رسول سنائی‌‌راد/ مرحومه خانم مرضیه حدید‌چی دباغ(رحمه‌الله‌علیها) را می‌توان مصداق بانوی انقلاب نامید که از شروع مبارزه تا پایان عمر انقلابی‌گری وفادار بود. او از سال ۴۳ عَلَم مبارزه علیه رژیم پهلوی را برافراشت و در سال ۵۳ به جرم تکثیر و توزیع سخنرانی‌های شهید آیت‌الله سعیدی دستگیر شد. 
مقاومت جانانه این زن بزرگ زیر شکنجه‌های ددمنشانه و سفّاکانه ساواک سبب شد، آن از خدا بی‌خبران دختر نوجوانش را دستگیر و شکنجه کنند، تا بلکه روحیه محکم مادر را با شکنجه دختر معصومش درهم بشکنند؛ اما او با الهام از آیات الهی قرائت شده از زبان آیت‌الله ربانی شیرازی در زندان که دعوت به صبر و استقامت در راه خدا بود، تمامی فشارهای جسمی و روحی را مظلومانه و صبورانه تحمل کرد و پس از آزادی از زندان با بدنی مجروح، با گذرنامه جعلی به خارج از کشور رفت و با فراگیری آموزش‌های نظامی در لبنان (اولین تجربه حضور در خارج از کشور) مبارزه علیه رژیم سفاک پهلوی را ادامه داد.
این بانوی مبارز و انقلابی با معرفی امام موسی‌صدر به عنوان محافظ حضرت امام خمینی(ره) در نوفل‌ لوشاتوی فرانسه در زمان تبعید، در بیت معظم‌له مستقر شد و فداکارانه به رهبر کبیر انقلاب اسلامی خدمت کرد و حضور وی پلیس فرانسه را که مصّر به گماردن محافظ زن در بیت‌ امام (ره) بود، مجاب کرد. شهامت و اخلاص این بانوی بزرگ نزد امام(ره) به اثبات رسید و لذا تنها زنی بود که حضرت امام(ره) قبول کرده بود در پرواز انقلاب همراه ایشان از پاریس به تهران سفر کند که البته بروز یک اتفاق برای وی و بستری شدنش مانع از این همراهی شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و ظهور گروهک‌های ضدانقلابی، خانم دباغ به فرماندهی سپاه همدان منصوب شد؛ استانی که محور تأمین امنیت و مبارزه علیه گروهک‌های ضدانقلاب در غرب کشور به شمار می‌آمد. حضور این زن شجاع که با حجاب کامل و حمل سلاح انفرادی در سطح فرماندهی حضور داشت، برای رزمندگان الهام‌بخش و مولّد غیرت و رشادت در صحنه نبرد بود. پس از آن وی مدتی در سمت مسئول بسیج خواهران  خدمت کرده و بعدها نیز سالیانی به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد.
هنگامی که حضرت امام(ره) در سال ۶۷ هیئتی را برای انتقال پیام به گورباچف، رئیس‌جمهور شوروی سابق اعزام کردند، خانم دباغ نیز عضو این هیئت بود که بنا به نقلی از مرحوم سیداحمد خمینی، این امر به دلیل  شناخت امام(ره) از شجاعت، حفظ اسرار و نترسیدن وی در شرایط سخت و بحرانی بوده است.
اما جالب‌تر اینکه هیچ‌‌یک از مسئولیت‌ها و جایگاه‌های بلند آن مرحومه در انقلاب و نظام، موجب ادعا و طلبکاری در وی نبود و ضمن وفاداری به انقلاب و گفتمان امام، نه‌تنها به‌دنبال کسب هیچ امتیازی برای خود و اطرافیان برنیامد؛ بلکه وقتی شرایط مالی پس از نمایندگی اجازه استمرار کمک‌های مالی او به چند خانواده مستضعف و تحت پوشش‌ او را نمی‌داد به مسافرکشی شبانه رو آورد و تنها منع رهبری و تأمین نیازهای این خانواده‌های محروم از منابعی دیگر وی را مجاب کرد که آن کار را ادامه ندهد.
اصرار او به حفظ مواضع انقلابی و سیره برآمده از انقلاب اسلامی و نقد برخی انحرافات رفتاری انقلابیون بریده و ریزشی و غفلت مسئولان از سوی دیگر و رنج‌های دوران مبارزه در سالیان اخیر، سختی‌هایی را به آن بانوی انقلابی تحمیل کرد؛ اما او هیچ‌گاه زبان به شکایت نگشود و در پاسخ به خبرنگاری که از وی پرسیده بود؛ آیا از راهی که در انقلاب و خدمت به نظام برگزیده‌ای، پشیمان نیستی؟ با قاطعیت گفته بود: «ابداً و اگر الآن هم پاهایم یاری می‌کرد، در سوریه بودم.» و این گمشده امروز بسیاری از انقلابیون دیروز است؛ تداوم انقلابی‌گری و مجاهدت و او بحقّ تجسّم آن بود.  

 دکتر یدالله جوانی/ در زمانه‌ای که عده‌ای آمریکا را کدخدای جهان می‌پندارند و از رهگذر این پنداشت، به دنبال متصل کردن واگن ایران به لوکوموتیو آمریکا برای پیشرفت کشور هستند؛ شناخت پیدا کردن از واقعیات ایالات متحده یک ضرورت است. واقعیات آمریکا را در پرتو بصیرت عمیق و نافذ باید آن‌گونه که هست مورد توجه و تأمل قرار داد. رفتار و مواضع برخی از نخبگان سیاسی و غیرسیاسی کشور در سال‌‌های اخیر، نشان می‌دهد که ملت ایران با مشکل بی‌بصیرتی عده‌ای از نخبگانش مواجه شده است؛ نخبگانی که به دلیل بی‌بصیرتی مجذوب آمریکا شده‌اند.
رهبر حکیم و دوراندیش انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از مردم استان شهیدپرور اصفهان در هفته گذشته، «بصیرت سیاسی» را یکی از نیازهای ضروری به‌ویژه برای نخبگان کشور دانستند و در این باره فرمودند: «نبود بصیرت موجب می‌شود که انسان مجذوب مواردی شود که واقعاً جاذبه ندارد، همانند عده‌ای که مجذوب آمریکا هستند، در حالی که این مجذوبیت دروغین است.»
آری، این یک واقعیت تلخ است که عده‌ای از نخبگان بی‌بصیرت کشور، در دام مجذوبیت‌های دروغین آمریکا گرفتار شده و بدون توجه به واقعیات آمریکا، تصور می‌کنند مشکلات اقتصادی ایران را از طریق رابطه با ایالات متحده می‌توان حل کرد. با تحلیل انتخابات آمریکا و تمرکز بر دلایل رأی‌آوری دونالد ترامپ، می‌توان تاحدودی به واقعیات این کشور دست یافت. انتخابات اخیر آمریکا، یک استثنا است. استثنا از این جهت که ترامپ در رقابت‌های انتخاباتی و تبلیغات خود، نه‌تنها رقیب خود از حزب دموکرات، بلکه نظام سیاسی آمریکا را به چالش کشاند. ترامپ در نطق‌های آتشین خود و در مناظره‌های انتخاباتی‌اش، از واقعیات تلخ آمریکا به عنوان محصول نظام سرمایه‌داری و سیستم فاسد سیاسی این کشور رونمایی کرد. ترامپ به درستی در نطق‌های انتخاباتی‌اش، دلایل جنبش وال‌استریت با شعار «ما ۹۹ درصد هستیم» را بیان داشت. هر چند وی خود محصول همین نظام فاسد سرمایه‌داری است؛ اما با استفاده از شیوه‌های جذاب پروپاگاندای انتخاباتی و با تکیه بر نفوذ مالی ـ تبلیغاتی‌اش، تلاش کرد تا خود را فردی توانا و با انگیزه برای بر هم زدن وضع موجود معرفی کند. ترامپ در رقابت‌های تبلیغاتی، ضمن معرفی کردن رقیبش به میراث‌دار و نماینده جریان سرمایه‌داری و وضع موجود و تصریح بر اینکه در آمریکا ما سرمایه‌دارها به راحتی می‌توانیم سیاستمداران را بخریم و در اختیار بگیریم؛ مدعی شد، چون من با این سیستم آشنا هستم می‌توانم با آن مبارزه کنم. ادعای بزرگ ترامپ مبنی‌بر آمدن به صحنه برای مبارزه با نظام سیاسی فاسد حاکم بر آمریکا، سبب شد تا سردمداران نظام سرمایه‌داری، صاحبان رسانه‌های بزرگ و پرنفوذ، هنرپیشه‌ها و گروه‌های اجتماعی ذی‌نفوذ و عمده مسئولان در این کشور، از وی روگردان شده و به هیلاری کلینتون متمایل شوند. با توجه به اینکه ترامپ نامزد حزب جمهوریخواهان بود؛ اما تعداد زیادی از سران این حزب، از جمله «پل رایان» رئیس‌ حزب، اعلام کردند به وی رأی نخواهند داد. آری همین دلایل بود که سبب شد طبقات فرودست جامعه آمریکا به ترامپ تمایل نشان دهند. بنابراین در انتخابات اخیر آمریکا، رقابت بین دو حزب جمهوریخواه و دموکرات نبود؛ بلکه به نوعی رقابت بین ترامپ و نظام سرمایه‌داری و نظام سیاسی آمریکا بود. در این انتخابات آقای ترامپ با شعارهایی علیه وضع موجود و افشای فسادهای نظام سرمایه‌داری حاکم بر آمریکا، توانست نگاه‌های مردم آمریکا را به خود جلب کند. ترامپ بیش از رقیبش به واقعیات و مشکلات کشور و جامعه آمریکا اشاره کرد و به همین دلیل توانست بر وی پیروز شود. اهم این واقعیات در مؤلفه‌های زیر قابل بررسی است.
۱ـ آمریکا ابرقدرت فروریخته
دونالد ترامپ بر این شعار تمرکز داشت که می‌خواهد آمریکا را به قدرت اول جهان برگرداند. معنای این سخن آن است که آمریکا موقعیت پیشین خود را در صحنه بین‌الملل از دست داده و دیگر ابرقدرت نیست. دونالد ترامپ مدعی شد که می‌خواهد آمریکا را به مردم برگرداند.
وی سیاست‌های اوباما را عامل خدشه وارد شدن بر پرستیژ آمریکا معرفی کرد و از این جهت توانست با ادعای احیای پرستیژ آمریکا، در جامعه آمریکا محبوبیت پیدا کند.
۲ ـ آمریکا کشوری با بحران‌های بزرگ
ترامپ بر روی مشکلات اقتصادی آمریکا، فقر و محرومیت توده‌های مردم، شکاف‌های طبقاتی و نقش نظام سیاسی آمریکا در پیدایی این مشکلات، دست گذاشت و آنها را برجسته کرد. واقعیت آن است که اکنون آمریکا با حدود ۲۰ تریلیون دلار، بزرگ‌ترین کشور بدهکار جهان است. کسری بودجه بسیار زیاد، محرومیت ۴۲ میلیون نفری جامعه آمریکا خدمات اولیه و بیکاری فراوان از مختصات اقتصاد آمریکا است.
۳ ـ سرخوردگی مردم از نظام سیاسی آمریکا
مردم آمریکا به شدت از نظام سیاسی این کشور سرخورده شده‌اند. وقتی در آمریکا جنبش وال‌استریت شکل گرفت، عده‌ای از کارشناسان مسائل آمریکا از یک انقلاب سیاسی سخن گفتند. «برنی سندرز» از دموکرات‌های آمریکا در خلال انتخابات میان‌دوره‌ای در درون حزب دموکرات، از انقلاب سیاسی در آمریکا گفت و معتقد بود که نظام سرمایه‌داری در آمریکا به‌عنوان یک درصد تصمیم‌گیر در مقابل ۹۹ درصد مردم و جنبش وال‌ استریت قرار دارد. آقای ترامپ، در رقابت‌های انتخاباتی، آن یک درصد را به چالش کشید و سعی کرد خودش را وامدار احیای حقوق آن ۹۹ درصد معرفی کند.
۴ ـ آمریکا مؤسس گروه‌های تروریستی و داعش
ترامپ با صراحت از آمریکا و رئیس‌جمهور پیشین این کشور آقای اوباما و هیلاری کلینتون، به‌عنوان مؤسسین داعش یاد کرده و آنها را طرفدار تروریسم معرفی کرد. ترامپ صریح اعلام کرد که در سال‌های اخیر آمریکا برای جنگ در خاورمیانه شش تریلیون دلار هزینه کرده و هیچ نتیجه‌ای از این جنگ‌ها نگرفته، در حالی که می‌شد با این پول‌ها دو بار آمریکا را ساخت.
۵ـ آمریکا و تضادهای درونی
انتخابات آمریکا و نوع رقابت‌ها در انتخابات اخیر با توجه به نتایج حاصله و چالش‌های بعدی، نشان می‌دهد که جامعه آمریکا از درون با تضادهای فراوانی روبه‌رو شده است. درگیری‌های خیابانی و اعتراض به نتیجه اتهامات از یک‌سو و اعتراضات به سازوکارهای انتخاباتی متعلق به قرون گذشته در آمریکا از دیگر سو، این تضادها را آشکار ساخته است. این تضادها می‌تواند روندهای واگرایی میان ایالت‌های مختلف آمریکا را تشدید کند و در نهایت به فروپاشی ایالات متحده بینجامد. هیلاری کلینتون در سخنرانی پس از پایان انتخابات با اشاره ضمنی به همین چالش‌ها و بحران‌های اجتماعی گفت، فکر نمی‌کردیم آمریکا اینچنین دو پاره شود. توصیه اوباما به معترضان خیابانی مبنی‌بر تداوم بخشیدن به اعتراضات علیه ترامپ، در این راستا بسیار قابل‌‌تأمل است.
۶ ـ از دست دادن قدرت ائتلاف‌سازی
از دیگر واقعیات آمریکا که در این انتخابات و پس از آن بیش از پیش آشکار شد، از دست رفتن قدرت ائتلاف‌سازی پیشین آمریکا است. به یقین با به قدرت رسیدن ترامپ، ضعف آمریکا در ائتلاف‌سازی بیشتر نمایان خواهد شد. واکنش دولت‌های اروپایی به انتخاب ترامپ، ریشه در همین واقعیت دارد.
این واقعیات نشان می‌دهد، ایالات متحده به دلیل مشکلات ساختاری، تعارضات فرهنگی و اجتماعی، فسادهای سیاسی و سیاست‌های نادرست سردمدارانش، در مسیر فروپاشی قرار دارد. ریشه تمامی این مشکلات، به ذات نظام لیبرال‌دموکراسی سرمایه‌داری برمی‌گردد. این فروپاشی قطعی است و خبر آن را حضرت امام خمینی(ره) در پیام تاریخی خود به آقای گورباچف به همگان دادند. حال سؤال این است که جمهوری اسلامی در جایگاه یک قدرت نوظهور، با کدام منطق و بر اساس چه استدلال‌هایی می‌تواند مشکلات خود را از طریق رابطه با آمریکا حل کند؟



