دکتر یدالله جوانی/ در زمانهای که عدهای آمریکا را کدخدای جهان میپندارند و از رهگذر این پنداشت، به دنبال متصل کردن واگن ایران به لوکوموتیو آمریکا برای پیشرفت کشور هستند؛ شناخت پیدا کردن از واقعیات ایالات متحده یک ضرورت است. واقعیات آمریکا را در پرتو بصیرت عمیق و نافذ باید آنگونه که هست مورد توجه و تأمل قرار داد. رفتار و مواضع برخی از نخبگان سیاسی و غیرسیاسی کشور در سالهای اخیر، نشان میدهد که ملت ایران با مشکل بیبصیرتی عدهای از نخبگانش مواجه شده است؛ نخبگانی که به دلیل بیبصیرتی مجذوب آمریکا شدهاند.
رهبر حکیم و دوراندیش انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از مردم استان شهیدپرور اصفهان در هفته گذشته، «بصیرت سیاسی» را یکی از نیازهای ضروری بهویژه برای نخبگان کشور دانستند و در این باره فرمودند: «نبود بصیرت موجب میشود که انسان مجذوب مواردی شود که واقعاً جاذبه ندارد، همانند عدهای که مجذوب آمریکا هستند، در حالی که این مجذوبیت دروغین است.»
آری، این یک واقعیت تلخ است که عدهای از نخبگان بیبصیرت کشور، در دام مجذوبیتهای دروغین آمریکا گرفتار شده و بدون توجه به واقعیات آمریکا، تصور میکنند مشکلات اقتصادی ایران را از طریق رابطه با ایالات متحده میتوان حل کرد. با تحلیل انتخابات آمریکا و تمرکز بر دلایل رأیآوری دونالد ترامپ، میتوان تاحدودی به واقعیات این کشور دست یافت. انتخابات اخیر آمریکا، یک استثنا است. استثنا از این جهت که ترامپ در رقابتهای انتخاباتی و تبلیغات خود، نهتنها رقیب خود از حزب دموکرات، بلکه نظام سیاسی آمریکا را به چالش کشاند. ترامپ در نطقهای آتشین خود و در مناظرههای انتخاباتیاش، از واقعیات تلخ آمریکا به عنوان محصول نظام سرمایهداری و سیستم فاسد سیاسی این کشور رونمایی کرد. ترامپ به درستی در نطقهای انتخاباتیاش، دلایل جنبش والاستریت با شعار «ما ۹۹ درصد هستیم» را بیان داشت. هر چند وی خود محصول همین نظام فاسد سرمایهداری است؛ اما با استفاده از شیوههای جذاب پروپاگاندای انتخاباتی و با تکیه بر نفوذ مالی ـ تبلیغاتیاش، تلاش کرد تا خود را فردی توانا و با انگیزه برای بر هم زدن وضع موجود معرفی کند. ترامپ در رقابتهای تبلیغاتی، ضمن معرفی کردن رقیبش به میراثدار و نماینده جریان سرمایهداری و وضع موجود و تصریح بر اینکه در آمریکا ما سرمایهدارها به راحتی میتوانیم سیاستمداران را بخریم و در اختیار بگیریم؛ مدعی شد، چون من با این سیستم آشنا هستم میتوانم با آن مبارزه کنم. ادعای بزرگ ترامپ مبنیبر آمدن به صحنه برای مبارزه با نظام سیاسی فاسد حاکم بر آمریکا، سبب شد تا سردمداران نظام سرمایهداری، صاحبان رسانههای بزرگ و پرنفوذ، هنرپیشهها و گروههای اجتماعی ذینفوذ و عمده مسئولان در این کشور، از وی روگردان شده و به هیلاری کلینتون متمایل شوند. با توجه به اینکه ترامپ نامزد حزب جمهوریخواهان بود؛ اما تعداد زیادی از سران این حزب، از جمله «پل رایان» رئیس حزب، اعلام کردند به وی رأی نخواهند داد. آری همین دلایل بود که سبب شد طبقات فرودست جامعه آمریکا به ترامپ تمایل نشان دهند. بنابراین در انتخابات اخیر آمریکا، رقابت بین دو حزب جمهوریخواه و دموکرات نبود؛ بلکه به نوعی رقابت بین ترامپ و نظام سرمایهداری و نظام سیاسی آمریکا بود. در این انتخابات آقای ترامپ با شعارهایی علیه وضع موجود و افشای فسادهای نظام سرمایهداری حاکم بر آمریکا، توانست نگاههای مردم آمریکا را به خود جلب کند. ترامپ بیش از رقیبش به واقعیات و مشکلات کشور و جامعه آمریکا اشاره کرد و به همین دلیل توانست بر وی پیروز شود. اهم این واقعیات در مؤلفههای زیر قابل بررسی است.
