آیت‌الله شبیری زنجانی گفت: حضرت رضا(علیه‌السلام) در عصری زندگی می‌کردند که نشست‌ها و مناظره‌های علمی زیادی برگزار می‌شد و خود مأمون هم به عنوان خلیفه به مسائل علمی اهمیت زیادی می‌داد. اینکه جامعه آن حضرت را به عنوان امام رئوف می‌شناسند، به این معنا نیست که این عنوان برجسته‌ترین عنوان برای آن حضرت است؛ بلکه علمیّت آن حضرت برجسته‌ترین عنوانی است که در آن عصر بروز و ظهور پیدا می‌کند. در برخی از روایات هم از حضرت به عنوان «عالم‌آل‌محمّد» نام برده شده است.


در سلسله مطالب این ستون تا این شماره چند نفر از قاتلان شهدای کربلا معرفی شدند که طبق نقل قول‌های تاریخی آنها از اصحاب پیامبر(ص) بودند؛ یعنی در زمان پیامبر اکرم(ص)، ایشان را دیده و درک کرده و حتی برخی برای ترویج اسلام تبلیغ نیز کرده بودند، یا بعضاً در جنگ‌هایی هم شرکت داشتند! برخی از این افراد سابقه زیادی در دوستی با پیامبر(ص) داشتند. اینان پس از چند سال به نوه پیامبر، امام حسین(ع) نامه نوشتند و از ایشان درخواست کردند که به کوفه بیاید و با یاری آنها حکومت شیعی علوی برپا کند. این افراد متلوّن ترسو که در گذشته‌شان نیز نشانه‌هایی از بی‌ثباتی و دورویی وجود داشت، با تهدید و تطمیع ابن‌زیاد رنگ عوض کرده و نامه و درخواست و قول خود به اباعبدالله را منکر شدند تا نشان دهند ترس از مرگ و حرص به مال و مقام چگونه می‌تواند بر مردانگی و مروت انسان‌ها تأثیر بگذارد و طوری آنها را تغییر دهد که تمام سابقه‌شان را ندیده بگیرند و ننگ همکاری و همراهی با دشمنان اهل‌بیت(ع) را بپذیرند. اینک به طور مختصر به دو نفر دیگر از کسانی که گفته‌اند جزء صحابی بوده‌اند و در کربلا علیه نوه ایشان شمشیر کشیده‌اند، اشاره می‌شود. 
یکی از ناجوانمردانه‌ترین اتفاقات جنگ کربلا بستن آب بر روی سپاه امام حسین(ع) بود. عبدالله‌بن‌ابی‌حُصَین اَزدی بجلی، از سواران تحت فرمان عمروبن‌حَجّاج و جزو کسانی بود که آب را بر امام حسین(ع) و یارانش بست. او به همین ظلم اکتفا نکرد و پس از تحریم آب بر سپاه اهل‌بیت با بی‌شرمی به امام(ع) گفت: ای حسین!... به خدا سوگند، جرعه‌ای آب نخواهی نوشید تا از تشنگی بمیری. در کتاب «الإصابة فی تمییز الصحابه» نقل شده است که او از صحابی بوده است، اما از زندگی او در صدر اسلام اطلاعاتی وجود ندارد. 
پس از بی‌حرمتی به حضرت و سپاه ایشان، امام حسین(ع) نیز او را نفرین کرد و فرمود: «خداوندا! او را تشنه بمیران» و چنین هم شد. وی به بیماری استسقا (عطش) گرفتار شد، به طوری که هر چه آب می‌نوشید، تشنگی‌اش برطرف نمی‌شد، تا اینکه هلاک شد. در برخی نقل‌ها آمده است از کثرت نوشیدن آب شکمش برآمده می‌شد و گاهی به دلیل نوشیدن زیاد آب مرتب قی می‌کرد؛ اما با این حال فریاد می‌زد تشنه‌ام! گفته می‌شود که نام وی در برخی منابع، عبدالله‌بن‌حُصَین یا حِصن یا عبدالرحمان‌بن‌حُصَین اَزدی آمده است. با مقایسه رفتار این فرد با حرّبن‌یزید ریاحی این عبرت تاریخی حاصل می‌شود که ادب کردن یا مؤدب نبودن در برابر امام معصوم چگونه می‌تواند سرنوشت انسان‌ها را دستخوش تغییر کند. شاید اگر حرّ نیز در آن لحظه حساس به جای ادب کردن طور دیگر رفتار می‌کرد به این فوز عظیم نمی‌رسید.
یکی دیگر از قاتلان شهدای کربلا، عبدالرحمن‌بن‌ابی‌سبره از فرماندهان سپاه عمربن‌سعد است که در واقعه کربلا علیه امام حسین(ع) جنگید. او به فرمان ابن‌سعد، امیر قبایل مذحج و بنی‌اسد در روز عاشورا بود؛ فلذا یک‌چهارم از نیروهای شهر کوفه را تحت فرمان داشت
 جالب اینکه آل ابی‌سَبُرَه از خاندان مهم شیعی کوفه است که در دو قرن اول و دوم هجری، چند فقیه از میان ایشان برخاست و به همین سبب معروف شد. جد اعلای این خاندان، ابوسَبُرَه یزید بن مالک بن عبدالله بن‌ذؤیب‌الجعفی ‌الکوفی است. وی با دو پسرش سبره و عزیز به دیدار رسول اکرم(ص) نائل آمد. پیامبر(ص)، عزیز را عبدالرحمن نام نهاد؛ اما متأسفانه وی قدر این لطف را ندانست! 

