
می‌فرمایند اول مانع را برطرف کن، سپس حرکت کن. یک ماشین خیلی قدرتمند و نیرومندی را جلوی یک کوه سنگی نگاه‌ دار. بعد هم این را روشن کن و گاز بده. یک ذره هم حرکت نمی‌کند. داری بی‌خود جان می‌کنی. اول مانع را برطرف کن، بعد اگر یک ذره حرکت کردی، یک ذره حرکت می‌کنی. دو رکعت خواندی، به اندازه دو رکعت راه می‌روی. اگر چهار رکعت خواندی، چهار رکعت راه می‌روی. آن آقایان بزرگان می‌کوشیدند، برای اینکه هر دو کار را بکنند. خب نمی‌خواهی یک ذره آدم بشوی؟ اگر مردم حقی به گردنت دارند، اینها را حل کن. اگر حق مالی است و می‌توانی بدهی، ببر بده. اگر نمی‌توانی بدهی و آن طرف از تو می‌گذرد که خب می‌گذرد. اگر نمی‌گذرد، از او مهلت طلب کن. آن وقت اگر نماز خواندی، نمازت به درد بخور می‌شود. حق مردم مانع است. 
اگر بین من و خدای من حقی هست، مثلاً من اوایل جوانی‌ام در نماز کوتاهی داشتم، روزه‌ام مشکل داشته، غسلم معلوم نبوده، اصلاً نفهمیدم بالغ شدم یا نه، مثلاً دو سه سال روزه بدهکاری. حالا اگر کفاره هم لازم باشد که کفاره هم هست. حالا فرض کنیم فقط قضایش؛ نمی‌شود کاریش کرد. با غلط کردم حل نمی‌شود. حق الهی است و باید انجام شود. لازم است آدم مسئله بداند. اولین قدم این است که شما باید مسئله‌ات را بلد باشی، رساله‌اش را مکرر بخواند که اشتباه نکند و اینها. 

همه حرف سلوک...
برای اینکه مانع نداشته باشد، چکار کند؟ اولین قدمش این بود که من امروز گناه نکنم؛ یعنی اگر از صبح اعمالم را دقیق بنویسم، این حرف را زدم، این نگاه را کردم، این غذا را خوردم، این معامله را کردم، اینجوری نماز خواندم، اگر همه‌اش را بنویسیم و بعد به عالم و استاد مراجعه کنیم و اینها را نشان بدهیم، بگویند عیب ندارد. اگر این موانع نباشد، حالا اگر شما دو رکعت نماز خواندی، به اندازه دو رکعت راه می‌روی. اگر آدم راه برود... اگر نماز پارسالم با نماز امسالم فرق نمی‌کند، معلوم می‌شود من هیچ راهی نرفته‌ام. خب چرا هیچ راهی نرفتی؟ چرا راه نرفتی؟ مانع داشتی. صبح تا شب هم سینه بزنی، آقا نمی‌رسی. باید آن مشکل را حل کنی. با اینکه سینه‌زنی چیز خیلی مهمی است، خیلی بزرگ است. از نمازت هم بهره‌مند نمی‌شوی، با اینکه نماز خیلی بزرگ است. 
اگر سر راه مردم گودال کندی، سر راه خودت گودال کندی، من می‌خواهم بگویم بدترش را برای خودت کندی. ممکن است او در آن گودال نیفتد؛ اما تو خودت حتماً در گودالی که برای دیگران کندی، خواهی افتاد. ببینید همه حرفی که در سیر و سلوک و اخلاق و این حرف‌ها می‌زنند، همینی بود که عرض شد. 


