علیاصغر نصیری ـ عبدالله شمسی/ در سلسله مباحث گذشته ابعاد مختلف جریان فمینیسم، اعم از تاریخی، فکری، عملکردی و... بررسی شد. در یک جمعبندی اجمالی از سلسله مباحث مربوط به جریانشناسی فمینیسم در ایران، موارد و نکات زیر قابل ذکر و تأمل است:
۱ـ به طور عمده فمینیسم متأثر از مبانی فکری جهان مدرن و انسان مدرن بر روشهای پوزیتیویستی تکیه دارد که این امر موجب نادیده گرفتن مفاهیم متافیزیکی یا دستكم غير علمى دانستن چنین اموری در حول مسائل زنان شده است؛ گرچه در گرایشهای مختلف فمینیسم این تأثیر متفاوت است.
۲ـ عقل مورد نظر فمینیسم، ابزاری است که تمنیات و خواهشهای انسان بر آن استیلا پیدا میکند و میتواند میان خواهشها و تمنیات ارتباط برقرار کند و راه ارضای آنها را نشان دهد. بر همین اساس، بسیاری از بایدها، نبایدها و رفتارهای فمینیستی، همانند همجنسگرایی زنان، مردستیزی، نفی ازدواج و... توجیه میشود.
۳ـ این دیدگاه فمینیستها که شکلگیری ادیان را بر اساس معرفت مردانه میپندارد، موجب شده است آنان بیش از پیش به دوری از دین ترغیب شوند.
۴ـ اقبال گروهی از فمینیستها به برخی آموزههای دینی از زاویه تطابق آن آموزهها با فمینیسم است، نه از این نظر که وحی الهی است و باید آن را در زندگی اجتماعی دخالت داد.
۵ـ تمام نحلههای فمینیستی در اندیشه اومانیسم مشترک هستند.
۶ـ فمینیسم در ایران، ادامه فمینیسم غربی است و کموبیش سر در آبشخور فکری مدرنیته دارد.
۷ـ شناخت مطلوب فمینیسم و مبانی فکری آن در ایران، بستگی زیادی به شناخت روشنفکری به منزله بنیانگذاران و مروجان فمینیسم و ایسمهای غربی دارد.
۸ـ جریان روشنفکری و فمینیسم به صورت مداوم تلاش دارند با در اختیار گرفتن کلیت ادبیات، هنر، سینما، ژورنالیسم، نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی اهداف خود را محقق کنند که در این راه، به ویژه پیش از انقلاب تا حدود زیادی موفق بودهاند.
۹ـ جریانهای طرفدار حقوق زنان در ایران را با توجه به ایدئولوژی، میتوان به جریان چپ (مارکسیستی)، جریان لیبرال، جریان التقاطی و جریان اسلامی تقسیمبندی کرد.
۱۰ـ طیف التقاطی اعم از ملیـ مذهبیها، برخی لیبرالها و فمینیستهای اسلامی، طی دهههای اخیر فعالترین جریان در حوزه فمینیستی بوده است و فمینیستهای سکولارـ لیبرال نیز در رتبۀ بعد قرار میگیرند. فمینیستهای مارکسیستی نیز کمترین فعالیت را در عرصه عمومی جامعه ایران داشتهاند.
۱۱ـ یکی از مهمترین جریانهای دفاع از حقوق زنان، جریان فمینیسم اسلامی است که به صورت مشخص طی سه دهه اخیر طرفداران آن، دستهای از روشنفکران مسلمان هستند که به دلیل داشتن دلبستگی نسبت به آموزههای دینی، آزادی، فردگرایی، برابری و عرفیگرایی به منزله مفاهیم بنیادینِ فرهنگ مدرن، معتقد به انجام اصلاحات در دین بودهاند.
فمینیسم اسلامی سعی میکند مباحث فمینیستی را در بستر آموزههای اسلام ارائه دهد و در پی برابری زنان و مردان در تمامی عرصههای عمومی و خصوصی است. در واقع، این نوع نگاه از دریچه آموزههای فمینیستی به دین نگریستن است، نه از دریچۀ دین به مسائل زنان. این نگاه سعی دارد از آموزههای اسلامی تفسیری فمینیستی و عصری ارائه دهد و آموزههایی را که خلاف کلیت فمینیسم باشد، نمیپذیرد.
فمینیستهای اسلامی همچون فمینیستهای غربی که بسیاری از مسائل و موضوعات را تحتتأثیر سوگیری مردانه میدانند، معتقدند احکام اسلامی یا فقه نیز با مفاهیم و رفتارهای مردسالارانه زمان خود ترکیب شده و حدیث پیامبر اسلام(ص) نیز اغلب در خدمت توجیه ایدهها و اعمال مردسالارانه قرار گرفته است. آنان مدعیاند یکی از اولویتهای فمینیسم اسلامی رجوع به سوی قرآن به مثابه قلب و ستون دین برای فهمیدن پیام برابریخواهانه اسلام است، البته بدون سوگیری مردانه.