آیت‌الله علیرضا اعرافی
«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ الله أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ الله كَثِيرًا»(احزاب/۲۱)
رسول گرامی(ص) اسوه مطلقه همه بشریت است و به این دلیل ما در همه رفتارهای فردی و اجتماعی‌مان باید به این اسوه و قدوه مطلقه تأسی کنیم.
در ادامه به چند نکته درباره شخصیت والا و عظیم‌الشأن پیامبر(ص) اشاره خواهد شد.

گل سرسبد آفرینش
رسول گرامی گل سرسبد خلقت و قله عالم هستی است و در صدر سلسله ‌مراتب جهان و عالم هستی قرار دارد. پیامبری که مقام دلگشایش جمع جمع است، جمال جان‌فزایش شمع جمع است، رسولی که بالاترین و پرشکوه‌ترین تابلوی هستی است. پیامبری که همه اسما و صفات حسنای الهی در چهره زیبای او تجلی کرده است.
پیامبر(ص) در همه ابعاد و شئون زندگی سرآمد، اسوه و الگو بود. راه نجات ما و شما در تأسی به این پیامبر عظیم‌الشأن(ص) است. بلندای دانش و معرفت پیامبر خدا، ژرفای اخلاقی و زیبایی‌های رفتاری پیامبر خدا و همه شکوهی که می‌شد در عالم محقق شود می‌توان در این چهره و شخصیت بزرگ به تماشا نشست. ما افتخار می‌کنیم زیر پرچم این پیامبر بزرگ و رسول عظیم‌الشأن(ص) هستیم. توحید ناب پیامبر(ص) و معارف بلند او، میراث‌ عظیمی بود که به‌واسطه این شخصیت گرامی از آسمان برای ما به ارمغان آورده شد. بالاترین نعمت‌ها، نعمت رسول خدا(ص) است و بالاترین حق‌ها بعد از حق خداوند، حق پیامبر خدا(ص) است و ما باید تلاش کنیم تا زندگی خود را با الگوی متعالی پیامبر(ص) تطبیق دهیم.
اسلام دین قاطعیت و صلابت
در طول تاریخ و گاهی مستشرقان با غرض‌ورزی می‌گویند گسترش پیام ناب اسلام در عالم با قدرت شمشیر بود. ما شمشیر پیامبر، قاطعیت و صلابت رسول خدا(ص) را انکار نمی‌کنیم؛ اما مستشرقان و غرض‌ورزان و احیاناً پرسشگران بدانند گسترش یک پیام در کمتر از ربع قرن در همه اقطار عالم جز با یک درونمایه امکان‌پذیر نبود. ما همه مستشرقان عالم را به نگرش دقیق به میراث بزرگ اسلام و پیامبر خدا(ص) دعوت می‌کنیم. راز گسترش این پیام باشکوه در کمتر از ربع قرن در جهان آن زمان به‌گونه‌ای که در هنگام رحلت پیامبر خدا(ص)، پرچم‌های اسلام در دروازه‌های اروپا و آفریقا افراشته شده بود، نمی‌تواند شمشیر باشد. مگر در تاریخ نداشته‌ایم آن‌همه شمشیرکشان و غدّارانی که تلاش کردند عالم را فتح کنند، اما با مرگ‌شان همه‌چیز تمام می‌شد. این رسالت و این پرچم هنوز در اهتزاز است.

