در گزارش اولیه حادثه برخورد قطارهای مسافربری هیچ اشاره‌ای به ایراد فنی در سیستم کنترل اتوماتیک قطار (ATC) نشده است؛ سیستمی که طی ۱۸ ماه اخیر بیش از ۲۰۰۰ بار اعلام خطا داشته است. مسئله‌ای که سبب شده دست‌اندرکاران مربوطه به اعلام خطای پیاپی ATC توجه نکنند. این سیستم مانند «چوپان دروغگو» اعلام خطای غیرواقعی داشته است . در روز برخورد دو قطار مسافربری از قضا این اعلام این بار واقعی بوده، اما به‌دلیل سابقه قبلی به این اخطار توجهی نمی‌شود.
صبح‌ صادق ضرورت تقویت روحیه انقلابی در جنبش دانشجويي را بررسی می‌کند
 مهدي سعيدي/ شانزدهم آذر سرآغار تثبيت حرکت جنبش دانشجويي در ريل انقلابي‌گري و مبارزه با استعمار و استبداد است. درست آن زمان که در فرداي پيروزي کودتاي انگليسي ـ آمريکايي  28 مرداد 1332 فصل حاکميت مطلق استبداد و سرکوبي مبارزان و انقلابيون و آزاديخواهان سر رسيده بود، اين تنها دانشگاه و جنبش دانشجويي بود که مي‌توانست بار ديگر پرچم مبارزه با استبداد و استعمار را به دست گيرد و از رسالتي تاريخي براي خود سخن گويد که از ديگر طبقات اجتماعي و نهادها کمتر انتظار تحقق آن  مي‌رفت.
در اين ايام خبر برقراری روابط مجدد ايران و بريتانيا و همچنين سفر ريچارد نيکسون، نايب رئیس جمهوري وقت آمريکا، حکايت از نمايش قدرت طراحان اصلي پشت صحنه کودتا در مقابل چشم ملت ايران داشت و اين پيام را  تداعي مي‌کرد که هرگونه مقاومت در برابر سيطره ابرقدرت‌ها در نهايت به سرنگوني و کودتا خواهد انجاميد! اين حرکت نمي‌توانست بدون واکنشي درخور از سوي صداي وجدان ملت همراه نباشد. اين فرصت براي فرياد زدن در شب ظلمت‌زده کودتا، در نيمه آذرماه 1332 مهيا شد و با ريخته شدن خون سه شهيد دانشگاه، اولين سپيده شکست و رسوايي کودتا سر زد و ماهيت آمريکايي‌ـ انگليسي کودتاگران عيان شد و اين روز چون چراغ هدايتي براي جنبش دانشجويان شد تا حفظ روحيه انقلابي‌گري و مبارزه با استعمار و استبداد را به‌مثابه مهم‌ترين شاخصه‌های هويت‌بخش جنبش دانشجويي در ادوار مختلف در وجود خود تمرين و بازخواني کند.
از فرداي همان روز بود که دشمنان زخم‌خورده اين ملت که از بيداري دانشجويان به خشم آمده بودند، بر آن شدند تا راهبرد استحاله جنبش دانشجويي را با سرگرم کردن دانشجويان به نيازهاي حقير، از روحيه انقلابي‌گري تهي سازند، تا پيشگامان مبارزه با بيگانگان را عملاً از صحنه مبارزه خارج کنند! استفاده از شيوه‌هاي مختلف تهديد، تطميع، تحريف و تقويت ايدئولوژي‌هاي التقاطي و الحادي و ماترياليستي و مشغول کردن جوانان دانشجويي به لذت‌هاي مادي و جنسي، مهم‌ترين شيوه‌هايي بود که در طول ربع قرن حاکميت پهلوي پس از کودتاي 1332 براي مهار دانشگاه دنبال شد؛ اما حاصل آن انقلابي الهي بود که جوانان و دانشجويان در آن نقش مهمي برعهده داشتند.