کارشناسان و صاحب‌نظران در گفت‌وگو با صبح صادق تبیین کردند
سیدمحمد مشکوه‌الممالک/ امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) فرمودند: «ما در زمینه‌ فرهنگ، هم در مورد آفند ضعیف عمل می‌کنیم، هم در مورد پدافند ضعیف عمل می‌کنیم؛ به نظر من بایست در این زمینه‌ها کار کرد. فرهنگ با جوهر دین، با جوهر انقلاب، اساس کارهای ما است که بایستی واقعاً به آن بپردازیم. محصولات فرهنگی، کتاب، سینما، تئاتر، شعر، مطبوعات و نیز شخصیّت‌های فرهنگی؛ فرض کنید که یک شخصیّت فرهنگی هست که همه‌ عمر خودش را در راه انقلاب گذاشته، یک شخصیّت فرهنگی هم هست که هر وقت توانسته به انقلاب نیش زده؛ شما رفتارتان با این دو نفر چه‌ جور است؟ شما که مسئول دولتی هستید یا مسئول فرهنگی هستید یا مسئول وزارت مثلاًً ارشاد هستید یا وزارت علوم هستید یا سازمان تبلیغات اسلامی هستید ـ فقط مخصوص کارهای دولتی نیست، دیگران هم همین‌جور هستند ـ یا صداوسیما، رفتار شما و برخورد شما با این دو آدم چه جور است؟ این خیلی مهم است.» به منظور تبیین سخنان معظم‌له در زمینه فرهنگ، خبرنگار صبح صادق با سه نفر از صاحب‌نظران گفت‌وگویی انجام داده است که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.
نقش فرهنگ
 در ایستادگی ملی
حجت‌الاسلام احمد روزبهانی *
طبق بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب اساس مشکلات فرهنگی و علت ترویج نشدن اسلام در کشور، ولنگاری فرهنگی است. برخی‌ها برای پاک کردن صورت مسئله این اندیشه را رواج می‌دهند که مردم فرهنگ را مدیریت می‌کنند و به این وسیله از زیر مسئوليت، شانه خالی می‌کنند؛ این درحالی است که یکی از وظایف حکومت اسلامی ترویج اسلام و تبلیغ آن در سراسر بلاد اسلامی و ایجاد بسترهای لازم برای آشنا شدن با اسلام ناب محمدی است.
یکی از کارهای دشمن برای از بین بردن نظام، تهی کردن آن از ارزش‌ها و دستاوردهای آن است که در بیانات رهبر معظم انقلاب، بارها این مسئله درباره پروژه نفوذ دشمن مورد اهتمام قرار گرفته است؛ لذا شاید شخصی که دشمن در او نفوذ کرده، خودش هم متوجه نباشد که در واقع دشمن، تفکر او را دستخوش تغییر قرار داده است و از او برای تکمیل پازل خود بهره‌برداری می‌کند. 
یکی از پروژه‌های نفوذ، تغییر آرمان‌های مکتب امام و انقلاب اسلامی مانند استکبارستیزی، کمک به مستضعفان عالم، ساده‌زیستی و... است که اگر هر یک از آنها دستخوش تغییر یا انحراف شود آن نظام آسیب‌پذیر می‌شود.
دغدغه رهبر معظم انقلاب درباره انقلابی عمل کردن دستگاه‌های نظام، از جمله نهادهای فرهنگی است؛ چرا که اگر انقلاب در متن نظام و مسئولان، جاری و ساری باشد؛ به بدنه آن هم سرایت می‌کند. انقلاب یعنی دگرگونی که با پسوند اسلام به آن، می‌شود دگرگونی اسلامی. 
رهبر معظم انقلاب بر این نکته تأکید کردند که چون ایستادگی در برابر دشمن، بر اساس اسلام جلوی آسیب را خواهد گرفت؛ لذا دشمنان ما از واژه اسلام هراس دارند و نمی‌خواهند بگویند انقلاب اسلامی. براین مبنا، معظم‌له فرموده‌اند: مسئله فرهنگ مهم است، زیرا اساس ایستادگی و حرکت نظام اسلامی مبتنی بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی و تقویت جریان فرهنگی مؤمن انقلابی است.
یکی از اموری که در سال‌های پس از انقلاب، چندان به آن نپرداخته‌ایم، تولید نشدن کارهای فرهنگی مناسب است. برای نمونه در حوزه ارزش‌های دفاع مقدس و کارهای فاخر سینمایی عقب هستیم، یا امروزه در زمینه بومی‌سازی شبکه‌های اینترنتی ضعیف عمل کرده‌ایم؛ در حالی‌که در کشوری مثل چین از ابزار جست‌وجوی گوگل که صهیونیستی است استفاده نمی‌کنند؛ بلکه با ایجاد جست‌وجوگرهای ملی خلأ را پر کرده‌اند. 
* استاد حوزه و دانشگاه


کوتاهی نهادهای رسمی 
و غیر رسمی
محمدحسین رجبی‌دوانی *
رهبر معظم انقلاب فرموده‌اند: «گاهی اوقات نگرانی من از مسائل فرهنگی باعث شده است که خواب نداشته باشم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هر نهاد، سازمان و تشکیلاتی که ادعای انقلابی بودن داشت، حتی اگر در وظایف تعریف شده او هم ذکر نشده، باید به عنوان تکلیف در ترفیع اسلام ناب و آرمان‌های انقلاب اقدام می‌کرد. البته در این زمینه متولیان دولتی و مرتبط، در داخل کشور مثل وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات، شورای انقلاب فرهنگی، و دفتر تبلیغات اسلامی قم و همین‌طور مراکز غیر رسمی، مانند حوزه‌های علمیه، سپاه، مساجد و نهادهای دیگر فرهنگی؛ و در خارج کشور هم وزارت خارجه در قالب سفارتخانه‌ها و رایزنی‌های فرهنگی، وظیفه اصلی را داشته و دارند.» 
متأسفانه، باید گفت آن‌گونه که انتظار می‌رفت، نهادهای رسمی و غیر رسمی به وظایف خود عمل نکردند. وزارت ارشاد به ظاهر اسم زیبایی دارد؛ اما چون از ادغام چند وزارتخانه در رژیم طاغوت تشکیل شد و شاکله آن طاغوتی بود، نتوانست پابه‌‌پای انقلاب پیش بیاید.
مبنا و اصول آموزشی دانشگاه‌ها نیز تعلیم و تربیت غربی و در تضاد با آرمان‌های انقلابی بود و زمانی که در سال اول و دوم انقلاب، به پایگاه‌های دشمن تبدیل و برای انقلاب خطرناک جلوه داده شد، تعطیل شد و انقلاب فرهنگی صورت گرفت تا دانشگاه‌ها تغییر پیدا کنند و تراز انقلاب شوند. 
پس از سه سال تعطیلی فقط دروسی با عنوان معارف اسلامی اضافه شد و دانشگاه‌ها با همان استادان، درس‌ها، شاکله و نظام آموزشی به تعلیم ادامه دادند و نتوانستند آن گونه که امام راحل(ره) و انقلاب انتظار داشت، به دانشگاه‌های اسلامی تبدیل شوند؛ از این رو دانشگاه تربیت مدرس تأسیس شد تا استادان متناسب با نظام اسلامی و انقلابی پدید آورد و بتواند دانشگاه‌ها را متحول کند.
اما چون نظامی هم که برای این دانشگاه در نظر گرفته شد، همان نظام قبل و با همان استادان بود، پس از مدتی مشخص شد این دانشگاه نیز که بر اساس نیاز‌های انقلاب شکل گرفت، چون بر مبنای درستی شکل نگرفته است، وضع آن بهتر از دانشگاه‌های بازمانده از پیش از انقلاب نیست.
البته تا زمانی که دفاع مقدس و جنگ ادامه داشت، آن روح انقلابی حاکم چندان اجازه نمی‌داد چنین کوتاهی‌هایی جلوه پیدا کند در واقع، ضعف نهادهایی که در این ارتباط مسئولیت داشتند، پوشانده می‌شد. سازمان تبلیغات اسلامی یا دفتر تبلیغات اسلامی که به برکت انقلاب پدید آمدند هم نتوانستند تأثیر محسوس و ارزشمندی داشته باشند. 
در سال ۱۳۶۲ حضرت امام(ره) برای رایزنی‌های فرهنگی به ایران و خارج از کشور که آن موقع تحت پوشش وزارت ارشاد بود، خطاب به وزیر وقت ارشاد، دستورالعمل و رهنمودهایی را صادر کردند؛ ولی متأسفانه هیچ‌یک مدّ نظر قرار نگرفت و اجرا نشد.
به همین دلیل حضرت آقا با هوشمندی و رصد آسیب‌هایی که متوجه فرهنگ انقلابی ما و تلاش‌های دشمن برای مقابله با فرهنگ و ارزش‌های ماست، بحث تهاجم، شبیخون و ناتوی فرهنگی را مطرح کردند و بارها هشدارهایی را در این زمینه دادند؛ اما دریغ از اینکه دولت‌ها اعتقاد و باوری در این عرصه داشته باشند. 
البته به لطف الهی مردم فهیم و بصیر ما با کانون‌های فرهنگی و کارهای خودجوش، تا حد زیادی توانسته‌اند به سهم خود کوتاهی‌های دولت‌ها و نهادهای رسمی را در این زمینه جبران کنند و اگر کشور ما تاکنون در عرصه فرهنگی در برابر دشمن مقاوم بوده و اجازه نداده است همه اقدامات آنها موفق شود، به دلیل تلاش‌های مردمی بوده است. 
*مورخ و پژوهشگر تاریخ


راه تقویت
 باورهای دینی
صابر خراسانی * 
بیشتر از بیست سال است که دغدغه رهبر معظم انقلاب، مسائل فرهنگی کشور است. نسل جوان و نوجوان الگو می‌خواهد. ما باید با استفاده از ابزارهایی مانند هنر و سینما، الگوهای دینی مانند امام حسین(ع) و شهدا را به مردم معرفی و آنها را جذب کنیم. راه مقابله و مبارزه با جنگ نرم دشمن، تقویت باورهای دینی مردم و جوانان با استفاده ابزاری از هنر است که بسیار تأثیرگذار می‌باشد.
یکی از موانع ترویج فرهنگ اسلام و اندیشه دینی در جامعه ما این است که غرب از تمامی امکانات، ابزار و هزینه‌هایی که در اختیار دارد علیه جوانان و نوجوانان استفاده کرده و اسطوره خود را به زیبایی تمام معرفی می‌کند. این اقدام سبب می‌شود که جوان راهش را گم کند و از آن هدف نادرست که دشمن آن را پنهان داشته، غافل بماند.
اگر متولیان فرهنگی مانند نویسندگان، شاعران، ‌هنرمندان و نهاد‌های ذی‌ربط که این نظام برای آنها سرمایه‌گذاری کرده و هزینه داده است، در حوزه‌های دینی و آیینی فعالیت کنند؛ قطعاًً مردم می‌پذیرند. ما تنها با بازتاب خوب کارهای فرهنگی خود در جامعه، مانند محرم و اربعین سیدالشهداء(ع) در عرصه فرهنگ موفق خواهیم بود. 
هر شخصی با فعالیت درست در حوزه کاری خود و با توجه دقیق به دغدغه‌های رهبر معظم انقلاب درباره  آسیب‌های فرهنگی، با تشکیل ارتش یک نفره و لمس شبیخون فرهنگی دشمن و خطرات آن، باید به مبارزه برخیزد. تهاجم فرهنگی جنگ خطرناکی است که انسان نمی‌داند از کجا و با چه روشی به او حمله می‌کنند. 
دشمن، ما را درگیر لذایذ شهوانی کرده و توجه به این مسائل انسان را از اصول فرهنگ دینی دور می‌کند. لذا مسئولان باید با شناخت موضوعات و انجام فعالیت‌های فرهنگی در تحکیم اعتقادات افراد جامعه بکوشند. 
امیدوارم نهادهای انقلابی و مردمی که نشان داده‌اند در این عرصه، نه به دلیل مسائل باندی و جناحی و نه به دلیل حفظ موقعیت خود، بلکه بر اساس احساس مسئولیت و وظیفه عمل می‌کنند، بیش از گذشته به دغدغه‌های رهبری توجه داشته باشند و برای رفع آنها تلاش بیشتری صورت دهند تا از این حیث آسیب‌پذیر نباشیم.
* فعال فرهنگی