حجار بن‌ابجر بن‌جابر بن‌بجیر بزرگ قبیله بکربن‌وائل بوده است. حجار، زمان پیامبر اکرم(ص) را درک کرده است. «ابن‌درید» در «اخبار المنشور» حدیثی آورده که حجار به پدرش که مسیحی بود، گفت: «می‌بینیم که هر کس به این دین درمی‌آید، بزرگ می‌شود، من نیز می‌خواهم داخل شوم (دین اسلام)». پدر گفت: «صبر کن نزد «عمربن‌الخطاب» می‌رویم تا ما را مفتخر کند و مبادا که به کمتر از عالی‌ترین مقامات اکتفا کنی.» پس نزد عمر رفتند و حجار شهادتین گفت. عمر به پدر او گفت: «چرا تو شهادت نمی‌دهی.» ابجر گفت: «مرا واگذار که مهمان امروز و فردایم.»
پدرش در‌ اواخر خلافت امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) از دنیا رفت، ابن ملجم که برای به شهادت رساندن امام علی(ع) وارد کوفه شده بود، دید عده‌ای همراه کشیش‌های کوفه ابجر را تشییع می‌کنند، گفت به خدا سوگند که برای انجام مقصود بزرگ‌تری می‌خواهم زنده بمانم (کنایه از به شهادت رساندن حضرت علی(ع)) والا همه‌شان را با شمشیر می‌زدم.
در‌ زمان امارت زیادبن‌ابیه، حجار با او همراه شد و با او حشرونشر داشت، تا جایی که راضی شد به مانند بسیاری از سران مزدور کوفه به درخواست زیادبن‌ابیه تن در‌ دهد و بر ضد حجربن‌عدی گواهی دهد؛ گواهی‌ای که مستمسک و بهانه‌ای شد تا معاویه، حجر را به شهادت برساند. 
حجاربن‌ابجر به همراه جمعی دیگر از سران و اشراف کوفه از جمله کسانی بودند که برای امام حسین(ع) نامه نوشتند و او را به شهر کوفه دعوت کردند؛ اما با حضور ابن‌‌زیاد در‌ کوفه به جمع یاران عبیدالله در‌ دارالاماره پیوست و به دستور او مردم را از اطراف مسلم متفرق کرد.
روایت شده که وقتی امام حسین(ع) دعوت عمربن‌سعد را برای پذیرفتن بیعت با یزید رد کرد، عمر نامه‌ای به ابن‌‌زیاد نوشت و او را از رد این خواسته باخبر کرد. عبیدالله که از این عمل امام(ع) به شدت برآشفته شده بود، به همراه اشراف کوفه و یاران‌شان به نخیله رفت و در‌ آنجا اردو زد و سپس از آنجا حجاربن‌ابجر و شبث‌بن‌ربعی و دیگر اشراف کوفه را به یاری عمربن‌سعد فرستاد. ابن‌‌زیاد، حجار را امیر هزار سوار و پیاده گردانید و وی را روانه کربلا کرد تا به ابن ‌سعد بپیوندد. 
در‌ روز عاشورا و پیش از آغاز جنگ، امام(ع) در‌ ضمن سخنانش، حجاربن‌ابجر و برخی دیگر از اشراف کوفه را خطاب قرار دادند و به آنان فرمودند: «مگر شما نبودید که به من نامه نوشته بودید که میوه‌ها رسیده، باغ‌ها سرسبز شده و نهرها لبریز گردیده، اگر بیایی بر سپاهی که برایت آماده شده وارد خواهی شد.» اما آنها گفتند: «نه! ما چنین ننوشتیم» و امام فرمود: «سبحان‌الله. به خدا قسم شما نوشتید» و بدین‌گونه حجار در سپاه دشمن، مقابل لشکر امام (ع) ایستاد.
او از فرماندهان ابن‌مطیع در مقابله با لشکر مختار بود. مختار، احمربن‌شمیط را به مقابله با او فرستاد. او با دیگر اشراف مخالف مختار همراه شد و در‌ نبرد اشراف کوفه علیه مختار، موسوم به «یوم السبیع» شرکت کرد؛ اما با قبول شکست مجبور به فرار از کوفه شد و به مصعب‌بن‌زبیر پیوست. 