علت گرایش جهانیان به‌ اسلام 
از جمله علل دعوت ما از همه عالم برای شنیدن پیام ناب اسلام مواردی است که به آنها اشاره می‌کنم:

معارف اعتقادی ناب
 یکی از علل، توحید ناب و منطبق با فطرت الهی در قرآن و اسلام است. امروز هم ما بشر را به شناخت این توحید و معارف ناب دعوت می‌کنیم. این‌ معارف نجات‌بخش، سعادت را برای همه به ارمغان می‌آورد.

اخلاق زیبای پیامبر
جذابیت‌های اخلاقی و رفتاری پیامبر(ص) سبب می‌شد تا هرکسی که در شعاع وجود پیامبر(ص) قرار می‌گرفت، جذب او می‌شد. همان‌طور که در سنن‌النبی و کتب اخلاقی و روایات ملاحظه می‌شود، ریزه‌کاری‌های اخلاقی و جذابیت‌های رفتاری پیامبر(ص) همه را مجذوب می‌کرد. اصحاب پروانه‌وار گرد شمع او می‌چرخیدند. هر کس در محضرش حضور می‌یافت، مجذوب او می‌شد.

نظامات پیشرفته 
نظامات پیشرفته اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پیامبر(ص) در آن عصر جذاب بود. اسلام نماد تمدن و ترقی و پیشروی بود. هر کس می‌دید که یک قهرمان بزرگ در منطقه‌ای عقب‌مانده قیام کرده و مردمان را به قله‌ها دعوت می‌کند حس می‌کرد در این پیام نظام‌های بلند اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی نهفته است. به‌ همین ‌علت بود که جامعه با نظامات حقوقی، قانونی و اجتماعی و اقتصادی پیامبر(ص) دگرگون شد. آن معارف بلند، این دولت‌سازی زیبا و پایه نهادن یک تمدن نوین میراث بزرگ پیامبر(ص) بود. این پرچم بود که به اهتزاز درآمد و هر جا رفت مورد استقبال قرار گرفت؛ البته ما پنهان نمی‌کنیم که اسلام دین صلابت و شجاعت و قاطعیت هم بود؛ پیامبر(ص) در برابر ظالمان و ستم‌پیشگان هم با قدی برافراشته می‌ایستاد. آن صلابت و شمشیر به‌عنوان یک استثنا در برابر زورگویان بجا بود؛ اما حقیقت اسلام خیلی فراتر از شمشیر بود، خیلی بُرنده‌تر از شمشیر بود.