جنبش دانشجويي با پيروزي انقلاب اسلامي با تحول و تعالي عميقي مواجه شد و انقلاب اسلامي آرمان‌ها و فرصت‌هايي را پيش روي اين جريان قرار داد که پيش از آن فرصت ظهور و بروز آن فراهم نبود. سرآغاز حرکت جديد جنبش دانشجويي را مي‌توان در ماجراي تسخير لانه جاسوسي مشاهده کرد که رهبر بزرگ نهضت ملی ايران آن را «انقلاب دوم؛ انقلابي بزرگ‌تر از انقلاب اول» ناميد! اين روز که بعدها به روز ملي مبارزه با استکبار جهاني شهرت يافت، اوج تجلي روحيه انقلابي‌گري و نفرت ملت ايران از جنايات و زياده‌خواهي‌هاي آمريکايي‌ها در طول ربع قرن اخير بود که سردمدار اين رسواگري را جنبش دانشجويي بر عهده گرفت. در اين روز جنبش دانشجويي جاسوسخانه آمريکايي‌ها را به سخره گرفت و تاريخ جديدي از روابط ملت ايران و آمريکا آغاز شد؛ رابطه‌ای تقابلی که تا به امروز نيز اين  تقابل ادامه داشته است.

روحيه انقلابي
آنچه با مرور چند دهه‌اي تاريخ شکل‌گيري جنبش دانشجويي مي‌توان به ان اشاره کرد این است که شاخصه مقوّم و حيات‌بخش هويت دانشجويي، شاخصه «انقلابي‌گري» است. درباره مفهوم انقلابي‌گري سخنان فراواني گفته شده است و گرايش‌هاي سياسي مختلفی تلاش کرده‌اند کليدواژه انقلابي را مطابق با جهت‌گيري خود تعريف کنند.
بخشي از جريان‌هاي سياسي، انقلابي‌گري را معادل روحيه نفي و مبارزه تعريف کرده‌اند و انقلابي را کسي مي‌دانند که در چارچوب هيچ نظم و نظامي نگنجیده و همواره در جايگاه اپوزيسيون، برانداز و ضد نظام قرار دارد. در اين نگاه اصالت با مبارزه است و با تبديل شدن انقلاب به نظام و پايان مبارزه، مرگ انقلاب فرارسيده است؛ لذا انقلابي نبايد تسليم و عمله نظام مستقر شود؛ چرا که فرآيند تبديل نهضت به نظام، فرآيند مرگ انقلاب و انقلابي است!
اما در نگاه اسلام انقلابي، انقلابي‌گري مرادف با گزاره «مبارزه به مثابه هدف» نيست. مبارزه در تفکر اسلامي معطوف به نتيجه معنا مي‌يابد و براي تحقق آرمان‌هاي بزرگ‌تري چون عدالت، معنويت و اقامه دين حق به کار مي‌آيد. انقلابي‌گري يعني تسليم وضع موجود نشدن و براي تحقق آرمان‌هاي بزرگ الهي و انساني مجاهدت و تلاش کردن و منافع فردي را در راه آرمان‌ها ناديده گرفتن. قرار نيست انقلابي‌گري تنها در حد شعار دادن تقليل يابد؛ بلکه تحقق عيني و عملي آمال انقلابيون واقعيتي است که اين مهم تنها از طريق تشکيل حکومت اسلامي ممکن خواهد شد و نظام اسلامي ساختاري است که از تعين روحيه انقلابي حاصل آمده است. با اين نگاه تلاش براي حفظ نظام اسلامي مادامي که هدف آن اقامه همه آرمان‌هاي الهي ـ انساني است، خود عين انقلابي‌گري و مهم‌ترين آن است.
در اين نگرش وظيفه انقلابيون حفظ، نگهداري و مراقبت از انقلاب در برابر وادادگي و تحريف و استحاله و نفوذ است. طبيعت آدمي ميل به ثبات و محافظه‌کاري دارد؛ اما روحيه انقلابي‌گري در تلاش است تا اراده‌ها را معطوف به هدف تعريف کرده و از تزلزل و تغافل پيش از رسيدن به قله آرمان‌ها جلوگيري کند. انقلابيون و روحيه انقلابي موتور حرکت جامعه است و اگر اين موتور خاموش شود، دوران زوال تمدني يک ملت و جامعه فرا خواهد رسيد.