او در‌ خدمت مصعب‌بن‌زبیر بود و همراه او در‌ جنگ‌هایش شرکت جست. در‌ یکی از این جنگ‌ها، حجار در مقام فرمانده از سوی مصعب به جنگ عبیدالله‌بن‌حر فرستاده شد. در‌ جنگ مصعب با عبدالملک‌بن‌مروان حجار در‌ صف سپاهیان مصعب قرار گرفت؛ اما با دریافت وعده حکمرانی اصفهان، همانند بسیاری دیگر از اشراف از یاری مصعب دست کشید و به عبدالملک مروان پیوست.  او از امام علی(ع) حدیث روایت کرده و شخصی به نام سماک نیز از او روایتی نقل کرده است.

 حجت‌الاسلام سیدجعفر علم‌الهدی*/ رسول اکرم(ص)، حسین‌بن‌علی(ع) را اسطوره‌ای معرفی می‌فرمایند که این حقیقت از خلال جمله «حسین منی و انا من حسین» به طور کامل قابل بررسی و مطالعه است. اینجاست که برای توجه به این نقطه عطف، یکی از اصحاب وارسته رسول خدا به نام «جابربن‌عبدالله انصاری» مأموریت ابلاغ پیدا می‌کند تا پس از رخداد این مصیبت جانسوز، جهانیان را برای قرار گرفتن در این رود پرفیض و خروشان حسینی یاری کند و در طول تاریخ با افزایش جمعیت‌های بیشتر و گسترش اسلام این رود خروشان و خروشان‌تر ریشه و بن استکبار و استبداد را در دنیا به لرزه درآورده و از جان برکند و در مسیر صحیح انسانیت هدایت کند.
نتیجه حرکت عظیم اربعین باید در طول بستر تاریخ تداوم پیدا کند که لازمه آن شرکت جمعی و عمومی و با شکوه، همراه با اتحاد و یکپارچگی است.
این حرکت آموزه بلند دارد؛ دنیا را فراخوان می‌‌دهد که بشتابید، راه کربلا بسته نیست. سوار شدن بر سفینه نجات حسینی و ملحق شدن به یاران اباعبدالله(ع) هنوز امکان‌پذیر است و مختص به زمان خاص و مکان خاص نیست. به راستی، اینجاست که اتحاد و یکپارچگی، یگانگی و همبستگی، عشق و دلدادگی، شور و شوق و سرگشتگی برای اباعبدالله(ع) جلوه‌گری می‌کند.
ما در زمانی هستیم که طبعاً دوستداران مکتب شیطان میل ندارند این سیل خروشان و هدایت‌بخش به گوش ملت‌ها برسد؛ اما نیروهایی که خود را در مسیر اهل بیت(علیهم‌السلام) می‌بینند، به عنوان یک فریضه و یک واجب مردانه به میدان بیایند و زوایای این حرکت عظیم را به جهانیان معرفی کنند؛ چرا که انسان‌ها گاهی هر یک از یک مسیر هدایت می‌شوند. این حقیقت چهره‌ای منطقی، عالمانه، عالم‌پذیر و هدایت‌گر دارد.