 محمد رضا مرادی/ حزب‌الله لبنان روز به روز قدرتمندتر می‌شود. این حزب که به تازگی با رسیدن میشل عون به ریاست‌جمهوری پیروزی بزرگی را رقم زد و خود را یک حزب تعیین‌کننده در لبنان معرفی کرد، اکنون با یک نمایش قدرت در سوریه پیام مهمی به دشمنان خود ارسال کرده است. رژه نظامی باشکوه جنبش حزب‌الله لبنان در منطقه «القصیر» سوریه که برای اولین بار از زمان تشکیل و آغاز فعالیت این جنبش برگزار شد، غرب و صهیونیست‌ها را متحیر و غافلگیر کرد. این رژه به مناسبت روز شهید برگزار شد و طی آن صدها رزمنده حزب‌الله با پوشش نظامی یکدست و تجهیزات نظامی پیشرفته از مقابل جایگاه اصلی رژه رفتند. این رژه نظامی که در نوع خود استثنایی و منحصربه‌فرد بود، اولین رژه حزب‌الله در سوریه به شمار می‌آید. منطقه «القصیر»، واقع در ریف جنوبی حمص در دو بعد نظامی و امنیتی منطقه‌ای سمبلیک برای حزب‌الله است؛ از این رو این مراسم در این منطقه برگزار شد. نیروهای مسلح و ارتش سوریه با کمک و همراهی رزمندگان حزب‌الله موفق شدند در سال 2013 میلادی القصیر را از اشغال گروه‌های تروریستی تکفیری آزاد کنند. تصاویر منتشر شده از رژه بزرگ یگان زرهی حزب‌الله در منطقه القصیر استان حمص سوریه با انعکاس گسترده و تحلیل‌های رسانه‌ای در لبنان، منطقه و رژیم صهیونیستی روبه‌رو شد و بسیاری آن را پیامی قوی به رژیم صهیونیستی و تروریسم تکفیری ارزیابی کردند. گفتنی است، از یورش ارتش صهیونیستی در سال 1982 به لبنان تاکنون، یگان زرهی حزب‌الله برای نخستین بار در خارج از مرزهای لبنان یک رژه بزرگ نظامی برگزار می‌کند.
این رژه نظامی پس از هماهنگی بین یگان‌های ارتش سوریه مستقر در منطقه القصیر برگزار شد و حزب‌الله می‌داند این نوع فعالیت‌ها را رژیم صهیونیستی با استفاده از ماهواره‌ها و پهپادهای شناسایی زیر نظر می‌گیرد و موجب نگرانی و ترس آن می‌شود. منطقه راهبردی القصیر مفهوم خاصی برای صهیونیست‌ها دارد؛ زیرا از سه سال پیش در گزارش‌های پی‌درپی آمریکایی و صهیونیستی که با استفاده از ماهواره‌های جدید و پیشرفته آماده می‌شوند، از وجود سکوهای موشکی دوربرد، تونل‌ها و کارخانه‌های ساخت سلاح و مهمات در این شهر سوری نزدیک مرزهای لبنان سخن گفته می‌شود. رژیم صهیونیستی سطح یگان‌های شرکت‌کننده در این رژه نظامی زرهی و سلاح‌ها و تجهیزات نظامی استفاده شده در آن را برهم‌زننده توازن بازدارندگی بین آن و حزب‌الله می‌داند و به همین دلیل دستگاه‌های امنیتی رژیم صهیونیستی تصاویر ماهواره‌ای از این رژه را به دقت بررسی کرده‌اند.
رژه اقتدار حزب‌الله لبنان در حالی برگزار شده است که عربستان با کمک دلارهای نفتی به دنبال آن است که به نیابت از آمریکا و رژیم صهیونیستی حزب‌الله را در میان جهان عرب منزوی کند. غربی‌ها نیز با تروریستی خواندن حزب‌الله و تحریم این حزب سعی دارند مانع پیشرفت آن شوند؛ اما در این وضعیت سخت حزب‌الله توانسته است در پنج سال گذشته با ورود به سوریه و مبارزه با تروریست‌ها، ضمن پاکسازی شهرهای سوریه از وجود تروریست‌ها، مرزهای لبنان را نیز امن نگه دارد. اکنون پس از پنج سال مبارزه، حزب‌الله در قامت یک نیروی نظامی حرفه‌ای با تجهیزات پیشرفته، رژه‌ای برگزار کرده است که پیام آن این است که نه تنها رژیم صهیونیستی؛ بلکه کشورهای دیگر نیز توان حمله به حزب‌الله را ندارند. پیام رژه زرهی حزب‌الله به رژیم اشغالگر قدس روشن است و آن، اینکه میدان نبرد آینده تنها مرزهای لبنان نیست و این میدان از نظر جغرافیایی، نظامی و راهبردی بسیار عمیق و گسترده خواهد بود. نوع پوشش این رژه در رسانه‌های صهیونیستی هراس این رژیم از اقتدار و قدرت فزاینده حزب‌الله را نشان می‌دهد که اکنون همانند یک ارتش بزرگ به جدیدترین سلاح‌ها مجهز شده است.

 سعید مهدوی/مطالبات معوقه بانکی، از جمله معضلات رسمی و شفاف اقتصاد کشور است که مانع بزرگی در مسیر رشد و رونق اقتصاد کشور به شمار می‌آید. معوقات بانکی موجب عدم تسهیلات‌دهی بانک‌ها و درگیر کردن اقتصاد کشور در رکودی کم‌سابقه شده که تاکنون هیچ تدبیر مؤثری برای رفع آن اتخاذ نشده است. در عرف بانکداری مطالبات، به خواسته‌های بانک از مشتریان بابت تسهیلات اعطایی و معاملات و خدمات انجام شده اطلاق می‌شود که این موضوع در سال‌های اخیر با بروز مشکلات اقتصادی در کشور ما بیش از هر زمان دیگری بروز و نمو داشته است.
استفاده از تسهیلات بانکی حق مسلم متقاضیان واجد شرایط و فعالان اقتصادی است؛ از این رو با بلوکه شدن بخش قابل توجهی از این تسهیلات در اختیار افراد و مؤسسات خاص که از بازپرداخت اصل آن نیز سر باز می‌زنند، مشکلات فراوانی برای اقتصاد کشور و نظام بانکی به وجود آمده است. مطالبات معوق بانکی یکی از معضلات رسمی و شفاف اقتصاد کشور است که تمام جزئیات و ابعاد آن در دسترس است. با وجود این، نظام بانکی و نظارتی کشور نتوانسته است تاکنون اقدامات سازنده‌ای را برای رفع این مشکل اقتصادی انجام دهد و هرگاه هم طرح وصول این مطالبات پیش می‌آید، بانک‌ها و مؤسسات عموماً با بدهکاران خرده و مردم عادی برخورد کرده و از آنان یقه‌گیری می‌کنند.

معوقات نجومی نظام بانکی 
طی سال های گذشته، نسبت معوقات در نظام بانکی به مرور افزایش یافته، که نقش مدیریت بانک ها و شاخص های عملکردی آنان هم در ایجاد این وضعیت کم نبوده است. در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی، حجم مطالبات معوق از 8 هزار میلیارد تومان در سال 1384 به 12 هزار میلیارد تومان در سال 1385 و 17 هزار میلیارد تومان در سال 1386 و در نهایت در سال‌های 1391، ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ به‌ترتیب به 57، 82 و 81 هزار میلیارد تومان و در سال 1394 به بیش از 100 هزار میلیارد تومان رسیده است. مطالبات معوق در سال‌های اخیر کم و بیش با نرخ 20 درصد رشد می‌کند؛ یعنی با فرض 500 هزار میلیارد تومان وام پرداختی از سوی بانک های کشور در سال، حدود 100 هزار میلیارد تومان آن حبس شده و از چرخه خارج می شود. این در حالی است که بررسی ها نشان می دهد، این نسبت در جهان 4 درصد و در غرب آسیا (بدترین منطقه جهان از این نظر) حدود 5 درصد است؛ از این رو در ایران ۵/۴ تا 5 برابر جهان، پول ها معوق و حبس می شوند؛ البته بدهی دولت به دلیل تضمین دولت، جزء مطالبات معوق غیر جاری محسوب نمی‌شود که در غیر این‌صورت اوضاع وخیم‌تر نیز می‌شود.
کارشناسان دلایل اصلی حجم بالای معوقات بانکی را در موارد زیر می‌دانند:
۱ـ بنگاه‌داری بانک‌ها؛ موضوع بنگاه داری بانک ها و مجموعه عظیم شرکت های زیرمجموعه آنها، یکی از دلایل روشن این وضعیت است. بانک ها به مجموعه شرکت های زیرمجموعه خود وام می دهند و انگیزه ای هم برای دریافت آن ندارند. 
۲ـ مدیریت مخاطره‌آمیز بانک ها؛ طبق پژوهشی که به تازگی زیر نظر قائم مقام بانک مرکزی انجام شده، بانک‌ها مدیریت درستی در مواجهه با این مطالبات و معوقات و همچنین هنگام پرداخت وام ندارند. 
۳ـ انحراف و فساد گسترده در اعطای تسهیلات؛ افزون بر انحراف تسهیلات در سطح خُرد، در سطح کلان نیز در سال 1392 سهم بخش کشاورزی از کل تسهیلات 4/9 درصد، بخش صنعت و معدن 9/29 درصد، مسکن و ساختمان 2/12 درصد، خدمات و بازرگانی 4/48 درصد و متفرقه یک درصد بوده است.
۴ـ دریافت نکردن وثایق کافی؛ در سوءاستفاده ها و فساد های اخیر روشن شد که در برخی موارد وثایق کافی اخذ نمی شود؛ از این رو بانک قدرت کافی برای بازپس گیری منابع خود نخواهد داشت؛ به ویژه آنکه در برخی موارد هزینه های حقوقی و پیگیری های لازم برای نقد کردن وثیقه، هزینه کار را آنقدر زیاد می کند که بانک ترجیح می دهد صبر کند تا بر  بدهکار فشار بیاورد.
۵ـ فشار مسئولان دولتی برای پرداخت تسهیلات طی سال های گذشته یکی از معضلات اصلی نظام بانکی فشار مسئولان دولتی برای پرداخت تسهیلات به طرح ها و پروژه های مدنظر مسئولان بوده است. این‌گونه تسهیلات که به تسهیلات تکلیفی مشهور است، به اختصاص بخشی از منابع بانکی به طرح های غیر اقتصادی و در نتیجه معوق ماندن آن منابع منجر می شود.
۶ـ وضعیت رکودی حاکم بر اقتصاد کشور؛ معمولاً بسیاری از بنگاه ها در وضعیت رکود به دلیل کاهش فروش با تأخیر در بازگشت سرمایه و در نتیجه کاهش نقدینگی روبه‌رو می شوند و برای فرار از این مسیر به سراغ جذب نقدینگی و اخذ وام می روند، غافل از اینکه در وضعیت رکودی، به ویژه وضعیت رکودی سال های اخیر اقتصاد ایران، مشکل به کمبود تقاضا بر می‌گردد و تولید بیشتر لزوماً به فروش و سودآوری بیشتر واحدهای اقتصادی نمی انجامد. در چنین وضعیتی، اخذ وام بیشتر از سوی واحدهای دچار رکود به افزایش معوقات بانکی منجر می شود؛ چرا که امکان بازپرداخت وام ها وجود ندارد.
۷ـ میزان تمرکز بالا و درجه‌ پایین رقابت‌پذیری در نظام بانکداری ایران؛ این معضل کارایی نظام بانکی را به‌شدت کاهش داده است؛ به گونه‌ای که برخی مؤسسات غیر مجاز به چند درصد کارایی بیشتر بخش گسترده‌ای از مشتریان باسابقه‌ بانک‌ها را در اختیار می‌گیرند.
۸ـ بازخرید تسهیلات مشتریان بدحساب از طریق اعطای تسهیلات جدید که به صورت تمدید و استمهال صورت می‌گیرد؛
۹ـ ضعف نظارت بانک مرکزی و عدم استقلال بانک مرکزی؛ بانک مرکزی توانایی نظارت بر مؤسسات غیر مجاز یا پیگیری بخشنامه‌هایی، مانند تعیین نرخ بهره را ندارد.
با توجه به خطرناک بودن حجم بالای مطالبات معوق، شبکه بانکی ما نیازمند اتخاذ تدابیر ویژه‌ای است که به این ترتیب منابع شبکه بانکی به چرخه اقتصاد تزریق شده و به بهبود وضعیت کشور کمک کند؛ زیرا بسیاری از این مطالبات معوق به سدّی در برابر اعطای تسهیلات بانکی بدل شده‌اند.

 رضا اشرفي/با پايان يافتن انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا و پيروزي دونالد ترامپ فضاي ذهني بسياري از تحليلگران، حتي در آمريكا دچار شوك و اختلال شده است. هنوز هيچ‌كس نمي‌داند آينده سياسي آمريكا و مراكز و مناطق بين‌المللي كه با آن ارتباطات ارگانيك دارد، چگونه پيش خواهد رفت. بر همين مبنا برخي از تحليلگران معتقدند، تا رئيس‌جمهور جديد وارد كاخ سفيد نشود و دست‌كم يك سال از اجراي سياست‌هايش نگذرد، مشخص نمي‌شود اوضاع چگونه پيش خواهد رفت. البته نبايد فراموش كرد، سياست‌ها و راهبردهای كلان داخلي و بين‌المللي در آمريكا از طريق ساختار تعيين مي‌شود؛ اما به هر حال كارگزار نیز در اين زمينه كم‌‌تأثير نيست. بنابراين بايد ديد، روش‌ها و سلايق دونالد ترامپ و همچنين حزب جمهوريخواه چگونه خواهند بود. از سوي ديگر واقعاً مشخص نيست، ساختار سياسي آمريكا چه اهدافي را دنبال مي‌كند؛ اما مسئله مهم اين است كه در دو دوره قبلي (رياست‌جمهوري) مردم آمريكا به شعار «نه» به وضعيت موجود رأي داده‌اند.
در دوره پيشين كه باراك اوباما رأي آورد، با شعار تغيير موفق به پيروزي شد؛ اگر چه وي نتوانست تغییر خاصي ایجاد کند. در اين دوره نيز دونالد ترامپ اعلام كرد، خط بطلاني بر سياست‌هاي پيشين خواهد كشيد و به‌گونه‌اي ديگر عمل خواهد كرد. مردم آمريكا با چنين شعاري احساس کردند كه در انتخابات جديد هواي تازه‌اي به سياست آمريكا دميده خواهد شد، بنابراين به ترامپ رأي دادند تا وی وضعيت كنوني را كه اوباما نتوانست تغيير دهد، دنبال كند. اين موضوع حكايت از آن دارد كه مردم آمريكا از سياست‌هاي چند دهه‌اي دولتمردان خسته شده و خواهان روش و رويه‌اي ديگر هستند. حال اگر چنين تغييري رخ ندهد، بي‌شك آمريكا  با مشكلات و چالش‌هاي بنيادي روبه‌رو خواهد بود؛ چرا که بين دولتمردان و شهروندان فاصله بيشتري ايجاد خواهد شد. 
در حال حاضر، چنين فضايي بين آمريكا و متحدانش شكل گرفته است. سياست‌هاي پيشين نشان مي‌دهد، متحدان اصلي آمريكا نيز خواهان فاصله‌گيري از آن هستند و هر جا كه اين فضا مهيا شود،‌ دست به كار خواهند شد. از مهم‌ترين متحدان آمريكا كه در حال حاضر در چنين شرايطي قرار دارد، اروپاست. اگر چه خروج انگليس چالشي وجودي براي آينده اتحاديه اروپاست، اما در چنين فضايي، تصميم‌گيري‌ها را براي رهبران اروپايي راحت‌تر كرده تا سياست‌هايي را دنبال کنند كه با رويكردهاي آمريكا ضديت دارد. آلمان از جمله كشورهايي است كه از نظر سياسي با آمريكا مشكلات فراواني دارد و حتي دولتمردان آلماني كه از حوزه سياست و دولت فاصله مي‌گيرند، در مواضع خود عليه واشنگتن كاملاً صريح و تند صحبت مي‌كنند. با توجه به اينكه آلمان در حال حاضر جدي‌ترين و فعال‌ترين رهبر اروپاست، اين‌گونه سياست‌ها و جهت‌گيري‌ها تأثيرات زيادي در قبال روابط بين‌المللي، به‌ویژه در قبال آمريكا دارد. 
تا پيش از اين و در دوره باراك اوباما كه البته تا ژانويه بر سر كار خواهد بود،‌ اختلافات اروپا و آمريكا نمايان بود كه به نظر می‌رسد در دوره رياست‌جمهوري ترامپ افزايش پيدا خواهد كرد. طي سال‌هاي گذشته، اتحاديه اروپا با طرح تجارت آزاد با آمريكا مخالفت كرد و اجازه تصويب آن را نداد. در همين باره چندي پيش «زیگمار گابریل» وزیر اقتصاد آلمان، به منزله بزرگ‌ترین اقتصاد اتحادیه اروپا گفت: «مذاکرات بر سر سرمایه‌گذاری مشارکت ترنس آتلانتیک (TTIP) شکست خورده است؛ چراکه اروپاییان برخی خواسته‌های آمریکا را رد کرده‌اند.»
از سوی ديگر، اتحاديه اروپا چندان موافق نيست زير بار هزينه‌هاي ناتو برود. ناتو به‌منزله نهادي نظامي كه قوه اجرايي نظامي آمريكا در نظام بين‌الملل است؛ بخش‌هايي از هزينه‌هاي خود را از اتحاديه اروپا تأمین می‌کند. به گونه‌اي كه استولتنبرگ، دبیرکل ناتو با احساس خطر از آينده تأكيد كرده است: «ما با بی‌ثباتی روبه‌رو هستیم و با تهدیدها و چالش‌های بیشتری مواجهیم که فراتر از یک نسل است؛ از این رو نیازمند اتحاد هستیم». اتحاديه اروپا حتي در جدي‌ترين حركت نظامي، دفاعي و امنيتي، طرح ارتش مستقل را مطرح كرده است كه بي‌شائبه مي‌تواند در برابر ناتو قرار گيرد. اگر چه بسياري معتقدند، در صورت شكل‌گيري اين ارتش بين اروپا و ناتو جدايي صورت نخواهد گرفت؛ اما اين مسئله تنها در سطح تحليل است و اروپا هر جا توان لازم را داشته باشد، خود را از آمريكا جدا خواهد كرد. در حال حاضر مي‌توان گفت، اروپا به شكلي «مسالمت‌آميز و حقوق بشري» مستعمره آمريكاست كه اين موضوع براي مستقل نبودن اروپا بسيار سنگين است. البته اروپا در شرايط جديد و با انتخاب دونالد ترامپ در اين ابهام قرار دارد كه آينده سياسي را چگونه با اين رئيس‌جمهور بي‌اصول پيش خواهد برد؛ اما بي‌شك و به طور قطع تلاش بيشتري براي استقلال خود از آمريكا انجام خواهد داد.