دانشجويان و شاخصه انقلابي‌گري
انقلابي‌گري وضعيتي است که هم در حوزه باورها مؤلفه‌هايي دارد و هم در حوزه رفتارها می‌توان شاخصه‌‌هايي براي آن تعريف کرد. در اين بين تبيين اين مؤلفه‌ها و شاخصه‌ها در هر عصري نيازمند مفسري حکيم است که با توجه به شناخت موقعيت به درستي تصوير درستي از انقلابي‌گري ارائه دهد. در اين راستا حکيم فرزانه انقلاب اسلامي در آخرين سخنراني سالیانه‌شان که در سالگرد ارتحال حضرت امام خميني(ره) ايراد فرمودند و از اهميت راهبردي برخوردار است، شاخصه‌هاي انقلابي‌گري را تبیین کردند؛ شاخصه‌‌هايي که جريان دانشجويي کشور به‌مثابه پيشگام انقلابي‌گري بايد مدنظر قرار دهد:
شاخصه اوّل، پايبندي به مباني و ارزش‌هاي اساسي انقلاب؛ 
شاخصه دوّم، هدف‌گيري آرمان‌هاي انقلاب و همّت بلند براي رسيدن به آنها؛ 
شاخصه سوّم، پايبندي به استقلال همه‌جانبه‌ کشور، استقلال سياسي، استقلال اقتصادي، استقلال فرهنگي و استقلال امنيتي؛ 
شاخصه چهارم، شناخت دشمن، حسّاسيت در برابر دشمن و کار دشمن و نقشه‌ دشمن و عدم تبعيت از او(جهاد کبیر)؛ 
شاخصه پنجم، تقواي ديني و سياسي که شاخصه بسيار مهمی است.
به فرموده معظم‌له «اين پنج شاخصه اگر در کسي وجود داشته باشد، قطعاً انقلابي است.» قابل توجه آنکه در برابر تحقق هر يک از شاخصه‌هاي برشمرده جريان‌هاي معاند جنبش دانشجويي در تلاشند تا مانع شکل‌گيري جنبش دانشجويي تراز انقلاب اسلامي شوند. کافي است رسانه‌هاي مختلف جريان معاند را مرور کنید تا مشخص شود در جنگ نرم رسانه‌اي ايجاد شده، چطور تحريف و تخريب مباني و ارزش‌هاي انقلاب اسلامي، زير سؤال بردن استقلال و تشويق وابستگي، حساسيت‌زدايي از دشمن و اعتماد به آن، اباحي‌گري و دنياگرايي و سستي و رخوت و سبک زندگي غربي (بخوانيد غير انقلابي) به انحای مختلف ترويج  مي‌شود و جوانان انقلابي را به تسليم دعوت مي‌کند!
با محور قرار دادن مؤلفه‌هاي برشمرده جنبش دانشجويي خواهد توانست خود را در تراز پيشگام و پرچمدار انقلابي‌گري در جامعه اسلامي مطرح کند.

ترويج روحيه انقلابي
پس از نهادينه کردن روحيه انقلابي، نوبت انجام رسالت‌هايي اجتماعي است که از يک جريان انقلابي در  جامعه امروز انتظار مي‌رود. اگر جريان دانشجويي رسالت اصلي خود را ترويج و تقويت روحيه انقلابي قرار دهد، در مرحله تاکتيک‌ها، وظايف مختلفي بر عهده دارد که برخي از مهم‌ترين آنها در زمانه ما به شرح زیر است:
۱ـ شايد بتوان با صراحت گفت که يکي از وظايفي مهمي که در مسير تقويت و فراگير کردن روحيه انقلابي بر عهده دانشجويان است، مسئله گفتمان‌سازي است. دانشجويان وظيفه دارند ابعاد مفهوم انقلابي‌گري و مؤلفه‌هاي آن را در جامعه بسط دهند و اين انتظاري است که امروز از جنبش دانشجويي مي‌رود، همان‌طور که سال‌ها به اين وظيفه عمل کرده است. رهبر معظم انقلاب سال‌ها پيش در وصف اين جنبش فرموده بود: «دانشجوها گفتمان‌ساز بوده‌اند، فضاي فکري ساخته‌اند، گفتمان‌هاي سياسي و انقلابي را در جامعه حاکم کرده‌اند که در موارد زيادي اين وجود داشته.» (24/9/۱۳۸۷)
ايشان تأکيد دارند که «دانشجو تصميم‌ساز است؛ دانشجو گفتمان‌ساز است. شما وقتي که يک آرماني را دنبال مي‌کنيد، مي‌گوييد، تکرار مي‌کنيد و بجد پاي آن مي‌ايستيد، اين يک گفتمان در جامعه ايجاد مي‌کند، اين موجب تصميم‌سازي مي‌شود... کسي از عزيزان از قول مرحوم شهيد بهشتي، نقل کردند که ايشان فرمودند که «دانشجو مؤذّن جامعه است؛ وقتي که خواب بماند، مردم هم خواب مي‌مانند»؛ خب، تعبير خوبي است؛ شما مي‌توانيد بيدارکننده باشيد، مي‌توانيد گفتمان‌ساز باشيد، به‌هيچ‌وجه تصوّر نکنيد که اين کارهاي دانشجويي شما، کارهاي بي‌اثري است.»(20/4/۱۳۹۴)