*مسئول بعثه رهبر معظم انقلاب در نجف اشرف

حجت‌الاسلام بی‌آزار تهرانی در گفت‌وگو با صبح صادق
مجتبی برزگر/ تجمع بیست و چند میلیونی مسلمانان برای امام شهیدشان آن هم در کشور بحران‌زده عراق و در چند کیلومتری داعش، پذیرایی شبانه‌روزی مردم عراق از زائران و به جان خریدن سختی‌های راه سبب شد تا رسانه‌های جهان به این حقیقت اقرار کنند. بی‌شک، بزرگداشت اربعین حسینی تنها برپا داشتن علم عزای امام حسین(ع) و اشک ریختن در ماتم این امام شهید نیست بلکه در ورای این صورت، که بسیار نیز سفارش شده است، حقیقتی وجود دارد و آن احیای آرمان‌ها، اهداف و توجه به انگیزه‌های آن حرکت بی‌نظیر در تاریخ بشریت است که در جامعه اسلامی و شیعی ضرورت توجه به آن افزون‌تر است. در واقع، اربعین تکمیل انقلاب عاشوراست که با وجود شخصیت‌های بزرگواری همچون امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) تبیین می‌شود؛ اربعین حسینی فرصتی ویژه برای همه محبان سیدالشهداء(ع) است که پس از 40 روز سوگواری و شرکت در محافل حسینی، باز هم بر ولایت معصومین(علیهم‌السلام) تأکید کنند. حجت‌الاسلام احسان بی‌آزار تهرانی از استادان حوزه و دانشگاه، واعظ برجسته و کارشناس ارشد معارف اسلامی می‌گوید: «شناخت اربعین حسینی به معنی داشتن بصیرت و بینش است و افرادی که امام خود را در هر شرایطی یاری می‌کنند، قطعاً تا همیشه بیدار خواهند بود و این به معنی ولایت‌پذیری و همراهی با ولی و حجت خداست. بنابراین، همه باید تلاش کنیم تا اربعین حسینی را به دژی مستحکم در برابر ظلم، استبداد و فرقه‌های تروریستی و گمراه تبدیل کنیم، زیرا بنای دین با توسعه فرهنگ امامت تحکیم پیدا می‌کند. در ادامه مشروح مصاحبه خبرنگار صبح صادق را با این واعظ برجسته می‌خوانید.
*  در مقدمه بفرمایید فلسفه اربعین و اهمیت این روز بزرگ در چیست؟
در بسیاری از آداب اسلامی عدد چهل محترم شمرده شده و روایات متعددی در این زمینه داریم. کمال انسانی در چهل سالگی است؛ «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحًا نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ، وَأَجْرَى يَنَابِيعَ الْحِكْمه مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ» اربعین به معنی زیارت سیدالشهداء(ع) از اختصاصات حضرت اباعبدالله(ع) است؛ یعنی ما در بین معصومین و حتی نبی‌اکرم(ص) موضوعی به یادماندنی به نام اربعین نداریم. در این راستا دو مسئله وجود دارد؛ یک مسئله باطنی و یک مسئله ملکوتی! دلیلش را هم در روایت صریح داریم. نقل شده است، تا چهل روز تمام عوالم وجود آسمان‌ها، زمین، دریاها و کوه‌ها همه بیقرار شهادت سیدالشهداء(ع) بودند. روایات عجیبی در این زمینه نقل شده‌اند که یک معنای ملکوتی است. بی‌حرمتی که به جهت خدا و وتر موتور الهی حضرت سیدالشهداء(ع) شد، یک بعد سیاسی‌ـ اجتماعی و ظاهری نیز دارد که بحث بازماندگان واقعه تلخ عاشورا، یعنی همراهان سیدالشهداء(ع) و زن و فرزندی است که طبق مشیت الهی و اراده خدا در لباس اسارت، در دل‌ها امارت کردند و سلطنت و امپراتوری معاویه و یزید و عقبه آنها را واقعاً در هم کوبیدند و با سرافرازی و عزت و کمال در اوج مصیبت و ابتلا توانستند پیام سیدالشهداء(ع) را جهانی کنند. در حقیقت، اسلام را عاشورا حفظ کرده و خود عاشورا را اربعین! این یک حقیقت مسلم است؛ چراکه اولین زائر هم برحسب روایات ما جناب جابربن‌عبدالله انصاری و عطیه کوفی است. زیارت سیدالشهداء(ع) موضوع مهمی است که باید پاس داشته شود. به راستی اربعین معجزه قرن ماست. می‌دانید تکفیری‌ها به ویژه داعش تصورشان بر این است که خیمه خود را در عراق و شام برپا کرده‌اند؛ اما تعبیری که این حقیر درباره اربعین دارم، این است که اربعین رزمایش عاطفه‌هاست؛  رزمایشی که مردم بی‌سلاح در ان دشمنان خود را زمین‌گیر کرده‌اند. از بعد سیاسی نیز مسئله اربعین عالمگیر شده است و با اینکه مطلقاً سانسور خبری می‌کنند؛ اما هر ساله مجذوبان مجلس آزادگی و حریت و اسلام غدیری به برکت خون سیدالشهداء(ع) با فرهنگ ناب تشیع آشنا می‌شوند. همان‌طور که امام حسن عسکری(ع) فرمودند، شیعه پنج خصلت دارد که یکی از آنها زیارت اربعین است. به نظرم تشیع با زیارت اربعین در کل عالم معرفی خواهد شد.

