امیر رضا جلالی/ امروز در آستانه اربعین سالار شهیدان خبر درگذشت مردی گمنام از جبهه فرهنگی و بصیرتافزایی انقلاب بر داغ دلها افزود. شایانفر تا این اواخر با وجود بیماری مزمنی که داشت، سر کار حاضر میشد. بدنش نحیف و چهرهاش پیر شده بود؛ اما مثل یک جوان زبده کارش را انجام میداد. سرانجام بیماری مهلتش نداد و حاجحسن فعال در دفتر سیاسی سپاه در دهه شصت و فعال در دفتر پژوهشهای کیهان در دهههای هفتاد، هشتاد و نود از میان دوستان رسانهای و غیررسانهایاش رفت. در ادامه درباره این نخبه فعال در حوزه تاریخ و جریانشناسی با برخی از دوستان و همراهانش گفتوگویی را ترتیب دادیم که در ادامه میخوانید.
شروع بیماری
مرحوم حسن شایانفر، مشاور فرهنگی و یار دیرینه حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان بود. از سال 1372 به جمع نویسندگان روزنامه کیهان پیوست و در سمت مدیر دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان تاکنون مسئولیتهای مختلفی، از جمله انتشار پاورقی و کتابهای نیمه پنهان را برعهده داشته است.
او ظهر روز اول آذر 1389 در پی بروز علائم یک بیماری سخت ابتدا به اورژانس بیمارستان بقیهالله(عج) انتقال یافت و در نهایت با تشخیص پزشکان در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد.
پس از 83 روز بستری، با پایان روند معالجات پزشکی بیمارستانی و مصادف با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (22 بهمن 1389)، از بیمارستان ترخیص شد و به منزل آمد. با انتقال شایانفر به منزل، دور جدیدی از معالجات پزشکی برای بهبود وی آغاز شد. در همین زمان او دوباره به دفتر کارش رفت و مشغول کار شد.
دو رکعت نماز
حضرت آقا برای شفا
در این زمینه میثم رشیدآبادی از دوستان جوان او میگوید: یاد بیماری هفت سال پیشش افتادم که پسرش برایم تعریف کرد، بعد از اطلاع از بیماری پدرم، آقای حجازی(از دفتر رهبر معظم انقلاب) زنگ زد و گفت رهبر انقلاب فرمودند الآن آقای سعد حریری ملاقات دارند. به محض اینکه بروند برای سلامتی آقای شایانفر دو رکعت نماز میخوانم. بعد هم چیزی که بر آن دعا خوانده بودند، فرستادند.
شایانفر در حالی که پزشکان و نزدیکانش کاملاًً از او قطع امید کرده بودند و او حتی نمیتوانست دستش را تکان بدهد، روی تخت نشسته و پسرش را صدا کرده و چیزهایی به او گفته بود. در واقع، به دعای آقا شفا یافته بود.
هرجا که بود
آنجا را مرکز جهان میدانست
او معتقد است که از ویژگیهای بارز مرحوم شایانفر (که با آقای شریعتمداری مشترک است) این است که این توصیه مهم و سرنوشتساز رهبر انقلاب را عملاً در حیات اجتماعی خود به کار بستهاند که در هر جا و در هر کاری هستید، آنجا را مرکز جهان بدانید و شایانفر دقیقاً اینگونه بود.
مرد پنهان
نیمه پنهان ماه
مرحوم شایانفر از فعالان انقلابی بود که نقش شگرفی در افشای نیروهای ضدانقلاب و وابسته به استکبار جهانی داشت. ستون خواندنی نیمه پنهان در روزنامه کیهان حاصل زحمات وی و همکارانش بود.
همواره به دلیل افشای ماهیت واقعی پردهنشینان و دستان پنهان و پیدای افراد پشتپرده جریانهای معاند با انقلاب اسلامی، از جمله فراماسونها مورد غضب فتنهگران داخلی و خارجنشین بود و تا آنجا که توانستند وی را آماج ناسزاها و فحاشیهای خود قرار دادند.
تیزهوشی و درایت حسن شایانفر در شناخت حلقههای پنهان جریانهای انحرافی سیاسی و فرهنگی سبب شد تا سلسله کتب «نیمه پنهان» شکل گیرد؛ کتبی اکنون یکی از مراجع و منابع مطالعاتی دانشجویان و پژوهشگران بهشمار آید.
شایانفر هیچگاه متمایل به درج نام خود در ذیل فعالیتهای فرهنگی و سیاسی که با مدیریت وی در روزنامه کیهان و محافل فکری، مطالعاتی و... انجام داده است، نبود و همواره در قامت یک سردار گمنام در عرصه جنگ نرم فعالیت میکرد.
اولین تحلیلگر
و جریانشناس فرهنگیـ هنری سپاه
سیدمهدی حسینی از نیروهای دفتر سیاسی درباره او میگوید: او را بیشتر در جلسات دفتر سیاسی میدیدم. سخنرانیها و تحلیلهایش در جلسات جالب و قابل توجه بود. وی در دفتر سیاسی سپاه عمدتاً در مطالعات تاریخی و بررسی اشخاص و جریانات فرهنگی و هنری تبحر داشت و چون درباره ساواک هم مطالعاتی انجام داده بود، روی جریانات فرهنگی و هنری دوران پهلوی و هنرمندان و هنرپیشهها و فیلمسازان و سرمایهگذاران این حوزه در دوران پهلوی و ادامه فعالیت آنها بعد از انقلاب تسلط داشت. به طور کلی وی اولین کسی بود که پای تحلیلهای اینچنینی را در دفتر سیاسی در جلسات تحلیلی، بولتنها و نقد و نظریه باز کرد.