۲ـ حضور در عرصه‌هاي مختلف انقلاب و اعلام مواضع انقلابي يکي از مهم‌ترين اقداماتی است که از تشکل‌هايي دانشجويي انتظار می‌رود. امروز حوادث مختلفي در عرصه‌هاي گوناگون سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي رخ می‌دهد که اعلام نظري برخاسته از آرمان‌ها و فارغ از تعلقات سياسي ـ  جناحي بسيار راه‌گشا خواهد بود. در اين راستا رهبري معظم انقلاب توصيه مي‌کنند که «حضور فکري؛ مواضع شما روشن باشد... تحليل‌تان را مردم بدانند، منعکس کنيد.»(12/4/۱۳۹۵)
۳ـ مسئله تبيين يکي ديگر از وظايفي است که از جريان دانشجويي پيشرو انتظار مي‌رود. امروز در عرصه جنگ نرم دشمن و با توجه به گسترش و عمومي شدن رسانه‌ها و فضاي مجازي، فرصت مناسبي براي هجمه به همه باورهاي انقلابي فراهم آمده است که مقابله با آن جهادي عظيم و همه‌جانبه می‌طلبد که دانشجويان به مثابه افسران جوان جنگ نرم، در خط اول اين صف‌آرايي و مبارزه قرار دارند. به فرموده حکيم انقلاب؛ «تبيين اساس کار ما است. ما با ذهن‌ها مواجهيم، با دل‌ها مواجهيم؛ بايد دل‌ها قانع بشود. اگر دل‌ها قانع نشد، بدن‌ها به راه نمي‌افتد، جسم‌ها به‌کار نمي‌افتد؛ اين فرقِ بين تفکّر اسلامي و تفکّرات غيراسلامي است.»(12/4/۱۳۹۵)
4ـ ارتقای سطح آگاهي سياسي و ديني يکي ديگر از وظايف خطيري است که در جهان پيچيده امروز دانشجوی جوان براي ترويج گفتمان انقلابي‌گري سخت بدان نيازمند است و به همين دلیل است که رهبر معظم انقلاب تأکيد دارند؛ «سطح آگاهي سياسي و ديني خودتان را افزايش بدهيد. نگوييد ما همه چيز را بلديم، به همه چيز مسلّطيم؛ نه، گاهي سطح آگاهي‌هاي سياسي کم است، گاهي سطح آگاهي‌هاي ديني کم است... آگاهي‌هاي علمي ديني و سياسي خودتان را افزايش بدهيد.»
۵ـ پيشگامي در مبارزه با فساد را مي‌توان يکي ديگر از شاخصه‌هاي عيني روحيه انقلابي دانشجويان دانست. دانشجويان همواره در طول تاريخ انقلاب اسلامي پرچمدار عدالت‌خواهي بوده‌اند و با مظاهر اشرافيت و فساد مقابله کرده‌اند. تداوم اين وضعيت و پيشگامي در اين عرصه يکي از مطالباتي است که بارها  امام جامعه اسلامي مورد تأکيد قرار داده‌اند، به‌ویژه در دهه چهارم انقلاب که پيشرفت و عدالت بر آن نام نهاده‌اند. حقيقت تلخ آن است که امروزه فساد در عرصه‌هاي مختلف اقتصادي در جامعه ريشه دوانده و به معضلي پيش روي پيشرفت کشور بدل شده است. آفت فساد نه تنها چرخ اقتصاد کشور را دچار مشکل مي‌کند، که مهم‌تر از آن عرصه اعتقاد و فرهنگ جامعه را تهديد مي‌کند؛ چرا که بستر را براي بي‌اعتمادي  افکار عمومي فراهم مي‌آورد و از ديگر سو فرهنگ سلامت روحي و رفتاري جامعه را تهديد مي‌کند؛ لذا بدون مبارزه با فساد تحقق عدالت ممکن نخواهد بود.
بی‌شک تحقق اين مهم نيازمند علم، شجاعت و آزادگي است که تجميع همه اين موارد در روحيه انقلابي‌گري است. به هر حال طبق نظر رهبر فرزانه انقلاب؛ «مطالبه‌ عدالت به معناي اين است که عدالت، گفتمان غالب در محيط‌هاي جوان و دانشجويي شود؛ عدالت را مطالبه کنند و آن را از هر مسئولی بخواهند.» (22/2/۱۳۸۲)
۶ـ موضوع بنيادين ديگري که بی‌شک جزو وظايف ذاتي و شايد انحصاری دانشجويان و جنبش دانشجويي است، مسئله «توليد علم» و «جنبش نرم‌افزاري» است. خيز جديدي که در سال‌هاي اخير برداشته شده و دستاوردهاي بزرگي که در حوزه علمي به دست آمده و به گفتماني قدرتمند در سطح جامعه بدل شده، همچنان بايد با شتاب بالايي ادامه يابد و اين نيز تنها با تقويت روحيه انقلابي‌گري در دانشگاه ممکن است.