تعالیم پیامبر(ص) 
 در میان تعالیم پیامبر اسلام(ص) به چند نکته اشاره می‌کنم:
اول‌ـ اهتمامی که پیامبر(ص) به کودک، نوجوان و جوان می‌ورزید؛  در تاریخ آمده است هرگاه پیامبر(ص) به جنگی می‌رفتند در زمان مراجعت ایشان، کودکان اولین استقبال‌کنندگان از پیامبر خدا(ص) بودند. اولین استقبال‌کنندگان از پیامبر خدا(ص) کودکان و نوجوانان بودند. دست مهربانی و لطف و تربیت و هدایت پیامبر(ص) بر سر کودکان و نونهالان و نوجوانان همواره وجود داشت؛ این دستِ مهربانی، آنها را جذب می‌کرد. امروز نیز باید این درس بزرگ پیامبر(ص) را آموخته و الهام بگیریم و نسل نو را مورد عنایت قرار دهیم.
دوم‌ـ بها دادن به نسل جوان به‌عنوان سرمایه گرانبهای جامعه؛  داستان‌های فراوانی در سیره پیامبر(ص) نشان‌دهنده عنایت‌ داشتن و بها دادن ایشان به نسل جوان است. مصعب را به مدینه می‌فرستد تا پیام اسلام را به مدینه منتقل کند. عتّاب‌‌بن‌‌اسید را در بیست‌ویک ‌سالگی نخستین فرماندار مکه برمی‌گزیند و أسامة‌بن‌زید را در پایان حیات خود در هیجده سالگی فرمانده یک جنگ بزرگ می‌کند. اینها نشان می‌دهد که ظرفیت جوان ظرفیت بزرگی است. باید این ظرفیت را کشف و تربیت کرد و از آن بهره برد. همان کاری که امام(ره) در عصر ما انجام داد. جوانان ما انقلاب بزرگ اسلامی را پدید آوردند. جوانان هیجده ساله ما در عصر دفاع مقدس فرماندهان بزرگ جنگ بودند. امروز هم ما به این دو آموزه بزرگ پیامبر(ص) نیازمندیم. نوجوانان و کودکان، جوانان برومند و رشید، سرمایه‌ها و منابع بزرگ امروز ما هستند.
سوم‌ـ احیای نظام خانواده و احیای هویت درست زن در عصر جاهلیت؛ پیامبر خدا(ص) در کنار پایه‌ریزی آن‌همه معارف بلند در حوزه زن و خانواده یک الگوی متعالی را ارائه داد. اسلام برای زن بهای معنوی و ارزش قدسی قائل است. او را بر جایگاه درست و منزلگاه صحیح می‌نشاند. اسلام برای زن در عصری که جز یک کالای ناچیز به شمار نمی‌آمد، اهمیت قائل شد. به‌واسطه اسلام زنان بزرگی تربیت شدند که امروز هم الگوی ما هستند. برای نمونه بانوی پاکی‌ها حضرت معصومه(س)؛ بانویی که در محضرش حوزه‌ای به یک معنا هزارساله شکل‌گرفته است و در نود سال اخیر حوزه نوینی است که ‌همه آثار آن در عالم منتشر شده است. مقام زن این است. امروز هم اسلام الگو دارد؛ برای زن امروز، الگوی زنی پاک و با طهارت، اما دارای علم و فضیلت این هم الگوی دیگری بود که پیامبر اسلام(ص) آن را پایه نهاد.  

 آیت‌الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی*/ پر واضح است که کارسازترین شیوه‌ای که می‌تواند دشمنان اسلام را در مقابله با اسلام و حذف آن از صحنه معادلات کلان جهانی یاری کند، ترویج و تقویت گروه‌هایی با افکار و اعمال ضداسلامی و ضدانسانی در لباس عناوین مقدّسی، چون اسلام و جهاد است.
در این میان، علمای اسلام وظیفه‌ای بس خطیر در تبیین آموزه‌های تابناک اسلام و مفاهیم متعالی آن دارند. بر آنان واجب است که همچون مسلمانان و عالمان سده نخستین اسلام که ارباب افکار تکفیری را خوارج از دین نامیدند و آنان را از بدنه جامعه اسلامی طرد کردند، به مقابله همه‌جانبه فکری و فرهنگی با پدیده شوم و جنایت‌بار تکفیر برخاسته و بسیجی فراگیر در تبّرا از این فکر پلید و صاحبان آن شکل دهند.
آیا دینی که در کتاب آسمانی خود حتی غیر مسلمانان را به وحدت با مسلمانان پیرامون مشترکات فرا می‌خواند: «قل یا ایها الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الانعبد الا الله و لانشرک به شیئا و لایتخذ بعضنا بعضا أرباباً من دون الله» و پیامبرش(ص) می‌فرمایند: «من آذی ذمیاً فأنا خصمه یوم القیامه» می‌تواند مجوز کشتار بی‌گناهان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان و مرد و زن و کودک را صادر کند؟
به راستی چگونه می‌توان سر بریدن کودکان پیش چشمان پدران و مادران‌شان را  به دینی نسبت داد که از سر بریدن حیوانی که حیوان دیگری آن را می‌بیند، نهی کرده است؟ همچنین از سر بریدن حیوانی که انسان خود آن را پرورش داده است، نهی کرده است تا مبادا به قساوت دچار شود.
این مثال‌ها و ده‌ها نمونه دیگر از کتاب و سنت که حاکی از اوج عطوفت و نگاه انسانی است، شواهدی تردیدناپذیر در ضد اسلامی بودن و خارجی بودن فکر تکفیری و گروه‌های حامل این تفکر پلید و نامیمون است. 
*بخشی از پیام آیت‌الله شاهرودی به همایش ادیان و صلح در پایتخت اسپانیا