صبح‌صادق فرصت‌ها و محدودیت‌های رئيس‌جمهور در ساختار سیاسی آمریکا را بررسی می‌کند
مریم فتاحی/ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با تمام فراز و نشیب‌هایش به پایان رسید. پایان این رقابت 18 ماهه که به پیروزی یک غیر سیاستمدار منجر شد، برای اکثر تحلیلگران عرصه روابط بین‌الملل و حتی معتبرترین مراکز نظرسنجی ایالات متحده و جهان قابل پیش‌بینی نبود. «دونالد ترامپ» جمهوریخواه در حالی موفق شد اکثریت آرای الکترال کالج را به دست آورد که کمتر کسی انتظار آن را داشت. وی در هنگام تبلیغات انتخاباتی‌اش شعارهای نژادپرستانه و میهن‌پرستانه زیادی را مطرح کرد، از سویی دیدگاه‌های بین‌المللی او نیز سروصدای زیادی به راه انداخت، به طوری که بسیاری از مهاجران و اقلیت‌های نژادی آمریکا و برخی از کشورهای جهان از این دیدگاه‌ها احساس خطر کردند. این نوشتار سعی دارد ساختار سیاسی ایالات متحده را که قرار است ترامپ در آن حکومت کند، بررسی کرده و حیطه قدرت رئیس‌جمهور این کشور را مشخص کند. در پایان نیز به این پرسش پاسخ داده خواهد شد که با توجه به این ساختار آیا ترامپ توانایی عملی کردن ایده‌های تبلیغاتی‌اش را دارد یا خیر؟
ساختار سیاسی
 ایالات متحده آمریکا
نظام سیاسی ایالات متحده آمریکا جمهوری فدرال است و در این کشور سیستم تفکیک قوا به شکل کاملاًً بارزی به مرحله اجرا درآمده است. بنیانگذاران و نویسندگان اعلامیه استقلال آمریکا و قانون اساسی این کشور به دلیل نگرانی از ظهور نظام سلطنتی اروپایی که در آن پادشاه قدرت مطلق را در دست داشته باشد، نظام سیاسی جدید خود را به گونه‌ای طراحی کردند که در آن فرد یا نهادی نتواند قدرت مطلق را به دست گیرد و هر کاری که خواست انجام دهد. در ادامه سه رأس قدرت در ایالات متحده بررسی می‌شود.

قوه مجریه
قوه مجریه آمریکا شامل رئیس‌جمهور، معاونین وی و وزرا می‌شود. در پی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، هر چهار سال یک بار، در بیستم ژانویه رئیس‌جمهورِ منتخب این کشور به‌همراه معاون رئیس‌جمهور با ادای سوگند، مسئولیت اجراییِ دولت آمریکا را بر عهده می‌گیرد. رئیس‌جمهور، نماد قدرت و اقتدار ملت است و عالی‌رتبه‌ترین مقام سیاسی به‌شمار می‌آید. وی در مقام رئیس کشور، فرمانده کل نیروهای مسلح، رئیس قوه مجریه و اداره‌کننده کشور و رئیس حزب، ضامن اجرای صحیح قوانین شناخته می‌شود و وظایف سنگینی را برعهده دارد.

قوه مقننه
کنگره ایالات متحده آمریکا شاخه قانون‌گذاری در این کشور است. کنگره آمریکا مشتمل بر دو مجلس سنا با 100 عضو و مجلس نمایندگان با 435 عضو است. هم‌اکنون صدوسیزدهمین کنگره ایالات متحده آمریکا رسمیت دارد. محل برگزاری جلسات کنگره در ساختمان کاپیتول است و تأسیس کنگره به سال ۱۷۷۴، یعنی دو سال پیش از استقلال آمریکا بازمی‌گردد. کنگره محلی است که جلسات مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا و نیز مجلس سنای این کشور در آن تشکیل می‌شود. وظیفه قانون‌گذاری بر اساس قانون اساسی آمریکا بر عهده نمایندگان کنگره است و هر قانونی برای تصویب، به تأیید هر دو مجلس نیاز دارد. 

قوه قضائیه
قوه قضائیه فدرال ایالات متحده آمریکا یکی از قوای سه‌گانه دولت فدرال این کشور است که بر اساس قانون اساسی سازماندهی می‌شود. اصل سوم قانون اساسی آمریکا تأسیس یک دیوان عالی را الزامی کرده و به کنگره اجازه می‌دهد دیگر دادگاه‌های فدرال را ایجاد کرده و بر حوزه اقتدار آنها محدودیت قرار می‌دهد.  رئیس‌جمهور آمریکا با اجازه مجلس سنای این کشور قضات فدرال را منصوب می‌کند و تا زمانی که استعفا دهند، استیضاح و محکوم شوند، بازنشسته شوند یا بمیرند، به کار خود ادامه می‌دهند.

سازوکارهای محدودکننده قدرت رئیس‌جمهور آمریکا 
همان‌طور که پیش از این نیز ذکر شد قوانین آمریکا به‌گونه‌ای تنظیم شده است که بتواند جلوی قدرت گرفتن بیش از حد یک قوه را بگیرد. به این ترتیب رئیس‌جمهور ایالات متحده را نیز نهادها و قوانینی محدود می‌کنند که در ادامه به آن پرداخته می‌شود.

کنگره
 *برکناری و استیضاح؛ کنگره آمریکا بر اساس مفاد بند سوم ماده یک قانون اساسی آمریکا، می‌تواند رئیس‌جمهور را به اتهام خیانت و ارتشا مورد تعقیب قرار دهد. هرگاه رئیس‌جمهور متهم باشد، رئیس دیوان عالی کشور، ریاست جلسات سنا را بر عهده می‌گیرد و رئیس‌جمهور را در مجلس سنا محاکمه می‌کند و در صورتی که دوسوم نمایندگان به اتهام رئیس‌جمهور رأی مثبت دهند، وی از سمت خود عزل و برکنار می‌‌شود. بنابراین در موارد خیانت و ارتشا کنگره رئیس‌جمهور این کشور را مورد تعقیب قرار می‌‌دهد.
حق استیضاح رئیس‌جمهور نیز یکی دیگر از مواردی است که کنگره می‌تواند نظارت خود را بر رئیس‌جمهور اعمال کند. در صورت تخلف آشکار رئیس‌جمهور از قوانین، طرح استیضاح در مجلس نمایندگان مطرح می‌شود و اگر با رأی اکثریت نمایندگان به تصویب برسد، سنا با تشکیل دادگاهی رئیس‌جمهور را محاکمه خواهد کرد. پس از شنیدن دفاعیات رئیس‌جمهور، سناتورها تشکیل جلسه می‌دهند و نظر خود را درباره اتهامات وارده به رئیس‌جمهور اعلام می‌کنند. اگر وی نتواند رأی اکثریت سناتورها را جلب کند، محکوم شده، از سمت خود عزل می‌شود.
 * تأیید وزرا و برکناری آنها؛ بر مبنای رأی‌گیری در انتخابات اگر چه قدرت رئیس‌جمهور از رأی مردم مشروعیت می‌یابد و وی به کنگره جوابگو نیست، لیکن برای انتخاب وزرای خود به کسب رأی مثبت دوسوم سناتورها نیاز دارد. به این معنا که رئیس‌جمهور آمریکا نمی‌تواند هر کسی را که خواست به مقام وزارت برگزیند و این خود یکی از مهم‌ترین ابزارهای فشار بر رئیس‌جمهور است.
  * تصویب و تأیید بودجه مورد نظر رئیس‌جمهور؛ بودجه کشور باید به تصویب کنگره برسد و به همین دلیل رئیس‌جمهور همواره باید دیدگاه و مواضع نمایندگان ملت را مد نظر قرار دهد و نمی‌تواند به طور شخصی بودجه سالیانه را تنظیم کند.
 * شکستن حق وتوی رئیس‌جمهور؛ در مقابلِ نظارت کنگره بر رئیس‌جمهور، رئیس قوه مجریه نیز از حق وتوی مصوبات قوه مقننه (وتوی مصوبات کنگره در ایالات متحده آمریکا) برخوردار است و می‌تواند هر یک از مصوبات مجلس نمایندگان و سنا را رد کند. این امر سبب می‌شود نمایندگان کنگره نتوانند برخلاف مصالح عمومی جامعه تصمیم‌ بگیرند و از این طریق از ظهور «دیکتاتوری اکثریت» جلوگیری می‌شود.
اما در عین حال حق وتوی رئیس‌جمهور نامحدود نیست و کنگره می‌تواند با کسب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس نمایندگان و سنا وتوی رئیس‌جمهور را باطل کند. به این ترتیب راه برای کارشکنی رئیس‌جمهور بسته خواهد شد. هر چند که کنگره به دلیل ساختار دو حزبی خود و حضور اقلیت پرقدرت قادر نیست همواره برای ابطال وتوهای رئیس‌جمهور، رأی دوسوم مجموع نمایندگان را به دست آورد و همین امر مانع عمده‌ای بر سر ابطال وتوها ایجاد می‌کند که خود نوعی توازن را میان قوه مجریه و قوه مقننه به وجود می‌آورد.
 * تأیید نشدن قراردادهای بین‌المللی رئیس‌جمهور؛ کلیه پیمان‌ها و قراردادهای دولت ایالات متحده آمریکا با کشورها و سازمان‌های بین‌المللی باید به تصویب دوسوم سنا برسد. در حقیقت، یکی از وظایف انحصاری سنا، تأیید قراردادهای خارجی است. در صورتی که سنا با پیوستن به قراردادی مخالفت کند، دولت نمی‌تواند از اجرای آن سر باز زند. این امر سبب می‌شود که رئیس‌جمهور آمریکا از اصول کلان این کشور تخطی نکند.
 * مخالفت با اعلان جنگ؛ قانون اساسی آمریکا اعلان جنگ و اعزام سرباز به خارج از مرزها را بر عهده کنگره گذاشته ‌است. رئیس‌جمهور اگر چه فرمانده کل ارتش شناخته می‌شود و ریاست بر نیروهای مسلح را بر عهده دارد؛ اما برای ورود کشور به جنگ باید مجوز کنگره را کسب کند و از این رو در برخی از مواقع رئیس‌جمهور برای پیشبرد اهداف نظامی خود با مخالفت‌های کنگره روبه‌رو می‌شود. تدوین‌کنندگان قانون اساسی با تقسیم اختیارات میان رئیس‌جمهور در مقام فرمانده کل نیروهای مسلح و کنگره در جایگاه صادرکننده مجوز جنگ، تلاش کرده‌اند از تمرکز قوا در دست یک شخص یا یک نهاد جلوگیری کنند.

دیوان عالی 
روابط دیوان عالی فدرال و رئیس‌جمهور این گونه تعریف شده است که از یک‌سو رئیس‌جمهور، اعضای آن را برای تأیید به کنگره معرفی می‌کند و از سوی دیگر دیوان عالی فدرال می‌تواند علیه رئیس‌جمهور اعلام جرم کند. در این صورت مراحل قانونی استیضاح رئیس‌جمهور در کنگره به جریان می‌افتد. دیوان عالی هم  از این اختیار برخوردار است که فرمان‌های رئیس‌جمهور را خلاف قانون اساسی اعلام کند و به ابطال دستورهای اجرایی وی مبادرت ورزد.
 دیوان عالی فدرال و کنگره نیز روابطی متقابل دارند، به این شکل که کنگره افراد معرفی شده از سوی رئیس‌جمهور برای عضویت در دیوان عالی فدرال را تأیید می‌کند و در مقابل این نهاد می‌تواند مصوبات کنگره را به دلیل مغایرت با قانون اساسی ابطال کند. رأی دیوان عالی فدرال به منزله ضامن اجرای صحیح قانون اساسی برای کنگره و رئیس‌جمهور الزام‌آور است.
 