در پايان و در جمع‌بندي آنچه تحت عنوان «جنبش دانشجويي و روحيه انقلابي‌گري» بيان شد، اين کلام از حکيم فرزانه انقلاب اسلامي مي‌تواند راه‌گشا باشد. معظم‌له در پاسخ به اين پرسش که «راه برافراختن پرچم تمدّن نوين اسلامي چيست؟» چنين پاسخ دادند: «راهش تربيت نسلي است با يک خصوصياتي که آن خصوصيات اينها است؛ يک نسلي بايد به وجود بيايد شجاع، باسواد، متدين، داراي ابتکار، پيشگام، خودباور، غيور... بايستي ايمان داشته باشد، سواد داشته باشد، غيرت داشته باشد، شجاعت داشته باشد، خودباوري داشته باشد، انگيزه‌ کافي براي حرکت داشته باشد، توان جسمي و فکري حرکت داشته باشد، هدف را در نظر بگيرد، چشم را به اهداف دور متوجّه بکند و به تعبير اميرالمؤمنين «اَعِرِ اللهَ جُمجُمَتَک»؛ زندگي خودش و وجود خودش را بگذارد در راه اين هدف و با جدّيت حرکت کند؛ در يک کلمه يعني يک موجود انقلابي...  ما يک چنين نسلي لازم داريم. اين نسل، نسل جوان ما است. سرمايه‌ اين حرکت، اين نسل است و موتور محرّکه‌ اين حرکت هم نخبگان جوانند؛ نخبگان اين‌جوري هستند. شماها موتور محرّکيد. اگر شما خوب کار کرديد، اين نسل جوان در همين جهتي که عرض کردم، حرکت خواهد کرد. علّت اينکه بنده به نخبگان اهمّيت مي‌دهم و وجود آنها را قدر مي‌دانم اينها است. نخبه ارزش دارد.» (28/7/۱۳۹۵)
از ذکر اين نکته نيز نبايد غافل شد که جنبش دانشجويي در مسير تقويت گفتمان انقلابي‌گري در جامعه با آفات و آسيب‌هايي چون دور شدن از آرمان‌ها، افراطي‌گري، سطحي‌نگري، شعارزدگي، جناحي شدن، نفوذ و ... روبه‌رو است که بايد براي جلوگيري از آلوده شدن آن به اين انحرافات نيز چاره‌ای اندیشید که پرداختن به آن مجال ديگري مي‌طلبد.

 مصطفی قربانی/ دوقطبی شدن فضای سیاسی و اجتماعی، از جمله مسائل مرتبط با انتخابات است که اگرچه تا حدودی پذیرفته شده و اساساً ذات پدیده‌ای، چون انتخابات و رقابت ایجاب می‌کند که دیدگاه‌ها و مسائل مختلفی مطرح شود که گاهی اوقات به برخی دوقطبی‌ها پیرامون مسائل جامعه و چگونگی حل‌و‌فصل آنها منجر شود؛ اما در برخی موارد همین مسائل به گونه‌ای از سوی برخی افراد و جریان‌ها طرح می‌شود که سبب هدف قرار دادن وحدت، انسجام و اقتدار ملی می‌شود. به عبارت دیگر، دوقطبی شدن فضای سیاسی ـ اجتماعی اگرچه تا حدودی پذیرفته شده است و گریزی از آن نیست؛ اما این دوقطبی‌ها اگر به وحدت و انسجام ملی لطمه وارد کند، مخرب خواهد بود. حال با توجه به در پیش بودن دو انتخابات مهم در سال ۱۳۹۶، پرسش این است که چه کسانی به دنبال دوقطبی‌سازی در انتخابات هستند؟ پیش از پرداختن به پاسخ، می‌توان گفت که دوقطبی‌های مخرب عمدتاً از سوی بازیگرانی طراحی و به آنها دامن زده می‌شود که بیش از آنکه برنامه‌ای برای اداره‌ کشور داشته باشند، بر نقد و نفی رقیب تأکید می‌کنند؛ اما در پاسخ باید گفت، عمدتاً سه گروه به این موضوع دامن می‌زنند:
۱ـ معاندان از قبیل شبکه‌های رسانه‌ای بیگانه و معاند، قدرت‌های استکباری معاند نظام، ضد انقلاب‌‌‌‌‌‌‌ها و سلطنت‌طلبان که با طرح برخی مسائل و ایجاد دوقطبی‌های کاذب همواره درصدد هستند افزون بر هدف قرار دادن انسجام ملی، به ظرفیت‌های نظام لطمه وارد کرده و در صورت موفقیت بتوانند این قبیل مسائل را بهانه‌ای برای ضربه زدن به نظام قرار دهند. نمونه نقش‌آفرینی این شبکه معاند برای دوقطبی‌سازی مخرب در کشور و ایجاد حرکت‌های ضد نظام، در جریان رقابت‌های انتخاباتی سال ۸۸ بروز یافت.