پای صحبت‌های یاران و همراهان عمار گمنام امام و رهبری
امیر رضا جلالی/ امروز در آستانه اربعین سالار شهیدان خبر درگذشت مردی گمنام از جبهه فرهنگی و بصیرت‌افزایی انقلاب بر داغ دل‌ها افزود. شایانفر تا این اواخر با وجود بیماری مزمنی که داشت، سر کار حاضر می‌شد. بدنش نحیف و چهره‌اش پیر شده بود؛ اما مثل یک جوان زبده کارش را انجام می‌داد. سرانجام بیماری مهلتش نداد و حاج‌حسن فعال در دفتر سیاسی سپاه در دهه شصت و فعال در دفتر پژوهش‌های کیهان در دهه‌های هفتاد، هشتاد و نود از میان دوستان رسانه‌ای و غیررسانه‌ای‌اش رفت. در ادامه درباره این نخبه فعال در حوزه تاریخ و جریان‌شناسی با برخی از دوستان و همراهانش گفت‌وگویی را ترتیب دادیم که در ادامه می‌خوانید.
شروع بیماری
مرحوم حسن شایانفر، مشاور فرهنگی و یار دیرینه حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان بود. از سال 1372 به جمع نویسندگان روزنامه کیهان پیوست و در سمت مدیر دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان تا‌کنون مسئولیت‌های مختلفی، از جمله انتشار پاورقی و کتاب‌های نیمه پنهان را برعهده داشته است.
او ظهر روز اول آذر 1389 در پی بروز علائم یک بیماری سخت ابتدا به اورژانس بیمارستان بقیه‌الله(عج) انتقال یافت و در نهایت با تشخیص پزشکان در بخش مراقبت‌های ویژه بستری شد.
‌پس از 83 روز بستری، با پایان روند معالجات پزشکی بیمارستانی و مصادف با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (22 بهمن 1389)، از بیمارستان ترخیص شد و به منزل آمد. با انتقال شایانفر به منزل، دور جدیدی از معالجات پزشکی برای بهبود وی آغاز شد. در همین زمان او دوباره به دفتر کارش رفت و مشغول کار شد. 

دو رکعت نماز 
حضرت آقا برای شفا
در این زمینه میثم رشیدآبادی از دوستان جوان او می‌گوید: یاد بیماری هفت سال پیشش افتادم که پسرش برایم تعریف کرد، بعد از اطلاع از بیماری پدرم، آقای حجازی(از دفتر رهبر معظم انقلاب) زنگ زد و گفت رهبر انقلاب فرمودند الآن آقای سعد حریری ملاقات دارند. به محض اینکه بروند برای سلامتی آقای شایانفر دو رکعت نماز می‌خوانم. بعد هم چیزی که بر آن دعا خوانده بودند، فرستادند.
شایانفر در حالی که پزشکان و نزدیکانش کاملاًً از او قطع امید کرده بودند و او حتی نمی‌توانست دستش را تکان بدهد، روی تخت نشسته و پسرش را صدا کرده و چیزهایی به او گفته بود. در واقع، به دعای آقا شفا یافته بود.

هرجا که بود
 آنجا را مرکز جهان می‌دانست
او معتقد است که از ویژگی‌های بارز مرحوم شایانفر (که با آقای شریعتمداری مشترک است) این است که این توصیه مهم و سرنوشت‌ساز رهبر انقلاب را عملاً در حیات اجتماعی خود به کار بسته‌اند که در هر جا و در هر کاری هستید، آنجا را مرکز جهان بدانید و شایانفر دقیقاً این‌گونه بود.