میتوان گفت، تمسک فمینیستهای اسلامی به قرآن و حدیث، از باب محور قرار دادن دین در مسائل مربوط به زنان نیست؛ بلکه حداکثر جایگاهی که برای دین قائلند، ماهیتی در کنار ماهیتهای دیگر تشکیلدهنده زن است.
فمینیستهای اسلامی با گزینشی برخورد کردن با آموزههای اسلامی معتقدند، یک زن مسلمان میتواند فمینیست سکولار باشد؛ یعنی در عین فمینیست بودن، مسلمان نیز باشد؛ به این معنا که برخی از آموزهها را که به زعم آنها استبداد دینی است، در عقاید فمینیستی دخالت ندهد و با آنها مبارزه کند و در مواردی هم بین باورهایی که قابل جمعند، آشتی برقرار کند.( نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ)
پس از انقلاب اسلامی و بهویژه در دو یا سه دهۀ اخیر، با نظریههای جدید روشنفکران در حوزه مسائل زنان روبهرو هستیم که فمینیسم اسلامی نیز بیشتر از این آبشخور بهره میبرد.
به دلیل استواری و ریشهدار بودن دین در جامعه ایرانی، از دید روشنفکران واقعگرایانهترین و موفقترین راه گسترش و تحقق فرهنگ مدرنیته، بسترسازی تدریجی آن از مسیر تفسیرها و قرائتهای نوینی از دین و به چالش کشیدن سنتهای اسلامی است. وظیفه اصلی در این زمینه برعهده روشنفکران دینی (التقاطی) است. مدرنیزه کردن دین در مسائل زنان نیز در همین فرآیند تعریف شده است. جریان اسلامی مدافع حقوق زنان بر اساس اسلام ناب محمدی(ص)، در تقابل با جریان فمینیسم در ایران قرار دارد. افزون بر اختلاف و تضاد در مبانی فکری و اهداف، جریان اسلامی بر اصولی، همچون تساوی و عدم تشابه حقوق زن و مرد با توجه به تفاوتهای طبیعی میان آن دو، توجه توأمان به حقوق و اخلاق در روابط زن و مرد، نفی تقابل و تضاد زن و مرد، اشتراک زن و مرد در انسانیت، آفرینش اصیل زن، گوناگونی راههای کمال، محوریّت خانواده و... ، تأکید دارد.
۱۲ـ در تقابل با فمینیستها، جریان اسلامی، برای رفع مشکلات و نابسامانیها در زمینه حقوق زنان، بر ضرورت انجام اصلاحات اساسی تأکید میکند و تنها راهکار برونرفت از چنین وضعیتی را در وهله نخست، شناخت درست قوانین اسلامی و در مرحله بعدی، تلاش در جهت اجرای صحیح آنها در جامعه میداند. جریان اسلامی معتقد است، بدون نیاز به تحول در روش اجتهاد نیز میتوان احکام مسائل زنان را متناسب با نیازهای زمان و مکان استنباط کرد.
۱۳ـ نکته قابل دقت برای قانونگذاران، دانشوران، دانشپژوهان و ... این است که بدانند، تلاش خزنده جریان فمینیسم برای تغییر قوانین به سود خود، در پوشش اسلامی با این توجیه که برخی قوانین مرتبط با زنان با شرع مقدس تعارض دارد، صورت میگیرد. در واقع، این تاکتیکی است که حساسیتهای جامعه مذهبی ایران را در مقابل تحرکات اصالتاًً ضددینی و در ظاهر مذهبی طیفی از فمینیستها کاهش میدهد که خطرناکترین آنها به شمار میآیند.
۱۴ ـ یکی از مهمترین عرصههای حضور، تبلیغ و ترویج فمینیسم، سینما، ادبیات و هنرهای نمایشی است که تأثیر بسزایی در مخاطب و بهویژه خانواده دارد. در این عرصه، تفکرات فمینیستی خودآگاه و ناخودآگاه، با تابلو و بدون تابلو عرضه میشود. شکلگیری و تقویت سینمای ارزشی با ورود سینماگران ارزشمدار و آگاه، آگاهیبخشی و پالایش و مدرنیتهزدایی از سینما، تحول در بخش فیلمنامه و سناریونویسی و...، از عوامل جلوگیری ترویج تفکر فمینیستی در ایران است. در حوزههای دیگر هنری نیز باید چنین راهکارهایی در نظر گرفته شود.