فدرال رزرو 
(بانک مرکزی ایالات متحده)
بانک مرکزی ایالات متحده آمریکا یا رئیس فدرال رزرو از مهم‌ترین نهادهای آمریکا است. رئیس این نهاد با انتخاب از سوی رئیس‌جمهور و با تأیید سنا برای مدت چهار سال منصوب می‌شود و از ارکان تصمیم‌گیرنده مسائل اقتصادی آمریکا است. این نهاد مسئول تدوین سیاست‌های پولی، پیگیری رسیدن به اشتغال کامل، تثبیت قیمت‌ها و رشد اقتصادی در آمریکا است.
با توجه به جایگاه فدرال رزرو در جایگاه اقتصادی ایالات متحده باید گفت که رئیس‌جمهور در این جا هم اختیاراتش محدود می‌شود؛ زیرا کمیته بازار آزاد فدرال رزرو که سیاست‌های پولی آمریکا را تعیین می‌کند متشکل از ۱۲ عضو است که هفت نفر از آنها برای مدت ۱۴ سال به دستور رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا منصوب می‌شوند. به این ترتیب که هر دو سال و در ژانویه یکی از این اعضا که دوره‌اش به پایان رسیده ‌است جای خود را به کسی می‌دهد که با پیشنهاد رئیس‌جمهور و تأیید سنا انتخاب می‌شود.
به این ترتیب، هیچ یک از رؤسای‌جمهور آمریکا با توجه به افرادی که از گذشته و از سوی دیگر رؤسای جمهور انتخاب شده‌اند، نمی‌توانند سیاست‌های اقتصادی مورد قبول خود را به طور کامل به این نهاد تحمیل کنند و با محدودیت‌هایی روبه‌رو هستند. 

اهداف راهبردی بلندمدت
 امنیت ملی آمریکا
بر اساس اصول سیاست خارجی و راهبردهای امنیت ملی آمریکا که در اسنادی مانند قانون اساسی و راهبردهای سیاست خارجی قرن 21 این کشور مدون شده، رفت و آمد رؤسای جمهور به کاخ سفید تأثیری در نظام سیاسی آمریکا از نظر راهبردی و اصول حاکم بر سیاست‌های کلان در حوزه‌هایی مانند امنیت ملی، سیاست خارجی، راهبرد دفاعی و حمایت از گفتمان و هویت لیبرال‌دموکراسی نخواهد داشت و ترامپ هم در این باره مستثنی نیست.

نمونه بارز و اخیر مخالفت با تصمیم رئیس‌جمهور در آمریکا
با توجه به مواردی که ذکر شد باید گفت در تاریخ ایالات متحده نمونه‌هایی وجود دارد که نشان‌دهنده مخالفت دیگر قوا با رئیس‌جمهور و به سرانجام نرسیدن خواسته‌های وی بوده است. یکی از مهم‌ترین این مخالفت‌ها در ارتباط با اوباما پیش آمد. کنگره آمریکا به‌تازگی حق شکایت خانواده‌های قربانیان حملات 11 سپتامبر از دولت عربستان را به رسمیت شناخته است. مطابق این مصوبه اگر نقش دولت عربستان در حملات ۱۱ سپتامبر اثبات شود، خانواده‌های قربانیان اجازه دارند که از این دولت شکایت کنند. باراک اوباما پس از آن همان‌طور که از پیش گفته بود مصوبه کنگره را وتو کرد؛ اما این وتوی اوباما با رأی دوسوم کنگره آمریکا لغو شد و رئیس‌جمهور آمریکا در این زمینه شکست خورد و این یکی از مهم‌ترین نمونه‌های محدودیت قدرت رئیس‌جمهور آمریکا است.

نتیجه‌گیری
نظام سیاسی ایالات متحده، نظامی برخوردار از یک سیستم کنترلی و نظارتی از سوی قوا و نهادها، بر یکدیگر است. در چنین نظامی که برخوردار از سیستم‌های کنترلی و نظارتی می‌باشد، قوه مجریه در جایگاه یکی از سه قوای موجود در کشور آمریکا، اگرچه مستقل است؛ اما به‌دور از نظارت و کنترل هم نیست. 
رئیس‌جمهور در آمریکا اگرچه به لحاظ سیاست‌گذاری فرد قدرتمندی به شمار می‌آید؛ اما به تنهایی و به طور کامل قادر نخواهد بود قدرت خود را بر مردم و دیگر نهادها اعمال کند؛ زیرا در هر نهادی سازوکاری برای محدود کردن قدرت نهاد دیگر و به تبع قوه مجریه و رئیس‌جمهور در نظر گرفته شده است. به بیان دیگر، قواعد بازی در سیاست ایالات متحده از پیش تعیین شده است و ساکنان کاخ سفید تنها می‌توانند در داخل زمین از پیش تعیین شده تاکتیک‌های متفاوتی را اجرا کنند. دونالد ترامپ نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ زیرا وی به خوبی آگاه است که نمی‌تواند از سیاست‌های کلی آمریکا پا فراتر نهد، کما اینکه بسیاری از رؤسای‌جمهور نیز پیش از روی کار آمدن شعارهای متفاوتی را سر می‌دادند که بسیاری از آنها کاملاً ناکام ماندند و بسیاری دیگر به نتیجه مطلوب نرسیدند. ترامپِ جمهوریخواه از این به بعد باید با پرستیژ رئیس‌جمهور آمریکا و نه یک نامزد جنجالی انتخابات در مجامع حضور پیدا کند. این مسئله خود اولین و مهم‌ترین محدودیت برای اوست. کنگره نیز درباره اقدامات احتمالی ترامپ در زمینه حمله به کشورهای دیگر همانند شمشیر داموکلسی بر فراز گردن ترامپ قرار دارد و وی نمی‌تواند به تنهایی به ماجراجویی بپردازد. فدرال رزرو نیز ترمزی در برابر سیاست‌های اقتصادی ترامپ خواهد بود و قوه قضائیه نیز خطاهای وی را لحظه‌به‌لحظه رصد می‌کند. در واقع، ترامپ با تمام شعارهای متفاوت و جنجالی در بین چرخ دنده‌های ساختار سیاسی آمریکا قرار خواهد گرفت و به زودی مجبور خواهد شد این واقعیت را بپذیرد که نگاه به جهان از درون کاخ سفید بسیار متفاوت‌تر از نگاه به جهان از درون برج ترامپ است.
 به این ‌ترتیب باید گفت که اجرای سیاست‌ها و تصمیمات رئیس‌جمهور آمریکا، در درجه اول درون نظامی از اعمال کنترل‌ها و نظارت‌ها از سوی دو قوه دیگر صورت می‌پذیرد و در واقع اولین محدودیت اعمال‌شده بر ترامپ یا هر رئیس‌جمهور دیگری در ایالات متحده آمریکا، محدودیت اعمال‌شده از سوی بوروکراسی حاکم بر نظام سیاسی این کشور می‌باشد. ترامپ با شعارهای جنجالی خود به کاخ سفید راه یافته و اکنون باید همانند بوش و اوباما و دیگر رؤسای جمهور در خدمت راهبردهای کلان آمریکا باشد.

توطئه صهیونیست‌ها برای دختران ده ساله ایرانی
 شیرین زارعپور/ پروژه تمرکز بر زنان پس از راه افتادن موج‌های فمینیستی، موجبات سرمایه‌گذاری جنسیتی را فراهم کرد وآژانس توسعه ملی آمریکا، آژانس توسعه انگلیسی، وزارت خارجه آلمان، در کنار آنها نهادهایی همچون یونسکو و یونیسف مستقیم وارد صحنه شدند تا فضا را بر اساس اهداف از پیش تعیین شده، مدیریت کنند. سال 2014 مرحله اول این سناریو با موضوع «توانمندسازی» زنان به منظور شبکه‌سازی، نفوذ و رواج تفکرات فمینیستی و البته در کشورهای اسلامی، فمینیسم اسلامی، کلید خورد و با ذکر این نکته که سرمایه‌گذاری بر دختران می‌تواند پنج نسل را تغییر دهد، در حالی که سرمایه‌گذاری بر پسران فقط یک نسل را تغییر می‌دهد، اهداف خود را علنی بیان کرد. این موضوع با هدف شبکه‌سازی و «استحاله از درون» در دستور کار قرار گرفت و از زبان کارگزاران این پروژه به انحای مختلف به این موضوع مهم پرداخته شد.
 بان‌کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل پیش از اتمام دوره مسئولیتش، 20 مهرماه برابر با 11 اکتبر2016، روزی که به عنوان روز جهانی دختران، نام‌گذاری شده بود، سرمایه‌گذاری بر دختران را اقدامی شایسته و هوشمندانه دانست و اظهار داشت: «بیایید همه برای حصول اطمینان از به شمار آوردن همه دختران به سختی تلاش کنیم؛ چرا که تمامی دختران به حساب می‌آیند.» 
متمرکز شدن صندوق جمعیت ملل متحد بر روی دختران ده ساله نیز، خبر از صعود توجه از طریق مجامع بین‌المللی به مسئله زنان دارد و گفته می‌شود که بخشی از دستور کار 2030 سازمان ملل متحد است برای توسعه پایدار و 17 آرمان توسعه پایداری که هیچ کس را نادیده نمی‌انگارد، طرح حمایت از 60 میلیون دختر 10 ساله جهان که در مسیر نوجوانی گام برمی‌دارند را شامل می‌شود.
 به همین منظور، موج نگرانی این مجامع! تحت پوشش مشاوره و آموزش با عنوان کارآفرینی و توانمندسازی با حضور زنان دوتابعیتی چتر خود را در ایران گستراند و افرادی همچون لیلی صرافان، آمریکایی ایرانی‌تباری که از اعضای برجسته نفوذ است و علاوه بر تأسیس «امداد هوم‌کر»، همکاری با چتم هاوس (مؤسسه سلطنتی روابط بین‌المللی و اندیشکده سیاست خارجی انگلیس)، انجمن جهانی راهبری زنان، نایاک و جی استریت را در پرونده خود دارد، همزمان با «نمازی‌ها» برای اطمینان از اجرای طرح‌های برنامه‌ریزی شده وارد ایران شد و همین‌طور« نادره شاملو» که سابقه مشاور ارشدی اسبق بانک جهانی را داشته و هم اکنون با تغییر رسالت خود، مشاور اقتصادی سازمان‌های پژوهشی و کارآفرینی است، در ایران حضور یافت. پس از آن با برگزاری همایشی تحت عنوان «تداکس» که موضوعات محوری آن درباره ایران، انتخاب زنان و توجه به اشتراکات صلح بین ایران و آمریکا بود، به جذب کارآفرینان و توانمندسازی زنان پرداختند و با القای این اصل که؛ هر مانعی بر سر راه زنان در توانمند شدن، مانعی بر سر راه بهبود خانواده است و میزان بیکاری در صورتی کاهش می‌یابد که میزان مشارکت زنان افزایش یابد، راه را برای ادامه روند استحاله از درون، گشودند و مدارس بنیاد اوراسیا وابسته به وزارت خارجه آمریکا در سایه بی‌توجهی مسئولان امنیتی کشورمان، دوره‌های «کارآفرینی اقتصادی» برای زنان برگزار کردند.
  پایگاه صهیونیستی ویکی‌پدیا، تعریفی این چنین از پروژه توانمندسازی زنان ارائه می‌د‌هد و مفیدترین شکل توانمندسازی را، توانمندسازی جنسیتی می‌داند و تنها مانع اجرای این سیاست‌ها را در تارو پود فرهنگی جوامع عنوان می‌کند و برای تحریک زنان در همراه کردن آنها (زنانی که با فرهنگ سنتی جامعه خود عمل می‌کنند) آنها را، زنانی پست قلمداد می‌کند که عادت کرده‌اند در مقایسه با مردان پست‌تر دیده شوند.
یکی از محورهای اصلی نفوذ سیاسی، تغییر در تصمیم تصمیم‌گیران است و این امر طبق اشاره صریح، در زمینه توانمندسازی زنان برعهده یونیسف قرار گرفته است. پایگاه فارسی یونیسف به این موضوع اشاره دارد که «یونیسف قصد دارد آگاهی و دانش زنان نسبت به مسائلی چون سلامت، مشارکت اجتماعی و فرصت‌های اقتصادی را با به کارگیری استراتژی‌های نوآورانه‌ای چون تقویت عزت نفس زنان در تصمیم‌گیری‌ها و مذاکره با دیگران، تشویق آنان به ایفای نقش هدایت‌کننده در خانواده و اجتماع بالا ببرد و یکی از محورهای اصلی این برنامه، بالا بردن میزان آگاهی سیاست‌گذاران نسبت به نقش محوری زنان در اجتماع است.»
اما آنچه جای تأمل دارد، تکمیل پازل دشمن با همراهی معاونت امور زنان ریاست جمهوری و برخی مراکز همچون نهاد آموزش‌وپرورش است، به صورتی که بیشترین تمرکز این معاونت بر «توانمندسازی زنان» و «برابری جنسیتی» قرار دارد. گزارش میزگرد توانمندسازی اقتصادی زنان در حاشیه اجلاس سران در مجمع عمومی شهریور 95 از سوی مشاور امور بین‌الملل معاونت امور زنان که تمرکز بر «برابری جنسیتی» دارد، حاکی از تکمیل این پروژه است. در این گزارش عنوان می‌شود: «توانمندسازی اقتصادی زنان و رفع فاصله جنسیتی در حوزه اشتغال، کانون اهداف توسعه پایدار2030 است» و در ادامه اظهار امیدواری می‌شود از اینکه پس از دو دهه از تصویب سند پکن و اجماع درباره برنامه 2030 تعهد جهانی در موضوع برابری عدالت جنسیتی هیچ‌وقت تا این سطح نبوده است و برای اولین‌بار در تاریخ، رهبران جهان و دولت‌ها برای محو نابرابری جنسیتی نقطه پایان تعیین کرده‌اند و آن سال 2030 است.
«شما ناتوان نیستید، بلکه قربانی حاکمیت خود هستید.» این جمله‌ای است که در اسناد سازمان ملل در ذیل پروسه توانمند‌سازی و حقوق زنان به چشم می‌خورد و پرده از اهداف لیبرالیستی این پروژه برمی‌دارد. با وجود اینکه کسی مدعی نیست حقوق زنان به طور کامل در جامعه رعایت می‌شود، تکرار این موضوع که حقوق زنان رعایت نمی‌شود، سبب جریان‌سازی علیه حاکمیت شده و علاوه بر جداکردن زن از نهاد خانواده و استحاله از درون، همان‌طور که عنوان شد، سناریوی دشمن را به نتیجه می‌رساند؛ نوسازی فمینیسم با عناوینی چون «فتح جوامع جدید» و «برتری بر جامعه» با تغییر ذائقه زنان.