* به بعد سیاسی حادثه اربعین اشاره کردید. به نظر شما، در شرایط امروز اربعین چه کارکردهای سیاسی می‌تواند داشته باشد؟
اینکه گفته می‌شود سیاسی، بعضی‌ها تصور می‌کنند ما می‌خواهیم به این سرمایه گرانبها و ظرفیت عظیم نگاه انتفاعی داشته باشیم، نه واقعاً این‌طور نیست! ما این حرکت را یک حرکت خودجوش می‌بینیم. واقعاً اگر عالم تشیع بتواند از این موضوع بهره‌برداری کند، در مقام پناهنده اربعین قرار می‌گیرد. واقعاً کسی تصور نکند برای اربعین کاری می‌کند. خود سیدالشهداء(ع) در شب عاشورا به خاص‌ترین اصحاب خودشان فرمودند: «شما بروید من به شما هم نیاز ندارم.» ما از سر اضطرار، بیقراری و التجا باید به حریم سیدالشهداء(ع) پناه ببریم. واقعاً اربعین منشأ جوشش دل‌ها، رزمایش عاطفه‌ها، احسان، ایثار و نثار است؛ چراکه دشمن را با دست خالی و قدم‌های راه‌پیمایان، خلع سلاح می‌کنیم. این موج درست است که باید تقویت شود، منتها این تقویت به نفع جریان خاصی نیست. ما با حرکت اربعین در اصل می‌خواهیم بگوییم یابن‌الحسن تا دیروز تمام حرف ما تسلی دادن به دل شما بود؛ اما الآن از این حرکت اربعین می‌توانیم بهترین اقدام را انجام دهیم و برای ظهور حضرت مهدی(عج) مؤثر باشیم. 

*چرا ما الآن اربعین را پاس می‌داریم و دنبال احیای یک حرکت عظیم در جهان تشیع هستیم، به نظر جناب‌عالی این حرکت چه کاربردی می‌تواند داشته باشد؟
واقعاً ما می‌توانیم با ظرفیت اربعین، تمدن حسینی را بر همه تمدن‌ها غالب کنیم. اینکه بعضی‌ها شعار  گفت‌وگوی تمدن‌ها دادند، به این معنی است که دشمن را به دشمنی نپذیرفتند. همان وضعیتی که امروز درباره پسابرجام شاهد هستیم، واقعاً می‌بینیم جنگ قدرت‌ها و تمدن‌هاست؛ یعنی نظام سلطه همان سبک زندگی آمریکایی را دنبال می‌کند و بنای بر غلبه و سلطه دارد. منتها دشمنان قصد کتمان آن را ظرفیت اربعین را که جهانی شده است، دارند؛ ولی واقعاً ظرفیت بالایی است که ما به واسطه آن می‌توانیم تمدن حسینی را به همه عالم معرفی کنیم. تمدن حسینی، یعنی کسانی که حسینی‌اند، نه ظلم می‌کنند و نه زیر بار ظلم می‌روند. این دو نکته بسیار مهم است؛ ما می‌توانیم این حقیقت را به دنیا معرفی کنیم که واقعاً تمام اهداف نظام تشیع را تأمین خواهد کرد.