۱ـ آمریکا ابرقدرت فروریخته
دونالد ترامپ بر این شعار تمرکز داشت که میخواهد آمریکا را به قدرت اول جهان برگرداند. معنای این سخن آن است که آمریکا موقعیت پیشین خود را در صحنه بینالملل از دست داده و دیگر ابرقدرت نیست. دونالد ترامپ مدعی شد که میخواهد آمریکا را به مردم برگرداند.
وی سیاستهای اوباما را عامل خدشه وارد شدن بر پرستیژ آمریکا معرفی کرد و از این جهت توانست با ادعای احیای پرستیژ آمریکا، در جامعه آمریکا محبوبیت پیدا کند.
۲ ـ آمریکا کشوری با بحرانهای بزرگ
ترامپ بر روی مشکلات اقتصادی آمریکا، فقر و محرومیت تودههای مردم، شکافهای طبقاتی و نقش نظام سیاسی آمریکا در پیدایی این مشکلات، دست گذاشت و آنها را برجسته کرد. واقعیت آن است که اکنون آمریکا با حدود ۲۰ تریلیون دلار، بزرگترین کشور بدهکار جهان است. کسری بودجه بسیار زیاد، محرومیت ۴۲ میلیون نفری جامعه آمریکا خدمات اولیه و بیکاری فراوان از مختصات اقتصاد آمریکا است.
۳ ـ سرخوردگی مردم از نظام سیاسی آمریکا
مردم آمریکا به شدت از نظام سیاسی این کشور سرخورده شدهاند. وقتی در آمریکا جنبش والاستریت شکل گرفت، عدهای از کارشناسان مسائل آمریکا از یک انقلاب سیاسی سخن گفتند. «برنی سندرز» از دموکراتهای آمریکا در خلال انتخابات میاندورهای در درون حزب دموکرات، از انقلاب سیاسی در آمریکا گفت و معتقد بود که نظام سرمایهداری در آمریکا بهعنوان یک درصد تصمیمگیر در مقابل ۹۹ درصد مردم و جنبش وال استریت قرار دارد. آقای ترامپ، در رقابتهای انتخاباتی، آن یک درصد را به چالش کشید و سعی کرد خودش را وامدار احیای حقوق آن ۹۹ درصد معرفی کند.
۴ ـ آمریکا مؤسس گروههای تروریستی و داعش
ترامپ با صراحت از آمریکا و رئیسجمهور پیشین این کشور آقای اوباما و هیلاری کلینتون، بهعنوان مؤسسین داعش یاد کرده و آنها را طرفدار تروریسم معرفی کرد. ترامپ صریح اعلام کرد که در سالهای اخیر آمریکا برای جنگ در خاورمیانه شش تریلیون دلار هزینه کرده و هیچ نتیجهای از این جنگها نگرفته، در حالی که میشد با این پولها دو بار آمریکا را ساخت.
۵ـ آمریکا و تضادهای درونی
انتخابات آمریکا و نوع رقابتها در انتخابات اخیر با توجه به نتایج حاصله و چالشهای بعدی، نشان میدهد که جامعه آمریکا از درون با تضادهای فراوانی روبهرو شده است. درگیریهای خیابانی و اعتراض به نتیجه اتهامات از یکسو و اعتراضات به سازوکارهای انتخاباتی متعلق به قرون گذشته در آمریکا از دیگر سو، این تضادها را آشکار ساخته است. این تضادها میتواند روندهای واگرایی میان ایالتهای مختلف آمریکا را تشدید کند و در نهایت به فروپاشی ایالات متحده بینجامد. هیلاری کلینتون در سخنرانی پس از پایان انتخابات با اشاره ضمنی به همین چالشها و بحرانهای اجتماعی گفت، فکر نمیکردیم آمریکا اینچنین دو پاره شود. توصیه اوباما به معترضان خیابانی مبنیبر تداوم بخشیدن به اعتراضات علیه ترامپ، در این راستا بسیار قابلتأمل است.
۶ ـ از دست دادن قدرت ائتلافسازی
از دیگر واقعیات آمریکا که در این انتخابات و پس از آن بیش از پیش آشکار شد، از دست رفتن قدرت ائتلافسازی پیشین آمریکا است. به یقین با به قدرت رسیدن ترامپ، ضعف آمریکا در ائتلافسازی بیشتر نمایان خواهد شد. واکنش دولتهای اروپایی به انتخاب ترامپ، ریشه در همین واقعیت دارد.
این واقعیات نشان میدهد، ایالات متحده به دلیل مشکلات ساختاری، تعارضات فرهنگی و اجتماعی، فسادهای سیاسی و سیاستهای نادرست سردمدارانش، در مسیر فروپاشی قرار دارد. ریشه تمامی این مشکلات، به ذات نظام لیبرالدموکراسی سرمایهداری برمیگردد. این فروپاشی قطعی است و خبر آن را حضرت امام خمینی(ره) در پیام تاریخی خود به آقای گورباچف به همگان دادند. حال سؤال این است که جمهوری اسلامی در جایگاه یک قدرت نوظهور، با کدام منطق و بر اساس چه استدلالهایی میتواند مشکلات خود را از طریق رابطه با آمریکا حل کند؟