۲ـ همواره جریانی که در قدرت حضور دارد، با فرا رسیدن انتخابات، با توجه به ضعف‌ها و ناکارآمدی‌های خود درصدد است با ایجاد دوگانه‌های کاذب و غیر مفید به حال جامعه، بر سبد ‌رأی خود بیفزاید. می‌توان گفت، این موضوع در همه دولت‌های گذشته سابقه داشته و در دولت کنونی نیز شاهد آن هستیم. موضوعاتی چون برجام، مذاکره با آمریکا و آزادی مطبوعات، از جمله مسائلی است که برخی گروه‌ها در دولت سعی می‌کنند در حول آنها به دوقطبی‌سازی و بهره‌برداری سیاسی بپردازند. 
۳ـ جریان سوم را می‌توان مخرب‌ترین جریانی دانست که همواره درصدد دوقطبی‌سازی‌های مخرب در جامعه است. این جریان که شامل طیف تندرو جریان اصلاحات است، از ابتدای فعالیت و ظهور خود رقابت سیاسی و جنجال‌آفرینی را بر خطوط قرمز نظام ترجیح داده است. در واقع، این جریان همواره در راه رسیدن به اهداف و برنامه‌های خود از ایستادگی مقابل نظام و زیر سؤال بردن خطوط قرمز آن ابایی نداشته و کوشش کرده است فضای سیاسی ـ اجتماعی را درگیر مسئله‌آفرینی‌های خود کند. این جریان در طول فعالیت خود در سال‌های گذشته منافع خود را بر منافع و مصالح نظام و جامعه مرجّح دانسته است. یکی از نقاط اشتراک میان طیف دوم با این طیف، این است که این دو بیشتر درصدد دوقطبی‌آفرینی در حوزه مسائل سیاسی و فرهنگی، به ویژه مسائل فرهنگی هستند و دیدگاه‌ها و فعالیت‌های آنها بیشتر سبب ایجاد زمینه‌هایی برای فعالیت جریان‌های دگراندیش و گاهی معاند نیز شده است. از جمله مسائلی که این دو در شرایط موجود برای دوقطبی‌آفرینی بر آن متمرکز شده‌اند، می‌توان به مباحثی چون برگزاری کنسرت‌ها و حضور زنان در ورزشگاه‌ها اشاره کرد. 
نکته پایانی اینکه طراحان دوقطبی‌سازی که با مسئله‌آفرینی‌های غیر ضرور و مضر درصدد هستند که با گل‌آلود کردن فضای جامعه ماهی خود را بگیرند و به اهداف خود جامه عمل بپوشانند، باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که مسئله اصلی نظام و جامعه نه به قدرت رسیدن این گروه یا آن گروه، بلکه حل مسائل و چالش‌های پیش روی کشور است. در واقع، معضلات بیکاری، تورم، آسیب‌های اجتماعی و... مسائل اساسی کشور هستند و جریان‌های سیاسی باید به حل‌ورفع این مسائل بیندیشند، نه آنکه درصدد باشند به هر نحو ممکن برای تصاحب کرسی‌های قدرت تلاش کنند.