*با توجه به وضعیت منطقه به ویژه عراق سال ‌به سال راه‌پیمایی‌ اربعین عظیم‌تر و باشکوه‌تر انجام می‌شود، تأثیر آن را در این شرایط چطور می‌بینید؟
این خلع سلاح دشمن است؛ جریان تکفیری به ویژه داعش به زعم خودشان گفتند می‌خواهیم خیمه حاکمیت‌مان را در شام و عراق برپا کنیم و لحظه‌به‌لحظه تهدید می‌کنند؛ اما این اقتدار و اجتماع بر همه این تهدیدها غالب شد. واقعاًً این فرصتی است که خود اجتماع با حضور میلیونی به این سبک دشمنان را متحیر می‌‌کند. تنها فریاد «لبیک یا حسین(ع)» که این اجتماع با هم می‌گویند، پشت دشمن را لرزانده است. واقعاً وقتی به نظام منطقه نگاه می‌کنیم، این صلابت حضرت سیدالشهداء(ع) و یاران حضرت است که بر هر چیزی غلبه کرده است.

*حرکت امام حسین(ع) یک حرکت انقلابی و سیاسی بود امروز سیاسیون و سیاستمداران چگونه باید از امام حسین(ع) درس بگیرند؟
چشم‌اندازی که فرهنگ عاشورای حضرت سیدالشهداء(ع) ترسیم کرده است، چون به قرآن گره خورده، تقویت روحیه استکبارستیزی است. دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی را در متن زیارت عاشورا داریم و تقرب حاصل می‌کنیم؛ عمرمان و نفس‌هایمان در این پایگاه است؛ در واقع جریان پایگاه لعن همان برائت‌جویی است که ما با روحیه انقلابی می‌توانیم همین الآن دشمن را بشناسیم. اگر آن روز حضرت سیدالشهداء(ع) از گودی قتلگاه خطاب کردند: یا شیعتا، آل ابی‌سفیان؛ این شیعه آل‌ ابی‌سفیان الآن شجره ملعونه خبیثه آل‌سعود است. 
وقتی امام حسین(ع) فرمودند: دین ندارید، به عرب بودن و جاهلیت‌تان اکتفا نمی‌کنید، آخرت را قبول ندارید و به هیچ‌چیز پایبند نیستید، حداقل در دنیا آزادمرد باشید. من با شما مبادله و جنگ دارم، این زن و بچه که گناهی ندارند. البته حضرت فرمودند: می‌دانم شما اینها را اسیر می‌کنید؛ اما تا زنده‌ام به خانواده‌ام جسارت نکنید. 
الآن در واقعه یمن چه جنایت‌هایی می‌کنند. کودکان معصوم واقعاً چه تقصیری دارند؟ زن و مردی که اینجا از بین می‌روند، چه تقصیری دارند؟ آل‌سعود همان شیعه آل ابی‌سفیان است. درسی که از عاشورا می‌گیریم، همین است. کسی که دشمن امروزش را نشناسد و به موقع در مقابل دشمن نایستد، نمی‌تواند از عاشورا حرف بزند. عاشورا و کربلا یعنی دشمن‌شناسی، یعنی ایستادن بر موضع حق و کوتاه نیامدن در برابر خواست
 طواغیت و کفار.

آیت‌الله مجتبی تهرانی گفت: در روایت سه اثر برای زیارت قبر امام حسین(ع) بيان شده است: اوّل، بر روزی انسان افزوده می‌شود؛ دوم، طول عمر می‏‌آورد؛ سوم، انسان را از پیشامدهای ناگوار حفظ می‏کند. اینها آثار مادی زیارت قبر امام حسین(ع) است که زائر قبر حضرت، در این عالم به آنها نائل می‏شود. این آثار غیر از آثار معنوی است. آثار معنوی زیارت قبر امام حسین(ع) را فقط خدا می‏داند، ما نمی‌توانیم آن را اندازه‌گیری کنیم.