پای صحبت‌های یاران و همراهان عمار گمنام امام و رهبری
امیر رضا جلالی/ امروز در آستانه اربعین سالار شهیدان خبر درگذشت مردی گمنام از جبهه فرهنگی و بصیرت‌افزایی انقلاب بر داغ دل‌ها افزود. شایانفر تا این اواخر با وجود بیماری مزمنی که داشت، سر کار حاضر می‌شد. بدنش نحیف و چهره‌اش پیر شده بود؛ اما مثل یک جوان زبده کارش را انجام می‌داد. سرانجام بیماری مهلتش نداد و حاج‌حسن فعال در دفتر سیاسی سپاه در دهه شصت و فعال در دفتر پژوهش‌های کیهان در دهه‌های هفتاد، هشتاد و نود از میان دوستان رسانه‌ای و غیررسانه‌ای‌اش رفت. در ادامه درباره این نخبه فعال در حوزه تاریخ و جریان‌شناسی با برخی از دوستان و همراهانش گفت‌وگویی را ترتیب دادیم که در ادامه می‌خوانید.
شروع بیماری
مرحوم حسن شایانفر، مشاور فرهنگی و یار دیرینه حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان بود. از سال 1372 به جمع نویسندگان روزنامه کیهان پیوست و در سمت مدیر دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان تا‌کنون مسئولیت‌های مختلفی، از جمله انتشار پاورقی و کتاب‌های نیمه پنهان را برعهده داشته است.
او ظهر روز اول آذر 1389 در پی بروز علائم یک بیماری سخت ابتدا به اورژانس بیمارستان بقیه‌الله(عج) انتقال یافت و در نهایت با تشخیص پزشکان در بخش مراقبت‌های ویژه بستری شد.
‌پس از 83 روز بستری، با پایان روند معالجات پزشکی بیمارستانی و مصادف با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (22 بهمن 1389)، از بیمارستان ترخیص شد و به منزل آمد. با انتقال شایانفر به منزل، دور جدیدی از معالجات پزشکی برای بهبود وی آغاز شد. در همین زمان او دوباره به دفتر کارش رفت و مشغول کار شد. 

دو رکعت نماز 
حضرت آقا برای شفا
در این زمینه میثم رشیدآبادی از دوستان جوان او می‌گوید: یاد بیماری هفت سال پیشش افتادم که پسرش برایم تعریف کرد، بعد از اطلاع از بیماری پدرم، آقای حجازی(از دفتر رهبر معظم انقلاب) زنگ زد و گفت رهبر انقلاب فرمودند الآن آقای سعد حریری ملاقات دارند. به محض اینکه بروند برای سلامتی آقای شایانفر دو رکعت نماز می‌خوانم. بعد هم چیزی که بر آن دعا خوانده بودند، فرستادند.
شایانفر در حالی که پزشکان و نزدیکانش کاملاًً از او قطع امید کرده بودند و او حتی نمی‌توانست دستش را تکان بدهد، روی تخت نشسته و پسرش را صدا کرده و چیزهایی به او گفته بود. در واقع، به دعای آقا شفا یافته بود.

هرجا که بود
 آنجا را مرکز جهان می‌دانست
او معتقد است که از ویژگی‌های بارز مرحوم شایانفر (که با آقای شریعتمداری مشترک است) این است که این توصیه مهم و سرنوشت‌ساز رهبر انقلاب را عملاً در حیات اجتماعی خود به کار بسته‌اند که در هر جا و در هر کاری هستید، آنجا را مرکز جهان بدانید و شایانفر دقیقاً این‌گونه بود.

مرد پنهان
 نیمه پنهان ماه
مرحوم شایانفر از فعالان انقلابی بود که نقش شگرفی در افشای نیروهای ضدانقلاب و وابسته به استکبار جهانی داشت. ستون خواندنی نیمه پنهان در روزنامه کیهان حاصل زحمات وی و همکارانش بود.
همواره به دلیل افشای ماهیت واقعی پرده‌نشینان و دستان پنهان و پیدای افراد پشت‌پرده جریان‌های معاند با انقلاب اسلامی، از جمله فراماسون‌ها مورد غضب‌ فتنه‌گران داخلی و خارج‌نشین بود و تا آنجا که توانستند وی را آماج ناسزا‌ها و فحاشی‌های خود قرار دادند.
تیزهوشی و درایت حسن شایانفر در شناخت حلقه‌های پنهان جریان‌های انحرافی سیاسی و فرهنگی سبب شد تا سلسله کتب «نیمه پنهان» شکل گیرد؛ کتبی اکنون یکی از مراجع و منابع مطالعاتی دانشجویان و پژوهشگران به‌شمار ‌آید.
 شایانفر هیچ‌گاه متمایل به درج نام خود در ذیل فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی که با مدیریت وی در روزنامه کیهان و محافل فکری، مطالعاتی و... انجام داده است، نبود و همواره در قامت یک سردار گمنام در عرصه جنگ نرم فعالیت می‌کرد.

اولین تحلیلگر 
و جریان‌شناس فرهنگی‌ـ هنری سپاه
سیدمهدی حسینی از نیروهای دفتر سیاسی درباره او می‌گوید: او را بیشتر در جلسات دفتر سیاسی می‌دیدم. سخنرانی‌ها و تحلیل‌هایش در جلسات جالب و قابل توجه بود. وی در دفتر سیاسی سپاه عمدتاً در  مطالعات تاریخی و بررسی اشخاص و جریانات فرهنگی و هنری تبحر داشت و چون درباره ساواک هم مطالعاتی انجام داده بود، روی جریانات فرهنگی و هنری دوران پهلوی و هنرمندان و هنرپیشه‌ها و فیلمسازان و سرمایه‌گذاران این حوزه در دوران پهلوی و ادامه فعالیت آنها بعد از انقلاب تسلط داشت. به طور کلی وی اولین کسی بود که پای تحلیل‌های این‌چنینی را در دفتر سیاسی در جلسات تحلیلی، بولتن‌ها و نقد و نظریه باز کرد.

معتقد به جریان 
و مکتب آوینی بود
ورود به حوزه مطبوعات، کتاب و رمان، فیلم و تئاتر در دفتر سیاسی با او آغاز شد و واقعاً تحلیل‌های خوبی ارائه می‌داد و همه این جریانات را می‌شناخت و درست پیش‌بینی می‌کرد. او معتقد به جریان فرهنگی انقلاب و تفکر هنری شهید آوینی بود. به یاد دارم درباره حوزه هنری آن زمان تحلیل می‌کرد که اینها به دنبال آوینی‌زدایی هستند. بعد به واسطه حضور حسین شریعتمداری در کیهان او هم به آنجا رفت و این کارها را آنجا ادامه داد. در کیهان خیلی بر روی آوینی تأکید داشت.

مصاحبه نمی‌کرد
حدود سال 72 یا 73 که جریانات خاص فرهنگی و هنری در کشور رسوخ کردند، حدود 135 نفر از آنها در بیانیه‌ای برخی مطالب را بیان کرده بودند که وقتی مرحوم شایانفر اسامی امضاکنندگان را دید، انگار زندگی‌نامه همه آنها را حفظ بود و کامل آنها را می‌شناخت و می‌دانست که هر یک پیش از انقلاب در چه جریان یا تشکلی حضور داشتند و پس از انقلاب چه می‌کنند. برای نمونه او از هوشنگ اسدی گفت و سوابقی که او پیش از انقلاب با کمونیست‌ها داشته است. در کل همه را به خوبی می‌شناخت.
برای مصاحبه هم با او خیلی مشکل داشتیم. اصلاً اطلاعات بروز نمی‌داد. می‌گفتیم صحبت کن تا ضبط کنیم و پیاده شود اصلاً اهل صحبت نبود.
در کیهان هم اصلاً اسمی از او آورده نمی‌شد؛ اما مهره اصلی مطالبی همچون شوالیه‌های ناتوی فرهنگی و خیلی مطالب مهم و افشاگر کیهان بود.

حافظه فوق‌العاده داشت
یکی از همکاران وی در دوران حضور در دفتر سیاسی سپاه هم درباره این مرحوم می‌گوید: از سال ۶۸ با او آشنا بودم و پس از اینکه به کیهان رفت در جمع پیشکسوتان سیاسی سپاه با او ارتباط داشتیم. 
چاقویی درباره او می‌گوید: همیشه در راستای اهداف انقلاب و آرمان‌ها و دستورهای امام و رهبر معظم انقلاب حرکت می‌کرد. حافظه فوق‌العاده‌ای داشت، مثل یک رایانه تمام مسائل تاریخی را در ذهن داشت و دسته‌بندی شده ارائه می‌داد، حتی اطلاعات افراد را هم کامل در ذهن داشت. اشخاص و جریانات را به خوبی می‌شناخت. با کسی رودربایستی نداشت و مواضع درست، اصولی و انقلابی خود را بدون واهمه بیان می‌کرد.
به یاد دارم پیش از بحث انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در یک جلسه در مجمع پیشکسوتان او را دعوت کردیم و او با وجود بیماری و داشتن کسالت آمد و مباحثش را دو طرفه با سخنران اصلی جلسه مطرح کرد و بحث‌های خوبی ارائه داد. دغدغه‌هایی هم داشت. با آن جسم نحیف دغدغه‌های زیادی برای انقلاب داشت. دنبال نام و نشان نبود. تحلیلگری قوی بود و کارهایش در کیهان قدرت تحلیل او را نشان می‌داد. او فردی مخلص بود.

نقش عمارگونه 
برای رهبری
سرباز ولایت بود و به واقع نقش عمارگونه‌ای برای ولایت داشت. او یکی از برجسته‌ترین فرماندهان قرارگاه فکری و بصیرت‌افزایی انقلاب اسلامی بود. نکته مهمی که من از او سراغ دارم اخلاصی بود که در کارها داشت که این هم رمز موفقیتش بود.

 اصرار
 به گمنامی داشت
تقی دژاکام درباره او می‌گوید: طبيعي است که خيلي‌ها حاج‌حسن شايانفر را نشناسند. انگار اصرارش بر همين بود که هميشه گمنام بماند. دفتر محقرش در طبقه دوم ساختمان کيهان با آن دکوراسيون قديمي و ساده و با نوري ملايم، اضافه مي‌شد به لبخند مليح او و همه اينها وقتي دلنشين مي‌شد که باب سخن را مي‌گشود و گفتني‌هايي را مي‌گفت که هميشه شنيدني و جالب بود.

سلامش
 انرژی می‌داد
در اين چند سال آنقدر در مطالعات و پژوهش‌هاي تاريخ انقلاب غرق شده بود که وقتي نام شخصي برده مي‌شد، یک کتاب حرف براي گفتن داشت. حافظه‌اش بي‌نظير بود، اخلاصش هم. هيچ وقت اين برتري‌ها باعث نمي‌شد که بادي به غبغبش بیندازد و مثلاً جواب سلام کسي را بي‌لبخند و انرژي بدهد.
درباره این یار صدّیق انقلاب و عمار امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) مطالب به ویژه از زبان مسئولانی که در طی دوران خدمت او به انقلاب شاهد فعالیت‌هایش بوده‌اند بسیار است؛ اما به سبب نبود وقت لازم امکان صحبت با همه آنها فراهم نشد؛ اما در شماره‌های آینده سعی داریم درباره این بزرگوار بیشتر از زبان مسئولان سخن بشنویم.

نماینده ولی‌فقیه در سپاه در جمع کارکنان معاونت تربیت و آموزش عقیدتی ـ سیاسی
«معاونت تربیت و آموزش عقیدتی ـ سیاسی سپاه باید با معنویت‌افزایی هدفمند دوره‌های عقیدتی، معرفت‌افزایی، عشق و ایثار‌آفرینی و علم‌آموز بودن‌شان در جهت پرورش مربیانی با توان تربیت نیروهای شهادت‌طلب گام بردارد.» این بخشی از سخنان نماینده ولی‌فقیه در سپاه در جمع کارکنان این معاونت بود که پس از معرفی در جشنواره مالک اشتر به عنوان رده برتر صورت گرفت. در ادامه گزارشی از این مراسم را می‌خوانید.

افزایش محسوس
 کمیت و کیفیت
حجت‌الاسلام والمسلمین علی سعیدی، نماینده ولی‌فقیه در سپاه، با حضور در جمع کارکنان معاونت تربیت و آموزش عقیدتی ـ سیاسی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه، موفقیت این معاونت در بین معاونت‌های تخصصی و مأموریتی نیروهای مسلح را تبریک گفت و اقدامات انجام شده در سال‌های اخیر در زمینه آموزش‌های عقیدتی ـ سیاسی را قابل توجه و ارزشمند ارزیابی و تصریح کرد: «بحمدالله، تحول در کمیت و کیفیت، هم در بخش سخت‌افزاری و هم نرم‌افزاری صورت گرفته است و در مقام ارزیابی، تغییرات در مقایسه با آنچه در دیگر سازمان‌ها وجود دارد، محسوس بوده و میزان پیشرفت به روشنی درک می‌شود.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه، توسعه زیرساخت‌های آموزش عقیدتی ـ سیاسی در سراسر کشور، به ویژه در قم و مشهد، تعامل بسیار خوب حوزه نمایندگی ولی‌فقیه با فرماندهی، به ویژه در بحث آزادسازی و اعزام کارکنان به دوره‌های آموزشی، استفاده از ظرفیت هتل‌های مشهد و مراکز تفریحی شمال و راه‌اندازی دوره‌های خانوادگی را بستری مناسب به منظور آگاهی دادن به کارکنان و خانواده محترم ایشان برشمرد و افزود: «ناهنجاری‌ها گاهی ناشی از جهل و گاهی به دلیل غفلت است که در هر دو صورت آگاهی دادن و تذکر مؤثر است و دوره‌های عقیدتی هر دو جنبه را دارد.»

تغییر دیدگاه
حجت‌الاسلام والمسلمین سعیدی، در ادامه به دو تغییر مهم در دیدگاه نیروی انسانی سپاه در زمینه آموزش‌های عقیدتی ـ سیاسی اشاره کرد و گفت: «اقبال عمومی به این‌گونه آموزش‌ها و رویکرد موافق فرماندهان با آن از شاخصه‌های مهم ارزیابی این تغییر است و موفقیت به دست آمده در این امر ناشی از عملکرد خوب و اطمینان‌بخش معاونت عقیدتی ـ سیاسی در بعد محتوای آموزشی مبتنی بر نیازسنجی در چند سال اخیر است.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه در بخش دیگری از اظهارات خود، به بیان برخی دغدغه‌ها، از جمله کمبود مربی سازمانی در سپاه پرداخت و گفت: «در این زمینه باید همان‌طور که دانشگاه‌ها با امتیازاتی نیازهای هیئت علمی خود را برطرف کردند، ما هم با امتیازات لازم بتوانیم مربیان بیشتری جذب کنیم.»