 محسن فخری/  قیاس مع‌الفارق است؛ قیاس شهادت زائران اربعین حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) در حله عراق با کشته‌شدگان حمله تروریستی در پاریس که تقریباً در فاصله زمانی یک ساله رخ داد؛ اما مقصود از کنار هم گذاشتن این دو فاجعه انسانی که به دست شقی‌ترین خلق، یعنی گروه تروریستی‌ـ‌تکفیری داعش یکی در غرب آسیا و دیگری در اروپا رخ داد، نه مقایسه کشته‌شدگان، بلکه مقایسه واکنش مدعیان حقوق بشر در جهان و جریان به اصطلاح روشنفکر و منسوب به اصلاحات در داخل کشور است. حتماً یادتان هست هنوز دقایقی از انفجار اول در نزدیکی یک ورزشگاه فوتبال نگذشته بود و همچنان چند تروریست دیوانه در پایتخت فرانسه اسلحه را به سمت مردم نشانه گرفته بودند که تیتر یک همه رسانه‌های جهان کشته و زخمی شدن چند نفر در اثر این حملات شد، نمادهای مختلف در سراسر جهان به رنگ پرچم فرانسه درآمدند، سازمان ملل و دیگر نهادها وارد میدان شدند و بیانیه صادر کردند و رئیس‌جمهور کشورمان در کمترین فاصله ممکن پیام تسلیتی را برای همتای فرانسوی‌اش فرستاد. در فضای مجازی نیز، بسیاری از به ظاهر روشنفکران، هنرمندان و به دنبال آنان بسیاری از کاربران فضای مجازی عکس‌ها و متن‌هایی را در این‌باره منتشر کردند! گروهی هم در همین تهران برای روشن کردن شمع و قرار دادن دسته گل به خیابان نوفل لوشاتو رفتند! اما حدوداً یک سال گذشت و خبر انفجار در یک پمپ بنزین در حله عراق در رسانه‌ها منتشر شد؛ انفجاری که تعداد زیادی از هموطنان عزیزمان را به فیض شهادت در مسیر زیارت حضرت حسین‌بن‌علی(ع) نایل کرد؛ جنایتی که داعش نیز بلافاصله مسئولیت آن را پذیرفت!
اگر از تعلل و پرداخت کم‌رنگ رسانه‌ها، حتی رسانه ملی در حادثه شهادت این عزیزان بگذریم، نکته حیرت‌آور و متأثرکننده آن است که از سوی جریان‌های به اصطلاح روشنفکر که خود را نیز اصلاح‌طلب می‌دانند، نه تنها واکنشی مشابه آنچه درباره حوادث فرانسه داشتند، تکرار نکردند؛ بلکه شاهد بودیم در برخی کانال‌های تلگرامی و تعدادی از کاربران در شبکه‌های اجتماعی کنایه و استهزا را به جای همدردی انتخاب کردند و کار را به جایی رساندند که خود این عزیزان را مسبب شهادت‌شان دانستند و نوشتند که با حضور داعش نباید به عراق سفر می‌کردند!! البته از افراد و جریان‌هایی که خیمه‌های اباعبدالله‌الحسین(ع) را در روز عاشورا در جریان فتنه 88  به آتش کشیدند و در برابر رأی مردم به خیابان‌ها ریختند، اموال عمومی را از بین بردند و در برابر نیروهای مردمی و حافظان امنیت کشور ایستادند، چنین برخوردی عجیب نیست.
یک موضع عبرت‌آموز دیگر در این میان، برخورد کشورهای دیگر در برابر حادثه حله است، در همان حادثه تروریستی فرانسه فراموش نکردیم که رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه در ارسال پیام همدردی و محکومیت ماجرا تا چه حد عجله داشتند و در ابتدای صبح حادثه در پاریس پیام ریاست‌جمهوری منتشر شد؛ اما عبرت‌آموز آن است که کشورهای غربی هیچ توجهی به کشته شدن تعداد زیادی از انسان‌ها در این حادثه تروریستی که به مراتب آمار بالاتری از کشته‌شدگان در پاریس داشت، نداشتند و هیچ پیام تسلیتی برای آقای   ظریف یا ملت ایران در کار نبود! سازمان ملل متحد نیز اصلاً این حملات و انسان‌های غرق در خون را ندید و کک نهادهای حقوقی بشری هم از این جنایت هولناک نگزید. همچنین، در هیچ کشور اروپایی مردم آنان شمعی روشن نکردند و دسته گلی در مقابل درب سفارت جمهوری اسلامی ایران قرار ندادند! 
آری، رسم غربی‌ها و غرب‌زدگان وطنی چنین است و خون چشم‌‌آبی‌های اروپایی برای‌شان ارزشمندتر!