مرد پنهان
 نیمه پنهان ماه
مرحوم شایانفر از فعالان انقلابی بود که نقش شگرفی در افشای نیروهای ضدانقلاب و وابسته به استکبار جهانی داشت. ستون خواندنی نیمه پنهان در روزنامه کیهان حاصل زحمات وی و همکارانش بود.
همواره به دلیل افشای ماهیت واقعی پرده‌نشینان و دستان پنهان و پیدای افراد پشت‌پرده جریان‌های معاند با انقلاب اسلامی، از جمله فراماسون‌ها مورد غضب‌ فتنه‌گران داخلی و خارج‌نشین بود و تا آنجا که توانستند وی را آماج ناسزا‌ها و فحاشی‌های خود قرار دادند.
تیزهوشی و درایت حسن شایانفر در شناخت حلقه‌های پنهان جریان‌های انحرافی سیاسی و فرهنگی سبب شد تا سلسله کتب «نیمه پنهان» شکل گیرد؛ کتبی اکنون یکی از مراجع و منابع مطالعاتی دانشجویان و پژوهشگران به‌شمار ‌آید.
 شایانفر هیچ‌گاه متمایل به درج نام خود در ذیل فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی که با مدیریت وی در روزنامه کیهان و محافل فکری، مطالعاتی و... انجام داده است، نبود و همواره در قامت یک سردار گمنام در عرصه جنگ نرم فعالیت می‌کرد.

اولین تحلیلگر 
و جریان‌شناس فرهنگی‌ـ هنری سپاه
سیدمهدی حسینی از نیروهای دفتر سیاسی درباره او می‌گوید: او را بیشتر در جلسات دفتر سیاسی می‌دیدم. سخنرانی‌ها و تحلیل‌هایش در جلسات جالب و قابل توجه بود. وی در دفتر سیاسی سپاه عمدتاً در  مطالعات تاریخی و بررسی اشخاص و جریانات فرهنگی و هنری تبحر داشت و چون درباره ساواک هم مطالعاتی انجام داده بود، روی جریانات فرهنگی و هنری دوران پهلوی و هنرمندان و هنرپیشه‌ها و فیلمسازان و سرمایه‌گذاران این حوزه در دوران پهلوی و ادامه فعالیت آنها بعد از انقلاب تسلط داشت. به طور کلی وی اولین کسی بود که پای تحلیل‌های این‌چنینی را در دفتر سیاسی در جلسات تحلیلی، بولتن‌ها و نقد و نظریه باز کرد.

معتقد به جریان 
و مکتب آوینی بود
ورود به حوزه مطبوعات، کتاب و رمان، فیلم و تئاتر در دفتر سیاسی با او آغاز شد و واقعاً تحلیل‌های خوبی ارائه می‌داد و همه این جریانات را می‌شناخت و درست پیش‌بینی می‌کرد. او معتقد به جریان فرهنگی انقلاب و تفکر هنری شهید آوینی بود. به یاد دارم درباره حوزه هنری آن زمان تحلیل می‌کرد که اینها به دنبال آوینی‌زدایی هستند. بعد به واسطه حضور حسین شریعتمداری در کیهان او هم به آنجا رفت و این کارها را آنجا ادامه داد. در کیهان خیلی بر روی آوینی تأکید داشت.

مصاحبه نمی‌کرد
حدود سال 72 یا 73 که جریانات خاص فرهنگی و هنری در کشور رسوخ کردند، حدود 135 نفر از آنها در بیانیه‌ای برخی مطالب را بیان کرده بودند که وقتی مرحوم شایانفر اسامی امضاکنندگان را دید، انگار زندگی‌نامه همه آنها را حفظ بود و کامل آنها را می‌شناخت و می‌دانست که هر یک پیش از انقلاب در چه جریان یا تشکلی حضور داشتند و پس از انقلاب چه می‌کنند. برای نمونه او از هوشنگ اسدی گفت و سوابقی که او پیش از انقلاب با کمونیست‌ها داشته است. در کل همه را به خوبی می‌شناخت.
برای مصاحبه هم با او خیلی مشکل داشتیم. اصلاً اطلاعات بروز نمی‌داد. می‌گفتیم صحبت کن تا ضبط کنیم و پیاده شود اصلاً اهل صحبت نبود.
در کیهان هم اصلاً اسمی از او آورده نمی‌شد؛ اما مهره اصلی مطالبی همچون شوالیه‌های ناتوی فرهنگی و خیلی مطالب مهم و افشاگر کیهان بود.