معرفت‌افزایی
 در کنار علم‌افزایی
حجت‌الاسلام والمسلمین سعیدی توجه به اثربخشی آموزش‌ها را مورد تأکید قرار داد و تصریح کرد: «نتیجه آموزش‌ها صرفاً علم‌افزایی نباشد؛ بلکه ضمن معرفت‌افزایی، شور و عشق نسبت به ارزش‌ها، از جمله ایثار و فداکاری را در فراگیران به وجود بیاورند که فرد بتواند در میدان کارزار عمل کند.»
وی در همین زمینه با طرح چند سؤال از معاونت تربیت و آموزش عقیدتی ـ سیاسی سپاه خواست تا با دعوت از کارشناسان، جامعه‌شناسان و روان‌شناسان خبره به بازتعریف مفاهیمی، از قبیل تربیت، آموزش، ارتباط کارکردی این دو واژه با یکدیگر، محتوای تربیتی و محتوای آموزشی و ارائه راهکارهای مناسب به منظور معنویت‌افزایی هدفمند دوره‌های عقیدتی، معرفت‌افزایی و عشق و ایثار‌آفرینی و علم‌آموز بودن‌شان در جهت پرورش مربیانی با توان تربیت نیروهای شهادت‌طلب گام بردارد.

اجرایی کردن کامل سیاست‌های ابلاغی نمایندگی ولی‌فقیه
حجت‌الاسلام سیدعلیرضا ادیانی، مسئول معاونت تربیت و آموزش عقیدتی ـ سیاسی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه، در آغاز این جلسه، به ارائه گزارش محتوایی در زمینه عملکرد معاونت پرداخت و ضمن تقدیر از مدیران اسبق معاونت، عواملی چون تدابیر فرمانده محترم کل قوا و عملی کردن اوامر معظم‌له و اجرایی کردن سیاست‌های ابلاغی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه را، از جمله شاخصه‌‌های مهم حرکت رو به جلو معاونت تربیت و آموزش عقیدتی و سیاسی دانست. 
حجت‌الاسلام ادیانی در ادامه بر نیازسنجی واقعی آموزشی مبتنی بر نظرسنجی میدانی و بازخوردگیری از رفتار کارکنان در سطح سپاه به منزله مبنای مهندسی کردن محتوای آموزشی دوره‌های تربیت و تعالی تأکید کرد و گفت: «تهیه و تنظیم متون آموزشی دوره‌های طولی سپاه در جلسات متعدد و طولانی اتاق فکر معاونت، از دیگر افتخارات این مجموعه است که نتایج حاصله در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی مرتبط، محسوس و رضایت‌بخش ارزیابی شده است.»

جذب روحانی با رویکرد مربی‌محوری
حجت‌الاسلام ادیانی در بخش دیگری از گزارش خود، توجه به جذب روحانی در سپاه با رویکرد مربی‌محور را که از پشتیبانی و تأیید نماینده محترم ولی‌فقیه نیز برخوردار بوده است، به عنوان ریل‌گذاری جدید در امر جذب نیرو معرفی کرد که در آینده میوه‌های شیرینی به بار خواهد آورد.
وی در پایان، ضمن تشکر از حضور نماینده محترم ولی‌فقیه در سپاه در جمع کارکنان معاونت تربیت و آموزش عقیدتی ـ سیاسی سپاه، تلاش معاونت در راستای تحقق آموزش همگانی پاسداران در وهله اول و خانواده ایشان در وهله دوم با پشتوانه فکری و مدیریتی مجموعه نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه و مجموعه فرماندهی سپاه در بُعد ابلاغ و اجرا را سوق‌دهنده فضای آموزش‌های عقیدتی ـ سیاسی سپاه به سمتی دانست که در مقطع کنونی، مراکز تربیت و آموزش عقیدتی ـ سیاسی به عنوان مراکز دینی مورد پذیرش فرماندهان سپاه قرار گرفته است.
در پایان جلسه، از کارکنان کوشای معاونت تربیت و آموزش عقیدتی ـ سیاسی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه به دلیل تلاش به منظور دستیابی به رتبه نخست اشراف سال ۱۳۹۴ تقدیر به عمل آمد.

جریان‌شناسی فکری‌ـ فرهنگی ایران معاصرـ4۴
 علی‎اصغر نصیری ـ عبدالله شمسی/از شماره گذشته با نگاهی روش‌شناختی، برخی روش‌های جریان فمینیسم ایرانی در بهره‌گیری از انجمن‌ها و تشکل‌های و شبکه‌های زنانه در دوره انقلاب اسلامی مرور و بررسی شد. در این نوشتار روش‌های این جریان در سایر حوزه‌ها تبیین می‌شود.
 استفاده از دولت‎های برآمده از جریان اصلاح‌طلب
جریان فمینیسم با به قدرت رسیدن اصلاح‎طلبان در ایران جان تازه‎ای گرفت. با سیطره دیدگاه‎های روشنفکری دینی اصلاح‎طلبان بر عرصه اجرایی و قانون‎گذاری کشور، زمینه‎ای فراهم شد تا جریان فمینیسم که مبتنی بر تفکرات روشنفکری است، به راحتی و به صورت علنی فعالیت کند. این جریان در دوره حکومت اصلاح‎طلبان موفق به تأسیس نهادها و و انجمن‎های فمینیستی و رسوخ در رسانه‎ها و حتی تأسیس نشریات فمینیستی در ایران شد. نوشین احمدی‌خراسانی از جمله فعالان فمینیسم در ایران در این باره نوشته است: «پس از قوّت گرفتن اصلاح‎طلبان در سال 1376، در همه محفل‎ها و جمع‎های پنهان شده جامعه روشنفکری(از جمله محفل‎های زنان)، زلزله‎ای به وقوع پیوست که سبب دوپاره شدن همه این بخش‎های پنهان‎مانده شد؛ بخش اندکی با آرزوهای رمانتیک در پستوی خانه‎ها جا ماندند، اما بخش دیگر، رو به سرنوشت و آینده، به عرصه عمومی و خیابان قدم نهادند. ... در سال‎های حضور آقای خاتمی در ریاست جمهوری، حرکت مدرنیست‎های مسلمان و اصلاح‎طلبان در اوج خود بود و تمام فضاهای رسانه‎ای را مباحث داغ سیاسی و نزاع جناح‎های در قدرت، اشغال کرده بود، ولی ما گروه‎های متنوع جنبش زنان توانستیم بی‎صدا و آرام، حرکت‎های زیرپوستی زنان ایرانی را (به کمک تأسیس نهادها و انجمن‎ها و شکل‎دادن به جامعه مدنی) به سطح جنبش اجتماعی ارتقا دهیم و آرام‌آرام در جامعه مدنی کشورمان تأثیرگذار شویم، از این رهگذر نیز به تدریج در رسانه‎ها رسوخ کنیم و ستون‌های ویژه زنان را بر صفحات روزنامه‎ها، نقش بزنیم و گفتمان دفاع از حقوق مشروع و انسانی زنان را از حاشیه به متن رویدادهای مدنی مملکت بکشانیم.»(۱)
 استفاده از نشریات و روزنامه‎ها
به طور کلی، جریان فمینیسم پس از انقلاب اسلامی به دو طریق از نشریات استفاده می‎کند. در طریق اول، با نفوذ در نشریات و رسانه‎ها، ستون‎های ویژه و بخشی از مطالب آن نشریات را به مسائل مورد نظر خود درباره زنان اختصاص می‎دهد (۲)
این جریان در طریق دوم، شروع به تأسیس روزنامه‎ها و نشریات زنانه و فمینیستی می‎کند. نشریه جنس دوم، روزنامه زن، پیام هاجر، فرزانه، ماهنامه زنان، از جمله روزنامه‎ها و نشریات فمینیستی یا همسو با جریان فمینیسم در ایران محسوب می‎شوند.(۳) البته این جریان، در خارج از کشور نیز نشریات فمینیستی متعددی مانند نشریه زن‎نگار تأسیس کرده است. 
 استفاده از مجموعه دولت
استفاده از ظرفیت مجموعه دولت(اعم از قوای مجریه، مقننه و قضائیه) برای رسیدن به اهداف برابری‎طلبانه سکولاریستی، از روش‎های جریان فمینیسم است که در مقاطع مختلف به کار گرفته است. در واقع، این جریان سعی می‎کند با تأثیر‎گذاری بر انتخابات ریاست جمهوری و مجلس، دولت و مجلسی همسو با خود بر سر کار بیاید. به همین دلیل، نوشین احمدی‌خراسانی از فمینیست‎های فعال در ایران، معتقد است برای پایین آوردن هزینه در کاهش تصویب قوانین به اصطلاح زن‎ستیز به زعم آنان در مجلس و دولت، آسان‎تر شدن مذاکره برای خارج کردن لایحه و طرح از مجلس و نفوذ در تصویب قوانین، جریان فمینیسم باید بر انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و... تأثیر بگذارد.(۴)
ایجاد «همگرایی(ائتلاف) جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات (1388)» و برگزاری «نشست هم‎اندیشی زنان برای طرح مطالبات در انتخابات 1392» از جمله اقداماتی است که در راستای تحقق نفوذ و استفاده جریان فمینیسم از ظرفیت دولت و مجلس ارزیابی می‎شود. 
مینو مرتاضی از فعالان فمینیسم در ایران نیز در تحلیل آسیب‎شناسانه از علل گرایش مقطعی آن جریان به ائتلاف و شبکه‎ای عمل کردن، به طور غیرمستقیم به اتخاذ چنین روشی اشاره می‎کند. در واقع، اتخاذ این روش از نظر مرتاضی، ریشه در ماهیت لیبرالی جریان فمینیسم در ایران دارد. وی معتقد است از آنجا که گفتمان غالب در جریان فمینیسم در ایران، گفتمان فمینیسم لیبرال است و فمینیسم لیبرال نیز برای رسیدن به برابری حقوق و تحقق مطالبات خود به دولت چشم دوخته است؛ از این رو، رشد کردن و رشد نکردن جریان فمینیسم در ایران ارتباط مستقیمی با نوع دولت‎های کشور دارد، به طوری که دولت‎های با مشی روشنفکرانه (مانند دولت اصلاحات، دولت تدبیر و امید) زمینه‎ساز رشد جریان فمینیسم و دولت‎های با مشی انقلابی و اسلامی سبب توقف آن جریان در ایران شده‎اند.
 استفاده از گفتمان جامعه مدنی
درخواست و تأکید جریان فمینیسم بر تشکیل جامعه مدنی به سبک غربی، از روش‎های جریان فمینیسم برای تحقق آزادی و برابری حقوقی زنان به سبک غربی در ایران است. در این روش بر آزادی تشکیل سازمان‎ها و انجمن‎های فمینیستی، آزادی تأسیس مطبوعات و نشریات فمینیستی و نیز احزاب فمینیستی تأکید می‎شود. نوشین احمدی‌خراسانی در این باره گفته است: «... ولی ما گروه‎های متنوع جنبش زنان توانستیم بی‎صدا و آرام، حرکت‎های زیرپوستی زنان ایرانی را (به کمک تأسیس نهادها و انجمن‎ها و شکل‎دادن به جامعه مدنی) به سطح جنبش اجتماعی ارتقا دهیم و آرام‌آرام در جامعه مدنی کشورمان تأثیرگذار شویم، از این رهگذر نیز به تدریج در رسانه‎ها رسوخ کنیم و ستون‌های ویژه زنان را بر صفحات روزنامه‎ها، نقش بزنیم و گفتمان دفاع از حقوق مشروع و انسانی زنان را از حاشیه به متن رویدادهای مدنی مملکت بکشانیم.»(۵)
 استفاده از تریبون‎ دیگران
بر اساس این روش، جریان فمینیسم از هر فرصتی برای بیان خواسته‎های خود استفاده می‎کند. ایام انتخابات، ایام اغتشاشات، مسابقات تیم‎های ملی، سینما و نمایشگاه‎های مختلف مانند نمایشگاه کتاب، از جمله راه‌های استفاده از روش بهره‎برداری از تریبون‎های دیگران است. فرزانه طاهری از فمینیست‎های فعال در ایران، در مقالۀ خود به این روش چنین اشاره کرده است: «چگونه می‌توانیم با استفاده از این فضای انتخاباتی، که حاصل فشارهای درون جامعه است، این خواسته‌ها را ترویج کنیم، هر جا که شد از تریبون‌های دیگران استفاده کنیم. حرف را هر جا و به هر وسیله‌ای باید به گوش دیگران رساند. عمری عمده و فرعی کردن و استفادۀ ابزاری از زنان باید به ما آموخته باشد که برای طرح خواسته‌های‎مان هیچ ملاحظه‌ای را وارد معادله نکنیم. هیچ مطلوبی به یکباره حاصل نمی‌شود. نمی‌شود طرح خواسته‌ها یا تلاش برای تغییر و امید به اصلاح را، (که دستاوردهای اخیر در حوزه ارث و نامزدی زنان برای ریاست جمهوری و اندک افزایشی در سن ازدواج دختران و دیۀ برابر در بیمه و از این قبیل، نشان داده که امید محال یا ساده‎لوحانه نیست)، موکول کرد به تغییرات اساسی و زیربنایی. کشاندن نامزدها به سخن گفتن از کنوانسیون رفع تبعیض و سایر مطالبات زنان دستاورد اندکی نیست، در جایی که در موتورهای جست‌وجویش در اینترنت، کلمه زن به هر زبانی که بنویسید فیلتر شده است. کشاندن این بحث‌ها به مناظره‌های نامزدها در رسانۀ ملی، که مهم‌ترین ابزار آگاهی‌رسانی در این کشور است؛ یعنی کشاندن آن به خانه‌های دورافتاده‌ترین و محروم‌ترین نقاط این کشور، (جایی که زنانش تا مغز استخوان به محرومیت و تبعیض دچارند و زبان و کلمه برای بیانش ندارند و پیش روی‌شان، جز سوختن و ساختن و نهایتاً ریختن پیت نفت بر سر، راهی نمی‌بینند)، کم فرصتی نیست. هیچ سرزنشی از بابت استفاده از این تریبون، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، منصفانه نیست. اینکه در اختیارات رئیس‌جمهور است که این مطالبات را محقق کند یا نه، که بخش زیادیش هست، اینکه اراده عمل به این وعده‌ها وجود دارد یا نه، اینکه اصلاًً کل ماجرا خوش‌خیالی است، اینجا محلی از اعراب نمی‌یابد.»(۶)
عموم روش‌های فوق نشان‌دهنده عزم و اراده فمینیست‌های وطنی برای بازتولید نگاه و سبک زندگی و فکر غربی در جامعه زنان ایرانی است که همپای مردان خود در آوردگاه‌های بزرگی چون انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، چهره انقلابی و اسلامی از زن ایرانی ارائه کرده و حقد و بغض فمینیست‌ها را به جان خریده است.   
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