  امیر بهشتی/ حدود شش ماه پیش تصاویری از فیش‌های حقوقی در فضای مجازی منتشر شد که سر و صدای بسیاری به پا کرد. فیش‌های بی‌نام و نشانی که تنها رقم آنها به چشم می‌آمد. مدیرانی که در یک ماه چند ده میلیون حقوق دریافت می‌کردند و شاید حقوق یک ماه آنان به اندازه حقوق چند سال یک کارگر ساده می‌شد. با هر چه بیشتر رسانه‌ای شدن فیش‌های حقوقی نجومی، واکنش‌ها هم به این موضوع آغاز شد. رئیس‌جمهور طی نامه‌ای خواستار بررسی و پیگیری این موضوع شد. همچنین معاون اول رئیس‌جمهور سخنگوی دولت، رئیس بانک مرکزی، وزیر بهداشت و وزیر اقتصاد هم مواضع خودشان را در این باره اعلام کردند.پس از این واکنش‌ها، رهبر معظم انقلاب در دیدار با هیئت دولت درباره حقوق‌های نجومی صحبت کردند و فرمودند: «موضوع حقوق‌های نجومی، در واقع هجوم به ارزش‌ها است؛ اما همه بدانند که این موضوع از استثناءها است و اکثر مدیران دستگاه‌ها، انسان‌های پاکدستی هستند؛ اما همین تعداد کم نیز خیلی بد است و باید حتماً با آن برخورد شود. این موضوع نباید شامل مرور زمان شود؛ بلکه باید حتماً به صورت جدی پیگیری و نتیجه آن به اطلاع مردم رسانده شود.»نکته مهمی که ایشان به آن اشاره دارند این است که رسیدگی به این موضوع نباید مشمول مروز زمان شود.
همچنین ایشان خواستار سه نوع برخورد با این افراد شده‌اند:
1ـ برکناری؛ چرا که این افراد شایستگی حضور در این مناصب را ندارند.
2ـ بازگرداندن آنچه که نامشروع برداشت شده است.
3ـ مجازات.
پس از واکنش صریح رهبر معظم انقلاب، تب حقوق‌های نجومی بالا گرفت و برخی از مدیران عزل شدند، یا اینکه خودشان استعفا دادند؛ از مدیران بیمه مرکزی گرفته تا برخی مدیران بانک‌های دولتی. اما برکناری این مدیران هم با حاشیه‌هایی همراه بود. جایی که در جلسه تودیع و معارفه یکی از این مدیران، سخنگوی دولت، آن مدیر را ذخیره انقلاب می‌داند و از خدمات وی تشکر هم می‌کند! این سخنان سبب می‌شود که فرزند آن مدیر که از قضا نماینده مجلس هم هست، از تریبون مجلس برای دفاع از خانواده خود استفاده کند و برداشت‌های پدر را حق او از سفره انقلاب بداند!
پس از این موج عزل یا استعفا، اعلام شد که حدود 950 مدیر نجومی‌بگیر در کشور وجود دارد که ماهیانه بالای 20 میلیون تومان حقوق می‌گیرند. اما رفته رفته این موضوع به دست فراموشی سپرده شد و حتی آقای جهانگیری در افتتاح نمایشگاه عکس دستاوردهای دولت که در محل تالار وحدت برگزار شد، اعلام کرد که این افراد برخلاف قانون عمل نکرده‌اند.
مرتضی بانک، معاون کل سرپرست نهاد ریاست‌جمهوری پس از گذشت حدود شش ماه از این موضوع در نشست خبری طی سخنانی درباره حقوق‌های نجومی اظهار داشت‌: «موضوع حقوق‌های نجومی بیش از حد برجسته و روی آن مانور داده شد. بسیاری از این حقوق‌ها بر اساس آیین‌نامه‌ها و مقررات و چهارچوب‌هایی که وجود داشته و یا بر اساس برخی خلأهای قانونی صورت گرفته است.»
بانک افزود‌: «ما اصلاً نفهمیدیم نجومی یعنی چه؟ و این نجومی براساس چه شاخص‌هایی گفته می‌شود و هر کسی می‌تواند برداشت خودش را داشته باشد. بنده تعریف دقیقی از حقوق‌های نجومی ندارم!»
این سخنان نشان از این دارد که دولت قصد جدی برای شناسایی و عزل مدیران نجومی‌بگیر ندارد؛ چرا که سخنگوی قوه قضائیه هم در آخرین سخنان خود، گفت: «دولت به عنوان مقام بررسی‌کننده پرونده قرار بود گزارش‌هایی را به قوه قضائیه ارسال کند و ما هنوز منتظر ارسال پرونده‌ها هستیم، اما تا به امروز موردی از سوی دولت به دستگاه قضایی ارسال نشده است.»