حافظه فوق‌العاده داشت
یکی از همکاران وی در دوران حضور در دفتر سیاسی سپاه هم درباره این مرحوم می‌گوید: از سال ۶۸ با او آشنا بودم و پس از اینکه به کیهان رفت در جمع پیشکسوتان سیاسی سپاه با او ارتباط داشتیم. 
چاقویی درباره او می‌گوید: همیشه در راستای اهداف انقلاب و آرمان‌ها و دستورهای امام و رهبر معظم انقلاب حرکت می‌کرد. حافظه فوق‌العاده‌ای داشت، مثل یک رایانه تمام مسائل تاریخی را در ذهن داشت و دسته‌بندی شده ارائه می‌داد، حتی اطلاعات افراد را هم کامل در ذهن داشت. اشخاص و جریانات را به خوبی می‌شناخت. با کسی رودربایستی نداشت و مواضع درست، اصولی و انقلابی خود را بدون واهمه بیان می‌کرد.
به یاد دارم پیش از بحث انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در یک جلسه در مجمع پیشکسوتان او را دعوت کردیم و او با وجود بیماری و داشتن کسالت آمد و مباحثش را دو طرفه با سخنران اصلی جلسه مطرح کرد و بحث‌های خوبی ارائه داد. دغدغه‌هایی هم داشت. با آن جسم نحیف دغدغه‌های زیادی برای انقلاب داشت. دنبال نام و نشان نبود. تحلیلگری قوی بود و کارهایش در کیهان قدرت تحلیل او را نشان می‌داد. او فردی مخلص بود.

نقش عمارگونه 
برای رهبری
سرباز ولایت بود و به واقع نقش عمارگونه‌ای برای ولایت داشت. او یکی از برجسته‌ترین فرماندهان قرارگاه فکری و بصیرت‌افزایی انقلاب اسلامی بود. نکته مهمی که من از او سراغ دارم اخلاصی بود که در کارها داشت که این هم رمز موفقیتش بود.

 اصرار
 به گمنامی داشت
تقی دژاکام درباره او می‌گوید: طبيعي است که خيلي‌ها حاج‌حسن شايانفر را نشناسند. انگار اصرارش بر همين بود که هميشه گمنام بماند. دفتر محقرش در طبقه دوم ساختمان کيهان با آن دکوراسيون قديمي و ساده و با نوري ملايم، اضافه مي‌شد به لبخند مليح او و همه اينها وقتي دلنشين مي‌شد که باب سخن را مي‌گشود و گفتني‌هايي را مي‌گفت که هميشه شنيدني و جالب بود.

سلامش
 انرژی می‌داد
در اين چند سال آنقدر در مطالعات و پژوهش‌هاي تاريخ انقلاب غرق شده بود که وقتي نام شخصي برده مي‌شد، یک کتاب حرف براي گفتن داشت. حافظه‌اش بي‌نظير بود، اخلاصش هم. هيچ وقت اين برتري‌ها باعث نمي‌شد که بادي به غبغبش بیندازد و مثلاً جواب سلام کسي را بي‌لبخند و انرژي بدهد.
درباره این یار صدّیق انقلاب و عمار امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) مطالب به ویژه از زبان مسئولانی که در طی دوران خدمت او به انقلاب شاهد فعالیت‌هایش بوده‌اند بسیار است؛ اما به سبب نبود وقت لازم امکان صحبت با همه آنها فراهم نشد؛ اما در شماره‌های آینده سعی داریم درباره این بزرگوار بیشتر از زبان مسئولان سخن بشنویم.