معتقد به جریان
و مکتب آوینی بود
ورود به حوزه مطبوعات، کتاب و رمان، فیلم و تئاتر در دفتر سیاسی با او آغاز شد و واقعاً تحلیلهای خوبی ارائه میداد و همه این جریانات را میشناخت و درست پیشبینی میکرد. او معتقد به جریان فرهنگی انقلاب و تفکر هنری شهید آوینی بود. به یاد دارم درباره حوزه هنری آن زمان تحلیل میکرد که اینها به دنبال آوینیزدایی هستند. بعد به واسطه حضور حسین شریعتمداری در کیهان او هم به آنجا رفت و این کارها را آنجا ادامه داد. در کیهان خیلی بر روی آوینی تأکید داشت.
مصاحبه نمیکرد
حدود سال 72 یا 73 که جریانات خاص فرهنگی و هنری در کشور رسوخ کردند، حدود 135 نفر از آنها در بیانیهای برخی مطالب را بیان کرده بودند که وقتی مرحوم شایانفر اسامی امضاکنندگان را دید، انگار زندگینامه همه آنها را حفظ بود و کامل آنها را میشناخت و میدانست که هر یک پیش از انقلاب در چه جریان یا تشکلی حضور داشتند و پس از انقلاب چه میکنند. برای نمونه او از هوشنگ اسدی گفت و سوابقی که او پیش از انقلاب با کمونیستها داشته است. در کل همه را به خوبی میشناخت.
برای مصاحبه هم با او خیلی مشکل داشتیم. اصلاً اطلاعات بروز نمیداد. میگفتیم صحبت کن تا ضبط کنیم و پیاده شود اصلاً اهل صحبت نبود.
در کیهان هم اصلاً اسمی از او آورده نمیشد؛ اما مهره اصلی مطالبی همچون شوالیههای ناتوی فرهنگی و خیلی مطالب مهم و افشاگر کیهان بود.
حافظه فوقالعاده داشت
یکی از همکاران وی در دوران حضور در دفتر سیاسی سپاه هم درباره این مرحوم میگوید: از سال ۶۸ با او آشنا بودم و پس از اینکه به کیهان رفت در جمع پیشکسوتان سیاسی سپاه با او ارتباط داشتیم.
چاقویی درباره او میگوید: همیشه در راستای اهداف انقلاب و آرمانها و دستورهای امام و رهبر معظم انقلاب حرکت میکرد. حافظه فوقالعادهای داشت، مثل یک رایانه تمام مسائل تاریخی را در ذهن داشت و دستهبندی شده ارائه میداد، حتی اطلاعات افراد را هم کامل در ذهن داشت. اشخاص و جریانات را به خوبی میشناخت. با کسی رودربایستی نداشت و مواضع درست، اصولی و انقلابی خود را بدون واهمه بیان میکرد.
به یاد دارم پیش از بحث انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در یک جلسه در مجمع پیشکسوتان او را دعوت کردیم و او با وجود بیماری و داشتن کسالت آمد و مباحثش را دو طرفه با سخنران اصلی جلسه مطرح کرد و بحثهای خوبی ارائه داد. دغدغههایی هم داشت. با آن جسم نحیف دغدغههای زیادی برای انقلاب داشت. دنبال نام و نشان نبود. تحلیلگری قوی بود و کارهایش در کیهان قدرت تحلیل او را نشان میداد. او فردی مخلص بود.
نقش عمارگونه
برای رهبری
سرباز ولایت بود و به واقع نقش عمارگونهای برای ولایت داشت. او یکی از برجستهترین فرماندهان قرارگاه فکری و بصیرتافزایی انقلاب اسلامی بود. نکته مهمی که من از او سراغ دارم اخلاصی بود که در کارها داشت که این هم رمز موفقیتش بود.
اصرار
به گمنامی داشت
تقی دژاکام درباره او میگوید: طبيعي است که خيليها حاجحسن شايانفر را نشناسند. انگار اصرارش بر همين بود که هميشه گمنام بماند. دفتر محقرش در طبقه دوم ساختمان کيهان با آن دکوراسيون قديمي و ساده و با نوري ملايم، اضافه ميشد به لبخند مليح او و همه اينها وقتي دلنشين ميشد که باب سخن را ميگشود و گفتنيهايي را ميگفت که هميشه شنيدني و جالب بود.
سلامش
انرژی میداد
در اين چند سال آنقدر در مطالعات و پژوهشهاي تاريخ انقلاب غرق شده بود که وقتي نام شخصي برده ميشد، یک کتاب حرف براي گفتن داشت. حافظهاش بينظير بود، اخلاصش هم. هيچ وقت اين برتريها باعث نميشد که بادي به غبغبش بیندازد و مثلاً جواب سلام کسي را بيلبخند و انرژي بدهد.
درباره این یار صدّیق انقلاب و عمار امام خامنهای(مدظلهالعالی) مطالب به ویژه از زبان مسئولانی که در طی دوران خدمت او به انقلاب شاهد فعالیتهایش بودهاند بسیار است؛ اما به سبب نبود وقت لازم امکان صحبت با همه آنها فراهم نشد؛ اما در شمارههای آینده سعی داریم درباره این بزرگوار بیشتر از زبان مسئولان سخن بشنویم.