   حسین عبداللهی‌فر/  برخی از روزنامه‌های وابسته به اصلاح‌طلبان در روزهای پایانی هفته از قول احمدی‌نژاد تیتر زدند: «انتخابات آینده سوت و کور خواهد بود.» 
«آفتاب یزد» نوشت: «وی در جلسه‌ای که به تازگی با مشاوران و دستیارانش داشته، هشدار داده است که دود این سردی انتخابات به چشم نظام خواهد رفت. احمدی‌نژاد هرگونه کمک به گرم کردن تنور انتخابات سال آینده را رد کرده و گفته است: اگر آقایان انتظار دارند من نقش صداوسیما را بازی کرده و شور و حالی به انتخابات بدهم در اشتباهند. من هیچ نقش مشوق و محرکی در انتخابات ایفا نخواهم کرد.» 
در این زمینه دو پرسش مطرح می‌شود؛ نخست اینکه چرا احمدی‌نژاد فکر می‌کند انتخابات آینده سردترین انتخابات‌ها خواهد بود؟ دوم اینکه چرا اصلاح‌طلبان از این ادعای احمدی‌نژاد استقبال کرده‌اند؟
در پاسخ به پرسش اول می‌توان به چند نکته اشاره کرد: 

۱ـ با آمدن احمدی‌نژاد دوقطبی گسترده‌ای سراسر کشور را در برمی‌گرفت که همه افراد ناگزیر بودند در آن به مخالف یا موافق احمدی‌نژاد دسته‌بندی شوند. واقعیت این است که این‌گونه دوقطبی‌سازی با وجود همه مخاطراتی که دارد، به مشارکت حداکثری کمک می‌کند و اکنون که آن دوقطبی شکل نمی‌گیرد، به ذهن برخی چنین متبادر می‌شود که حضور مردم در پای صندوق‌های رأی کاهش خواهد یافت. 

۲ـ بسیار طبیعی است که احمدی‌نژاد از جمله کسانی باشد که فکر کند انتخابات بدون حضور وی سرد خواهد بود؛ چراکه در گذشته نیز همه کسانی که به نحوی از صحنه رقابت‌های انتخاباتی کنار گذاشته شدند، چنین تصوری داشتند. به ویژه آنکه احمدی‌نژاد خود را دارای پایگاه اجتماعی وسیعی می‌داند و گمانش بر این است که همه کسانی که می‌خواستند به او رأی بدهند، اکنون انگیزه‌ای برای حضور در پای صندوق‌های رأی ندارند. 

۳ـ احمدی‌نژاد بیش از آنکه پیشگویی کند، حدیث نفس کرده و خواسته خود را بیان داشته است. در واقع، او خواهان حضور اندک مردم در انتخابات پیش‌رو است تا اهمیت خود را به حامیانش نشان دهد. چنانکه گفته است، دود این سردی به چشم نظام خواهد رفت و آقایان نباید انتظار داشته باشند او به گرم کردن تنور انتخابات کمک کند.

۴ـ اگر چنین اتفاقی رخ دهد، نه به اهمیت احمدی‌نژاد ارتباطی دارد و نه حاکی از هنر غیب‌گویی اوست؛ بلکه بسیاری از تحلیلگران معتقدند اگر گزینه جدی در رقابت با روحانی وارد صحنه نشود و مردم ادامه دولت فعلی را بعید ندانند، در چنین شرایطی مشارکت حداکثری رخ نمی‌دهد.

۵ـ نکته دیگری که احمدی‌نژاد آن را به طور کامل نادیده گرفته، این است که با نیامدن وی راه رقابت برای بسیاری از چهره‌های جدید و کارآمد باز شده و ورود آنها می‌تواند رقابت‌های انتخاباتی را پرشور کند. بنابراین، از هم اکنون می‌توان بطلان نظر احمدی‌نژاد را پیش‌بینی کرد. با این توصیف، پاسخ به پرسش دوم مبنی بر چرایی استقبال اصلاح‌طلبان روشن شده است، چراکه آنها هم از دوقطبی برخطر احمدی‌نژاد و روحانی نجات یافته‌اند و هم اینکه این پیشگویی به نوعی محتمل بر ادامه دولت فعلی است.  


پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي، سازمان‌ها و نهادهاي جديد با اهداف مختلف و به منظور خدمت به مردم و انقلاب ايجاد شدند. بسيج از جمله مهم‌ترين نهادهایی بود كه با هدف حفظ و حراست انقلاب در برابر توطئه‌هاي داخلي و خارجي تشكيل شد و به دفاع از انقلاب پرداخت. پس از حوادثي كه در سال اول انقلاب پيش آمد و ناآرامي‌هايي كه گروهك‌ها در كشور پديد آوردند؛ به ويژه پس از تسخير لانه جاسوسي آمريكا و تهديداتي كه در كمين نظام اسلامي بود، حضرت امام خميني(ره) در تاريخ 5 آذر سال 1358 طي فرماني دستور تشكيل بسيج مستضعفين را صادر كردند. اين اولين اقدام در راه شكل‌گيري ارتش 20 ميليوني بود. به دنبال فرمان امام(ره) بسيج كار خود را با آموزش نظامي مردم شروع كرد و طي چند ماه تعدادي از داوطلبان را به آموزش‌هاي مقدماتي نظامي آشنا نمود؛ ولي به منظور حفظ روال عادي زندگي و انجام كارهاي روزمره و فعاليت‌هاي اجتماعي، هسته‌هاي مقاومت تشكيل شد. در پي ماجراي طبس بسيج مستضعفين در اطلاعيه‌اي مردم را به تشكيل گروه‌هاي مقاومت 22 نفره در سطح شهر و روستا دعوت كرده بود كه قسمت‌هايي از مواد آن به منظور آشنايي با چگونگي شكل‌گيري و عملكرد هسته‌هاي مقاومت ذكر مي‌شود:
1ـ اين گروه‌هاي 22 نفره شامل يك فرمانده، يك معاون و دو واحد 10 نفره رزمنده و پشتيبان است كه از اعضاي چهار يا پنج خانواده در محل‌هاي مسكوني و محيط كار، اعم از شهر، بخش و روستا تشكيل مي‌شود.
2ـ مساجد همچون دوران صدر اسلام و روزهاي درخشان پیش از پيروزي انقلاب به عنوان پايگاه رزمي در تشكيل و آموزش گروه‌هاي مقاومت نقش اساسي دارند.
3ـ لازم است شوراهاي محلي به سرعت آمادگي مردم منطقه خود را براي انجام آموزش‌هاي چريكي و سازماندهي به ستاد‌هاي بسيج محل اعلام كنند.
4ـ ستادهاي بسيج هر منطقه ضمن هماهنگي با يگان‌هاي نظامي و انتظامي محل، اعم از ارتش، سپاه، ژاندارمري و شهرباني نسبت به تأمين نيازمندي‌هاي آموزشي شوراهاي محلي و مساجد اقدام کنند. در اجراي اوامر رهبر معظم انقلاب، ارگان‌هاي ياد شده موظف به آموزش‌هاي نظامي به مردم بوده و برادران ارتشي آمادگي دارند در فرصت‌هاي غير اداري نيز در نزديك‌ترين مسجد و پايگاه رزمي تخصص‌هاي نظامي خود را به هم میهنمان خود عرضه کنند.
5ـ ستاد بسيج وظيفه تقسيم افراد نظامي داوطلب در مساجد معين شده شهر را برعهده خواهد داشت.
6ـ از كليه برادران و خواهران متعهد غير نظامي كه آموزش‌هاي نظامي را در اين مدت فراگرفته يا خدمت وظیفه را به پايان رسانده‌اند، دعوت مي‌شود از تخصص‌هاي خود پايگاه‌هاي رزمي مساجد را برخوردار سازند.
7ـ ستاد بسيج در هر محل به كمك برادران نظامي و سپاه بر امر سازندگي گروه‌هاي مقاومت نظارت خواهند داشت.
8ـ در شهرها و بخش‌هايي كه ستاد بسيج تشكيل شده است، مردم با مراجعه به فرمانداري‌ها و بخشداري‌ها درخواست تشكيل ستادهاي بسيج را برابر دستورالعمل‌هايي كه قبلاً اعلام شده، بنمايند.
بسيج در روند تكاملي خود فراز و نشيب‌هاي فراواني داشته است، به ویژه در زمان بني‌صدر كه از طریق عوامل نفوذي خود سعي در سوء‌استفاده از بسيج به عنوان اهرم قدرتي عليه نيروهاي پيرو خط امام داشت؛ اما با هوشياري مجلس شوراي اسلامي با ادغام بسيج مستضعفین در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، اين نيرو عظيم مردمي به عنوان بازوي ولايت فقيه درآمد و در آستانه مرحله نويني از رشد و تكامل خود قرار گرفت. گفتنی است، مجلس شوراي اسلامي در تاريخ 28 دي ماه 1359 طرح ادغام سازمان بسيج ملي مستضعفين در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را در سه ماده تصويب كرد. واحد بسيج پس از ادغام در سپاه افزون بر تأمين بيشترين نيروهاي انساني مورد نياز جبهه‌ها، نقش بسيار ارزنده‌اي در جهت برقراري امنيت در شهرها و مبارزه با ضد انقلاب ايفا كرد.
واحد بسيج سپاه در سال 1360، از نظر ساختار، تشکيلات و فعاليت‌ها کامل‌تر شد؛ به‌گونه‌ای که افزون بر آموزش و سازماندهي که مأموريت اصلي بسيج به شمار مي‌آمد و اعزام نيرو به جبهه که قسمت اعزام نيرو يا پرسنلي را راه‌اندازي کرده بود، در اين سال داراي قسمت‌هاي ديگري شد. حجت‌الاسلام سالک، مسئول واحد بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در اين مقطع مي‌گويد: «يک مسئول در رأس واحد بسيج مستضعفين و بعد از آن قائم‌مقامي وجود دارد و بعد شورایی و بخش‌هايي که فعاليت مي‌کنند. از جمله دفتر تبليغات، تدارکات، سازماندهي و عمليات، آموزش، پرسنلي و امور پاسداران که کلاًً در پوشش يک شورا فعاليت خودشان را ادامه مي‌دهند. قسمت‌هاي ديگري هم داريم از قبيل بخش عشايري، بخش روستايي، بخش دانش‌آموزي، بخش کارگري، بخش شهري (بسيج شهري) و بسيج خواهران که کلاً اين قسمت‌ها هم زير پوشش همان شوراي فرماندهي بسيج به فعاليت مي‌پردازند. قسمتي از بخش‌هاي مختلف تشکيل شده و قسمتي هم هنوز تشکيل نشده، ولي فعاليت‌هايي در سطح کشور دارند.» (روزنامه اطلاعات، 5/11/۱۳60)
در روند حرکت بسيج که از ستاد ملي آغاز شد و با ادغام سازمان آمادگي ملي و دفاع غير نظامي و همچنين نفوذ نیروهای وابسته به گروه‌هاي ليبرال و ملي‌گرا ادامه یافت، آنچه آسيب جدي بر واحد بسيج مستضعفين به شمار می‌آمد، مسئله نيروهاي نفوذي بود که در سال۱۳۶۰ تصفيه و تزکيه شدند. مسئول بسيج در این باره اظهار مي‌دارد: «اصولاً از زماني که ما مسئوليت بسيج را بعد از ادغام (با سپاه) پذيرفتيم، به طور کلي سه کار عمده انجام گرفت: يکي از اين کار‌ها تصفيه و تزکيه نيرو‌هاي نفوذي بود که در زمان گذشته تا قبل از ادغام بسيج در سپاه، وارد بسيج شده بودند و علتش هم اين بود که بسيج چون مردمي بود، هر کسي مي‌توانست سوء‌استفاده کند و خيلي‌ها فکر مي‌کردند بتوانند با نفوذ در بسيج بازوي قدرتي براي خودشان انتخاب کنند.» (گفت‌وگوي روزنامه اطلاعات با حجت‌الاسلام سالک،5/11/۱۳۶۰)
سير تکوين بسيج در جنگ تحميلي نشان مي‌دهد، از آغاز جنگ تا اوايل سال ۱۳۶۰ حضور داوطلبانه نيروهاي بسيجي در کردستان و در جنوب سازمان‌نيافته بود و عمداًً افراد به جبهه اعزام مي‌شدند و نقش فرعي در جنگ ايفا مي‌کردند. البته گروه‌هايي بودند که به سازماندهي و به‌کارگيري بسيجيان مي‌پرداختند؛ ولي از سال ۱۳۶۰ نقش بسيجيان در جنگ سازمان‌يافته و تعيين‌کننده بود و «مي‌توان گفت، از نيمه اول سال 1360 حضور بسيج به صورت سازمان‌يافته در جنگ هويت پيدا کرد و پس از عمليات طريق‌القدس بيشتر گسترش پيدا کرد و بعد از عمليات مشترکي که در فتح‌المبين سپاه و ارتش با هم انجام دادند و بخش عمده‌اش هم نيروهاي بسيجي بودند، از اين زمان و از عمليات بيت‌المقدس همين‌طور ادامه پيدا کرد.»
سردار حجازي که مسئوليت اعزام نيرو در جبهه را برعهده داشت، در زمينه حضور سازمان‌يافته بسيجيان به جبهه مي‌گويد: «تا قبل از شروع عمليات‌هاي گسترده، هر يک از يگان‌ها نيروهاي‌شان را مستقيماًً از شهرستان مي‌آوردند و آموزش مي‌دادند، تجهيز مي‌کردند. مسلح مي‌کردند و به‌کارگيري در يک قسمت از جبهه انجام مي‌شد. مي‌شود گفت شروع اعزام‌هاي گسترده بسيج همزمان بود با عمليات فرمانده کل قوا و بعد عمليات ثامن‌الائمه و طريق‌القدس که آزادسازي بستان بود. در اين زمان اعزام اکيپ‌هاي وسيع و گسترده شروع شد.»
تا سال 1369 بسيج يك واحد از سپاه بود؛ ولي از اين سال به بعد تحت عنوان نيروي مقاومت به فعاليت خود ادامه داد و تحولات ساختاري گسترده‌اي در اين نهاد انقلابی ایجاد شد. بوديم.